تصویری آرمانگرایانه ازهنر متعالی
[ ]
اکران نوروز 95
نظرات

گزارش اکران نوروز 95

_____________________

به گزارش ایسنا، فیلم «خشم و هیاهو» به کارگردانی هومن سیدی در 16 سالن تهران و 7 سالن در شهرستان‌ها اکران می‌شود.

به گفته سعید خانی پخش‌کننده این فیلم؛ اکران آن در شهرهای مشهد، گرگان، یزد، اراک، اصفهان، آبادان و رفسنجان انجام خواهد شد و این فیلم در بعضی شهرستان‌ها در نوبت دوم اکران عید قرار می‌گیرند.

در این فیلم که چهارمین اثر بلند سینمایی هومن سیدی است، بهزاد عمرانی خواننده گروه بمرانی به ایفای نقش پرداخته است. عمرانی در نقش یک خواننده در این فیلم حضور دارد و در قالب کنسرت، ترکی را هم در «خشم و هیاهو» اجرا کرده‌ است.

طناز طباطبایی و نوید محمدزاده بازیگران اصلی «خشم و هیاهو» هستند. فیلمی که در آن بازیگران دیگری چون سعید چنگیزیان، بهناز جعفری، رضا بهبودی و رعنا آزادی ور ایفای نقش می‌کنند. تهیه کنندگی این فیلم برعهده سعید سعدی است. این فیلم به سرگروهی «اریکه ایرانیان» اکران می‌شود.

حبیب اسماعیلی پخش‌کننده دو فیلم «کفش‌هایم کو» به کارگردانی کیومرث پوراحمد و «من سالوادور نیستم» کار منوچهر هادی نیز درباره اکران این دو فیلم به ایسنا گفت:‌ «کفش‌هایم کو» حدود 18 سالن در تهران دارد و برای اکران آن در شهرستان‌ها در حال رایزنی هستیم.

وی اضافه کرد: اکران «من سالوادور نیستم» کار منوچهر هادی هم در 100 سالن ادامه دارد که از این میان 30 سالن در تهران و 70 سالن در شهرستان‌ها میزبان این فیلم هستند.

«کفش‌هایم کو» تازه‌ترین کار کیومرث پوراحمد است که موضوع آن به مهاجرت و فراموشی مربوط می‌شود و رضا کیانیان نقش اصلی آن را بر عهده دارد.

مجید مظفری، رویا نونهالی، بهاره کیان افشار، مینا وحید و منصوره وافری دیگر بازیگران این فیلم هستند.

در «کفش‌هایم کو؟» که 70 درصد فیلمبرداریش در خانه باغی در نیاوران انجام شده است، علیرضا زرین‌دست به عنوان مدیرفیلمبرداری، مجید میرفخرایی طراح صحنه و لباس و آرش برومند به عنوان صدابردار حضور داشته‌اند.

این فیلم نیز در گروه سینما «زندگی» اکران دارد.

فیلم «ابد و یک روز» دیگر فیلم نوروزی امسال 25 سالن در تهران و حدود 30 سینما در شهرستان‌ها دارد.

به گفته امیر قطبی پخش‌کننده این فیلم از فیلمیران، «ابد و یک روز» از اوایل هفته آینده در شهرهای مشهد، شیراز، گرگان، اهواز، اصفهان، کرج، تبریز، قم، همدان، رشت، خرم‌آباد، بوشهر، شهرکرد، اردبیل و... به نمایش درمی‌آید.

«ابد و یک روز» اولین ساخته بلند سعید روستایی است که با کسب 9 سیمرغ از جشنواره فجر، بیشترین جوایز این دوره از جشنواره را دریافت کرده است.

پیمان معادی، نوید محمدزاده، پریناز ایزدیار، ریما رامین‌فر، شیرین یزدان بخش، معصومه رحمانی، مهدی قربانی، محمد علی‌محمدی، اسماعیل گرجی، امیررضا فلاح، و شبنم مقدمی در این اثر به ایفای نقش می‌پردازند.

در خلاصه داستان این فیلم که به سرگروهی سینما آزادی اکران شده، آمده است:«خانواده در تدارک مراسم عروسی سمیه هستند اما اتفاقاتی روابط خواهران و برادران را سرد می‌کند که در نهایت باعث ماجراهایی می‌شود.»

همچنین فیلم «بادیگارد» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا دیگر فیلمی است که پخش آن را فیلمیران بر عهده دارد.

به گفته قطبی این فیلم در 55 سالن شهرستان‌ها و 27 سالن تهران نمایش عمومی خود را آغاز می‌کند.

از جمله شهرستان‌هایی که این فیلم در آن‌ها به نمایش درمی‌آید مشهد، شیراز، گرگان، اهواز، اصفهان، کرج، تبریز، قم، همدان، رشت، خرم‌آباد، بوشهر، شهرکرد، اردبیل و... است.

«بادیگارد» تازه‌ترین ساخته ابراهیم حاتمی کیا به سرگروهی سینما استقلال به نمایش درآمده که در خلاصه داستان آن آمده است: «چرا اینقدر دیر اومدی؟ مأموریت بودم. شغلت چیه؟ تو حفاظتم. نگهبانی؟ محافظم. آهان پس بادیگاردی...»

در این فیلم پرویز پرستویی، مریلا زارعی، بابک حمیدیان، امیر آقایی، فرهاد قائمیان، دکتر محمود عزیزی، محمد حاتمی، علی یعقوبی، پدرام شریفی، دیبا زاهدی، شیلا خداداد و پریوش نظریه بازی می‌کنند.

در کنار این فیلم‌ها،«من سالوادور نیستم» نیز به اکران خود ادامه می‌دهد.

این فیلم به کارگردانی منوچهر هادی و تهیه کنندگی منصور سهراب پور و امیر پروین حسینی داستان ناصر و خانواده‌اش را روایت می‌کند که به واسطه آژانس تعطیلات رویایی برای سفری سیاحتی به برزیل دعوت می‌شوند، آنجل دختری برزیلی، او را با نامزد سابق خود اشتباه گرفته است و ...

در این فیلم رضا عطاران، یکتا ناصر، مهدی محرابی، کارول ویدونی، بری فیوکا، سوگل محرابی و ژیلا صادقی و با حضور ریوالدو به ایفای نقش پردخته‌اند. 

 
 
 
تعداد بازدید از این مطلب: 5912
برچسب‌ها: اکران نوروز 95 ,
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

دو شنبه 2 فروردين 1395 ساعت : 8:13 قبل از ظهر | نویسنده : م.م
چگونه بازیگر شدند؟(رضاکیانیان)
نظرات

چگونه بازیگر شدند؟(رضاکیانیان)

منبع:www.fungozar.com.ویکیپدیا

Reza Kianian (Eide Ghadir).jpg

__________________________________________________________________________________________________________________________________
مختصری در باره او

 (رضا کیانیان) ،اورا باید از موفق‌ترین بازیگران سینما و تئاتر ایران دانست. کسی که از یک سطح خیلی خوب کار خودش را آغاز و روی سطوح خوب و عالی پیش رفت. کیانیان هم مثل هر بازیگر خوب دیگری در جهان ممکن است، روزها و بازی‌های متوسطی داشته باشد اما اعم کارهای او بر پایه توانایی‌های زیادش بنا شده. این‌که سال‌ها بتوانید خوب که نه بهترین باشید، کار خیلی دشواری است که تنها از عهده افراد کمی برمی‌آید. کیانیان بی‌شک در بازیگری و در کنارش عکاسی و نوشتن، توانسته سطح مناسب و خوب خودش را حفظ و آن‌را ارتقا بخشد. این کار دشواری است که بتوانید تایید عمومی و تفکرات خاص را بگیرید، خودت را به‌عنوان بهترین مطرح کنید و بهترین بمانید. جرقه نباشید و همیشه نورافشانی کنید. کیانیان از عهده این کار دشوار به‌خوبی برآمده است.

Image result for ‫رضاکیانیان‬‎Image result for ‫رضاکیانیان‬‎

رضا کیانیان در سال ۱۳۳۰ در تهران به دنیا آمد. وی دومین فرزند خانواده و دارای ۴ برادر و دو خواهر میباشد.در ۱ سالگی به همراه خانواده به مشهد نقل مکان کرد. در مشهد علاوه بر گذراندن دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، در حوزه علمیه مشهد به تحصیل دروس فقهی و اسلامی نیز پرداخت. اولین استاد بازیگری او برادرش داوود بود که در سال ۱۳۴۵ وی را در نمایشنامه از پانیفتاده ها به قلم غلامحسین ساعدی کارگردانی کرد. رضا به مدت سه سال در گروه تاتر برادرش داوود فعالیت داشت. وی در سال ۱۳۵۵ از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته تئاتر فارغ‌التحصیل شد.اودر ابتدا بازیگر تئاتر بود وبعدها با بیشتر شدن پیشنهادات بازی در کارهای تلویزیونی و سینمائی و در سال 1383 کلا" تئاتررا کنار گذاشت. ولی کیانیان در فروردین ۸۹ با بازی در نمایش پروفسور بوبوس به کارگردانی آتیلا پسیانی بعد از ۶ سال دوری از تئاتر دوباره به صحنه ی نمایش بازگشت ودر شانزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم آژانس شیشه ای جایزه بهترین بازیگر نقش دوم را گرفت و در سیزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم کیمیا کاندیدای دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد نقش دوم بود. در ضمن او در فیلمهای سینما سینماست و روبان قرمز بازیهای فوق العاده‌ای ارائه داده است.

Image result for ‫رضاکیانیان‬‎

او برای بازی ماندگارش در فیلم خانه‌ای روی آب سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را از بیستمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر بدست آورد.معروف ترین نقش تلویزیونی رضا کیانیان نقش «جمشید» در سریال شلیک نهایی به کارگردانی محسن شاه‌محمدی می باشد. شهرت و محبوبیت کیانیان در نقش «جمشید» چنان بود که مدل مو و لباس های «جمشید» در میان جوانان و به نام «مدل جمشیدی» رایج شد. بطور یقین بحث برانگیزترین و جنجالی ترین نقش تلویزیونی وی در سریالهای کیف انگلیسی در نقش یک روحانی مسن و در دوران سرکشی در نقش یک قاضی میباشد. برجسته ترین کار کیانیان در تلویزیون بازی وی در سریال مختارنامه در نقش عبدالله بن زبیر، خلیفه بزرگ زبیری در مکه است که علاوه بر آن که متفاوت ترین نقش هنری وی محسوب می شود، اولین کار تاریخی کیانیان در نقش یک شخصیت خاکستری (به گفته خودش) است. وی یکی از بازیگران ثابت مجموعه تلویزیونی وکلای جوان نیز بود.

او بازیگر خبره ایست و بسیار اصولی و سخت و جدی روی نقشهایش کار میکند.پس شنیدن درسهائی از وی میتواند برای شیفتگان هنر پیشگی راهگشا باشد.در مطلب زیر از زبان وی روشهائی را که به یک(بازیگر خوب،پخته و موفق )شدن کمک میکندمیخوانید:

 


کار برای کار

وقتی یک هنرمند کار می‌کند به‌نظر من بیشتر به کارش اهمیت می‌دهد تا این‌که چه جایگاهی دارد چون جایگاه به‌وجود می‌آید. من کار نمی‌کنم که جایگاه پیدا کنم، من کار می‌کنم که کار کرده باشم. اصلا به بهترین و بدترین بودن فکر نمی‌کنم. بعضی نشریات به من می‌گویند نظر خودت را درباره بهترین فیلم، بازیگر، کارگردان بگو… اگر دیده باشم می‌گویم اما اگر ندیده باشم نظر نمی‌دهم. به هرحال نویسنده و منتقد سینمایی این است که همه را دیده باشد. پس انتخابش از من محق‌تر است.


خودشیفته

آدم خودشیفته‌ای نیستم. وقتی مرا به‌عنوان بهترین انتخاب می‌کنند خیلی خوشحال می‌شوم زیرا کار من دیده و ارزش‌هایم فهمیده شده است. نظر منتقد اگر من را انتخاب کنند همانقدر برای من قابل احترام است که اگر کسی دیگر را انتخاب کنند. وقتی من را انتخاب کنند بیشتر خوشحال می‌شوم. هیچ وقت به این فکر نمی‌کنم که وقتی بازی کردم باید مورد تشویق قرار بگیرم.


زندگی روزمره

اولیویه سر صحنه مثل یک لرد انگلیسی صبحانه می‌خورد و روزنامه‌اش را ورق می‌زد تا آماده شود برای گریم و رفتن به سر صحنه که می‌بیند آقای داستین هافمن خواب‌آلود و منگ آنجا راه می‌رود. می‌گوید: «پسرم چرا اینقدر خواب‌آلودی…» او هم می‌گوید: «برای صحنه فرار، شخصیت ۲ روز نخوابیده و من هم واقعا نخوابیدم تا بتوانم این حس را واقعی منتقل کنم.» می‌گوید: «پسرم خودت را اذیت نکن، برو بازی کن…»بازیگری و زندگی روزمره باهم فرق دارد. بازیگری یک فن است، یک شعور است ،یک عاطفه و یک ناخودآگاه… این‌ها را که باهم جمع کنیم، می‌شود بازیگر. بازیگر باید خستگی را بازی کند، طوری که تماشاچی آن را باور کند. بازیگر باید اعتیاد را بازی کند، نه این‌که خودش مواد مصرف کند چون اگر معتاد شود نمی‌تواند بازی کند.

 
بازی مهم است

در خانه‌ای روی آب خودم را چاق کردم. هرکسی می‌تواند خودش را چاق کند اما الزاما بازیگر خوبی نیست. پس چاق کردن معیار یک بازی خوب نیست، معیار یک بازی خوب فقط، بازی خوب است. چاق کردن و لاغر کردن یکی از وجوه بازیگری است. بگذارید من یک مثال برای‌تان بزنم. بازیگری خودش را چاق می‌کند ولی بازیگر خوبی نیست. وقتی پلان اولش را می‌بینیم می‌گوییم واه چه کاری کرده. ۵ دقیقه می‌تواند موجب شگفتی مخاطبش شود اما ۸۵دقیقه بعد را باید بازی کند. پس بازی است که مهم است.
 
وقتی قرار است که من در فیلم «یک بوس کوچولو» نقش یک پیرمرد را بازی کنم، آن هم در کنار یک پیرمرد واقعی که آقای جمشید مشایخی است، با این‌که رضا کیانیان هستم و سنم از آقای مشایخی کمتر است باید کاری کنم که تماشاگر را به باوری برسانم که من حتی از آقای مشایخی بزرگ‌ترم ولی چون ورزش می‌کنم سرحال مانده‌ام. می‌بینید! همین‌طور سختی‌اش زیاد می‌شود چون باید یک پارادوکسی را در بازی‌‌تان داشته باشید. در آنجا من یک گریم خاصی هم دارم، آن گریم و لباس فقط ۵دقیقه کارایی دارد و آنچه تماشاگر را نگه می‌دارد بازی است. پس در نتیجه؛ یک گریم متفاوت یا یک ظاهر متفاوت به تنهایی نمی‌تواند منجر به یک بازی خوب شود.

ویترین خوب، ویترین بد

در بین تابلوهای پیکاسو و ونگوگ چند عدد معروف هستند اما در بقیه هم آن‌ها ونگوگ و پیکاسو هستند. فیلم چون یک کار جمعی است، اگر خوب باشد همه خوب به چشم می‌آیند. فیلم مثل ویترین می‌ماند. اگر ویترین خوب باشد اجناس هم به چشم می‌آیند. ویترین بد، حتی کریستین دیور را هم معمولی نشان می‌دهد. یک فیلمی مثل آژانس شیشه‌ای که آن سال خیلی خوب دیده شد، همه چیزش خوب بود. همه چیز دیده می‌شود حتی ریزترین چیزها. به همین دلیل در جشنواره‌ها، داوران گاهی جوگیر می‌شوند و فکر می‌کنند یک فیلم خوب همه چیزش خوب است و شروع می‌کنند به همه عواملش جایزه دادن. درحالی‌که فیلمی که بدتر است ممکن است که مثلا طراحی صحنه یا گریم بهتری داشته باشد. چون فیلم یا خوب نیست یا جو را نمی‌گیرد درحالی‌که من در یک فیلم چه در آن یکی و چه این، همان رضا کیانیان هستم و روزبه‌روز باتجربه‌تر هم می‌شوم.

 
بازیگر بدون قفس

در فرانسه به بازیگرانی که از تراژدی تا کمدی بازی می‌کنند می‌گویند کمدین اما من خودم در کتاب‌هایی که نوشته‌ام دسته‌بندی‌هایی کردم. یکسری بازیگرانی هستند که تک‌نقشند. در همین سریال‌های نود شبی ماجرا خیلی روشن است. خیلی از بازیگران فقط یک نقش را بازی می‌کنند، حالا چه یک شبی، چه یک هفته‌ای یا نود شبی او همان را بازی می‌کند. در سینما هم همین‌طور. بعضی از جوان‌ها بازیگر تک‌نقش هستند. یک پسر یا دختر که قرار است عاشق و بعد فارغ شود. یکسری از بازیگرها بازیگر چند نقش هستند. یکسری از بازیگرها اما بازیگر هستند و همه نقش‌ها را بازی می‌کنند. مثلا سیلوستر استالون یک بازیگر تک‌نقش است. یک طیفی دیگر از بازیگرهای دیگر هم مثل آرنولد همین شرایط را دارند. در یک رده این‌طرف‌تر تام کروز که چند نقش است را نام برد. کمی این‌طرف‌تر می‌رسیم به پاچینو و دنیرو که اکنون خیلی در ایران طرفدار دارند، آن‌ها هم چند نقش هستند. برای چی این ۲ بازیگر چند نقش هستند؟ چون وقتی می‌گوییم رابرت دنیرو چه کاراکتری به ذهنت می‌رسد… یک گنگستر؟ یا پاچینو هم همین‌طور، یک پلیس عصبی که شلخته است. پرسونا دارد و در قفس محدود است. مثلا مارلون براندو که خیلی‌ها او را غول بازیگران جهان می‌دانند تا می‌گویید مارلون براندو بازهم یک جوان عصیانگر به ذهن می‌رسد اما وقتی می‌گوییم سرلارنس اولیویه، اورسن ولز، تام هنکس و… این‌ها قفس ندارند. طیف عظیمی هم هستند که قفس ندارند. این‌ها بازیگر هستند. از کمدی تا تراژدی بازی می‌کنند اما وقتی می‌خواهید یک فیلم از رابرت دنیرو ببینید، تقریبا می‌دانید چه می‌خواهید ببینید…


بازیگر کیست؟

بازیگر کسی است که پرسونا ندارد. حالا آن‌هایی که قفس دارند با اندازه بزرگ بودن قفس‌شان اندازه‌شان تعیین می‌شود. وقتی می‌گویید مارلون براندو نمی‌توانید او را در نقش یک محافظه‌کار پارلمان انگلستان تصور کنید. آن‌هایی که در یک‌جایی محدود می‌شوند، بازیگرانی هستند که می‌توانیم بگوییم بیشتر به غریزه‌شان وابسته هستند تا به شعورشان. بعضی آدم‌ها با غریزه تعریف می‌شوند و در بعضی‌ها شعورشان آن‌ها را تعریف می‌کند. در سینمای جهان کسانی هستند که از رابرت دنیرو بت‌ترند. بت شدن به معنای با شعور بودن نیست. در ایران مثل همه جهان؛ سوپراستار کسی است که مردم عام بیشتری دوستش دارند و در خیلی جاهای دنیا بسیاری از بازیگران غول، نقش‌های دوم را بازی می‌کنند.


شخصیت

بازیگر، شخصیت‌ها را از درون خودش می‌آورد. من نمی‌توانم از شخصیت کس دیگری نقشم را بیرون بکشم. پیامبر با آن عظمتش به خدا می‌گوید: «وقتی خودم را نمی‌شناسم چگونه تو را بشناسم؟!» ما خیلی خیلی تلاش کنیم بخشی از ابعاد شخصیتی خودمان را می‌شناسیم. بعد چون با جامعه در ارتباطیم تیپ‌های اجتماعی را می‌شناسیم. وقتی می‌خواهیم آن را بازی کنیم از فیلتر خودمان می‌گذرانیم. مثلا اگر بخواهم یک شخصیت تاریخی را بازی کنم هیچ‌وقت نمی‌توانم خود او باشم. من کمتر شخصیت واقعی بازی کردم. در دکتر قریب، آیت‌الله فیروزآبادی را بازی کردم که خیلی‌ها ایشان را یادشان بود اما من هیچ‌وقت خود آیت‌الله فیروزآبادی نشدم بلکه آن نقش شد، آیت‌الله فیروزآبادی به روایت رضا کیانیان.


هویت و ذات

در دنیای معاصر همه چیز مصرفی شده است. وقتی همه‌چیز کاربردی می‌شود در واقع ما هویت و ذات اشیا را فراموش می‌کنیم. دیگر کاری به ذات گل یا تعریف آن به شکل مفهومی و انتزاعی نداریم. گل را باید خرید و به یک نفر هدیه داد. آجر وسیله‌ای است که باید روی هم چید و دیوار ساخت. در دنیای معاصر جنبش مینی‌مالیسم را داریم که به معنای کوچک کردن نیست بلکه یکی از مفاهیمش این است که وجه کاربردی اشیا را جدا کن و شیء را فی‌نفسه بشناس. این فی‌نفسه شناختن می‌شود جزء هنر معاصر ما. چه اتفاقی می‌افتد؟! در واقع حشو و زوائد را حذف می‌کند و می‌خواهد به ذات آن برسد. در بازیگری هم همینطور است. در فیلم خانه‌ای روی آب تجربه نوینی را برای خودم انجام دادم. در خانه‌ای روی آب در سراسر فیلم هیچ کاری نمی‌کنم. یکی، ۲ جا هم گریه می‌کنم که خیلی هم گریه نیست چون چشمم خشک است. همین تجربه را در روبان قرمز هم انجام می‌دهم. غیر از یکی، ۲ صحنه که بازی من نمایشی است در بقیه صحنه‌ها هیچ کاری نمی‌کنم. فلسفه معاصر هم روی این خیلی کار می‌کند که تو فقط باشی، چون بودن خیلی کار سختی است. در دنیای معاصر، در دنیای مصرفی ما از بودن خودمان دور می‌شویم. حالا اگر بخواهیم آن‌ها را کنار بگذاریم باید برسیم به یک زلالی. زلالی یعنی حشو و زوائد نداشتن. می‌شود نداشته باشی؟!خیلی سخت است. اگر بتوانیم پیدایش کنیم به سمتی می‌رویم که در بازیگری معاصر اتفاق می‌افتد.

تعداد بازدید از این مطلب: 7930
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سه شنبه 25 فروردين 1394 ساعت : 3:54 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
چرا(روباه)فیلم مهمی است؟
نظرات
چرا «روباه» فیلم مهمی است؟

چرا مسئله هسته‌ای اصلی‌ترین مسئله‌ی کشور و فرعی‌ترین سوژه‌ی سینماست؟

  (  روباه در مسیر سینمای عامه‌پسندِ داستانگوی قهرمان‌محور )

نویسنده متن اصلی:امیر ابیلی(سایت رجانیوز)

مقدمه
تفاهم لوزان نیزعاقبت پس از انتظاری طولانی باموفقیت  انجام شد.فعلا"نمیتوان درمورد خوبیها ویا شایدخدای ناکرده  بدیهایش چیزی گفت چون بهرحال هنوز اول راهیم... ونباید فراموش کنیم این اصل مهم راکه: مانند همیشه خدارا داریم.خداباماست چون راهمان صراط مسقیم است و با راه او منطبق  .در این آشفته بازار خداخدا کردنها و الله اکبر گفتنهای منزجرکننده ی جانیانی از قماش داعش  والقاعده و دهها گروهک ضددین، شاید بتوان بجرات گفت یکی از معدودمنادیان الله اکبرگوئی که حقیقت را فریاد میزنند ملت مسلمان ایران است .
آری...تنها راهی که به منزل نمیرسد راه کج است و راهی که کج فهمان جهان در پیش میگیرند.ملت ما ،رهبر ما و دولتمردان ما در طول تاریخ انقلاب اسلامی و حکومت پر افتخار جمهوری اسلامی ثابت کرده اند که سیاستشان با صداقت عجین است و از سیاست مداران کثیف جهان امروز بدورند و شاید بهمین دلیل است که فهم سیاست دولتمردان ما برای آنان مقدور نیست.بهرحال:  ( کافر  همه را به کیش خودپندارد).
مهمترین چیز این است که  ملت ایران مثل همیشه بااعتماد به سید و مقتدای خود ،رهبرمعظم انقلاب وهمچنین دولتمردان پرحوصله ،کوشاو دلسوزش همبستگی مثال زدنی خودرا در این منطقه ی حساس از جهان حفظ کرده وعلیرغم تحمل مشکلات طاقت فرسا به امنیت و یکپارچگی سرزمین خود میبالد. بیشک از این پس بحث‌های هسته‌ای در کشور اوج خواهد گرفت و کشیده شدن دامنه‌ی این بحث‌ها به عرصه فرهنگ احتمالا"فرصت خوبی است برای صحبت کردن از یک فیلم در این موردیعنی فیلم «روباه»، شاید بتوان این فیلم را تنها اثر هنری قابل بحث کشور با محوریت ترور دانشمندان هسته‌ای دانست و البته حضورش در جشنواره گذشته فجر هم بحث‌های مختلفی را رقم زد.            
                                                                                              (مدیر سایتcintelrom)
 
 
____________________________________________________________________________________________________________________ 
در مواجهه با فیلمی مانند «روباه» بهروز افخمی و برای تحلیل و بررسی آن، پیش از آنکه به قوت‌های تکنیکی و فرمی اثر توجه کنیم-که آنها هم به طور مفصل قابل بحث هستند- باید آن را در دل جریان کلی سینمای ایران و تعداد بالای آثار ضدمخاطب شبه‌روشنفکرانه تولیدشده در هر سال بررسی کرد و مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد.
 
مسئله‌ی اصلی و اساسی این است که آثار جریان اصلی یک سینمای سالم و پیشرو را طبعا باید آثار عامه‌پسندِ قصه‌گویی- به ویژه آثار قهرمان‌محور- تشکیل دهند که در عین حال مماس با مسائل و موضوعات روز کشور حرکت می‌کنند، اما در سه دهه گذشته سینمای ایران طوری از روی سینمای شبه‌روشنفکرانه‌ی ورشکسته‌ی اروپا الگوبرداری شد که حالا و پس از گذشت نزدیک به چهاردهه از سینمای پس از انقلاب، اکثریت مطلق اثار تولیدشده در یکسال سینمای ایران را- که در ویترین جشنواره فجر قابل ارزیابی است- آثار بدون قصه و ضدمخاطبی تشکیل می‌دهند که حتی بین مخاطبان خاص جشنواره‌رو هم رغبتی را برای تماشا برنمی‌انگیزند و همین هم باعث شده است که بیش از نود درصد مردم ایران علاقه‌ای به سینما رفتن در طول سال نداشته باشند.
 
و در این بین اهمیت این موضوع بیش از همیشه خود را نشان می‌دهد که سینمای حادثه‌ای/پلیسی/جاسوسی در تمام دنیا یکی از پرمخاطب‌ترین گونه‌هاست و در عین حال به دلیل تعدد عملیات امنیتی و جاسوسی و ترور در جمهوری اسلامی این نوع فیلم‌ها می‌توانند از مهم‌ترین آثار سینمایی از حیث توجه به منافع ملی باشند، اما در کمال تعجب همواره دست سینمای ایران از این جنس آثار خالی بوده و هست.
 
چرا آثار حادثه‌ای/جاسوسی در سینمای ایران جایی ندارد؟
 
برای بررسی عمیق‌تر ماجرا شاید بد نباشد به این سوال هم بپردازیم. اینکه؛ حالا چرا آثار حادثه‌ای/جاسوسی در سینمای ایران جایی ندارد؟ و چرا «روباه» دقیقا به همین دلیل فیلم مهمی است؟ و اینکه چطور می‌شود که مسائلی مانند انرژی هسته‌ای همزمان مهمترین مسئله کشور و بی‌اهمیت‌ترین سوژه در سینمای ماست؟ پاسخ این پرسش‌ها را باید در دو چیز جستجو کرد. اول مدیریت دهه شصت سینمای ایران- که در سال‌های اخیر باب بحث‌های مفصل درباره آن باز شده است- و دیگری ذات سینمای روشنفکری اروپا و کپی نازل آن‌ها یعنی شبه‌روشنفکران غرب‌زده‌ی ایرانی. 
 
ابتدا باید بازگردیم به مدیریت دهه شصت و سیاست‌های آن دوران، به این علت که اساسا ریشه‌ی هرنوع سرکوب سینمای «عامه‌پسند» پرمخاطب را باید در آن دوران جست‌و‌جو کرد. دورانی که با سینمای مردمی پرمخاطب و هر شمایلی از  آن به هر نحو ممکن مبارزه شد تا سینمای گلخانه‌ای بی‌مخاطب شبه‌روشنفکری رونق پیدا کند و طبعا در چنین شرایطی بدیهی‌ است زیرمجموعه‌ی کوچکی از سینمای عامه‌پسند یعنی سینمای حادثه‌ای/جاسوسی رو به افول خواهد گذاشت و به مرور از صحنه سینمای ایران حذف خواهد شد.
 
دلیل ارجاع به ورِ ساختاری و فرمی ماجرا و بحث در مورد جذابیت عام هم دقیقا از همینجا ناشی می‌شود. این درست که بحث در مورد سینمای حادثه‌ای-  به خصوص سینمای حادثه‌ای مبتنی بر ترور-  اول به دلیل اهمیت استراتژیکی است که این موضوع در ایران دارد. اما یکی از مهمترین دلایل افول این نوع سینما در ایران را باید در سد کردن راه کلیت سینمای «عامه‌پسند» غیرروشنفکرانه در ابتدای مدیریت سینمایی پس از انقلاب جست‌وجو کنید. مبارزه‌ای همه‌جانبه که به نام مقابله با رواج دوباره‌ی «فیلمفارسی» صورت می‌گرفت و در نهایت باعث نزول هر نوع سینمای عامه‌پسندی شد.
 
مسئله این است که ایران تنها کشوری در دنیاست که در آن ۱۷۰۰۰ شهید ترور وجود دارد و این یعنی هزاران داستان آماده برای تولید صدها فیلم. داستانهایی که همزمان با اوج‌گیری بحث‌های هسته‌ای و یادآوری دوباره ترور دانشمندان شاید خلا آنها بیش از پیش هم به نظر بیاید. اما کعبه‌ی آمال ریل‌گذاران سینمای پس از انقلاب رسیدن به فیلم‌های ظاهرا متفکر، اما بی‌مخاطبِ جشنواره‌پسندی بود که هیچ نسبتی به مردم و مسائل روز مملکت برقرار نمی‌کردند و اصلا به همین دلیل هم مراکزی مانند «مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» ذیل معاونت سینمایی وزرات ارشاد تاسیس شدند و همین اهمیت به سینمای «هنری» و «تجربی»- مانند امروز- باعث به حاشیه رفتن سینمایی شد که طبعا از دل سینمایی «صنعتی» و «مخاطب‌محور» بیرون می‌آمد. چرا که در سینمایی مبتنی بر «مخاطب»، فیلمساز طبعا نمی‌تواند چشم بر این‌همه داستان جذاب و پرکشش آماده‌ی ساخت ببندد.
 
بنابراین به حاشیه رفتن اساس سینمای حادثه‌ای و تمام زیرمجموعه‌هایش، طبعا یکی از نتایج چنین سیاستی بود. سیاستی که حالا پس از سه دهه شاید بتوان ماحصلش را بصورت محسوس و عینی دید. سینمای بی‌مخاطبی که به هیچ یک از مسائل مهم کشور واکنش نشان نمی‌دهد و دیده شدن توسط مردم هم اساسا برایش مهم نیست و تنها در فکر بردن دل جشنواره‌هاست و آخرین خروجی‌هایش در جشنواره گذشته صدای اعتراض خود شبه‌روشنفکران را هم درآورد.
 
این اما دلیل اول ماجراست. این قصه ورِ دیگری هم دارد و برای دستیابی به دلایل عدم وجود چنین فیلم‌هایی در سینمای ایران باید به ذات روشنفکری و همچنین شبه‌روشنفکران وطنی هم بپردازیم. چرا که اساسا این گونه از سینما در مرکز اصلی روشنفکران یعنی اروپا هم جایگاهی ندارد و سینمای درجه چندم به حساب می‌آید. پس خیلی تعجبی ندارد دیدن اینکه شبه‌روشنفکران غرب‌زده‌ی ایرانی نیز مانند اسلاف اروپائیشان درگیر عالم انتزاعی خود هستند و در هپروت سیر می‌‌کنند.
 
این تفاوت اصلی سینمای عامه‌پسند و مخاطب‌محور آمریکا با سینمای جشنواره‌ای و محفلی اروپا هم هست و حالا به دلیل حضور گسترده‌ی مقلدان درجه‌چندم سینمای اروپا در سینمای ایران تبدیل شده است به یکی از معضلات جدی سینمای مملکت. مسئله این است که برای شبه‌روشنفکر ایرانی بحث «تنهایی انسان معاصر» بسیار مسئله‌ی جدی‌تریست تا ترور شدن ۱۷۰۰۰ ایرانی توسط گروه‌های تروریستی و این به دلیل دچار بودن شبه‌روشنفکران ایرانی به سوبژکتیویته‌ی مزمنی است که ظاهرا راه بهبودی هم از آن نیست. 
 
این مسئله، مسئله‌ی امروز هم نیست. چیزی است که همواره در سینمای شبه‌روشنفکران وجود داشته و تا انتها نیز با آن‌ها خواهد بود: «سینمای ایران و سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های آن در خلاء یک بی‌هویتی مزمن، گم شده‌اند و معیار موفقیت در کار سینما، برنده شدن در جشنواره‌های اروپایی است و البته برنده شدن چیز بدی نیست، منوط برآنکه این حضور جشنواره‌ای به مثابه یک ضرورت محوری و اصلی مورد توجه قرار نگیرد..... سینمای ما یک سینمای جهانی نیست. جشنواره‌ای است. میان این دو تعبیر فرق بسیار است. فیلم های کوروساوا به شدت ژاپنی است و حتی آنجا که مکبث و شاه لیر را می‌سازد، هرگز مرعوب فرهنگ انگلیسی نیست و بلکه صورت مثالی مکبث و شاه لیر را اقتباس می‌کند و به آن هویتی ژاپنی می‌بخشد. شما چنین فیلمسازی را در داخل ایران و با هویت ایرانی به من نشان دهید؛ حتی مصطفی عقاد هویتی اسلامی دارد. سینمای ما یک سینمای محلی کوچک  با ذائقه اروپایی است و کارگردانان آن، در فضای سوبژکتیویته هنر مدرن و پست مدرن، فرصت رشد و بزرگ شدن حتی در حد مصطفی عقاد را ندارند...»(سیدمرتضی آوینی، فصلنامه سوره، بهار۱۳۷۱)
 
سینمای عامه‌پسندِ قهرمان‌محور و «روباه»
 
با این توضیح برگردیم به فیلم «روباه». آخرین فیلم افخمی از حیث فرم و تکنیک-که باید مفصلا در آینده به آن پرداخت- جزو چند فیلم برتر جشنواره گذشته فجر بود و به ناحق کاملا نادیده گرفته شد، اما اهمیتش علاوه بر کیفیت فنی‌ش، مسیری است که در دل سینمای شبه‌روشنفکرانه‌ی ایران انتخاب کرده است. این، جایگاه و اهمیتی است که فیلم‌هایی مانند «قلاده‌های طلا»- فارغ از هرگونه مقایسه با «روباه»- نیز از آن برخوردار بودند. احیای سینمای داستانگو، به خصوص سینمای داستانگوی قهرمان‌محور، و به خصوص‌تر سینمای داستانگوی قهرمان‌محوری که مماس با مسائل پراهمیتِ روز کشور باشد، مسئله‌ایست که اهمیتش را امروز شاید چندان نتوان مشاهده کرد، اما قطعا در آینده تاثیرش را بر سینمای ایران خواهد گذاشت.
 
 
 
 
تعداد بازدید از این مطلب: 6086
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

دو شنبه 16 فروردين 1394 ساعت : 11:57 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
گزارش اکران نوروز 94
نظرات
گزارش اکران نوروز94
 
مهرداد میخبر
 
Image result for ‫عکس هفت سین وسینما‬‎
 
همواره نمایش فیلمهای نوروزی و اکران موفق آن ها تضمین فروش فیلم ها در فصل های دیگر بوده است. نوروز 94 نیز فرارسیده و اکران نوروزی با برگزیده ای از تولیدات سال 1393 آغاز گشته است. حال باید دید چقدر فیلم های انتخاب شده توان روشن نگه داشتن سالنهای سینما در ماه های دیگر را سال را خواهند داشت. 
پروسه ی اکران فیلم‌های نوروزی از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا اگر فیلمهابه درستی انتخاب شوند و تنوع سلیقه‌ها در اکران در نظر گرفته شود شاهد فروش مناسب فیلم‌ها در این اکران خواهیم بود و اقبال مخاطب در طول سال را هم باعث خواهد شد.در نوشتار ذیل تعداد12فیلم که هم اکنون بعنوان اکران نوروزی بر پرده سینماهای کشور در حال نمایش هستند معرفی شده اند و در ضمن توضیحات مختصری نیز در باره آنها درزیر عنوان هر فیلم آمده است.

1-رخ دیوانه/ابوالحسن داودی

 
Rokh divane.png
 
 

اولین فیلم لیست اکران نوروزی سال 1394 ، فیلم( رخ دیوانه) است.

این اثر  فیلمیست به کارگردانی ابوالحسن داوودی، نویسندگی محمدرضا گوهری و تهیه‌کنندگی بیتا منصوری که درسال ۱۳۹۳ساخته شده است.فیلم داستان چند جوان است که در یک قرار اینترنتی با یکدیگر آشنا شده و به دنبال یک شوخی و شرط بندی در مسیری پیچیده و دلهره آور می افتند. مسیری که درک جدیدی از زندگی و اجتماع را برای هرکدامشان رقم می زند. فیلم سینمایی «رخ دیوانه» در اکران نوروزی درحالی جای گرفته است که در اکثر مواقع بهترین فیلم جشنواره فیلم فجر این اقبال را نداشته تا در اکران نوروزی قرار گیرد. این فیلم در بهار امسال جلوی دوربین رفت و مراحل فنی فیلم با دقت انجام شد تا فیلم از هرجهت آماده نمایش باشد.

«رخ دیوانه» درجشنواره فیل فجر 1393توانست نظر کارشناسان و هیات داوران جشنواره و از همه مهمتر نظر مخاطبان را به خود جلب کند این فیلم 18 نمایش مردمی در جشنواره داشت که به همین تعداد (18 نمایش) فوق‌العاده جشنواره را به خود اختصاص داد و این نمایش‌ها در اکثر سالن‌های سینمای مردمی انجام شد.در این فیلم طناز طباطبایی، صابر ابر، ساعد سهیلی، نازنین بیاتی، امیر جدیدی، سحر هاشمی، رضا آحادی، فرنوش آل احمد، بیژن امکانیان، گوهر خیراندیش و... به ایفای نقش میپردازند.فیلم سینمایی «رخ دیوانه» 5 سیمرغ بلورین در بخش‌های مختلف را از آن خود کرد که مهمترین آن‌ها را می‌توان سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه مردم دانست.

 
2-ایران برگر/مسعود جعفری‌جوزانی
 
Image result for ‫عکس فیلم ایران برگر‬‎
 
دومین فیلم لیست یعنی «ایران برگر» ساخته مسعود جعفری جوزانی است ویکی از از فیلم‌های نمایش داده شده در جشنواره فیلم فجرمیباشد.فیلم با توجه به موضوع کمدی و طنزش و فضای شاد و مفرحی که دارد مناسب عید تشخیص داده شده ودر اکران‌های نوروزی جای گرفته است. سناریوی این فیلم توسط مسعود جعفری جوزانی و محمدهادی کریمی نوشته شده است. 
این فیلم داستان امرالله خان و فتح‌الله خان است که بر سر انتخابات شوراها در یک روستا با یکدیگر رقابت می‌کنند.در این فیلم جوزانی تلاش داشته است از بازیگرانی بهره بگیرد که امتحان خود را در کارهای تلویزیونی پس داده‌اند و توانسته‌اند نظر مخاطب تلویزیونی را به خود جلب کنند حال باید این بازیگران چقدر توان جذب مخاطب سینما را خواهند داشت.ایران برگر پیش از اکران عمومی، در خرم آباد و در حضور جمعی از هنرمندان، فرهیختگان و مسئولان استان لرستان به نمایش در آمد. لرها معتقد بودند استفاده از زبان لُری در این فیلم سینمایی نابجا بوده است و به هجمه فرهنگی موجود علیه سنت ها و زبان های لری کمک کرده است.

 مسعود جعفری جوزانی پس از سریال ارزنده « در چشم باد» فیلم سینمایی «ایران برگر» را ساخت و به گفته سحر جعفری جوزانی (در مراسم سینما آزادی) تنها به این قصد فیلم ساخته شده است که ساعات مفرح و شادی را برای مخاطبان فراهم آورد. این فیلم سیمرغ بلورین چهره‌پردازی را برای مهین نویدی به ارمغان آورد.

 در این فیلم بازیگرانی چون علی نصیریان، محسن تنابنده، حمید گودرزی، احمد مهرانفر، میرطاهر مظلومی، فریبا متخصص، سحر جعفری جوزانی، گوهر خیراندیش، شهره لرستانی، محمدرضا هدایتی، فتح الله جعفری جوزانی و... به ایفای نقش پرداختند.
 
3-طعم شیرین خیال/کمال تبریزی
 
Image result for ‫عکس فیلم طعم شیرین خیال‬‎
 
کمال تبریزی در نوروز 93 فیلم سینمایی «طبقه حساس» را روانه اکران کرد که با توجه به موضوع طنز و حضور رضا عطاران توانست در میان فیلم‌های میلیاردی نوروزی جای گیرد. او که ریاست کانون کارگردانان را برعهده دارد جدیدترین ساخته‌اش «طعم شیرین خیال» هم شانس حضور در اکران نوروزی را یافت. این در شرایطی است که فیلم نتوانست نظر منتقدان و کارشناسان و مخاطبان را به خود جلب کند. شاید کمال تبریزی به موفقیت فیلمش در اکران نوروزی امیدوار است.او به تازگی تقاضای پروانه ساخت برای فیلم جدیدش را نیز به وزارت ارشاد سپرده است.
 
فیلم ماجرای آشنایی نازنین و خانواده‌اش با فردی است که قرار است به خواستگاری او بیاید. فیلم براساس سفارشی که سرمایه‌گذاران داده‌اند ساخته شده است و در طول فیلم تذکراتی درباره محیط زیست و توجه به پیرامون ما به صورتی مستقیم به مخاطب داده می‌شود. در این فیلم خبری از قصه‌ای شیوا و روان نیست و بیشتر به خطابه و موعظه می‌ماند تا اثر سینمائی و ساخت این فیلم توسط کارگردان ظریف بین و نکته دانی چون تبریزی قدری عجیب بنظر میرسد..«طعم شیرین خیال»  پیش از این با نام «درسرهای شیرین»درخبرها آمده بود.

در این فیلم کمال تبریزی از حضور شهاب حسینی و نازنین بیاتی بهره برده است و بازیگرانی چون نادر فلاح، نازنین فراهانی، پریوش نظریه، مهدی حسینی بجستانی، عیسی یوسف پور هم به ایفای نقش می‌پردازند.

 
4-استراحت مطلق/عبدالرضا کاهانی
 
استراحت مطلق
 
 
چهارمین فیلم لیست اکران نوروز 94جدیدترین ساخته عبدالرضا کاهانی است .این فیلم نیزمانند دیگر کارهای این کارگردان قبل از گرفتن پروانه اکران با اصلاحاتی از سوی وزارت ارشاد مواجه شده بودولی بدلیل آماده نشدن فیلم و دیر انجام گرفتن اصلاحات خواسته شده،این فیلم شانس حضور در جشنواره را از دست داد .کاهانی دریک نشست خبری که قبل از جشنواره برگزار کرد برای ارشاد خط و نشان کشید. بهر تقدیر اوتمام اصلاحات فیلم را مو به مو انجام داد اما همانطور که گفته بود فیلمش را در اسفندماه اکران کرد و سپس اثر خود را در زمره فیلم‌های نوروزی قرار داد. این فیلم مانند آثار قبلی این کارگردان فیلمی اجتماعی انتقادی است و برخلاف کار قبلی‌اش که در فرانسه ساخته شده است این فیلم  در ایران جلوی دوربین رفته است. کاهانی خلاصه داستان کوتاهی را در اختیار رسانه‌ها قرارداده است: تهران مال تو ئه مگه؟!...بجز این جمله کوتاه و چند پهلو در هیچ رسانه ای از داستان این فیلم حتی یک خط دیده نشده است .باید فیلم را تماشا کرد و آنگاه فهمید منظور کاهانی از آوردن جمله مذکور چیست.آخرین فیلمی که از کاهانی در سینماهای ایران اکران شده، بی خود و بی جهت است.

 در این فیلم بازیگرانی چون ترانه علیدوستی، بابک حمیدیان، رضا عطاران، مجید صالحی، فریده فرامرزی و امیرشهاب رضویان به ایفای نقش می‌پردازند. فیلم احتمالاً 75 دقیقه است زیرا اگر کوتاه‌تر بود به همراه یک فیلم کوتاه مجوز نمایش دریافت می‌کرد.

 
5-روباه/ بهروز افخمی
 
روباه
 
«روباه» ساخته بهروز افخمی پنجمین  فیلمیست که در اکران نوروزی جای گرفته است. فیلم آماده بود وبرای اکران مشکلی نداشت امااین انتخاب کمی دیرانجام شد آنهم به این دلیل که دیرتر از همه فیلم‌ها با سینمای سرگروه خود (فرهنگ) قرار داد بست.
 
فیلم «روباه» با مشارکت 100 درصدی فارابی ساخته شد. این فیلم تا اوایل بهمن ماه فیلمبرداری داشت و به سرعت کارهای فنی آن انجام شد. فیلم داستان مامور اسرائیلی است که برای دور جدید ترور دانشمندان اتمی به ایران فرستاده می‌شود. این مامور ورزیده تنها کار می‌کند و از همکاری آدم‌های فریب خورده و یکبار مصرف استفاده می‌کند که تا آخرین لحظه از ماموریت خود خبر ندارند. یک موتور سوار مسافرکش در دام او می‌افتد و نادانسته برای ترور تعلیم می‌بیند و ...
 
این فیلم که درباره ترور دانشمندان هسته‌ای کشور بود در مراحل تولید با انصراف سه بازیگر مواجه شد رامبد جوان محسن تنابنده و ساعد سهیلی بازیگرانی بودند از حضور در این پروژه انصراف دادند البته افخمی در نشست پرسش و پاسخ این فیلم اعلام کردند این بازیگران بازیگران اصلی نبودند. افخمی در این فیلم تلاش کرده است تا روابط  افراد به گونه‌ای به نمایش درآید که با  مخاطب عام ارتباط درست برقرار کند.در این فیلم علاوه بر مرجان شیرمحمدی، حمید گودرزی، آرش مجیدی و جلال فاطمی که نقش برادر نتانیاهو را برعهده دارد به ایفای نقش می‌پردازند.
 
 
6-پریدن از ارتفاع کم/حامد رجبی

پوستر فیلم پریدن از ارتفاع کم

 ششمین فیلم لیست اکران یعنی «پریدن از ارتفاع کم» اولین فیلم بلند سینمایی کارگردانش حامد رجبی است و رامبد جوان و نگار جواهریان، نقش‌های اول آن را به عهده دارند..تهیه کننده این فیلم مجید برزگر است و داستان زن جوانی را روایت می کندکه چهارماهه باردار است ولی جنین در داخل شکمش می‌میرد و او تصمیم می‌گیرد که در این‌باره به کسی چیزی نگوید. فیلم محصول مشترک کشور ایران و فرانسه است. حامد رجبی دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی سینما از دانشگاه‌ تهران است. او هشت فیلم کوتاه داستانی ساخته و در نوشتن فیلمنامه‌های سینمایی «فصل باران‌های موسمی» و «پرویز» نیز با مجید برزگر مشارکت داشته است.

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 7857
برچسب‌ها: اکران نوروز94 ,
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9

شنبه 1 فروردين 1394 ساعت : 8:9 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
توطئه فرهنگی:حقیقت یا توهم؟
نظرات

(( توطئه ی فرهنگی:حقیقت یا توهم؟))

          مهرداد میخبر

Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎

_______________________________________________________________________________________

توطئه ای بنام "القای توهم توطئه"

__________________________

برخی از الفاظ ،عناوین و ترکیبات معنائی از فرط استعمال در عرصه های پروپاگاندائی  شمایلی شعار گونه یافته و در جایگاهی قرار گرفته و تثبیت شده اند که ابدا"شایسته عمق مفهومشان نیست.یک نمونه مهم از این سری ،ترکیب "تهاجم فرهنگی"است.هنگامی که این عنوان مطرح میشود ذهن مااتوماتیک وارو بسرعت به تداعی یک سری معانی سطحی و سهل انگارانه مشغول میشود.مثلا"رقص و آواز و فیلمهای مبتذل را بیادمان میآورد و مارا درمیان زورقی کوچک ودرمیان امواج ویرانگر مظاهر پوچ و گناه آلود فرهنگ تنوع طلبانه و دین گریز غرب، بی پناه وترسان ولرزان نشان میدهد.

Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎

بله... درست است که تهاجم از یک پایگاه پرقدرت در حال انجام است ولی خوشبختانه سلاحهای ما برای دفاع ابدا"کوچک و نا کارآمد نیستندبلکه برعکس عظیم و پرقدرتند ولی افسوس که آموزشهای لازم برای بکار گیریشان را یا ندیده ایم و یا نمیخواهیم ببینیم.عجولانه و آسیمه سر،در پی ایجاداستراتژیهاو تولیدسلاحهای دفاعی حتی الامکان موثر-ازنوعی که در مهندسی معکوس آموخته ایم- میگردیم وغافلیم از اینکه ماهیت تاکتیکها وسلاحهای مابرای مقابله بااین تهاجم، با سلاحهاوتاکتیکهای طرف مقابل متفاوت میباشندواین میتواند یک امتیاز مهم باشدزیراکه آنهابرای دشمن ناشناخته اند. ماتا حدی ممتازیم که خود میتوانیم بااستفاده از قابلیتهایمان ودر موضع تهاجمی یک (رزمنده فرهنگی )قوی باشیم و در میدان رزم از تاکتیکهائی بهره ببریم که برای دشمن گیج کننده باشد  .هم اکنون ما درگیرنبردی سخت هستیم .در این نبرد ،هوشمندی،صبوری و زیرک بودن حرف اول را میزند.دشمن ذهن ما را شدیدا" به چالش کشیده است تا جائی که حتی ما  شک میکنیم که(تئوری توطئه)حقیقت داردو (توهم توطئه)نیست.

Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎

فکرمیکنم بهتر است چند جمله ای در مورد (تئوری توطئه)و(توطئه تهاجم فرهنگی) بخوانیدتابیشتر در فضای این مبحث قرار بگیرید:

(تئوری توطئه)در معنای عام و فراگیر خود اصطلاحی است که در ابتدا، وصفی برای هر ادعای دسیسه‌گری بود. با این وجود، امروزه، تئوری توطئه فقط در این معنا به کار می‌رود:

((تئوری‌ای که رویدادی کنونی یا تاریخی را نتیجهٔ نقشهٔ مخفیانهٔ گروهی دسیسه گر -عموماً قدرتمند- می داند))

در تعریف مورد نظر ما،(تئوری توطئه فرهنگی)یا همان (تهاجم فرهنگی) عبارتست از نداشتن اعتقاد یا باورنکردن شکل ظاهری و رسمی محصولات ورویدادهای فرهنگی،هنری. تئوری توطئه فرهنگی در شکل حاد آن بیانگر این است که تمامی رسانه های فرهنگی و هنری عالم در پی یک کار هستند:

(اعمال قدرت گروهی از افراد پرنفوذ و معمولاً پنهان).

Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎

 

در بیان این مفهوم بهتر است گفته شود که:

(گروه‌های بزرگ و تیزهوشی دارای امکانات بالفعل سیاسی، مالی، نظامی، روانی تکنیکی و علمی در پس تمام بنگاههای رسانه ای عظیم ،پر مخاطب و تاثیر گذار این دنیا وجوددارندو اینها همواره تلاش میکنند گستره امپراطوری خود را بدون توجه به مرز بندیهای جغرافیائی،سیاسی ویا ملاحظات فرهنگی،دینی گسترش دهند ).

تئوری توطئه همانطور که میدانید فقط مختص به عالم رسانه و هنر نیست .حتما"شما نیز بارها و بارها باسئوالاتی مشابه پرسشهای زیر دست بگریبان بوده اید و گاها"حتی در این کارزارسرگیجه آوربه شعور خود شک کرده اید!!

الف:آیا قدرت های پشت پرده ای وجود دارند که عروسک گردان خیمه شب بازی دنیا هستند؟ب: آیا فراماسون ها تمام امور دنیا را کنترل می‌کنند؟ پ:آیا دلیل زلزله های ایران پروژه هارپ در آلاسکا بوده و توفان های امریکا ریشه در پروژه های مشابه هارپ در روسیه دارد؟ ت:آیا موجوداتی غیرزمینی و غیرانسانی در امور دنیای ما دخالت دارند؟ ث:آیا قدرت‌های بزرگ و مافیای پزشکی مانع رشد و روش‌های درمانی دیگر می‌شوند؟و...

Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎

گرچه ابتدا:(شک)و سپس:( بررسی )و (تحقیق علمی )درباره هر موضوعی برای یافتن پاسخ ،بهترین روش برای دانستن است، اما باور بدون تحقیق و یا برپایه مستندات مخدوش، ضعیف و بی‌ارزش شما را یابه (توهم توطئه) دچار میکندو یا (بی خیالی وخوش بینی بی اساس).وگاهی اوقات شاید از لبه دیگر بام بیفتیم یعنی فکر کنیم توهم توطئه داریم و (توطئه)درجریانی  را فراموش کرده ویا غیر واقعی بپنداریم.

اگر بخواهیم کمی معنا را بسط دهیم ،باید اینگونه بیان نمائیم:

(تئوری توطئه) یعنی باور کردنِ این ذهنیت که دنیای ما را قدرت‌هایی از خارج کنترل و هدایت می‌کنند؛ قدرتهائی که بمثابه (هوش برتر)عمل نموده و سیاستهائی بکر  پیش گرفته اندکه برای ما غیر قابل فهم یا غیر قابل تجزیه و تحلیل هستند.قدرت‌هایی خارجی که گویی قادرِ مطلق و کاملاً مسلط و واقف به همه امور و جریانات هستند و بازیگران سیاستِ داخلی نیز بسانِ عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی و دست‌آموز(گاهی آگاهانه و گاهی نیز بصورتی ناآگاهانه) به فرمان آن‌ها عمل می‌کنند. آنچه روی می‌دهد نه از روی تصادف و نه بر حسب ابتکار یا اراده مستقل افراد که گویی از قبل پیش‌بینی و طراحی شده است و سرنخ‌های آن به دست قدرت‌های خارجی است. توسل به تئوری توطئه، به معنایِ نداشتن اعتقاد یا باور نکردنِ شکل ظاهری رویدادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هم هست یعنی تحولات و وقایعِ سیاسی تنها صورتی ظاهری دارند که دیده می‌شود اما علل و ریشه‌های حقیقی و واقعی در به وجود آمدنِ آن‌ها را نباید در مسائل ظاهری جست، بلکه باید برای یافتنِ علت‌های واقعی که‌‌ همان دست‌های پشت پرده‌اند، کوشید.

Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎

عرصه ی (باورتوطئه) یا (عدم باور توطئه) به تیزی و خطرناکی لبه یک تیغ است. اشکالِ افراطی اعتقاد به توطئه‌گری بیگانگان در تحولات دنیا می‌تواند به نوعی بیماری روانی فردی یا جمعی یادلواپسی بیمار گونه همه گیر بدل شود. بیماری فردی سوءظن داشتن به همه‌ چیز و همه ‌کس را ((پارانویا)) و بیماری جمعی را توطئه‌باوری یا ((توهم توطئه)) می‌نامند. متوهمانِ توطئه تمام وقایع عمده و سیر حوادث و مشی وقایع تاریخی را بلااستثنابه بیگانگانِ قدرتمند و سازمان‌های مخوف اطلاعاتی و امنیتی‌شان نسبت می‌دهند و همه شورش‌ها، جنگ‌ها، فروپاشی دولت‌ها، ترورهای سیاسی، انقلاب‌ها، روی کار آمدن قدرت‌ها، و حتی کمبودِ محصولات کشاورزی، سقوطِ ارزش پول‌ها، قحطی‌ها، بیماری ها و گاه زلزله‌ها و بلایای طبیعی را نیز به اشاره ی سرانگشت نیروی خارجی و از قبل برنامه‌ریزی شده می‌دانند. به تعبیر پروفسور یرواند آبراهامیان:

((این تصویر عاری از هرگونه ابتکاری است. عروسک‌گردانان نه تنها حاکمِ غالب بلکه عقلِ کل و صاحب قدرت مطلق نیز هستند…))

به تئوری‌های توطئه اغلب با دیدی شکاک نگاه می‌شودو این همان دیدی است که (از لبه دیگر بام افتادن )را درپی دارد؛  اغلب این تئوری‌ها -بدلیل ذات خود توطئه که با شفافیت و صداقت مغایراست-مدرک کافی یا معتبری برای اثبات شدن ندارند. البته در مواردی ارائهٔ بعضی از مدل های تئوری توطئه که با ادله ضعیف بیان می شوند را می توان به همان مجامع و گروه های مخفی نسبت داد که با ارائهٔ چنین مطالبی بدون ادله کافی سعی در بی پایه نشان دادن اصل قضیه  دارند. در واقع ،توطئه گرکه تمایلی به افشای توطئه اش ندارد خود با ارئه یک تئوری ضعیف و غیر قابل دفاع از واقعیت ماجرا سعی در پوشاندن نیات خودمیکند و این هم از پیچیدگی های دنیای رسانه و اطلاعات است.

واما دلیل وجودی  توطئه،اعتقاد راسخ به ایده آل ((دهکده جهانی)) یا همان ((نظم نوین جهانی)) است و میدانیم این دواصطلاح تمایل به پیدایش حکومتی تمامیت‌خواه برای سلطه بر تمام دنیا را نشان میدهد.نظم نوین مورد بحث نظمی نیست که همه اقشارمردم  بصورتی برابر درآن ذینفع باشندبلکه نظمیست برای کم کردن ریسک خطرطغیان طبقات زیرین اجتماع انسانی درمقابل طبقات بالاتر.شیوه های ایجاد این مدل از نظم، تماما"پوپولیستی هستندونهایتا"بردگی خودخواسته را در پی دارند.

Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎

در تئوری‌های توطئه ،خاستگاه برنامه ریزی برای ایجادنظم نوین جهانی پایگاههائی سری میباشندکه مملوند از نخبگان دارای قدرت. آنها لیست بلندبالایی از اقداماتی که باید در سطح جهان انجام دهندرا در دست دارند و مدام در حال دسیسه‌چینی برای حاکمیت بر جهان از طریق یک حکومت جهانی اقتدارگرا و قدرت‌طلب هستند؛ حکومتی که جایگزین حاکمیت تمامی کشورهای مستقل جهان شود. نظم نوین جهانی به پروپاگاندایی که در راستای القای برقراری حکومت جهانی به عنوان نقطهٔ عطف پیشرفت تاریخ و حد اعلای آن انجام می‌گیرد نیز اطلاق می‌شود. طرح‌ریزی وانجام رخدادهای مهم در سیاست و اقتصاد جهان وظیفه گروه‌های تأثیرگذار کوچک وابسته به یک مرکزیت واحد میباشد که از طریق سازمان‌های صوری متعددی کارشان راانجام می‌دهند. تلاش برای تسلط بر جهان از جانب گروه‌های سیاسی و سری کوچک وابسته به همان مرکزیت واحد،طی حوادث تاریخی و کنونی متعدد، جزئی از نقشهٔ دست‌یابی به سلطهٔ جهانی یاهمان((نظم جهانی))در نظر گرفته شده‌اند.

تئوری توطئه در ایران

________________


در تاریخ معاصر ایران که کشورمان سال های متمادی تحت استعمار روس و انگلیس بوده است، تجربه  شیطنتهای سالهای اخیردنیای غرب ، و ترویج اطلاعات وتبلیغات وتفاسیردشمن ستیزانه بر مبنای دکترین “دشمن/ استکبار” این باور را به اشتباه دربرخی از  مردم-ومخصوصا"عوام که معنای حقیقی تفاسیر سیاسی را درک نمیکنند- ایجاد کرده که نمیتوانندتاثیری در سرنوشت خود داشته باشند و همه چیز در جای دیگری مقدر می‌شود. ناصر ایرانی در کتابش با عنوان “ایران در جغرافیای آینده” می نویسد:

((ﻣﺪاﺧﻠﻪﺟﻮﯾﯽﻫﺎ و ﺗﻮﻃﺌﻪﮔﺮیﻫـﺎی ﻗـﺪرتﻫـﺎی ﺑـﺰرگ در اﯾـﺮان و جهان ﭼﻨـﺪان رواج داﺷته ﮐﻪ اﯾﻦ اﻋﺘﻘﺎد در ذﻫﻦ اﯾﺮاﻧﯿﺎن رﯾﺸﻪ دواﻧـﺪه ﮐـﻪ پس پرده ی  ﻫـﺮ دﮔﺮﮔـﻮﻧﯽ ﺳﯿﺎﺳـﯽ در منطقه و جهان بدون استثنادست ﻗﺪرتﻫﺎی ﺑﺰرگ پنهان اﺳﺖ و درنهایت اینگونه شده که “ﻧﻈﺮﯾﻪﺗﻮﻃﺌﻪ” ﻋﻤﺪهﺗﺮﯾﻦ ﻣﺒﻨﺎی ﺗﺤﻠﯿﻞ و تفسیر ﻣﺎ از روﯾﺪادﻫﺎی ﺳﯿﺎﺳﯽ و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﯾﺮان و ﺟﻬﺎن شده است.فی الواقع ﻣﯽﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﻫﺮ اﯾﺮاﻧﯽ حداقل اﻧﺪﮐﯽ داﺋﯽ ﺟﺎن ﻧﺎﭘﻠﺌﻮن اﺳﺖ!))

دکتر آبراهامیان مورخ و استاد دانشگاه معتقد است: “تئوری توطئه محصول تاریخ ۱۵۰ ساله‌ اخیر ایران و عمدتا"نتیجه سیاستهای وابسته ی سیاستمداران دوران قاجار و پهلوی است.این تجربه‌ تاریخی تلخ که قدرت‌های بزرگ در ایران نفوذ زیادی داشته اند و کنترل خیلی چیزها را از پشت صحنه و گاهی هم حتی به‌ صورت علنی در دست آنها بوده است این تأثیر را به جای گذاشته که امروز چنین تصور بشود رویدادهای مهم کنونی هم بی استثناتوسط آن دستهای پنهان کنترل می‌شوند.”

Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎

امروزه با فراگیر شدن اینترنت، بسط نظریات مبنتی بر تئوری توطئه بسیار سریع تر و وسیع تر شده است . حضور واستقبال از نظریه پردازان فاقد شناخت لازم علمی وپیشینه ی  تحقیقاتی باعث شده تا عرصه تفکر کشور جولانگاه  کسانی شود که از هر بهانه ای برای کسب وجهه های اجتماعی،علمی بهره میبرندو خودرا مجاز به ورود در هر مبحثی هرچند خارج از درک و تخصصشان باشد میدانند. این روزها بنطر میرسد که تقریباً هیچ چیز تعریف و علت علمی و منطقی ندارد و حتی عامه ی مردم مبدل به کارشناسانی شده اند که هر پدیده ای را به قدرت لایزال دشمنان/شیاطین مربوط می دانند!!

نمی توان و نبایدتلاش قدرت های سیاسی و مالی را در تغییر شرایط به نفع خودشان انکار کرد اما تصمیمات منطقی و علمی، وقایع طبیعی و جاری و خرد جمعی ست که منجر به تغییرات می گردد. آنچه مسلم است این است که برای بسیاری از امور جواب علمی و منطقی وجود دارد که شاید ما آنها را ندانیم، اما راه حل دانستن مسلما" تحقیق و پژوهش است نه نسبت دادن به قدرت‌های ناشناخته و ماوراءالطبیعه.بحث تهاجم فرهنگی نیز پیش از آنکه مستقیما"یک توطئه عداوت منشانه ودرجهت تخریب باشد یک پروسه ی منطقیست که ربطی مستقیم به (تلاش اقتصادی )ویا(برنامه ریزی هوشمندانه برای در دست گرفتن بازار مصرف)داردو مختص به کشورمایا رقیبان سیاسی ،عقیدتی یااقتصادی مانیست.اربابان مقتدراقتصادی در هر گوشه از جهان سعی عمده شان بر این است که نه تنها بازار کنونی مصرف و تولید خودرادرکمال قدرت و تسلط حفظ کنند بلکه بصورتی پویا و مستمر ان را بسط و توسعه دهند.

Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎

 

 هدف غائی تهاجم:حاکمیت بر پروسه تولید و مصرف 

______________________________________

همه ی جنگ و دعواهاطبق معمول از تمایلات انحصارگرایانه پولی و اقتصادی شروع میشود.همانگونه که بیشک همه جنگهای تاریخ بشر دلایل صرفا"اقتصادی داشته و دارند.حالا و همیشه ،نبردهای فرهنگی نیز خاستگاهشان بنگاههای اقتصادی ریزو درشتیست که نیاز به ادامه حیات دارند.ورقابتهاو سلطه جوئیهای رسانه های ارتباط جمعی و بصورت عمده(ﻣﺎﻫﻮاره ﻫﺎ)بواسطه نیاز به حیاتیست که ارتباط مستقیم با کمیت مخاطب دارد،آنها ﺑﺎ ﻗﺒﻀﻪ ﻛﺮدن اوﻗﺎت ﻣﺮدم ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ اﻣﭙﺮﻳﺎﻟﻴﺴﻢ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ داﻣﻦ زده اﻧﺪو در این مسیر اصلی ترین نقطه ی ﻫﺪف آن ﻫﺎ ﻧﻬﺎد ﻣﻬﻢ و ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬار ﺧﺎﻧﻮاده اﺳﺖ.زیرا که این نهاد را بدلیل وجود اذهان آماده و تاثیر پذیری که در آن موجود است به آسانی میتوان تحت تاثیر قرار داد  . اﻳﻦ هدفگیری آسیب زننده ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﻧﻮﻋﻲ ﻧﻔﻮذ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ از ﻃﺮﻳﻖ آن، یک فرهنگ بخصوص که ابزار کار آمدی را در اختیار گرفته است، اﺳﺎس ﺗﺼﻮرات، ارزش ﻫﺎ، ﻣﻌﻠﻮﻣﺎت و ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎی رﻓﺘﺎری و ﻧﻴﺰ روش ﻫﺎی زﻧﺪﮔﻲ ﺧﻮد را ﺑﻪ فرهنگهای دﻳﮕﺮ ﺗﺤﻤﻴﻞ ﻣﻲ ﻛﻨﺪو از طریق این تحمیل تحمیقی که با استقبال تحمیل شونده نیز همراه است کالاهای مصرفی خودرا بفروش میرساند . ﺑﺪﻳﻬﻲ اﺳﺖ ارزش ﻫﺎ و ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎی ﻧﻬﺎد ﺧﺎﻧﻮاده ﻧﻴﺰ از اﻳﻦ اﻣﺮ ﻣﺴﺘﺜﻨﻲ ﻧﻤﻲ ﺑﺎﺷﺪ . در اﻳﻦ ﻣﺴﻴﺮ، ﺷﺮاﻳﻄﻲ ﭘﺪﻳﺪ ﻣﻲ آﻳﻨﺪ ﻛﻪ ﺷﻜﻞ ﻫﺎی ﻓﺮﻳﺒﻨﺪه ﺗﺮ و ﭘ ﻨﻬﺎن ﺗﺮ ﻫﺠﻮم ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﻠﻄﻪ ﺟﻮ را ﺑﺮﺗﺮی ﻣﻲ ﺑﺨﺸﺪ و ﻣﻠﻲ ﻛﺮدن ﺳﺒﻚ ﻫﺎ و اﻟﮕﻮﻫﺎ را ﺷﻜﻞ ﻣﻲ دﻫﺪ . اﻳﻦ ﭘﺮاﻛﻨﺪن ارزش ﻫﺎ و ﻋﺎدتهای ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ در ﻣﻴﺎن ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎی ﻏﻴﺮﻣﺘﺠﺎﻧﺲ ﺑﻪ وﺳﻴﻠﻪ اﺑﺰارﻫﺎی رﺳﺎﻧﻪ ای از ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎی ﻣﺎﻫﻮاره ای ﺻﻮرت ﻣﻲ ﭘﺬﻳﺮد.بعنوان نمونه با شیوع دادن روابط جنسی نامشروع و بی بند و باری ،در مرحله بعد تبلیغات محصولات موثر در تسهیل رابطه جنسی و داروهای محرک را میپذیرند و در ادامه این زنجیره، کمپانیهای مختلفی بطور مستمر کالاها و داروهای تولیدی  خود را بفروش میرسانندو سفارش آگهیهای بیشتر و گرانتری را به کانالهای رواج دهنده بی بند و باریهای جنسی میدهند و .....این تجارت کثیف بطرزی پیچیده و مداوم در جریان است و روز بروز گسترده تر میشود.غولهای رسانه ای از همین جاهاست ک شروع به بزرگ و بزرگ شدن میکنند. اختاپوس واراذهان و سلایق و اعتقادات مردم رادر خوداحاطه نموده وبراحتی  میبلعند و این پروسه در برگیرنده معنای ((امپریالسم فرهنگی))است.. 
 
Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎
 
در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ دﻳﺪﮔﺎه ﻫﺮﺑﺮت ﺷﻴﻠﺮ  ﻛﻪ در ﻛﺘﺎب «ارﺗﺒﺎﻃﺎت و ﺳﻠﻄﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ » وی اﻧﻌﻜﺎس ﻳﺎﻓﺘﻪ، ﺟﺎﻟﺐ ﺗﻮﺟﻪ اﺳﺖ . وی در اﻳﻦ ﻛﺘﺎب ﭘﺲ از اﺷﺎره ﺑﻪ ﻋﻨﺎﺻﺮ اﺳﺎﺳﻲ ﻧﻈﺎم ﺟﻬﺎن ﺟﺪﻳﺪ (the modern world-system) ﺑﺮای اﻣﭙﺮﻳﺎﻟﻴﺴﻢ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﺸﺨﺼﺎت زﻳﺮ را اراﺋﻪ ﻛﺮده اﺳﺖ:
 
((... واژه اﻣﭙﺮﻳﺎﻟﻴﺴﻢ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻧﺸﺎن دﻫﻨﺪه ﻧﻮﻋﻲ ﻧﻔﻮذ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ از ﻃﺮﻳﻖ آن، ﻛﺸﻮری اﺳﺎس ﺗﺼﻮرات، ارزش ﻫﺎ، ﻣﻌﻠﻮﻣﺎت و ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎی رﻓﺘﺎری و ﻫﻢ ﭼﻨﻴﻦ روش زﻧﺪﮔﻲ ﺧﻮد را ﺑﻪ ﻛﺸﻮرﻫﺎی دﻳﮕﺮ ﺗﺤﻤﻴﻞ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ». ﻣﻄﺎﺑﻖ اﻳﻦ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻧﻬﺎد ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻪ ﻋﻨﻮان اﺻﻠﻲ ﺗﺮﻳﻦ واﺣﺪ اﺟﺘﻤﺎع ﻛﻪ دارای اﺑﻌﺎد ارزﺷﻲ، ﻫﻨﺠﺎری و رﻓﺘﺎری ﺑﻮﻣﻲ ﺧﺎص ﻫﺮ ﻛﺸﻮر و ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ ، ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻜﻲ از ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﻫﺎی اﻣﭙﺮﻳﺎﻟﻴﺴﻢ رﺳﺎﻧﻪ ای و ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﻄﺮح ﻣﻲ ﺷﻮد ﻛﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎی ﻣﺎﻫﻮاره ای ﺑﻪ دﻟﻴﻞ وﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎی ﺧﺎص و ﺟﺬاب ﺧﻮد ﺑﺎﻻﺗﺮﻳﻦ ﻧﻘﺶ را در اﻳﻦ ﻓﺮاﻳﻨﺪ اﻳﻔﺎ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ.))
 
Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎
 
اﻣﺮوزه ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ و ﻓﻴﻠﻢ ﻫﺎی ﻣﺎﻫﻮاره ای ﺣﺎوی ﻣﺤﺘﻮاﻳﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ در آن ﭘﺎﻳﺒﻨﺪی و وﻓﺎداری ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮاده و ارزش ﻫﺎی اﺧﻼﻗﻲ، اﻣﺮی ﻣﻀﺤﻚ و ﻋﻮاﻣﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ رﺳﺪ و در ﻣﻘﺎﺑﻞ داﺷﺘ ﻦ رواﺑﻂ آزاد ﺟﻨﺴﻲ، رواﺑﻂ ﻣﺘﻬﻮراﻧﻪ ﺟﻨﺴﻲ ویاهمجنسگرایانه ویا اﻳﺠﺎد ﺗﺮدﻳﺪ درﺑﺎره اﻫﻤﻴﺖ و ارزش ازدواج، ﻧﺎﺷﻲ از ﻧﮕﺎه آزاد اﻧﺪﻳﺸﺎﻧﻪ و ﻣﺘﺮﻗﻲ ﺑﻪ زﻧﺪﮔﻲ و رواﺑﻂ ﻋﺎﻃﻔﻲ ﺗﻠﻘﻲ ﻣﻲ ﺷﻮد . ﻃﺮح ﺳﺆال و اﻳﺠﺎد ﺷﺒﻬﻪ و ﺗﺮدﻳﺪ ﻣﻜﺮر درﺑﺎره دﻳﺪﮔﺎه ﻫﺎی اﻓﺮادی ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﻲ ﺑﻨﺪ و ﺑﺎری رو ﻧﻴﺎورده اﻧﺪ ﻳﺎ ﺑﻪ زﻧﺪﮔﻲ ﻣﺸﺘﺮک ﺧﻮد ﭘﺎﻳﺒﻨﺪﻧﺪ و در ﻣﻘﺎﺑﻞ اراﺋﻪ دﻳﺪﮔﺎه ﻫﺎ و ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺳﺆال ﻫﺎی ﺷﺒﻬﻪ اﻓﻜﻨﺎﻧﻪ ﺑﺮای اﻗﻨﺎع ﻣﺨﺎﻃﺐ درﺧﺼﻮص اﻳﻦ ﻛﻪ زﻣﺎﻧﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻛﺮده اﺳﺖ و اﻓﺮاد ﻧﺒﺎﻳﺪ ﭘﺎﻳﺒﻨﺪ ﺑﻪ زﻧﺪﮔﻲ ﻫﺎی ﺳﻨﺘﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ، از ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﻀﺎﻣﻴﻦ ﺑﺮﺧﻲ ﺳﺮﻳﺎل ﻫﺎئیستﻛﻪ اﻳﻦ روزﻫﺎ از ﺷﺒﻜﻪ هایﻓﺎرﺳﻲ زﺑﺎن ﻣﺎﻫﻮاره ﺨﺶ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ . از ﺳﻮی دﻳﮕﺮ ﻣﻲ داﻧﻴﻢ ﻛﻪ ﺧﺎﻧ ﻮاده ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﻧﻬﺎد اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻫﻤﻮاره ﻣﻮرد ﻋﻨﺎﻳﺖ ﻗﺎﻧﻮﻧﮕﺬار ﺑﻮده و ﻗﻮاﻧﻴﻦ ﻣﺘﻌﺪدی در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ اﻳﻦ ﻧﻬﺎد وﺿﻊ ﺷﺪه اﺳﺖ . ﻫﻢﭼﻨﻴﻦ ﺟﺪای از ﻗﻮاﻧﻴﻦ، ﺧﺎﻧﻮاده از ﻧﻈﺮ ﻣﺬﻫﺐ، اﺧﻼق و ﻋﺮف ﻧﻴﺰ از ﺣﻘﻮق وﻳﮋه ای ﺑﺮﺧﻮردار اﺳﺖ ؛ از ﺟﻤﻠﻪ اﻳﻦ ﺣﻘﻮق ﻣﻲ ﺗﻮان ﺑﻪ ﺗﺤﻜﻴﻢ ﺧﺎﻧﻮاده، ﺗﺮﺑﻴﺖ ﻓﺮزﻧﺪان، اﺧﻼق ﺣﺴﻨﻪ و ﺣﺴﻦ ﻣﻌﺎﺷﺮت، رواﺑﻂ ﺳﺎﻟﻢ ﺟﻨﺴﻲ و ﻓﻀﺎی ﻋﺎﻃﻔﻲ و ﺻﻤﻴﻤﻲ ﺧﺎﻧﻮاده اﺷﺎره ﻛﺮد . ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ رﺳﺪ ﺑﺮرﺳﻲ ﺣﻘﻮق ﻧﻬﺎد ﺧﺎﻧﻮاده در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎی ﻣﺎﻫﻮاره ای و ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ ﺗﺜﺒﻴﺖ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻫﺎی ﺣﻘﻮﻗﻲ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﻗﺎﻧﻮن، ﻋﺮف و اﺧﻼق ﺑﻪ ﻛﻤﺘﺮ ﺷﺪن و ﺑﻪ ﺣﺪاﻗﻞ رﺳﻴﺪن آﺳﻴﺐ ﻫﺎ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﻛﻤﻚ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ.
 
Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎
 لوث نمودن ﺣﺴﻦ ﻣﻌﺎﺷﺮت درراستای نیل به هدف غائی
_________________________________________
 
ﺣﺴﻦ ﻣﻌﺎﺷﺮت، ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ ﻗﺮآﻧﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ از آﻳﻪ ﺷﺮﻳﻔﻪ «ﻋﺎﺷﺮو ﻫﻦ ﺑﺎﻟﻤﻌﺮوف» (ﻧﺴﺎء19) اﺧﺬ ﺷﺪه اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮم از دﻳﺪ ﮔﺎه ﻣﻔﺴﺮﻳﻦ ﻗﺮآن ﺗﻌﺎﺑﻴﺮ ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ دارد، اﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺗﻔﺎﺳﻴﺮ در ﺟﻬﺖ ﺑﻴﺎن ﻣﺼﺎدﻳﻖ ﻣﻌﺮوف ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻋﺮف ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﻣﺸﺘﺮک ﻣﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ . (ﻃﺒﺮﺳﻲ، 1360، ص 79) در ﺣﻘﻮق اﻳﺮان ﻣﻌﻨﺎی اﻳﻦ آﻳﻪ در ﻣﺎده 1103 ﻗﺎﻧﻮن ﻣﺪﻧﻲ (ﻓﺼﻞ ﺗﻜﺎﻟﻴﻒ زوﺟﻴﻦ ) وارد ﺷﺪه اﺳﺖ . ﻣﻄﺎﺑﻖ اﻳﻦ ﻣﺎده ؛«زن و ﺷﻮﻫﺮ ﻣﻜﻠﻒ ﺑﻪ ﺣﺴﻦ ﻣﻌﺎﺷﺮت ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ » .
 
از ﻧﻈﺮ ﺣﻘﻮﻗﺪاﻧﺎن، ﻣﻨﻈﻮر ﻣﺎده 1103 از ﺣﺴﻦ ﻣ ﻌﺎﺷﺮت زوﺟﻴﻦ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ در ﺣﺪود ﻋﺮف و ﻋﺎدت زﻣﺎن و ﻣﻜﺎن ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﺪﻳﻦ وﺳﻴﻠﻪ ﻣﺤﻴﻂ آرام ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ ﺑﻪ وﺟﻮد آﻳﺪ . زوﺟﻴﻦ ﺿﻤﻦ ﻧﻜﺎح، داوﻃﻠﺐ ﺷﺪه اﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺑﺮﻧﺪ و در ﻏﻢ و ﺷﺎدی ﺷﺮﻳﻚ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﻨﺪ . ﻫﻤﺴﺮی زن و ﻣﺮد ﺑﺪﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﻠﻮک ﺷﺎن، ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺮوﻳﻲ و ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ و ﻣﻬ ﺮﺑﺎﻧﻲ آﻣﻴﺨﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﺎﻳﺪ از اﻋﻤﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺳﺒﺐ اﻳﺠﺎد ﻧﻔﺮت و ﻛﻴﻨﻪ ﻳﺎ ﻏﻢ و اﻧﺪوه ﻓﺮاوان در دﻳﮕﺮی اﺳﺖ، ﺑﭙﺮﻫﻴﺰﻧﺪ. 
 
Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎
 
 در ﺧﺼﻮص ﻣﺼﺎدﻳﻖ ﺣﺴﻦ ﻣﻌﺎﺷﺮت، ﺣﻘﻮﻗﺪاﻧﺎن ﻣﻮﺿﻮع را ﺑﻪ ﻋﺮف اﺣﺎﻟﻪ داده اﻧﺪ، زﻳﺮا ﺣﺴﻦ ﺳﻠﻮک، ﻣﻔﻬﻮم ﻋﺮﻓﻲ دارد و ﺑﻪ ﺣﺴﺐ زﻣﺎن و ﻣﻜﺎن، آداب و رﺳﻮم اﻗﻮام، ﻃﻮاﻳﻒ و ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺎ ﻓﺮق ﻣﻲ ﻛﻨﺪ. رﺳﻮم اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و درﺟﻪ ﺗﻤﺪن و اﺧﻼق ﻣﺬﻫﺒﻲ در ﻣﻴﺎن ﻫﺮ ﻗﻮم ﻣﻔﻬﻮم ﺧﺎﺻﻲ از ﺣﺴﻦ ﻣﻌﺎﺷﺮت را ﺑﻪ وﺟﻮد ﻣﻲ آورد .  اﻣﺎ در ﻳﻚ ﻧﮕﺎه ﺟﺎﻣﻊ ﺗﻤﺎم اﻣﻮری ﻛﻪ از ﻧﻈﺮ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺗﻮﻫﻴﻦ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲ ﺷﻮد، ﻫﻢ ﭼﻮن ﻧﺎﺳﺰاﮔﻮﻳ ﻲ، اﻳﺮاد ﺿﺮب، ﻣﺸﺎﺟﺮه، ﺗﺤﻘﻴﺮ ﻳﺎ اﻣﻮری ﻛﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﻛﺎﻧﻮن ﺧﺎﻧﻮاده و اﻗﺘﻀﺎی ﻣﺤﺒﺖ ﺑﻴﻦ دو ﻫﻤﺴﺮ ﻣﻨﺎﻓﺎت دارد ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﻲ اﻋﺘﻨﺎﻳﻲ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ و ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﻫﺎی او، ﺑﻲ اﺧﻼﻗﻲ ﻋﺎﻃﻔﻲ و ﺟﻨﺴﻲ از ﻣﺼﺎدﻳﻖ ﺳﻮءﻣﻌﺎﺷﺮت در ﺧﺎﻧﻮاده اﺳﺖ . ﺑﻪ اﻋﺘﻘﺎد ﺣﻘﻮﻗﺪاﻧﺎن دﺳﺘﻮر ﺣﺴﻦ ﻣﻌﺎﺷﺮت ﻣﻨﺪرج در ﻣﺎده 1103 ﻗﺎﻧﻮن ﻣﺪﻧﻲ ﺻﺮﻓﺎً ﻳﻚ دﺳﺘﻮر اﺧﻼﻗﻲ ﻧﻴﺴﺖ و ﺿﻤﺎﻧﺖ اﺟﺮا ی ﻗﺎﻧﻮﻧﻲ دارد، وﻟﻲ ﺑﻪ ﻋﻘﻴﺪه ﺑﻌﻀﻲ از ﺻﺎﺣﺐ ﻧﻈﺮان ﻣﺪﻟﻮل اﻳﻦ ﻣﺎده ارﺷﺎدی اﺳﺖ و ﺗﺨﻠﻒ از آن اﺛﺮ ﺣﻘﻮﻗﻲ و ﺟﺰاﻳﻲ ﻧﺨﻮاﻫﺪ داﺷﺖ، ﻣﮕﺮ اﻳﻨﻜﻪ ﺳﻮءﻣﻌﺎﺷﺮت ﺗﺸﺪﻳﺪ ﺷﻮد .اﻣﺮوزه ﻣﺎﻫﻮاره ﺑﺎ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺑﺮ ﻓﻀﺎی ﻋﺎﻃﻔﻲ و ﺻﻤﻴﻤﻲ ﺧﺎﻧﻮاده ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺣﺴﻦ ﻣﻌﺎﺷﺮت را ﺑﺎ ﻣﺸﻜﻼﺗﻲ روﺑﻪ رو ﻛﺮده و در ﻣﻮاردی آن را ﻣﻨﺘﻔﻲ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻳﺎ ﺣﺘﻲ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺑﺮوز ﺳﺮدی و در ﻣﺮاﺣﻞ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺧﺸﻮﻧﺖ و ﺳﻮءﻣﻌﺎﺷﺮت ﺷﺪه اﺳﺖ.
 
Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎

شبکه‌های جدیدو پر مخاطب فارسی زبان  بیشتر به مسایل فرهنگی اجتماعی تکیه کرده و خانواده و روابط انسانی رابه عنوان بزرگ‌ترین سرمایه جامعه مورد هدف قرار داده‌اند؛ این شبکه‌ها با پخش فیلمها و سریال‌های مختلف احترام به والدین را بی‌اهمیت جلوه داده و یا فرهنگ خیانت را ترویج و عادی‌سازی می‌کنند.

 هویت‌زدایی از مفهوم خانواده به‌عنوان کوچک‌ترین واحد اجتماعی مستقل و مؤثر از دیگر اهداف برنامه‌های ماهواره‌ای به ویژه شبکه‌های فارسی‌زبان است، ترویج فمینیسم و کم‌رنگ کردن نقش مرد در جامعه، مخدوش کردن رابطه فرزندان پسر و دختر در خانواده، بی‌تفاوت بار آوردن نسل جوان نسبت به مسایل جامعه و تضعیف اعتقادات مذهبی و دینی از دیگر پیامدهای استفاده از ماهواره و برنامه‌های پخش شده در آن است که متاسفانه در بسیاری از موارد خانواده‌ها به این موضوع بی‌تفاوت بوده و آگاهی کافی نسبت به آن ندارند.

این بی‌تفاتی تا به‌جایی رسیده که در برخی خانواده‌ها بی‌توجه به این پیامدها پدر و مادر در کنار فرزندان خود به مشاهده برنامه‌ها پرداخته و ابایی از این ندارند که فرزندشان چنین صحنه‌هایی را مشاهده کند. بی‌توجهی والدین به تاثیرات القای تفکر جهانی زیستن و در رأس آن رواج پوچ‌گرایی خلقت انسان از دیگر پیامدهای استفاده از برنامه‌های ماهواره است،القای خواسته‌های گردانندگان شبکه‌ها به بیننده و ایجاد شکاف میان مردم و حاکمیت و تغییر ماهیت و افکار عمومی با تبلیغات مورد نظر از اثراتی است که نسبت به آن بی‌توجهی می‌شود، در حالی‌که زنگ خطر به صدا درآمده و هنوز بسیاری این صداها را نشنیده‌اند.

از بین رفتن حجب و حیا میان خانواده‌ها اثر تدریجی استفاده از برنامه‌های ماهواره‌ای است. ترویج مدگرایی و ارایه مدهای آرایشی و پوششی نابهنجار را باید ریشه‌یابی کرد که چرا در سال‌های گذشته افزایش یافته است و ماهواره در این رابطه نقش بسیاری داشته است.

 

Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎

متاسفانه برخی خانواده‌ها بر این باورند که اگر شبکه‌های مبتذل ماهواره‌ای را قفل کنند می‌توانند به راحتی و با فراغ بال در طول روز در برابر دید کودک به تماشای فیلم‌ها، مسابقات یا برنامه‌های مستند این رسانه بیگانه بنشینند، غافل از آن که بنا به شگرد تصویرگران و مبلغان ماهواره‌ای در آنونس یا میان برنامه برخی فیلم‌ها صحنه‌های مبتذلی گنجانده و پخش می‌شود که کودک و نوجوان بلافاصله قادر به ثبت، ضبط و پردازش آن در ذهن خواهد بود.پس خانواده‌ها و بخش‌های فرهنگی باید بدانند بی‌توجهی به مضرات مخرب ماهواره بسیار حد هزینه‌بر بوده و جبران آن تقریبا غیرممکن است.

 در راﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻋﺎﻃﻔﻲ و ﺻﻤﻴﻤﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ ﻳﻜﻲ از ﻣﻌﻴﺎرﻫﺎی ﺧﺎﻧﻮاده ﻣﻨﺴﺠﻢ، ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻋﺎﻃﻔﻲ اﺳﺖ. اﻳﻦ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺑﺎ ﮔﻔﺖ وﮔﻮی ﻣﺪاوم و ﺗﺒﺎدل اﻓﻜﺎر ﻣﻴﺎن اﻋﻀﺎی ﺧﺎﻧﻮاده، ﺷﻜﻞ ﻣﻲ ﮔﻴﺮد و ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﺎﻣﻞ اﻧﮕﻴﺰﺷﻲ، ﺑﺮ اﻧﺴﺠﺎم ﺧﺎﻧﻮاده ﻣﻲ اﻓﺰاﻳﺪ . اﻳﻦ روﻧﺪ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﻫﻢ ﭼﻨﺎن اداﻣﻪ ﻳﺎﺑﺪ. ﺑﺮ اﻳﻦ اﺳﺎس، ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻋﺎﻃﻔﻲ و اﻧﺴﺠﺎم ﺧﺎﻧﻮاده، ارﺗﺒﺎط ﻣﺜﺒﺖ و ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﺑﺎﻻﻳﻲ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳ ﮕﺮ دارﻧﺪ . ﻋﻮاﻣﻞ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﻲ ﺑﻪ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻋﺎﻃﻔﻲ ﺧﺎﻧﻮاده آﺳﻴﺐ ﻣﻲ رﺳﺎﻧﺪ و در ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﻴﻮﺳﺘﮕﻲ آن را ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ . ﻳﻜﻲ از اﻳﻦ ﻋﻮاﻣﻞ رﺳﺎﻧﻪ ﻫﺎی ﺗﺼﻮﻳﺮی ﺑﻪ ﺧﺼﻮص ﻣﺎﻫﻮاره ﻫﺎ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ . ﻓﻀﺎﻫﺎی ﭘﺲ زﻣ ﻴﻨﻪ ای ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ، ﺑﻪ ویژه سریال ها و فیلم ها قابلیت زیادی برای گنجاندن پیام در خود دارند. برای مثال حتی موضوع رفتار شخصیت‌های فرعی یک فیلم با خانواده و اطرافیان، می تواند جایگاهی برای ارائه کلیه رفتارهای خیلی ساده و پیش پا افتاده، ولی مهم در زندگی خانوادگی یا اجتماعی باشد.اﻟﺒﺘﻪ ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ ﺗﻤﺎم رﺳﺎﻧﻪ ﻫﺎی ﺗﺼﻮﻳﺮی در دﻧﻴﺎی اﻣﺮوز ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺎﻫﻮاره ﻫﺎ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ و اﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ در ﺟﺎی ﺧﻮد ﺷﺎﻳﺎن ﺗﻮﺟﻪ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ . اﻣﺮوزه ﺟﻮاﻧﺎن زﻣﺎن زیادی از ﺷﺒﺎﻧﻪ روز را ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎیﻫﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﺎﻫﻮاره اﺧﺘﺼﺎص می دهند و همین اﻣﺮ ﺳﺒﺐ ﺳﺴﺘﻲ ﻧﻈﺎم ﺑﻴﺸﺘﺮ یﻫﺎ ﺧﺎﻧﻮاده های ایرانی ﺷﺪه اﺳﺖ . ﺑﺮﺧﻲ ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﺎن ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ اﻣﺮوزه ﺟﻮاﻧﺎن وﺳﺎ یل ارﺗﺒﺎط ﺟﻤﻌﻲ ﺳﺎده؛ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮن یا ویدئو  را ﺟﻮاﺑﮕﻮ ی نیازهای خود نمی دانند ، ﺑﻪ ﻫﻤین ﻋﻠﺖ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل راﻫﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ از راه‌های ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺎ دنیای بیرون از ﺧﻮد در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎﺷﻨﺪ . برنامه های ماهواره ای زمینه ساز ﻣﻔﺎﺳﺪ اﺧﻼﻗ ﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺖ و ﺑﻴﺸﺘﺮ از  آنﻛﻪ ﺑﺮای ﻧﺴﻞ اﻣﺮوز و ﺑﻪ ﻃﻮر ﻛﻠﻲ ﻣﺮدم مفید ﺑﺎﺷﺪ، ﺧﻄﺮﻧﺎک و ﻣﻀﺮ اﺳﺖ.

 

Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎

 ﻣﺎﻫﻮاره ﻫﺎ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﻛﺎرﻛﺮد ﻣﺘﻨﻮع ﺧﻮد و دﮔﺮﮔﻮن ﺳﺎزی ﻫﺎی ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ، ﺑﻪ ﺗﺪرﻳﺞ ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦ ارﺗﺒﺎط ﻫﺎی دوﻃﺮﻓﻪ از ﻧﻮع ﭼﻬﺮه ﺑﻪ ﭼﻬﺮه ﺷﺪه اﻧﺪ و ﺗﻮاﻧﺴﺘﻪ اﻧﺪ ﻓﻀﺎی اﻧﻔﺮادی را ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦ ﻓﻀﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺧﺎﻧﻮاده ﻛﻨﻨﺪ، ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ای ﻛﻪ اﺳﺘﻔﺎده ﺑﻴﺶ از ﺣﺪ از آن ﻫﺎ ارﺗﺒﺎط ﻣﺴﺘﻘﻴﻤﻲ ﺑﺎ ﻓﺮدﮔﺮاﻳﻲ و دوری از ﮔﺮوه دارد . در اﻳﻦ ﺳﻴﺮ، ارﺗﺒﺎط ﻓﺮد ﺑﺎ رﺳﺎﻧﻪ ﺗﺼﻮﻳﺮی و ﺑﻲ اﺣﺴﺎس ﺷﻜﻞ ﻣﻲ ﮔﻴﺮد و ﻧﻮﻋﻲ ﺑﻴﻢ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ و اﻧﻔﻌﺎل ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ در ﻓﺮد اﻳﺠﺎد ﻣﻲ ﺷﻮد . اﻳﻦ آﺳﻴﺐ در ارﺗﺒﺎط ﻣﻴﺎن ﻓﺮزﻧﺪان و واﻟﺪﻳﻦ و زن و ﺷﻮﻫﺮ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺧﻮد را ﻧﺸﺎن ﻣﻲ دﻫﺪ.
ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻫﺎ ﻧﺸﺎن ﻣﻲ دﻫﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ اﻧﺪازه ارﺗﺒﺎط ﻣﻴﺎن ﻓﺮزﻧﺪان و واﻟﺪﻳﻦ و ﻫﻢ ﭼﻨﻴﻦ ارﺗﺒﺎط ﻣﻴﺎن ﻫﻤﺴﺮان، ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻲ ﻳﺎﺑﺪ، اﻋﻀﺎی ﺧﺎﻧﻮاده از ﻧﻈﺮ ﻋﺎﻃﻔﻲ و ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ و ﻧﻴﺰ از ﻧﻈﺮ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ، از ﻫﻢ دورﺗﺮ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ.  در این بین می بینیم که دانش آموزان در صحبت های خودشان مشخصاً اعلام می کنند که ماهواره داریم و از برنامه های بدی که ماهواره نشان می دهد حرف می زنند و معلوم هست که خانواده ها باید بیدار شوند و اگر به فکر خودشان نیستند باید به فکر فرزندانشان باشند و فرزندان باید ازاین  آسیب ها نجات پیدا کنند.

 تنها کسانی که می توانند این بچه ها را نجات دهند پدرو مادر هستند، ما نباید بستر فساد و فحشا را در خانواده برای بچه ها ایجاد کنیم و این ذهنهای صیقلی و آماده را به کاسبکاران بیرحم جهان بسپاریم زیرا درآینده ،زمانی که بفهمیم به چه مصیبت هایی گرفتار شده ایم دیگربرای اقدامات اصلاحی دیراست، باید از همین امروز برای نجات خود و خانوده تلاش کنیم.یادتان باشد که این فقط مانیستیم که نگران نهاد خانواده وفرزندان معصوممان هستیم .همه نهاد های فرهنگی در کشور های مختلف هان توجه ویژه به این امر دارندچون بعضی از معضلات اخلاقی و فرهنگی غیر قابل بازگشت و اصلاح هستند.

بیائید ابتدا باور کنیم که (توطئه)وجوددارد .توهم بودن توطئه را خود توطئه چینان در دلهای ماایجاد میکنند تا با خیال راحت برنامه هایشان را پیش ببرند. 

Image result for ‫تهاجم فرهنگی‬‎

 پلتیک "ضد توطئه"

__________

پس ازشفاف سازی و باور توطئه حال میخواهیم پلتیک(ضد توطئه)را بکاربگیریم و در این راستا از ابزارهای کارآمدی که در اختیارمان هست استفاده نمائیم.همانگونه که در سطور پیشین بیان شد نوع و ماهیت سلاحهای ما در کارزار فرهنگ با نوع و ماهیت سلاحهای طرف مقابل متفاوت است وبرخلاف عرصه های دیگرتولیدو پیشرفت، ما نمیتوانیم از (مهندسی معکوس) درتولید ((فرهنگ افزار)) بهره ببریم واینرا نیز باید بدانیم که اصولا" احتیاجی به این کار نداریم.نیم نگاهی به اقبال عوام و خواص از آثار فرهنگی و هنری ایران در سرتاسر جهان میتواند به ما بفهماندکه اگر همانند غربیان اما با اصول و روشهای متفاوت خودمان تولید انبوه داشته باشیم رقبای سرسختی برای محصولات فرهنگیشان خواهیم داشت و قادر خواهیم شد که در(( جنگ نرم فرهنگی))حتی از موضع دفاعی به جایگاه تهاجمی ((والبته نه از نوع تهاجم موذیانه و کثیف غربیان))ارتقا بیابیم  و نقش پررنگ کنونی آنان را در بازار پررونق فرهنگ و هنر جهان ربوده و خودمان ایفا کنیم .بعنوان یک نمونه، استقبال مردم اروپا و آمریکا از کنسرتهای موسیقی سنتی ایرانی بیانگرجذابیتیست که هنر شرقی در میان آنان دارد ومیدانیم که کلا"آتمسفر شرقی جذابیت ویژه ای در غرب دارد و بنوعی برای آنان رویا گونه و شیرین است. 

بی تردید با سرمایه گذاری اولیه درتولید و عرضه انبوه آثار فرهنگی ،هنری در یک مقطع و بازه زمانی شاید نه چندان بلند مدت ،قادر خواهیم شد که از درآمدهای کسب شده در جهت تولیدات آتی بهره گیری نمائیم و نظاره گر رشد سریع و بدست گرفتن بازار در آینده ای نزدیک باشیم .شاید شروع نمودن ووارد شدن درچنین پروسه ای درابتداچندان آسان نباشد ولی مهم این است که بدلیل قابلیتها و جذابیتهای بکر نهفته در فرهنگمان که کلید اصلی جذب مخاطب است ،بسرعت میتوانیم سختیها را پشت سر نهاده و یکه تاز میدان شویم.این حقیقت رانبایدفراموش  کنیم: فرهنگ و محصولات فرهنگی غرب هنوز بطور جدی با رقیب سرسخت و بی بدیلی نظیر فرهنگ پر تلالو و یگانه((ایرانی،اسلامی))روبرو نشده اند که حساب کار دستشان بیاید.لازم به توضیح نیست که جذابیتهای موجود در فرهنگ و هنرشرق و خصوصا"ایران ما ،عاشقان سینه چاک بسیاری در جهان غرب دارد.این کمیت اولیه و موجود،البته استعداد شگفت انگیزی برای رشدسریع  داردو دلیل آن نیز ارتباط تنگاتنگ هنر (( ایرانی،اسلامی)) با فطرت پاک و بکر بشری است.انسان ذاتا" از پلیدی و زشتی و فساد و بی بند وباری بیزار و گریزان است و اگرهنرمندی متعهد و معتقد و البته اهل فن در اٍثری هنری بصورت صادقانه به فطرت بی آلایش و خداگونه بشر تلنگر بزند محال است مورد توجه قرار نگیرد .بخصوص در دوران ما که هنرمند نمایان سخیف ترین فضولات فکری خود را بنام هنر به مخاطبان سردرگم نشان میدهند و غرایز حیوانی بشر را برجسته نمائی کرده و دائما"برخ وی میکشندو انسان حیران را که در پی سرگرم شدن و یا تشنه ی دیدن و تجربه کردن و آموختن است در متون کثیفی وارد میکنند که بهیچوجه مطلوب درون الهی و کمال جوی وی نیست. 

                                                                         مهرداد میخبر(قصرشیرین/25 فروردین 94)

تعداد بازدید از این مطلب: 6444
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

جمعه 29 اسفند 1394 ساعت : 10:32 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
آیاسیما درجنگ نرم مغلوب شده است؟
نظرات
آیا سیما مغلوب جنگ نرم شده است؟
 
 
 
Image result for ‫عکس سیما و ماهواره‬‎
 
“دیشب توی ماهواره یکی از اقوام فلان سریال رو دیدیم…”؛ انصافا"خود شما چندبار این جمله را به زبان آورده اید؟یانه...شاید شما اصلا"ماهواره ندارید ولی از زبان دوستان و همکارانتان چنین صحنه سازیهائی را دیده اید و بعد هم کلی خنده معنا دار تحویلشان داده اید؟و وجدانا"اگر توی منزل ماهواره دارید وفرزند مدرسه رو هم دارید چند بار به او سفارش اکید کرده اید که در مدرسه ازسریالها و برنامه های ماهواره تعریف نکند؟
...بله،چند سالی است که این شوخی بی مزه بین همه ما جریان دارد. مثل یک رازِ مگو که از قضا همه دنیا از آن خبر دارند و تبدیل به یک شوخی تلخ شده است. گمان می کنم دیگر همه باید بپذیریم که (تعارف بس است).
 
Image result for ‫عکس سیما و ماهواره‬‎Image result for ‫عکس سیما و ماهواره‬‎
 
“ماهواره” پدیده ای است که به جای مواجهه درست با آن، سال هاست صورت مساله اش پاک می شود. به گواه آمارهای رسمی و غیررسمی درصد بالایی از ایرانیان ماهواره دارند و برنامه های آن را می بینند. برخوردهای مختلف غلاظ و شداد و ممنوعیت های بی نتیجه هم نه تنها تاکنون هیچ تاثیری نداشته بلکه موجب گسترش و ترویج آن هم شده است. این کار متناوباً رسیورها و دیش های مدل بالاتر را به بازار سرازیر می کند. همان آمارها طبیعتاً نشان خواهد داد که صددرصد آنها که ماهواره شان جمع می شود، به فاصله یکی دو روز، به راحتی دوباره صاحب ورژن پیشرفته تر این تجهیزات می شوند. این ها قابل انکار نیست.دیگر همه می دانند که برای مقابله با ماهواره نه پارازیت انداختن کارگر می افتد و نه برخوردهای تندِ پلیسی، تنها چاره اصولی این ماجرا، ارتقاء کیفیت برنامه های تلویزیونی داخلی و رقابت تلاشگرانه وجدی است و بس.
 
Image result for ‫عکس سیما و ماهواره‬‎
 
آنها که صورت مساله را پاک کرده اند از این غافلند که خدمتی بزرگ تر از این نمی توان به شبکه های ماهواره ای کرد. ظاهراً همه فراموش کرده ایم که ده ها نهاد، در این باره مسوولند که شاید تنها وظیفه یکی دوتایشان (از جمله پلیس و پارازیت اندازها)، مقابله سلبی و توام با شدت عمل است و بقیه تماماً موظف به اقدامات اثباتی اند. بعضی هایشان باید فرهنگ سازی کنند، بعضی باید قوانین مفید و کاربردی تصویب کنند، بعضی باید بودجه کافی به تولید و برنامه ریزی تخصیص دهند، بعضی هایشان باید برنامه جذاب تولید کنند، بعضی ها باید فقط فکر کنند و…. اما ظاهراً همه، وظایفشان را فراموش کرده اند، دستجمعی خودشان را به بی خبری زده اند و دارند فقط خودشان را گول می زنند.

 علاوه بر اینها ممنوعیت هایی که در عرصه رسانه برای حرف زدن دراین باره پدید آمده است هم، امکان تحلیل، آسیب شناسی و آگاه سازی را از کارشناسان می گیرد و مخاطب را دودستی تقدیم رقیب می کند.

 

Image result for ‫عکس سیما و ماهواره‬‎

این وسط مثل همیشه تنها به بخش سلبی و مقابله خشن توجه جدی نشان داده می شود. آدم یاد حکایت آن سه بنده خدا می افتد که قرار بود زمین را حفر کنند، لوله ای نصب کنند و بعد چاله را پر کنند و اگر لوله گذار غایب باشد، باز هم دونفر دیگر بدون لوله گذاری، زمین را می کَنَند و بعد هم پر می کنند!
از اینها گذشته هیچکس هنوز به سوالات کلیدی افکار عمومی پاسخ نداده که اگر مطابق قانون ممنوعیتی وجود دارد، پس این همه – میلیون ها دستگاه – تجهیزات پیشرفته ماهواره ای از کجا می آید؟ توسط چه کسانی وارد می شود؟ و چرا سرِ مرزها جلوی این تجهیزات گرفته نمی شود؟

در میانه این همه سیاست های غلط، سوء مدیریت، کم کاری و خواب غفلت، میلیون ها نفر دارند “روزی روزگاری” می بینند، با “شعر یادت نره” و “چراکه نه” همراه می شوند، “بفرمایید شام” تماشا می کنند، برای آکادمی موسیقی از تلفن های مختلف رای می فرستند، بحث های داغ خانوادگی شان درباره آینده رابطه مثلث (باریش،کرم، زینب) و سرگذشت (لیلا و اوز) یا (جمیله و علی کاپیتان) است و حول محورِ تحلیل اختلاس (شوکت) یا آینده ازدواجش با  (فرخنده) یا یادآوری خوشمزگی های (سنبل خان) و دل سوزاندن برای سرنوشت (شاهزاده بایزید) و (سلطان سلیمان) دور می زند. هنوز بحث اول شدن ارمیا و حذف شدن امیرحسین، داغ است. برای خیلی ها اخبار یعنی “۶۰ دقیقه” و"بی بی سی" و  خیلی ها اخبار فرهنگی شان را از “شباهنگ” کسب می کنند و تحلیل هایشان را از “افق”. داروهای لاغری، موسسات کاشت مو، افزایش قد و کِرِم های رنگ و وارنگ دکترمظاهری و … برای خودشان جای .محکمی توی خانواده ها باز کرده اند.

Image result for ‫عکس سیما و ماهواره‬‎

حالا دیگر نه تنها برنامه دکتر هلاکویی پربیننده است بلکه سی دی های او دست به دست می چرخد. در خیلی از میهمانی ها سرِشام، بحث مِین کورس و استارتر و این شوخی که از یک تا ده به میزبان چند می دهند متداول است، “تیرامیسو” حالا مثل شیرینی دانمارکی و “زبون” توی همه قنادی ها هست، توی دشت و صحرا خیلی ها دارند می گویند؛ “اینجا فلانجاست مام فلانی ایم، آی لاو یو پی ام سی”، یا توی آسانسور و کلاس درس و بیمارستان و دستشویی دارند برای سالی تاک، ویدیوهای زشت نما  می گیرند. بچه ها را به سختی می شود از پای شبکه “پرشین تون” بلند کرد. همین کودکان یا نقاشی می کشند یا با اسلحه اسباب بازی عکس می گیرند و می فرستند برای دکتر کپی که جزو لشگر پوشالیش شوند(حیف نیست بچه هایمان که باید با فرهنگ بسیجی بزرگ شوند و درس جهاد فی سبیل الله ومقاومت بگیرند، خاطرات سرباز دکتر کپی بودن در ذهن چون آینه شان حک شود؟).یکی از دوستان که اخیراً سفری به ترکیه داشت نقل می کند کودک چهارساله اش در جزیره بیوک آدا از مادر پرسیده که؛ مامان اینجا خونه “لامیا” نیست؟! خدا می داند ترکیه با همین سریال ها به قاعده چندهزارمیلیارد برای تاریخ و فرهنگ و گردشگری اش تبلیغ موثر کرده و ما هم در خلاء خوراک فرهنگی خودمان، هرچه را سریال های ترکی – راست و دروغ – به خوردمان دادند، .پذیرفته ایم

Image result for ‫عکس سیما و ماهواره‬‎Image result for ‫عکس سیما و ماهواره‬‎

وقتی تلویزیون خودمان علاقه ای به شناساندن سلاطین برجسته ای نظیرشاه عباس و نادرشاه و کوروش و کریم خان زند ندارد، سلطان سلیمان عثمانی با کلی ضعف و تحریف، می شود مرد اول شب های زنان و مردان و کودکان و  میرسدنوجوانان ما. چرا نشود؟ واقعاً چرا که نه؟!سالهاست که خبر تولید سریالی با مضمون زندگی امام خمینی (ره)بگوشمان  میرسدولی هنوز چشممان به دیدن آن روشن نشده است.چرا؟

بتدریج برنامه های کودک تلویزیون ما از هر خلاقیت وجذابیتی دارد خالی می شود، چرا یکی دو شبکه خارجی نیایند و   این فضای خالی را با انواع و اقسام کارتون ها پُرنکنند؟بالاخره آنها هم دنبال مخاطب میگردند.نه؟گرچه کارتون هایشان  بعضاً باتصاویر خشن و یا غیرمتعارف، مناسب این رده های سنی نیست. وقتی تلویزیون ما دوست دارد هم فیلمهای سینمایی امریکایی پخش کند و هم سروتهش را بزند و حتی برایش داستان جدید بنویسد، چرا کلی شبکه مثل قارچ نرویند و صبح تا شب فیلم پخش نکنند؟بازار بازار رقابت و جلب مخاطب است.

تورا به خدا از خط قرمزها و محدودیت های ناگزیر حرف نزنیم که این خط قرمزها از فرط سلیقه ای شدن و نامشخص بودن و تنگ و تار بودن امان همه را بریده اند.گاهی هم برنامه ریزان ما از کارها و ایده های آنطرفی ها الگو می گیرند؛ وقتی بعضی تلویزیون های آنها صبح تا شب سریال ها و فیلم های سال های گذشته تلویزیون و سینمای خود ما را پخش می کنند، تازه حواس تلویزیون خودمان جمع می شود که می توان شبکه نمایش و آی فیلم و تماشا را با نمایش تکراری همین فیلم ها و سریال ها پر کرد. یا وقتی می بینند که مردم به فلان شبکه که فقط مستند پخش می کند اقبال نشان می دهند، یک شبکه مستند تاسیس می کنند و همینگونه است ماجرای تاسیس شبکه پویا که مشابه یکی دو شبکه ماهواره ای فقط کارتون پخش کند.

Image result for ‫عکس سیما و ماهواره‬‎

ناگفته پیداست که موفقیت چنین اقدامات واکنشی و تقلیدی و توفیق شان درجذب مخاطبانی که به آن یکی شبکه عادت کرده اند، چقدر دشوار است و نیاز به محتوای فوق العاده دارد.قرار شد تعارف نداشته باشیم؛ قضیه ماهواره گسترده تر و جدی تر از این حرفهاست. عامی و نخبه هم نداریم، روشنفکر و امّل هم نداریم، پیر و جوان وکودک هم نداریم. ماه و خورشید همین آینه می گردانند.با یک نگاه، حریم سلطان و برگ ریزان وفاطماگل و … را باید به عنوان یک فرصت نگاه کرد. فرصتی برای بیدار شدن مدیران تلویزیون و ترغیب آنها برای آنکه تکانی به خود بدهند و از بی اعتنایی به نیازها و خواست های مردم دست بردارند. این برنامه ها ثابت می کنند چقدر کم کاری و سوء مدیریت در تلویزیون و البته سینمای ما بیداد می کند، که چقدر پول کلان و ارزشمند بیت المال دارد به دلیل نابلدی و بی کفایتی در حوزه فرهنگ هرز می رود، که چقدر بی خیالی و سهل انگاری در مدیریت فرهنگی ما وجود دارد. اینها ثابت می کنند که ما چقدر نسبت به ظرفیت های داستانی، تاریخی، فرهنگی، اسطوره ای و گردشگری مان بی توجهیم. در تلویزیون ما بحران خلاقیت وجود دارد؛ خلاقیت در مدیریت و خلاقیت در برنامه سازی.این برنامه ها ثابت می کند چقدر خلاقیت در مدیریت و برنامه ریزی و برنامه سازی در تلویزیون ما عنصری کمیاب و حتی نایاب است.متاسفانه باید اعتراف کرد در حال حاضر رقابت تنگاتنگی میان سه چهار شبکه تلویزیونی فارسی زبان برون مرزی برای جذب مخاطب ایرانی داخل کشور درجریان است و صداوسیمای ما بیشتر در نقش یک ناظر بی آزار، بی هدف و ناامید در این بازی نقش آفرینی می کند که نیازی هم به شرکت در رقابت نمی بیند.شبکه ای با تنها شش هفت ساعت برنامه در روز – که کمتر از نیمی از آن تولیدی است- با سه چهاربار تکرار در شبانه روز، صدا و سیمای ما با این عرض و طول را مستاصل کرده است؛ چرا واقعاً؟ آن یکی شبکه با چهارتا سریال ترکی زیر متوسط توانسته آنچنان مخاطب انبوهی را جذب کند که شگفت آور است. واقعاً چطور؟این وسط تلویزیون ما دارد چکار می کند؟ نگویید آنها دارند پول بی حساب خرج می کنند – که می کنند – که این دلیل ابداً قابل قبول نیست.

Image result for ‫عکس سیما و ماهواره‬‎Image result for ‫عکس سیما و ماهواره‬‎

سازمان صدا و سیمای ما با بودجه و درآمد هنگفت، ده ها شبکه، صدها ساعت برنامه در روز، هزاران نفر پرسنل و امکانات نرم افزاری و سخت افزاری بسیار وسیع، اصلا قابل مقایسه با هزینه و امکانات هیچکدام از آنها نیست. واقعاً نیست. و نگویید که جذابیت های آنها “خط قرمزی” است و دست شبکه های داخلی از این بابت بسته. این هم اصلاً پذیرفتنی نیست. هروقت تلویزیون خودمان درست عمل کرده و برنامه جذابی نزدیک به سلیقه عمومی و خواست مخاطبان تهیه و درست عرضه شده، اقبال مخاطبان را نیز به همراه داشته است. سریال های خوب گذشته مثل (هزاردستان)،( امام علی)، (مدار صفردرجه)،(مختارنامه)،( صاحبدلان )و (میوه ممنوعه) یا همین (شوق پرواز)و خیلی قبل تر (سربداران)، (سلطان و شبان)، (گرگ ها)، ا(بن سینا)، (روزی روزگاری)و … هرکدام توانسته اند خط قرمز هارا رد نکنند .اخلاقی و اسلامی باشندو مخاطبان انبوهی را نیزبسوی خود جلب کنند.

Image result for ‫عکس مختارنامه‬‎Image result for ‫عکس مختارنامه‬‎

حتی سریال هایی مثل “زمانه” یا قبل تر”ستایش” و قبل ترش “نرگس” با وجود تمام انتقاداتی که به آنها وارد است توانستند نظر جمعی از بینندگان تلویزیون را معطوف به خود کنند. یا مثلاً همین سریال “پایتخت” با وجود برخی کاستی هایی که دارد با خلق شخصیت های جذاب، موقعیت های کمیک و روابط صمیمانه و باورپذیر ایرانی، توانسته به کیفیت استاندارد برسد، رضایت بسیاری از مخاطبان را جلب کند و به شبکه های آن طرفی ترجیح داده شود. یا وقتی کلاه قرمزی شروع می شود همه قید ماهواره را می زنند تا شیرینکاری های فامیل دور و پسرعمه زا و پسرخاله را ببینند. و مثلاً “نود” که رسماً تلاش شبکه های آن طرفی را برای ساخت برنامه ای مشابه ناکام گذاشت و رادیو هفت که یک اتفاق خیلی خوب و دلنشین در تلویزیون این روزهاست.واقعاً کجایند سریال هایی که خیابان ها را خلوت می کردند؟ کجاست یک مسابقه تلویزیونی اریژینال جذاب مثل مسابقه هفته، که اصطلاحاتش بعد از نزدیک به دو دهه هنوز ورد زبان هاست؟ کجاست برنامه ای که دوروزه فراموش نشود و دریادها بماند؟ جای موسیقیدانان و خواننده های پرطرفدار این مملکت در تلویزیون کجاست؟ یکی در این مملکت پیدا نمی شود که یک (تَلِنت شو )جذاب بسازد؟ آدم های خلّاق تلویزیون ما کجا هستند؟اما بداقبالی را ببینید که همین تلویزیون خودمان با کمال بی ذوقی و بی سیاستی، یا از برخی برنامه های ماهواره ای و ایده های آنها گرته برداری می کند – که طبعاً برابر اصل هم نیست – و یا با همان برنامه ها شوخی می کند و قصد دارد با

Image result for ‫عکس سیما و ماهواره‬‎Image result for ‫عکس سیما و ماهواره‬‎

استفاده از علاقه مندی های مخاطبان و با تکیه بر پیش زمینه ذهنی آنها با تمسخر برنامه های اصلی ایجاد جذابیت کند. جای تاسف است که همین شوخی ها دقیقاً کارکرد ضد خود را پیدا می کنند و به تبلیغ مستقیم و مفت و مجانی برای برنامه های مورد اشاره بدل می شوند. آنها که برنامه های اصلی را ندیده باشند به تماشای نسخه اصل ترغیب می شوند.ضمناً با این برنامه، تلویزیون رسماً پذیرفته که اکثریت مردم ایران بطور گسترده ماهواره تماشا می کنند. یکی نیست بپرسد، اگر مردم ماهواره تماشا نکنند اصلاً این برنامه شما برای کسی دیدنی است؟ درآن صورت اصلاً شوخی های شما را کسی می فهمد؟ واقعاً چرا باید این همه هزینه شود تا این دوستان برنامه ساز بی ذوق بنشینند بارها و بارها برنامه های ماهواره را ببینند تا بتوانند با جزییات کامل از آنها تقلید کنند و به خورد خلق الله بدهند؟ جداً فکر می کنند مردم با دیدن این برنامه های جلف، از ماهواره متنفر می شوند؟ یااینکه به سرعت برای خلاصی از شرِّ همین برنامه های لوس و بی مایه، کانال را عوض می کنند و به نسخه اصل پناه می برند؟اتفاقاً مخاطبان تلویزیون ایران بیش از میزانی که ما تصور می کنیم قانع هستند. اما توقع آنها و اعتمادشان، یک “حداقل” دارد که متاسفانه تلویزیون ما مدت هاست از رسیدن به آن کف و حداقل، ناتوان است. قضیه اصلی، بودجه نیست، کم کاری و سوء مدیریت است و کارهایی که به کاردان سپرده نمی شود، مشکل در سختگیری ها و خط قرمزهای تنگ و بی مورد است، درخانه نشین کردن چهره ها و مجریان و بازیگران مورد علاقه مردم و فراری دادن مدیران، برنامه سازان، فیلمنامه نویسان و کارگردانان کاربلد است، در فاصله گرفتن از نیازها و خواست های مردم و نشناختن علائق آنهاست، در فهم نادرست از مفهوم جذابیت، درغفلت از کارکرد رسانه تلویزیون و نشناختن اهمیت و وسعت نفوذ آن و در یک کلام، احترام نگذاشتن به مخاطب است وگرنه، نه بودجه تلویزیون ما کم است و نه سوژه برای تولید برنامه های قابل توجه مردم کمیاب.

Image result for ‫عکس سربداران‬‎Image result for ‫عکس سربداران‬‎

آنچه کم است مدیریت و ذکاوت و تخصص است و بس. تلویزیونی که “یه حبه قند” در آن سانسور می شود تکلیفش روشن است. قبول کنید که اعتماد کردن به چنین تلویزیونی کار بسیار دشواری است.با این حساب دو راه بیشتر نداریم؛ یا باید بپذیریم که مخاطبان ما کج سلیقه اند و برنامه های آن ور آبی را به برنامه های جذاب شبکه های داخلی ترجیح می دهند و یا بپذیریم که برنامه هایمان یارای رقابت با برنامه های آنها را ندارند که شوربختانه درهر دو حالت قافیه را باخته ایم و متاسفانه میدان را کاملاً واگذار کرده ایم.اگر خوراک فکری و فرهنگی برنامه های ماهواره ای را نامناسب می دانیم – که در بسیاری مواردحتما" اینگونه است – و اگر فکر می کنیم در فرهنگ و جامعه خودمان به اندازه کافی سوژه سالم و جذاب برای برنامه سازی وجود دارد که بتواند مخاطب ایرانی را راضی و از تماشای برنامه های آنطرفی ها بی نیاز کند و اگر معتقدیم برنامه سازان توانا و خلّاقی داریم که .حریف آنها می شوند، پس باید دست بجنبانیم چون ..همین حالا هم خیلی دیر است

 
 

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 6614
برچسب‌ها: صداو سیما , ماهواره ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

جمعه 29 اسفند 1393 ساعت : 1:8 قبل از ظهر | نویسنده : م.م
معنای سینمای معناگرا
نظرات

معنای سینمای معناگرا 

(پیش از مطالعه توجه داشته باشید که این مقاله در سال 1386 برشته تحریر درآمده است)

منبع:www.aminartgroup.ir.suncold.parsiblog.com

Image result for ‫عکس سینمای معناگرا‬‎

___________________________________________________________________________________________________

مقدمه :

سینمای معناگرا همان سینمای فرانگر است که به موازات مطرح شدن در ایران‌، در سایر نقاط جهان نیز با عناوینی متفاوت‌، مطرح شد و در سالیان اخیر، کوشش‌های چشم‌گیری در میان فیلم‌سازان جهان برای تولید چنین آثاری دیده می‌شود.

...چنین گرایشی شاید ناشی از تشنگی معنوی جهان امروز است که در سایر رشته‌های هنری و به خصوص در ادبیات نیز نمونه‌هایش یه وفور دیده می‌شود و سینما نیز که «هنر صنعتی» گره خورده با طبع مردم است و ادامه حیاتش در گرو استقبال مناسب مردم و به دست آوردن تماشاگران انبوه است‌، به ناچار و برای تجارت هم که شده، به مفاهیم معناگرایی روی آورده.

سینمای معناگرا اصطلاحی بود که ابتدا از سوی معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ايران "محمد مهدی حیدریان" مطرح شد. در نظر او، وسعت این سینما به حدی بود که مفاهیم متنوع و قابل اعتنایی را شامل می‌شد‌. این اصطلاح در میان مدیران ارشاد و فارابی و مشاوران سینمایی کشور بحث‌هایی را دامن زد‌، در مورد تعبیر «سینمای معناگرا » چالش‌های زیادی وجود داشت و حتا در خصوص تعبیر جهانی این مفهوم که بیشتر در زبان انگلیسی جست‌وجو می‌شد‌. از سال 1383خ به بعد یعنی از زمانی که برای نخستین بار واژه معناگرا مورد استفاده قرار گرفته تاکنون (1386) تحقیات و بحث‌های کارشناسی بسیاری بر روی سینمای معناگرا صورت گرفته است. عده‌ای به دنبال این بودند که اثبات کنند که آیا اساسا استعمال چنین واژه‌ای درست است یا نه و اگر درست است مگر سینمای بی‌معنا وجود دارد‌؟ و یا عده‌ای دیگر به دنبال عناصر مفهومی و کاربردی سینمای معناگرا بوده‌اند که می‌توان از این میان به آثار تهیه شده در بنیاد سینمایی فارابی اشاره کرد. من در این مقاله ضمن تعریف دقیقی از سینمای معناگرا سهی دارم تا به این سوال پاسخ دهم که آیا «سینمای معناگرا» همان «سینمای دینی» است؟ اگر چنین نیست چه رابطه‌ای بین سینمای معناگرا و سینمای دینی وجود دارد؟ اصلا آیا رابطه‌ای بین این دو مقوله وجود دارد یا خیر؟


Image result for ‫عکس سینمای معناگرا‬‎

مفاهیم کلیدی :

معنا‌: معنا در مقابل ماده قرار می‌گیرد‌، ماده واقعیتی است در بستر زمان و مکان که قابلیت تغییر و تحول و تکامل دارد و ملموس و محسوس به حواس پنجگانه انسان ( مسلح یا غیر مسلح ) است‌. بنابراین معنا هر آن‌چیزی است که خارج از تعریف تحدیدی بالا قرار می‌گیرد‌، یعنی محدود به زمان و مکان و حواس انسانی نیست و در عین حال وجود دارد. سینمای معناگرا در پی گرایشی احساسی و عقیدتی به این موجود است‌. 

معناگرایی‌: چیزی جز بازگشت به فطرت نیست و بازگشت نیز جز با «تأمل» برنمی‌آید و تأمل نیز غالباً در «رازها» كل می‌گیرد و بزرگ‌ترین راز هستی نیز خداست‌.

دین‌: دین مجموعه‌ای از معارف است که در ابعاد عقیدتی‌، شریعتی‌، و عرفانی نمایان می‌شود.

سینمای دینی‌: سینماتی دینی به درگیری خیر و شر و پیروزی رستگاری‌ و نیکی بر تاریکی و جهل و شر می‌پردازد.

Image result for ‫عکس رنگ خدا‬‎

بخش نظری:

باید گفت موضوع این مقاله در قالب مطالعات جامعه شناسی سینما می‌گنجد. سعی من برای استفاده از نظریه‌ای مرتبط با موضوع مقاله به دلیل تازه بودن موضوع و ابهام بر‌انگیز شدن آن تنها در جامعه ایران به دلیل شرایط خاص فرهنگی ( دینی بودن کشور و نگاه دینی داشتن‌) بی‌نتیجه ماند، بنابراین به ناچار سعی شد از نظریاتی که من باب این موضوع در محافل کارشناسان سینمایی حوزه معناگرا مطرح شده است استفاده کنم.

عده‌ای از مخالفان سینمابی معناگرا معتقدند که اساس سینمای معناگرا وجود خارجی ندارد، بلکه دنباله‌رو و ادامه همان سینمای دینی است که پس از انقلاب در ایران رشد یافت‌. یا به عبارتی سینمای معناگرا تعبیر مدرن‌تر سینمای دینی است که استفاده می‌شود‌. در مقابل موافقان سینمای معناگرا چون اسفندیاری‌، دانش‌، زاهدی و... این نظریه را دارند که سینمای معناگرا اساس چیزی جز سینمای دینی‌، اخلاقی و ماورایی است.

سینمای معناگرا سینمایی است که توجه به واقعیت‌های جاری زندگی بشری را‌، عطف به رموز باطنی آن مورد نظر قرار می‌دهد به این معنی می‌کوشد از « صفات به ذات پدیده‌ها » از « صورت به معنا‌ی آنها »، از « ظاهر به باطن »، از « ماده به جان »‌، از « جسم به روح » و از « شهود به غیب » گذر کند و هیچ یک را نادیده فرونگذارد و هیچ کدام از این دو سوی واقعی بودن را از هم جدا نکند و به هیچ کدام بی‌توجه نباشد. و البته چون معنای هستی روی داشتن به کمال است‌، لذا سینمای معناگرا‌، پرداختن به واقعیت رمز‌آلود هستی را با گرایش به کمال وجهه همت خود قرار می‌دهد.

سینمای معناگرا نمی‌تواند صرفا سینمای اخلاقی باشد چرا که مجموعه عناصر اخلاقی از قبیل صداقت‌، ایثار‌، خوش رفتاری با دیگران و... اگر چه بار معنایی شریفی دارند ولی موجود نیستند و در مقام تجربه و انتزاع و ذهنیات خلق می‌شوند‌. موجود معنوی‌، واقعیتی زنده است که خصوصیات ماده را ندارد و مفاهیم اخلاقی و انسانی فاقد ویژگی زنده بودن هستند(دانش ، 1384) .سینمای معناگرا هم چنین نمی‌تواند سینمای دینی باشد چون در سینمای دینی «غیب» نقش محسوسی ندارد ولی در سینمای معناگرا غیب نقش بازی می‌کند.

در ادامه مقاله سعی خواهم كرد تا ضمن معرفی و شرح سینمای معناگرا و سینمای دینی به تفاوت‌های این دو سینما بپردازم و در پایان با استفاده از نظریه دانش ثابت کنم که سینمای معناگرا همين سینمای دینی نیست، هر چند که نا‌مرتبط هم نیستند.

 

Image result for ‫عکس سینمای معناگرا‬‎

نسبت میان دین و هنر :

‌دین‌ تلاش‌ انسان‌ است‌ تا خود را از « خاك‌ » به‌ « خدا » برساند و هنر تلاش‌ انسانی‌ است‌ كه‌ از وطن‌ مألوف‌ تبعید و مهجور از خانه‌ مانده‌ است‌ و اكنون‌ به‌ زندانِ خاك‌ (دنیا)، رنگ‌ سرزمین‌ مألوف‌ و مأنوس‌ را می‌زند. به‌ زبان‌ دیگر، هنر و دین‌ تلاشی‌ است‌ از سوی‌ انسان‌ تا خود را از « واقعیت‌ موجود » (دنیا) به‌ آن‌ «حقیقتِ مطلوب "( عقبی )برسانند‌، ولی هر کدام با روش خود به این هدف جامه‌ي عمل می‌پوشانند‌: دین با برنامه‌های

عبادی‌ و اخلاقی‌ ما را از خاك‌ به‌ خدا می‌رساند (انا لله‌ وانا الیه راجعون )و هنر به دنیای ما رنگ عقبی می‌زند. تبعیدگاه انسان را به گونه‌ی خانه‌ی مانوس و مالوف از طریق معماری‌، نقاشی‌، صنایع مستظرفه‌، شعر‌، موسیقی و نمایش بازسازی می‌کند‌.

پس از این دیدگاه دین و هنر داری یک هدف مشترک‌اند ولی با روش‌های متفاوت ما را از« محسوس» به « معقول » از « بیداری زشت » به آن « ناپیدای زیبا » می‌رسانند.

Image result for ‫عکس سینمای معناگرا‬‎

معنای سینمای معناگراچیست؟

سینمای معناگرا سینمایی است که توجه به واقعیت‌های جاری زندگی بشری را‌، عطف به رموز باطنی آن مورد نظر قرار می‌دهد به این معنی می‌کوشد از « صفات به ذات پدیده‌ها » از « صورت به معنا‌ی آنها »، از « ظاهر به باطن »، از « ماده به جان »‌، از « جسم به روح » و از « شهود به غیب » گذر کند و هیچ یک را نادیده فرونگذارد و هیچ کدام از این دو سوی واقعی بودن را از هم جدا نکند و به هیچ کدام بی‌توجه نباشد. و البته چون معنای هستی روی داشتن به کمال است‌، لذا سینمای معناگرا‌، پرداختن به واقعیت رمز‌آلود هستی را با گرایش به کمال وجهه همت خود قرار می‌دهد. پس ذات و جوهر ارزش‌های تمدن بشری‌، به نحوی که مورد اقبال همه تمدن‌های جهان باشد‌، موضوع کار سینمای معناگرا است.

این سینما محدود به وجوه رحمانی و تعالی بخش هستی نمی‌شود‌، بلکه وجوه شیطانی و موانع تعالی انسانی را هم در بر می‌گیرد. مشروط بر آن که معانی رحمانی در سایه معانی شیطانی و نفسانی قرار نگیرد. اما این وجود در حدی و به نحوی مورد توجه قرار می‌گیرد که اثر گذاری تعالی بخش آن را نفی نکند و « معنی رحمانی » در سایه «‌ معانی شیطانی » و « معانی نفسانی » قرار نگیرد.

به تعبیر دیگر سینمای معناگرا سینمایی است که «صفات را از ذات پدیده‌ها » جدا نداند و در عین دیدن صفات به ذات آنها نیز توجه کند‌. در عین حال که به « صورت » متوجه است، « معنا » را در می‌یابد و بدون این که « ظاهر » را نفی کند‌، « باطن » را بنگرد و بی آن‌که ماده را هیچ انگارد ، « جان » آن را جستجو کندو عالم "سهود و غیب" را در آمیختگی با هم وجدان نماید.در سینمای معناگرا نشانه ها و اشارات به طور جدی مورد استفاده قرار می گیرند . به نحوی که "نشانه گذاری "و آیات شناسی " و استفاده از "نمادها " ویژگی عمومی و گاه غالب سینمای معناگراست.

 

Image result for ‫عکس سینمای معناگرا‬‎

سینمای معناگرا به چه موضوعاتی می‌پردازد؟

روح‌، آخرت‌، ذهن و عین‌، نیروهای غیرعادی بشری‌، شفابخشی‌، کشف و کرامات‌، رویا و کابوس‌، معجزه و امدادهای غیبی‌، شیاطین و فرشتگان‌، جن و جن زدگی‌، شاعرانگی و شهود و ارتباط با مردگان از مواردیست که در سینمای معناگرا موضوع پرداخت قرار می‌گیرد.

آیا سینمای معناگرا یک ژانر است ؟

سینمای معناگرا یک ژانر‌، نوع یا گونه در سینما نیست، سینمای معناگرا نوعی رویکرد محتوایی است که ممکن است در هر گونه‌ای از ژانرهای سینمایی نمود پیدا کند.

برای پاسخ به عده‌ای که مطرح می‌کنند مگر سینمای بی‌معنا نیز وجود دارد که سینمای معنا‌گرا داشته باشیم باید گفت‌:

همه فیلم‌ها معنا دارند، اما همه در جست‌وجوی معنا نیستند و سینمای معنا گرا در جستجوی معنا است و گرایش به معنا‌، گرایش به جان جهان است.

سینمای معناگرا سینمایی است كه انسان را در مقابل پیچیدگی‌ها و رازهای برملا نشده خود بگذارد و به‌نوعی او را به‌سوی هستی خود رهنمون سازد. از دیدگاه ایشان، معناگرایی دارای مفهومی عام و فراگیر است كه می‌تواند حتا در یك فیلم كه گویای یك داستان ساده است رخ دهد، لذا طبقه‌بندی‌های خاص در این حیطه، رنگ می‌بازد و تنها چند و چون تلاقی نگاه انسان و اثر هنری است كه معناگرا بودن یا نبودن آن اثر را نسبت به مخاطب، تعیین می‌كند.

 

Image result for ‫عکس سینمای معناگرا‬‎

سینمای دینی :

سینمای دین یه درگیری خیر و شر و پیروزی رستگاری و نیکی بر تاریکی و جهل و شر می‌پردازد. نخستین رویکرد سینمای دینی پرداختن به روایت تصویری مفاهیم دینی و ایمان انسان به عالم معناست‌. البته اگر فیلمی فقط زندگی پیامبری را روایت کند لزوما سینمای دینی محسوب نمی‌شود‌. فیلم‌ها می‌توانند هر روایت تاریخی یا داستانی دیگری را به همین صورت به تصویر در‌آورند و حتی آن را تحریف کنند، ولی اگر موضوع فیلم مفاهیم دینی باشد می‌توان آن‌را سینمای دینی اطلاق کرد. در واقع سینمای دینی می‌تواند نوعی سینمای اخلاقی یا آرمانی باشد که شاخه‌های بی‌شماری از اندیشه را در بر می‌گیرد‌.

در تعریف سینمای دینی نباید به ظواهر دینی بسنده کرد، از این رو فیلمی که در آن نماز بخوانند و به زیارت بروند، روزه بگیرند، صدقه بدهند و از این قبیل فرایض دینی انجام دهند‌، صرفا فیلم دین تلقی نمی‌شود. فیلم دینی باید توانایی آن را داشته باشد‌، که توجه تماشاگر را نسبت به مبدا و معاد برانگیزد و او را از دام تعلقات به کثرت و ظواهر دنیوی نجات دهد. پس سینمای دینی تماشاگرش را از چاه ویل طاغوت‌ها و شیاطین و هواهای نفسانی وا می‌رهاند.

سینمای دینی یه درگیری خیر و شر و پیروزی رستگاری و نیکی بر تاریکی و جهل و شر می‌پردازد. نخستین رویکرد سینمای دینی پرداختن به روایت تصویری مفاهیم دینی و ایمان انسان به عالم معناست‌. البته اگر فیلمی فقط زندگی پیامبری را روایت کند لزوما سینمای دینی محسوب نمی‌شود‌. فیلم‌ها می‌توانند هر روایت تاریخی یا داستانی دیگری را به همین صورت به تصویر در‌آورند و حتی آن را تحریف کنند، ولی اگر موضوع فیلم مفاهیم دینی باشد می‌توان آن‌را سینمای دینی اطلاق کرد. در واقع سینمای دینی می‌تواند نوعی سینمای اخلاقی یا آرمانی باشد که شاخه‌های بی‌شماری از اندیشه را در بر می‌گیرد‌.

 Image result for ‫عکس سینمای دینی‬‎



ساختارشناسی‌ سینمای‌ دینی‌ چگونه‌ ممكن‌ است‌؟

اگر نتوانیم‌ ساختار سینمای‌ دینی‌ را تعریف‌ و جنبه‌های‌ ثبوتی‌ آن‌ را معرفی‌ كنیم‌، حداقل‌ قادریم‌ كه‌ بگوییم‌ سینمای‌ دینی‌ چه‌ نیست‌. در یك‌ كلام‌، سینمای‌ دینی‌، سینمای‌ ظواهر و رعایت‌ آداب‌ و احكام‌ ظاهری‌ و بیرونی‌ دینی‌ نیست‌؛ زیرا در این‌ وادی‌ دغل‌كاری‌ و ارزان‌فروشی‌ و عوام‌فریبی‌ بسیار بوده‌ است‌ (برای‌ مثال‌، تطبیق‌ سینمای‌ استالونه‌ و بروس‌ لی‌ با ظواهر به‌ اصطلاح‌ شرعی).

سینما و درام‌ دینی‌ را نباید با معیارهای‌ ظاهری‌ شرع‌ تعریف‌ كرد، بلكه‌ ساختار و هیات‌ متشكله‌ی‌ آن‌ باید جوهر تفكر دینی‌ را آشكار سازد. چگونه‌؟ ما یك‌بار در معماری‌، بار دیگر در نقاشی‌ و زمانی‌ در شعر و سرانجام‌ در تعزیه‌ موفق‌ به‌ ایجاد و ابداع‌ و انشای‌ هنر و نمایش‌ دینی‌ شده‌ایم‌. آیا در سینما نیز می‌توان‌ از تجربیات‌ موفق‌ گذشته‌ سود جست‌؟ در یك‌ كلام‌، به‌ لحاظ‌ ساختار، دینی‌بودن‌ یعنی‌ به‌ لحاظ‌ بصری‌، جوهره‌ی‌ دین‌ را آشكارساختن‌؛ زیرا سینما یك‌ هنر بصری‌ است‌؛ همان‌طور كه‌ معماری‌ ایرانی- اسلامی‌ به‌ لحاظ‌ تجسمی‌، جوهره‌ی‌ دین‌ را عیان‌ می‌سازد؛ یعنی‌ ما به‌ قول‌ "بوكهارت"‌ در یك‌ مسجد، به‌ناگهان‌ و بدون‌ واسطه‌ در محضر خداوند قرار می‌دهد. در معماری‌ مساجد، خودِ فضا و مكان‌ و حجم‌ بیان‌گر جوهر دین‌ و معنوی‌بودن‌ مكان‌ است‌. درواقع‌، مسجد تحقق‌ و تجسم‌ عینی‌ و عملی‌ جهان‌بینی‌ توحیدی‌ اسلام‌ است‌ و آوردن‌ آیات‌ و احادیث‌ نقش‌ تزئینی‌ و تأكیدی‌ دارد و نه‌ نقش‌ ساختاری‌.

Image result for ‫عکس سینمای معناگرا‬‎

معیارها و مصادیق‌ سینمای‌ دینی‌ كدام‌اند؟


شاید مهم‌ترین‌ معیار برای‌ سینما و نمایشی‌ دینی‌ همانی‌ باشد كه‌ در مورد قبلی‌ گفته‌ شد. نمایش‌ سینما و نمایش‌ دینی‌ به‌ لحاظ‌ ساختار، دینی‌ است‌؛ به‌خصوص‌ در سینما كه‌ هنری‌ بصری‌ و دیداری‌ است‌، جوهره‌ی‌ اندیشه‌ دینی‌ خود را به‌ صورت‌ بصری‌ و دیداری‌ آشكار می‌سازد و نه‌ به‌ لحاظ‌ داستان‌ و شخصیت‌ و موضوعِ دینی‌ كه‌ می‌تواند گمراه‌كننده‌ و عوام‌فریبانه‌ نیز باشد.

مصادیق‌ نمایش‌ و سینمای‌ دینی‌ را در تنگنای‌ زمانه‌ی‌ حاضر، در ظهور جوهره‌ی‌ اندیشه‌ی‌ دینی‌ به‌ صورت‌ تصویری‌ و بصری‌ در آثار كسانی‌ همچون‌ درایر، بره‌سون‌، برگمن‌ و تاركوفسكی‌ یافته‌اند. برای‌ مثال‌، در آثار آندرِی‌ تاركوفسكی‌، تالاب‌ها و آبگیرهای‌ فراوانی‌ به‌ لحاظ‌ بصری‌ دیده‌ می‌شود كه‌ پیوسته‌ تصویر آسمان‌ در آن‌ها افتاده‌ است‌. تو گویی‌ در تبعیدگاه‌ انسان‌ و در حقیرترین‌ و بویناك‌ترین‌ وجوه‌ پدیده‌ها، تصویری‌ از ملكوت‌ رخ‌ نمایانده‌ است‌ و این‌ می‌تواند معنی جوهر تفكر دینی‌ را به‌ لحاظ‌ بصری‌ و ساختاری‌ نشان‌ دهد.

Image result for ‫عکس سینمای معناگرا‬‎

سينماي ديني از نظر شرق وغرب
سینمای‌ دینی‌ شرق‌ رو به‌ سوی‌ حقیقت‌ دارد و جست‌وجو را با رمز و راز نشان‌ می‌دهد. ‌حقیقت‌ در این‌ نوع‌ سینما، مربوط‌ به‌ عالم‌ ماورا و ملكوتی‌ است‌، در حالی‌ كه‌ سینمای‌ دینی‌ غرب‌ در جست‌وجوی‌ حقیقت‌ عینی و کاربردی‌ برای‌ زندگی‌ است‌. به همین دلیل سینمای‌ دینی‌ غرب‌ با نوعی‌ رُمانتیسم‌ درآمیخته‌ است‌ و سینمای‌ دینی‌ شرق‌ با نمادگرایی‌ وسمبولیسم‌. سینمای‌ دینی‌ غرب‌ درنهایت‌ انسان‌ را به‌ سوی‌ خداشناسی‌ رهنمون‌ می‌كند و سینمای‌ دینی‌ شرق‌ به‌ سوی‌ خودشناسی‌ به‌ موازات‌ خداشناسی.

سینمای دینی غرب را می‌توان به مثلثی تشبیه کرد که هر ضلع آن به یکی از سه زاویه « خداوند »‌،« بشر » و «شیطان» منتهی می‌شود‌. در حالی که سینمای دینی شرق‌، نه مثلث بلکه دایره‌ایست که در مرکز آن «پروردگار» و در محیط آن «تمامی مخلوقات جهان» قرار دارند و یا پاره خطی است که انسان را در کوتاه‌ترین فاصله به خالقش می‌رساند‌. در واقع سینمای دینی غرب دارای سه بعد است‌: بُعد اول؛ نمایش پروردگار ، بعد دوم؛ نمایش بشر ، و بعد سوم؛ نمایش شیطان یا مانع و سد رابطه پروردگار و بشر‌. در حالی که سینمای دینی شرق‌، هم چون نقاشی و مینیاتور شرقی‌، دو بعدی است‌:‌بعد اول؛ تمثیلی از پروردگار و بعد دوم؛ تمثیلی از تمام مخلوقات جهان هستی است .

Image result for ‫عکس سینمای دینی‬‎Image result for ‫عکس سینمای دینی‬‎

هم‌ترین تفاوت سینمای دینی شرق و غرب در این است که سینمای دینی غرب پاسخی برای ناامیدی و جست و جو گری‌های انسان است که بهترین نوع آن سینمای فیلم ساز سوئدی "اینگمار برگمن" است‌. اما سینمای دینی شرق به منزله‌ی تجلیل و عبادت جهان و یا درک طبیعی هستي است‌. سینماگر شرقی از طریق سینما راهی برای یاتفتن امید و یا ایمان جستجو نمی‌کند‌، زیرا ایمان و امید را در قلب خویش دارد و اکنون با ابراز هنرش‌، درک عابدانه و ستایش گرانه خودرا از جهان هستی بیان می‌کند .

غیب و راز :

موجود معنوی نزد جریان‌های معناگرا با عبارت غیب عنوان می‌شود‌، غیب همان امور پنهان از حس بشر است که از قلمرو ابزار آگاهی‌های طبیعی‌اش خارج است‌. این امور یا به موجودات ماورای حس او اطلاق می‌شود (مانند خدا‌، فرشتگان‌، ارواح‌، شیاطین‌، اجنه و...) یا به حوادث و وقایعی که در گذشته اتفاق افتاده یا در آینده رخ خواهد داد و شخص بدون ارتباط محسوس با آن حوادث‌، نسبت به آنها وقوف پیدا می‌کند.

سینمای معناگرا با واقعیات سرو کار دارد، واقعیت‌هایی توام با رمز و راز. راز وجه دیگری از سینمای معناگرا‌ست که در کنار پردازش غیب نقشی اساسی دارد ممکن است همه رازها از جمله مجهولات انسان باشند، اما هر مجهولی راز نیست‌.

Image result for ‫عکس سینمای معناگرا‬‎

مصداق‌های معنوی راز :

1- مبدا و منتهی امور

2- امور پشت پرده

3- نفع و ضرر پنهان در وقایع دنیا و رفتار آدمیان

4- مکانیسم‌های پنهانی که در عالم در کارند(مانند دعا )

5- امور بی چون و چرا مثل خدا‌، قضا و قدر و...

6- اموری که آشکار شدنشان نظام عالم را بر هم می‌زند و غفلت‌ها را می‌شکند

7- تجربه‌های عرفانی

8- ماهیات و حقایق امور و...تجلی پیدا می‌کند‌.

این راز آلودگی معنادار نوعی‌ شان و مقام به عالم غیب می‌دهد که آن را نزدیک به تعالی و تقدس می‌کند‌. به عبارت دیگر در سینمای معناگرا امر متعالی و مقدس از خلال واقعیت‌های مادی ظاهر می‌شود و به این وسیله‌، شی مادی علاوه بر اینکه چیزی دیگر می‌شود در عین حال صورت خود را محفوظ باقی می‌دارد‌.

Image result for ‫عکس سینمای دینی‬‎

سینمای معناگرا در مقام نمایش همین تداخل دو ساحت غیب و شهود است 

اینکه چطور در لابلای پیکره‌های مادی و واقعیت‌های دنیایی‌، غیب در آمد و شد به‌سر می‌برد و می‌آید و می‌رود‌. مثلا ظهور یک فرشته یا موجود غیبی بر انسان‌، از راز آمیزترین و پیچیده‌ترین تداخل‌های این دو ساحت است‌.

آیا تلازم غیب و تقدس در سینمای معناگرا به معنای هم ردیف دانستن اینگونه سینما با سینمای دینی است ؟

خیر اینگونه نیست سینمای دینی همان سینمای معناگرا نیست‌،بلکه با آن رابطه دارد‌.

Image result for ‫عکس سینمای معناگرا‬‎Image result for ‫عکس سینمای معناگرا‬‎

تفاوت سینمای معناگرا با سینمای دینی :

رابطه سینمای معناگرا با سینمای دینی مانند دو دایره متداخل است که در بخش‌های از هم جدا و در بخش‌هایی با هم مشابه هستند. یعنی یک فیلم هم می‌تواند دینی باشد، هم معناگرا. ولی چنیین نیست که هر فیلم دینی معناگرا باشد و هر فیلم معناگرایی هم لزوما دینی باشد.

تفاوت این دو حوزه قبل از هر چیز به تفاوت غیب و دین بر می‌گردد‌.گفتیم که دین مجموعه‌ای از معارف است که در ابعاد عقیدتی‌، شریعتی و عرفانی نمایان می‌شود. در بسیاری از این معارف و ابعاد‌، غیب نقش محسوسی ندارد و بیشتر بر مبنای فلسفه و کلام وحقوق و فقه استوار شده است و اگر این بخش از معارف دینی‌، در سینما به عنوان موضوع اصلی پرداخته شود‌، قطعا سینمای دین هست‌، اما سینمای معناگرا نیست‌. مثلا اگر در فیلمی‌، موضوعاتی از قبیل نماز و روزه و جهاد و یا داستان زندگانی یک الگوی دینی فارغ از جنبه‌های غیبی مد نظر قرار گیرد‌، آن فیلم دینی است‌، ولی به دلیل فقدان عنایت به عالم غیب‌، معناگرا نیست‌.

بنابر این بخشی از سینمای دینی خارج از حیطه سینمای معناگراست‌. به عبارت دیگر هر فیلم دینی‌، معناگرا نیست و هر فیلم معناگرایی هم دینی نیست‌.

 

Image result for ‫عکس رنگ خدا‬‎Image result for ‫عکس سینمای دینی‬‎

می‌دانیم که جوهره هر دینی در مفهوم خدا تجلی پیدا می‌کند‌. دین بدون خدا دین نیست ، ولو اینکه آیین و مراسم داشته باشد‌. در تعریف دین قبل از هر واژه‌ای‌، معنای خدا می‌باید وجود داشته باشد. از همین رو سینمای دینی موضوعاتی را در بر دارد که مستقیم یا غیر مستقیم در ارتباط با قادر متعالی هستند که با عنایت به صفات کمالیه و ثبوتیه و سلبیه مندرج در تعالیم دین‌، خدا نام دارد‌، اما سینمای معناگرا لزوما چنین نیست‌. در سینمای معناگرا با غیب و راز آلودگی و تعالی و تقدس سر و کار داریم که مجموعا معنویت را شکل می‌دهند و ممکن است در این گستره اشاره‌ای به خدا نشود بنابر این رابطه بین سینمای معناگرا و سینمای دینی‌، اگر بخواهیم با زبان علم منطق بیان کنیم رابطه عموم و خصوص من وجه است‌، مانند دو دایره متداخل که در بخشی مشترک و در بخش هایی جدا از هم هستند.

Image result for ‫عکس سینمای معناگرا‬‎Image result for ‫عکس سینمای معناگرا‬‎

نتیجه گیری:

- سینمای معناگرا سینمایی است که عمدتا در عین حرکت در بستر رئالیسم(رئالیسم از این جهت که تاکید بر واقعیت و نه خیالی بودن عالم غیب کند) گوشه چشمی نیز به ذهنیت‌گرایی مندرج در سورئالیسم و تا حدی اکپرسیونیسم دارد و در این مسیر از نماد پردازی نیز بهره فراوان می‌جوید‌.

- سینمای معناگرابه از لحاظ مضمونی با سه عنصر عالم غیب، راز و تقدس پیوند دارد.

- سینمای معنا گرا به لحاظ فرمی عمدتا در حرکت بین سه حوزه رئالیسم‌، ذهنیت‌گرایی و نماد پردازی در حال نوسان است.

- سینمای معناگرا‌، با سینمای دینی و اخلاقی رابطه عموم و خصوص من وجه دارد .

- تعامل هنر و معنویت‌‌، لزوما و منطقا به تلازم فیلم سینمایی با معناگرایی منتهی نمی‌شود.

- در سینمای معناگرا با غیب و راز آلودگی و تعالی و تقدس سر و کار داریم که مجموعا معنویت را شکل می‌دهند و ممکن است در این گستره اشاره‌ای به خدا نشود‌.

Image result for ‫عکس سینمای دینی‬‎Image result for ‫عکس سینمای دینی‬‎

- توجه به راز آلودگی رمزهای هستی و زندگی بشری در سینمای معناگرا‌، البته لزوما به رمزگشایی منجر نمی‌شود‌، چرا که‌: رموز هستی به سادگی گشودنی نیست‌، لیکن اشاره و نشانه‌گذاری بر رمزهای جاری در زندگی بشری و واقعیت‌های روزمره جهان خود توجه دادن به معنای باطنی و جان جهان است‌. لذا در سینمای معناگرا نشانه‌ها و اشارات به طور جدی مورد استفاده قرار می‌گیرند‌. و البته از اقیانوس بی‌کران معارف دینی و ادبیات جهان برای رسیدن به مقصود بهره می‌گیرد تا با استفاده سینمایی از زبان « اشارات و نمادها » و « رمزهای موجود در ادبیات » به غنای سینمای معناگرا و رهیافت درست به مقصود کمک نماید.

- رابطه سینمای معناگرا با سینمای دینی مانند دو دایره متداخل است که در بخش‌های از هم جدا و در بخش‌هایی با هم مشابه هستند. یعنی یک فیلم هم می‌تواند دینی باشد، هم معناگرا. ولی چنیین نیست که هر فیلم دینی معناگرا باشد و هر فیلم معناگرایی هم لزوما دینی باشد.

Image result for ‫عکس سینمای معناگرا‬‎

 
 
1-طرح عنوان <سینمای معناگرا> در سینمای ایران و از سوی بنیاد سینمایی فارابی، در همان گام های اول واکنش های منفی بسیاری را در پی داشت. بسیاری از منتقدان به این عنوان بر این باور بودند که اگر بخواهیم چنین سینمایی را مطرح کنیم، پس باید در مقابل آن به وجود سینمای بی معنی هم عقیده مند باشیم، در حالی که هیچ فیلمی حتی در پیش پا افتاده ترین شکل خود، موجود نیست که حاوی هیچ نوع معنی نباشد. گروهی دیگر بر این عقیده بودند که چون این نوع سینما از سوی یک نهاد خاص دولتی مثل بنیاد فارابی مطرح شده از فیلم هایی با تعریف معناگرا حمایت های مالی می کند، سینما به سوی نوعی هدایتی - حمایتی شدن دوباره سوق پیدا خواهد کرد، از نوع جریانی که در دهه 60 ، در مورد موج سینمای عرفانی به وجود آمد و در نهایت هم شکست خورد و به نتیجه نرسید. 
 
Image result for ‫عکس سینمای معناگرا ی ایران‬‎
       
    2-در مورد شبیه سازی سینمای معناگرا به سینمای عرفانی دهه 60 جای بحث همچنان باز است و حتی نمونه هایی از آثاری که پس از طرح <سینمای معناگرا> در بنیاد سینمایی فارابی ساخته شده است، گاه می تواند بر تقویت شبهه فوق صحه بگذارد اما پافشاری بر مفهوم سینمای بی معنی در مقابل سینمای معناگرا، ایراد گیری عجیبی است که به آنچه تاکنون گفته شده و به بحث گذاشته شده وقعی نمی نهد، گوش خود را بر حرف و حدیث های دیگران می بندد و حرف خود را مدام تکرار می کند! در همان مراحل اولیه عنوان شدن، سینمای معناگرا، در بنیاد سینمایی فارابی، عبدا ... اسفندیاری، مسوول بخش سینمای معناگرا در این بنیاد، در مصاحبه ای با ماهنامه فیلم نگار تعریفی تقریبا کامل از این نوع سینما ارائه داد که فارغ از اینکه آثار ساخته شده در این گونه و تا این تاریخ تا چه حد با آن تعاریف مطابقت دارند، حداقل شبهه <سینمای بی معنی> در مقابل <سینمای معناگرا> را به طور کامل پاسخ می دهد. طبق این تعریف <سینمای معناگرا> که می تواند با عباراتی از قبیل ماورا، فرانگر، دیگر سو و معنوی نیز مترادف باشد، تمرکز بر عالم غیب از طریق کشف راز هستی دارد و این مسیر را با تکیه بر منابع دینی و گاه غیردینی می پیماید. در واقع سینمای معناگرا <معنا> را در مقابل <ماده> به کار می برد و در پی تصویر سازی عالم غیر مادی و هرچه مربوط به این گستره است می باشد. به این ترتیب، سینمای معناگرا گستره وسیع تری را از سینمای دینی، که قبل از این طرح شده بود، شامل می شود و شاید بتوان گفت سینمای معناگرایی که بر انگاره های دینی متکی است، می تواند شامل بخشی از مقوله <سینمای دینی> باشد. پس این موضوع سینما با وجود داشتن فصل مشترک، دو مجموعه جدا از هم را تشکیل می دهند. مطرح شدن نظریه سینمای معناگرا، البته تنها متعلق به سینمای ایران و بنیاد سینمای فارابی نیست، بلکه سال ها پیش پل شریدر، فیلمنامه نویس مطرح هالیوود، در پایان نامه تحصیلی اش، برای اولین بار سبک استعلایی در سینما) ( Transcendetal style نام برد )که تا حدودی متناظر به همین عنوان سینمای معناگر است و تنها از سه فیلمساز یاد کرد که در چنین سبکی فیلم می سازند: روبربرسون، کارل تئودور درایر و یاساجیرو ازو...
 
Image result for ‫عکس سینمای معناگرا ی ایران‬‎
        
    3-در سینمای ایران و با تعریف فوق می توان آثار معناگرای بسیار زیادی را یافت اما به نظر می رسد کمتر پیش آمده است که این آثار، وجهی مذهبی را نیز برخود حمل نکنند. مثلا در فیلم <دیده بان) >ابرهیم حاتمی کیا( که جنبه های متافیزیکی خود را با مقوله <امداد الهی> از غیب پیوند می دهد که حاوی انگاره های مذهبی است یا حتی در <هامون) >داریوش مهرجویی( که قهرمان اثر درگیر مشکلات فکری و روحی، در ذهن خود عالم واقع و خیال را درهم می ریزد و در دنیایی مالیخولیایی به سوی مرگ و نیستی حرکت می کند، این درهم ریختگی امور مادی و ماورایی در زندگی قهرمان ریشه ای مذهبی پیدا می کند: جایی که حمید هامون به دنبال رازهای اقدام به ذبح اسماعیل توسط پدرش ابراهیم )ع( است و اینکه این میزان از ایثار از کدام جنبه غیبی زندگی انسانی نشات می گیرد.
 
Image result for ‫عکس رنگ خدا‬‎Image result for ‫عکس رنگ خدا‬‎
    
     نمونه های مطرح شده تر سینمای معناگرا هم هریک به نوعی متعلق به سینمای دینی هستند. آثاری چون <رنگ خدا) >مجید مجیدی( که در آن پسرکی نابینا می تواند به بصیرتی درونی دست یابد، طوری که با عناصر طبیعی پیوندی برقرار کند که از طریق آنها نام خداوند را زمزمه کند یا مثلا <تولد یک پروانه> که در آن عناصر غیبی اراده شده در سه اپیزودش به نوعی با انگاره های دینی و الهی پیوند برقرار می کند. این مساله پس از طرح عنوان <معناگرا> نیز در میان آثار ارائه شده در این گونه به چشم می خورد: آثاری چون <قدمگاه) >محمد مهدی عسگرپور(، <یک تکه نان)>کمال تبریزی(، <جایی دور، جایی نزدیک)>رضا میرکریمی( و... همه در عین معناگرا بودن پیوندهای عمیق با مفاهیم مذهبی دارند که آنها را در زمره فیلم های دینی قرار می دهد و شاید بتوان گفت، آنچه با عنوان کردن این حرف و حدیث ها در سینمای ایران در حال پا گرفتن به عنوان یک گونه است )نه به این معنا که تا این تاریخ فیلمی با این درونمایه ساخته نشده بلکه منظور پاگرفتن تعریفی جدید است(، نوعی سینمای دینی است که به عالم غیب و ماورا در مقابل عالم ماده توجه نشان می دهد و با توجه به اینکه در اکثر آثاری که به گونه سینمای دینی تعلق دارند، به نوعی توجهی غالب به امر متعالی متافیزیکی )خداوند( وجود دارد پس همه این نوع آثار می توانند در زیرگونه سینمای معناگرا نیز قرار گیرند، حتی فیلم های تاریخی سینمای ایران در مورد زندگی اولیا و انبیا نیز از وجوه معناگرایانه تهی نیست، پس آیا نمی توان، لا اقل در محدوده سینمای بومی، سینمای معناگرا> و <سینمای مذهبی و دینی> را برهم منطبق کرد و جداسازی های این چنینی را برای سینمای آن سوی آب ها انجام داد که این دو نوع سینما در آنها بیشتر قابل تفکیک است.
 
Image result for ‫عکس رنگ خدا‬‎
       
    4- به هر حال، هر تعریفی که از این نوع سینما ارائه دهیم و با هر نوع تقسیم بندی که وجوه مختلف سینمای مذهبی و معناگرا را از هم افتراق دهد یا به یکدیگر شبیه سازد، نباید این نکته را از نظر دور داشت که این نوع سینما مجبور است با توده وسیع مخاطب ارتباط برقرار کند. تجربه شکست خورده سینمای عرفانی در دهه 60 نشان می دهد که حمایت های دولتی از سینمایی که تماشاگر ندارد به بن بست خواهد خورد. سینمای معناگرا نیز اگر بخواهد پابگیرد و رشد کند، نیاز به فیلم نامه هایی قوی و جذاب دارد که در ترکیب با اجرای مناسب بتواند تماشاگر را در تمام طول مدت تماشا با حربه های دراماتیک روی صندلی سینما نگاه دارد تا پس از آن بتواند درونمایه خود را به تماشاگر <ارائه> دهد یا < القا> کند. معدود فیلم هایی که از زمان طرح این نوع سینما تاکنون تحت این عنوان و با حمایت فارابی ساخته شده اند از منظر فوق چندان امیدوار کننده نبوده اند. پس باید همچنان منتظر باشیم تا ببینیم فارابی با این طرح جدید، چه آثار نویی را در آستین می پروراند! 
تعداد بازدید از این مطلب: 10031
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

یک شنبه 24 اسفند 1393 ساعت : 9:11 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
مروری اجمالی برزندگی وآثارتارکوفسکی
نظرات

 

 مروری اجمالی بر زندگی و آثار

      (آندری تارکوفسکی)

  آندری تارکوفسکی

 

آندری آرسن‌یویچ تارکوفسکی کارگردان و فیلمساز برجسته روسی است. وی پنج فیلم اول خود را در شوروی ساخت. دو فیلم آخر او به ترتیب در ایتالیا و سوئدفیلمبرداری شدند. از مشخصه های فیلم های او می توان به معنا گرایانه بودن،با زمینه ای متافیزیکی به همراه برداشت های بلند،نامتعارف بودن در ساختار داراماتیک و استفاده هنرمندانه از تکنیک فیلمبرداری اشاره کرد.

______________________________________________________________

Image result for ‫آندری تارکوفسکی‬‎

زندگی

آندری تارکوفسکی در ۴ آوریل ۱۹۳۷ در روستایی در استان کوستروما به دنیا آمد و کودکی‌اش را در منطقه ایوانوونای شوروی گذارند. پدرش شاعر برجسته آرسنی تارکوفسکی و مادرش ماریا ایوانووا ویشنیاکووا بود. پیش از نام نویسی در مدرسه فیلم در دو رشته موسیقی و عربی تحصیل می‌کرد.

او زیر نظر میخائیل رم در مؤسسه سینمایی گراسیموف (VGIK)، تحصیل کرد. در هنگام تحصیل دو فیلم کوتاه امروز مرخصی در کار نیست (۱۹۵۹) و غلتک و ویولن (۱۹۶۰) که فیلم پایان نامه‌اش بود و در جشنواره نیویورک برنده جایزه‌ای شد.

وی با ساخت اولین فیلم بلند خود با عنوان کودکی ایوان در سال ۱۹۶۲ موفق به دریافت پانزده جایزه بین‌المللی از جمله شیر طلایی جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز و جایزه بزرگ جشنواره سان فرانسیسکو شد. دید تلخ شاعرانه و ذهنیت بی نظیر او در نخستین فیلم بلندش متجلی است. بعد از این فیلم در سال ۱۹۶۶ آندره روبلوف را کارگردانی کرد. سولاریسفیلم بعدی این کارگردان است که در سال ۱۹۷۲ ساخته شد. تارکوفسکی آینه را در سال ۱۹۷۴ ساخت. می‌توان گفت که مضمون آینه (۱۹۷۵) نیز همین است.

تارکوفسکی در سال۱۹۶۰ دانش‌آموخته شد و به استخدام مس فیلم درآمد. دید تلخ شاعرانه ذهنیت بی نظیرش در نخستین فیلم بلندش، کودکی ایوان (۱۹۶۲) متجلی است. ایوان، با بازی کولیا بورلیائوف، پسربچه یتیمی است که در در جنگ جهانی دوم در عملیات چریکیشرکت می‌کند. کودکی ایوان در جشنواره‌های بین‌المللی پانزده جایزه برد، از جمله شیرطلای جشنواره ونیز و جایزهٔ بزرگ جشنوارهسان‌فرانسیسکو.

فیلم بعدی او آندری روبلف، درباره راهبی در سده‌های میانه بود که به بزرگ‌ترین شمایل نگار تمام دوران‌ها بدل شد. فیلم که درسال ۱۹۶۶ تکمیل شد و درجشنوارهٔ کن به نمایش درآمد، تا سال ۱۹۷۱ درروسیه اکران نشد، و تا آن موقع شهرت زیرزمینی فراوانی به دست آورده بود.

فیلمنامه تارکوفسکی برای سولاریس (۱۹۷۱) براساس رمانی علمی خیالی از نویسندهٔ لهستانی «استانیسلاو لم» نوشته شده بود _ رمانی که به جای فناوری بر روان‌شناسی متمرکز است. خود تارکوفسکی توضیح داده که: «نکتهٔ ماجرا ارزش هر کدام از رفتارها و اهمیت هر کدام از اعمال ماست، حتی پیش پا افتاده‌ترین شان. هیچ عملی را نمی‌شود عوض کرد... غیر قابل برگشت بودن تجربه انسانی چیزی ست که به زندگی و اعمال ما معنا و تشخص می‌بخشد».

می‌شود ادعا کرد که مضمون آینه (۱۹۷۵) نیز همین است. این فیلم جنجالی به عنوان یک اتوبیوگرافی، خود تارکوفسکی را درسنین مختلف تا زمان حال نشان می‌دهد، ولی بیش تر بر نوجوانی اش در پره دلکینو یعنی دوران وحشت استالینی متمرکز است.

Image result for ‫آندری تارکوفسکی‬‎

تارکوفسکی با ساخت استاکر (۱۹۷۹) باز به دنیای داستان‌های علمی خیالی با شالوده‌ای از جامعه‌شناسی و روان‌شناسی روی آورد، که اقتباس آزادی از رمانی از آرکادی و بورس استروگاتسکی متعلق به سال ۱۹۷۳ بود.

نخستین فیلمی که تارکوفسکی به کلی خارج از اتحاد شوروی ساخت نوستالگیا (۱۹۸۳) بود. فیلمی که آن را در حوالی حمام‌های آب گرم وینونی درتپه‌های توسکانی فیلمبرداری کردند، دربارهٔ تبعید مردی روس است که به ایتالیا می رود تا درباره زندگی یک آهنگساز روسی در سده هفدهم تحقیق کند.

فیلم آخرش ایثار(۱۹۸۶) در جزیرهٔ گوتلند به مدیریت سوون نیک ویست فیلبرداری شد.ایثار به جشنواره کن رفت و جایزهٔ ویژهٔ هیات ناقدان جشنواره را از آن خود کرد، اما تارکوفسکی نتوانست در مراسم شرکت کند، پسرش به جای او جایزه را دریافت کرد، تارکوفسکی به سرطان ریه گرفتارآمده بود.از پایان تابستان ایثار به تدریج در سینماهای اروپا و آمریکا نمایش داده شد.وی در ۲۹ دسامبر ۱۹۸۶به دلیل سرطان ریه در پاریس در گذشت.

تارکوفسکی را از بزرگترین کارگردان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سینمای معاصر جهان و از شاعران بزرگ سینما در تمام دوران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها می‌دانند.

Image result for ‫آندری تارکوفسکی‬‎

تارکوفسکی زمانی گفته بود:

«می‌توان دو دسته از کارگردان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را از یکدیگر جدا کرد؛ دستۀ نخست‌ می‌کوشند تا جهانی که در آن زندگی می‌کنند را به تقلید بازسازی کنند و دستۀ دوم می‌کوشند تا جهانی ویژۀ خود بیافرینند. این دستۀ دوم، شاعران‌ سینما هستند. برسون، داوژنکو، میزوگوشی، برگمان، بونوئل، کوروساوا و آنتونیونی از این دسته‌اند، نام آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها مهمترین نام‌های تاریخ سینماست. آثار دشوارشان از الهام درونی آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها سخن دارند و از این‌ رو همواره با ذوق همگان‌ خوانا نیست.»

در این میان نام خود تارکوفسکی در کنار این کارگردان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگ‌ و شاعران سینما جای می‌گیرد.

آثار تارکوفسکی استوار بر دو تم اساسی است که یکی حدیث‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نفس و دیگری سویۀ معنوی آثار اوست.

یکی از فیلم‌های خوب، در میان‌ آثار تارکوفسکی، آینه (۱۹۷۴) است. آینه یکی از زیباترین حدیث‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نفس‌های‌ تاریخ سینماست. تصاویر فیلم چنان‌ است که گویی خاطرات تارکوفسکی‌ را در رؤیایی سحرانگیز شاهد هستیم. تارکوفسکی عمداً توالی زمانی خاطرات را بر هم می‌ریزد، درست مانند این است که تکه‌های زمانی گذشته را با منطق خواب به یاد می‌آوریم.

در میان این خاطرات دو چیز را پررنگ‌تر می‌یابیم: مادر و خانۀ کودکی.

Image result for ‫آندری تارکوفسکی‬‎

تارکوفسکی در فیلم آینه، مادر (ماریا/ناتالیا) را با تمام حالات روحی‌اش‌ به تصویر کشیده است. به یاد بیاوریم کلوزآپ‌هایی از چهرۀ مادر (با بازی‌ زیبای مارگریتا ترخووا) را در حال اشک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ریختن یا لبخندزدن که با جزئیات‌ دقیق نشان داده می‌شود. تارکوفسکی برای ثبت واکنش‌های مادر در فیلم‌ تا آنجا پیش می‌رود که موقع صحبت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردن پدر و مادر، حتی وقتی پدر حرف‌ می‌زند او را نمی‌بینیم، در عوض دوربین روی مادر ثابت می‌ماند و واکنش‌های‌ او را به تصویر می‌کشد و تنها شخص دیگری که در این سکانس می‌بینیم‌ پسر است که در بیرون خانه آتش روشن کرده؛ یا به یاد بیاوریم خاطره‌ای از مادر را در سکانسی که در زمان گذشته و در دوران استالین می‌گذرد.

مادر ترسیده و فکر می‌کند سهواً اشتباهی در متون چاپی انجام داده است. با عجله‌ به چاپخانه می‌رود و وقتی خیالش راحت می‌شود و پی می‌برد که اشتباهی‌ نکرده، سرش را روی میز می‌گذارد، دستش را در میان موهایش فرو می‌برد و آرام می‌گرید. با آمدن همکارش در میان گریه، لبخند می‌زند و بعد از حرف‌های نیش‌دار دوستش دوباره بغض می‌کند و می‌گرید و همۀ این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با جزئیات در چهرۀ مادر نشان داده می‌شود.

داچا (کلبۀ روستایی چوبی) که‌ یادآور دوران کودکی تارکوفسکی است در جای‌جای فیلم و در خاطرات‌ پراکندۀ او حضوری دائمی دارد، بی‌جهت نیست که تارکوفسکی می‌گوید: «آینه را می‌توان داستان یک خانۀ قدیمی نیز دانست».

Image result for ‫آندری تارکوفسکی‬‎

تارکوفسکی در یادآوری خاطرات گاه چنان در جزئیات فرو می‌رود که موجب شگفتی تماشاگر می‌شود؛ محوشدن لکۀ بخار از روی میز، خاموش شدن تدریجی یک چراغ‌ نفتی، جمع‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردن سکه‌ها از روی زمین. در فصل زیبای خاطرۀ آتش‌سوزی در انبار مزرعه به یاد بیاوریم پن (حرکت افقی‌ دوربین روی پایۀ ثابت) ۳۶۰ درجه را با جزئیات تعجب برانگیزش: این فصل یک پلان/سکانس ‌[نما/فصل‌] است‌ که در آن تارکوفسکی توسط اشیاء، طبیعت و انسان، فضایی شگرف و پرعظمت‌ ترسیم می‌کند. در این پلان/سکانس، مادر ابتدا از آتش‌سوزی باخبر می‌شود. او و سپس بچه‌ها از کادر خارج می‌شوند. ما با میز تنها می‌مانیم.

گلدانی از روی میز به زمین می‌افتد؛ دوربین به طرف چپ پن می‌کند، می‌رسیم به‌ آینه و تصویر کلبۀ در حال سوختن و بچه‌های ناظر بر حادثه در آینه، سپس‌ مرد همسایه پسرش را صدا می‌زند، دوربین دوباره به طرف چپ پن می‌کند. سپس همراه پسرک از در می‌گذریم و با حادثه رو به رو می‌شویم. مادر و دیگران‌ آرام و در سکوتی پرمعنا به گستره‌ای از آتش چشم دوخته‌اند، اینجا آتش‌ فضایی نامتناهی و عظیم می‌آفریند. به آرمان سینمای تارکوفسکی و حدیث نفس او دست می‌یابیم:

«کسی را در فضایی بی‌پایان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نهادن، او را با آدمیانی بی‌شمار که هر دم به او دور و نزدیک می‌شوند رویارو کردن، آدمی را با تمامی جهان مرتبط ساختن».

در فیلم آینه در میان خاطرات تارکوفسکی قطعاتی از فیلم‌های‌ مستند حادثه‌های مهم جهانی یا ملی را می‌بینیم.

Image result for ‫آندری تارکوفسکی‬‎
مانند انفجار بمب اتمی در هیروشیما، جنگ داخلی اسپانیا، عبور سربازان‌ روس از رودخانۀ سیواش در سال ۱۹۴۴ و… گویی زمانی که هنرمند قرار شده از «من» حرف بزند باز هم نگران پیرامونش است‌ و خاطرات جمعی را به شکل خاطراتی فردی به یاد می‌آورد.

در فیلم نوستالژیا (۱۹۸۳)، آندری گورچاکف برای‌ پژوهشی دربارۀ پاول سوسنوفسکی، موسیقی‌دان فراموش‌ شدۀ قرن هجدهم به ایتالیا می‌رود و او هم مانند سوسنوفسکی دچار تنهایی و غم غربت می‌شود. در سکانس عنوان‌بندی فیلم، گورچاکف خاطرۀ خانواده‌اش‌ در روسیه را در چشم‌انداز تپه‌ای به یاد می‌آورد، صحنه‌هایی‌ که به خوبی حس غم غربت او را به تماشاگر انتقال‌ می‌دهد.

در طول فیلم همواره این حس غم غربت را با تمام وجود احساس می‌کنیم. همۀ پدیده‌های آشنا برای گورچاکف یادآور گذشته است.

گورچاکف در اواسط فیلم می‌گوید: «این نور مرا یاد پاییز مسکو می‌اندازد»، یا در جایی دیگر می‌گوید: «اینجا روسیه را به یادم می‌آورد، نمی‌دانم چرا».

این غم‌ غربت نوستالژیا در حقیقت حدیث نفس خود تارکوفسکی‌ است، چرا که تارکوفسکی پس از اینکه برای ساختن فیلم‌ به ایتالیا رفت به دلیل فشارهای مقامات دولتی از بازگشت‌ به شوروی سرباز زده بود و مقامات هم به خانواده‌اش اجازۀ خروج از کشور را نمی‌دادند، بنابراین تارکوفسکی غم‌ غربت خود را در فیلم نوستالژیا نشان می‌دهد.

Image result for ‫آندری تارکوفسکی‬‎

«غم‌ غربت برای ما روس‌ها گونه‌ای بیماری مرگ‌آور است.»

بی‌دلیل نیست که‌ تارکوفسکی در تبعید در خارج از کشور دوام نیاورد، تنها دو فیلم ساخت و در مدتی کوتاه رخ در نقاب خاک کشید.

در آغاز فیلم آندری روبلف (۱۹۶۶)، هم می‌بینیم که روبلف هنرمند شمایل‌نگار، مؤمن به معصومیت نهاد آدمی‌ است و در وجود انسان، خداوند را می‌جوید ولی وقتی شاهد کشتار مردم شهر ولادیمیر به دست تاتارها و به خصوص سربازان اجیر روسی می‌شود و برای‌ نجات زنی، سربازی مهاجم را به قتل می‌رساند با خداوند عهد سکوت می‌بندد و دیگر کلمه‌ای بر زبان جاری نمی‌سازد، تا اینکه در انتهای فیلم پسرکی‌ معصوم ناآموخته و به‌ گونه‌ای شهودی ناقوسی از دل خاک می‌آفریند و روبلف‌ کلام و هنر خویش را باز می‌یابد.

این فیلم هم به‌ گونه‌ای حدیث نفس زندگی‌ تارکوفسکی است، چرا که در زندگی دشوار هنرمندی در سدۀ پانزدهم، سرنوشت هنرمندی معاصر را در کشاکش با نظامی توتالیتر باز می‌یابیم.

همۀ فیلم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تارکوفسکی کم ‌و بیش به نوعی حدیث نفس اوست. او در کتابش‌ «پیکرسازی در زمان» چنین نوشته بود:

«در تمام فیلم‌های من مایۀ ریشه‌ و تبار اهمیت زیادی دارد. وابستگی به خانه و خانواده، کودکی، سرزمین مادری‌ و خاک»

Image result for ‫آندری تارکوفسکی‬‎

دغدغۀ معنوی تارکوفسکی یکی از تم‌های مؤکد و اساسی فیلم‌های‌ اوست. او در فیلم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایش در اشتیاق دستیابی به مطلق است و به جستجوی‌ ایمان ازدست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رفته می‌پردازد. آشکارترین شکل دغدغۀ معنوی تارکوفسکی‌ نماد تک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌درخت خشک ایمان در فیلم ایثار (۱۹۸۶)، است که نشان از بحران‌ معنوی در جهان معاصر دارد و وقتی در انتهای فیلم، الکساندر خانه‌اش را برای نجات جهان ایثار می‌کند و تک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌درخت ایمان توسط پسر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بچه‌ای معصوم‌ آب داده می‌شود جهان نجات می‌یابد.

فیلم استاکر (۱۹۷۹)، نیز داستان‌ جستجوی ایمان است. استاکر و پروفسور و نویسنده به منطقۀ ممنوع می‌روند تا در اتاق آرزوها، پروفسور و نویسنده به آرزوهایشان دست یابند، اما در نهایت‌ پروفسور می‌گوید که او تنها می‌خواهد به قوانین علمی حاکم بر این معجزه‌ آگاه شود و نویسنده هم که خلاقیت خود را ازدست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌رفته می‌بیند با وجود متفاوت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بودنش با پروفسور و کوچک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شمردن فن‌آوری‌های انسان در مقابل‌ آنچه او غم دوری از زندگی در سده‌های گذشته می‌نامد مانند پروفسور از رفتن به داخل اتاق آرزوها خودداری می‌کند، گویی در وجود او هم مانند پروفسور حتی بارقه‌ای از ایمان دیده نمی‌شود.

نمایی در فیلم استاکر می‌بینیم که جانمایۀ فیلم و به‌ طور کلی آثار تارکوفسکی یعنی بحران معنوی جهان معاصر را در خود دارد. این نمایی‌ است متحرک که از چهرۀ استاکر که در کنار نهر دراز کشیده شروع می‌شود و بعد با حرکت به جلوی دوربین از روی محتویات داخل آب گذر می‌کنیم:

سرنگ، سکه، شمایل مقدس، هفت‌تیر و فنر نماد دنیای معنوی که عوامل‌ مادی و مرگبار آن را در برگرفته‌اند. در انتهای این نماد هم می‌رسیم به دست‌ استاکر در آب که گویی در طلب معجزه‌ای است. تارکوفسکی در استاکر ما را نزدیک به سه ساعت همراه سه شخصیت اصلی‌اش در فضایی خالی و انتزاعی با ریتمی آرام رها می‌سازد تا طریق معنوی خویش را بیابیم و معجزه‌ای‌ بجوییم و سرانجام پس از طی طریقی دشوار در انتها معجزه رخ می‌نماید.

Image result for ‫آندری تارکوفسکی‬‎Image result for ‫آندری تارکوفسکی‬‎

یکی از تمهیدات مهم سینمایی که در فیلم استاکر به چشم می‌خورد استفادۀ متفاوت از تراکینگ است. نزدیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدن آرام دوربین به موضوع، معمولاً در مواردی به کار برده می‌شود که کارگردان بخواهد بر چیزی تأکید کند یا به‌ عبارت دیگر بخواهد توجه ما را روی شی‌ء یا شخصی متمرکز کند، اما در فیلم‌ استاکر این حرکت دوربین به مفهوم یادشده به کار نرفته است، بلکه نزدیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدن آرام دوربین به شی‌ء یا شخص به منظور مکاشفه‌ای در درون آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به‌ کار رفته؛ یعنی مفهوم غیرفیزیکی (مکاشفه) به صورت فیزیکی (نزدیک‌ شدن آرام به شی‌ء یا شخص) بیان می‌شود. به عبارت ساده‌تری می‌توان‌ گفت دوربین نقبی به درون اشیاء و یا انس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها می‌زند.

به ‌عنوان مثال در سکانس کافه (قبل از ورود به منطقۀ ممنوع) هنگامی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که سه شخصیت‌ اصلی (نویسنده، پروفسور و استاکر) در اطراف میز ایستاده‌اند، دوربین در حین‌ صحبت‌شان آرام به آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نزدیک می‌شود. نمونۀ دیگر در سکانسی است که‌ این سه نفر روی زمین نمناک منطقه می‌خوابند تا استراحت کنند، وقتی که‌ نویسنده با پروفسور حرف می‌زند دوربین به همین آرامی به او نزدیک می‌شود.

در نمای بعدی در مورد پروفسور هم همین حالت پیش می‌آید، در این‌ دو مورد در حقیقت نقبی به درون این سه نفر زده می‌شود. در آغاز فیلم هم‌ همین تمهید به چشم می‌خورد و دوربین آرام از چهارچوب در می‌گذرد و وارد خانه می‌شود، به میزی نزدیک می‌شود که لیوانی روی آن قرار دارد، لیوان‌ در میان حیرت ما خودبه‌خود به حرکت درمی‌آید (توهمی از معجزه)، اما بعد درمی‌یابیم که حرکت لیوان به جهت عبور قطار است و به این نتیجه می‌رسیم‌ که در این دنیای تیره و غم‌زده معجزه جایی ندارد.

Image result for ‫آندری تارکوفسکی‬‎Image result for ‫آندری تارکوفسکی‬‎

اما در اواخر فیلم وقتی‌ استاکر غم‌زده از منطقۀ ممنوع باز می‌گردد و گریه‌کنان به زنش می‌گوید که‌ دیگر هیچ‌کس ایمان ندارد، می‌بینیم که دختر فلج استاکر با نگاهش لیوان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را روی میز به حرکت درمی‌آورد و دوربین هم به شیوه‌ای که گفته شد آرام‌ به دخترک نزدیک، می‌شود، سپس صدای عبور قطار را می‌شنویم، گویی در این صحنه برخلاف آغاز فیلم که حرکت لیوان تابع عبور قطار بود اکنون‌ صدای قطار تابعی از حرکت لیوان می‌شود. در اینجاست که این حرکت‌ دوربین، نقبی به درون معجزه و ایمان است و این پیام اصلی فیلم نیز هست.

در پایان فیلم آندری روبلف هم وقتی روبلف معجزۀ آفرینش ناقوس را به دست پسرک معصوم می‌بیند، تصاویر سیاه و سفید فیلم در انتهای فیلم‌ قطع می‌شود به نماهایی رنگی و معجزه‌گونه از شمایل‌هایی که روبلف خلق‌ کرده است و ما در وجود روبلف تعهد هنرمند را در جستجوی طاقت‌فرسای‌ مطلق می‌یابیم.

فیلم سولاریس (۱۹۷۲)، هم داستان نیاز آدمی به ایمان‌ است. کریس که در آغاز فیلم تنها به علم و خرد باور دارد، رابطه‌اش با زنش‌ هاری به سردی گراییده است و همین امر موجب خودکشی هاری می‌شود و او در خلوت خویش با بازگشت هاری توسط اقیانوس اندیشمند سولاریس‌ با احساس گناه و عشق یکجا آشنا می‌شود. در نمای هوایی پایانی فیلم، او را که زانوی پدر را در آغوش گرفته در روی زمین و در دل اقیانوس سولاریس‌ می‌بینیم. به این ترتیب او در دل اقیانوس خاطرات، پالایش می‌شود و معنویت‌ و عشق را باز می‌یابد و به آرامش می‌رسد.

Image result for ‫آندری تارکوفسکی‬‎Image result for ‫آندری تارکوفسکی‬‎

از زمان نمایش آخرین فیلم‌ تارکوفسکی یعنی ایثار، ۱۷ سال می‌گذرد، از اینکه می‌بینیم این تم فیلم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های‌ تارکوفسکی یعنی نیاز به معنویت در بحران معنوی جهان معاصر هنوز چقدر به روز است به شگفت می‌آییم و تارکوفسکی را با فیلم‌های حدیث‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نفس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گونه‌اش در جهان سینما جاودانه‌تر می‌یابیم. بی‌دلیل نیست که تارکوفسکی‌ گفته بود:

«من اطمینان دارم که مرگ چیزی جز یک آغاز نیست، می‌دانم‌ که قادر به اثبات این نکته نیستم اما ادراکی غریزی به من می‌گوید که ما نامیرا هستیم.»

این سخن تارکوفسکی، ما را بی‌اختیار به یاد شعری از پدر تارکوفسکی (آرسنی تارکوفسکی) که در فیلم آینه خوانده می‌شود، می‌اندازد:

«در زمین مرگ نیست، جاودانه‌اند همه چیز.»/ یک پزشک

(در فرصتهای آینده مطالب بیشتری درباره این سینماگر خواهید خواند)

                                          منبع:ویکی پدیا.کوکا

 

 

 

 

 
تعداد بازدید از این مطلب: 7010
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

پنج شنبه 21 اسفند 1393 ساعت : 8:7 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
نگاهی اجمالی به سینمای (سرگئی پاراجانف)
نظرات

 سایه سینمای فراموش شده

       (نگاهي اجمالي به سينماي سرگئي پاراجانف)

********************************************

   

سرگِئی پاراجانُف  کارگردانی روسی - ارمنی است.سینمای او ملهم از سینمای آندری تارکوفسکی و پیر پائولو پازولینی بود. سینمای وی در دسته سینمای شاعرانه، هنری و جهانشمول محسوب می‌شود. فیلم رنگ انار وی از سوی فیلمسازانی چون گدار و فلینی به عنوان یک شاهکار شناخته شده است.

Stamp of Ukraine s235.jpg

 

 فیلمهای (سایه‌های اجداد فراموش شده) و (رنگ انار) که به فاصله چهار سال از یکدیگر ساخته شدند (۱۹۶۸-۱۹۶۴) اوج کار زیبایی شناختی پاراجانف به حساب می‌آیند. فیلم سایه‌های اجداد فراموش شده که جوایز متعددی را کسب کرده بود نمایشش در شورویممنوع شد.پاراجانف در سال ۱۹۶۸ در استودیوی «آرمن فیلم»، فیلم رنگ انار (سایات نوا) را ساخت که در آن اصول هنری و زیبا شناختی سینمای خود را به حد اعلا رسانید. حکومت شوروی برای نمایش آن محدودیت هایی وضع کرد و حتی از نمایش و انتشار جهانی آن جلوگیری به عمل آورد، ویرایش هایی روی آن توسط یوتکوویچ صورت گرفت و در نهایت فیلم در ارمنستان به نمایش درآمد.

__________________________________________________________________________________________________________________

 ساخته هاي سينمايي سرگئي پاراجانف را مي توان در ليست صد فيلم برتر يافت در كنار دستاورد هاي ماندگار شماري از نخبه ترين فيلمسازان جهان مانند فليني، آنتونيوني، برتولوچي و گدار. وي را مي توان در شمار اين غول هاي جهان فيلمسازي به شمار آورد. 

    
    پاراجانف با خلق زبان فيلم، از جاودانگي كارنامه هاي متحولش در ساخت تصاويري مانند سايه هاي اجداد فراموش شده، رنگ انار، افسانه قلعه سورام، عاشق غريب و اعتراف سود جسته است.سرگئي پاراجانف در سال 1924 ميلادي در يك خانواده ارمني در شهر تفليس (تبليسي امروزي) جمهوري گرجستان چشم به جهان گشود. نام پدرش يوسف پاراجانيان و اسم مادرش سيرانوش بيجانف (بيجانيان) بود. والدينش هر دو هنرپيشه بودند و پاراجانف در محيطي رشد كرد كه مملو از زيبايي هاي هنري، تلاش هاي پيگير و ماجراجويانه، تنوع فرهنگ، علاقه مندي مفرط به هنر و خاطره هاي فراموش ناشدني بود. در سال 1941 پاراجانف از صنوف عالي مكتب فراغت حاصل كرد. در سال 1945 اجازه يافت به VGIK وارد شود كه يكي از بزرگ ترين آموزشگاه هاي صنعت فيلمسازي در روسيه است. استادش ايگور ساوچينكو يكي از فيلمسازان شناخته شده روسيه در آن روزگار بود. در سال 1951 پاراجانف از دانشگاه VGIK فارغ التحصيل شد و به شهر كي يف پايتخت اوكراين رفت: جايي كه فيلم هاي متعدد مستند و پاره يي از فيلم هاي هنري اش را در استوديو هاي الكساندر داوژنكو ساخت. در سال 1956 با سوتلانا ايوانوونا ازدواج كرد كه نخستين ثمره آن تولد سورن پاراجانف بود. وي نخستين اثر قابل توجهش «سايه هاي اجداد فراموش شده» را در سال 1964 ساخت. اين فيلم از جمله مهم ترين و موفق ترين فيلم هاي توليد شده در اوكراين پس از عصر داوژنكو به شمار مي رفت كه توانست جايگاه خاصي را در سينماي جهان احراز كند و در جمع گنجينه هاي هنري به حساب آيد. پاراجانف كه اين فيلم را به زبان اوكرايني و به خصوص به لهجه Gutsul تهيه كرده بود، به درخواست حاكمان آن وقت كه مي خواستند فيلم به زبان روسي تهيه شود، پاسخ رد داد. با اين وجود وي جايزه هاي متعدد سينمايي مانند GRAND PRIX و BRITISH ACADEMY AWARD را از آن خود ساخت. هر چند فيلم «سايه هاي اجداد فراموش شده» توانست نام بزرگي براي وي به همراه بياورد، اما تمام قوانين و لايه هاي قراردادي سينماي اتحاد جماهير شوروي را در هم شكست. پاراجانف با خشونت حاكمان روزگار روسيه روبه رو شد و مغضوب طرفداران استبدادي قرار گرفت كه ديوانه وار در پي انتقام از وي شدند و اسمش در فهرست افراد مظنون ثبت شد.به همين اساس در سال 1966 فيلم ديگرش كه «نقاشي از كي يف» نام و در مرحله ساخت قرار داشت، تعطيل شد و سينماي جهان از داشتن يكي از پاره هاي سينمايي با ارزش ديگر محروم شد. 
    
    پاراجانف به تعقيب اين همه حوادث مجبور به ترك كي يف و فرار به ارمنستان شد و در آنجا به همكاري آرمن فيلم فيلم ديگرش «سايات نوا» را در سال 1969 ساخت. اين فيلم گوهري پرارزش بر تاج سينماي جهان و سينماي ارمنستان باقي ماند. در آغاز ساخت آن بنا بر معضلاتي با تاخير مواجه شد. اما بعد پاراجانف مجبور به تغيير نام فيلم به رنگ انار شد و سپس مراجع حاكم از كارگردان روسي يتكوويچ خواستند با اعمال سانسور بر برخي از صحنه هاي فيلم وي را، در خور نمايش به نفع حكومت حاكم روسيه آن روزگار بسازد. فيلم به زبان روسي پخش شد اما پاراجانف به سختي توانست نسخه يي از اصل آن حفظ كند كه به زبان ارمني تهيه شده بود. فيلم ديگر پاراجانف كه «معجزه اودينس» نام داشت در سال 1973 در پي گرفتاري و محكوميت وي به 5 سال زندان در شهر كي يف، تعطيل شد. وي در زندان نيز از پا ننشست و به هنرآفريني هايش در همانجا ادامه داد. وي با آفرينش كلاژهاي هنري، رسامي ها و نگارشً نامه هاي خردمندانه و سحرآميز توانست خودش را از دم تيغ خونين امپراتوري سوسياليسم شوروي برهاند و همين هنر بود كه وي را نجات بخشيد.پاراجانف در 31 دسامبر 1977 به ياري پروردگار و مساعدت گروهي از فيلمسازان بين المللي، اشخاص نامدار و هواخواهانش و به ويژه تلاش هاي شاعر نامور آن روزگار لويي آراگون كه در جريان ديدارش با لئونيد برژنف رهبر شوروي آن زمان، از وي تقاضاي آزادي پاراجانف را نمود، از زندان رهايي يافت.پاراجانف به شهر تفليس برگشت و با وجودي كه به صورت مداوم مظنون شمرده مي شد و اجازه كار هاي هنري را نداشت اما باز هم به صورت علني و مخفي به كارهايش ادامه داد. كمونيست ها با وجودي كه حيلت هاي فراواني را به خاطر خاموش ساختن وي به كار گرفتند اما با اين همه تلاش نتوانستند مانع خلق آثار پرارزش هنري و آفرينش آثار برجسته هنري به سبك خاص پاراجانف شوند. 
    
    در سال 1982 وي يك بار ديگر به جرم جعل كاري مورد بازداشت قرار گرفت اما پس از يك سال بعد از اثبات بيگناهي اش از زندان رها شد. كمونيست ها سرگئي پاراجانف را در حدود 15 سال از كارهاي هنري به دور نگه داشتند تا روح آفرينشگرش را به اين طريق با كهولت مواجه سازند. سرگئي پاراجانف با وجود اين همه محدوديت ها توانست در سال 1984 به سينما برگردد و در همان سال فيلم «افسانه قلعه سورام» را بسازد. وي با ساخت اين فيلم توانست به اثبات رساند كه با وجود دور بودن اين همه سال از سينما، نبوغ ذاتي اش را از دست نداده است. اين فيلم غيرمعمولي نيز در زمره فيلم هاي نخبه سينماي جهان و سينماي گرجستان به شمار مي رود.در سال 1986 يكي از دوستان خيلي نزديك پاراجانف و يكي از چهره هاي نخبه هنر سينما و فيلمساز موفق سينماي جهان آندري تاركوفسكي در پاريس درگذشت. تاركوفسكي پاراجانف را نابغه حاضر هنر سينما مي ناميد. در سال 1988 وي به يادبود از خاطره هاي ماندگار تاركوفسكي، فيلم «عاشق غريب» را آفريد. اين فيلم كه بر اساس تمً يكي از آفريده هاي شاعر روسي ميخائيل لرمانتوف تهيه شده بود توانست جايزه FELIX AWARD را از آكادمي فيلم اروپا بربايد. 
    
    در سال 1989 پاراجانف به ساخت آخرين فيلمش «اعتراف» اقدام كرد. اين فيلم كه يكي از كاركرد هاي درخشان سرگئي پاراجانف به شمار مي رود، طوري كه خودش پيش بيني كرده بود، ناتمام ماند. وي در نخستين برگ هاي فيلمنامه اين فيلم چنين نگاشته بود: «اين فيلم فقط توسط كسي آفريده خواهد شد كه در سال 1924 در تفليس به دنيا آمده باشد.»
    
    فيلمسازان معروف جهان سينما مانند فدريكو فليني، برناردو برتولوچي،جوليتا ماسينا، فرانچسكو رزي،تونينو گوئرا و مارچلو ماستروياني در خاطره هايي كه به يادبود از شخصيت و هنر پاراجانف نوشته اند وي را چنين معرفي كرده اند: «با درگذشت پاراجانف، سينما يكي از جادوگرانش را از دست داد. فانتزي پاراجانف به صورت ماندگار افسون خواهد كرد و براي مردم گيتي شادماني به ارمغان خواهد آورد.» 

             (درمقالات آینده در باره این سینماگر بیشتر خواهید خواند).مدیر سایت
    
     
منبع:ویکی پدیا(بخش نخست). روزنامه اعتماد، شماره 1608 به تاريخ 16/11/86، صفحه 12 (ويژه نامه جشنواره دهه فجر )

تعداد بازدید از این مطلب: 7370
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

پنج شنبه 21 اسفند 1393 ساعت : 2:3 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
چگونه بازیگر شدند؟(فریبرز عرب نیا)
نظرات

چگونه بازیگر شدند: فریبرز عرب نیا

_گردآوری و تدوین مطلب :مهرداد میخبر

منبع:ویکیپدیا.جهان امروز.تابناک.king-0511.blogsky.com.نقدفارسی

______________________________________________________________ 

فریبرز عرب نیا در سال ۱۳۴۳ در تهران متولد شد.ا و در سال ۱۳۶۰ موفق به اخذ مدرک دیپلم ریاضی فیزیک شدو پس از طی کردن دوره خدمت سربازی در سال ۱۳۶۴ به ترکیه رفت که در دانشگاه خاورمیانه آنکارا مشغول به تحصیل رشته مدیریت شود.این کاررا انجام داد ولی آن را درنیمه های راه رها کرد و به ایران بازگشت تا در رشته مورد علاقه‌اش  یعنی بازیگری به آموختن مشغول شود. فریبرزپس از گذراندن تحصیلات دانشگاهی و دوره‌های تخصصی تئاتر و سینما ،به شکل حرفه‌ای وارد کار شد و تئاتر را در کانون تئاتر تجربی زیر نظر استادحمید سمندریان و سینما را در دوره‌ای دو ساله در مجتمع آموزشی سینما تحصیل کرد. او همچنین در رشتهٔ ارتباط تصویری (گرافیک) موفق به اخذ مدرک کارشناسی از دانشگاه هنر شد. او هم اکنون علاوه بر بازیگری در زمینه طراحی گرافیک نیز فعالیت دارد.

بیوگرافی فریبرز عرب نیا

هم‌زمان با تحصیلات دانشگاهی، آموزش سینما را در مجتمع آموزشی سینما آغاز کرد و مدتی نیز کلاسهای بازیگر تئاتر را در کانون تئاتر تجربی گذراند. نمایش‌هایی که طی این دوره بازی و کارگردانی کرده عبارتند از: آوازخوان طاس، کالیگولا، دایره گچی قفقازی، بهرام چوبینه و...

فریبرز عرب‌نیا تا قبل از سال ۱۳۷۴ در هشت فیلم در نقشهای دوم و سوم ظاهر شد و هیچگاه نتوانست توانایی‌هایش را به معرض نمایش بگذارد. اما وقتی از طرف مسعود کیمیایی برای بازی در فیلم ضیافت از او دعوت شد، همگان بر این عقیده بودند که کیمیایی قهرمان خود را یافته‌است. بازی او در فیلم ضیافت یکی از بهترین بازیهای جشنواره چهاردهم فیلم فجر بود.

اوج هنرنمایی فریبرز عرب‌نیا در فیلم سلطان بود. او توانست شمایل یک قهرمان به ته خط رسیده را به زیبایی هرچه تمام تر ایفا کند. این نقش‌آفرینی تا حدی خوب و پذیرفتنی بود که منتقدان ماهنامه فیلم بازی او را بهترین بازی جشنواره پانزدهم فیلم فجر خواندند. این در حالی بود که عرب نیا حتی کاندیدای دریافت جایزه هم نشده بود.

فريبرز عرب نيا در نقش مختار ثقفيفريبرز عرب نيا در نقش مختار ثقفيفريبرز عرب نيا در نقش مختار ثقفي

فریبرز عرب‌نیا در فاصله بین ضیافت و سلطان سه فیلم بازی کرد. سه فیلم حادثه‌ای فیلم‌هایی که نه ارزش ماندگاری داشتند و نه عرب‌نیا نشانی از خود داشت.فریبرز عرب‌نیا پس از سلطان، سه چهار بازی خوب هم در کارنامه سینمایی خود ثبت کرد تا همچنان خیلی‌ها به او امیدوار باشند.

بازی قابل قبول او در فیلم جهان پهلوان تختی و بخصوص شوکران هر دو ساخته بهروز افخمی و بازی متفاوت و بسیار دشوارش در فیلمشیفته فریبرز عرب نیا را به عنوان یکی از چهره‌های برتر دهه هفتاد سینمای ایران معرفی کرد. فریبرز عرب نیا بیش از پنج سال از عمر هنری خود را برای بازی در سریال پر بیننده مختارنامه صرف کرد که به گفته اکثر کارشناسان در ایران و کشورهای عربی یکی از بهترین بازی‌های خود را انجام داده است. فریبرز عرب نیا از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۷ در این سریال پرهزینه و پرمخاطب نقش مختار ثقفی را بازی کرده است. وی در آخرین فعالیت هنری خود در نقش شهید چمران در آخرین اثر ابراهیم حاتمی کیا"چ" به هنرنمایی پرداخته‌است.این فیلم در جشنواره فجر سال ۹۲ به نمایش در آمد.

 

بیوگرافی فریبرز عرب نیا

 

انتقادها و گفتار وی در سه برنامهٔ تلویزیونی هفت که در تاریخ‌های ۳۰ اردیبهشت و ۶ خرداد و ۱۳ خرداد ۱۳۹۰ به صورت زنده پخش شد جنجال‌هایی به‌دنبال داشت. یکی از این جنجالها اختالف دنباله دارش با حامد بهداد بود.

اختلاف با حامدبهداد ؟

 

دریکی از قسمتهای برنامه  پر بیننده هفت  فریبرز عرب نیا دعوت شده بود.از اوبعنوان یک بازیگر برای گفتگوی ویژه ای بود که مربوط به مقوله بازیگری و ثبات و ماندگاری بازیگران در سینمای ما و اینکه چرا این ماندگاری در حال حاضر وجود ندارد، بود.

 

 فحاشی و کوبیدن اشخاص و صحبت کردن در مورد اشخاصی که در آن برنامه حضور نداشتند ناگهان شروع شد و هم مهمان برنامه (عرب نیا ) و هم منتقدین (فراستی و ..) شروع به توهین به یکدیگر کردند و مجری برنامه هم بدون اینکه دخالتی در این ماجرا داشته باشه فقط گوش میداد.  عرب نیادربخشی از سخنانش بدون اشاره مستقیم، بهداد را به مجنون وار رفتار کردن به بهانه مارلون براندو بودن متهم کرد.واین اشاره ها که همه میدانستند خطاب به بهداد است شروعی شد بر دعوای دنباله داری که به مطبوعات کشیدو بهداد طی نامه ای توهین عرب نیا را طی نامه ای جواب دادو حواشی بسیاری را موجب شد.

در جلسه ای دیگر؛عرب نیا که برای بار سوم در برنامهٔ «هفت» حاضر شده بود، با اشاره به حواشی پیرامون نامهٔ «حامد بهداد» و سخنانی که به شکل غیر مستقیم دربارهٔ این بازیگر مطرح کرده بود گفت: من هرگز به کسی توهین نکردم اگر چیزی گفتم اشاره‌ام به جریان‌هایی بوه است که افراد را قربانی شرایط می‌کند. اختلافی بین هنرمندان نیست و‌‌همان طور که که گفتم این افراد بر اغتشاشات موجود سوار شده‌اند. وی در ادامه به پیامک‌ها و کامنتهای مردم در این چند روزه اشاره‌ای داشت و گفت: من دست مردمی که ادب را رعایت کردند و از من خواستند که به واکنش همکارم توضیحی ندهم بسیار ممنونم.

مواجهه عرب نیا با حاتمی‌کیا اخلاقی بود؟

و....چ:اختلاف با حاتمی کیا

همچنین در سال ۱۳۹۱ به دلیل اختلاف با ابراهیم حاتمی کیا, در سکانس پایانی فیلم چ حاضر نشد و کارگردان مجبور به استفاده از بدل به جای وی گردید .ابراهیم حاتمی کیا مطلقاً درباره آنچه در جریان ساخت فیلم «چ» میانشان رخ داده، سخنی بر زبان نیاورد و حتی در جریان نشست خبری پس از نخستین اکران فیلم در برج میلاد، ظاهراً درخواستی مبنی بر مطرح نشدن پرسش‌هایی در رابطه با غیبت عرب نیا را مطرح کرد تا آنچه دلش نمی‌خواهد بر زبان نیاورد .ماجرا اما چندان برای پیگیران پروژه «چ» پنهان نبود و تا حدودی علنی شده بود. حاتمی کیا و عرب‌نیا در طول ساخت پروژه با هم دچار چالش شدند، تا آنجا که در اواسط پروژه سراغ رضا عطاران رفتند تا او از صفر این نقش را بازی کند و او نیز در رفتاری منطقی، این حرکت نه چندان حرفه‌ای را انجام نداد و وارد این بازی نشد. آنهایی که از نزدیک در جریان تولید فیلم و مراحل فیلمبرداری بوده‌اند، تأکید داشتند فریبرز عرب‌نیا به ویژه پس از ماجرای مختار، این نقش برایش مهم شده بود، برای بازی در نقش شهید چمران مطالعات و دیدگاهش را دخالت می‌داد و هر چه کارگردان می‌گفت، لزوماً انجام نمی‌داد و به نقش آفرینی‌اش بر مبنای مطالعاتی که درباره چمران کرده بود، تکیه می‌کرد. این کشمکش نه چندان پررنگ، در نهایت به درگیری لفظی شدیدی میان حاتمی کیا و عرب نیا منتهی می‌شود و در پایان روابط به چندان سردی می‌گراید که دیگر دیالوگ مستقیم کمی در طول فیلمبرداری میان کارگردان و بازیگر محوری فیلم ردوبدل می‌شود و حتی ظاهراً برداشت از برخی رخدادها نظیر تکرار صحنه‌های انفجار که عرب نیا در آن‌ها بوده، به اذیت کردن عرب نیا تعبیر شده است. 

مواجهه عرب نیا با حاتمی‌کیا اخلاقی بود؟

سرانجام با پایان قرارداد قرارداد عرب‌نیا که برای شرکت در این پروژه به ازای هر ماه کار ۶۰ میلیون تومان بوده، عرب نیا با طرح بحث اینکه قراردادش پایان یافته و امکان حضور در پروژه را ندارد، کنار می‌کشد و حاتمی کیا برای سکانس‌هایش از جمله سکانس فینال را تغییر می‌دهد . عرب نیا نیز همانند حاتمی کیا سئوالها را در این رابطه همواره بی جواب میگذاشت ،حتی در برنامه تحویل سال شبکه دو، حسنی و نامداری با ظرافت تلاش کردند در خصوص سکوت عرب نیا درباره همکاری با ابراهیم حاتمی کیا در فیلم سینمایی «چ» و حاضر نشدن او در محافل گوناگونی که ویژه این فیلم برگزار می‌شد... از او توضیحی بگیرند و عرب نیا در این خصوص تصریح کرد: اگر به احترام شما و خانم نبود می‌گفتم لطفا سئوال بعدی اما سعی می‌کنم با حرمت این سؤال را بی‌جواب نگذارم، اما خیلی کلی پاسخ می‌دهم و درباره فیلم یا آدم خاصی حرف نمی‌زنم.


مواجهه عرب نیا با حاتمی‌کیا اخلاقی بود؟

  عرب نیا از زبان عرب نیا

علاقه من به هنر بعد از بازگشت به ایران آغاز نشد بلکه پیش از آن ریشه در کودکی ام داشت. پدرم روحش شاد، ادبیات و سینما را مهم می دانست و سینما و فیلم مثل تفریح دوران کودکی همیشه وجود داشت و بعدها به شکل علاقه هنری در آمد. ادبیات اولین هنری بود که با آن زندگی کردم و کتاب های چوبک، غلامحسین ساعدی و بهرام صادقی را می خواندم، بوف کور را نیز پدرم برایم خواند.
 این اتفاقات پیش از دیپلم رخ داد، زمانی که من سریال آمریکایی خیابان های سانفرانسیسکو را از تلویزیون تماشا می کردم. بعدها فهمیدم یکی از دو بازیگر نقش های اصلی مایکل داگلاس بود که علاقه ای به بازیگری در من ایجاد کرد. پدرم به من آموخت به دنیا آمده ام تا کاری را که دوست دارم انجام دهم، اگرچه امکانات و موقعیت های دیگری برای انتخاب شغل داشتم پدر و مادرم مرا تشویق کردند آنطور که دوست دارم زندگی کنم و من به سمت زیباترین دستاورد بشری یعنی هنر کشیده شدم. این علاقه بعدها با دیدن فیلم های کلینت ایستوود، مارلون براندو و رابرت دنیرو به عشق تبدیل شد. گرچه همواره در تاریخ بشریت مولانا را می سوزاندند، شمس را فراری می دادند و هیچ کدام خیری ندیده اند اما همواره هنرمندان به واسطه اعتقاداتشات به انسانیت جاودانه شدند.
 
 
با «ضیافت» برای مردم جدی شدم
«وصل نیکان» و «مسافران» دو فیلمی بود که در آنها برای اولین بار جلوی دوربین رفتم و با «ضیافت» من برای مردم جدی شدم. بازیگری برای من از ابتدا مهم بود. در فیلم های محمدعلی سجادی و بهروز افخمی بازی کردم و شوکران، رنگ شب و جهان پهلوان تختی شکل گرفتند. فیلم هایی با فرزاد مؤتمن داشتم که باج خور و هفت پرده از آن جمله بوده اند و سر انجام به مختارنامه رسیدم.
 فیلم هایی بازی کرده ام که بودن در آن ها ریسک بالایی می طلبید و برای کارگردانانی بود که مردم با آنها عجین نبودند. از جمله «شکلات داغ» و «طاووس‌های بی پر». بازیگری باید برای مردم عادی به نظر بیاید و همین پروسه پیچیده‌ای است. شوخی است اگر فکر می‌کنیم حافظ کار راحتی انجام می‌داد یا ونگوگ به آسانی قلمو به دست می‌گرفت و مسیر سهل الوصولی برای خلق آثارش در پیش داشت.
 
 
مردم می‌گویند دو نقشم به هم شبیه نیست
 یکی از ارزشمندترین چیزهایی که در نگاه مردم به من شکل گرفته این است که می‌گویند هیچ دو نقشت شبیه به هم نیست و هیچ وقت تو را نمی‌بینیم بلکه فیلم را می‌بینیم. این موضوع حاصل تجربه گری و جرات کردن در مواجهه با ناشناخته‌های پیش رو است و من همچنان این شوق را دارم.
 دوستی حرف خوبی می‌زد اگر سیب با کیفیت و عطر شمیران به مردم ارائه نشود، آنها منتظر نمی‌مانند و سیب بی کیفیت لبنانی یا چینی می‌خورند.
 فیلم نیمه تمامی دارم که به خاطر مشکلی که برای تهیه‌کننده‌اش ایجاد شد، ادامه پیدا نکرد. نویسندگی هم برایم لذت بخش و دغدغه است. نمی‌دانم به چه زبانی باید تشکر کنم و این را با اعتقاد و از ته دل می‌گویم که دوستان همچون میرباقری منت گذاشتند و ضعف‌های مرا به زبان نیاوردند. من ضعف‌هایی داریم که از قوت‌هایم کمتر نیست. اما چیزی در وجودم هست که می‌توانم به آن ببالم و آن این است که راهم را با اعتقاد آمدم. حوشحالم که دردانه‌هایی در کنارم دارم که به قول سعدی علیه الرحمه ممد حیات هستند. دست تک تکشان را می‌بوسم. مهم قدر دیدن از مردم است نه کسانی که قرن‌ها است خواب هستند. خوشحالم این قدر دیدن به واسطه حضور کسانی است که به اسم همکار شریک لحظه‌های خوب و بد من بوده‌اند. خوشحالم بعد از ۳۰ سال کار در این عرصه کسانی در کنارم هستند که جزو افتخارات زندگی‌ام به حساب می‌آیند.
 

کارگردانی

فریبرز عرب نیا قرار بود پیش تولید فیلم سینمایی اش آمبولانس را به تهیه کنندگی محمود فلاح و مشاور کارگردانی داوود میرباقری در سال ۹۰ آغاز کندکه به دلیل نبود سرمایه‌گذار موفق به این امر نشد. وی اولین کارگردانی خود را در قالب یک سریال 5 قسمتی به نام «رنگ شک» کلید زد.این سریال مهرماه ۹۲ وارد مرحله تصویر برداری شد.

کارهایش:

وصل نیکان (ابراهیم حاتمی کیا، 1370)

 مسافران (بهرام بیضایی، 1370)

 خسوف (رسول ملاقلی پور، 1371)

 من زمین را دوست دارم ( ابوالحسن داودی، 1372)

 آهوی وحشی (حمید خیرالدین، 1371)

 مرد پنجم (سیدمحسن شهابی، 1373)

 سالهای بیقراری (مسعود نوابی، 1373)

 کاکادو (تهمینه میلانی، 1373)

 ضیافت (مسعود کیمیایی، 1374)

 ستاره های سربی (مهدی ودادی، 1375)

 فرار مرگبار (تورج منصوری، 1374)

 بالاتر از خطر (سعید عالم زاده، 1375)

 سلطان (مسعود کیمیایی، 1375)

 جهان پهلوان تختی (بهروز افخمی، 1376)

 شاهرگ (علی غفاری، 1376)

 بادامهای تلخ (کاظم معصومی، 77/1376)

 شوکران (بهروز افخمی، 1377)

 دلباخته (خسرو معصومی، 1378)

 شیفته (محمدعلی سجادی، 1378)

 هزاران زن مثل من (رضا کریمی، 1378)

 رنگ شب (محمدعلی سجادی، 1379)

 هفت پرده (فرزاد مؤتمن، 1379)

 از صمیم قلب (بهرام کاظمی، 1379)

 وکیل (مجموعه تلویزیونی، سیروس مقدم، 1381)

 دختری در قفس (قدرت الله صلح میرزایی، 1381)

 عطش ( محمدحسین فرح بخش، 1381)

 برگ برنده (سیروس الوند، 1381)

 پروانه (عباس رافعی، 1382)

 باج خور (فرزاد مؤتمن، 1382)

 مختارنامه (داود میرباقری، 1383)

 بیوگرافی فریبرز عرب نیا

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 10591
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

سه شنبه 12 اسفند 1393 ساعت : 10:40 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
اسکار...از آغازتاکنون
نظرات

تاریخچه اسکار

___________________________

منبع اصلی:ویکیپدیا

دیزاین و ویرایش متن:مهرداد میخبر

________________________________________________________________________________________________________________________

Image result for ‫عکس مجسمه اسکار‬‎

مقدمه

( جایزه آکادمی )که آن را به‌طور غیررسمی اسکار (Oscar) می‌نامند، جایزه‌ای است که هر ساله توسط آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک (AMPAS) آمریکا به بهترین آثار صنعت سینما اهدا می‌شود. این مراسم یکی از شاخص‌ترین مراسم‌های اهدای جوایز در جهان است و هر ساله در بیش از ۱۰۰ کشور جهان به‌صورت زنده از رسانه های تصویری پخش می‌شود. جایزه اسکار یکی از نه جایزه از جوایز آکادمی است. همچنین در بخش رسانه، قدیمی‌ترین مراسم اهدای جوایز به شمار رفته و جوایزی نظیر جایزه گرمی (برای موسیقی)، جایزه امی (برای تلویزیون) و جایزه تونی (برای تئاتر) پس از آن شکل گرفتند.

(آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک) توسط (لوئیز بی. مایر)مدیر استودیوی (متروگلدوین مایر) ایجاد شد.آكادمی اسكار در سال‌ 1927 پایه‌ گذاشته‌ شد (البته این جایزه تا سال 1939 رسما نام اسکار را بر خود نداشت). آکادمی هنرها و علوم سینمایی به فکر آن افتاد که مراسمی ترتیب دهد و در آن به بهترین های سال گذشته سینمای آمریکا جایزه ای اهدا شود. اعضای اصلی با این پیشنهاد موافقت کردند و اولین بار این جایزه ها به فیلم هایی اهدا شد که از اول ماه اوت 1927 تا سی و یکم جولای 1928 به نمایش در آمده بودند. این شیوه (شش ماهه) تا سال 1933 اعمال شد و از 1934 سال تقویمی در نظر گرفته شد و تا امروز هم پا برجا ماند. بر طبق این قانون فیلمی می تواند در این جشنواره شرکت کند و نامزد دریافت جایزه شود که در آن سال حداقل به مدت یک هفته در شهر لوس آنجلس یا حومه آن به نمایش عمومی در آمده باشد.

Image result for ‫عکسهای جایزه اسکار‬‎

آغاز

___

نخستین مراسم اسکار در ۱۶ می ۱۹۲۹ در ناهاری اختصاصی در هتل روزولت هالیوود به افتخار فیلمهای برجسته سال 1927 و 1928وبا حضور حدود ۲۷۰ تماشاگر برگزار شد. بهای بلیت مراسم بعدی که در هتل میفر برگزار شد ۵ دلار بود. ۱۵ تندیس کوچک به بازیگران، کارگردانان و دیگر عوامل صنعت فیلم سازی آن زمان برای گرامیداشت فعالیتشان طی سال‌های ۱۹۲۷-۱۹۲۸ اهدا شد. اسامی برنده‌ها از سه ماه قبل اعلام می‌شد که این رویه در دومین مراسم اسکار در سال ۱۹۳۰ تغییر کرد. از آن زمان و در ۱۰ سال نخست نتایج برای انتشار عمومی در ساعت ۱۱ شب برگزاری مراسم به روزنامه‌ها داده می‌شد. این شیوه تا زمانی که لس آنجلس تایمز نام برنده‌ها را پیش از شروع مراسم اعلام کند ادامه یافت. در نتیجه آن، آکادمی از سال ۱۹۴۱ اسامی برندگان را در نامه‌ای مهر و موم شده اعلام می‌نمود و مراسم از تئاتر کداک پخش می‌شد.

نخستین برنده اسکار بهترین بازیگر امیل یانینگز بود به دلیل نقش آفرینی در فیلم‌های The Last Command و The Way of All Flesh. او باید پیش از مراسم به اروپا باز می‌گشت از این رو آکادمی با اهدای زودتر جایزه به او موافقت کرد. این موضوع او را نخستین برنده جایزه اسکار در تاریخ نمود.

فیلم Beau Geste محصول سال ۱۹۳۹ تنها فیلم (غیرمستندی) است که چهار برنده اسکار بهترین بازیگر (گری کوپر، ری میلند، سوزان هیوارد، برودریک کرافورد) را در نقش‌های اصلی در اختیار داشت.

در مراسم بیست و نهم که در ۲۷ مارس ۱۹۷۵ برگزار شد بخش انتخاب بهترین فیلم خارجی زبان نیز ایجاد گردید. بهترین فیلم مستنداسکاربه امیر هاشمی به خاطر فیلم شاه حسن شاه حسین بود که این جایزه را از دستان کندی دریافت کرد.

Image result for ‫عکسهای جایزه اسکار‬‎

چگونه تندیس اسکارساخته شد؟

____________________________________

سدریک گیبونز (Cedric Gibbons) که یکی از طراحان صحنه مطرح در سینمای آمریکا بود به هنگامی که اعضای آکادمی بر سر نوع جایزه مذاکره می کردند، به فکر این مجسمه افتاد و طرح آن را ارایه داد. طرح گیبونز، تندیسی از یک مرد بود با نگاهی جدی که شمشیری به دست دارد و روی یک حلقه پنج فریمی فیلم ایستاده است که 5 حوزه فیلم را نشان میدهد.این 5 فریم هرکدام نشانگر بخشهای اصلی جوایزاسکارهستند:

بازیگر؛نویسنده،کارگردان؛تهیه کننده و متخصص فنی..

این طرح در اختیار مجسمه ساز مطرح جورج استنلی (George Stanley) قرار گرفت و او آن را به طول 13 اینچ و به وزن 6 پوند ساخت. این مجسمه ابتدا از 5/92درصد فلز قلع و 5/7درصد مس که از برنز پر شده و روی آن را با طلا اندود کرده بودند ساخته شد و ارزش آن صد دلار بود. اما مجسمه اسکار امروزی از فلزی موسوم به فلز بریتانیا ساخته می شود که کاملا پرداخت شده، سپس روی مجسمه با طلای 10عیار، آب داده می شود بعد مجددا پرداخت و سرانجام با طلای 24 عیار اندود می شود. وزن این تندیس 11 پوند است و از نظر قانونی در سال 1941 به ثبت رسیده و شرکت معتبر تندیس سازی کالیفرنیای شرقی با همکاری شرکت پیکره سازی داج (هر دو در ایالت کالیفرنیا) از سال 1959 این تندیس ها را می سازند.
ارزش هر یک از این تندیس ها 200 دلار است، اما این قیمت مهم نیست و ارزش معنوی آن برای برندگان آن غیر قابل محاسبه است.اما درباره اینکه چه شد که این تندیس را اسکار نامیدند داستان های گوناگونی نقل شده، اما داستانی را که آکادمی تایید می کند، این است :

(خانم مارگریت هریک (Margaret Herrice) کتابدار آکادمی که بعدها مدیر عامل آن هم شد، نام اسکار را بر آن نهاده به این جهت که این مجسمه به عمویش (که اسکار نام داشته) شبیه بوده. به این ترتیب از سال 1931 این جایزه را اسکار نامیدند.)

Image result for ‫عکسهای جایزه اسکار‬‎


اگرچه آکادمی هفت جایزه دیگر نیز اهدا می‌کند (جایزه یادبود ایروینگ جی. تالبرگ، جایزه بشردوستانه ژان هرشولت، جایزه گوردون ای. سوایر، جایزه علمی و مهندسی، جایزه دست‌آورد فنی، مدال جان ای. بونر و جایزه دانش آموزی) مشهورترین آنها جایزه شایستگی آکادمی بوده که بیشتر به تندیس اسکار معروف است.

سدریک گیبونز طراحی این تندیس را سرپرستی کرد و ابتداطرح را روی طوماری چاپ نمود. گیبونز که به دنبال یافتن مدلی برای تندیسش بود توسط همسر آینده اش دولورس دل ریو به امیلیو «ال ایندیو» فرناندز بازیگر و کارگردان مکزیکی معرفی شد. فرناندز که در ابتدا بی میل می‌نمود سرانجام متقاعد شد پیکره برهنه‌ای را برای خلق چیزی که امروز اسکار می‌نامیم بسازد.  سپس جورج استنلی مجسمه‌ساز (که Muse Fountain در دروازه Hollywood Bowl را نیز ساخته است)، طرح گیبون را با خاک رس ساخت و ساچین اسمیت تندیس را با ۹۲٬۵ درصد قلع و ۷٬۵ درصد مس قالب زد و آن را آب طلا داد. تنها چیزی که از زمان خلق اسکار به آن افزوده گشته بالا بردن کیفیت پایه آن بوده است. طرح اصلی اسکار به سال ۱۹۲۸ در کارخانه ذوب فلز سی. دبلیو. شاموی و پسران در باتاویای ایالت ایلی نویز قالب ریزی شد که طرح تندیس جوایز وینس لومباردی و امی را نیز قالب زده است. از سال ۱۹۸۳ سالانه حدود ۵۰ اسکار توسط کارخانه آر. اس. اونز و شرکا در شیکاگوی ایالت ایلی نویز ساخته شده است.

در حمایت از آمریکا در جنگ جهانی دوم وبرای صرفه جوئی ،تندیس‌ها از گچ ساخته می‌شد که پس از اتمام جنگ طلا جایگزین آن شد.

Image result for ‫عکسهای جایزه اسکار‬‎

ریشه های دیگر نام اسکار 

______________________________

در مورد ریشه نام " اسکار" بجز شرحی که در سطور بالا آورده شدنظراتی دیگر نیز وجود دارد. در بیوگرافی بت دیویس عنوان شده که او اسکار را از نام همسر اولش هارمون اسکار نلسون جونیور (۱۹۰۷-۱۹۷۵) رهبر ارکستر گرفته است. ادعای دیگر در مورد انتشار نام اسکار به مقاله مجله تایم در مورد ششمین مراسم اسکار در سال ۱۹۳۴ و دریافت جایزه توسط بت دیویس در ۱۹۳۶ برمیگردد. سیدنی اسکلسکی (۱۹۰۵-۱۹۸۳) مقاله نویس در زمان نامگذاری جایزه حضور داشت و در مقاله اش نوشت " کارکنان با علاقه تندیس معروف خود را اسکار نامیدند". آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک در سال ۱۹۳۹ رسماً جایزه را اسکار نامید. در جایی دیگر آمده النور لیلبرگ نروژی-آمریکایی مدیر اجرایی لوییز بی. مایر نخستین تندیس را دید و گفت "به نظر شاه اسکار دوم (اسکار فردریک شاه سابق نروژ و سوئد) میرسه". در پایان روز پرسید "باید با اسکار چیکار کنیم، بذاریمش تو گاوصندوق ؟" و این نام بر رویش ماند.

Image result for ‫عکسهای جایزه اسکار‬‎

قوانین مالکیت

___________

طبق قانون از سال ۱۹۵۰ برنده‌ها یا وارثانشان نمی‌توانند بدون دادن پیشنهاد اولیه فروش تندیس به آکادمی به قیمت ۱ دلار نسبت به فروش آن اقدام کنند. در صورتی که برنده این شرایط را نپذیرد آکادمی تندیس را نگاه می‌دارد. جوایز آکادمی که تحت حمایت این توافق نامه نبوده‌اند، در مزایده‌های عمومی و معاملات خصوصی به قیمت‌های شش رقمی فروخته شده‌اند.

با اینکه اسکار در مالکیت برنده آن است، در بازار آزاد معامله نمی‌شود. زمانی که نوه مایکل تاد (تهیه کننده آمریکایی) قصد داشت تندیس اسکار او را به فروش برساند مشخص شد عده‌ای این قانون را قبول ندارند. او می‌خواست تندیس را به یک مجموعه دار بفروشد که آکادمی در دعوای حقوقی برنده شد و جایزه را پس گرفت. با وجود موفق بودن معاملات فروش اسکار، تعدادی از خریداران تندیس‌ها را به آکادمی بازمی گردانند تا آن‌ها را در گنجینه نگاه دارد.

Image result for ‫عکسهای جایزه اسکار‬‎

یک جایزه باشکوه وماندگار

_____________________________

با وجود همه دگرگونی‌هایی که در ۹۰ سال گذشته در صنعت فیلم پیش آمده، جایزه اسکار همچنان پابرجا مانده است. از اواخر دهه ۱۹۲۰ و ورود صدا به سینما تا قرن ۲۱ و استفاده از تصاویری که به کمک کامپیوتر تولید شده، دهه‌های متمادی شاهد پیدایش و از میان رفتن سبک‌های گوناگون بوده‌اند. هالیوود پیوسته سلطه خود را بر عالم خیال حفظ کرده و بر فیلمهای اروپایی، بریتانیایی و هندی - که البته تماشاگران خود را داشته‌اند – سایه افکنده است. ستارگان هالیوود نیز از نخستین بازیگران جهانی در دهه ۱۹۳۰ تا ستارگان شکوهمند دهه ۱۹۵۰ و چهره‌های پر زرق و برق دهه ۱۹۷۰ و بازیگران امروزی که روابط شان موضوع بحث رسانه هاست دستخوش تغییرهای بسیاری شده‌اند. در تمام این سال‌ها، جایزه اسکار نشان دهنده وضعیت کلی سینما بوده و به عنوان پاداشی به فیلم‌ها، بازیگران و کارگردانانی که دستاوردهای پایداری داشته‌اند اهدا شده است؛ جایزه‌ای که نه تنها در تثبیت ستاره‌ها موثر بوده بلکه نقش بسزایی هم در موفقیت تجاری فیلم‌ها داشته است. حتی هرگاه که آکادمی از یکی از این نشانه‌ها غافل مانده، باز هم معیارهای مفیدی برای درک روندهای جاری در صنعت فیلمسازی در اختیار مورخان گذاشته است. این مطلب مروری است بر ۱۰ دهه فعالیت اسکار و تاریخچه پرشکوه اهدای این جایزه که به دست آوردن آن شاید مهمترین دستاورد یک سینماگر در طول زندگی حرفه‌ای اش باشد.

Image result for ‫عکسهای فیلمهای دهه 70 هالیوود‬‎Image result for ‫عکسهای جایزه اسکار‬‎

دهه ۲۰ و ۳۰

______________

اسکار همزمان با ورود صدا به سینما پا به عرصه گذاشت. البته این جایزه تا سال ۱۹۳۹ رسماً نام اسکار را بر خود نداشت. با ورود صدا، استودیوهای فیلمسازی آمریکا بر صنعت فیلم مسلط شدند و آغاز عصر طلایی هالیوود را نوید دادند. با پیدایش فناوری تکنی کالر، بیشتر فیلم‌ها به صورت رنگی فیلمبرداری شدند. اولین مراسم اسکار یا در واقع جایزه آکادمی در سال ۱۹۲۹ در کنار یک مراسم شام رسمی در تالار «بلاسام» هتل روزولت هالیوود برگزار شد. فیلمکلیک بال‌هابا داستانی درباره دو خلبان آمریکایی که هردو عاشق یک دختر می‌شدند، جایزه بهترین فیلم را برد و امیل یانینگز برای بازی در فیلم جسم یا همه تن جایزه بهترین بازیگر مرد را دریافت کرد. جنت گینور برای بازی در فیلم آسمان هفتم جایزه بهترین بازیگر زن را گرفت. سال ۱۹۳۰ شاهد پا به عرصه گذاشتن نخستین ستارگان جهانی بود: اسپنسر تریسی، کلارک گیبل، بت دیویس و کاترین هپبورن همه برای نخستین بار جایزه گرفتند و هر چهار نفر در دهه‌های بعد نیز برنده جایزه اسکار شدند. نخستین کارگردان- ستاره‌ها نیز رفته رفته وارد میدان شدند. فرانک کاپرا در این دهه سه بار، از جمله برای فیلم یک شب اتفاق افتاد جایزه برد و جان فورد نیز اولین اسکار از چهار اسکار بهترین کارگردانی را در همین دهه برای فیلم خبرچین گرفت. در سومین سال برگزاری مراسم اسکار باز هم برای دومین بار یک فیلم مربوط به جنگ جهانی اول جایزه بهترین فیلم را برد؛ در جبهه غرب خبری نیست. در سال ۱۹۳۵ فیلم یک شب اتفاق افتاد به کارگردانی فرانک کاپرا نخستین فیلمی بود که پنج جایزه بهترین کارگردانی، بهترین بازیگران زن و مرد، بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه را یکجا برد. داستان روزنامه نگاری که عاشق زنی می‌شود که وارث ثروت هنگفتی است اما از خانواده اش گریزان است، جایزه بهترین بازیگر مرد را برای کلارک گیبل به دست آورد. در همان سال یکی از بزرگترین پیشگامان سینما، دیوید وارک گریفیث که «به مردی که هالیوود را اختراع کرد» شهرت داشت جایزه ویژه آکادمی را برد. گریفیث پیشگام ابداع و استفاده از بسیاری از فنون داستانگویی در سینما بود و یکی از نخستین آثار کلاسیک سینما موسوم به تولد یک ملت را در سال ۱۹۱۵ کارگردانی کرد.

Image result for ‫عکسهای فیلمهای کلاسیک‬‎Image result for ‫عکسهای فیلمهای کلاسیک‬‎

دهه ۱۹۴۰

سینما همچنانکه از نظر اندازه و اهمیت رشد می‌کرد، تعداد ستارگانش نیز رو به فزونی بود. در نخستین دوره این دهه فیلم بربادرفته بیشتر جوایز اصلی اسکار را درو کرد. در حالیکه این فیلم هنوز یک اثر کلاسیک به شمار می‌آید، کارگردانش ویکتور فلمینگ در بوته فراموشی مانده است. اینگرید برگمن، ستاره سوئدی هالیوود در این دهه چهار بار نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر زن شد و سرانجام در سال ۱۹۴۵ این جایزه را برای ایفای نقش در فیلم چراغ گاز گرفت. لارنس اولیویه بازیگر تئاتر بریتانیا با موفقیت به هالیوود راه یافت و شش بار نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگری و بهترین کارگردانی شد. جیمز استوارت نیز که جمعاً پنج بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد، سه بار در این دهه نامزد شد و در سال ۱۹۴۱ جایزه اسکار را برای بازی در فیلم داستان فیلادلفیا برد. به روایتی غول‌های پیشگام سینمای آمریکا، فرانک کاپرا، بیلی وایلدر، جان فورد و اورسون ولز شاهکارهای خود را در این دهه خلق کردند. ربکای آلفرد هیچکاک در سال ۱۹۴۱ در ۱۱ بخش نامزد اسکار بود و جایزه بهترین فیلم را گرفت. اما از آنجا که جایزه بهترین فیلم همیشه به تهیه کننده داده می‌شود، دست هیچکاک با وجودیکه در مجموع پنج بار نامزد اسکار بهترین کارگردانی شد، هرگز به جایزه اسکار نرسید. در سال ۱۹۴۱ رقابت بر سر جایزه بهترین فیلم میان فیلمهای خوشه‌های خشم، ربکا، داستان فیلادلفیا و دیکتاتور بزرگ بسیار فشرده بود. این همان سالی بود که پروژه شخصی او، فانتازیا، شکست سختی خورد و دیزنی اشک ریزان از عدم توفیق آن در گیشه خبر داد. بازی روزگار این است که امروز فانتازیا را یک اثر کلاسیک سینمای کارتونی می‌شناسند. مراسم اسکار سال ۱۹۴۳ یکی از بحث انگیزترین مراسم در نوع خود بود. دره من چه سبز بود به کارگردانی جان فورد اسکار بهترین فیلم را برد و همشهری کین ساخته اورسون ولز را ناکام گذاشت؛ فیلمی که هنوز پس از بیش از هفتاد سال از نگاه بسیاری از منتقدان فیلم بهترین فیلم تاریخ سینماست. فورد در زمینه بهترین کارگردانی هم اورسون ولز تازه‌کار را از جایزه محروم کرد. برخی استدلال می‌کند که این بزرگترین بی عدالتی در تاریخ اسکار بود.

Image result for ‫عکسهای فیلمهای کلاسیک‬‎Image result for ‫عکسهای فیلمهای کلاسیک‬‎

دهه ۱۹۵۰

____________

این دهه تحت تاثیر نام تعدادی از بزرگترین کارگردانانی که به سینما شکوه بخشیده‌اند قرار داشت. دیوید لین، آلفرد هیچکاک، الیا کازان، جان هیوستن و جان فورد، همه شاهکارهای خود را در دهه ۱۹۵۰ آفریده‌اند. این همان دهه‌ای بود که شاهد نمایش سرگیجه، پل رودخانه کوای، در بارانداز، اتوبوسی به نام هوس و قایق افریکن کوئین (در ایران: ملکه آفریقا) بود. مارلون براندو، یکی از تیزهوش ترین ستارگان هالیوود در دهه پنجاه بر پرده درخشید. او پنج بار نامزد دریافت اسکار شد. دو بار اسکار برد. اولی را در سال ۱۹۵۵ برای بازی در فیلم در بارانداز گرفت اما برای دومی نزدیک به دو دهه باید صبر می‌کرد. کاترین هپبورن که دوبار هم در دهه‌های ۳۰ و ۴۰ نامزد دریافت اسکار شد بود سه بار هم در دهه ۵۰ نامزد شد و چهار بار در دهه ۶۰ و برای آخرین بار در سال ۱۹۸۲ برای فیلم کنار برکه طلایی نامزد شد و این جایزه برای چهارمین بار به دست آورد. هپبورن در مجموع دوازده بار نامزد اسکار شد و چهار بار به این جایزه دست یافت که هنوز هیچ بازیگری به این رکورد دست نیافته است. جذابیت و محبوبیت هیچ بازیگر زن دیگری به اندازه او طولانی نشد و هیچ زنی هم به اندازه او در مراسم اسکار سال‌های مختلف موفقیت کسب نکرد. هرچند اکنون مریل استریپ با ۱۸ بار نامزدی در اسکار و به دست آوردن سه جایزه رقیبی جدی برای رکورد هپبورن محسوب می‌شود. وجه غالب فیلمهای این دوره ترکیبی از شگفت انگیزی و مسخرگی بود. با این حال آکادمی در سال ۱۹۵۱ جایزه بهترین فیلم را به همه چیز درباره ایو و در سال ۱۹۵۴ به از اینجا تا ابدیت اعطا کرد. اما در سال ۱۹۵۲ که اسکار بهترین فیلم به یک آمریکایی در پاریس داده شد (آن هم در برابر اتوبوسی به نام هوس) و در سال ۱۹۵۷ که اسکار را به دور دنیا در هشتاد روز دادند، انتخاب آکادمی در هر دو بار منتقدان را متعجب کرد. در سال بعد از آن هم همین اتفاق افتاد. وقتی اسکار بهترین فیلم را به بزرگترین نمایش روی زمین دادند حتی مری پیکفورد که مجری برنامه بود، هنگام اعلام نام فیلم برنده کاملاً جاخورده بود.

Image result for ‫عکسهای فیلمهای کلاسیک‬‎Image result for ‫عکسهای فیلمهای کلاسیک‬‎

دهه ۱۹۶۰

____________

در همان حال که آمریکا با راهپیمایی‌های هواخواهان آزادی‎های مدنی و ترور جان اف کندی در حال دگرگونی بود، هالیوود هم - هرچند به آهستگی - داشت تغییر می‌کرد. یکی از موفقترین فیلمهای این دهه بن هور بود که در سال ۱۹۶۰ با بردن ۱۱ جایزه اسکار رکوردهای قبلی را شکست و به مفهوم "فیلم عظیم حماسی" برنده جایزه اسکار معنی داد. بعدها فیلم‌های پرهزینه و تولیدات عظیم استودیوها مانند با گرگ‌ها می‌رقصد، دلاور، گلادیاتور و ارباب حلقه‌ها از همین الگو پیروی کردند. در سال ۱۹۶۸ برنده اسکار بهترین فیلم، یعنی در گرمای شب و نامزدهای دریافت این جایزه یعنی بانی و کلاید و گراجوئت (فارغ‌التحصیل) نشان دهنده آمریکایی هشیارتر و با آگاهی سیاسی بیشتر بودند. آمریکایی که قرار بود در دهه ۱۹۷۰ متحول شود. ۱۹۶۱، سال موفقیت همه‌جانبه بیلی وایلدر برای فیلم آپارتمان بود. او یکی از پرافتخارترین کارگردانان تاریخ آکادمی است، سه جایزه اصلی بهترین فیلم، کارگردان و فیلمنامه را گرفت و تعداد اسکارهای خود را به شش رساند. اسپنسر تریسی با سه بار نامزد شدن برای اسکار در این دهه دوام کار حرفه‌ای اش را به اثبات رساند و در همان حال بت دیویس و کاترین هپبورن همچنان ستاره‌های محبوبی بودند. زنبق‌های مزرعهروز کارآموزی در سال ۱۹۶۹ آکادمی سرانجام مشکل اعطای جایزه اسکار به آلفرد هیچکاک را با دادن جایزه دستاورد تمام عمر حل کرد. این تنها باری بود که هیچکاک خودش در مراسم اسکار جایزه‌ای گرفت. او فقط زیر لب گفت: "ممنون!" و از صحنه پائین آمد. در دهه ۶۰ موزیکال‌ها هم محبوب بودند. داستان وست ساید، بانوی زیبای من، آوای موسیقی (در ایران: اشکها و لبخندها) و اولیور اسکار بهترین فیلم را گرفتند. در سال ۱۹۶۹ آکادمی یک بار دیگر نشان داد که برخی از تصمیم‌هایش در دراز مدت اعتبار ندارد. ۲۰۰۱: ادیسه فضایی (در ایران: راز کیهان) استنلی کوبریک که اینک یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما به شمار می‌آید در بخش بهترین فیلم حتی نامزد نشد و در زمینه بهترین کارگردانی هم نادیده گرفته شد. آن سال جایزه بهترین فیلم را به فیلم اولیور و اسکار بهترین کارگردانی را به کارول رید دادند. از آن پس هم ژانر علمی - تخیلی جایگاه چندان مناسبی در میان افتخارآفرینان آکادمی نداشته است.

Image result for ‫عکسهای فیلمهای دهه 70 هالیوود‬‎Image result for ‫عکسهای فیلمهای کلاسیک‬‎Image result for ‫اسکار دهه 70 هالیوود‬‎

دهه ۱۹۷۰

__________

سالهای ۱۹۷۰ برای فیلمسازان آمریکا دهه تجربه‌های بزرگ بود. فیلمسازان آمریکایی در این دهه تعدادی از بهترین فیلمهای آمریکایی را ساختند. نسل جدیدی از فیلمسازان جوان آمریکایی مانند مارتین اسکورسیزی، ویلیام فریدکین، فرانسیس فورد کاپولا، استیون اسپیلبرگ، نورمن جوسون و سیدنی پولاک در این دهه پا به عرصه فیلمسازی حرفه‌ای گذاشتند. آنها با زیبایی شناسی فیلمهای اروپایی پرورش یافته بودند و تغییر لحن ناشی از نوغ فیلمسازی آنها در فهرست اسامی نامزدها و برندگان جوایز اسکار تاثیر گذاشت. چایناتاون (محله چینی‌ها)، پدرخوانده، ارتباط فرانسوی، آخرین نمایش و مش همگی در آغاز این دهه نامزد جایزه اسکار شدند. در این دهه نسل تازه‌ای از بازیگران هم در هالیوود به عرصه رسید. رابرت دونیرو و جک نیکلسون هم ار نظر ظاهری و هم از نظر طرز تلقی با بازیگران کلاسیک مانند کلارک گیبل و کری گرانت تفاوت داشتند و به نوعی ادامه دهنده راه مارلون براندو و جیمز دین بودند. در سال ۱۹۷۱ آکادمی بار دیگر به نوعی از یکی دیگر از فراموش شدگان اسکاری دلجویی کرد و به اورسون ولز یک اسکار افتخاری داد. در همان سال، جورج سی اسکات اولین بازیگری بود که جایزه اسکار را رد کرد. او پیش از مراسم پیغام داد که برای دریافت جایزه نخواهد رفت و مراسم را "یک رژه گوشتی دو ساعته" نامید. دو سال بعد مارلون براندو که برای پدرخوانده برنده اسکار شده بود، در اعتراض به وضعیت سرخپوست‌ها در آمریکا، دختر سرخپوستی را به جای خود به روی فرستاد. در سال ۱۹۷۲ به چارلی چاپلین هم یک اسکار افتخاری دادند. بسیاری لحظه دریافت جایزه او را عاطفی ترین لحظه در تاریخ اسکار نامیدند. چارلی بیست سال پیش از آن، هنگامی که رفتار سیاسی او زیر ذره بین قرار گرفت از آمریکا رفت و هنگامی که در سال ۱۹۷۲ برای دریافت جایزه اسکار برگشت طولانی ترین کف زدن‌ها در حالی که همه به پا ایستاده بودند، در انتظارش بود. تقریباً تمام فیلمهای بزرگ برنده اسکار این دهه مانند پدرخوانده قسمت اول و دوم و دیوانه‌ای از قفس پرید منهای چند استثنا هنوز در زمره فیلمهای کلاسیک هستند. در سال ۱۹۷۴ فیلم نیش (با بازی پل نیومن و رابرت ردفورد) با پشت سر گذاشتن دیوارنوشته‌های آمریکایی و جن گیر برنده اسکار شد و سه سال بعد، راکی سیلوستر استالونه با پشت سرگذاشتن راننده تاکسی مارتین اسکورسیزی و همه مردان رئیس جمهور آلن جی پاکولا جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی (جان آویلدسون) را برد. جنگ ستارگان (ساخته جورج لوکاس) موفق ترین فیلم این دهه در سال ۱۹۷۸ هفت جایره اسکار را در رشته‌های فنی برد اما جایزه اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردان را به آن ندادند. اتفاقی که برای ۲۰۰۱: ادیسه فضایی افتاد و بعدها برای ئی-تی و آواتار هم افتاد.

Image result for ‫عکسهای فیلمهای دهه 70 هالیوود‬‎

دهه ۱۹۸۰

___________

فیلمهای بزرگ نامزد اسکار در این دهه به خوبی فیلمهای دهه ۱۹۷۰ نبودند. در این دهه فیلمهای احساساتی مانند رانندگی برای خانم دیزی، دست و دل باز، جذابیت مرگبار، رین من و کنار برکه طلایی نامزد اسکار شدند. اما فیلمهایی نیز مانند گمشده، رنگ ارغوانی، جوخه، هانا و خواهرانش، امید و افتخار، و می‌سی‌سی‌پی می‌سوزد هم که ترکیبی از یک حس تاریخی و وجدان اجتماعی را بازتاب می‌دادند نیز در میان نامزدهای اسکار دیده می‌شد. سال ۱۹۸۲ یک تجدید حیات کوچک هم برای سینمای بریتانیا بود. ارابه‌های آتش در هفت رشته نامزد شد و چهار جایزه اسکار را برد. سال بعد از آن، گاندی در ۱۱ رشته نامزد شد و هشت جایزه را برد.

Raging bull 2.jpgGandhimovie.jpg

ارابه‌های آتش فیلم محبوب سال ۱۹۸۲ یعنی فیلم سرخ‌های وارن بیتی که در ۱۲ رشته نامزد اسکار شده بود اما تنها سه جایزه برد را تحت‌الشعاع قرار داد. یکی از این سه جایزه، اسکار بهترین کارگردانی بود. دو تن از مهمترین بازیگران این دوره، مریل استریپ و داستین هافمن برای بازی در فیلم کریمر علیه کریمر اسکار گرفتند. استریپ که بعد از کاترین هپبورن موفقترین بازیگر برنده اسکار است، در این دهه پنج بار دیگر هم نامزد دریافت جایزه شد. هافمن در سال ۱۹۸۳ برای فیلم توتسی نامزد شد و در آغاز دهه ۱۹۹۰ دومین اسکار بهترین بازیگری را برد. این دهه با اتفاق آغاز شد که درام خانوادگی رابرت ردفورد به نام مردم معمولی در کمال ناباوری بسیاری اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را از چنگ شاهکار مارتین اسکورسیزی به نام گاو خشمگین درآورد. در سال ۱۹۸۴ فیلم شرایط مهرورزی پنج جایزه اسکار از جمله سه جایزه برای جیمز بروکز به عنوان کارگردان، تهیه کننده و نویسنده را درو کرد. چنین موفقیتی را تنها چهار کارگردان دیگر داشته‌اند: لئو مک کری در سال ۱۹۴۴، بیلی وایلدر در سال ۱۹۶۰، فرانسیس فورد کاپولا در سال ۱۹۷۴ و جیمز کامرون در سال ۱۹۹۷. در سال ۱۹۸۱ رابرت دنیرو که چهار بار نامزد اسکار بهترین بازیگری شده بود سرانجام اسکارش را برای بازی در چهارمین فیلمی که با مارتین اسکورسیزی کار کرد برای ایفای نقش جیک لاموتای مشتزن در فیلم گاو خشمگین گرفت. هنوز دو دهه مانده بود که آکادمی روی خوش به اسکورسیزی در مقام کارگردان نشان دهد. جک نیکلسون همچنان محبوب آکادمی بود و اولین بازیگری بود که بعد از دریافت اسکار بهترین بازیگر (در سال ۱۹۷۶ برای فیلم دیوانه‌ای از قفس پرید) در سال ۱۹۸۴ (برای فیلم شرایط مهرورزی) اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل را گرفت.

Image result for ‫اسکار دهه 70 هالیوود‬‎Martin Scorsese by David Shankbone.jpg

دهه ۱۹۹۰

___________

این دهه برای سینمای بریتانیا دهه پرکاری بود. در عرض هفت سال نه فیلم بریتانیایی از جمله فول مانتی، چهار عروسی و یک تشییع جنازه، رازها و دروغها و بازی گریستن نامزد دریافت اسکار شدند. در سال ۱۹۹۹ شکسپیر عاشق جایزه اسکار بهترین فیلم را برد و نجات سرباز رایان را ناکام گذاشت. گرچه تاریخ اسکار پر از شکایت‌های این چنینی است اما تبلیغات کمپانی سازنده شکسپیر عاشق برای کسب اسکار در این زمینه رقابت را به حد نازلی رساند. با این حال از آن پس تبلیعات و جوسازی شدید برای بدست آوردن اسکار بیشتر تبدیل به قاعده شده است تا استثنا. گوینت پالترو برای بازی در فیلم شکسپیر عاشق جایزه بهترین بازیگر زن را به دست آورد در سال ۱۹۹۱ کوین کاستنر با فیلم با گرگ‌ها می‌رقصد که جایزه اسکار بهترین فیلم را گرفت، به تجدید حیات نوع وسترن دست زد. با وجود محبوبیت ژانر وسترن، این فیلم دومین وسترنی بود (پس از سیمارون) که اسکار بهترین فیلم را می‌برد. بعداً در سال ۱۹۹۲ فیلم نابخشوده کلینت ایستوود سومین وسترنی شد که اسکار گرفت. مارتین اسکورسیزی در دهه ۱۹۹۰ هم نادیده گرفته شد. کارگردان دوستان خوب این بار در رقابت برای بهترین کارگردانی، جایزه را به کوین کاستنر واگذاشت. استیون اسپیلبرگ که دست کم از نظر گیشه یکی از موفقترین کارگردانان هالیوود به شمار می‌رود سرانجام در سال ۱۹۹۴ جایزه اسکار بهترین فیلم را برای فهرست شیندلر گرفت. این فیلم در ۱۲ رشته نامزد اسکار بود و هفت جایزه را گرفت و نظر بسیاری را که فکر می‌کردند اسپیلبرگ تنها می‌تواند فیلمهای پرماجرای عامه پسند بسازد عوض کرد. تام هنکس خود را به عنوان اسپنسر تریسی نسل خود تثبیت کرد. او در این دهه دو اسکار گرفت. یک بار در سال ۱۹۹۴ برای فیلم فیلادلفیا و یک بار هم در سال ۱۹۹۵ برای فیلم فارست گامپ. در سال ۱۹۹۷ هنگامی که برای نخستین بار هیچیک از کمپانی‌های بزرگ هالیوود فیلمی در میان نامزدهای جایزه اسکار بهترین فیلم نداشتند، فیلم بیمار انگلیسی آنتونی مینگلا مطرح شد. این نخستین تولید میراماکس بود که برنده جایزه بهترین فلیم شد. سال بعد، تایتانیک اسکارها را درو کرد. این فیلم در ۱۴ رشته نامزد اسکار بود و ۱۱ اسکار را برد. درست به اندازه اسکارهای بن هور. آکادمی همچنان به فیلمهای حماسی و تاریخی هم علاقه‌مند بود. دلاور مل گیبسون در سال ۱۹۹۶ اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را گرفت.

Titanic poster.jpgBraveheart.jpg

دهه ۲۰۰۰

___________

هزاره جدید زمان به صحنه وارد شدن تصویرسازی کامپیوتری بود. این فناوری به استودیوها این اعتماد به نفس را داد تا بار دیگر به ساختن فیلم‌های عظیم حماسی مانند سه‌گانه ارباب حلقه‌ها و گلادیاتور که یکی از نخستین برندگان اسکار در قرن تازه بود روی بیاورند. صنعت فیلم بالیوود هند نیز بال و پر گشود و با فیلمهایی مانند لاگان و دوداس تماشاگران غربی را مخاطب قرار داد. در مراسم اسکار سال ۲۰۰۱ وقتی گلادیاتور جوایز اصلی را برد، ریدلی اسکات خاطره بن هور را زنده کرد. این فیلم در ۱۲ رشته نامزد اسکار بود و پنج اسکار از جمله اسکار بهترین فیلم و بهترین بازیگر (راسل کرو) را گرفت. اما خود اسکات جایزه بهترین کارگردانی را نگرفت. اسکار به استیون سودربرگ رسید که آن را برای فیلم قاچاق برد. ببرخیزان، اژدهای پنهان موفقترین فیلم غیر انگلیسی زبان تاریخ اسکار، نیز به اسکار نزدیک شد اما از فیلم گلادیاتور که حماسه سنتی تری بود شکست خورد. در سال ۲۰۰۲ هالی بری به عنوان اولین زن سیاهپوستی که برنده اسکار بهترین بازیگر شد به چهره‌ای تاریخ‌ساز بدل شد. در همان مراسم، دنزل واشینگتن دومین سیاهپوست برنده اسکار بهترین بازیگر مرد شد.

Image result for ‫فیلم ارباب حلقه ها‬‎

سیدنی پواتیه اولین سیاهپوست برنده اسکار نیز در همان شب یک اسکار افتخاری گرفت. جوایز بازیگری کم و بیش موفقیت‌های دیگر فیلم ذهن زیبای ران هاوارد را تحت‌الشعاع قرارداد. در سال ۲۰۰۳ فیلم شیکاگو با بردن شش اسکار بازگشت فیلم موزیکال را رقم زد. سه‌گانه ارباب حلقه‌ها هم در گیشه موفق بود اما آکادمی ابتدا صبر کرد تا هر سه فیلم ساخته شود. در سال ۲۰۰۴ بازگشت پادشاه تمام جوایز از ۱۱ جایزه ممکن از جمله اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی (پیتر جکسون) را برد. دو فیلم قبلی این سه‌گانه در سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ موفقیتهای محدودی در مراسم اسکار داشتند و شش اسکار از ۱۹ اسکاری را که نامزد بردن شان شده بودند، بردند. در سال ۲۰۰۴ شون پن بخاطر ایفای نقش در رود مرموز جایزه اسکار بهترین بازیگری را برد و شارلیز ترون هم بخاطر ایفای نقش یک قاتل در فیلم هیولا اسکار بهترین بازیگر زن را ربود. در سال ۲۰۰۵ فیلم دختر میلیون دلاری ساخته کلینت ایستوود، بازیگر و کارگردان آمریکایی، اسکار بهترین فیلم را دریافت کرد. این فیلم که در هفت بخش نامزد اسکار بود، جوایز بهترین فیلم و بهترین کارگردان را به دست آورد و هیلاری سوانک و مورگان فریمن بازیگر سیاه پوست آمریکایی، نیز بخاطر بازی در این فیلم به ترتیب جوایز بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین بازیگر مکمل مرد را به خود اختصاص دادند. در سال ۲۰۰۶ فیلم تصادف جایزه بهترین فیلم را در مراسم اسکار هفتاد و هشتمین اسکار برد.

Forest Whitaker 2014.jpgMillion Dollar Baby.jpg

جایزه بهترین بازیگر زن را ریس ویترسپون برای بازی در فیلم دست از پا خطا نمی‌کنم دریافت کرد و اسکار بهترین بازیگر مرد را فیلیپ سیمور هافمن بازیگر فیلم کاپوتی گرفت. در سال ۲۰۰۷ فیلم رفتگان ساخته مارتین اسکورسیزی به عنوان بهترین فیلم این دوره برگزیده شد. این فیلم در مجموع به چهار جایزه دست یافت. هلن میرن بازیگر نقش الیزابت دوم، ملکه بریتانیا در فیلم ملکه اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی زن را به دست آورد و فارست ویتاکر، بازیگر نقش ایدی امین در فیلم آخرین پادشاه اسکاتلند، جایزه بهترین بازیگر مرد را دریافت کرد. در سال ۲۰۰۸ جایی برای پیرمردان نیست، ساخته برادران کوئن به عنوان بهترین فیلم هشتادمین دوره اسکار شناخته شد. این فیلم که در ۸ رشته نامزد اسکار بود، موفق شد علاوه بر جایزه بهترین فیلم جوایز بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه اقتباسی و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (خاویر باردم) را نیز به دست آورد. دانیل دی لوئیس با فیلم خون به پا می‌شود و ماریون کوتیار با فیلم زندگی به رنگ گل سرخ برندگان اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی بودند. در سال ۲۰۰۹ میلیونر زاغه‌نشین با به دست آوردن جایزه بهترین فیلم در مجموع در هشت رشته از جمله بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه اقتباسی برنده شد. این فیلم که داستان برنده شدن پسری فقیر در مسابقه‌ای تلویزیونی است در ۱۰ رشته نامزد دریافت اسکار بود. کیت وینسلت بازیگر فیلم کتابخوان و شون پن بازیگر فیلم میلک جایزه بهترین بازیگری را دریافت کردند.

Image result for ‫فارست ویتاکر‬‎

دهه ۲۰۱۰

____________

در سال ۲۰۱۰ آکادمی دوباره پس از ۶۶ سال فهرست نامزدهای بهترین فیلم را ده تایی کرد. فیلم‌های اواتار و مهلکه هر کدام با نامزد شدن در ۹ بخش، بالاترین شانس را برای کسب جوایز اسکار ۲۰۱۰ داشتند که سهم مهلکه ۶ جایزه و اواتار فقط ۳ جایزه بود. فیلم اواتار که پرخرج ترین و پرفروش ترین فیلم تاریخ سینما به شمار می‌رود، موفق به کسب جایزه اسکار بهترین فیلم نشد و در عوض، فیلم مهلکه این جایزه را به دست آورد. مهلکه که داستان آن درباره جنگ عراق است، با به دست آوردن ۶ جایزه از جمله بهترین فیلم موفق ترین فیلم هشتاد و دومین مراسم اعطای جوایز اسکار بود و کاترین بیگلو، سازنده این فیلم به عنوان نخستین زنی که اسکار بهترین کارگردانی را به دست آورد، نام خود را در تاریخ اعطای این جوایز ثبت کرد. اسکار بهترین بازیگر زن نقش اول به ساندرا بولاک (با فیلم نقطه کور) و اسکار بهترین بازیگر زن نقش مکمل به مونیک (با فیلم پرشس) رسید.

Django-uncahined-teaser.jpgImage result for ‫ساندرا بولاک در اسکار 2012‬‎

اسکار بهترین بازیگر مرد نقش اول به جف بریجز (با فیلم دل دیوانه) و بهترین بازیگر مرد نقش مکمل به کریستف والتس (با حرامزاده‌های بی‌شرف) رسید. ۲۰۱۱ سال بریتانیایی‌ها و سخنرانی پادشاه بود. این فیلم که در ۱۲ رشته نامزد اسکار بود، چهار جایزه اصلی از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را به خود اختصاص داد. کالین فرث و کریستین بیل دو بازیگر بریتانیایی برای فیلم‌های سخنرانی پادشاه و مبارز جوایز بهرین بازیگر مرد را در دریافت کردند. سخنرانی پادشاه به داستان لکنت زبان جورج ششم، پادشاه سابق بریتانیا و پدر ملکه فعلی بریتانیا و تلاش او برای چیره شدن بر این مشکل می‌پردازد. سال ۲۰۱۲ سال موفقیت سینمای ایران در اسکار بود. جدایی نادر از سیمین، ساخته اصغر فرهادی نخستین فیلم ایرانی بود که در تاریخ آکادمی جایزه بهترین فیلم غیر زبان انگلیسی را به دست آورد. آن سال همچنین بعد از بیش از هشتاد سال یک فیلم صامت برنده جایزه بهترین فیلم شد. آرتیست جایزه‌های اصلی را به دست آورد. وودی آلن جایزه بهترین فیلمنامه اریجینال را گرفت و مریل استریپ یک اسکار دیگر (برای بانوی آهنین) به اسکارهای دوگانه خود اضافه کرد. در سال ۲۰۱۳ بر خلاف سال پیش از آن، دوره‌ای بود که بسیاری از ایرانیان روی خوشی به تصمیم آکادمی نشان ندادند. آرگو که به ماجرای گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران می‌پرداخت، جایزه اصلی را برد. دانیل دی لوئیس برای لینکلن به جمع سه اسکاری‌ها پیوست (استریپ و نیکلسون) و کریسف والتس آلمانی-اتریشی دوباره برای بازی در فیلم تارانتینو (جانگوی آزاد) نامزد شد و اسکار برد.

نامزدها؛رای دهندگان وشرایط گزینش

__________________________________________

از سال ۲۰۰۴ نتایج نامزدهای جایزه اسکار در آخر ژانویه به اطلاع عموم می‌رسد که پیش از آن در اوایل فوریه اعلام می‌شد.

برای نامزدی عضویت در آکادمی رقابت بسیار است (با این وجود، فرد نامزد باید دعوت شده باشد) و یا اینکه یکی از اعضا او را معرفی کند. آکادمی نام اعضای خود را به طور عمومی آشکار نمی‌کند، گرچه در مطبوعات گذشته نام مدعوین برای عضویت در آکادمی انتشار یافته بود. در صورتی که کسی که هنوز به عضویت در آکادمی در نیامده در طول یک سال برای عضویت در بیش از یک بخش نامزد شده باشد، در زمانی که عضویت را می‌پذیرد باید بخشی را که می‌خواهد در آن قرار گیرد انتخاب کند.

امروزه بر اساس قوانین ۲ و ۳ مجموعه قوانین رسمی جوایز آکادمی، یک فیلم باید در سال قبل از آغاز نیمه شب اول ژانویه تا پایان نیمه شب ۳۱ دسامبر در لس آنجلس، کالیفرنیانمایش داده شود تا شرایط شرکت را داشته باشد (به استثنای بهترین فیلم خارجی زبان). برای مثالThe Hurt Locker برنده بهترین فیلم سال ۲۰۱۰، در سال ۲۰۰۸ پخش شد ولی واجد شرایط شرکت در اسکار ۲۰۰۹ نبود زیرا نمایش آن در لس آنجلس از نیمه سال ۲۰۰۹ آغاز شد بنابراین در اسکار ۲۰۱۰ شرکت نمود. قانون دوم بیان می‌دارد که فیلم باید حداقل ۴۰ دقیقه بوده و در نسخه ۳۵ یا ۷۰ میلیمتری و یا در فرمت دیجیتالی ۲۴ یا ۴۸ فریم تهیه و وضوح آن نباید کمتر از ۱۲۸۰×۷۲۰ باشد.

Image result for ‫ساندرا بولاک در اسکار 2012‬‎Image result for ‫ساندرا بولاک در اسکار 2012‬‎

در اواخر دسامبر فهرست نامزدها برای حدوداً ۶۰۰۰ عضو فعال فرستاده می‌شود. اعضای گروه‌های مختلف افراد مربوط به حوزه خودشان را به عنوان نامزد انتخاب می‌کنند (کارگردانان به کارگردانان رای می‌دهند، نویسندگان به نویسندگان، بازیگران به بازیگران و غیره)؛ به استثنای فیلم‌های خارجی، مستند و انیمیشن که توسط کمیته‌ای خاص متشکل از اعضای تمام حوزه‌ها انتخاب می‌گردند. در بخش خاص انتخاب بهترین فیلم، تمامی اعضا صلاحیت انتخاب نامزدها را دارند. فیلم‌های خارجی باید دارای زیرنویس انگلیسی باشند و هر کشور می‌تواند سالیانه فقط یک فیلم پیشنهاد کند. اعضای گروه‌های مختلف افراد مربوط به حوزه خودشان را به عنوان نامزد تعیین می‌کنند. سپس برندگان در دور دوم رای گیری که در آن تمامی اعضا در بیشتر گروه‌ها از جمله بهترین فیلم حق رای دارند انتخاب می‌شوند.

oscars-2015oscars-2015

پخش تلویزیونی مراسم

_________________

جوایز اصلی در یک جشن که مستقیماً از تلویزیون پخش می‌شود، اغلب در ماه مارس بعد از سال مربوطه و ۶ هفته پس ار اعلام اسامی نامزدین اعطا می‌شوند. این جشن بسیار مجلل و با شکوه است و تمامی مدعوین بر روی فرشی قرمز رنگ که توسط برجسته‌ترین طراحان مدروز آماده شده راه می‌روند. بر اساس تخمین‌ها هر سال بیش از یک میلیارد نفر به صورت زنده و یا ضبط شده این جشن را تماشا می‌کنند.(لوی ۲۰۰۳)

این جشن برای اولین بار در سال ۱۹۵۳ از تلویزیون NBC پخش شد. از آن زمان تا سال ۱۹۶۰ از NBC و سپس از شبکه ABC تا سال ۱۹۷۱ و مجدداً توسط NBC پخش شد. ABC دوباره در سال ۱۹۷۶ پخش این جشن را تا سال ۲۰۱۴ بر عهده گرفت. 

پس از بیش از ۵۰ سال برگزاری در اواخر مارس یا اوایل آوریل، در سال ۲۰۰۴ برگزاری این جشن به اواخر فوریه یا اوایل مارس تغییر کرد که احتمالاً دلیل آن اجتناب ازهمزمانی این جشن با سایر برنامه‌های مهم در تلویزیون مانند تورنمنت بسکتبال NCAA است.

جشن اعطای این جوایز توسط سازمان امنیت داخلی آمریکا به عنوان رویداد ویژه امنیت ملی محسوب می‌شود.

معایب وکاستیها

____________________

جوایز آکادمی خصوصاً طی سال‌های اخیر مورد اختلاف و انتقاد بسیاری بوده است.

منقدان بر این عقیده هستند که بسیاری از برندگان جایزه بهترین فیلم سینمایی در گذشته در مقابل آزمون زمان باقی نماندند. منتقدان چنین استدلال می‌کنند که برخی از این فیلم‌ها از جمله فیلم " بزرگترین نمایش روی زمین ساختهِ (سیسیل بی. دیمیل) با گذشت زمان تاثیراتی را که در زمان اولین اکران داشته‌اند از دست داده‌اند. در مثالی دیگر، منقدان به این نکته پرداخته‌اند که چطور بعضی فیلم‌ها مانند بن هور، برنده سال ۱۹۵۹ که یکی از پر در آمدترین فیلم‌هایی است که ساخته شده در مقایسه با سایر فیلم‌های سال ۱۹۵۹ مانند ریو براو و تقلید زندگی در مقابل زمان کمتر باقی مانده‌اند. اگرچه "بن هور" در حال حاضر در لیست ۲۵۰ بانک اطلاعات اینترنتی فیلم‌ها IMDb در مکان ۱۲۱ قرار دارد، در حالی که "ریو براو" و "تقلید زندگی" اصلاً در این لیست وجود ندارند.

 

علاوه براین برخی فیلم‌های نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم که این عنوان را از دست دادند، در نظر بسیاری از منتقدان و فیلم سازان شاهکار هستند. بارزترین نمونه فیلم همشهری کین است که نامزد دریافت نهمین اسکار شد اما تنها جایزه (بهترین فیلمنامه اصیل) را به خود اختصاص داد و درحالیکه طرفداران فیلم‌ها، علم دوستان و فیلم سازان این فیلم را به عنوان بهترین فیلم تمامی دوران‌ها درنظر گرفته‌اند. فیلم‌های "پرتغال کوکی"، "اینک آخرالزمان"، "راننده تاکسی"، " فارگو" و برخی دیگر از جمله نمونه‌های اینگونه فیلم‌ها هستند.

انتقادی دیگر این است که بازیگران زن و یا مردی که ابتدا در فیلم‌های کمدی(و سایر ژانرها) مطرح شدند، برای اینکه به طور جدی مورد نظر آکادمی واقع شوند باید در فیلم‌های دراماتیک موفق شوند. تنها ۵ بازیگر برای بازی در نقش‌های کمدی جایزه بهترین بازیگر را برده‌اند.

برخی از کارگردانان که به هنرمندی آنها اذعان شده است (مانند اورسن ولز، آلفرد هیچکاک واستنلی کوبریک و هوارد هاکز هرگز جایزه بهترین کارگردان را نبرده‌اند.

از دیگر انتقادات عینی افزایش تاثیر اعمال نفوذ کارگردانان و شرکت‌های سازنده فیلم در مورد برخی فیلم‌ها است، به این معنا که جوایز، بیشتر منعکس کننده تلاش‌ها برای اعمال نفوذ هستند و این قضیه شایستگی فیلم‌ها را تحت تاثر قرار داده است.

تا به امروز بخشی برای جایزه به کارهای نمایشی، بدلکاران یا مشارکت‌های نمایشی استفاده نشده است.

در مورد فرایند رای دادن در آکادمی نیز نقایص زیادی برشمرده شده است، از جمله این حقیقت که دستیاران اعضای آکادمی اغلب در برگه رای گیری رسمی اسکار رای می‌دهند.

دستاوردهای منحصر بفرد

_____________________________

تا کنون دو نفر از برندگان جایزه اسکار برنده نوبل نیز بوده‌اند. جورج برنارد شاو ایرلندی در سال ۱۹۳۸ به این مهم دست یافت، وی پس از بردن جایزه نوبل ادبیات در ۱۹۲۵، در سال ۱۹۳۸ جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی را کسب کرد و ال گور سیاستمدار و فعال محیط زیست آمریکایی که در سال ۲۰۰۷ برای فیلم مستند یک حقیقت آزاردهنده برنده بهترین فیلم مستند از جشنواره اسکار و در سال ۲۰۰۸ بدلیل فعالیتهای بشردوستانه در جهت حفظ محیط زیست جایزه نوبل را دریافت کرده‌است. والت دیزنی با دریافت ۲۲ جایزهٔ آکادمی و ۴ جایزهٔ افتخاری آکادمی، رکورددار دریافت جایزهٔ اسکار است.

Image result for ‫اسکار والت دیزنی‬‎

برندگان جوایز اسکار(رشته ها)

_________________________________

Image result for ‫اسکار والت دیزنی‬‎

رکوردها ی اسکار

____________________________

تا کنون پیرترین کارگردانی که موفق به کسب اسکار شده <کلینت ایست وود> کارگردان آمریکایی است که در سال ۲۰۰۴ در سن ۷۴ سالگی به خاطر فیلم< دختر یک میلیون دلاری> برنده ی اسکار شد.پس از او، «رومن پولانسکی» قرار دارد که سال ‌2002 در سن ‌69 سالگی توانست برای فیلم «پیانیست» این جایزه ارزشمند را بدست آورد.«جورج کوکور»، «مارتین اسکورسیزی» و «جان فورد» دیگر رکوردداران این عرصه هستند. جوانترین کارگردان در این عرصه <نورمن تاروگ> است که در سال ۱۹۳۰ در سن ۳۲ سالگی برای فیلم <اسکیپی> برنده ی اسکار شد.

Image result for ‫اسکار کلینت ایستوود‬‎Image result for ‫اسکار کلینت ایستوود‬‎

 پیرترین بازیگری که برنده ی اسکار شده <کریس پلامر> بازیگر کانادایی است که در سن ۸۲ سالگی این جایزه را به دست آورده. پس از او <جسیکا تاندی> در رده ی بعدی قرار دارد. جوانترین بازیگر مرد برنده ی اسکار<آدرین برودی> است که به خاطر فیلم<پیانیست> در ۲۹ سالگی برنده ی اسکار شد.<مارلون براندو> و< نیکلاس کیج> بعد از او جوانترین برندگان اسکارند. در میان زنان هم< مارلی ماتلین> رکوردار است و در سن ۲۱ سالگی برنده ی اسکار شده.

Image result for ‫اسکار مارلون براندو‬‎Image result for ‫اسکار نیکلاس کیج‬‎

رکورد بیشترین اسکار بهترین بازیگر در اختیار <کاترین هپبورن> است که موفق به دریافت چهار جایزه ی اسکار شده. در میان مردان <جک نیکلسون> با سه جایزه رکورددار است.

<مریل استریپ> که از نوابغ دنیای مدرن سینماست با 17 کاندیدایی رکورد بیشترین کاندید شدن را در اختیار دارد و با سه اسکار پس از کاترین هپبورن پرافتخارترین بازیگر زن در این عرصه است. 

Image result for ‫اسکار مریل استریپ‬‎

<پیتر اوتول> بازیگر مشهور بریتانیایی با هشت نامزدی بدون برد ناکامترین بازیگر در جشنواره ی اسکار است و  این رکورد را در اختیار خود دارد.

<مارلون براندو> <آل پاچینو>و <راسل کرو> هرکدام با چهار نامزدی پیاپی رکورددار نامزدی های متوالی اند.

بیشترین تعداد نامزدی یک فیلم در بخش‌های مختلف جوایز اسکار، ‌مربوط به سال ‌1950 است که فیلم «همه‌چیز درباره ایو» توانست در ‌14 بخش نامزد جوایز اسکار شود. این رکورد را «تایتانیک» در سال ‌1997 تکرار کرد و پس از آن هم «ماجرای عجیب بنجامین باتن» در ‌13 رشته نامزد جوایز شده است.

<تایتانیک>< بن هور> و< ارباب حلقه ها> هرکدام با برنده شدن ۱۱ اسکار ستایش شده ترین فیلم ها هستند.

Image result for ‫تایتانیک‬‎Image result for ‫بنهور‬‎

تعداد بازدید از این مطلب: 8411
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

شنبه 9 اسفند 1393 ساعت : 8:31 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
چگونه دوبلور شدند؟ (منوچهروالی زاده)
نظرات

چگونه دوبلور شدند؟(منوچهر والی زاده)

منبع:ویکیپدیا.ali1345.blogfa.com

Manuch.jpg

 

منوچهر والی زاده تهرانی در چهارم تیرماه سال ۱۳۱۹ در تهران متولد شد. او در سال‌های ۱۳۳۸-۱۳۳۷ یعنی از دوران دبیرستان بعد از چند تئاتر آماتوری به تئاتر تهران راه یافت و در یک نمایشنامه به کارگردانی خانم مورین نقش کوتاهی به عهده گرفت و بعد از آشنایی با منصور متین که از هنرمندان تئاتر و دوبلاژ فیلم بودند به استودیوی شاهین فیلم برای دوبله دعوت شد و پس از همکاری در چند فیلم کوتاه نزد ایشان به استاد علی کسمائی معرفی شد و چندین سال در خدمت ایشان کارآموز بود و بعد از مدتی در فیلم «دختر بنفشه فروش» نقش اول فیلم «مل فرر» را به عهده گرفت. در سال ۱۳۴۰ از طریق خانم تاجی احمدی به امین امینی معرفی شد، (استودیو عصر طلائی) و اولین بازیگری او در سینما بازی در فیلم «خداداد» بوده است و تا سال ۱۳۵۷-۱۳۵۶ نزدیک به ۱۸ فیلم سینمایی بازی کرد.

Image result for ‫عکس منوچهر والی زاده‬‎Image result for ‫عکس منوچهر والی زاده‬‎

 

وی در فیلم‌های گل گمشده (۱۳۴۱) و فرشته‌ای در خانهٔ من (۱۳۴۲) با بهروز وثوقی و فیلم‌های حریص (۱۳۵۲) و هیولا (۱۳۵۵) با رضا بیک ایمانوردی هم‌بازی بوده‌است. همچنین در فیلم‌های حرمت رفیق (۱۳۵۶) و با عشق مردن (۱۳۵۷) در کنار همکار دوبله‌ای‌اشحسین عرفانی که خود از نامداران دوبلهٔ ایرانست به هنرپیشگی پرداخت.

 

از پیشکسوتان خوش صدای هنر دوبله ایران که به دلیل طراوت و آهنگ دلنشین صدایش اغلب به جای کاراکترهای جوان حرف می‌زند، وی همچنین سابقه بازیگری و گویندگی رادیو را در پرونده کاری خود دارا می‌باشد.شخصیت جیم وست با بازی رابرت کنراد در سریال تلوزیونی وست زبل و زرنگ، با صدای او، به محبوبیت زیادی در ایران دست یافت.
                               
                               &&&&&&&&&&                                          &&&&&&&&&&                        &&&&&&&&&&
Image result for ‫عکس منوچهر والی زاده‬‎
 

اولین بار که دلش لرزید، زمانی بود که در سینما رکس صدای مرحوم کاملی را در آنونس(پیش پرده) فیلم شعله‌هاي سوزان آمستردام شنید و آن صدا او را به کار دوبله سخت علاقه‌مند کرد.

بواسطه برادرش مرحوم پرویز والی‌زاده که او نیز اهل هنر بود اجرای نقش کوتاهی را در تئاتر آقای متین به عهده گرفت و آشنايی با متین او را به دنیای دوبلاژ وارد کرد.

منوچهر والی‌زاده از سال 1338با ورود به عرصه دوبله توانست طی مدت دو سال با حضور در کنار افرادی چون منوچهر اسماعیلی، چنگیز جلیلوند، مرحوم حسن عباسی، محمود نوربخش، مهین کسمايي و مهین معاون‌زاده که از بهترین‌هاي دوبله در آن دوران بودند، ره صد ساله را طی کند.

او در سال 1340 توسط تاجی احمدی در استدیو عصر طلايي دعوت به‌ كار شد تا توانمندی خود را در عرصه بازیگری نیز محک بزند و نقش اول فیلم امین امینی را در فیلم خداداد بازی کردو موفقیت در این عرصه زمینه بازی در بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های تلویزيونی مانند سریال قصه عشق و تلخ و شیرین را برای او فراهم نمود  و در سال‌های 58-57 که دوران رکود دوبله بود باز هم به لاله زار بازگشت و در کنار مرتضی عقیلی به‌ كار تئاتر مشغول شد.

او گویندگی بسیاری از نقش‌های اول مانند تام کروز، ویل اسمیت، ادی مورفی، تام هنکس؛ جان کاساوتیس‌، رایان اونیل‌، رابرت کنراد‌، تونی کرتیس‌، جان تراولتا‌، رابرت دنیرو، بیل مورای‌، جیم کری و...  را در کارنامه هنری خود دارد و با توانمندی توانست صدای خود را در خاطره ‌نسل های مختلف ماندگار کند.

Image result for ‫عکس منوچهر والی زاده‬‎

درد و دل‌هاي منوچهر والی زاده و حرف‌هایی از پنجاه سال دوبله

از حال و هوای دوبله در دوران گذشته و دوران شکوفایی آن بگویید؟
در آن دوران هیچ کس دوره خاصی ندیده بود و همه ما در حد دیپلم بودیم و حتی بعضی از دوستان حین کار دیپلم خود را گرفتند و همه افراد با استعداد ذاتی مشغول به‌ كار مي‌شدند. مهمترین عاملی که در آن دوران باعث رشد و پیشرفت ما مي‌شد عشقی بود که نسبت به کار داشتیم و آن زمان کسی برای حقوق و پول‌، دوبله نمي‌کرد و وقتی وارد اتاق دوبله مي‌شدیم کسی به فکر آخر برج نبود و فقط به این فکر می‌کردیم که با تمام وجود و به بهترین شکل کارمان را انجام دهیم و حقوق اصلی ما همان معنویات و مردمي‌بودند که صدای ما را مي‌شناختند و دوستمان داشتند و به ما ابراز علاقه مي‌کردند و به همین خاطر دوبله ایران پررونق شد و در جایگاه بسیار بالايي قرار گرفت.

Image result for ‫عکس منوچهر والی زاده‬‎

چرا دوبله رو به افول مي‌رود؟

ضعف در پذیرش گویندگان داراي صلاحیت از مسائلی است که به پیکره دوبله آسیب مي‌رساند. آنچه مسلم است با گذشت زمان و فرسوده شدن توان پیشکسوتان‌، نیازمند نیروی جوان هستیم و همیشه نمي‌توان دوبله را منحصر به یک گروه خاص دانست، به هر حال این جابه‌جایی نسل‌ها و جایگزین شدن نیروهای جوان وجود دارد و معمولا در آن یک خلاء ایجاد مي‌شود و باید سال‌ها بگذرد تا مردم با صداهای جدید هم انس بگیرند. نحوه این جایگزینی بسیار مهم است که متاسفانه در حال حاضر اصول صحیح آن رعایت نمي‌شود و به اعتقاد من هر کسی که مي‌خواهد در این هنر موفق باشد، باید ریشه‌ای و در سنین نوجوانی که مرحله فراگیری است وارد این حرفه شود وبا علاقه‌مندی به تدریج در آن نضج پیدا کند.

Image result for ‫عکس منوچهر والی زاده‬‎

چرا دیگر مانند گذشته بازیگران مطرح گوینده ثابت ندارند؟

یکی از جذابیت‌های دوبله در گذشته به همین خاطر بود و بازیگرانی مانند: جری لوييس را که مرحوم حمید قنبری به‌جای آن صحبت مي‌کرد یا فیلم‌هاي آلن دلون و ...

بخش عظیمي‌از جذابیت کار مدیون همین امر بود.

در حال حاضر با ترویج روش دوبله ماشینی برای سرعت بخشیدن به کار، این قانون در دوبله شکسته شده و به جز تعداد معدودی از مدیران دوبلاژ که هنوز بر رعایت این اصول حساسیت دارند، در اکثر موارد به این امر توجهی نمي‌شود و اگر گوینده اصلی نباشد با یک صدای مشابه کار را تحویل مي‌دهند. مثل قرص که مشابه آن را مي‌دهند!
ما طی سال‌های اخیر شاهد آن بودیم که حتی در نمایش یک فیلم، گوینده اصلی و در پشت صحنه آن گوینده دیگری به‌جای آن بازیگر صحبت مي‌کند. این جابه‌جایی‌ها اصلا مطلوب نیست و مردم هم در برخوردشان با ما از این شرایط ابراز نارضایتی مي‌کنند و این تغییرات جذابیت کار را کاهش مي‌دهد.

Image result for ‫عکس منوچهر والی زاده‬‎

نقش مدیران دوبلاژ در کیفیت دوبله فیلم چگونه است؟

یکی از مسائل بسیار مهم انتخاب صدای مناسب برای بازیگران فیلم‌، توسط مدیر دوبلاژ است که این امر مستلزم داشتن تجربه و آگاهی کافی است، متاسفانه یکسری مدیر دوبلاژ تازه کار هستند که اصولانباید مدیر دوبلاژ مي‌شدند و حالا که بنا به هر دلیلی در این جایگاه قرار گرفتند اصول را رعایت نمي‌کنند و به دلیل عدم آگاهی لازم از کار‌، گویندگان را درست انتخاب نمي‌کنند و هیچ کس در جای مناسب خودش قرار نمي‌گیرد و به جهت نا توانی در هدایت گویندگان نمي‌توانند با افراد حرفه ای (با تجربه) مانند منوچهر اسماعیلی و .. کار کنند و برای رهایی از این شرایط افرادی را انتخاب مي‌کنند که در سطح پایین تری قرار داشته باشند تا بتوانند از عهده هدایت آنان بر آیند..
به دلیل عدم دقت و نظارت بر انتخاب برخی از مدیران دوبلاژ و نیز با توجه به همان مساله ارزان تمام شدن حاصل کار این مي‌شود که افراد تازه کار پس از دو سال، بدون داشتن آگاهی و تجربه کافی‌،مدیر دوبلاژ مي‌شوند و افرادی چون محمود قنبری با کوله باری از سال‌ها تجربه، خانه نشین مي‌شود، چرا که نمي‌خواهند بهای سال‌ها تجربه و آگاهی این پیشکسوتان را بپردازند.

Image result for ‫عکس منوچهر والی زاده‬‎

نحوه تقسیم کار و درجه‌بندی دوبلورها به شکل مطلوب وجود دارد؟
درجه‌بندی به شکل مطلوب وجود ندارد و علت این است که در حال حاضر صاحبان کار سعی می‌کنند که دوبله فیلم با هزینه کمتری انجام شود و مخصوصا در کارهای تلويزیونی که مانند رسانه‌هاي ویدئویی بازده مالی ندارند و به همین خاطر از پیشکسوتان استفاده نمي‌کنند و مدیران دوبلاژ برا‌ی راضی نگه داشتن صاحبان کار ترجیح مي‌دهند از گویندگان تازه کار که در درجات پایین‌تری قرار دارند استفاده شود و در نتیجه از طرفی فیلم با کیفیت پایین دوبله مي‌شود و از طرف دیگر پیشکسوتان نیز بیکار مي‌شوند و با چنین روندی مساله مهم این خواهد بود که فیلم با کمترین هزینه فارسی شود!

Image result for ‫عکس منوچهر والی زاده‬‎

حضور انجمن گویندگان جوان را چگونه ارزیابی مي‌کنید؟

از آنجا که کار هنری محدودیت و انتهايي ندارد، هیچ کس نمی‌تواند مانع ورود افراد شود و ما نیز از ورود افراد جدید و جوان گرايي در این حرفه خوشحال مي‌شویم، اما زیبا بود که راه صحیح را طی مي‌کردند و به مراتب و به ترتیب جلو مي‌رفتند.
انجمن گویندگان سال 1342 تاسیس شده و این اقدام مي‌بایست در داخل خود انجمن صورت مي‌گرفت و ما نمي‌توانیم که در یک رشته دو انجمن داشته باشیم، مثل اینکه در خانه سینما دو انجمن کارگردانان داشته باشیم!

Image result for ‫عکس منوچهر والی زاده‬‎Image result for ‫عکس منوچهر والی زاده‬‎

اگر این اتفاق مي‌افتاد بدین صورت این جوانان در کنار انجمن رشد مي‌کردند تا هم گویندگان خوبی شوند و هم به تدریج با کسب تجربه مدیر دوبلاژ مي‌شدند. متاسفانه با توجه به نبود هدایت کننده‌ای که در امور دوبلاژ آگاه باشد‌، این وضع پیش آمد و فردی که هیچ سابقه ای در امر دوبله نداشت هنوز از راه نرسیده یک انجمن تشکیل داد و به شکل غیراصولی به کار خود ادامه داده است.

طرح سپاس پیشکسوتان چیست وبه کجا رسیده است؟

بر اساس این طرح به افرادی که دارای کارنامه کاری خوبی بودند و شرایط لازم از جمله دارا بودن 60سال سن و... را داشتند مبلغی به صورت پاداش تعلق مي‌گرفت که پس از اجرای طرح به دلیل آنکه همه افراد، حتی کسانی که سابقه کاری چندانی هم نداشتند خواستار این طرح شدند، ادامه اجرای طرح به تعویق افتاد و به اعتقاد من این طرح نمي‌تواند شامل همه افراد شود.

امنیت شغلی و دوران بازنشستگی چگونه خواهد بود؟

در حال حاضر چند نفر از همکاران حقوق باز نشستگی می‌گیرند و ماهم در گروه بعدی قرار داشتیم که هنوز به نتیجه‌ای نرسیده‌ایم و با این وضع اگر بیکار شوم هیچ درآمد دیگری نخواهم داشت، چرا که سال‌ها زندگی خود را صرف دوبله کردم و از این راه زندگی خود را مي‌گذراندم. به طور کلی افراد پس از ناتوانی و فرسودگی حمایت نمي‌شوند و حقوقی به آنها تعلق نمي‌گیرد و احتمالا باید بروند در آژانس کار کنند.


و کلام آخر ....

آرزویم این است کسانی که به این هنر عشق مي‌ورزند رسالت کار را حفظ کنند.

Image result for ‫عکس منوچهر والی زاده‬‎

 

 

سوابق کاری

     1-بعنوان دوبلور

 

  1. لی مین هو (نقش چو یونگ در سریال سرنوشت)
  2. جی جین هی (نقش امپراتور در سریال افسانه دونگ یی) و (نقش افسر مین جانگو در سریال جواهری در قصر)
  3. شخصیت دیده بان (دیده بان)
  4. امپراتور دریا (بازیگر نقش جانگ بوگو یا گونگ بوک)
  5. رابرت واگنر (گوشه گیران آلتونا، آسمان خراش جهنمی، گرگ‌های جوان)
  6. تام کروز (متولد چهارم جولای، بالاتر از خطر، مرد بارانی، ماگنولیا، آخرین سامورایی، جانبی)
  7. ویل اسمیت (دشمن مردم، مردان سیاه پوش، در جستجوی خوشبختی)
  8. جان تراولتا (پالپ فیکشن، پایگاه اصلی)
  9. رابرت دنیرو (پدرخوانده ۲، شکارچی گوزن - دوبله دوم)
  10. بروس درن (توطئه خانوادگی، گروه تعقیب)
  11. استیو مک کوئین (تام هورن، وقتی خون می‌جوشد)
  12. تونی کورتیس (آخرین قارون، جانی بوستون)
  13. جان کاساوتیس (دو دقیقه مهلت، قاتلین)
  14. استیون بالدوین (مظنونین همیشگی، سریال تولد شوم)
  15. روی شایدر (دونده ماراتن)
  16. تام هنکس (مسیر سبز، نجات سرباز رایان)
  17. جانی دپ (دنی براسکو)
  18. گورو اهاشی (اوشین)
  19. آلن بیتس (زوربای یونانی)
  20. کرک داگلاس (آخرین قطار گان هیل)
  21. سام واترسون (گتسبی بزرگ)
  22. رایان اونیل (ماه کاغذی)
  23. ادی مرفی (بورلی هیلز)
  24. بیل موری (روز گروندهاک)
  25. آدرین برودی (گلهای هریسون)
  26. اریک رابرتز (قطار فراری)
  27. شان بین (ارباب حلقه‌ها)
  28. ونتورت میلر (فرار از زندان)
  29. گری اولدمن (هری پاتر و محفل ققنوس)
  30. متیو فاکس (گمشده (لاست))
  31. اسکات اولریچ (جریکو) و...
  32. Image result for ‫عکس منوچهر والی زاده‬‎

 

      2-بعنوان بازیگر

 

  1. استاد (۱۳۸۸)
  2. بهار، قبل و بعد (فیلم تلویزیونی) (۱۳۸۸)
  3. روز دیدار (۱۳۷۴)
  4. شریک زندگی (۱۳۷۳)
  5. با عشق مردن (۱۳۵۷)
  6. زرخرید (۱۳۵۷)
  7. حرمت رفیق (۱۳۵۶)
  8. خدا قوت (۱۳۵۶)
  9. رفاقت (۱۳۵۶)
  10. هیولا (۱۳۵۵)
  11. حریص (۱۳۵۲)
  12. هلوی پوست کنده (۱۳۵۲)
  13. حکیم‌باشی (۱۳۵۱)
  14. فتنه چکمه پوش (۱۳۵۱)
  15. عمو یادگار (۱۳۵۰)
  16. دختران با معرفت (۱۳۴۳)
  17. فرشته‌ای در خانه من (۱۳۴۲)
  18. خداداد (۱۳۴۱)
  19. گل گمشده (۱۳۴۱)

 

     3- موسیقی

 

  1. همکاری در آلبوم دوران طلایی (۱۳۹۱)

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 7403
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

جمعه 8 اسفند 1393 ساعت : 10:12 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
چیزهائی در باره (مونیکابلوچی)
نظرات

چیزهائی در باره (مونیکا بلوچی)

*************************

 زیباترین زن 2014 , زیباترین زن سال 2014,خوشگل ترین زن سال 2014,مونیکا بلوچی 2014 ,

مونیکا آنا ماری بلوچی (Monica Anna Maria Bellucci) (متولد ۳۰ سپتامبر ۱۹۶۴میلادی در ایتالیا) مانکن مد، مدل عکاسی و بازیگر ایتالیایی،هالیوودی است….

 بیوگرافی  و عکس های مونیکا بلوچی بازیگر زیبا

درابتدا این چهره خاص؛جذاب و ایتالیایی اوبودکه باعث شد تهیه‌کنندگان هموطنش بعنوان بازیگر از او دعوت به همکاری کنند.ولی اولین حضور هالیوودی او در نقش عروس دراکولا در فیلم (دراکولای برام استوکر)ساخته فرانسیس فورد کاپولا بود. درخشش جهانی بلوچی اما با فیلم (مالنا)ساخته ی  جوزپه تورناتوره کارگردان هموطنش رخ داد، به هر حال بازی او در مالنا یک مشخصهٔ منحصر بفرد داشت. او بدون داشتن دیالوگی و تنها با حرکات بدن و صورت خود تا حد یک ستاره درخشید.

زندگی

بلوچی در سال ۱۹۶۴ میلادی در یکی از روستاهای( اومبریا )در ایتالیا به دنیا آمد. او پس از اتمام تحصیلات متوسطه برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ حقوق به شهر می‌آید. برای کمک هزینهٔ تحصیل به صورت آزاد مانکنی مد پیشه می‌کند و بعد از مدتی تحصیلات دانشگاهی رارهامی‌کندتاتمام وقت به اینکاربپردازد.مونیکا بلوچی اکنون همسر(وینسنت کسل)هنرپیشهٔ فرانسوی است و دو دختر به نامهای دیوا و لئونیه دارد.

 در ابتدا هدف وی این بود که روزی در حرفه وکالت شروع به فعالیت کند. مونیکا تصمیم به آغاز فعالیت به عنوان مدل (مدلینگ) کرد تا بتواند تا حدودی از پس تأمین شهریه دانشگاه پروجیا بربیاید. اما البته زندگی پر زرق و برق و فریبنده در حرفه مدلینگ – شامل مسافرت و درآمدِ بالا – مونیکا را وسوسه کرد تا از رشته ی حقوق فاصله بگیرد. در سال ۱۹۸۸ مونیکا به یکی از مراکزِ مُد و فَشِنِ اروپا نقل مکان کرد.

بیوگرافی  و عکس های مونیکا بلوچی بازیگر زیبا

در آنجا او با رئیسِ کمپانی” اِلیت مُدل ” قرارداد امضاء کرد و کار بسیار زیادی به دست آورد. تا سال ۱۹۸۹ او با این کمپانی به موفقیت های بسیاری دست پیدا کرد و نام خود و کمپانی را در پاریس و حتی تا آنسوی اقیانوس اطلس بر سر زبان ها انداخت. اگرچه او با این کمپانی به موفقیت های زیادی دست پیدا کرد اما از این شرکت جدا شد و دوره های کوتاهی را هم در دو کمپانی بزرگ دیگر ” دی اند جی ” و ” فرنچ اِلِ” گذراند و بیش از پیش به موفقیت دست پیدا کرد و پیشرفت کرد.

 دیگر همه مونیکا بلوچی را به عنوان مدل می شناختند. اما مدتی بعد اوضاع تغییر کرد. او اولین نقشش را در سال ۱۹۹۰ در یک فیلم ایتالیایی ایفا کرد .نام این فیلم به فارسی “سارقان عشق و رهایی” می باشد و سپس در همین سال در یک فیلم دیگر با نام ” لاریفا ” به عنوان یک فرانسوی بازی کرد.

بیوگرافی  و عکس های مونیکا بلوچی بازیگر زیبا

او اولین فیلم هالیوودی خود را در سال ۱۹۹۲ با نام “دراکولا” فقط به واسطه ی زیبایی ایتالیاییش در ژانر “خون آشامی” بازی کرد. او سپس در یکی دو فیلم ایتالیایی دیگر بازی کرد. سپس سال ۱۹۹۵ در یک فیلم تلویزیونی در نقش همسری مصری بازی کرد . اما سکوی پرتاب او سال ۱۹۹۶ بازی در فیلم L’Appartement “” بود . او دوباره در سال 1997 در فیلمی ساخت کشورش با نام ” تو منو می خوای ” بازی کرد .

بعد از ایفای نقش در بیشتر فیلم های اروپایی ، بالاخره در حساس ترین و معروف ترین نقش خود در سال ۲۰۰۰ بازی کرد. مونیکا بلوچی را پس از این فیلم همه دیگر در سرتاسر جهان می شناختند.او با بازی در فیلم ایتالیایی “ماِلنا ” در نقش اصلی به حداکثر موفقیت دست پیدا کرد. او در سال بعد یعنی در سال ۲۰۰۱ در فیلم ” آستریکس و اُبلیکس : مأموریت کلئوپاترا ” در نقش کلئوپاترا بازی کرد.

بیوگرافی  و عکس های مونیکا بلوچی بازیگر زیبا

او در همین سال در فیلمی با نام ” اشک های خورشید ” در کنار “بروس ویلیس” به ایفای نقش پرداخت.او سپس در2004ودر “ماتریکس” بازی کرد . در مرحله بعدمونیکا دوباره در یک فیلم فرانسوی دیگر با اسم “مأمورین مخفی” بازی کرد . وی در سال ۲۰۰۵ در کنار “نیکلاس کیج” در فیلم “ارباب جنگ” به ایفای نقشی فرعی پرداخت مونیکا بلوچی به اعتبار ۲۰ فیلمی که بازی کرده است هرگز بازیگری ناشی و مبتدی محسوب نمی شودولی در بسیاری از فیلمها نقشهائی کم اهمیت داشته و فقط آثاری معدود مانند(مالنا)و (اشکهای خورشید )هستند که توانسته اندقابلیتهای واقعی اورا در هنر بازیگری نشان دهند.قابلیتهائی که سوای زیبائی ظاهری او هستند .

شهرت وی دراروپا بیشتربواسطه ی بازی در فیلم های ایتالیایی است که برای او سود زیادی به همراه داشته است اما متأسفانه برخلاف سینمای ایتالیا، او هرگز به خاطر بازی در فیلم های هالیوودی که استودیوها سردمدار و صاحب آن هستند به منفعت و شهرت قابل توجهی نرسیده است. اگرچه وی از مدل بودن به بازیگری تغییر حرفه داد و به نقطه ی شگفت انگیزی در هر دو رشته رسید اماهمچنان هالیوود وی را دستکم گرفته است و هنوزدر رؤیای بازی در کنار بازیگر افسانه ای “رابرت دنیرو” است.

بیوگرافی  و عکس های مونیکا بلوچی بازیگر زیبا

منتقدان همواره ظاهر زیبای اورا ملاک قضاوت قرا رمیدهند ومدام در حال مقایسه او با چهره های زیبایی هستند که قبل از او از سینمای ایتالیا مطرح شده بودند ؛اما مونیکا دیدگاه شخصی خودش را راجع به این موضوع دارد. مونیکا بلوچی با نقش آفرینی در فیلم های هالیوودی(اشکهای خورشید)؛(دراکولای برام استوکر) و آخرین قسمت از سه گانه ی “ماتریکس” با جسارت این حقیقت را به اثبات رسانیده است که می تواند آمیزه ای از بازیگری بسیار زیبا و ستاره ای با استعداد وصاحب سبک باشد.

بازی درفصل کرگدن باچادر!

بلوچی در یک کنفرانس مطبوعاتی در مورد فیلم «فصل کرگدن» در فستیوال بین المللی فیلم تورنتو در تاریخ چهارشنبه ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۲ گفت: من کارم را به عنوان یک هنرپیشه انجام می دهم زیرا از طریق کارم شانس آشنایی با فرهنگ های دیگری که خیلی با فرهنگ من متفاوتند را دارم.
به همین دلیل انتخاب من از آغاز حرفه ام، کار کردن با کارگردان های ایتالیایی، فرانسوی و آمریکایی بوده است. اما هرگز فکر نمی کردم که در فیلم کارگردان ایرانی بازی کنم و در فیلم فارسی صحبت نمایم. بلوچی مشتاق حضور در پیش نمایش فیلم «فصل کرگدن» در روز چهارشنبه در تورنتو بود.بعقیده خودش  این ماجرا به او فرصت داد تا از کارگردان بهمن قبادی و همچنین بازیگر فراری سینمای ایران که بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران را ترک نمود یعنی بهروز وثوقی حمایت نماید!

مونیکابلوچی در کمال ساده لوحی ونا آگاهی از واقعیات جامعه ایران گفت:

این فیلم تمثیلی از زندگی بهروز وثوقی و چیزهایی است که او از دست داده است و در مورد قبادی نیز گفت: او این شانس را به من داد تا در نقش مینا که همه چیزش را از دست داد بازی کنم. زن شاد و عاشق و آزاد و با یک زندگی طبیعی که همه چیزش را پس از انقلاب از دست داد!(معلوم نیست این بازیگر که کوچکترین تجربه و یامطالعه ای در رابطه با ایران و شرایط اجتماعی آن نداردچگونه به این درک بزعم خودش درست رسیده است)
بلوچی میگوید:مردم میپرسند چگونه زنی اروپایی که در زندگی از آزادی کامل برخوردار بوده است(البته آزادی بسبک غربی) می تواند چنین نقش متناقضی را بازی کند؟ اما پاسخ من این است که من می توانستم او را درک کنم اگرچه او از شرایط من بسیار دور است. برای اینکه من در کشوری زندگی می کنم که (ایتالیا)، همین ۶۰ سال قبل خانمی می توانست توسط شوهرش به قتل برسد و مرد برای این کار به زندان نمیرفت و این کار قتل غیر عمد به دلیل تحریک هیجانات تلقی می شد. در این کشور تا همین چند سال قبل، باکره گی قبل از ازدواج مهم و ضروری برشمرده میشد!!...باهمین جمله میتوان تلقی بلوچی از آزادی را بدرستی فهمید

مهمترین فیلم‌هایش:

(درزیر شرحی کوتاه و مختصر بر تعدادی از مهمترین فیلمهائی که او در آنها بازی کرده، آمده است)

دراکولای برام استوکر (1992)

 

روماني، سال 1462. سلحشوری به نام «ولاد»، معروف به «دراکولا»  از نبرد با سپاهيان ترک باز مي گردد و مي فهمد که همسرش، «اليزابتا»  به تصور مرگ او خودکشي کرده است. «دراکولا» ايمانش را رها مي کند و خون آشام مي شود. لندن، 1897. «جاناتان هارکر» به ترانسيلواني اعزام مي شود تا معامله ی املاکي در انگلستان را با «کنت دراکولا» به پايان برساند…نقش بلوچی در این اثر چندان اساسی نیست.

 
******************************************************************************************************
مالنا  (2000)

فیلمی ساختهٔ جوزپه تورناتوره کارگردان ایتالیا و با فیلمبرداری در جزیره سیسیل بر اساس داستانی از لوچانو وینچنزونی است.این فیلم سکوی پرتاب بلوچی به دنیای شهرت محسوب میشود.

داستان فیلم از سال ۱۹۴۰ و شرکت ایتالیا در جنگ جهانی دوم آغاز می‌شود؛ همسر مالنا، نینو اسکوردیو به جنگ می‌رود و مالنا در شهر کوچکی در جزیره سیسیل همراه با امید به پایان جنگ و بازگشت شوهرش تنها می‌ماند. فیلم در ادامه به زندگی فلاکت‌بار مالنای تنها و زیبا و همچنین ماجرای عشق شیفته‌وار پسری تازه بالغ به او می‌پردازد. مالنای زیبا به زودی برخوردهای جدیدی از اهالی روستا دریافت می‌کند. او هر گاه از پیاتزا می‌گذرد، با نگاه‌های شهوانی و صدای سوت مردان و نگاه سنگین و پچ پچ‌های زنان رو به رو می‌شود. سپس خبر کشته شدن همسرش به او می‌رسد و پدرش نیز در بمباران سیسیل به وسیله متفقین کشته می‌شود. او «دیگر تکیه گاهی ندارد و دیگر هیچ‌کس نیست که از ارزش‌های اخلاقی او دفاع کند و هدف شکار جنسی است. پس از هتک حرمتی که دندانپزشک شکست خورده از او می‌کند، باید در دادگاه از اتهام «رفتار نانجیبانه» که او را به آن متهم کرده‌اند، دفاع کند و یا به مدت دو سال به زندان برود.» وضع زندگی مالنا روز به روز بدتر می‌شود و تاجری محلی شکر و قهوه و مایحتاج او را به ازای رابطه جنسی به او می‌دهد. مالنا تسلیم شده و روسپی مردان محلی و سپس افسران آلمانی می‌شود.

می‌توان گفت بدن و داستان مالنا به صورت اجزای سمبلیک ملی در آمده‌است: بدن‌های ملنا و رناتو بدن‌هایی ملی می‌شوند و به داستانی ملی در نوستالژی موهوم برای ایتالیای آرمانی پیش از موسولینی در زمانی پس از آشویتس تبدیل می‌شود. هنگامی که مالنا در برابر فشار فقر و تقاضاهای جنسی به روسپیگری رو می‌آورد و قربانی تاجر محلی و افسران ارتش آلمان که خاک آنها را تسخیر کرده‌اند می‌شود، به موسولینی می‌ماند که خود را به آلمان هیتلری فروخته‌است.

پس از جنگ، ملت باید خود را بازسازی کند و خاطرات جنگ را از خود بزداید. در روستا این کار با طرد کردن بدن فروخته شدهٔ مالنا و وضع زندگی اش در طول جنگ انجام می‌شود؛ مردم روستا تلاش می‌کنند تاریخ و نقش خود را در آن پاک کرده و از نو بنویسند. هنگامی که موسولینی از قدرت برکنار می‌شود و ارتش آمریکا سیسیل را آزاد می‌کند، در صحنه تلخی، زنان روستا ملنا را به پیاتزا می‌برند، کتکش می‌زنند، موهایش را می‌تراشند و تبعیدش می‌کنند. همان تاجر محلی درباره جایگاه مالنا حرف می‌زند و زمزمه می‌کند که شاید ملنا کمونیستیاست که به شوروی رفته‌است. او به راحتی عضویت سابق خود در حزبی فاشیست را نفی می‌کند و مالنا را کمونیست می‌خواند، گویی کمونیسم دشمن جدیدی است که افکار عمومی روی آن متمرکز می‌شود تا فاشیسم خود را فراموش کند.

با وجود تلاش همه برای طرد و فراموش کردن مالنا، و نقش خود در زمان جنگ، سرانجام مالنا به کاستل کوتو برمی گردد و وجود او یادآور همیشگی گذشته می‌شود، معصومیت از دست رفتهٔ دوران جنگ. مالنا به وجدانی تاریخی تبدیل می‌شود.

******************************************************************************************

آستریکس و اوبلیکس: ماموریت کلئوپاترا (2002)

Astérix et Obélix: Mission Cléopâtre فیلمی محصول سال ۲۰۰۲ به کارگردانی آلن شابا است. این فیلم براساس ماجراهای آستریکس می‌باشد در این فیلم ژرار دوپاردیو،کریستین کلاویر، مونیکا بلوچی، جمال دبوزی بازی کردند. نقش بلوچی در این کار از نقشهای اصلی فیلم است. 

**************************************************************************************** 
برگشت‌ناپذیر ( 2002  )

فیلمی به کارگردانی گاسپار نوئه، فیلمی رمزآلود محصول سال ۲۰۰۲ می‌باشد. در هنگام اکران این فیلم در جشنوارهٔ کن و سن‌سباستین اظهارات متناقضی در رابطه با آن بیان می‌شد. عده‌ای شیفتهٔ روایت بدیع و منحصربه‌فرد فیلم شده بودند. اما در مقابل تعداد زیادی از تماشاگران فیلم نیز از وجود بسیار تصاویر خشن و مستهجن در آن ناراضی بودند. اکران این فیلم در سراسر دنیا با درجه‌بندی‌های محدودکننده همراه بود.بسیاری از بینندگان فیلم در میانه فیلم سالن سینما را ترک کردند، زیرا حالت تهوع به آنها دست داده بود. این حالت را کارگردان آگاهانه در فیلم گنجانده بود؛ در ۳۰ دقیقه اول نویزی به بسامد ۲۸ هرتز وجود دارد (مانند صدای زلزله).در این فیلم به زبان‌های فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی و انگلیسی صحبت می‌شود.

داستان فیلم در یک روز می‌گذرد. آلکس و مارکوس با دوست خود پی‌یر به یک مهمانی می‌روند در مهمانی آلکس حالش بد می‌شود و از مارکوس و پیر جدا می‌شود تا به خانه برود در راه مترو یک منحرف جنسی به او تجاوز می‌کند و بعد او را به کما می‌فرستد. هنگامی که مارکوس این واقعه را می‌فهمد دربه‌در به دنبال متجاوز آلکس می‌گردد تا این که به یک کلوب همجنس‌گرایان به نام(رکتوم) راه می‌یابد...

***************************************************************************************************** 

ماتریکس: بارگذاری مجدد(2003)

Matrix reloaded ver14.jpg

The Matrix Reloaded یک فیلم عملی-تخیلی آمریکایی به نویسندگی و کارگردانی واچوفسکی‌ها است که در مه سال ۲۰۰۳ اکران شد. در این فیلم بازیگرانی همچون کیانو ریوز، لارنس فیشبورن، کری آن موس، هوگو ویوینگ، دانیل برنارد، مونیکا بلوچی، جادا پینکت اسمیت، کولین چو، هارولد پرینوا، لمبرت ویلسون و گلوریا فوستر ایفای نقش کردند. این فیلم دومین قسمت در سه‌گانه ماتریکس و ادامهٔ فیلم ماتریکس در سال ۱۹۹۹ بود.

داستان:شش ماه پس از اتفاقات نسخهٔ اول، اکنون نئو و ترینیتی معشوقه یکدیگر هستند. در ادامه داستان که نئو در یک سردرگمی به سر می‌برد که دلیل انتخاب او چه بوده‌است. البته ماتریکس ۲ موفقیت کمتری در مقابل ماتریکس ۱ داشت. داستان ماتریکس ۲ و ۳ کاملاً به هم پیوند دارد و در اصل می‌توان آن دورا یکی فرض کرد.

در ماتریکس ۲ نئو در جستجو برای پیدا کردن جواب سوالات خود به ملاقات طراح ماتریکس می‌رود. او پس از مواجه شدن با مشکلات فراوان از جمله پیدا کردن کلیدساز، ملاقات دوباره با مأمور اسمیت و مقابله با نرم‌افزاری خطرناک به نام مرویجین، بالاخره نزد طراح ماتریکس می‌رسد. این شخص به نئو می‌گوید که تو اولین فرد منتخب نیستی و پنج تن دیگر هم قبل از تو وجود داشته‌اند. در ادامه نئو باید بین نجات زایان و نجات ترینیتی یکی را انتخاب کند. نئو ترینیتی را نجات می‌دهد و داستان تا ماتریکس ۳ دنباله پیدا می‌کند.نقش بلوچی در این اثر نیز چندان اساسی نیست.

***************************************************************************************************** 

انقلاب های ماتریکس(2003)

Matrix revolutions ver7.jpg

 The Matrix Revolutions یک فیلم اکشن علمی-تخیلی آمریکایی که سومین و آخرین قسمت در سه‌گانهٔ ماتریکس به شمار می‌رود و مستقیماً ادامهٔ فیلم ماتریکس: بارگذاری مجدد است. در این فیلم نیز همانند نسخهٔ قبلی بازیگرانی همچون کیانو ریوز، لارنس فیشبورن، کری آن موس، هوگو ویوینگ، کولین چو، مری آلیس، جادا پینکت اسمیت، هری لنیکس، لمبرت ویلسون و مونیکا بلوچی ایفای نقش می‌کنند. انقلاب‌های ماتریکس که به مانند دو فیلم پیشین آمیزه‌ای از فلسفه و اکشن است، در جستجوی به پایان رساندن سؤالی بود که در فیلم قبل، بارگذاری مجدد ایجاد شده بود. این فیلم به وسیلهٔواچوفسکی‌ها نوشته و کارگردانی شده و در تاریخ ۵ نوامبر ۲۰۰۳ به طور هم‌زمان، در شصت کشور دنیا عرضه شد. گرچه این فیلم، آخرین قسمت در مجموعهٔ ماتریکس بود، اما خط داستان در ماتریکس آنلاین ادامه یافت.

****************************************************************************************************

اشک‌های خورشید (2003)  

                            
Tears of the Sun movie.jpg

 Tears of the Sun یک فیلم جنگی است که یک عمیات تیم نجات نیروی دریایی ایالات متحده امریکا را در قلب نیجریه به تصویر می‌کشد. در این فیلم ستوان واترز (بروس ویلیس) به همراه تیمش موظف است که یک شهروند آمریکایی به نام دکتر لنا (مونیکا بلوچی) را نجات دهد. این فیلم توسط آلکس لاسکر و پاتریک سیریلو نوشته و توسط آنتونیو فکووا کارگردانی شده و در تاریخ ۷ مارس ۲۰۰۳ به نمایش درآمد. اشک‌های خورشید محصول کمپانی آمریکایی کلمبیا پیکچرز است. آهنگساز موسیقی این فیلم هانس زیمر می‌باشد.بلوچی در این اثر نقش آفرینی هنرمندانه وتاثیرگذاری دارد.

****************************************************************************************

 مصائب مسیح(2004)  

The Passion of the Christ.jpg 

 

The Passion of the Christ فیلمی به کارگردانی مل گیبسون به عنوان یکی از پر بیننده ترین، بحث برانگیز ترین و پر منفعت ترین فیلم‌های تاریخ سینما گردیده است. این فیلم که ۱۲ ساعت آخر عمر عیسی مسیح را به تصویر کشید، موخرترین فیلم در زمرهٔ فیلم‌های دراماتیکی است که به بررسی زندگی عیسی مسیح پرداخته‌اند. فیلم مصائب مسیح محصول سال۲۰۰۴ می‌باشد که زندگی عیسی مسیح را بر اساس روایاتی از کتاب‌های عهد جدید، انجیل، انجیل متی، انجیل مرقس، انجیل لوقاو انجیل یوحنا و همچنین نوشته‌های مذهبی آنه کاترین امرک به نمایش درآورده است. دیالوگ‌های این فیلم به زبان آرامی، لاتین،عبری و همراه با زیرنویس است.بلوچی در این اثر نقش مریم مجدلیه را بازی میکند.

از زمان اکران و انتشار فیلم در سپامبر سال ۲۰۰۴ این فیلم ۳۰ میلیون دلاری توانست ۶۰۰ میلیون دلار منفعت مالی کسب کند. در اولین هفتهٔ انتشار آن بر روی DVD و VHS نزدیک به ۹ میلیون نسخه از آن به فروش رفت که با این رقم بالاتر از فیلم‌های محبوبی چون ارباب حلقه‌ها قرار گرفت. مصائب مسیح ابتدائاً در بیش از ۳۰۰۰ سالن سینما اکران شد که آن را مبدل به موفق ترین فیلم مستقل تاریخ سینما کرد.

این فیلم ماجرای دستگیری، محاکمه و مصلوب شدن عیسی مسیح را به تفصیل به تصویر می‌کشد. فیلم به خاطر مسئول نشان دادن یهودیان در به صلیب کشیده شدن مسیح با اعتراض محافل و گروه‌های یهودی مواجه شد تا جایی که آنها به دادگاه شکایت بردند و تلاش کردند از اکران آن جلوگیری کنند، اما فیلم با اعمال تغییراتی مختصر اکران شد.

 

******************************************************************************************************

ارباب جنگ (2005)

 

 

یوری اورلوف که در دوران کودکی به همراه خانواده به بهانهٔ ساختگی یهودی بودن از اتحاد جماهیر شوروی به ایالات متحده آمریکامهاجرت می‌کند، دلزده از زندگی ساده خانواده خویش و برای ثروتمند شدن وارد تجارت و قاچاق اسلحه و ابزارآلات جنگی می‌شود. یوری با استفاده از ذکاوت خویش به یک باره به یک دلال بین‌المللی اسلحه تبدیل می‌شود و سقوط اتحاد جماهیر شوروی او را در رسیدن به هدفش یاری می‌کند.مونیکا بلوچی جزو هنرپیشگان فرعی این اثراست.

 ****************************************************************************************

برادران گریم (2005)

آلمان، سال ۱۷۹۶٫ «ویلهلم گریم» و «یاکوب گریم» برادران حقه بازی هستندکه از این دهکده به آن دهکده سفر می کنند و به هرجا می رسند نمایش هایی به راه می اندازند و ادعا می کنند که با عالم غیب ارتباط دارند. سرانجام در دهکده ای به نام ماربادن، حاکم فرانسوی، «دلاتوم» متوجه شیاد بودن برادرها می شود، ولی به جای تنبیه «برادران گریم» آن دو را روانه مأموریتی خطرناک می کند و …

 ******************************************************************************************
 فصل کرگدن (2012) 

Rhino Season (film).jpg

 فیلمیست مغرضانه به کارگردانی بهمن قبادی که متخصص وارونه نمایاندن واقعیات جامعه ایران و خوش رقصی برای بیگانگان است .همبازیان مونیکا بلوچیدر این فیلم: بهروز وثوقی و آرش لباف و برن سات بازیگر ترکیه‌ای(بازیگر نقش فاطماگل در یک سریال ترکی بهمین نام) هستند. این فیلم روایتگر یک داستان عاشقانه پس از تحولات سیاسی بعد از انقلاب اسلامی ایران است وبرای مقبولیت نزد بیگانگان و موفقیت در جشنواره های خارجی متاسفانه سیاه نمائی کرده وبسیاری از حقایق را عمدا" وارونه جلوه داده ،بحدی که مونیکا بلوچی را نیز تحت تاثیر فضای مسموم و غرض ورزانه فیلم قرار داده است. 

فصل کرگدن اولین فیلم بهمن قبادی است که در ترکیه ساخته شده است. تورج اصلانی برای این فیلم برنده بهترین فیلمبرداری از جشنواره فیلم سن‌سباستین شد.قبادی در یک نمایش تهوع آورو متظاهرانه این فیلم را به صانع ژاله و فرزاد کمانگر تقدیم کرد.

                                                  پایان

تعداد بازدید از این مطلب: 16590
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

پنج شنبه 7 اسفند 1393 ساعت : 3:19 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
فیلم داعش تقلبی از آب درآمد
نظرات
فیلم اعدام ۲۱ مصری استودیویی از آب درآمد

با وجود این‌که تصویربرداری در روز روشن انجام گرفته، امّا هیچ سایه‌ای از افراد چاقو به دست یا قربانیان یا اثری از ردّ پای آن‌ها بر ماسه‌های ساحل در تصویر ویدئویی دیده نمی‌شود.

********************************************************************************************************************

ویریان خان، کار‌شناس و مدیرمسئول یک «کنسرسیوم» معروف متخصص در امور تجزیه، تحلیل و بررسی اقدام‌های تروریستی، گفته است ویدئویی که داعش از نحوه کشتن ۲۱ قبطی مصری منتشر کرده، حقیقی نیست بلکه ساختگی و مونتاژ شده است.

وی برای اثبات نظر خود به نظر متخصصان تصویربرداری و پزشکی قانونی که در «کنسرسیوم» فعال هستند، استناد کرده است.

این کار‌شناس یک ماه پیش نیز هنگامی که داعش اعلام کرد دو شهروند ژاپنی را به قتل رسانده و ویدئویی دراین‌باره منتشر کرد، با شک و تردید به آن ویدیو نگاه کرد و به خبرگزاری ها گفته بود که داعش از قربانیان خود در یک سالن فیلم‌برداری می‌کند.

این کار‌شناس تنها شخصی نیست که صحت ویدیو داعش را زیر سؤال برده و آن را رد می‌کند بلکه یکی از سازندگان فیلم‌های «ترسناک» در آمریکا نیز می‌گوید که فیلم‌های داعش ساختگی و مونتاژ شده است.

ویریان خان می‌گوید که بسیاری از پشت صحنه‌های فیلم ویدئویی اخیر از جاهای دیگر است. در واقع داعش صحنه‌ها را پیش‌تر آماده کرده و تصویر ساحل را به آن‌ها پیوند داده است. در واقع‌ از نوعی فناوری به نام «صفحه سبز نمایش» که در سینمای مدرن برای صحنه‌سازی به کار می‌رود، استفاده کرده است.

این کار‌شناس می‌گوید با وجود اینکه تصویربرداری در روز روشن انجام‌گرفته، اما هیچ سایه‌ای از افراد چاقو به دست یا قربانیان یا اثری از رد پای آن‌ها بر ماسه‌های ساحل در تصویر ویدئویی دیده نمی‌شود.

به گزارش تلویزیون آمریکایی «فاکس نیوز» به نقل از این کار‌شناس تروریسم، از دیگر اشکالات فنی وتکنیکی این ویدیو که نشان از ساختگی بودن آن دارد، صحنه‌ای است که از سخنگوی جلادان گرفته شده است؛ سخنگویی که رسانه‌های غربی از او به نام «جهادی جوزف» یاد می‌کنند.

این شخص همیشه با لباسی متفاوت از دیگر داعشیان در ویدیو ظاهر می‌شود. در صحنه‌های قبلی او درحالی‌که یک چاقو در دست چپ دارد، کشورهای اروپایی را مرتب تهدید می‌کرد اما در این ویدیو به گونه‌ای ظاهر شد که سر او از دریا بزرگ‌تر جلوه می‌کند.

علاوه بر این ایرادهای فنی، هیچ‌گونه تأثیری از صدای وزش باد ساحل دریا در صدای ضبط‌شده شنیده نمی‌شود. همچنین در تصاویر از نظر قد افراد قربانی و جلادان آن‌ها اختلاف فاحشی دیده می‌شود به طوری که بلند‌ترین افراد قربانی مصری از کوتاه‌ترین جلادان هم خیلی کوتاه‌تر دیده می‌شوند.

این کار‌شناس درباره رنگ قرمزی که آب ساحل دریا را فراگرفته می‌گوید، خون بیست نفر آدم نمی‌تواند آب دریا را به این اندازه قرمز کند، این قطعاً یک مونتاژ ویدئویی است و امروز حتی می‌توان با یک موبایل هوشمند این‌چنین صحنه‌ای ساخت، بدین ترتیب این صحنه به احتمال بسیار بالا ساختگی است.

در همین حال مری لمبرت، کارگردان آمریکایی فیلم‌های «ترسناک» پس از تماشای ویدئو قتل ۲۱ قبطی و پس از تجزیه و تحلیل صحنه‌ها، به سرعت با تحلیل و بررسی ویریان خان موافقت کرد. او گفت: «به نظر می‌رسد این ویدیو با دستکاری زیاد تروریست‌ها همراه بوده است و این ‌‌‌نهایت دستکاری و مونتاژ در این ویدیوست.»

                                                  منبع:حرف تو (وبگاه اوبس)

 

تعداد بازدید از این مطلب: 6218
برچسب‌ها: داعش ,
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

سه شنبه 5 اسفند 1393 ساعت : 7:57 قبل از ظهر | نویسنده : م.م
تاریخچه دوبلاژ درایران
نظرات
تاریخچه‌ دوبله‌ در ایران‌
Image result for ‫عکس تاریخ دوبله در ایران‬‎
 
 
اول:آغاز دوبلاژ در دنیا

در اوایل‌ سال‌ 1931 م‌ (1309 ش‌) برای‌ناطق‌ كردن‌ فیلم‌های‌ صامت‌، دوبلاژ اختراع‌ شد.اولین‌ كشور كه‌ در این‌ راه‌ پیشگام‌ شد، فرانسه‌ بود وسپس‌ ایتالیا و انگلستان‌ بودند كه‌ از هنر دوبلاژبرای‌ فیلم‌هایشان‌ استفاده‌ كردند. بعدها تلاش‌برای‌ دوبله‌ فیلم‌های‌ خارجی‌ صورت‌ گرفت‌. امادر كشورهایی‌ مانند ایتالیا به‌ علت‌ تعدد لهجه‌های‌مختلف‌، فیلم‌های‌ داخلی‌ نیز حتما باید دوبله‌می‌شد. علاوه‌ بر این‌ علت‌، ایتالیایی‌ها عاشق‌دوبله‌ بودند و حتی‌ فیلمساز معروف‌ فلینی‌ تحت‌هیچ‌ شرایطی‌ دوست‌ نداشت‌ از صدای‌ سرصحنه‌استفاده‌ كند. او معتقد بود صداها در دوبله‌ خیلی‌بهتر حس‌ و نقش‌ واقعی‌ را به‌ بیننده‌ منتقل‌ می‌كنند.همین‌ امر باعث‌ پیشرفت‌ دوبله‌ در این‌ كشور شد وبعدا مفصلا شرح‌ خواهیم‌ داد كه‌ بخشی‌ از بهترین‌فیلم‌های‌ اولیه‌ دوبله‌ شده‌ به‌ فارسی‌، در این‌ كشورتهیه‌ می‌شد.
************************************************************************************************************************************

دوم:شروع‌ دوبلاژ در ایران‌
 
دکتر اسماعیل کوشان    
      دکتراسماعیل کوشان

حدود پانزده‌ سال‌ پس‌ از آغاز دوبلاژ در دنیا،این‌ هنر در سال‌ 1325 به‌ ایران‌ رسید. گرچه‌همه‌ كارهای‌ فنی‌ آن‌ در كشورهای‌ دیگر انجام‌می‌شد اما در روز پنج‌شنبه‌، 5 اردیبهشت‌ 1325ایرانیان‌ شاهد اولین‌ فیلم‌ فرانسوی‌ دوبله‌ شده‌ به‌فارسی‌ به‌ نام‌ «دختر فراری‌» در سینما كریستال‌بودند. گرچه‌ قبل‌ از آن‌، در اوایل‌ دهه‌ 1320 ودر جریان‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، مردم‌ اخبار جنگی‌را با توضیح‌ فارسی‌ می‌دیدند اما دیدن‌ فیلم‌های‌سینمایی‌ خارجی‌ آن‌ هم‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ امری‌اعجاب‌انگیز و خارق‌العاده‌ بود. در ضمن‌ تا قبل‌ ازاین‌ زمان‌، همه‌ فیلم‌ها به‌ زبان‌ اصلی‌ با میان‌نویس‌فارسی‌ به‌ نمایش‌ درمی‌آمد. صحنه‌های‌ مختلف‌فیلم‌ را می‌بریدند، ترجمه‌ صحنه‌ها را روی‌كاغذی‌ می‌نوشتند، از نوشته‌ فیلم‌برداری‌می‌كردند و پس‌ از پخش‌ فیلم‌، وسط صحنه‌های‌آن‌ نوشته‌ها را پخش‌ می‌كردند.
نمایش‌ فیلم‌ «دختر فراری‌» با استقبال‌ بسیارخوب‌ مردم‌ روبه‌رو شد. این‌ كار به‌ دست‌ دكتراسماعیل‌ كوشان‌ انجام‌ شد. در حقیقت‌ او بانی‌دوبله‌ اولین‌ فیلم‌ خارجی‌ به‌ فارسی‌ بود. دكتركوشان‌ پس‌ از پایان‌ تحصیلاتش‌ در رشته‌ اقتصاد(درآلمان‌)، رشته‌ تازه‌ای‌ را برای‌ ادامه‌ تحصیل‌پیدا می‌كند و به‌ لحاظ جاذبه‌ای‌ كه‌ سینما برایش‌داشت‌، در رشته‌ ارتباط جمعی‌ كه‌ شامل‌ روزنامه‌،رادیو و سینما می‌شد، ادامه‌ تحصیل‌ می‌دهد. پس‌از مدتی‌، قصد برگشت‌ به‌ ایران‌ را می‌كند كه‌ به‌علت‌ پاره‌ای‌ از مسائل‌ (جنگ‌) مجبور می‌شودمدتی‌ را در استانبول‌ اقامت‌ كند. در طول‌ اقامت‌اجباری‌اش‌، در آنجا به‌ طور جدی‌ پیگیر كار دوبله‌می‌شود و طرح‌ اولیه‌ شركت‌ «میترا فیلم‌» را بامشاركت‌ خودش‌، همسرش‌ دیانا و جهانگیر تفضلی‌(دانشجوی‌ رشته‌ حقوق‌ در دانشگاه‌ استانبول‌)شكل‌ می‌دهد. سپس‌ با خرید 2 فیلم‌ فرانسوی‌ واسپانیولی‌ كارش‌ را آغاز می‌كند. به‌ كمك‌ تفضلی‌برای‌ انجام‌ این‌ كار برخی‌ از دانشجویان‌ علاقه‌مندجذب‌ كار شدند. نام‌ «دختر فراری‌» را خودكوشان‌ برای‌ فیلم‌ فرانسوی‌ انتخاب‌ می‌كند اما نام‌اصلی‌ فیلم‌ «نخستین‌ وعده‌ دیدار» محصول‌ سال‌1944 فرانسه‌ بود. وی‌ در آن‌ زمان‌ به‌ سختی‌می‌تواند برای‌ هنرپیشگان‌ خارجی‌ زن‌، زنی‌ایرانی‌ را بیابد; زیرا كمتر بانوی‌ ایرانی‌ حاضرمی‌شد كه‌ به‌ جای‌ ستاره‌های‌ این‌ فیلم‌ها حرف‌بزند.
 
اما سرانجام‌ «نوریله‌ قوانلو» به‌ جای‌ هنرپیشه‌فرانسوی‌ «دانیل‌ داریو» حرف‌ می‌زند و بقیه‌نقش‌های‌ زن‌ را دختران‌ یا زنان‌ ترك‌ یا یونانی‌دوبله‌ كردند كه‌ كاری‌ بس‌ مشكل‌ بود; زیرا بایدزبان‌ فارسی‌ را تا حدودی‌ به‌ آنها آموزش‌ می‌داد،تمرین‌ می‌كرد و بالاخره‌ ضبط برروی‌ فیلم‌ بود.نتیجه‌ كار به‌ عنوان‌ اولین‌ دوبله‌ بد نبود و او خود رابرای‌ پخش‌ فیلم‌ دوبله‌ شده‌ دیگرش‌ به‌ نام‌ «دختركولی‌» كه‌ اسپانیولی‌ بود، آماده‌ كرد. این‌ دو فیلم‌هر دو در تركیه‌ دوبله‌ فارسی‌ می‌شوند و در سال‌1325 كه‌ وی‌ به‌ ایران‌ بازمی‌گردد، هر دو را به‌نمایش‌ درمی‌آورد و شركت‌ میترا در تهران‌ مستقرمی‌شود.


ایران‌ نو فیلم‌

هجده‌ ماه‌ قبل‌ از این‌ زمان‌ (1323)،استودیویی‌ برای‌ تولید دوبله‌ فیلم‌ اعلام‌موجودیت‌ می‌كند كه‌ نام‌ آن‌ را «ایران‌ نوفیلم‌»گذاشتند.
بنیانگذاران‌ اولیه‌ آن‌ شاهپور مبینی‌، منصورمبینی‌، هوشنگ‌ كاوه‌ و امیرحسین‌ دهلوی‌ بودند.عده‌ای‌ دیگر نیز بعدا به‌ آنها می‌پیوندند. دكترمیرسپاسی‌ و فاضل‌ سرجویی‌ و چند تن‌ دیگر بااستفاده‌ از موقعیت‌ مالی‌ خوبی‌ كه‌ داشتند، در این‌راه‌ سرمایه‌گذاری‌ می‌كنند. اعضای‌ گروه‌ استودیوباید قبل‌ از فیلم‌سازی‌ دو مرحله‌ را می‌گذراندند:
ساخت‌ وسایل‌ لازم‌ برای‌ تاسیس‌ یك‌ استودیوو كار دوبله‌... آشنایی‌ به‌ الكترونیك‌، تراشكاری‌،ریخته‌گری‌، آهنگری‌، انرژی‌ و علاقه‌ فراوان‌،تمامی‌ سرمایه‌ای‌ بود كه‌ آنان‌ در اختیار داشتند.هدفشان‌ در ابتدا فیلم‌سازی‌ و سپس‌ دوبله‌ بود;درحالی‌ كه‌ در كشورهای‌ همسایه‌ مانند تركیه‌، هندو مصر كار فیلم‌سازی‌ و دوبله‌ رواج‌ كامل‌ داشت‌.در ایران‌ همه‌ مراحل‌، جنبه‌ جستجو، ابداع‌ واختراع‌ را داشت‌ و در این‌ شرایط، «ایران‌نوفیلم‌» زمانی‌ آمادگی‌ آن‌ را یافت‌ كه‌ به‌ دوبله‌فیلم‌ بپردازد كه‌ «دختر فراری‌» از راه‌ رسیده‌ بود.



بهترین‌ فیلم‌ دوبله‌

بهترین‌ فیلم‌ دوبله‌ شده‌ به‌ فارسی‌، پنجمین‌ فیلم‌دوبله‌ شده‌ای‌ بود كه‌ در پاریس‌ كار دوبله‌ آن‌انجام‌ شد. نامش‌ «بازگشت‌ جاودانی‌» بود. این‌فیلم‌ نسبت‌ به‌ فیلم‌های‌ قبلی‌ از نظر دوبله‌،محاسنی‌ داشت‌ كه‌ باعث‌ برتری‌ آن‌ می‌شد. مانندتطبیق‌ حركات‌ بازیكنان‌ با صدا و استفاده‌ از كلمات‌فارسی‌ سلیس‌ و آهنگ‌ صدای‌ بازیگران‌ ایرانی‌ كه‌انصافا خوب‌ هم‌ حرف‌ می‌زدند; مانند زرین‌ ملك‌حكیمی‌، آقای‌ نامدار، آقای‌ نبوی‌، خانم‌ فرمانفرماو حكمت‌ كه‌ هر كدام‌ جذابیت‌ خاص‌ خود راداشتند.
یادآور می‌شویم‌ چهار فیلم‌ دوبله‌ شده‌ قبل‌ از«بازگشت‌ جاودانی‌» در تركیه‌ دوبله‌ شده‌ بودند واین‌ فیلم‌ (بازگشت‌ جاودانی‌) توسط احمدوهاب‌زاده‌ دوبله‌ شد.
نام‌ چهار فیلم‌ قبلی‌ به‌ ترتیب‌: «دختر فراری‌»،«دختر كولی‌»، «زن‌ سنگدل‌» و «تاراس‌ بولبا» بودكه‌ این‌ چهار فیلم‌، مشكلات‌ عمده‌ای‌ مانند اندازه‌نبودن‌ جملات‌ با دهان‌ و لب‌ هنرپیشه‌، تاریك‌ وكمرنگ‌ بودن‌ فیلم‌ها (به‌ علت‌ پوزیتیو بودنشان‌)،از بین‌ رفتن‌ موزیك‌ متن‌ و افكت‌های‌ صحنه‌ راداشت‌.
 


دوبله‌ در ایتالیا


قبلا گفتیم‌، دوبله‌ در ایتالیا از كیفیت‌ بسیار خوبی‌برخوردار بود. «الكساندر آقابابیان‌» در خیابان‌نادری‌، كوچه‌ نوبهار، شماره‌ 11، منزل‌مسكونی‌شان‌ كه‌ از قبل‌ محل‌ كار پدرش‌ نیز بود،«داریوش‌ فیلم‌» را تاسیس‌ می‌كند. وی‌ تا قبل‌ ازسال‌ 1328 تعدادی‌ فیلم‌ كوتاه‌ تبلیغاتی‌ هم‌ تهیه‌می‌كند اما علاقه‌ او پیگیری‌ امر دوبله‌ بود. تا این‌ كه‌از طریق‌ دوستش‌ محمود خسروی‌ كه‌ در سفارت‌ایران‌ در رم‌ كار می‌كرد، اطمینان‌ حاصل‌ كرد كه‌دوبله‌ به‌ فارسی‌ در ایتالیا از هر جهت‌ ممكن‌ است‌.سریعا عازم‌ رم‌ می‌شود، در آنجا تحصیلاتش‌ را دررشته‌ كارگردانی‌ (به‌ شكل‌ آزاد) به‌ پایان‌ می‌برد وبعد شروع‌ به‌ كار دوبله‌ می‌كند.
«آلكس‌ آقابابیان‌» بنیانگذار دوبله‌ به‌ فارسی‌در ایتالیا می‌باشد و فیلم‌ «سرگذشت‌ فریدون‌بینوا» را دوبله‌ می‌كند كه‌ 12 مهر 1331 در سالن‌سینما دیانا و در هفته‌ دوم‌ در سینما پارك‌ به‌ علت‌استقبال‌ مردم‌، به‌ نمایش‌ درمی‌آید. وی‌ از جمله‌مدیران‌ دوبلاژی‌ بود كه‌ باهوش‌ و سلیقه‌، مراحل‌انتخاب‌ دوبله‌ تا عرضه‌ فیلم‌هایش‌ را به‌ خوبی‌ طی‌می‌كرد و مطمئنا موسسه‌ داریوش‌ فیلم‌ ازخوش‌نام‌ترین‌ موسسات‌ دوبلاژ در آن‌ زمان‌ بود.
 


اولین‌ فیلم‌ خارجی‌ دوبله‌ شده‌ در ایران‌

بالاخره‌ در ایران‌، اولین‌ فیلم‌ خارجی‌ دوبله‌می‌شود. فیلم‌ فرانسوی‌ «جای‌ پا در برف‌» كه‌ با نام‌«مرا ببخش‌» به‌ نمایش‌ درمی‌آید، در استودیوی‌«ایران‌ نوفیلم‌» دوبله‌ می‌شود و در سال‌ 1327در سینما دیانا و سینما پارك‌ فیلم‌ به‌ نمایش‌ عمومی‌درمی‌آید.
هوشنگ‌ كاوه‌ از پایه‌گذاران‌ این‌ استودیو بود.عطاءا... در فیلم‌ «مرا ببخش‌» نقش‌ «پی‌یر لانژا»را گویندگی‌ می‌كند و مهری‌ عقیلی‌ به‌ عنوان‌گوینده‌ زن‌ فیلم‌ انتخاب‌ می‌شود. در این‌ مرحله‌،ایرج‌ دوستدار به‌ جمع‌ اعضای‌ ایران‌ نو فیلم‌ اضافه‌می‌شود و نقشی‌ را در فیلم‌ می‌گوید و بعد اسدا...پیمان‌ كه‌ توانست‌ در شش‌ نقش‌ حرف‌ بزند، یك‌نقش‌ كوچك‌ را هم‌ هوشنگ‌ كاوه‌ و نقش‌ دختركوچك‌ را خواهرش‌ می‌گوید. گفتنی‌ است‌ دوبله‌این‌ فیلم‌ نزدیك‌ به‌ یك‌ سال‌ طول‌ می‌كشد.
 
 
Image result for ‫عکس تاریخ دوبله در ایران‬‎

اولین‌ دوبلورها

تقریبا بیشتر كسانی‌ كه‌ در امر تهیه‌ و ایجاداستودیو بودند، خودشان‌ نیز گویندگی‌ فیلم‌ها راانجام‌ می‌دادند. كم‌ یا زیاد فرقی‌ نمی‌كند; مهم‌این‌ است‌ كه‌ به‌ طور مشخص‌ نمی‌توان‌ گفت‌ كه‌مثلا آقای‌ فلانی‌ فقط گویندگی‌ یا فقط مدیردوبلاژ بوده‌اند. آنان‌ با استعداد و توانایی‌ و علاقه‌انسان‌ كارهای‌ مختلف‌ دوبله‌ را به‌طور توامان‌انجام‌ می‌دادند. برای‌ همین‌ بسیار مشكل‌ است‌اولین‌ افراد دوبلور را معرفی‌ كرد اما دربخش‌های‌ بعدی‌ دوبلورهای‌ شاخص‌ را معرفی‌خواهیم‌ كرد.

 
Image result for ‫عکس تاریخ دوبله در ایران‬‎
لزوم‌ دوبله‌ و هنر دوبلور

خلاصه‌ای‌ از سخنان‌ پورنگ‌ بهارلو را كه‌ در امردوبله‌ در ایتالیا از اواسط دهه‌ 30 تا اواسط دهه‌40 و سپس‌ در ایران‌ تا اواخر دهه‌ 40 در سمت‌مدیر دوبلاژ و گوینده‌ فعالیت‌ داشت‌ و ازسرشناسان‌ دوبلاژ در ایتالیا بود، برایتان‌ نقل‌قول‌می‌كنیم‌:
«حدود چهار سال‌ از تاریخ‌ دوبله‌ اولین‌ فیلم‌می‌گذرد ولی‌ هنوز صاحبان‌ فیلم‌ و سینما در لزوم‌دوبله‌ و ادامه‌ پیداكردن‌ آن‌ مشكوك‌ هستند، كه‌پس‌ از نمایش‌ فیلم‌ «حیف‌ كه‌ خیلی‌ حقه‌ای‌» و«آسیابان‌ عشوه‌گر» كه‌ هر دو با موفقیت‌ بی‌نظیری‌مواجه‌ شدند، به‌ همه‌ ثابت‌ شد كه‌ از نظر تجاری‌دوبله‌ به‌ فارسی‌ دارای‌ استفاده‌ بیشتری‌ است‌ وچون‌ دوبله‌ فیلم‌ها در تهران‌ مقرون‌ به‌ صرفه‌ بود،ورود دستگاه‌های‌ بزرگ‌ صدابرداری‌ و میكساژ وغیره‌، از آمریكا، انگلستان‌، فرانسه‌، آلمان‌ و ایتالیابه‌ ایران‌ رواج‌ پیدا می‌كند.
اما نكته‌ مهم‌، كارگردانان‌ دوبله‌ و گویندگان‌هستند. هنر یك‌ گوینده‌ در این‌ است‌ كه‌ نقش‌مربوط به‌ خود را واقعا درك‌ و خود را در قالب‌هنرپیشه‌ حس‌ كند; و گرنه‌ مساله‌ تطبیق‌ جملات‌ بادهان‌ هنرپیشه‌ پس‌ از چند جلسه‌ تمرین‌ قابل‌یادگیری‌ است‌ و اشكال‌ دیگر كار دوبله‌كنندگان‌ایرانی‌ مقیم‌ رم‌، سانسور كلمات‌ بود كه‌ نمی‌شد باحس‌ بازیگر به‌ خود القا كنند.
به‌ رغم‌ نظرهای‌ موافق‌ و مخالف‌ در ارتباط بادوبله‌، تعداد سینماها و استودیو و مراكز دوبله‌ ودوبلورها روز به‌ روز افزایش‌ می‌یابد كه‌ همگی‌آنها سهمی‌ در رشد و تكامل‌ سینما و دوبلاژ دارند.

 
Image result for ‫عکس تاریخ دوبله در ایران‬‎
ایجاد انجمن‌ گویندگان‌ فیلم‌

در سال‌ 1336 بیش‌ از دو برابر سال‌ 35فیلم‌ دوبله‌ عرضه‌ می‌شود و این‌ روند سریع‌ تاسال‌ها ادامه‌ پیدا می‌كند; به‌طوری‌ كه‌ تا سال‌ 40كمتر فیلمی‌ را در سینماها به‌ زبان‌ اصلی‌ می‌توان‌یافت‌. دوبله‌ باعث‌ افزایش‌ تماشاگران‌ و سالن‌های‌سینمایی‌ و موسسات‌ دوبلاژ و دوبلورها می‌شود.
در سال‌ 1353 جامعه‌ دوبلاژ به‌ عنوان‌انجمن‌ پذیرفته‌ و دارای‌ بنیادنامه‌ مصوب‌ می‌شود.
پس‌ از شكل‌گیری‌ رسمی‌ انجمن‌ گویندگان‌اتفاقاتی‌ می‌افتد كه‌ مهم‌ترین‌ آنها، اعتصاب‌ دراواخر سال‌ 1353 برای‌ افزایش‌ دستمزدهامی‌باشد كه‌ نزدیك‌ به‌ 9 ماه‌ به‌ طول‌ می‌انجامد.اما بالاخره‌ خسروشاهی‌ و منوچهر زمانی‌ به‌نمایندگی‌ انجمن‌ گویندگان‌ به‌ مذاكره‌ باواردكنندگان‌ فیلم‌ می‌پردازند و در فاصله‌ كوتاهی‌به‌ توافق‌ می‌رسند كه‌ اضافه‌ دستمزدها به‌ میزان‌چهل‌ درصد باشد و طلب‌های‌ معوقه‌ نیز پرداخت‌شود. بدین‌ ترتیب‌ مجددا فعالیت‌ انجمن‌گویندگان‌ فیلم‌ آغاز می‌شود.

 

عصر طلایی‌ دوبله‌

دوبله‌ ایران‌ در دهه‌ 40، نقاط اوج‌ درخشانی‌دارد كه‌ به‌ عصر طلایی‌ دوبله‌ معروف‌ است‌ اما ازاواخر این‌ دهه‌ به‌ خصوص‌ اوایل‌ دهه‌ 50، به‌دلایلی‌ شروع‌ به‌ افت‌ می‌كند. البته‌ گاهی‌ كارهای‌خوب‌ هم‌ می‌دیدیم‌ اما به‌ پیروی‌ از نزول‌ فیلم‌ها وعلل‌ دیگر كه‌ ذكر خواهد شد، دوبله‌ نیز رو به‌ افول‌می‌گذارد.
از دلایل‌ اصلی‌ این‌ افول‌، سرعت‌ در كار دوبله‌بود كه‌ باعث‌ از بین‌ رفتن‌ كیفیت‌ كار می‌شد. درآن‌ هنگام‌ هركس‌ می‌توانست‌ واردكننده‌ فیلم‌شود و با سلیقه‌ خودش‌ از مدیر دوبلاژ بخواهدفیلم‌ را كمدی‌ و... كند. علل‌ دیگر دستمزدهای‌ كم‌و گاهی‌ عدم‌ پرداخت‌ دستمزدها و نداشتن‌حمایت‌ قانونی‌ از این‌ حرفه‌، عدم‌ تامین‌ حرفه‌ای‌(مانند بیمه‌، بازنشستگی‌ و...) بود. پس‌ از انقلاب‌،تاثیر افول‌ دهه‌ قبل‌ باعث‌ بی‌توجهی‌ به‌ دوبله‌می‌شود اما دوبله‌ به‌ علت‌ نیاز جامعه‌ همچنان‌ به‌كار خود ادامه‌ می‌دهد. مشكلات‌ ذكر شده‌ برای‌دوبلورها به‌ قوت‌ خود باقی‌ می‌ماند و ناآگاهی‌ به‌مسائل‌ و امور دوبله‌ و بعضا فیلم‌های‌ نامناسب‌ واظهارنظرهای‌ سلیقه‌ای‌ اهل‌ سینما جمعا باعث‌واردآمدن‌ ضربات‌ جبران‌ناپذیری‌ به‌ پیكر دوبله‌شد.
مردان‌ و زنان‌ این‌ دوبله‌ همان‌ افراد عصرطلایی‌ دوبله‌اند. دوبله‌ای‌ كه‌ در دنیا حرف‌ اول‌ رامی‌زد و هنوز هم‌ به‌ تنهایی‌ با قدرت‌ عظیم‌ عشق‌ به‌حرفه‌ سعی‌ می‌كند بر روی‌ پاهای‌ ضعیفش‌ بایستد.بعضی‌ از دوبلورهای‌ ما به‌ جرات‌ می‌توان‌ گفت‌ كه‌اجرایی‌ جهانی‌ داشته‌اند اما آیا همین‌ جا، كنارگوشمان‌، در جشنواره‌ فجر جایزه‌ای‌ برای‌ این‌قشر پركار، مسئول‌ و مظلوم‌ در نظر گرفته‌ایم‌؟مطبوعات‌ چقدر نقش‌ دوبله‌ را پررنگ‌ كرده‌اند؟چقدر در افول‌ آنها نقش‌ داشته‌اند؟ به‌ راستی‌آنان‌ چقدر تشویق‌ شده‌اند؟ چقدر حمایت‌شده‌اند؟
مسئولان‌ و مطبوعات‌ باید سری‌ به‌ این‌اتاق‌های‌ تنگ‌ و تاریك‌ بزنند و گوشه‌ای‌ ازحنجره‌های‌ پاره‌شده‌ را ببینند. تلاش‌ عاشقانه‌ آنهاقابل‌ ستایش‌ است‌. ای‌ كاش‌ انصاف‌ رعایت‌ می‌شدو نقاط درخشان‌ كار دوبلورها در نظر گرفته‌می‌شد آیا خلق‌ این‌ همه‌ پرسوناژ جدی‌ در تاریخ‌سینمای‌ ما در دوبله‌، قابل‌ ستایش‌ نیست‌؟
 
 
تعداد بازدید از این مطلب: 6107
برچسب‌ها: دوبلاژ , دوبله ,
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

جمعه 30 بهمن 1393 ساعت : 11:43 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
چگونه دوبلور شدند؟(زهره شکوفنده)
نظرات
چگونه دوبلور شدند؟ ( زهره شكوفنده)
 
                       ( دوست دارم صدایم را با نقش‌هایم بشناسند )

********************************************************Image result for ‫زهره شکوفنده‬‎Image result for ‫زهره شکوفنده‬‎

زهره شکوفنده (زادهٔ ۱۳۲۹، تهران) صداپیشهٔ ایرانی است که تا کنون در بیش از ۲۰۰۰ اثر حضور داشته‌است. او علاوه بر صداپیشگی مدیر دوبلاژ نیز بوده‌است.

 او سال‌ها در دوبله همزمان در جشنواره کودک حضور داشته‌است. پدر وی حشمت الله شکوفنده (۱۳۰۵ تا ۱۳۶۳) گوینده بوده‌است. برادرش کامبیز شکوفنده نیز در کار دوبله مشغول است.

زندگی هنری

زهره شکوفنده اوایل انقلاب در بسیاری از فیلمهای ویدئویی که در مستر فیلم و تحت مدیریت ایرج ناظریان دوبله می‌شد در بسیاری از نقشهای ماندگار صحبت کرد که پس از سه دهه هنوز طراوت خود را حفظ کرده‌اند. در سالهای اخیر و پس از مرگ ژاله کاظمی، عزلت نشینی بانوی بی بدیل دوبله رفعت هاشم‌پور و همچنین انزوای ناخواسته شهلا ناظریان پس از بیماری سختش، بار دوبله بسیاری از نقشهای شاخص بر دوش خانم شکوفنده بوده‌است که به بهترین وجه گویندگی نموده‌است. او در بسیاری از فیلمها و مجموعه‌های تلویزیونیایرانی و خارجی به جای بازیگران مطرح گویندگی نموده و نیز در بسیاری از موارد سرپرست گویندگان بوده‌است.

فیلم‌ شناسی

Image result for ‫زهره شکوفنده‬‎

برخی از مجموعه‌ها و فیلم‌هایی که وی در آن‌ها به ایفای نقش پرداخته و یا گویندگان را سرپرستی کرده‌است به شرح زیر است:

فیلم‌های خارجی

  1. جاذبه (۲۰۱۴)
  2. آقا و خانم اسمیت (۲۰۰۵)
  3. اوج (۲۰۰۵)
  4. ترس روی شهر (۲۰۰۵)
  5. شوهر ایتالیایی (۲۰۰۴)
  6. طلاق با عشق (۲۰۰۳)
  7. جسارت (۲۰۰۳)
  8. شیاد (۲۰۰۲)
  9. اعترافات یک ذهن خطرناک (۲۰۰۲)
  10. گاهی خوشی گاهی غم (۲۰۰۲)
  11. بوسه اژدها (۲۰۰۱)
  12. کیت و لئوپولد (۲۰۰۱)
  13. خاطرات (۲۰۰۱)
  14. دزدان (۲۰۰۱)
  15. مرد شهر (۲۰۰۱)
  16. طراح ازدواج (۲۰۰۱)
  17. خاطرات (۲۰۰۱) به عنوان سرپرست گویندگان
  18. از وهم تا وحشت (۲۰۰۰)
  19. شکلات (۲۰۰۰)
  20. این کودک را دعا کنید (۲۰۰۰)
  21. به دل بگو چه کار کنه (۱۹۹۹)
  22. عروس فراری (۱۹۹۹)
  23. آوای قلب‌ها (۱۹۹۹)
  24. ناتینگ هیل (۱۹۹۹)
  25. نامه‌هایی از یک قاتل (۱۹۹۸)
  26. گلوریا (۱۹۹۸)
  27. از اعماق (۱۹۹۷)
  28. آزار (۱۹۹۷) به عنوان سرپرست گویندگان
  29. اتاق ماروین (۱۹۹۶)
  30. گناه (۱۹۹۲)
  31. بابا لنگ دراز(۱۹۹۰)
  32. کوه نشین (آخرین مرد) (۱۹۸۶)
  33. ضارب (۱۹۸۳)
  34. کینگ کونگ (۱۹۷۶)

مجموعه تلویزیونی

  1. افسانه دونگ یی (دونگ یی)
  2. گمشده (۲۰۰۴-۲۰۱۰)
  3. سرنوشت (۲۰۱۲)

فیلمهای ایرانی

و دهها گویندگی متفاوت دیگر...

Image result for ‫زهره شکوفنده‬‎

یک گپ کوتاه بااو.... 
    
    
    زهره شكوفنده با بیان این‌كه علاقه‌ای به مصاحبه‌ی تصویری ندارد، اظهار كرد: دوست دارم مردم صدایم با نقش‌هایی كه می‌گویم بشناسند تا نقش‌ها را بپذیرند و با شنیدن صدایم چهره‌ی خودم را به یاد نیاورند. 
 این مدیر دوبلاژ و صداپیشه درباره‌ی شروع به كار خود گفت: به واسطه‌ی خانم نورالهی از دوبلورهای خوب كه جای بچه‌ها هم در فیلم‌ها صحبت می‌كردند در سال 1334 در پنج سالگی وارد كار دوبله شدم. در آن زمان قرار شد كه جای بچه‌ها در آثار سینمایی حرف بزنم. من هم برای صحبت به جای بچه‌ها به دوبله آمدم و در سال 34 در یك فیلم به نام «ولگردها» و درسال 1335 در «دختر نمكزار» گویندگی كردم.
    وی افزود: در كل فیلم‌های زیادی در آن زمان دوبله نمی‌شد و گروه دوبله حدود 15 تن بود.
    این سرپرست گفتار درباره‌ی تغییر اندك صدایش در 30 سال اخیر اظهار كرد: معمولا صدای دوبلورها كمتر تغییر می‌كند.
    وی درباره‌ی چگونگی خواندن دیالوگ‌ها در شروع كار خود در دوبله گفت: هنگامی كه وارد دوبله شدم سه ماه بود كه مدرسه می‌رفتم. بنابراین به خوبی نمی‌توانستم بخوانم و بنویسم. استادم آقای هوشنگ لطیف‌پور دیالوگ‌ها را در گوش من می‌گفتند. سپس من ادا می‌كردم.
    شكوفنده با اشاره به حال و هوای خود هنگام ورود به دوبله اظهار كرد: من به عشق چلوكباب‌های ظهر به دوبله آمدم. دوست داشتم ساندویچ و چلوكباب بخورم. نمی‌دانستم دوبله چیست. حتی گاهی هنگام ضبط به جای گفتن نقش خودم، دیالوگ گفتن برخی دوبلورها را نگاه می‌كردم و این كار موجب خنده‌ی آنان می‌شد.
    وی در ادامه گفت: عاشق كارم هستم و هنوز هم كه پشت میز دوبله می‌نشینم با عشق به جای نقش‌ها صحبت می‌كنم و دستمزد برایم در مراحل بعدی اهمیت قرار دارد.
 
Image result for ‫زهره شکوفنده‬‎
    این مدیر دوبلاژ با بیان این‌كه در آثار فارسی با لهجه‌های مختلف صحبت كرده‌ام، اظهار كرد: به لهجه‌های لری و تركی صحبت كرده‌ام. به عنوان نمونه به جای خانم فخری خوروش در سریال «روشن‌تر از خاموشی» با لهجه حرف زده‌ام. علاوه بر آن به لهجه‌های جنوبی و شیرازی گویندگی كرده‌ام.
    وی درباره‌ی علت اعتراض به چگونگی دوبله‌ی لهجه‌ها اظهار كرد: در برخی موارد در بیان لهجه‌ها تنها متن را اعراب‌گذاری می‌كنیم.
    این صداپیشه درباره‌ی صحبت به جای بچه‌ها در آثار اخیر اظهار كرد: می‌توانم به جای هنرپیشه‌های بچه صحبت كنم، ولی در فیلم‌هایی كه خودم دوبله می‌كنم ترجیح می‌دهم این كار را به دوبلورهای بچه‌گو واگذار كنم.
    وی در زمینه‌ی استفاده از بچه‌ها در حال حاضر برای گویندگی به جای كودكان و نوجوانان تصریح كرد: در گذشته شاید در طول ماه دو فیلم دوبله می‌شد، ولی اكنون در هر روز یك فیلم دوبله می‌شود و همین امر موجب می‌شود كه بچه‌ها از درس‌های خود عقب بیفتند. از سوی دیگر شرایط كاری نسبت به گذشته تفاوت كرده است.
 
Image result for ‫زهره شکوفنده‬‎
    شكوفنده با اشاره به مقطع 16 سالگی خود یادآور شد: در آن زمان بازیگرانی بودند كه همیشه من به جای آن‌ها حرف می‌زدم اما پس از چند سال بازیگران بزرگ شده بودند، ولی صدایم بچه باقی مانده بود. بنابراین از دوبلورهای دیگر برای صحبت به جای آن بازیگران استفاده می‌كردند و این كار موجب گریه كردن من می‌شد.
    آقای لطیف‌پور در این زمان به من پیشنهاد كردند كه اگر می‌خواهی كه كار تو فقط به گویندگی به جای بچه‌ها منحصر نشود باید تلاش كنی كه از این به بعد به جای بچه‌ها صحبت نكنی تا صدایت شكل بگیرد. بنابراین شش ماه اصلا كار نكردم و با فیلم‌های «لیلی و مجنون» و «اشك و لبخندها» شروع به گویندگی به جای بازیگران بزرگسال كردم.
    شكوفنده در پاسخ به این پرسش كه آیا دوره‌ای را تجربه كرده‌اید كه بیكار باشید یا در مقطعی كارهایی كه در آن‌ها صحبت كرده‌اید پخش نشود؟ گفت: دو سال پیش نصف صورتم فلج شد. یكی از همكارانم یك دكتر طب سوزنی را به من معرفی كرد و این پزشك من را درمان كرد. البته علت این عارضه را هنوز دانشمندان متوجه نشده‌اند. به هر حال این بیماری موجب شد كه من حدود یك ماه نتوانم كار كنم.
    این سرپرست گفتار فیلم درباره‌ی نقش‌هایی كه به آن‌ها تعلق خاطر دارد، اظهار كرد: تقریبا تمام نقش‌هایی كه گفته‌ام را دوست دارم، ولی نقش‌هایی كه حسی‌تر است را بیشتر دوست دارم.
 

    وی در زمینه‌ی تعداد آثاری كه در آن گویندگی كرده است، گفت: از سال 63 تا سال 74 در حدود 1300 فیلم حرف زدم.
    شكوفنده درباره‌ی صحبت در آثار مستند اظهار كرد: قبل از واحد شدن دوبلاژ سیما، در مستندها هم گویندگی می‌كردم. البته آثاری را برای كار انتخاب می‌كردم كه از آن‌ها مطلبی بیاموزم، مثل كوآنتوم. اما پس از متمركز شدن دوبله، مدیر واحد دوبلاژ سیما كارهای من را به آثار سنگین و به اصطلاح بزرگانه مختص كرد.
    این گوینده در پاسخ به پرسشی مبنی بر وجود دوبله‌ی زیرزمینی تاكید كرد: ما متاسفم هستیم. البته نه به علت آن‌كه آنان كار می‌كنند، بلكه چون باید برای هر كاری ضوابطی وجود داشته باشد. من كه 51 سال وقت خود را صرف دوبله كرده‌ام و در دوبله‌ی گونه‌های مختلف برنامه چون مستند، سریال داستانی و صحبت به جای كودكان فعایلت حرفه‌ای داشته‌ام. اكنون دوست ندارم شاهد آن باشم كه كسانی بدون گذراندن هیچ كدام از این مراحل، آثاری را دوبله می‌كنند.
    وی اضافه كرد: تكثیر فیلم‌های قاچاق، كار ما را محدود كرده است؛ چرا كه بیش از انتظار سی‌دی‌هایی كه ما دوبله می‌كنیم این فیلم‌ها در بازار پخش می‌شود. این اقدام موجب ضرر كردن موسسات ویدئویی می‌شوند. بنابراین از ما می‌خواهند كه دوبله‌ی فیلم‌ها را ارزان‌تر تمام كنیم. در نتیجه كیفیت دوبله‌ی این آثار افت می‌كند. البته صاحبان موسسات هم حق دارند.
 

   
 این سرپرست گفتار فیلم درباره‌ی انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم گفت: برخلاف شایعات موجود، هر سال از افراد علاقه‌مند دوبله امتحان گرفته می‌شود و افراد مستعد پذیرفته می‌شوند.
    وی افزود: بین افرادی كه به صورت زیرزمینی كار دوبله انجام می‌دهند، افراد با استعداد هم وجود دارند. بنابراین چرا آنان از طریق خود ما وارد دوبله نمی‌شوند. دو سه نفر از گروه اولی كه زیرزمینی كار كردند افرادی بودن كه پس از گذراندن دوره‌ها رد شده بودند. البته بین آنان هم افراد بااستعداد هست.
    شكوفنده اضافه كرد: ما پس از مدتی برای موسسات ویدئویی خانگی كارها را دوبله نمی‌كردیم، ولی بعد از گذشت زمانی تصمیم به دوبله گرفتیم. از همان افراد در سازمان صدا و سیما تست گرفتیم. اكنون از میان آنان چند نفر در حال دوره دیدن هستند. بنابراین صرف علاقه‌مندی به كار زیبایی چون دوبله نباید موجب شود كه افراد به فعالیت در آن حوزه بپردازند.
    وی درباره‌ی مدت زمانی كه یك دوبلور می‌تواند كار كند، اظهار كرد: از افرادی كه صدای خاصی دارند ولی به كهولت سن رسیده‌اند می‌توان به شكل دیگری استفاده كرد. به عنوان نمونه برای گفتن نقش‌هایی كه كوتاه اما چشمگیر هستند دعوت به كار كرد. من در آثاری كه دوبله می‌كنم معمولا از این گویندگان بهره می‌برم.
 

  
  این مدیر دوبلاژ درباره‌ی نگه داشتن نسخه‌ای از كارهایی كه در آن‌ها گویندگی و یا آنان را دوبله كرده است در نزد خود، گفت: برخی از تله تئاترهای شكسپیر، «اشك‌ها و لبخندها» و كاری به نام «خلیج ببر» كه مربوط به سال‌های ابتدایی شروع به كارم است را برای خود آرشیو كرده‌ایم.
    شكوفنده كه در برنامه‌ی «چایی برای دو نفر» رادیو گفت وگو سخن می‌گفت در پایان، نشست صداهای ماندگار و صحبت به لهجه‌های گوناگون از جمله به لهجه‌ی شیرازی در فیلم «سوته دلان» و حرف زدن به جای برندگان اسكار را اوج كار خود ذكر كرد.
 
 
تعداد بازدید از این مطلب: 8774
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

پنج شنبه 30 بهمن 1393 ساعت : 11:18 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
چگونه بازیگر شدند؟(مهناز افشار)
نظرات

چگونه بازیگر شدند؟(مهناز افشار)

مهناز افشار(زاده 21 خرداد 1356درتهران) دیپلم اش را در رشته تجربی گرفت و برای ادامه تحصیل به مدت چهار سال در موسسه‌ای غیرانتفاعی به تحصیل در رشته تدوین پرداخت. خانواده اش ریشه مذهبی دارند، به همین دلیل هم در ابتدا مخالف بودند که دخترشان وارد بازیگری شود. اودر ابتدا برای آموختن کار مورد علاقه اش در کلاس‌های بازیگری استاد حمید سمندریان تعلیم دیدو...

*********************************************************************************************************************

مهناز افشار از طریق موقعیتی عجیب و پیچیده ‌به عرصه بازیگری سینمای ایران وارد شد.

 

در شرایطی خاص و به دلیل محدودیت‌های بخشی از چهره‌های قبل از انقلاب، با پشتوانه شباهت بسیارش به یکی از ستاره‌های بزرگ و محبوب موسیقی و سینما شروع به کار کرد. شاید این موقعیت به تصور عده‌ای شانس و اقبال بلند یک نفر باشد یا یک ویژگی خدادادی كه برایش نه تلاشی شده و نه نیازمند قریحه و توانایی خاصی بوده است. این فقط یک ور ماجراست.
بخش سخت‌ترش اما این جاست که تا مدت‌ها کسی حتی کنجکاو دانستن نام اصلی این بازیگر هم نبود و فردیت و هویت اختصاصی او زیر عنوان به ظاهر جذاب و مکفی «همون که خیلی شبیه فلانی‌یه» مدفون بود... و پیداست که مهناز افشار برای بیرون آمدن از زیر بار این عبارت معرف و این بهانه ورود چه زحمت و انرژی زیادی صرف کرده است.



شاید بشود این طور گفت که اگر ورودش به سینما به واسطه همین شباهت ظاهری آسان بود، مسیرش و امکان تداومش و از آن مهم‌تر به دست آوردن فردیت و شخصیت ویژه و منحصر به فرد برایش خیلی دشوارتر از دیگرانی بود که بدون این ماجراهای فرامتنی و حاشیه‌ای وارد دنیای بازیگری شدند.

به همین دلایل و با اتکا به همین انگیزه ابتدایی بود که خیلی ها تصور نمی‌کردند تشخصِ حضورِ مهناز افشار در سینما فراتر از این شباهت ظاهری برود و امیدی به پیشرفت و دست و پا کردن نام و اعتباری سوای خاطره و نوستالژی حضور یک ستاره خاموش روی پرده‌های سینما داشته باشد. حالا سال‌ها از غوغای «شور عشق» و چند فیلم گمنام و بی‌تاثیر دیگر گذشته و کسی خیلی یادش نیست که اين ستاره/ بازیگر خوب و مطمئن این روزهای سینمای ایران چه مسیری را تا رسیدن شهرت و اعتبار امروزی طی کرده است.

کسی نیازی نمی‌بیند که بپرسد این بحران و دغدغه ی هویتی که ناخودآگاه روی سال های اولیه حضور افشار در سینما سایه انداخته بود، تا چه حد خطرناک و کشنده بوده و خیلی محتمل بود که هر بازیگری را از پا بیندازد و بعد از چند فیلم بی حاصل به ناامیدی و افسردگی و کنار رفتن بکشاند.

به‌شخصه خیلی کنجکاو فهمیدن این مسیر دشوار و پروسه پیچیده ‌هستم که مهناز افشار در خودش و خلوتش طی کرد تا به این جا رسید. این جایی که موقعیتی منحصر به فرد برای بازیگری در حد و اندازه‌های سینمای محدود ایران است؛ این که همزمان هم در جدول پرفروش‌های سال صدرنشین گیشه باشی و عکس و خبرهایت نشریات و فضای مجازی را پر کند و هم در فهرست قابل توجهی از آثار مستقل و جریان متفاوت سینمای ایران بازی کنی و برای حضوری نظرگیر و شاخص در میان چند چهره شاخص بازیگری در یک فیلم به حق سیمرغ بلورین بازیگری نصیب ببری.

پوپک و مش ماشاالله (کمدی عامه پسند بفروش)، کلاغ پر (رمانس جوان پسند)، کارگران مشغول کارند (فیلم متفاوت منتسب به سینمای هنری و رکوردار حضور و جایزه در جشنواره های جهانی)، شبانه روز (فیلم تجربی درگیر با مسائل ممیزی و توقیفی)، قصه پریا (ملودرامی قراردادی و فیلم ژانر) و سعادت آباد (سینمای میانه فرهنگی با گوشه چشمی به مخاطب عام) نام های متنوع و بی ارتباطی هستند که تمام طیف ها و شاخه های متفاوت و متنوع فیلمسازی در ایران را در بر می گیرند که تنها فصل مشترکشان برای فهرست‌شدن در کنار هم حضور مهناز افشار در فهرست بازیگرانش است.
رسیدن به چنین موقعیتی با توجه به شیوه ورود به سینما می‌تواند امتیاز و اعتباری مضاعف برای بازیگر به همراه داشته باشد و از آن مهم‌تر این که می‌تواند امکان مقایسه مهم و راهگشایی بین وضعیت کنونی مهناز افشار با بازیگران و ستاره های زن دیگر این سینما پیش بیاورد که هر کدام‌شان برای رسیدن به فقط یکی از این موقعیت‌ها و شاخه‌های متنوع، خودشان و موقعیتی را که داشتند به باد سپردند و سر از ناکجاآبد درآوردند.

********************************************************************************************************************

مهناز افشار درباره بازیگر شدنش و همچنین روحیات و علائقش اینگونه میگوید:

پس از دیپلم، قرار بود معماری بخوانم ولی چون در تربیت بدنی دانشگاه سراسری پذیرفته شدم، تصمیم گرفتم ‌‌تدوین بخوانم. ۴ سال زیرنظر استاد مجید فخرایی‌نژاد، تدوین خواندم و پس از آن هم خانم فضل‌اللهی که یک کار ۹۰ دقیقه‌ای با هم انجام داده بودیم، مرا به آقای نوابی برای بازی در اولین و آخرین کار تلویزیونی‌ام «گمشده» معرفی کردند. آقای اسکندری طراح گریم بودند که من را به دفتر پویا فیلم و آقای فرح‌بخش معرفی کردند و از آنجا استارت کار سینمایی من زده شد. فکر می‌کنم در بازیگری، هم تحصیل و هم تجربه نقش مهمی دارند. درست است که تدوین خوانده بودم که به هرحال شاخه‌ای از هنر سینماست، اما پس از آن ‌‌مطالعات زیادی در زمینه بازیگری داشتم، با این حال به نظر من، هم تجربه، هم تحصیل، نه فقط در سینما، بلکه در همه رشته‌ها بسیار مهم و تاثیرگذار است.

به نظرم وقتی یک زوج سینمایی در یک فیلم‌ جواب می‌دهند (مثل زوج من و محمدرضا گلزار)، به این دلیل است که در جای خودشان قرار گرفته‌اند! ضمن اینکه من به کار گروهی اعتقاد دارم و به نظرم از گروه تدارکات گرفته تا کارگردان، همه در موفقیت یک پروژه موثر هستند و صرفا به این که حضور یک بازیگر به تنهایی می‌تواند موفقیت یک فیلم را تضمین کند، اعتقاد ندارم. اگر بازیگر به درستی سر جایش قرار نگیرد و کار گروهی درست نباشد، آن کار موفق نخواهد شد. نمونه این موضوع را حتی در سینمایی آمریکا هم می‌شود دید. بازیگرانی هستند که در یک فیلم زوج‌های موفقی هستند، اما همین زوج در فیلم بعدی موفق نیستند.

 به نظر من اشکالی ندارد یک بازیگر فیلم‌‌‌هایی در کارنامه‌‌اش داشته باشد که باعث رونق سینمای ایران شود‌، این یک حُسن است و کسی نمی‌‌تواند ایراد بگیرد چون اگر سینما رونق نداشته باشد‌، کسی فیلم نمی‌‌بیند تا بعدش فیلم‌‌های ارزشمند هم تولید شود. این را قبول دارم که منِ بازیگر‌، اگر فیلم پرفروشی دارم باید حتما اثر با ارزشی هم در کارنامه داشته باشم‌، با این حال قبول دارم اوایل کار شاید باید بیشتر دقت می‌‌کردم و وسواس بیشتری به خرج می‌‌دادم‌، شاید چون برایم ورود به این عرصه مهم بود در پذیرفتن کارها کمی عجله می‌‌کردم! اما الکی وارد سینما نشدم‌، با یک دیدگاه وارد شدم‌، بعد هم کلاس‌‌های بیان آقای سمندریان را پشت‌سر گذاشتم، کتاب خواندم، فیلم دیدم و تمرین کردم.

فعلا قصد ‌ندارم سراغ کارگردانی بروم؛ به نظرم ورود به هر رشته‌‌ای تخصص و تجربه می‌‌خواهد اما چون قبل از بازیگری‌، تدوین خوانده‌‌ام و کارهای فنی را هم دوست دارم‌، شاید یک روز با اجازه استادان به سمت فیلمبرداری بروم یا با اجازه تهیه‌ کنندگان‌، تهیه‌‌کننده شوم. کار تدوین برای آدم پرهیجانی مثل من خیلی سخت بود چون باید ساعت‌‌ها پشت میزی می‌‌نشستم و کار می‌‌کردم، ولی به من کمک کرد کادر را بشناسم و خیلی چیزهای دیگر.

‌هیچ‌وقت کار در تلویزیون را برگشت به عقب نمی‌دانم؛‌ حتی چند سال پیش قرار بود در سریال «شمس‌العماره» سامان مقدم کار کنم، ولی یک جراحی فک برای من پیش آمد و حدود ۲۰ روز نمی‌توانستم صحبت کنم، در واقع قسمت نبود ‌در تلویزیون کار کنم و بازیگر دیگری جایگزین من شد.

فکر می‌‌کنم روند بازی‌‌های گذشته من باعث شد‌ مازیار میری برای «سعادت‌آباد» به من اعتماد کند‌؛ من از ۱۸ سالگی وارد سینما شده‌‌ام و معتقدم کارهای خوب و بدم برای من تجربه و پله‌‌ای بود تا به امروز برسم‌، در واقع همه کارهایم در این‌که به اینجا برسم‌، نقش داشته‌‌اند و سعادت‌‌آباد هم از آن مستثنا نیست و می‌‌تواند یک شروع دوباره محسوب شود. با این وجود، هنوز ‌از جایگاه خودم راضی نیستم؛ این نه شعار است و نه ادا و اصول.

همیشه می‌گفتم بی‌انصاف‌ها! ۱۵ سال است دارم کار می‌کنم، حتی یک فیلم خوب نداشته‌ام که کاندیدایم کنید؟ وقتی به من گفتند امسال کاندید شده‌ای، سر صحنه فیلم «برف روی کاج‌ها» بودم. آن روزها حسابی خسته بودم. وقتی به من زنگ زدند و گفتند کاندید هستی، خیلی خوشحال شدم. ذکرهایم را گفتم و ۲ رکعت نماز شکر خواندم. اینها را می‌گویم که بدانید چه حالی داشتم. روز اهدای جوایز وقتی اسم من را خواندند، باور کنید نزدیک بود ۳ بار زمین بخورم. فقط می‌گفتم خدایا کمک کن زمین نخورم. از قبل هم روی کاغذ چیزهایی نوشته بودم که روی سن بخوانم. اول یاد خدا بود، بعد یاد خانواده‎ام و بعد هم می‌خواستم جایزه‌ام را به پدرم تقدیم کنم که عاشقانه دوستش دارم و در ادامه هم می‌خواستم جایزه را به عوامل «سعادت‌آباد» تقدیم کنم و آخر هم برای ایران آرزوی صلح و آبادی آرزو کنم. رفتم بالا و آنجا فقط از مادرم تشکر کردم؛ پدرم و سعادت‌آباد را یادم رفت!

متاسفانه در سینمای ایران، ‌یک بازیگر نمی‌تواند نقش‌های متعدد و متفاوتی را پس از یک سن مشخص بازی کند و نقش‌های ما به تکرار می‌رسد. البته هستند بازیگران میانسال و خوش‌ذوقی که بازیگران قابلی هستند و جزو افتخارات ما محسوب می‌شوند، اما باز هم به خاطر محدودیت‌های انتخاب نقش فکر می‌کنم‌ جای چندانی برای بازیگرانی از نسل ما باقی نماند! شاید هم روزی از بازیگری خداحافظی کنم، اما الان این را قطعی نمی‌گویم، وقتی خواستم این کار را انجام دهم، حتما آن را بیان خواهم کرد. من نقش‌های متفاوتی را تجربه کرده‌ام، باید فرصت به جوان‌ترها داده شود و آنها هم وارد بازی و عمل شوند. گرچه باید اشاره کنم دوست دارم در روزهای اوج، بازیگری را ترک کنم.

تاکنون طوری زندگی کرده‌ام که حاشیه نداشته باشم. این موضوع را غیر از نشریات زرد، آدم‌های اهل قلم و مطبوعاتی که کمی از حواشی دور هستند و همکارانم، همه می‌دانند که‌ جزو بازیگران بی‌حاشیه هستم. ولی به نظرم موضوع مطبوعات زرد در همه جای دنیا مرسوم است و هیچ اشکالی هم ندارد، ولی حرف من این‌ است که ای کاش حواشی که به آنها می‌پردازیم، کمی به واقعیت نزدیک باشد، نه حواشی که به زندگی خصوصی و حرفه افراد صدمه می‌زند.

اگر بخواهم از بازیگری خداحافظی کنم که خیلی هم نزدیک است، همیشگی خواهد بود. نمی‌توانم دوباره برگردم و دوباره خداحافظی کنم. بازیگری برای من مثل مجسمه‌ای است که در وجودم ساختمش، فکر می‌کنم اگر بعد از این‌که آن را ساختم بهش دست بزنم، کاملا خراب می‌شود. عکاسی بلد نیستم و کارگردانی هم نمی‌توانم بکنم. تدوین و فیلمبرداری نزدیک‌تر است به من. اما احتمال این‌که نویسنده شوم بیشتر است. مدتی است‌ نیمه‌شب‌ها ۴ خطی از ذهنم عبور می‌کند و یادداشت می‌کنم و حالا تصمیم گرفته‌ام دست‌نوشته‌هایم را به صورت کتاب چاپ کنم.

محبوبیت را بیشتر از شهرت دوست دارم، چون فکر می‌کنم دوامش بیشتر از شهرت است. خب، حُسن محبوبیت این است که وقتی از کنار یک نفر رد می‌شوی، حالا پیر یا جوان، زن یا مرد، بزرگ یا کوچک و… وقتی به من لبخند می‌زنند، حس می‌کنم‌ منِ مهناز افشار، در گوشه‌ای از ذهن او اثر مثبتی داشته‌ام و این برای من بسیار دلنشین است. ولی جنبه منفی این موضوع هم این است که فکر می‌کنند بازیگرها، آدم‌های عجیب و غریبی هستند و از کره دیگری آمدند که این، یک مقدار برایم آزاردهنده است.

                                                                   منبع:کافه سینما.ویکیپدیا.www.smsjoks.ir.نقدفارسی

تعداد بازدید از این مطلب: 5681
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

شنبه 18 بهمن 1393 ساعت : 9:50 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
نالیوود،یک رقیب بزرگ برای هالیوود در آفریقا
نظرات

  گزارش اشپیگل ازنالیوود

 (رونق سینما در کشوری مشهور به کلاهبرداری)

ترجمه و تنظیم: احمد پرهیزی

************************

 

دو سوم مردم کشور(نیجریه ) با درآمد روزانه کمتر از یک دلار زندگی می‌کنند، با این حال این صنعت بزرگ فیلم که دارای رتبه جهانیست  متعلق به چنین کشور یست. سینمای این کشور را( نالیوود ) نامیده‌اند!

                                                                              بله درست خواندید، نالیوود ...

*********************************************************************************************************************

حادثه عمدی برای یک کارگردان ساختارشکن

سینمای نیجریه با ساخت انبوهی فیلم اکشن و قصه‌های عاشقانه سراسر آفریقا را تحت پوشش دارد.روزی که دیکسون ایروگبو [تهیه‌کننده سینما] تصمیمی اساسی گرفت بالیوود نزدیک بود او را به کشتن دهد. او می‌توانست دهانش را ببندد، حرفی نزند و به سازندگان فیلم در نیجریه نگاه کند که مشغول ساخت آثاری بی‌مایه‌اند و پول پارو می‌کنند.

اماتصمیم گرفت که پیراهن راه‌راهش را بپوشد و به این گروه مافیایی بگوید از امروز راه من از راه شما جداست...

ماجرا چگونه رخ داد؟

صبح چهارشنبه بود و خورشید از لابه‌لای ابرهای آسمان لاگوس [پایتخت نیجریه] خانه‌ها را روشن می‌کرد. مهم‌ترین مردان نالیوود یعنی فیلمساز‌ها در ساختمان تئاتر ملی جمع شده بودند تا رئیس خود را انتخاب کنند. در همین زمان ایروگبو 32 ساله، فیلمساز و برنده جایزه فرهنگستان فیلم آفریقا(اسکار آفریقا) افسران پلیس تا بن دندان مسلح را کنار زد، نفس عمیقی کشید و با صدایی بلند سالن را متوجه خود کرد.مهمانان از زن و مرد جلو او ایستاده بودند، عینک آفتابی به چشم داشتند و با موبایل‌های خود ور می‌رفتند. ایروگبو این مرد لاغر ‌اندام با پوستی روشن و عینکی به چشم دست‌های آنان را فشار می‌داد و جملاتی از این قبیل به آنان می‌گفت:«بگذاریم نالیوود دوباره نالیوود شود. ما اینجا احتیاجی به سیاستمدار جماعت نداریم. چرا شماها کار خودتان را نمی‌کنید؟ حرص و آز کافی است. از بازی‌های سیاسی خسته نشدید؟» فیلمسازان سر تکان می‌دادند و نهایت تلاششان را می‌کردند تا این مرد را نادیده بگیرند؛ مردی که هیچ علاقه‌ای به او نداشتند. بعضی می‌گفتند او باید از اینجا برود.وقتی ایروگبو جلسه را ترک کرد و سوار خودروی مشکی‌رنگش شد، نفهمید که کسی پیچ‌های چرخ جلو را درآورده است. هنگامی که ماشین کمی سرعت گرفت چرخ جلو از جا درآمد و بخت یارش بود که اتفاقی نیفتاد جز مختصری خراش بر بدنه ماشین و روی پیشانی‌اش. ایروگبو را به‌تازگی کتک زده‌اند. او می‌‌گوید:«به نالیوود سرزمین عجایب خوش آمدید.»نفت و آدمخوارها!!

ماهیت نالیوود

نالیوود صنعت فیلمی عظیم و پولساز در نیجریه است که بنا به اعلام سازمان فرهنگی علمی آموزشی ملل متحد(یونسکو) دومین صنعت بزرگ سینمای جهانی پس از بالیوود هندوستان است. نالیوود این جایگاه را بابت‌ ساخت فیلم‌هایی درباره خانواده، عشق، افتخار، بیماری ایدز، نفت، ارواح و آدم‌‌خوارها کسب کرده است.

در یک کلام با ساخت فیلم‌هایی درباره آفریقا.امسال دست‌کم 900 فیلم در نیجریه تولید خواهد شد؛ رقمی دوبرابر هالیوود. نالیوود صنعتی 200 میلیون دلاری (148میلیون یورویی) است در کشوری که 70 درصد جمعیت آن همچنان با درآمد روزانه یک دلار زندگی می‌کنند و اگر دو ساعت در روز برق داشته باشند خود را خوشبخت می‌دانند و در خیابان‌ها گنداب در جوی‌ها روان است.این کشور در سراسر جهان به فساد، کلاهبرداری‌های اینترنتی، فحشا و نفت مشهور است و کسی از فرهنگ فیلم آن سخنی به میان نمی‌آورد.ایروگبو می‌خواهد این وضع را تغییر دهد. می‌خواهد دست فساد را از دامن نالیوود کوتاه کند و نگذارد آن را نابود کند، اتفاقی که کم و بیش در همه شاخه‌های صنعت نیجریه پیش آمده است. او می‌خواهد کیفیت و خلاقیت فیلم‌ها را افزایش دهد تا مردم جهان نالیوود را بشناسند. ایروگبو می‌خواهد یک اسکار برای کشورش کسب کند؛ این برنامه اوست.

مرکز نالیوود در خیابان‌های تنگ و تاریک منتهی به بازار آلابا در حومه شهر لاگوس است. صدها مغازه کوچک در این خیابان منقش به پوسترهای فیلم‌های عاشقانه و اکشن شده است. زنان و مردان در این پوسترها اغلب لباس‌های گران‌قیمت به‌تن دارند. در بازار آلاباما فیلم‌هایی که امثال ایروگبو می‌سازند بر روی سی‌دی رایت و بسته‌بندی می‌شوند و به فروش می‌رسند. مارتین اونیمابی یکی از سلاطین دنیای امروز است. دفتر او در آلابا چندان شباهتی به دفتر کار ندارد و بیشتر مثل یک انباری کوچک است. اطراف او پر است از دی‌وی‌دی‌های بسته‌بندی نشده که در جعبه‌های 100 تایی قرار دارد و با نوارهای پارچه‌ای به هم بسته شده است. اونیمابی شرح می‌دهد که شیوه کار تجاری‌اش چگونه است و به ماشین حسابش اشاره می‌کند:«اینجا جایی است که زندگی یک فیلم نیجریایی شروع می‌شود. اینجا با این ماشین‌حساب.»

یک فیلم نالیوودی به طور میانگین 20 هزار دلار هزینه دارد. یک فیلم هالیوودی به طور متوسط 100 میلیون دلار خرج دارد. اونیمابی می‌گوید:«فیلمنامه را می‌خوانم و اگر خوشم آمد شروع به حساب و کتاب می‌کنم.» او شلواری نقره‌ای به تن دارد، پیراهنی نقره‌ای پوشیده است و یک تاج طلایی کارت ویزیتش را زینت بخشیده است. تا به امروز اونیمابی در 50 فیلم سرمایه‌گذاری کرده است.یارانه دولتی فیلم در نیجریه کم و بیش وجود ندارد. بیشتر مردم معتقدند اگر چنین یارانه‌ای هم وجود داشته باشد پول از جیب افرادی که در رأس اتحادیه فیلمسازی قرار دارند خارج نمی‌شود. اونیمابی هم در ابتدا از بانک‌ها و تجار عادی وام گرفت اما حالا به گفته خودش سرمایه‌ کافی را به دست آورده است. او از هر فیلم حدود 300 هزار دی‌وی‌دی به قیمت 250 نیرا (معادل 20/1 یورو) می‌فروشد. عنوان پرفروش فعلی او «جنگ سلطنتی» نام دارد و درباره دختری است که باید با سلطان یک قبیله ازدواج کند. اونیمابی می‌گوید:«در شش ماه اول 50 هزار نسخه از این فیلم را فروختم.»تهیه‌کنندگانی مثل اونیمابی سالانه 20 فیلم با بودجه‌ای اندک که گاه به 60 هزار یورو می‌رسد تولید می‌کنند. اغلب فیلم‌ها با یک دوربین تنها و در مدت زمان یک هفته ساخته می‌شود، این فیلم‌ها پر است از سس‌گوجه به جای خون و انیمیشن‌های رایانه‌ای فاقد کیفیت. اونیمابی در صندلی خود فرو می‌رود. هوای اتاق دم کرده است و بوی گل و لای می‌دهد. اما هیچ کدام اینها اونیمابی را اذیت نمی‌کند. دستش را به روی

شکمش می‌گذارد و می‌گوید:«من در حال حاضر دارم پنج فیلم را همزمان می‌‌سازم.»

Image result for ‫عکس پوستر  سینمای نیجریه‬‎

آفریقا بازاری عظیم است و نیجریه به تنهایی 150 میلیون جمعیت دارد. فیلم‌های نیجریه به دیگر کشورهای آفریقایی مثل غنا، سیرالئون و آفریقای جنوبی صادر می‌شود، علاوه بر آن محصولات نالیوود حتی به ایالات متحده، انگلستان و آلمان نیز می‌‌رود تا در فروشگاه‌های آفریقایی به فروش رسند، این آثار مرهمی است بر غم غربت گروه بزرگی از آفریقایی‌های دور از وطن.قصه اغلب فیلم‌های نالیوودی در اتاق نشیمن اتفاق می‌افتد. اتاق نشیمن جای خوبی است. در این کشور هر شخصی که یک اتاق نشیمن داشته باشد به سطحی از خوشبختی دست پیدا کرده است.

وقتی نیجریه‌ای‌ها از موفقیت حرف می‌‌زنند منظورشان یک میز شیشه‌ای،‌ تلویزیون صفحه صاف و دیوارهای رنگی اتاق‌هاست شبیه همین چیزی که در فیلم‌ها می‌بینند. فروش بالای نالیوود از 1992 شروع شد؛ زمانی که فیلم «زندگی در اسارت» ساخته شد. در آن زمان پس از سال‌ها کودتای نظامی بالاخره کسی جرأت پیدا کرد به مردم معمولی بپردازد. فیلم درباره پول، جادوی سیاه و مردی است که تحت تأثیر فرقه‌‌های مذهبی قرار می‌گیرد. حرف فیلم آن بود که مال و منال نیجریه حاصل اعمال شیطانی است و منشأ بی‌عدالتی و رنج بیشتر مردم نیز همین است. «زندگی در اسارت» منادی آزادی مردم نیجریه بود، چون بالاخره صدای آن‌ها به گوش رسیده بود. امروز کمتر کسی را در نیجریه می‌توان یافت که این فیلم را ندیده باشد.تهیه‌کنندگان به جای آنکه فیلم‌های خود را در سینماهای گرانقیمت نمایش دهند آنها را در ویدئو‌های خانگی پخش کردند و بدین ترتیب به بازاری تازه دست پیدا کردند.یکباره جمع‌های خانوادگی تشکیل شد و همه همسایه‌ها دور یک تلویزیون برای تماشای فیلم جمع شدند.

کمی پس از پایان دیکتاتوری نظامی در 1999 نالیوود به اوج شکوفایی رسید و بازارهای آفریقا را با دو هزار فیلم سالانه قبضه کرد. منطقه‌ای که بیشتر تهیه‌کنندگان دفترهای خود را در آنجا برپا کرده‌اند وینیز نام دارد. در آنجا بر روی دیوارها چنین اعلان‌هایی فراوان به چشم می‌خورد:«اگر قدبلند و چاق هستید و چند زبان نیجریه‌ای را به سهولت صحبت می‌کنید ما را خبر کنید، داریم فیلم می‌سازیم.» عمله‌های روزمزدخیابان تنگ و تاریک بوی دود ماشین و عطر توت‌فرنگی بازیگران جوانی می‌دهد که آمده‌اند تا کشف شوند. هر صبح جوانانی که امید دارند بازیگر شوند مثل عمله‌های روزمزد صف می‌بندند و منتظرند تا تهیه‌کنندگانی مثل آقای دیوین آنها را به سر صحنه ببرند.آقای دیوین جلوی پارکینگ هتل ایستاده است، مینی‌بوس گرد و خاک گرفته به او نزدیک می‌شود، سرتاسر خودرو را پوستر‌های رنگی فیلم پوشانده است. مینی‌بوس یک مرسدس قدیمی است اما برای دیوین معنای دیگری دارد:«آنچه در این اتوبوس می‌بینید نالیوود است، همه فیلم‌های من آن داخل است.» در باز می‌شود: 15 بازیگر جوان و دستیاران سوار اتوبوس می‌شوند تا طی دو هفته یک فیلم بسازند. دیگر محتویات ماشین به این شرح است: یک دوربین HD، یک فیلمبردار، یک کارگردان، دوکاسه پلاستیکی پر از قطعات جوجه، سه‌ لامپ، یک میکروفن، یک ساک آدیداس پر از لباس و چند بطری نوشابه. آقای دیودن می‌گوید:«همه اینها در مجموع 38 هزار دلار خرج برداشته است.»

آقای دیوین مدیر شرکت تولید فیلم دیوین است و نام واقعی‌اش امکا اجوفور است. داشتن یک نام هنری در این تجارت کمک خوبی است.

بحران در نالیوود

دیکسون ایروگبو فیلمساز یک روز پس از تصادف ماشین در دفتر کارش نشسته است. دو تلفن همراهش مدام زنگ می‌خورد. تلفن‌کننده‌ها می‌خواهند بدانند چرا دیروز در نشست فیلمسازان سر و صدا به راه انداخته است. ایروگبو که مردی آرام و مؤدب است صدایش را بلند می‌‌کند و فریادش را در گوشی می‌ریزد:«نالیوود دچار بحران است. این طوری نمی‌شود ادامه داد.» تصویری از مارتین لوترکینگ روبه روی او بر دیوار به چشم می‌خورد. در یک کمد جایزه‌هایی به نمایش درآمده که وی بابت فیلم‌هایش برده است. او مدت زمان طولانی در این شغل بوده است و نخستین فیلمنامه‌‌اش را وقتی نوشت که نوجوانی بیش نبود.در نیجریه، سینما در کنار صنعت نفت دومین حرفه بزرگ کشور است. ستاره‌های خاص خود و فرش قرمزی مخصوص خود و حتی اسکار دارد: جایزه فرهنگستان فیلم آفریقا. در قفسه مغازه‌ها همه جا صدها هزار فیلم در قالب سی‌دی و دی‌وی‌دی به چشم می‌خورد. فیلم‌های هالیوودی در این کشور هیچ نقشی ندارند.ایروگبو مشتش را به کف دست چپش می‌کوبد و از تصمیم تازه‌اش می‌گوید:«یک فیلمنامه دارم که «سرباز کودک» نام دارد.» ایروگبو خواب موفقیت غیرمنتظره‌ای می‌بیند، شبیه اتفاقی که برای فیلم علمی تخیلی «منطقه 9» افتاد؛ طرحی کم بودجه از آفریقای جنوبی که طی دو ماه ساخته شد و در ایالات متحده پرفروش شد و حتی در چهار رشته نامزد اسکار شد. ایروگبو می‌گوید که می‌داند با طرز فکرش دشمنانی برای خود دست و پا کرده است.او می‌داند که ممکن است در ماشین او دوباره خرابکاری کنند یا شب هنگام در کمین او بنشینند. او می‌گوید:«‌می‌ترسم.» اما ادامه می‌دهد که می‌ارزد چون امیدوار است یک اسکار برای نالیوود به دست آورد.او می‌گوید:«اگر کارها درست پیش برود فیلم‌ من «میلیونر زاغه‌نشین» می‌شود.»

                                                                                                            منبع:جوان آنلاین

تعداد بازدید از این مطلب: 6789
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

شنبه 18 بهمن 1393 ساعت : 7:48 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
پرتولید ترین سینماهای جهان کدامها هستند؟
نظرات

پرتولیدترین سینماهای جهان کدامند؟

***************************

آمار این گزارش بر اساس اعلام سایت یونسکو است که این تحقیق جامع را از سال 2005 تا 2009 انجام داده است و قاعدتا این آمار طی سال‌های اخیر با افزایش یا کاهش روبه‌رو بوده است.

 کشورهای عرب

 

در بین کشورهای عرب، مصر با بیشترین میانگین تولید بالغ بر 42 فیلم صدرنشین است.

 

سینمای مصر

این کشور در سال 2005، 23 فیلم، سال 2006، 59 فیلم، سال 2007، 37 فیلم، سال 2008، 44 فیلم و سال 2009، 46 فیلم تولید کرده است.

 

آسیای مرکزی

 

در این منطقه قزاقستان با 13 فیلم در صدر جدول تولید قرار دارد و پس از آن کشورهای گرجستان با 11 فیلم و آذربایجان با 10 فیلم در رتبه سوم قرار دارد.

 

سینمای قزاقستان

 

آسیای جنوبی و شرقی

 

بیشترین تولیدات سینمایی جهان به خاطر وجود کشورهای چون هند، ژاپن و چین در این منطقه جغرافیایی اتفاق می‌افتد.

کشور هند با میانگین تولید 1178 فیلم صدرنشین است که آماری قابل توجه است

 

سینمای بالیوود (هند)

این کشور در سال 2005، 1041 فیلم، در سال 2006، 1091 فیلم، در سال 2007، 1146 فیلم، در سال 2008، 1325 فیلم و در سال 2009 با کمی کاهش 1288 فیلم تولید کرده است.

 

بالیوود (سینمای هند)

همچنین کشورهای ژاپن با میانگین تولید 409 فیلم در سال، چین با 379 فیلم، کره جنوبی با 118 فیلم،فلیپین با 91 فیلم، بنگلادش با 88 فیلم بیشترین تولیدکنندگان فیلم در منطقه به شمار می‌آیند.

 

                                                                                                منطقه اقیانوسیه

به نظر می‌رسد این منطقه پس از منطقه کارائیب، کمترین تولید سینمایی جهان را داشته باشد.

در این محدوده، کشور استرالیا، با میانگین تولید 31 فیلم در سال، طی این سال‌ها پیشرو بوده است.

 

سینمای استرالیا

 

                                                                                              آمریکای لاتین

کشور برزیل با میانگین تولید 68 فیلم صدرنشین است و کشورهای مکزیک با 64 فیلم، آرژانتین با 52 فیلم و شیلی با 16 فیلم به ترتیب جایگاه دوم تا چهارم این رده را به خود اختصاص داده‌اند.

 

سینمای برزیل

 

                                                                                               آمریکای شمالی و اروپا

ایالات متحده آمریکا (هالیوود) با 555 فیلم نه تنها در این منطقه جغرافیایی بیشترین تولید سینمایی را به خود اختصاص داده بلکه در دنیا نیز پس از کشور هند (بالیوود) و نیجریه (نالیوود) پیشرو است.

 

هالیوود (سینمای آمریکا)

 

در این منطقه همچنین فرانسه با 228 فیلم، آلمان با 179 فیلم، اسپانیا با 164 فیلم، ایتالیا با 124 فیلم و بریتانیا با 117 فیلم به ترتیب جایگاه دوم تا ششم این فهرست را به خود اختصاص داده‌اند.

 

                                                                                  اروپای مرکزی و شرقی  

در این منطقه روسیه با 227 فیلم بیشترین تولید را دارد و پس از آن نیز کشور ترکیه با 44.6 درصد فیلم قرار دارد.

 

                                                                                                                آفریقا

در این منطقه سینمای کشور نیجریه مشهور به (نالیوود)، تنها کشوری است که بتوان از نظر تعداد تولیدات سینما به او اهمیت داد.

 

نالیوود (سینمای نیجریه)

صنعت سینمای نیجریه که از نظر کمی در دنیا دوم است، به طور میانگین در سال 1093 فیلم تولید داشته است و البته این مقام را تاکنون نیز همچنان حفظ کرده است.

ایران هم که در گذشته آمار تولید فیلم‌های سینمایی آن حدود 60-70 فیلم بود، در حال حاضر این آمار به حدود 90 تا 100 فیلم رسیده است.

 

 

* گران‌قیمت‌ترین بلیت‌های سینما مربوط به کدام کشورهاست؟

 

 

اسامی ده کشوری که گران‌قیمت‌ترین سینماهای جهان را دارند به شرح زیر است:(قیمت‌ها مربوط به سال 2009 میلادی است)

اتریش 20.33 دلار، سوئیس 13.83 دلار، نروژ 13.05، ژاپن 13.01 دلار، یونان  12.32 دلار، فنلاند 12.10 دلار، سوئد 11.61 دلار، دانمارک 11.09 دلار، قبرس 10.91 دلار و هلند 10.67 دلار.

 

سینمای ایران نیز با قیمت بلیت 1 دلار و 69 سنت در سال 2009 میلادی جزء ارزان‌قیمت‌ترین کشورهای جهان به لحاظ قیمت بلیت سینماهاست.

 

                     

گزارش از: نرگس محمدی(وبلاگ باران رحمت)

 

تعداد بازدید از این مطلب: 5000
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

شنبه 18 بهمن 1393 ساعت : 7:35 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
5 دوبلور برتر تاریخ سینمای ایران
نظرات

5دوبلور برتر تاریخ سینمای ایران

لینک مطلب: http:/moviemag.ir/cinema/top-5/1111

نویسنده:میثم کریمی

******************************************************************

بر کسی پوشیده نیست که اگر بسیاری از فیلمهای مطرح هالیوودی به زبان فارسی دوبله نمی شد، شاید آن فیلم هرگز در ایران محبوب نمی شد!. بدون اغراق باید گفت که هنر دوبلاژ در ایران در مقایسه با دیگر کشورهای جهان در جایگاه ممتازی قرار دارد و حتی به نوعی بهترین در جهان است. گویندگی عالی ، ترجمه کم نقص و بالاخره شناخت موقعیت کلی فیلم از جمله دلائلی است که هنر دوبلاژ  را در ایران به اوج رسانیده است. اما متاسفانه هنر دوبلاژ در ایران به مانند سینما، رفته رفته کیفیت خود را از دست داده و امروز تقریباً به به شکل معمولی دنبال می شود!. امروزه صداهای ماندگار کشورمان یا ترجیح می دهند که کار دوبلاژ انجام ندهند و به مدیریت آن اِکتفا کنند یا اینکه تنها در فیلمهای مهم و ماندگار به صداپیشگی بپردازند!. این رویه باعث شده تا کیفیت دوبله در ایران در سالهای اخیر به شدت کاهش پیدا کند و تماشاگران ایرانی هم که همواره فیلمهای خارجی را بصورت دوبله مشاهده می کردند، از آن رو برگردانند و به تماشای فیلم با زیرنویس فارسی بسنده کنند. در این مقاله تصمیم گرفتم تا 5 دوبلور یا 5 صدای ماندگار دوبلاژ ایرانی را معرفی کنم تا شاید تماشاگران این نسل بتوانند هرچه بیشتر با این اساتید آشنا شوند و قدیمی ها هم خاطراتی زنده کنند. قبل از شروع این مطلب باید این نکته را یادآوری کنم که تعداد صداهای ماندگار ایرانی بسیار زیاد است ولی سعی شده در این مقاله 5 نفر از آشناترین صداهای ایرانی به شما دوستان معرفی شود و به همین دلیل از کسانی که دوبلور مورد علاقه شان در این لیست نیست، پوزش می خواهم. این مقاله را با تقدیم احترامات فراوان به هنرمندان هنر دوبله نظیر جلال مقامی ، مریم شیرزاد، زهره شکوفنده ، شهلا ناظریان، منوچهر والی زاده ، ژرژ پطروسی ، کیکاووس یاکیده ، سعید مظفری ، منوچهر نوذری ، ژاله علو ، ایرج ناظریان ، حمید قنبری ، علی کسمائی ، شوکت حجت ، رفعت هاشم پور، مهین کسمائی ، مینو غزنوی و دیگر هنرمندان دوبلاژ ایران آغاز می کنم

 

IMAGE634102148092656250

 

شماره ی 5-  خسرو خسروشاهی (صدای همیشه جوان دوبله ایران):

امکان ندارد که شما علاقه مند به فیلمهای هندی باشید و صدای خسروشاهی را نشنیده باشید!. با قاطعیت می توانم بگویم که مهمترین دلیل علاقه ی ایرانیان به فیلمهای هندی ( حداقل در ابتدای پیدایش این سینما در ایران ) به دلیل صدای خسرو خسروشاهی بود که اغلب به جای قهرمان داستان قرار داده می شد. مطمئنا خود آمیتاب پاچان هم هرگز درک نخواهد کرد که دلیل محبوبیت اش در ایران بیشتر به صداپیشگی خسروشاهی به جای او بر می گردد نه بازی هایش!. خسروشاهی سالهاست که صدای آشنا در فیلمهای هندی است و باید اعتراف کرد که دوبله فیلمهای هندی در ایران با نام او گره خورده است. البته هنر صداپیشگی خسروشاهی تنها به فیلمهای هندی خلاصه نمی شود. وی صدای همیشگی آلن دلون در دوبله فارسی بود و در سالهای اخیر هم به دوبلور ثابت بازیگرانی نظیر آل پاچینو و نیکلاس کیج تبدیل شده است که تصور دوبله شدن فیلمهای این بازیگران بدون خسروشاهی امری محال است!. آخرین کار خسروشاهی هم مربوط می شود به فیلم « جرم » ساخته مسعود کیمیایی که در آنجا وی سرپرست گویندگان بود. خسروشاهی هم به مانند دیگر استادان قدیمی هنر دوبلاژ، امروزه بجای صداپیشگی ترجیح می دهد تا بیشتر وقتش را با زندگی شخصی اش سپری کند. او یکی از چند ده دوبلوری است که به دلیل فضای نا مهربان تلویزیون در سالهای اخیر ترجیح داده تا عرصه را به جوانان واگذار کند و خودش به پشت میز برود و از آنجا هدایت گر دوبلورها باشد. برای او آرزوی موفقیت می کنم.

kplizkzxqgck4v10ym1l

 

شماره ی4- چنگیز جلیلوند(صدای نوستالژیک قهرمانان ) :

یکی از توانمند ترین دوبلورهای ایران و کسی که فیلمفارسی را با او بخاطر می آورند!. چنگیز جلیلوند یکی از دلائل اصلی محبوبیت فیلمفارسی در نزد ایرانیان است . علاقه مندان به سینمای ایران، چنگیز جلیلوند را اغلب با صداپیشگی بازیگرانی نظیر بهروز وثوق ، محمدعلی فردین و ناصر ملک مطیعی بخاطر می آورند. یکی از نکات جالب درباره روش دوبله جلیلوند این است که او از دیالوگ های فی البداهه به میزان زیاد استفاده می کند و بیشترین این نوع فی البداهه را هم در فیلمهای ایرانی پیش از انقلاب انجام داده است. لازم به ذکر نیست که در اغلب فیلمهای ناصر ملک مطیعی زمانی که پشت او به دوربین بود ، چنگیز جلیلوند شروع به گفتن دیالوگ یا بهتر بگویم، متلک های خاص خودش می کرد!. اما صدای جلیلوند تنها مربوط به فیلمفارسی نبود. او در فیلمهای هالیوودی هم دوبله های ماندگاری از خود برجای گذاشته که مهمترین آنها صداپیشگی به جای مارلون براندو است. یکی از نکات ریز و هوشمندانه ایی که جلیلوند در دوبله آثار مارلون براندو بکار می برد، دیالوگ های فی البداهه ایی بود که استفاده می کرد. مارلون براندو خالق متدهای جدید بازیگری در هالیوود بود و جلیلوند هم در دوبلور آثار او سعی می کرد تا مانند بازی غیرقابل پیش بینی براندو، حرف های غیرقابل پیش بینی اش را در فیلم بگنجاند تا به این ترتیب مارلون براندو در دوبله فارسی کامل شود. چنگیز جلیلوند در آغاز انقلاب اسلامی ایران به خارج از کشور رفت و پس از 20 سال به ایران بازگشت و بار دیگر هنر دوبله را از سر گرفت. اینروزها جلیلوند پرکارتر از گذشته شده و البته یک دوست صمیمی پیدا کرده که همه جوره حاضر است جانش را فدای او کند و آن کسی نیست جز حامد بهداد!.

Zhaleh-Kazemi1

 

شماره ی3- ژاله کاظمی(صدای یک زن پر ابهت) :

« اُبهت زنانه » بهترین وصفی است که می تواند درباره صدای ژاله کاظمی گفت. صدای ژاله کاظمی فوق العاده ترین صدایی است که تاکنون در دوبله زنان شنیده شده و به نظرم هرگز نتوان بار دیگر صدایی به زیبایی صدای ژاله کاظمی در هنر دوبله ایران یافت. کاظمی صدای همیشگی سوفیا لورن در دوبله فارسی بود و بعلاوه او در تعدادی از بهترین فیلمهای دوبله شده تاریخ دوبلاژ ایران نظیر « اشک ها و لبخندها » ، « دکتر ژیواگو » و « چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد » صداپیشگی کرده بود. اگر قصد دارید تا با هنر دوبله و زیر و بم آن آشنا شوید پیشنهاد می کنم فیلم « چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد » با صداپیشگی ژاله کاظمی بجای الیزابت تیلور را تماشا کنید. در این فیلم به راستی ژاله کاظمی استادی اش در دوبله را نمایان می کند و حتی در بعضی از صحنه ها، چنگیز جلیلوند را که در نقش مقابل او بجای ریچارد برتون صداپیشگی کرده را به زانو در می آورد. از آخرین کارهای به یاد ماندنی کارهای ژاله کاظمی می توان به صداپیشگی به جای نیکول کیدمن در فیلم « دیگران » اشاره کرد. در این فیلم داد و فریادهای کاظمی به حدی واقع بینانه است که تماشاگر از خودِ نیکول کیدمن بیشتر می ترسد تا روح های خانه!. ژاله کاظمی در اخرین سالهای عمر خود به شدت مرموز شده بود و تقریباً دسترسی به وی امکانپذیر نبود. گفته می شود که کاظمی در اواخر عمر خود به سعید مظفری ( دوبلور ) گفته بود که :من هم مانند آن دختر فیلم « داستان عشق » به سرطان مبتلا شده ام و بزودی خواهم مرد!. اما هرگز مشخص نشد که چرا ژاله کاظمی به ناگاه گوشه گیری را پیشه کرد و بجای دوبله ، به نقاشی و هنرهای دیگر بیشتر بها داد. زندگی مرموز ژاله کاظمی ادامه داشت تا اینکه در 12 فروردین سال 1383خبردار شدیم که ژاله کاظمی به علت ابتلا به سرطان، در واشینگتنِ آمریکا جان به جان آفرین تقدیم کرده است. هنوز هم بعد از گذشت سالها از مرگ کاظمی ، کسی به درستی نمی داند که در سالهای آخر زندگی بانوی صدای ایران چه گذشت. روحش شاد و یادش گرامی باد

 شماره ی2- ناصر طهماسب(صدای تیپهای ماندگار ) :

زمانی که کوین اسپیسی در اواخر فیلم « هفت » به اداره پلیس می رود و فریاد میزند: بازرس! بازرس! بازرس!! ، یا زمانی که جک نیکلسون در فیلم « درخشش » با تبر به دنبال زنش در هتل می افتد و نهایتاً درِ دستشوئی را با تبر می شکافد و به زنش می گوید : جانی اومده!، از جمله

ماندگارترین صحنه های تاریخ سینمااست

ogat1262431379

که به لطف صداپیشگی ناصر طهماسب بجای این بازیگران رنگ و بوی دیگری گرفته است. ناصر طهماسب استاد بلامنازع تیپ سازی در هنر دوبلاژ ایران است و کسی را یارای رقابت با او نیست!.  صدای ناصر طهماسب را معمولاً در نقشهایی می شنویم که کاندید دریافت اسکار شده باشند یا اینکه اسکار را دریافت کرده باشند!. او قادر است تا با لحنهای متفاوت به جای شخصیت های گوناگون به راحتی صحبت کند. ناصر طهماسب جزو معدود دوبلورهای ایران است که می تواند صدایش همانقدر که ترسناک باشد، کمدی هم شود!. او صدای ثابت کمدین مشهور هالیوود، هارون لوید ، است و تقریباً در تمامی آثار این بازیگر بجای او صداپیشگی کرده و از طرفی صدای آشنای کوین اسپیسی در فیلمهای مشهورش یعنی « مظنونین همیشگی » و « هفت » بوده است که مو را بر تن هر تماشاگری سیخ می کند. به نظرم کمتر تماشاگر ایرانی پیدا می شود که کایزرشوزه در « مظنونین همیشگی » را فراموش کرده باشد .

 

 وعاقبت...شماره ی 1- منوچهر اسماعیلی (مرد هزار صدای دوبله ایران ):

 منوچهر اسماعیلی دوبلوری است که تا به امروز نمونه دومی از او مشاهده نشده و با توجه به روند نزولی هنر دوبلاژ در ایران  بنظر می رسد که او تنها دوبلوری باشد که چنین ویژگی ایی داشته!. منوچهر اسماعیلی دوبلوری است که به راحتی می تواند بجای چند شخصیت یک فیلم صحبت کند و هیچ تماشاگری هم متوجه یکی بودن صدای این شخصیت ها نشود. از منوچهر اسماعیلی دوبله های به یاد ماندنی زیادی برجای مانده. شاید مشهورترین بازیگری که شهرتش را مدیون اسماعیلی بود ، بیک ایمانوردی باشد. منوچهر اسماعیلی با آن لهجه عجیب و غریب و دیالوگ های فی البداهه ایی که به زبان می آورد سبب شد تا بیک ایمانوردی تبدیل به ستاره ایی مشهور شود که البته تمام شهرت اش بخاطر دوبلور بی نظیرش بود. منوچهر اسماعیلی در میان بازیگران خارجی بیشتر بجای آنتونی کوئین ،صداپیشگی کرده است ، مطمئنا دوبله حمزه در فیلم « محمد رسول الله » هرگز از خاطر ایرانیان نخواهد رفت. اینروزها استاد منوچهر اسماعیلی به مانند دیگر هم دوره هایش ترجیح داده تا کمتر در دوبلاژ حضور داشته باشد و با خاطرات خوش گذشته اش زندگی کند. گوشه اي از درددلهاي اين استاد بزرگ دوبله ايران :در جايي منوچهر اسماعيلي خود را پلنگ زخم خورده صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران مي نامد كه كاركنان بچه سالش حتي حرمت موي سپيد 

Manochehr_Esmaeili_

وي را نگه نداشتند و متكبرانه او را گفتند : زمان امثال شما سرآمده است برويد و براي خود گورهايتان را مهيا سازيد. و او ميگويد كه مگر آنزمان كه آب بشكل لوله كشي رايج گشت ميرابها را سربريدند!! سربريدند يا آنها را وانهادند كه با عزت و احترام سر بر گور نهند؟! و مگر سيماي ايران ميتواند فيلمي خارجي را بدون كلامي فارسي پخش كند كه براي من و ما مراسم ختم گرفته است؟! بروند و جيبهاي آن گويندگان بچه سالي را كه در پاي ايشان چند لا مي شوند تا مگر از راه كاسه ليسي و دوبله هايي نازل آب در جوي اين آسياب شكسته مي ريزند تل انباركنند. ... و براستي گاهي سيماي ايران فراموش كرد كه مرحوم سعيد شرافت(از مديران دوبله ارزنده تلويزيون و مدير دوبله فيلمي چون كازابلانكا و سنگام و ...) كه عمري را براي تلوزيون كار كرد چگونه وقتي مرد يك دستمال كاغذي مصرف شده قلمداد شد و حتي نامي از او نيز به ميان نيامد و يا چه كس در "مثلا جشنواره چهره هاي ماندگار" دست پيري چون هوشنگ لطيف پور(بزرگترين مدير دوبله ايران) و علي كسمايي(پدر دوبله ايران كه سريالهايي چون هزاردستان/كوچك جنگلي/سربداران/چنگ وصلح/ و ... صدها سريال سنگين را دوبله كرد و هزاران فيلم را از خود بيادگار گذاشت و حتي بازيگران ناميي چون بهروز وثوقي را وي از تئاتر به دوبله و بعد سينما كشاند و ده ها گوينده توانمند چون چنگيز جليلوند و حسين عرفاني و منوچهر والي زاده و بهرام زند و... را وي تربيت كرد و ...) را گرفته اند و از روي سن برده اند و از او تقدير كرده اند؟امیدواریم شرایطی محیا شود تا استادان دوبله ایران نظیر منوچهر اسماعیلی بار دیگر به عرصه دوبلاژ بازگردند و فیلمها را مزین به صدای ماندگارشان کنند. 

 

 
تعداد بازدید از این مطلب: 6967
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

سه شنبه 14 بهمن 1393 ساعت : 11:8 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
چگونه دوبلور شدند؟(ناصر طهماسب)
نظرات
چگونه دوبلور شدند؟
 
منبع:www.mashreghnews.ir. mikaa.blogfa.com
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
این نوشتار در قالب گپی دوستانه شما را با دوتن ازدوبلوران ایرانی(یکی پیشکسوت و دیگری جوانتر)آشنا میسازد و ضمنا" اندکی با شرایط ورود به صنعت دوبلاژکشورمان وهمچنین فضای حاکم برآن آشنا می شویم.درادامه درباره ی ناصر طهماسب و زندگی وی چیزهائی اززبان خودش میخوانیم.
                                                                                          تدوین و دیزاین مطلب:مهرداد میخبر 
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
 
 
 
(ناصر طهماسب) كه به عنوان استاد تيپ‌سازي در دوبله‌ي ايران شناخته شده، متولد سال 1318 است و كار دوبله را به صورت حرفه‌يي از دهه‌ي 40 و مدير دوبلاژي را از اواخر دهه‌ي 40 آغاز كرده است.
 يكي از ماندگارترين و به يادماندني‌ترين نقش‌هايش، «فرمانده كسلر» در سريال «ارتش سري» است، اما خودش معتقد است: يكي از بهترين كارهايش كه در ذهنش ماندگار شده فيلم «كمال‌الملك» بود و مي‌گويد «كمال‌الملك» فيلمي بود كه دوبله آن را زنده كرد.
 طهماسب در راستاي بيشتر شناخته شدن دوبله در ايران، بر اين باور است كه اگر فيلم‌هاي خارجي در ايران اكران شوند، دوبله بيشتر در ميان مردم جا مي‌افتد در غير اين صورت دوبله مشتري زيادي نخواهد داشت.
 بر اين اساس پس از سال‌ها فعاليت اين هنرمند پيشكسوت را دعوت كردیم تا پاي صحبت‌هايش بنشينیم؛ ناصر طهماسب به همراه اميرعطرچي ـ يكي از دوبلورهاي جوان ـ درباره‌ي وضعيت دوبله در ايران و خصوصا دوبله در تلويزيون گفت‌وگويي با ايسنا داشتند كه در زير مي‌خوانيد:
 
 
 
 
 
 
 
آقای طهماسب درحال حاضر کیفیت دوبله را در ایران چطور ارزیابی میکنید؟
طهماسب:در كل دوبله‌ در ايران سريع‌تر انجام مي‌شود و با آمدن نسل جديد و پيشرفت تكنولوژي، افراد و دستگاه‌هاي نو وارد دوبله شدند ولي كليت دوبله اين است كه در حال حاضر فيلم‌هايي كه دوبله مي‌شوند بار دراماتیک ندارند؛ يا پليسي هستند و يا يكسري فيلم‌هاي كره‌اي كه خيلي هم جالب نيستند براي تلويزيون دوبله مي‌شوند كه به نظر من اصلا براي مخاطب جذابيت ندارند.
مثلا فيلم سينمايي «اينجا بدون من» بهرام توكلي را مشاهده كنيد كه چقدر جذاب بود به دليل اينكه درام است و خود به خود مخاطب را جذب مي‌كند.
طي اين سال‌هايي كه وارد حرفه دوبله شديد بيشتر گويندگي كرديد يا مدير دوبلاژي؟ 
طهماسب: من بيشتر سرپرستي كارها و مدير دوبلاژي آن‌ها را بر عهده داشتم تا گويندگي؛ گويندگي كمتر انجام دادم ولي گويندگي‌هايي هم كه داشتم خوب و دلنشين بود؛ البته با افرادي كه كار كردم اكثرشان ديگر حضور ندارند، يا فوت كرده‌اند و يا ديگر در دوبله كار نمي‌كنند. افرادي همچون رفعت هاشم‌پور، فهيمه راستكار، خانم كاظمي، خانم خردمند، آقاي نوذري، آقاي مقبلي، آقاي رسول‌زاده، علی کسمایی، سعید شرافت، حسن تهامی و نظير اينگونه افراد كه ديگر نمي‌توان كسي را جايگزين آنها كرد. اين تاسف‌ بار است كه اينگونه افراد ديگر در دوبله حضور ندارند.
 

اتاق دوبلاژ  مجموعه کارتونی(فوتبالیستها) 
 
كمي از شخصيت «فرمانده كسلر» در فيلم ارتش سري كه يكي از ماندگارترين كارهايتان شناخته شده است برايمان بگوييد؟
طهماسب: فرمانده كسلر مربوط به كارهاي بعد از انقلابم مي‌شود. اين فيلم ارتشی بود و خيلي هم جالب بود البته شايد برايتان جالب باشد که اصلا فكر نمي‌كردم اين قدر براي مردم جذاب باشد. اين فيلم دوبله‌ي خيلي خوبي داشت، البته فيلم‌هاي خوب ديگري هم مثل «خوشه‌هاي خشم»، «بيگانه» و ... داشتيم كه حضورشان در دنيا پرشور است.
از نظر مردم نقش فرمانده كسلر در فيلم «ارتش سري» ماندگارترين نقشتان بود ولي از نظر خودتان چه فيلم يا سريالي بهترين بود؟
طهماسب: به نظرم يكي از كارهايي كه در ذهنم ماندگار شد «كمال‌الملك» بود كه علاوه بر گويندگي مدير دوبلاژي آن هم بر عهده‌ي خودم بود، اين فيلم هم دوبله خوبي دارد و به عقيده من فيلمي بود كه دوبله آن را زنده كرد. «هزاردستان» هم از جمله فيلم‌هايي است كه دوبله‌ي خيلي موفق داشت، به همين خاطر دوبله فوق‌العاده‌اش، هميشه برايم ماندگار است.
فيلم«مادر» هم از جمله فيلم‌هايي است كه دوبله‌ي خوبي داشت و برايم خيلي خوب بود چرا كه بحث مادر در آن مطرح مي‌شد به همين خاطر هم از لحاظ داستاني و هم از لحاظ دوبله خيلي زيبا بود.
 

 
اولين فيلمي را كه در آن گويندگي كرديد را به ياد داريد؟ 
طهماسب: اولين فيلمي كه مي‌خواستم گويندگي كنم فيلم سينمايي «هملت» بود و رولي كه من بايد جاي او صحبت مي‌كردم مربوط به يك گوركن بود، يكي از افرادي كه از همان ابتداي گويندگي خيلي با او كار كردم و خيلي از او راضي هستم آقاي احمد رسول‌زاده است؛ چرا كه هميشه از همان ابتدا به حرف‌هايم گوش مي‌كرد و خيلي كمكم مي‌كرد.
به نظر شما مترجم چقدر مي‌تواند در كيفيت دوبله يك فيلم يا سريال تاثيرگذار باشد؟
طهماسب: مترجم در دوبله يك فيلم يا سريال تاثير زيادي مي‌گذارد، اگر تازه‌كار باشد و ترجمه بدي از متن ارائه دهد صد در صد تاثير بدي خواهد گذاشت. من هميشه معتقدم ما در دوبله يك زبان داريم كه با آن صحبت مي‌كنيم و يك زبان نوشتار هم داريم كه با آن مي‌نويسيم. در دوبله يك صداي زبان وجود دارد كه فقط ما دوبلورها آن را بلديم يعني به كمك آن مي‌توانيم به جمله طعمي دهيم تا آن را مثل گل باز كند؛ البته زماني هم كه يك فيلم دكوپاژ مي‌شود جمله‌ها جذاب‌تر مي‌شوند؛ به عنوان مثال زماني كه شخصیت فیلم به جایی می‌رسد که می‌گوید «کشتم» دوربین سريع به سمت صورت فرد مي‌رود و يك كلوزآپ رخ مي‌دهد.
گويندگان خوب اين جمله‌ها را به مفهوم اصلي تبديل مي‌كنند كه به اين مساله صداي زبان مي‌گوييم و متعلق به خود گوينده است و هيچ ربطي هم به معلومات و ... ندارد. اصل كار دوبله اين است كه نزديكي و دوري ارتباط ‌ها را نشان دهد و لغت‌ها بايد تبديل به جمله‌هاي جذاب شوند؛ يعني به محض اينكه به گوش ما مي‌رسد مقصود را متوجه شويم.
 


شما به عنوان پيشكسوتي كه سال‌هاست در عرصه‌ي دوبله فعاليت داريد چه انتظاري از دوبله ايران داريد و فكر مي‌كنيد چرا ضعيف شده است؟
طهماسب: به دليل اينكه ما سينمای خوب نداريم، با اين اوضاع و احوال دوبله ما هيچ پيشرفتي نمي‌كند به همين خاطر دوبله ديگر مشتري ندارد. اگر فيلم‌هاي خارجي در ايران اكران شوند دوبله در ميان مردم بيشتر جا باز می‌کند، بيشتر به زبان فیلم گوش مي‌دهند و كم كم آن را مي‌فهمند.
به عنوان مثال همين فيلم «جدايي نادر از سيمين» اصغر فرهادي اگر از تلويزيون پخش مي‌شد شايد اصلا به درد نمي‌خورد چون تصویر کوچک است، اين فيلم به دليل اينكه روي پرده بود و صداي اعلاء داشت توانست موفق شود. كليت ماجرا اين است كه زماني كه سينما نيست دوبله هم مشتري ندارد.
کمي از كيفيت فيلم هايي كه براي دوبله خريداري مي‌شوند برايمان بگوييد چطور هستند؟
طهماسب: فيلم‌هايي كه در حال حاضر خريداري مي‌شوند ديگر مثل گذشته نيستند و كيفيت آنچناني ندارند،‌ فكر مي‌كنم ديگر كسي دوبله را نمي‌خواهد و اصلا دنبال اين نيست كه پيشرفتي داشته باشد؛ متاسفانه مترجماني را كه آشنا به دنیای فیلم نیستند را وارد مي‌كنند و هر فيلمي را كه خودشان دلشان مي‌خواهد دوبله مي‌كنند.
 
فكر مي‌كنيد مميزي‌‌هايي كه در فيلم‌ها و سريال‌ها مي‌شود چقدر در دوبله و كيفيت آن تاثيرگذار باشد؟
طهماسب: زماني كه در يك فيلم از كلمه «عزيزم» استفاده مي شود به راحتي آن را خط مي‌زنند، عزیزم چه اشكالي دارد؟! كلمه عزيزم كلمه محترمانه‌اي است كه هر فردي مي‌تواند از آن استفاده كند. به نظر من اگر عشق و علاقه را از ميان برداشت كل ساختمان عالم بر هم مي‌ريزد.
زماني كه سانسورها بيش از حد باشد و رابطه‌ها كور شود، همه چيز فیلم نابود مي‌شود؛ به عنوان مثال فيلم «آخرين امپراطور» مدت پخش آن 135 دقيقه بود ولي تلويزيون آن را 75 دقيقه نشان داد. زماني كه ناشيانه فيلم‌ها را سانسور مي‌كنند موجب پايين آمدن كيفيت آن‌ها مي‌شوند، يكسري فيلم‌هاي بي‌مزه و لوس را خريداري و دوبله مي‌كنند و ديگر اصلا برايشان مهم نيست كه چطور از آب در مي‌آيد؛ به عنوان مثال الان شبكه كودك چه فيلم‌هاي خوبي دارد؟!
بهترين اين شبكه، سریال «بروسلي» است و ديگر فيلم‌هاي آن منسوخ و از رده‌ي سينما بيرون هستند. اگر بخواهيم منطقي فكر كنيم هيچكس مطابق فرهنگ كشورهاي ديگر فيلم نمي‌سازد، اگر فيلم‌هاي آلماني، فرانسوي، آمريكايي كه خوب هستند و اسكار مي‌گيرند براي دوبله خريداري شوند، بهتر است؛ ولي متاسفانه بيشتر يكسري فيلم‌هاي كره‌اي خريداري مي‌شود كه كيفيت ندارند.
 
فكر نمي‌كنيد فيلم و سريال‌هاي خارجي دوبله شده‌اي كه از تلويزيون پخش مي‌شوند تكراري شده‌اند و ديگر جذابيت آنچناني ندارند؟
طهماسب: بله؛ حتي همين سريال‌هاي تلويزيوني خودمان هم كه به روي آنتن مي روند تكراري شده‌اند و موضوع جديدي براي مخاطب ندارند. به نظر من اگر فيلم‌ها و سريال‌هاي خوب خريداري شوند، طبيعتا دوبله هم وضعيت بهتري پيدا مي‌كند و بيشتر ديده مي‌شوند.
 
با وجود تمام مشكلات آينده دوبله ايران را چطور تصور مي‌كنيد؟ 
طهماسب: اگر تلويزيون دوبله را از ميان بردارد و همه‌ي فيلم و سريال‌ها را با زيرنويس پخش كند زبان مخاطبان هم قوي مي‌شود و مجبورند نگاه كنند تا ياد بگيرند.
ضعف اصلي دوبله ايران را در چه مي‌بينيد؟ 
طهماسب: باز هم تكرار مي‌كنم اگر سينما باز باشد دوبله هم ديده مي‌شود و مردم آن را مي‌بينند و برايشان جالب مي‌شود. من فكر مي‌كنم اصل موضوع اين است كه دوبله را نمي‌خواهند. ما اکران سينما نداريم، چه اشكالي دارد همين فيلم‌هاي سه بعدي كودكان و ... به جاي جشنواره ها در سينما گذاشته شوند. راستش را بخواهيد من از سينما خيلي دور شدم و خيلي وقت است كه به سينما نرفتم البته شنيدم كه مي‌خواهند يكسري فيلم ها را كه به جشنواره مي‌روند در سينماها هم اكران كنند ولي نمي‌دانم چه زماني اين اتفاق بيفتد.
 
كمي از ابتداي ورودتان به حوزه دوبله برايمان تعريف كنيد؟
طهماسب: دوبله در آن زماني كه من وارد شدم اين طور نبود، اكثر گويندگان در آن زمان مي‌توانستند آواز بخوانند. در حال حاضر دوبله آشفته بازار شده است و سر و ساماني ندارد، البته دراين ميان جامعه هم بي‌تاثير نيست.
ورود نيروهاي جديد به دوبله را چطور مي‌بينيد؟
طهماسب: در حال حاضر ورود گويندگان آن قدر آسان شده كه با يك پارتی مي‌توانند وارد شوند. پيش از اين، ورود نيروهاي جديد به دوبله خيلي مشكل بود ولي الان هر فردي راحت مي‌تواند به دوبله بيايد. در آن زمان يك امتحاني از گويندگان گرفته مي‌شد ولي سن آن‌ها اجازه نمي‌داد همه آن‌ها وارد شوند ولي حالا خيلي‌ها وارد مي‌شوند اما نمي‌توانند بمانند و بعد از مدت كوتاهي متوجه مي‌شوند كه به درد اين حرفه نمي‌خورند.
 

به نظر شما در كار دوبله داشتن تحصيلات، بيشتر مي‌تواند كمك كند يا استعدادهايي كه هر فرد دارد؟
طهماسب: تحصيلات مسلما خوب است و راه افراد را مشخص مي‌كند و حتما هم بايد باشد. كلاس‌هاي زيادي براي دوبله وجود دارد ولي خيلي آكادميك نيست به همين خاطر خيلي به آن‌ها پرداخته نمي‌شود؛ اكثر بچه‌هاي سينما از طريق صداي فيلم به كارگرداني رسيده‌اند؛ به عنوان مثال در فيلم «سوته‌دلان» ما 15 روز كار كرديم تا دوبله آن به پايان برسد، آن قدر تمرين كرديم تا قوام بيايد و در نهايت يك كار آبرومندانه ارائه شود. 
در كل ما در آن دوره براي دوبله فيلم‌ها، كلي تمرين مي‌كرديم تا يك كار گرم و زنده درآوريم كه حتي اگر تلويزيون آن را 30 سال بعد هم پخش كرد تازگي داشته باشد نه اينكه صداي مرده روي شخصيت‌ها باشد ولي الان اين طور است و كسي نيست كه حوصله علي حاتمي را داشته باشد و از جان و دل مايه بگذارد، بلكه در حال حاضر شرايط به گونه‌اي شده است كه فقط مي‌خواهند با شتاب و عجله كارها را به انجام برسانند بدون اينكه به كيفيت توجه كنند؛‌ مثلا فيلم‌هايي همچون « هزاردستان» يا «سوته‌دلان» از جمله فيلم‌هايي بود كه واقعا روي آنها كار شد و مي‌توان گفت از بهترين فيلم‌هايي است كه در ويترين قرار دارند ولي در حال حاضر طي يك مدت خيلي كوتاه فيلم مي سازند، البته اين حرف‌هاي من اصلا انتقاد نيست بلكه مي‌خواهم بگويم متاسفانه ديالوگ در فيلم‌سازي ما از بين رفته است. فيلم هاي اصغر فرهادي كه جذابيت زيادي دارند دليلش اين است كه بازيگرانش از جانشان حرف مي‌زنند.
به عقيده من اگر اصغر فرهادي يك فيلم را دوبله كند طبيعتا اعلاء مي‌شود چرا كه او كارگرداني ريزبين است و سرشار از احساس انسانی.
عطر چي: من فكر مي‌كنم بچه‌هاي هنر در ايران در هيچ زمينه هنري به اندازه حالا آن قدر بي‌تلاش نبوده‌اند. به عقيده من اگر افراد موفق مي‌شوند يك اتفاق است، در سينما هم موفقيت افرادي چون اصغر فرهادي جزو همين اتفاقات است.
 

در دوبله هم افرادي مثل آقاي طهماسب به سينما كمك كردند، همه افراد موفق در هر حوزه يك اتفاق هستند، اتفاقي كه مابقي افراد نقش آنچناني نداشتند.
عطرچي خطاب به طهماسب: شما خودتان اين اتفاق را رخ داديد و از جمله افرادي بوديد كه با دوبله به سينما كمك كرديد تا موفق شود اگر من هم بخواهم تبديل به يك اتفاق شوم بايد روي خودم كار كنم و تلاشم را بيشتر كنم كه البته اگر من يك اتفاق شوم يك اتفاق جديد مي‌شوم.
ـ آقاي طهماسب شما به عنوان پيشكسوت عرصه دوبله و كسي كه به عنوان استاد تيپ‌سازي دوبله ايران شناخته شده‌ايد، فكر مي‌كنيد تخيل در دوبله چقدر مي‌تواند تاثيرگذار باشد؟
طهماسب: تخيل در هر كاري خيلي مهم است، متاسفانه نسل امروز ما دامنه تخيل ندارند. من به ياد دارم چندين سال پيش كه مي‌خواستم فيلم «گربه آوازه‌خوان» را دوبله كنم يك بچه‌اي را آورده بوديم تا در اين فيلم به عنوان صدايي نو صحبت كند، آن دختر بچه در آن زمان تخيل داشت و مي‌دانست كه چگونه بايد حرف بزند و از قدرت تخيلش كمك بگيرد.
 

در دوبله بايد چه كرد كه نسل جديد بتواند دوبله را بالا ببرد و موجب پيشرفت آن شود؟
طهماسب: ما نمي‌توانيم نسل جوان را تربيت كنيم بلكه افراد بايد خودشان استعداد لازم را داشته باشند. متاسفانه در حال حاضر اكثر گويندگاني كه وارد دوبله مي‌شوند در همان حدي كه هستند باقي مي‌مانند و هيچ خلاقيتي از خود نشان نمي‌دهند در نتيجه هيچ پيشرفتي هم نمي‌كنند. به عقيده من تربيت گوينده اصلا مهم نيست اين مهم است كه چگونه تبديل به يك ماده اساسي شود، يكسري مسائلي در دوبله وجود دارد كه ياددادني نيست بلكه در وجود افراد ذاتي است.
يكسري گويندگان خوبي هستند كه هم سريع مي‌بينند و هم سريع مي‌توانند صحبت كنند و كاملا با هم هماهنگ هستند ولي برخي گويندگان هم هستند كه خيلي خوب هستند ولي دير مي‌بينند و يا به عكس دير مي‌شنوند، در كل كمتر افرادي هستند كه از همه لحاظ هماهنگ باشند و به صورت دقيق زماني كه مي‌شنوند ببينند و سريع صحبت كنند البته به نظرمن يكي از دلايلي كه گويندگان حرفه‌يي نيستند اين است كه به زبان‌هاي مختلف دنيا تسلط ندارند و اصلا زبان نمي‌دانند.
 

به نظر شما وجود موسيقي چقدر مي‌تواند در دوبله موثر باشد و اصلا ربطي به جذابيت آن دارد؟
طهماسب: بخشي از كار دوبله، موسيقي است كه در حال حاضر فوت شده است. زبان يك موسيقي دارد كه حتما بايد باشد و يك فرهنگ محسوب مي‌شود، به عنوان مثال عزت الله انتظامي و امثال او صدايشان يك وزني دارد و يك موسيقي خاصي در گفتارشان است كه با همين موسيقي صحبت مي‌كنند ولي در حال حاضر ديگر اين طور نيست و تمام صداها بدون هويت شده و شناخته شده نيستند. به اعتقاد من اگر صدا فراگير شود و تبديل به يك عنصر هنري شود براي همه شناخته شده مي‌شود و همه را جذب خود مي‌كند. در حال حاضر بازيگران ما هم خيلي سرد و بي‌روح بازي مي‌كنند و اين بي‌روحي فقط در دوبله نيست كه به نظر من تمام اينها به خاطر نبود موسيقي است.
 

فكر نمي‌كنيد بخشي از مشكلاتي كه در حوزه دوبله وجود دارد به بها دادن اين هنر برمي‌گردد يعني اگر به دوبله بيشتر بها داده شود وضعيتش قطعا بهتر مي‌شود؟
طهماسب: درست است كه بخشي از اين مشكلات به بها دادن برمي‌گردد ولي در كار نبايد فردي، فردي را تحويل بگيرد ولي متاسفانه اين عادت بد ماست. به عنوان مثال شاگردي كه در مدرسه هميشه نمره 20 مي‌گيرد مي‌داند كه هميشه اين نمره را كسب مي‌كند و به بقيه شاگردان توجهي نمي‌كند كه چه نمره‌اي مي‌گيرند، در كار هم به همين شكل است و به جاي اينكه ديگران را نگاه كنيم بايد آن‌ها شما را نگاه كنند و غبطه بخورند، اگر اين روحيه وجود نداشته باشد در هر كاري كه برويم نمي‌توانيم موفق باشيم و اين فقط مختص دوبله نيست بلكه در همه كارها نيز بايد تلاش كرد، درست است كه در كار ما بايد به دستمزدها رسيدگي شود و بهاي بيشتري داده شود ولي اصل موضوع اين نيست.
نظرتان درباره مديريت حال حاضر واحد دوبلاژ سيما چيست؟ 
طهماسب: به نظر من در كل هر فردي كه به عنوان مديريت دوبله مي‌آيد بايد صدا را بشناسد و بافت و ديالوگ را بداند و زبان را بشناسد. آقاي ميلاني با توجه به سوابقي كه دارند فكر مي‌كنم بتوانند در كارشان موفق باشند، اميدوارم كه همين طور باشد.
عطرچي: اگر مديريت قريحه هنري داشته باشد و نظارت كامل بر كارها داشته باشد مي‌شود روي او حساب كرد.
طهماسب: زماني كه يك مدير فيلم را بشناسد مسلم است كه مابقي مسائل را هم به خوبي ميِ‌شناسد. در حال حاضر معبد مردم و پناهگاه عالم فيلم و سينماست؛ پس بنابراين اگر مدير فيلم را بشناسد قطعا كارهاي خوبي هم صورت مي‌گيرد ولي زماني كه ترجمه‌هاي غلط وارد شود كيفيت كارها پايين مي‌آيد برخي‌ها براي دوبله فيلم ها از خودشان يكسري تغييراتي انجام مي‌دهند كه اصلا درست نيست.
عطرچي: نظر من هم همين است و معتقدم استاد طهماسب حرف‌هايش كامل است و درست مي‌گويد. من فكر مي‌كنم فردي كه در مهره‌بازي قرار مي‌گيرد بايد براي مهره‌هاي ديگر مهم باشد تا مردم او را ببينند، به نظر مي‌رسد دوبله آنقدرها براي تلويزيون مهم نيست و آن قدري كه انرژي براي تهيه و پخش خبر گذاشته مي‌شود به دوبله اهميت چنداني داده نمي‌شود.
آقاي طهماسب دليل همكاري كم شما با تلويزيون چيست؟ خودتان دلتان نمي‌خواهد همكاري كنيد؟
طهماسب: زماني كه من يك كاري را به انجام مي رسانم مي‌دانم كه خوب است يا بد؛ ولي ديگران فكر مي‌كنند هر كاري كه انجام مي‌دهند صد در صد خوب است، من معتقدم در هر كاري بايد به قلب مخاطبان رسوخ كرد و بايد راست بگوييم نه دروغ ولي متاسفانه خيلي‌ها به اين مساله توجهي نمي‌كنند چرا كه فكر مي‌كنند افرادي كه پاي تلويزيون مي نشينند چيزي نمي‌فهمند به همين خاطر بي‌توجه هستيم.
در كل من با تلويزيون هم كار مي‌كنم، ولي بيرون هم فعاليت دارم ولي در كل خيلي زياد فعاليت ندارم وبيشتر در منزل فيلم تماشا مي‌كنم، كتاب مي‌خوانم.
من معتقدم يكي از مسائلي كه در كار هنري خيلي مهم است تعداد افراد هم وزن است يعني نمي‌شود يك مربي خيلي خوب بگذاريم ولي بقيه خوب نباشند، كار هنري يك كار عاشقانه است كه بايد در كنار كساني كه حالت را خوب مي‌كنند باشيم كه قطعا مي‌تواند در كيفيت آثار موثر باشد.
با توجه به سابقه چندين ساله اي كه در عرصه گويندگي و مدير دوبلاژي داريد، خودتان كدام كار را بيشتر دوست داريد؛ گويندگي يا مدير دوبلاژي؟
 طهماسب: راستش را بخواهيد زماني كه رل مي‌گويم حالم خوب مي‌شود و زماني كه در نقشي گويندگي مي‌كنم به خاطر اينكه خودم نيستم و وجود ندارم حالم خوب مي‌شود و احساس خوبي دارم. در كل بر اين باورم كه رل گفتن اين خاصيت را دارد كه افراد را دگرگون مي‌كند، چرا كه در آن لحظه گرفتار آن نقش مورد نظر هستي و خودت را فراموش می کنی.

با توجه به قابليت هاي خوبي كه در بازيگري داريد چرا به كار بازيگري ادامه نمي‌دهيد و حضورتان كمرنگ است؟
طهماسب: اولين كارم فيلم سينمايي «راه دوم» بود. از آن به بعد ديگر بازيگري را ادامه ندادم تا اينكه آقاي جيراني در سريال «مرگ تدريجي يك رويا» به من پيشنهاد داد تا نقش داريوش آريان را ايفا كنم و من پذيرفتم و از آن به بعد هم ديگر نقشي ايفا نكردم؛ البته در سريال «كلانتر» هم بازي كردم. در كل در بازيگري اين برايم جالب بود كه بتوانم ديالوگ‌ها را حفظ كنم، چرا كه در دوبله از روي صفحه مي‌خوانيم. در فيلم سينمايي «من مادرم» آقاي جيراني هم بازي كردم كه هنوز اكران نشده است. خودم احساس مي‌كنم در كار بازيگری چندان خبره نیستم به همين خاطر خيلي دوست ندارم بازي كنم ولي آن زمان كه سريال «مرگ تدريجي يك رويا» به روي آنتن رفت برايم جالب بود كه هم مرا بيشتر شناختند با وجود اينكه نيم ساعت بيشتر حضور نداشتم.
فكر مي‌كنيد بهترين راهي كه موجب پيشرفت دوبله ايران مي‌شود چيست؟ 
طهماسب:به زودي قرار است چند فيلم سينمايي خارجي در سينما اكران شود ولي اطلاعي ندارم كه دوبله شود و يا به صورت زيرنويس به روي پرده برود ولي به نظرم اگر دوبله شود بهتر است و دوبله كمي رونق پيدا مي‌كند و راه پيشرفتي برايش باز مي‌شود، افراد نو وارد مي شوند و خود زبان هم مي‌تواند يك شكل خوبي پيدا كند ولي در حال حاضر وضعيت دوبله آشفته است.
 

به عنوان پيشكسوت دوبله چه پيامي به جواناني كه در اين عرصه فعاليت دارند، داريد؟
طهماسب: جوانان بايد هر كاري را كه دوست دارند دنبال كنند؛ من معتقدم در هر كاري بايد سخت كوشي كرد؛ به عنوان مثال اصغر فرهادي كلي سناريو گفت تا كم كم توانست پخته شود و در حال حاضر در قله سينما است، جوانان عرصه دوبله هم در ابتدا بايد برسند و سپس به بالا بيايند چرا كه تمام افرادي كه اكنون موفق هستند به قدري تحقير شده‌اند تا به اين جا رسيده‌اند، اگر حس تحقير را نشناسند چطور مي‌توانند به بالا بيايند؟
در پي صحبت‌هاي ناصر طهماسب امير عطرچي به عنوان نماينده نسل جوان‌تر، آينده دوبله در ايران را چنين تصور كرد: من فكر مي‌كنم آينده هر پديده‌اي بستگي به اتفاقات اجتماعي حال حاضر دارد، اگر اتفاقات خوبي بيفتد كه براي مردم مهم باشد صد در صد نتيجه كار هم مي‌تواند خوب باشد. با وجود همه مشكلات و كمي‌ها و كاستي‌هايي كه در دوبله داريم هميشه درشت‌ها مي‌مانند و ريزها مي ريزند اگر به همين شكل باشد و افراد باتجربه در دوبله ماندني شوند دوبله ايران آينده خوبي خواهد داشت.
 

 
آقاي عطرچي شما از چه سالي وارد دوبله شديد؟ 
عطرچي: سال 79 يا 80 بود كه وارد اين عرصه شدم و در آن زمان من یکی از جمله كارآموزان آقاي طهماسب بودم ولي هميشه مشكل من اين بود كه هيچ وقت الگو نداشتم و اين موضوع خيلي سخت است. به نظر من آقاي طهماسب به عنوان يك هنرمند و دوبلور مانند يك در و پديده درخشان مي‌درخشند ولي اين الگوي من نيست چرا كه من معتقدم تقليد كردن از جنس صداي ايشان و سایرین اصلا درست نيست.
 آقاي طهماسب نظر شما درباره برگزاري جشنواره‌اي براي دوبله چيست؟ فكر مي‌كنيد در كيفيت آثار كمك كند؟
 طهماسب: برگزاري چنين جشنواره‌اي وظيفه ارشاد است،‌اين جشنواره دو سال برگزار شد ولي هميشگي نبود، من فكر مي‌كنم اگر به صورت مستمر هر سال برگزار شود خوب است ولي تاثير آنچناني به كيفيت آثار ندارد؛ چرا كه روزانه حداقل 30 الي 40 فيلم دوبله مي‌شود كه كيفيت خوبي هم از لحاظ صدا، ترجمه و ديگر مسائل ندارد البته فيلم‌هاي خوبي دوبله مي‌شود ولي كسي اين ذوق را ندارد كه به خاطر جايزه و تقدير شدن كار كند. مشكل ما اين است كه سر جايمان نيستيم و هميشه مي خواهيم يك پله بالاتر باشيم و سريع‌تر كارها را انجام دهيم و احساس مي‌كنيم جا مانده‌ايم،‌خود اين مساله مشكل ايجاد مي‌كند.
 

عطرچي: سال گذشته قرار بود چنين جشنواره‌اي براي دوبله برگزار شود و حتي تمام اسامي كه قرار بود از آن‌ها تقدير شود هم مشخص شده بودند ولي اين اتفاق بيفتاد، من احساس مي‌كنم دوست نداشتند چنين جشنواره‌اي براي دوبله برگزار شود؛ به عنوان مثال شاگرد اولي كه هميشه نمره 20 مي‌گيرد ديگر نمي‌خواهد كه به او جايزه بدهند چرا كه اگر جايزه هم نگيرد باز هم خوب درس مي‌خواند در دوبله هم همين طور است، افرادي كه كارشان خوب باشد هميشه خوب هستند و نيازي به تقدير و جايزه ندارند.
 
و...زندگی ناصر طهماسب اززبان خودش
 
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

این گفت‌وگو در صبح یکی از آخرین روزهای تابستان در دفتر هفته‌نامه‌ی سینما صورت گرفت. بر عکس اغلب گفت‌وگوها، این مصاحبه قبل و بعد نداشت. چند لحظه پس از ورود او دگمه‌ی ضبط زده شد و او بلافاصله پس از پایان گفت‌وگو، رفت. این هفته به دنیای صدا می‌رویم با... ناصر طهماسب.

 -هر وقت قرار است برای گفت‌وگو به سراغ یک شخص بسیار خوش لباس و شیک‌پوش بروم، سعی می‌کنم بهترین لباسم  را بپوشم و به بهترین شکل ممکن در مقابل او ظاهر شوم تا چیزی از او کم نداشته باشم، اما واقعاً نمی‌دانم وقتی قرار است با آدمی مثل شما که صدایی استثنایی دارد گفت‌وگو کنم، باید چه کار کنم ... صدای من پیش صدای شما کم می‌آورد.

  این لطف شماست. به هر حال هرکسی یک ویژگی ذاتی دارد و یک تخصص حرفه‌ای. من این شانس را داشته‌ام که این ویژگی و تخصص در صدایم باشد. لطف خدا و البته تکنیک ... همین.

 -مردم شما را از روی صدای‌تان می‌شناسند؟

 بله ... بعضی آدم‌ها به سرعت می‌شناسند. بیشتر کسانی که در سن و سالی هستند که مثلاً کارهای هارولدلوید را در بچگی دیده‌اند و این صدا در گوشش‌شان مانده. یک‌بار یک راننده‌ی تاکسی در یک شهر پرت مرا از روی صدایم شناخت و دقیقاً تصور کرده بود که هارولدلوید را سوار تاکسی‌اش کرده! از این دست برخوردهای غیر منتظره زیاد دیده‌ام. ولی کلاً برخورد با دوبلورهایی که از روی صدا شناخته می‌شوند، به نظرم خیلی محترمانه‌تر از برخورد با بازیگران است. انگار مردم این صداها را باوردارند. یقیین دارند چیزی که می‌گویند درست است.

- آیا شما از آن آدم‌هایی هستید که صداها را به دو دسته‌ی «قابل اعتماد» و «غیر قابل اعتماد» تقسیم می‌کنند؟

 این به خود شخص مربوط است. شما یک وقت توی خیابان از کسی آدرس می‌پرسید و آدرسی که آن آدم به شما می‌دهد را باور می‌کنید. اما ممکن است همان آدرس را یک نفر دیگر به شما بدهد و شما حرفش را باور نمی‌کنید و سعی می‌کنید به سراغ نفر دیگری بروید.

 -این به تونالیته‌ی صدا مربوط می‌شود یا به باور و حس درونی خود شخص؟

 تونالیته‌ی صدا فقط یک لحظه است، مثل یک عکس می‌ماند. اما این تداوم تونالیته و صداست که نشان می‌دهد این صدا باورپذیر هست یا نیست. خیلی وقت‌ها شما اخبار می‌شنوید و یا به تبلیغات تلویزیون گوش می‌دهید، می‌بینید صداها خوب است اما مطمئن هستید این چیزهایی که گفته می‌شود از بدن گوینده‌اش عبور نکرده است و شخص به آن باور ندارد. یک راه که می‌تواند آن را باورپذیر کند، این است که گوینده یا صداپیشه آن حرف‌ها را به زبان خودش و ادبیات متناسب با روحیه‌اش ترجمه و تقطیع کند. یک نمونه درخشان آن کاری بود که مرحوم منوچهر نوذری روی نقش جک لمون کرد. جملات را چنان خرد می‌کرد که آدم احساس می‌کرد این خود جک لمون است که این حرف‌ها را زده. یا مثلاً مرحوم خانم ژاله کاظمی.

- شما از «طهماسب» های کجا هستید؟

 پدرم کرد بود اما من در تهران متولد شدم و زندگی ده‌ها ساله‌ی خانواده در تهران رابطه‌ی ما را با آن ریشه‌ها قطع کرده و من درست نمی‌دانم که ریشه‌ی این «طهماسب» بودن در کجاست. تا حالا به این مسئله فکر نکرده بودم.

- شما را با «ت» باید نوشت یا با «ط»؟

 هر دو جور را می‌نویسند. آن‌هایی که می‌خواهند فارسی را درست رعایت کنند با «ت» می‌نوسند اما به نظرم با «ط» قشنگ‌تر است. یعنی به لحاظ گرافیکی «ط» زیباتر است. یک حفره دارد و یک دسته دارد که به آن شکل گرافیکی می‌دهد.

- و «ناصر» از کجا آمده؟

 خب ناصر که یک اسم عربی است.

 البته ... ولی چرا اسم شما «ناصر» شده؟ ربطی به اسم خواهر و برادرها دارد؟د      نه ... ما خیلی بودیم و اسم‌هایمان حساب و کتاب نداشت. حالا مردم یک بچه می‌آورند و می‌خواهند بهترین اسم را روی او بگذارند و همه‌ی آرزوهای‌شان را در همان اسم خلاصه می‌کنند یا مثلاً سعی می‌کنند که اسم و فامیل با هم هم‌خوان باشد. دوستی دارم که نام فامیلی‌اش «مستان» است و اسم دخترش را گذاشته «ساقی». ترکیب زیبایی به دست آمده.

- چند تا خواهر و برادر بودید؟

 هشت تا.

 -پس یک خانه‌ی شلوغ ...

 بله یک خانه‌ی قدیمی شلوغ در خیابان عباسی. یک طبقه پائین و یک طبقه بالا، یک حوض کوچک و ...

- زندگی هشت تا بچه توی آن خانه سخت نبود؟

چرا ... خیلی سخت بود. آن‌چه که در خانواده‌های پر بچه ظالمانه است، این است که مهر و عاطفه به اندازه‌ی کافی به این بچه‌ها نمی‌رسد. همه نارس بزرگ می‌شوند، طلب‌کار می‌شوند، بداخلاق می‌شوند. اصلاً آرایش کلام در این نوع بچه‌ها تفاوت می‌کند. چیزی از خانواده نمی‌گیرند. آن آخری‌ها که له هستند،‌ لهِ له ... حوصله‌ی پدر و مادرها کم می‌شود.

 -و تازه اگر خانواده متمول نباشد که دیگر حسابی دردسر است.

 بین ماها دنبال خانواده‌های متمول نگرد. متمول به سمت کار نمایش نمی‌آید. کسی که متمول است دنبال هنر نمی‌رود چون آدم دنبال هنر می‌رود که احترام داشته باشد و تو وقتی متمول هستی کمبودی از نظر احترام ندارد.

 -اما من باور نمی‌کنم شما فقط به این دلیل سراغ هنر رفته باشید که دنبال احترام بوده‌اید.

 نه ... واقعاً درباره‌ی خودم این طور نبود گرچه مسئله مهمی به نظر می‌رسید. شاید بهتر است بگویم کسانی که دنبال هنر می‌روند دچار نوعی جنوند یا مثلاً آدم‌های ناقصی هستند که می‌خواهند از این طریق خودشان را به کمال برسانند. می‌خواهند خودشان را دوباره خلق کنند. حتی در این راه ممکن است شرافت انسانی‌ات را از دست بدهی. این دیگر مربوط به جوهره‌ی آدم‌ها می‌شود و این‌که از چه بستری عبور کرده‌اند و در چه خانواده‌ای رشد پیدا کرده‌اند. یا حتی یک برخورد ساده. یک برخورد مهربانانه یا تند از طرف معلم. یک عموی خوب یا یک دایی دلسوز توی خانواده و ...

 -در خانواده‌ی شما چنین کسانی بودند؟ یک عموی خوب یا یک دایی دلسوز.

 نه، ما که اصلاً عمو نداشتیم.

 -شما جزو اولی‌ها بودید یا بچه‌های آخر که له می‌شوند؟

 من بچه‌ی دوم بودم. حالا تو چرا این قدر می‌روی آن پایین مایین‌ها؟ هیچ چیز معلوم نیست. اصلاً معلوم نیست که آدم‌ها چطور یک چیز دیگری می‌شوند. چطور می‌شود که جادوی نوشتن می‌آید توی دست‌های فاکنر یا مثلاً یک روزنامه‌نگار معمولی به جادوی نوشتن مارکز دست پیدا می‌کند.

 -اتفاقاً به نظرم کشف این جادو در همان پایین مایین‌ها صورت می‌گیرد.

 شاید ... شاید از یک صدای سقوط شروع شده باشد. آدم سقوط می‌کند و بعد یک لحظه تصمیم می‌گیرد بلند شود و بایستد و در این ایستادن می‌شود مارکز. ولی باز هم قطعی نیست چون شبیه آدم آرتیست زیاد است. هست و کار هم می‌کند اما تو آن جان مایه را در آن‌ها نمی‌بینی. کما این‌که فامیل‌های هنرمندان خیلی در کارهای هنری حضور دارند اما معمولاً چیزی نمی‌شوند. تیتراژ فیلم‌ها و سریال‌ها را نگاه کن! ده نفر را می‌توانی پیدا کنی که فامیل‌شان شبیه فامیل کارگردان یا تهیه‌کننده است. این مسیر تاریک و معصومی است. کسی نمی‌تواند به درستی کشف کند که چه جانوری به جانش افتاد که نگاهش را از دیگران متمایز کرد. مهارت‌های زیاد، خواندن‌های وحشتناک، هزاران کتاب بیهوده خواندن، رفتن به سراغ هر مقوله‌ای که کمی بوی آزادی می‌دهد و ...

- صدا در خانواده‌ی شما ارثی بود؟

 نه ... البته مادرم آدم استثنایی بود و هست. از آن دسته آدم‌های با استعداد که متأسفانه فرصت آموزش پیدا نکرد. او دریافت عجیب و غریبی داشت. فکر کن مثلاً غروب است و ما توی حیاط نشسته‌ایم. بدون این‌که صدای خاصی بیاید می‌گفت برو در را باز کن پدرت آمد. او می‌توانست صداها را از دور تشخیص دهد. او می‌فهمید دری که باز می‌شود را چه کسی باز می‌کند. او دقیقاً می‌فهمد که اگر صدای افتادن چیزی می‌آید آن چیز چیست و چه کسی آن را به زمین انداخته است. گوش خوبی داشت. آن موقع‌ها نمی‌فهمیدم ولی بعداً که بزرگ شدم و به دوبله آمدم، تازه فهمیدم که او چه آموزش عجیب و غریبی به ما داده است. احساسش بغل جیبش بود و می‌توانست همه چیز را به راحتی بفهمد و هنوز هم همین طور است.

- در گفت‌وگویی از شما که چند سال پیش چاپ شده بود به اصطلاحی برخورد کردم با عنوان «گوینده‌ی مؤلف». سال‌هاست که دوست دارم بدانم تلقی درست از این اصطلاح چیست؟

 بهتر است برایت مثال بزنم. گوینده‌ی مولف کسی است مثل مرحوم عزت الله مقبلی که شخصیت «لویی دوفونس» را دوباره خلق کرده است. لویی دوفونس در سینمای فرانسه یک بازیگر معمولی و پرجنب و جوش بود. مقبلی توانست در ایران شخصیتی خاص برای او خلق کند و همه‌ی آن جنب و جوشی را که لویی دوفونس در بازی‌اش دارد، به گفتارش انتقال دهد. تا جایی که شما احساس می‌کنید دارید فیلم را ایستاده تماشا می‌کنید. چون این حس را مقبلی به شما می‌دهد که انگار همه آدم‌ها در رفت و آمدند، همه بی‌قرارند و این بی‌قراری است که به شما منتقل می‌شود. در نقش «اولیورهاردی» هم مقبلی در نقش یک مولف ظاهر می‌شود. هاردی یک بغض است و شما این بغض همیشگی را احساس می‌کنید. نقش کمدی است اما بغض عمیقی دارد. یا فکر کن که چیچو و فرانکو هم دوباره در دوبله‌ی ما خلق شدند، آن‌ها این‌طور نبودند.

یا فرض کن در کارهای جدی‌تر، در همین سینمای خودمان کمال‌الملک را در نظر بگیر. نقش مظفرالدین شاه با دوبله دوباره خلق می‌شود. یک ولیعهد پیر که چند سالی فرصت شاه شدن پیدا می‌کند و حسرت پادشاهی در صدای او موج می‌زند و ضمناً چون در خانواده‌ی سلطنتی و فارغ از درد بوده، کمی هم حال عارفانه دارد. این همه‌اش توی صدای مظفرالدین شاه است.

اینکه تو وقتی فیلم را می‌بینی دلت مالش می‌رود، دقیقاً به همین دلیل است. البته من منکر بازی خوب آقای نصیریان هم نمی‌شوم.

فیلم‌های جان وین را نگاه کن و صدای استثنایی ایرج دوستدار را. دوستدار یک منش دارد که آن نقش را جذاب می‌کند. چیز بامزه‌ای نمی‌گوید اما نقش یک بامزگی پیدا می‌کند که هرکس فیلم را می‌بیند، شیفته‌اش می‌شود. به این می‌گویند «تألیف»؛ یعنی ورود ویژگی و خاصیت گوینده به آن نقش.

 -خب این یک اتفاقی ذاتی است که خود به خود رخ می‌دهد یا برای ورود این ویژگی باید چیزهای دیگری به دست آورد؟

 مطمئناً خود به خودی صورت نمی‌گیرد. چون در آن صورت هر کسی می‌توانست جای هرکسی صحبت کند. یک اشراف خاصی می‌خواهد، باید گزندگی زبان را بشناسد، مهربانی زبان را بشناسد، بداند که چطور می‌تواند باوقار صحبت کند یا با خشم و ... هزار یک چیز دیگر.

 -در فیلم های ایرانی وقتی می‌خواستید جای کسی صحبت کنید، آیا درباره‌ی‌ آن نقش با کارگردان مشورت می‌کردید یا موضوع شوخی‌تر از این حرف‌ها بود؟

 کارگردان معمولاً حرف آخر را می‌زد. البته این بستگی به کارگردان و حساسیتش نسبت به فیلم و آشنایی‌اش به زبان داشت. مثلاً کسی مثل علی حاتمی به این راحتی‌ها کوتاه نمی‌آمد.

 -بسیار خب، شخص علی حاتمی پیش از دوبله‌ی فیلم‌هایش با شما وارد چه دیالوگی می‌شد؟

 با هم فیلم را می‌دیدیدم و می‌نشستیم و درباره‌ی نقش‌ها با هم صحبت می‌کردیم. وقتی دیالوگ‌ها را پای دستگاه کامل می‌کردیم، اوج تعامل ما بود. باید دیالوگ‌ها را طوری تنظیم می‌کردیم که هم از حس نیفتد و هم چیزی از آن کم نشود.

- آقای نصیریان در کمال‌الملک همان‌طور ترکی – فارسی صحبت کرده بودند؟

 بله ... همان طوری بازی کرده بودند اما حاتمی خواست که با دوبله ذات شیطنت و مطرب مآبی را هم به او اضافه کنیم. حاتمی گوش حساسی داشت و کلمه‌ها را می‌شناخت و برایش مهم بود که چه کلمه‌ای با چه گویشی گفته می‌شود. گاهی برای یک کلمه یک روز وقت می‌گذاشت که بفهمد مثلاً با ضمه باید گفته شود یا با فتحه. بسیار پیش می‌آمد که کار را دوبله می‌کردیم و او شب می‌رفت خانه و با جمله‌ها درگیر می‌شد و فردا می‌آمد و می‌خواست که مثلاً فلان کلمه یا فلان جمله را دوباره بگوییم. در بسیاری موارد فیلم دوباره ساخته می‌شد. مثلاً سوته‌دلان که یکی از بهترین دوبله‌ها را دارد و یکی از بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران است، روی میز دوبله یک‌بار دیگر ساخته شد. در واقع قومیت‌ها و لهجه‌ها در دوبله بود که درآمد. این که مثلاً یک نفر شیرازی حرف بزند یا تهرانی غلیظ یا شمالی، و همین اتفاق است که آن دیالوگ‌ها را بعد از این همه سال در ذهن آدم‌ها ماندگار می‌کند. بخشی از این ماندگاری به متن مربوط می‌شود اما بخش دیگری به این دلیل است که آن دیالوگ‌ها به خوبی ادا شده است. دیالوگ جهانگیر فروهر پای تلفن اصلا یک چیز دیگر بود. چون سر صحنه شرایط خاصی بود که نمی‌شد آن دیالوگ‌ها گفته شود و بعداً سر دوبله بود که ما آن جملات بامزه و استثنایی را گفتیم.

این‌که در دوبله قهرمان و شخصیت را چه‌طور معرفی کنی بحث مهمی است. قیصر را ببین. کیمیایی یک در نشان می‌دهد. یک نفر در می‌زند. یکی می‌پرسد: کیه؟ و او می‌گوید: منم،  قیصر. تو این قیصر را با همین یک کلمه حس می‌کنی. می‌فهمی این صدا خود ذات سینماست. یعنی یک قهرمان است که دارد این حرف را می‌زند. می‌گوید منم قیصر و شما باور می‌کنید و این توی حافظه‌ی بیننده‌ات سال‌ها می‌ماند. یک کارگردان معروف را می‌شناسم که در سال‌های نوجوانی، دیالوگ‌های دایی‌جان ناپلئون را روی نوارکاست ضبط کرده بوده و آن‌ها را از حفظ برای دوستانش می‌گفته. دوبله‌ی آن کار هم درخشان بود.

 -شما در دایی‌جان ناپلئون جای چه کسانی صحبت می‌کردید؟

 جای خیلی‌ها. نصرت کریمی را گفته‌ام، هندی را گفته‌ام ... بالای ده، بیست تا نقش فرعی را گفته‌ام. تقریباً اکثر آدم‌ها را من و منوچهر اسماعیلی گفته‌ایم. اغلب آدم‌هایی که نصرت کریمی را می‌شناختند، باور نمی‌کردند که این صدای کریمی نیست و منم.

 -از چه چیز یا چه کسی بیشترین چیزها را یاد گرفتید؟

 فیلم‌های فرنگی بزرگ‌ترین دانشگاه جهان است. چه‌طور می‌شود مثلاً جک نیکلسون را بد گفت؟ یا فرضا در آن مجموعه‌ی ارتش سری، جای آن آدم‌ها، مگر می‌شود بد صحبت کرد؟ آن‌ها خودشان همه‌ی کار را کرده‌اند و فقط کافی است که شما آن‌ها را ببینید. آکتورهای بزرگ، بازی‌شان تایم دارد. می‌دانند کجا باید به سمت دوربین بروند. در چه لحظه‌ای توی کلوزآپ هستند، در چه صحنه‌ای در لانگ شات هستند و ... همه را می‌دانند. جیمز استوارت می‌داند که چه‌کار می‌کند. کاری گرانت و گری کوپر می‌دانند که بهترین جای وجودشان کجاست.

 -آیا درباره‌ی صدا هم این مسئله قابل انطباق است؟ یعنی دوبلور می‌داند که بهترین نقطه‌ی صدایش کجاست؟

 شاید ... شاید ... یکی از مسائل مهم این است که بیشتر فیلم‌هایی که دوبله شده آمریکایی است. آن‌ها صداهایشان بم است. درست مثل زندگی‌هایشان که پر است از اتوبان و کادیلاک. خیلی از دوبلورها فکر می‌کنند بهترین نقطه‌ی صدایشان در این انطباق، جایی‌ست که صدایشان بم‌تر و کلفت‌تر است. اما در آسیا این گونه نیست. صدا، صدای انسانی است و نیازی نیست وقتی داری در این نقطه‌ی دنیا دوبله می‌کنی بروی دنبال بم‌ترین نقطه‌ی صدایت. اگر نقشی که می‌گویی دلپذیر و باورکردنی بشود، کافی‌ست.

- بازیگران ایرانی که به جای آن‌ها صحبت می‌کردید، هیچ وقت از نوع گویش شما گله‌مند نبودند؟ فراموش نکنیم که این یک ویژگی ایرانی است که همیشه کار خودمان را بهترین می‌دانیم.

 چرا، اکثر این گله‌مندی بین بازیگران و دوبلورها بوده. مثلاً یادم است که آقای انتظامی همیشه دلخور بود که چرا در کمال‌الملک منوچهر اسماعیلی به جای او حرف می‌زند. حاتمی معتقد بود که نوع دیالوگ نقش انتظامی برای یک پادشاه مناسب نیست و این نقش را بالا نمی‌آورد، فرو می‌برد. اما خود آقای انتظامی این نکته را نمی‌پذیرفت. ناصرالدین شاه باید صدایی می‌داشت که شکوه آن تالار آئینه و آن زندگی سلطنتی و هفتصدتا زن را در خود می‌داشت. صدای این آدم می‌باید رنگ‌آمیزی می‌داشت و این در صدای اسماعیلی بیشتر بود تا در صدای انتظامی.هادی اسلامی هم فکر می کرد صدای خوبی دارد. او بازیگر خوبی بود اما صدایش به برجستگی بازی‌اش نبود. دوبله به خیلی از کارها کمک می‌کند تا بهتر دیده شود. همین سریال حضرت یوسف اگر دوبله می‌شد، درشت می‌شد، می‌آمد توی کلوزآپ. الان دیده نمی‌شود. خیلی از بازیگرها ممکن است جسارت گفتن خیلی چیزها را نداشته باشند. او باید طوری بگوید «دوستت دارم» که بیننده باور کند. در خیلی از موارد، بازیگر نمی‌تواند این کار را بکند، اما دوبلور می‌تواند. توی آن جمعیت و شلوغی و سیاهی لشگر تو یک آدم «پایین آمده» می‌شوی که نمی‌توانی دیالوگ‌هایت را به خوبی بگویی و دوبله این فرصت دوباره را به بازیگر می‌دهد که حالا با صدای کس دیگری که آن استرس‌ها را ندارد، نقشش را باورپذیرتر کند. آنقدر رفو می‌کنی که نقش باورپذیر می‌شود. متأسفانه کمی با دوبله عناد کردند. فکر کردند پول دور ریختن است و تیشه به ریشه‌ی صنعتی زدند که در ایران به خوبی رشد کرده بود.

 -چه کسی این کار را کرد؟

 خیلی از مطبوعات، فارابی، خود سینما و ...

- آیا بین بازیگران ایرانی کسانی هستند که وقتی شما صدایشان را می‌شنوید، به این نتیجه برسید که چقدر بهتر بود اگر دوبله می‌شدند؟

 بله ... خیلی‌ها ... شاید اسم بردن درست نباشد اما مثلاً همشه فکر می‌کنم آقای مهران رجبی که الان توی همه‌ی فیلم‌ها و سریال‌ها هست، اگر دوبله می‌شد، می‌توانست نقش‌های متفاوت‌تری داشته باشد و همه‌جا دیگر به یک شکل نبود. حتی درباره‌ی نقش‌های فرعی این مسئله خیلی مهم است. نقش گرجی در گوزن‌ها با دوبله آقای توکلی استثنایی است. کل فیلم را سر پا نگه می‌دارد. حساب کنی دو دقیقه هم توی فیلم نیست ولی الان تا بگویم گرجی در گوزن‌ها تو همه‌ی آن نقش و همه‌ی آن دیالوگ را به خاطر می‌آوری. پاسبآن‌های هزار دستان را به خاطر بیاور ... فراموش شدنی‌ست؟

- من یک نکته را نمی‌فهمم ... اگر دوبله به قول شما این‌قدر خوب است و به فیلم کمک می‌کند، چرا در هالیوود فیلم‌ها دوبله نمی‌شود. آن‌جا که مهد سینماست ...

 آن‌جا خیلی فرق می‌کند. آن‌جا زبان نمایش اول دنیا را دارند و از طرف دیگر هنرپیشه‌هایشان خیلی با ما فرق می‌کنند. آن‌ها هم البته این کار را می‌کنند ولی درحد رفع زخم‌های فیلم است. زبان انگلیسی شکل خاصی دارد. آن‌ها زبان معیار دارند. مهم‌ترین بازیگران هالیوود انگلیسی هستند و یا انگلیسی را با زبان معیار هالیوود صحبت می‌کنند. ما زبان مان مشکل دارد. سینمایمان هم زبان معیار ندارد برای همین هرکس هر چیزی و هر طوری که دلش می‌خواهد صحبت می‌کند. این نابهنجاری باید توی دوبله تصحیح شود. آن‌ها می‌دانند که تفاوت ادای دیالوگ‌های آرتور میلر با بیلی وایلدر چیست. ما یک درام نمی‌توانیم بسازیم. صنعت سریال‌سازی ما را با آن‌ها مقایسه کن. همه دارند توی پله‌ها با هم صحبت می‌کنند. این به آن می‌رسد، می‌گوید چطوری؟ می‌گوید: خوبم. عمو چطوره؟ زنگ زد؟ ... همه‌اش از همین دیالوگ‌ها. یا دارند چشم روشنی می‌خرند یا خواستگاری می‌روند. همه‌اش داریم وقت همدیگر را تلف می‌کنیم.

- در طی گفت‌وگویمان چند بار مجبور شدید که از عبارت «خدابیامرز» یا «مرحوم» استفاده کنید. برای منوچهر نوذری، عزت الله مقلبی، ژاله کاظمی و ... تعداد این خدابیامرزها دارد روز به روز زیادتر می‌شود. آیا بچه‌های این نسل می‌توانند جای آن‌ها را بگیرند؟

 فکر نمی‌کنم چون اصلا آن آدم‌ها دیگر نیستند. در هیچ حوزه‌ای نیستند. آیا نثری را به صلابت و صراحت نثر گلستان پیدا می‌کنی؟ هرکس دوروبر او بود نور گرفت. هر کس دوروبرش بود به آدم مهم‌تر و بهتری تبدیل شد. حالا برو روزنامه‌ها را بخوان. اصلاً نثرشان را نمی‌فهمی.

- ماجرای صحبت کردن به جای امام در فیلم فرزند صبح به کجا رسید؟ آیا تجربه‌ی خوبی بود؟

 من صحبت نکردم.

- جدی؟ ولی من توی خبرها خواندم که شما این کار را کردید.

 نه ... خبر درستی نبود. من نمی‌توانستم این کار را بکنم. نمی‌شود صدای آشنایی مثل صدای امام که خیلی واضح و نزدیک است را دوبله کرد. حتی به نظرم نمی‌شود آن را بازی کرد.

- صدای شما را جای بسیاری از شخصیت‌ها شنیده‌ام و باور می‌کنم. از هارولدلوید تا جک نیکلسون. ولی هیچ وقت نمی‌توانم تصور کنم که صدای یوگی خرسه، صدای شماست.

 من کارتون‌های زیادی کارکرده‌ام که معمولاً کسی از آن‌ها یاد نمی‌کند. از جمله همین یوگی و یا از آن مهم‌تر باگزبانی . باگزبانی تنها خرگوشی است که اسکار گرفته. راستش یوگی را خود من نمی‌پسندیدم اما خیلی‌ها آن را دوست دارند. به هر حال شخصیت مهربانی است که آدم دوستش دارد.

- در خانواده‌ی شما چند نفر به کار هنر روی آوردند؟

 دو نفر، من و ایرج.

- ایرج خان کوچک‌ترین بود؟

 بله، آخرین بچه بود. بقیه رفتند دنبال کارهای دیگر. ایرج وقتی کوچک بود پدرم فوت کرد و او این فرصت را داشت که بیشتر با مادرم مأنوس شود، و خیلی از ویژگی‌های او را به ارث برد و یاد گرفت.

 -اما جالب است که برعکس شما صدای خیلی خوبی ندارد.

 صدایش بد نیست اما ایرج به صدایش اعتماد ندارد. یک جاهای از صدایش شبیه صدای من می‌شود اما چون او فک و شکل بینی‌اش با من متفاوت است، این روی صدایش تأثیر می‌گذارد.

- شما هیچ وقت صدای سقوط خودتان را شنیده‌اید؟

 بارها ... هر روز ... اما چه کسی ممکن است بپذیرد که سقوطش نزدیک است؟ البته من آدم مهمی نیستم، کار مهمی نکرده‌ام که بعدش بخواهم تصور کنم که حالا سقوط کرده‌ام. من جاه‌طلب نبوده‌ام و نیستم. هیچ‌وقت شخصیتم مانع کارکردنم نبوده است. بالای نردبان بلندی نرفته‌ام که سقوط کردن از آن برایم دردناک باشد.

- آقای طهماسب! در این لحظه که ما داریم با هم گفت‌وگو می‌کنیم، چه چیزی شما را به ادامه‌ی زندگی امیدوار می‌کند؟

 خود زندگی. این یک چیز انتخابی نیست. یک مقدار جسمانیت است و بقیه‌اش روح.

اگر آدم بتواند این دوتا را با هم هماهنگ کند، زندگی چیز مخوفی به نظر نخواهد رسید. این که خوب بودن را بفهمیم، حتی اگر خوب نباشیم. روزنه‌ی امیدی برای ادامه‌ی زندگی است. زندگی را روان می‌کند. امروز صبح چیزی از رادیو شنیدم که برایم جالب بود. گوینده می‌گفت وقتی آدم نیازمندی به شما مراجعه کرد، حتماً به او کمک کنید. چون او می‌رود اما آنچه به جا می‌ماند یک آدم سخاوتمند در وجود شماست. حرف مبارکی به نظرم آمد.

                                                                  هفته‌نامه‌ی سینما(دوره‌ی جدید، شماره‌ی سوم) 

                                                                                 گفت‌و‌گو از منصور ضابطیان

    


 
 
تعداد بازدید از این مطلب: 17684
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

سه شنبه 14 بهمن 1393 ساعت : 9:10 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
گزارشی از صنعت سریال سازی ترکیه
نظرات

گزارشی کامل از صنعت سریال سازی در ترکیه

منبع:ممتاز نیوز

*****************************************************************

(سریالهای ترکیه یی )این روزها به میهمان تازه سفره سرگرمی بینندگان شبکه های ماهواره یی تبدیل شده است. سریال هایی با حضور بازیگران جوان و خوش چهره، دکورهایی جذاب و رنگارنگ و داستان هایی که لحظه یی هوش و عقل مخاطب را به حال خود رها نمی کند و گاه چندین ماه بی وقفه مخاطب را در ساعتی مشخص پای صفحه تلویزیون می نشاند تا تصاویری دلربا از کشور ترکیه را مقابل چشمان او به نمایش بگذارد. موج فراگیر پخش این سریال ها در سال های اخیر و تاثیرات مخرب فرهنگی آنها و نیز تناقض محتوایی آنها با واقعیت های جامعه ترکیه موضوعی است که در این گزارش به آن پرداخته شده است.

از استانبول تهران تا استانبول ترکیه

«استانبول» نام چهارراهی در تهران است که با صرافی ها و دلارفروش هایش شهرت دارد. چند بوتیک فروش وسایل خارجی، سفارت انگلستان، سفارت ترکیه و چندین مرکز بزرگ خرید در اطراف این چهارراه برای همه مردمی که گهگاه از این محدوده تردد می کنند، مکان هایی آشناست اما «استانبول» واقعی شهری آسیایی- اروپایی در ترکیه است که برای سال هایی بسیار طولانی مقصد گردشگری ایرانیان بوده است. شهری که بسیاری ایرانیان خارج رفته حداقل یک بار در زندگی گذرشان به آنجا افتاده است و اغلب ایرانیان اروپارفته در مسیر خود به قاره سبز از آن عبور کرده اند.

استانبول سال هایی طولانی برای ایرانیان مکانی برای پرش به قاره اروپا بوده است. این موضوع آنقدر پررنگ بوده که در فیلم های مختلفی نیز به آن پرداخته شده است. «دیدار در استانبول»، «مزد ترس» و «آدم برفی»سه نمونه از آثار قدیمی در این زمینه است و سریال «مرگ تدریجی یک رویا» و فیلم سینمایی «بغض» دو نمونه از آثار جدیدتر در این عرصه هستند که البته در تمام آنها تصویری نه چندان مطلوب از این کشور و شهر ارائه می شود. با رونق گرفتن شیخ نشین دوبی برای مدتی بازار توریستی استانبول سرد شد. در فیلم سینمایی «نقاب» ساخته کاظم راست گفتار صحنه یی وجود دارد که در آن پارسا پیروزفر به امین حیایی پیشنهاد می کند به دوبی بروند. امین حیایی می پرسد: دوبی کجاست؟ و بعد دیالوگی میان آنها رد و بدل می شود که در آن دوبی با استانبول مقایسه می شود و پیروزفر خطاب به حیایی می گوید: «دوبی از استانبول هم بهتره»!

اما حالاچند سالی است استانبول در مسیری متفاوت از گذشته قرار گرفته است. این کشور با بهره گیری از ابزاری به نام «سریال» رسانه های دنیا را تسخیر کرده و موفقیت اقتصادی بی نظیری را برای خود رقم زده است. موفقیتی که در آن شبکه های ماهواره یی فارسی زبان نیز بی تاثیر نیستند.

 

بازاری برای فروش سریال های ترکیه یی

 

اسفندماه هر سال در کشور ترکیه بازاری با نام «دیسکوپ» برگزار می شود. این بازار بزرگ ترین بازار فروش محصولات تلویزیونی در منطقه و بزرگ ترین بازار آسیایی در این زمینه است. در کنار این بازار در جنوب شرقی آسیا هم بازاری با نام «atf» وجود دارد که اقبال کمتری نسبت به آن وجود دارد و با رونق گرفتن بازار ترکیه، موفقیت اقتصادی کمتری دارد. در بازار دیسکوپ هر سال یکی از پرفروش ترین اقلام فرهنگی «سریال های ترکیه یی» هستند. این وضعیت در بازار «میپ» هم وجود دارد. این بازار مهرماه و فروردین ماه هر سال در کشور فرانسه برگزار می شود و در این بازار اروپایی هم سریال های ترکیه یی یکی از پرفروش ترین محصولات فرهنگی هستند. یکی از ایرانیانی که هر سال در این بازارها شرکت می کند و تمایلی به بیان نام خود ندارد، در این خصوص می گوید: «در این بازارها علاقه خریداران به سریال های ترکیه یی را دیده ام. این واقعیتی است که مردم کشورهای مختلف دنیا اعم از عرب ها، آسیایی ها و بخشی از مردم اروپا این سریال ها را دوست دارند و فقط بازار امریکا از این سریال ها در امان مانده است.»

 

این فعال عرصه خرید و فروش فیلم در ادامه اضافه می کند: «بیشترین خریدار این سریال ها کشورهای عربی هستند. این سریال ها به جنس سریال سازی عرب ها بسیار نزدیک است. مثلادر سریال های ترکیه یی و عربی «بازی های اغراق شده» وجه مشترک است. البته در کارگردانی، سریال های ترکیه یی به سطح خوبی رسیده اند و فیلمنامه های آنها نیز حرفه یی تر شده است اما همچان بازی ها در کیفیت خوبی نیست.»

 

سریال های ترکیه یی چگونه ساخته می شوند؟

در کشور ترکیه سریال های ترکیه یی توسط شرکت ها تولید نمی شود بلکه این سریال ها توسط «شبکه های تلویزیونی» تولید می شوند. خصوصی سازی شبکه های تلویزیونی در این کشور باعث شده این شبکه ها به ثروتی افسانه یی دست پیدا کنند و به واسطه این سرمایه ها بتوانند سریال های خوب و سطح بالابسازند».

«آک بلوت»، خبرنگار ترکیه یی مقیم تهران درباره روند تولید این آثار در کشور ترکیه می گوید: «ساخت این سریال ها تقریبا از حدود ۱۰ سال قبل در ترکیه آغاز شد. در آن زمان ابتدا ساخت «نمایش های استودیویی» متداول بود که این سریال ها خیلی هم تاثیرگذار بود و با استقبال مواجه شد. مثلاسریال «کلید اسرار» یکی از این آثار بود که از سوی شبکه «stv» که شبکه یی اسلامی بود، تولید و بعدها توسط شبکه های دیگر هم تقلید شد.» جست وجویی در صنعت سریال سازی ترکیه نشان می دهد در حال حاضر شبکه «atv» یکی از مهم ترین تولیدکنندگان این سریال هاست. در کنار این شبکه «سامان یولو تی وی» هم شبکه دیگری است که گرایشی اسلامی دارد و بیشتر سریال های اسلامی تولید می کند اما از نظر توان مالی و ساخت سریال ضعیف تر از شبکه «atv» است. تولیدات «سامان یولو تی وی» تقریبا با معیارهای جامعه ایرانی هماهنگی بیشتری دارد. در این سریال ها زمینه های اخلاقی- اسلامی دیده می شود. «کلید اسرار» یکی از محصولات همین شبکه است که در ۵۰۰ تا ۸۰۰ قسمت تولید شده و صدا و سیما نیز آن را خریده و نمایش داده است. این شبکه به اهل تسنن ترکیه وابسته است و در آن سبک زندگی ترکیه یی ترویج می شود. طبق شنیده ها یک شبکه ایرانی هم اخیرا سریال دیگری را از این شبکه خریداری کرده که قصه آن در حال و هوای کلید اسرار است اما به لحاظ ساختار و قصه چند سر و گردن بالاتر از آن است.

 

جم تی وی از راه می رسد

شبکه ماهواره یی «جم تی وی» یکی از مهم ترین دلایل گرایش مخاطبان ماهواره به سریال های ترکیه یی است. این شبکه که تا چند سال قبل صرفا موسیقی پخش می کرد بعدهاگسترش پیدا نمود و در کنار کانال موسیقی شبکه یی هم برای پخش سریال های نمایشی تاسیس کرد.این کانال درمدتی کوتاه توسعه پیدا کرد و به چندین شبکه دیگر تبدیل شدو درحال حاضر (جم)پر تعداد ترین شبکه ها را در اختیار دارد. طبق اطلاعات یکی از دست اندرکاران این شبکه که مایل به ذکر نام خود نیست، بخش عمده یی از این توسعه مرهون پخش سریال های ترکیه یی  است. مدیر این شبکه یک ایرانی به نام «س. ک» است که سال ها در لندن زندگی می کرد و حالاچند سالی است در دوبی مستقر شده است. او تاجر است و در سال های گذشته قصد داشت در مالزی و ترکیه شبکه تلویزیونی راه اندازی کند اما حالادیگر در دوبی مستقر شده است. سریال های «نور و مهند»، «عشق ممنوع»، «عاصی»، «عشق و جزا» و… برخی از اولی آثار ترکیه یی است که این شبکه ماهواره یی پخش کرداما بدلیل اقبال گسترده بینندگان هم اکنون کل خوراک این شبکه را عموما" سریالهای ترکیه و در مرحله بعد آثار هندی و کره ای تشکیل میدهد. طبق اطلاعات به دست آمده مدیر این شبکه سریال «عشق ممنوع» را به قیمت یک میلیون دلار خرید و هنگام پخش این سریال چند برابر این رقم را از راه پخش تبلیغات به دست آورد. جالب است بدانید این سریال در رتبه بندی جهانی یکی از پربیننده ترین و پرفروش ترین سریال های دنیا بوده است.سریالهای دیگری که اخیرا"در این شبکه بااستقبال روبرو شده اند(حریم سلطان)،(برگ ریزان)،(روزی روزگاری) و....هستند.

 

تغییر سبک زندگی مردم کشورهای عربی

«نور و مهند» یکی از اولین سریال های ترکیه یی بود که پخش آن در دنیای عرب موج عجیبی از علاقه مندی مردم به سریال های ترکیه یی را به دنبال آورد. یکی از ایرانیانی که در سال ۱۳۸۸ در چند کشور عربی فعالیت داشته در توصیف این مساله می گوید: «در آن سال پخش سریال نور و مهند در چند کشور عربی باعث شد موج عظیمی از علاقه مردم نسبت به این اثر به راه بیفتد. پخش این سریال در میان خانواده های عربی مشکلات فراوانی را ایجاد کرده بود و حتی به جدایی زنان از همسران شان منجر شده بود. در یکی از کشورها مفتی اعظم فتوایی را درباره حرام بودن تماشای این سریال صادر کرد و در نقطه مقابل او، مردم علیه این مفتی و فتوای او تظاهرات کردند! کار به جایی رسید که پخش این سریال چنان علاقه یی در مردم چند کشور عربی نسبت به شخصیت «مهند» ایجاد کرد که در آن کشورها تورهایی به مقصد ترکیه برگزار شد که هدف نهایی آن دیدن بازیگر نقش اصلی این سریال یعنی «مهند» بود! البته کار به همین جا ختم نشد و انحراف های دیگری هم در ادامه پخش این سریال در این کشورها به وجود آمد.» شخصیت فرهنگی دیگری که در زمان پیش و پس از انقلاب تونس به این کشور سفر داشته، در خاطره یی جالب درباره توصیف تاثیر سریال های ترکیه یی بر مردم کشور تونس می گوید: « بعد از انقلاب تونس دو ماه در این کشور بودم. تونس کشوری دارای دیکتاتوری بود که از نظام سیاسی حاکم در آن به شدت ضربه خورده بود. در این کشور حتی مردمی که تمایل های مذهبی هم نداشتند از حکومت دل چرکین بودند. تونس کشوری بود که در آن حجاب ممنوع بود. در این کشور اگر فردی در طول هفته چند بار برای ادای نماز صبح به مسجد می رفت، در فهرست کنترل دولت قرار می گرفت. با چنین وضعیتی وقتی از آنها سوال کردم، دوست دارید بعد از تغییر نظام سیاسی چه سیستمی در کشور شما حاکم شود، اغلب آنها می گفتند: ما دوست داریم شبیه ترکیه شویم!

قاعدتا مردم یک کشور نمی توانند با شنیدن سخنرانی مسوولان کشوری مانند ترکیه آرزو کنند شبیه آن کشور شوند یا اینکه کشته شدن ترک ها در کشتی توسط صهیونیست ها نمی تواند مردم تونس را به چنین کشوری علاقه مند کند. نکته جالب این بود که آنها صرفا به واسطه تماشای سریال های ترکیه یی علاقه مند به سیستم حکومت چنین کشوری شده بودند. آنها با ذکر مثال هایی از این سریال ها می گفتند: این خیلی خوب است که در ترکیه همه آزادی دارند و هر کس می خواهد دین دارد و هر کس نمی خواهد هم مسائل دینی را رعایت نمی کند و این مساله نیز مشکل ساز نمی شود. این موضوع برایم جالب شد و به واسطه همین مساله به خانه های بسیاری از آنها رفتم و دیدم اغلب آنها سریال های ترکیه یی تماشا می کنند: به ویژه در ماه رمضان که زمان اوج پخش این سریال هاست، سایت های اینترنتی زیادی این سریال ها را ضبط می کنند و روز بعد برای دانلود می گذارند.»

 

 

سریال صادر کنید، پول بیاورید

سریال های ترکیه یی بیش از ۱۰ سال است که در صدر محصولات صادراتی این کشور قرار گرفته اند. این همان مسیری است که در حال حاضر شبکه ایرانی آی فیلم در پیش گرفته و تلاش می کند با پخش سریال های ایرانی، تصویر موجود از کشورمان در ذهن مردم عرب را تغییر دهد.

سریال های تلویزیونی این روزها به ابزار جدیدی در جنگ رسانه یی تبدیل شده اند و وقتی مخاطبان با چنین آثاری بمباران می شوند، به مرور زمینه بیشتری برای جذب فرهنگ آن کشور در آنها ایجاد می شود. فرقی هم نمی کند مخاطب ایرانی از کشور ترکیه سریالی مانند «عشق ممنوع» را که اثری کاملابی اخلاق است ببیند یا اثری مانند «عاصی» که سریالی با مضمون روستایی است. پخش هر سریالی می تواند در ذهن مخاطبان کنجکاوی ایجاد کند و آنها را به آن فرهنگ علاقه مند کند و حتما هم نباید این محصول سریالی فاخر باشد!

بر مبنای همین استدلال است که مسوولان کشور ترکیه به سازندگان چنین سریال هایی امکان و اجازه ساخت سریال هایی را می دهند که در آن تصویری بسیار منفی از کشور ترکیه ارائه می شود. ترکیه نیز مانند امریکا به این نتیجه رسیده است که اشکالی ندارد که مثلادر سریالی دختران جوان این کشور بی وفا، مردان خیانتکار و پلیس فاسد جلوه داده شود. فقط کافی است سریالی جذاب ساخته شود و پس از آن در سیستم فروش جهانی، بازاریابی خوبی برای این سریال ها شود و در دنیا به فروش برسد و سود کلانی نصیب سازندگان این سریال ها کند. نکته مهم درباره سازندگان این سریال ها هم این است که هیچ کدام تعلق خاطری به جامعه مسلمان و حتی شخصیت های ملی گرای ترکیه ندارند. آنها اصولاآدم های مذهبی نیستند و طبق اطلاعات به دست آمده افرادی کاملالاییک اند که اروپایی فکر می کنند و صرفا به دنبال کسب سود هستند.

 

بازاریابی: نقطه قوت سریال های ترکیه یی

به گفته یک کارشناس فروش فیلم و سریال، فروش فیلم و سریال در دنیای امروز یکی از تجارت های پرسود است. این فعالیت در مدت زمانی ۵ ساله با فعالیتی متمرکز می تواند به موفقیت منجر شود. برخلاف ایران که در فروش سریال هایی مانند مریم مقدس و یوسف پیامبر بر اساس یک موج عمل می کند، در ترکیه این روند با دقت زیادی پیگیری شده است. سازندگان این سریال ها با رعایت معیارهای جهانی موفق به عرضه جهانی این سریال ها شده اند.

درباره ارقام و هزینه های فروش این سریال ها نیز اطلاعات جالبی وجود دارد. معیار خرید سریال های خارجی در دنیا «ساعت تلویزیونی» است. ساعت تلویزیونی بین ۴۰ تا ۴۵ دقیقه و گاهی ۶۶ تا ۷۰ دقیقه است. یعنی یک سریال ممکن است ۴۰ تا ۷۰ دقیقه باشد و بر مبنای یک ساعت رقم مشخصی پرداخت شود. رقم پرداختی برای هر ساعت هزار دلار است که خریداران انگلیسی پرداخت می کنند. اما رایت عربی سریال های ترکیه یی بسیار بالاو گاهی از ساعتی ۷ تا ۱۰ هزار دلار در نوسان است. درباره برخی سریال ها نیز رایت آنها ساعتی تا ۱۵ هزار به کشورهای عربی فروخته شده است.

اما شبکه های ایرانی و به ویژه شبکه های ماهواره یی ایرانی رایت این سریال ها را بسیار ارزان تر تهیه می کنند. علت هم این است که این شبکه ها به جز ایران، افغانستان و تاجیکستان در کشورهای جهان مشتری دیگری ندارند و به همین دلیل رایت آنها گاهی ساعتی هزار دلار هم فروخته می شود. درباره شبکه های صدا و سیما نیز این رقم در همین حدود است. مثلاهر قسمت سریال جومونگ ۱۲۰۰ یورو خریداری شد که رقم نسبتا اندکی برای یک سریال خارجی است.

 

میزان تطبیق سریال های ترکیه یی با فرهنگ ترکیه یی

یک بررسی میدانی نشان می دهد تصویری که اغلب مخاطبان سریال های ترکیه یی با تماشای این سریال ها پیدا می کنند تصویری کاملافانتزی و تخیلی است. در اغلب این سریال ها بازیگران لحظه به لحظه لباس عوض می کنند، همه خانه ها مجلل و زیباست و با مبلمانی زیبا و متنوع شکل گرفته است.

در سریال های ترکیه یی عشق های پیچیده زیادی دیده می شود. مثلادر یکی از این سریال ها گروهی مافیایی با هم ارتباط دارند. همسر یکی از این چهره های مافیایی گروه را لو می دهد و در نهایت با مرد دیگری که عضو این گروه است، فرار می کند. در سریال دیگری مرد قهرمان قصه همزمان با زن عمو و دخترعموی خود ارتباط دارد و چند ارتباط دیگر هم با زنان دیگر دارد. اما آیا جامعه ترکیه چنین جامعه افسارگسیخته یی از نظر معیارهای اخلاقی است؟ آیا در چنین جامعه یی خیانت و ارتباط عشقی خارج از عرف تا این اندازه فراگیر است؟ آیا در جامعه لوکس و مدرن این کشور تا این اندازه بی اخلاقی وجود دارد

«آک بلوت» خبرنگار ترکیه یی مقیم تهران با رد هرگونه شباهت میان فضای این سریال ها با جامعه واقعی ترکیه می گوید: «در هر جامعه یی اتفاق هایی رخ می دهد که اساسا عمومیت ندارد و به همین دلیل هم نیازی به طرح آنها در ابعاد جهانی نیست. به عنوان یک خبرنگار بارها در خبرهای نشریات ایرانی اخبار تلخی را می خوانم که در حوزه حوادث رخ می دهد اما هیچ کدام از این اخبار در قالب فیلم و سریال به تصویر کشیده نمی شود. علتش هم این است که طرح چنین مواردی می تواند ضررهای مادی و معنوی مختلفی داشته باشد اما متاسفانه در ترکیه سریال هایی تولید شده که تصویری مغرضانه از جامعه ترکیه ارائه می کند و در آن غربگرایی، همجنس خواهی، اهانت به خانواده و… نمایش داده می دهد. همه این آثار توسط کارگردان ها و بازیگرانی ساخته می شود که به دنبال ترویج غربگرایی و لاییسم هستند. البته گاهی نیز تمایل دارند با نشان دادن این مسائل خود را روشنفکر و آزاداندیش معرفی کنند اما واقعا چنین مسائلی در جامعه ترکیه رواج ندارد و حتی جامعه ترکیه نیز نسبت به چنین تصویری معترض است ولی متاسفانه در این کشور کنترلی روی سریال ها و برنامه های ساخته شده وجود ندارد.»

 

این خبرنگار ترک در ادامه اضافه می کند: « اغلب افراد در جامعه ترکیه به ارزش های اسلامی، دینی و ملی احترام می گذارند اما متاسفانه رسانه های ترکیه مردم را به سمت غرب گرایش می دهند. به همین دلیل فعالیت های رسانه یی زیادی علیه این سریال ها در ترکیه در حال انجام است تا درباره این آثار به روشنگری پرداخته و مضرات تماشای آنها را به مخاطبان و خانواده ها یادآوری کنند.»

او در ادامه اضافه می کند: «حتی جامعه ملی گرایی ترکیه هم به محتوای برخی از این سریال ها اعتراض دارند و گاهی تماشای آنها را تحریم می کنند. مثلااخیرا سریالی در ترکیه ساخته شده که در آن یکی از پادشاهان عثمانی علاقه مند به زنان و دختران جوان نشان داده شده و چنین سریالی با اعتراض شدید ملی گرایان مواجه شده است. من شخصا به عنوان یک فرد اهل این کشور حتی از پخش بسیاری از این سریال ها اطلاعی ندارم اما گاهی در ایران از سوی مردم درباره این سریال ها و زمان پخش آنها مورد سوال واقع می شوم.»

«آک بلوت» در پایان اضافه می کند: «در ترکیه حدود ۳۰۰ شبکه تلویزیونی فعالیت می کند اما پخش فیلم و سریال دست اسلامگرا و ملی گرا نیست و عملاطیف متمایل به غرب در این زمینه فعالیت دارند. ترویج مُد، لباس، مبلمان و. . . هم از اهداف تجاری پنهان در پشت ساخت این سریال ها است اما شبکه های اسلامی نیز در این سال ها وارد عرصه فعالیت شده اند و مثلاشبکه یی به نام «هلال» توانسته در جمع ۳۰۰ کانال رتبه یی بین ۲۸ تا ۳۴ را به دست بیاورد». سریال عاصی نیز سریال دیگری بود که پخش آن در سال گذشته با اقبال فراوانی از سوی مخاطبان مواجهه شد. داستان این سریال در فضایی روستایی اتفاق می افتاد و روستاییان را بسیار مدرن به تصویر کشیده بودند اما آیا واقعا این تصویر در ترکیه عمومیت دارد؟ یک ایرانی ساکن در این کشور به خبرنگار ما می گوید: «روستاهای ترکیه خیلی شبیه به روستاهای ایران است و اساسا چنین چیزی نیست که اهالی روستایی با اتومبیل های مدل بالادر روستا تردد کنند». او در ادامه درباره شباهت فضای سریال های ترکیه یی با واقعیت این جامعه می گوید: «برخلاف تصویری که مثلااز استانبول در سریال های ترکیه یی ارائه می شود، این شهر، شهر غمگینی است. مردم هنوز بین اروپایی بودن و آسیایی بودن در نوسان هستند. البته خیلی متمدن شده اند و از دهه ۸۰ که این کشور به قدرت اقتصادی تبدیل شد، حتی مردم کوچه و بازار اعتماد به نفس پیدا کرده اند ولی این مردم به شدت مذهبی هستند و حتی در شهرهای بزرگی مثل ازمیر، استانبول و آنکارا مردم بسیار مذهبی هستند و این گرایش در شهرهای دیگر حتی شدیدتر است».

آنچه به نظر می رسد در این میان قطعیت دارد، این است که ترکیه مدل زندگی و سیاست مورد علاقه خود را از طریق سریال هایش به کشورهای دیگر و به ویژه کشورهای عربی صادر می کند. سکولارسیسم، تساهل و تسامح در رفتارهای اجتماعی، اولویت اقتصاد بر مسائل دینی و… برخی از این موارد است که نمایش پی در پی آن در سریال های ترکیه یی سبب شده تا این روزها شهری مثل استانبول به مقصد مورد علاقه تمامی توریست های عربی تبدیل شود. در همین زمان که این گزارش را می خوانید، شبکه های فارسی زبانی که سریال های ترکیه یی را پخش می کنند شروع به پخش تبلیغات مربوط به فروش آپارتمان در ترکیه کرده اند. مشتریان و خریداران این آپارتمان ها اقامت کشور ترکیه را دریافت می کنند و حتی هزینه بلیت رفت و برگشت آنها به ترکیه نیز از سوی این شرکت پرداخت خواهد شد. با کمی تامل می توان دریافت که ترکیه یی ها حالاپس از چند سال سرمایه گذاری، راه خالی کردن جیب های ایرانیان را پیدا کرده اند و برای فروختن آپارتمان های خود و جذب سرمایه های سرگردان ایرانی راهی تازه پیدا کرده اند. اما هرکس که آپارتمانی در ترکیه می خرد باید بداند این کشور شباهت زیادی به تصویری که در سریال ها دیده ندارد. شاید فیلم «بغض» ساخته رضا درمیشیان تصویری واقعی تر از استانبول باشد تا سریالی مانند عشق ممنوع!

 

تعداد بازدید از این مطلب: 8199
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

دو شنبه 13 بهمن 1393 ساعت : 8:22 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
چگونه بازیگر شدند؟(شهاب حسینی)
نظرات

                  چگونه بازیگر شدند؟

                    (شهاب حسینی)

گردآورنده:مهرداد میخبر

منبع:www.bartarinha.ir-ویکیپدیا-نقد فارسی.نامه نیوز.شیرگاه نیوز

 چندیست که برای علاقه مندان به بازیگری سلسله مقالات(چگونه بازیگر شدند )را در این سایت قرارداده ام... امیدوارم مورد توجه قرار گیرد.

                                                                                                                                                                                                                                                                                     مدیر سایت

                   

نام کاملش(سید شهاب الدین حسینی تنکابنی)است و درسال ۱۳۵۲ در تهران متولد شده. او اولین فرزند خانواده‌اش است و یک برادر و دو خواهر دیگرهم دارد. تحصیلات دانشگاهی او دررشته روانشناسیدانشگاه تهران بود که آن را به قصد مهاجرت به کانادا ناتمام گذاشت. شهاب در سال ۱۳۷۴ ازدواج کرد، فرزند اولشان به نام محمدامین در زمستان ۱۳۸۲ و فرزند دومشان به نام امیرعلی در تابستان ۱۳۹۰ به دنیا آمدند. او کار خود را با تئاتر دانشجویی و سپس گویندگی در رادیو آغاز کرد و سپس در برنامه‌ای به نام اکسیژن در تلویزیون ظاهر شد.

حسینی در چند برنامه دیگر هم مانند برپا برپا، به رنگ صبح، و سایه روشن به عنوان مجری حضورداشت و با سریال پس از باران پا به عرصه بازیگری گذاشت. او سالهای بعد هم به کار بازیگری و هم اجرا پرداخت. وی بخاطر بازی در فیلمهای سینمایی واکنش پنجم، شمعی در باد و محیا مورد توجه قرار گرفت. حسینی درسال ۱۳۸۶ برای فیلم محیا از جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، موفق به کسب دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد، و در سال ۱۳۸۷ در جشنواره بین‌المللی فیلم فجر برای فیلم سوپر استار سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را دریافت کرد. همچنین وی به خاطر فیلمهای پرسه در مه به کارگردانی بهرام توکلی و درباره الی به کارگردانی اصغر فرهادی بازیگر مرد برگزیده چهاردهمین جشن بزرگ سینمای ایران نیز بود. جدایی نادر از سیمین از دیگر آآثار مورد توجه اخیر او در عرصه بازیگری است.

چند سال قبل حسینی به همراه چندی از دوستانش و همچنین برادرش سید مهدی حسینی، گروه موسیقی هفت را تاسیس کردند. تا کنون چهار مجموعه آهنگ از این گروه منتشر شده‌است که شهاب حسینی در آلبوم یک و دو)به دکلمه پرداخته و درآلبوم سه و چهار خوانندگی کرده‌است.

شهاب حسینی کارش را از یک گروه تئاتر دانشجویی شروع کرد. گروهی که به مدت يك سال همراه با هم به اجرای برنامه می‌پرداختند. شهاب حسینی از طریق دوستانش در این گروه، با دو نفر آشنا شد: کامران ملک‌مطیعی و نادر سلیمانی. ملک‌مطیعی او را برای گویندگی در رادیو معرفی کرد و نادر سلیمانی هم او را به یک گروه تئاتر دعوت کرد که با سفر به شهرهای مختلف از جمله کیش و اراک، به اجرای برنامه‌های شاد می‌پرداخت. برنامه‌هایی مثل مسابقه خوانندگی و... آشنایی با نادر سلیمانی و کار با این تیم که یوسف صیادی، نصرا... رادش و رضا شفیعی‌جم از اعضای آن بودند، زمینه‌ای شد که او برای برنامه اکسیژن تست مجری‌گری بدهد. شهاب حسینی که به قول خودش چندان هم مناسب کارهای طنز نبوده و بیشتر «شو من» گروه بوده، از خودش استعداد و توانایی نشان می‌دهد و در تست مجری‌گری قبول می‌شود. اجرای موفق برنامه اکسیژن هم زمینه‌ای می‌شود برای کارهای دیگر حسینی مانند «پلیس جوان» که او را به جایگاه امروزی می‌رساند.

مجله اینترنتی فرانشر

...واما داستان بازي شهاب در سریال پلیس جوان در نوع خود قابل توجه است.قصه را از زبان سيروس مقدم  کارگردان کارهایی نظير اغما، پايتخت و بچه هاي نسبتا بد،بخوانید:

ماجرا از اين قرار بود که براي کارگرداني پليس جوان به دنبال يک بازيگر خوش چهره مي گشتم اما با تست گرفتن از چند بازيگر جوان موفق نشدم به فرد ايده آل خود برسم.  روزي در يک دفتر سينمايي متوجه جوان خوش چهره اي شدم که روي صندلي نشسته و منتظر ديدن يکي از دوستانش است. با پرس وجو از همکاران متوجه شدم که او شهاب حسيني يکي از مجريان کم تجربه تلويزيون است که تا کنون سابقه بازي در سريال يا فيلم هاي سينمايي را نداشته است. در مورد او با تهيه کننده کار صحبت کردم اما تهيه کننده قبول نکرد. چرا که معتقد بود شهاب شبيه برادر شهيد اوست و واقعا تحمل نداشت که چهره برادر خود را 7 الي 8 ماه هر روز روبروي خودش ببيند. من هم به او حق ميدادم اما واقعا کارمان داشت عقب مي افتاد. تا اين که قرار شد يک روز يواشکي بدون حضور تهيه کننده مريلا زارعي را براي نقش مقابل او بياوريم و تست بگيريم.شهاب بي نظير بود. واقعا حيف مي شد اگر از او استفاده نمي کرديم. در نهايت تهيه کننده را راضي کرديم و نمنونه کار را براي صداوسيما فرستاديم. آنها تاييد کردند تا بازيگر اصلي اين فيلم جواني باشد که امروز به سوپر استار بي بديل سينما و تلويزيون نبديل شده است.

 

جالب است بدانید که شهاب حسینی برای موفقیت در عرصه سینما بازیگر سخت کوشی بوده است. او برای بازی در فیلم «جدایی نادر از سیمین» و برای درست درآمدن نقشی که به او ایفا شده چند ماهی به بازار کفاش‌ها رفته تا نقش کفاش فیلم را به خوبی ایفا کند. او همچنین چندین بار مستند «زیر صفر» درباره مشکلات کارگران را دیده. این مستند که شامل تصاویری از فعالیت‌های کفاشان و مصاحبه‌هایی شامل گلایه‌ها و شکایت‌های آنان از وضع جاری است گویا کمک خوبی برای شهاب حسینی برای رسیدن دقیق به شخصیت مورد نظرش در فیلم «جدایی نادر از سیمین» بوده است. البته همانطور که گفته شد اگرچه شهاب حسینی برای رسیدن به نقش مورد نظرش در فیلم «جدایی نادر از سیمین» چند ماهی را با کفاش‌ها گذرانده است. اما از این مستند نیز در جهت اطلاع کامل از جزئیات رفتار و حرکات دست و صورت و نوع کار کردن بروی کفش و نوع حرف زند و موارد دیگر بهره برده است.

 

 

همه چیز از زبان خودش

شاید بهتر باشد همه چیز را از زبان خودش هم بشنویم.شاید لطفش بیشتر باشد:

من كارم را از تلويزيون شروع كردم و اولين پله‌هاي ترقي را در آنجا پيمودم و به نوعي به آن دوره از كارم مديونم. دوره‌اي كه از تئاترهاي دانشجويي شروع شد. مدتي بعد بازي در نمايشنامه‌هاي راديويي و گويندگي به آن اضافه شد. ما با اغلب بچه‌هاي بازيگري كه كار طنز مي‌كنند، مثل نادر سليماني، نصرالله رادش، يوسف صيادي، يوسف تيموري و رضا شفيعي‌جم، تيمي داشتيم كه به شهرهاي مختلف مي‌رفتيم و برنامه‌هاي شاد اجرا مي‌كرديم. من آيتم روي صحنه بازي كردم و فهميدم كه كارم طنز نيست و در اين زمينه به شدت بي‌استعداد هستم. شايد در زندگي عادي خلاقيت خنداندن ديگران را داشته باشم ولي در بازي اينطور نيستم. زيبايي طنز اين است كه از يك عمق و ژرفا بيرون مي‌آيد. به اين ترتيب بچه‌ها كار طنز را ادامه دادند و من شومن بودم؛ سلام و عرض ادب و... سال 75 ،76 در فرهنگسراي شفق،كيش و اراك. اوايل كار كمي تپق مي‌زدم. بعد به تدريج با تماشاگر ارتباط برقرار كردم و توانستم ادامه دهم.


نكته مهم: شايد در زندگي عادي خلاقيت خنداندن ديگران را داشته باشم ولي در بازي اينطور نيستم. زيبايي طنز اين است كه از يك عمق و ژرفا بيرون مي‌آيد.

نادر سليماني مرابه تلويزيون برد

اينها همه پله بود. آن زمان من تئاتر دانشجويي كار مي‌كردم، يكي از بچه‌هايي كه در آن تئاتر كار مي‌كرد دستيار آقاي فردرو شد. ايشان مي‌خواستند مجموعه‌هايي به نام «جمعه‌ها با شبكه 2» تهيه كنند. آن دوست ما موظف شد براي آيتم در طنز بازيگر انتخاب كند، بديهي بود كه اول سراغ ما بيايد چون يك سال بود كه با هم تئاتر كار مي‌كرديم. آنجا بود كه من با 2 نفر آشنا شدم؛ كامران ملك‌مطيعي و نادر سليماني. از طريق كامران براي گويندگي در راديو دعوت شدم و از طريق نادر به آن تيم رفتم. در آن برنامه‌ها بين مردم مسابقه اجرا مي‌كرديم، مثل مسابقه خوانندگي و... خلاصه جوي شاد ايجاد مي‌كرديم و هرقدر انسان از كاري كه مي‌كند انرژي مثبت كسب كند اعتماد به نفسش براي ادامه كار بيشتر مي‌شود. در همين ايام يكي از دوستانم به من گفت: «آقاي رسول برنامه‌اي را براي شبكه 2 تهيه و توليد مي‌كند به اسم «اكسيژن» و براي انتخاب مجري آن تست مي‌گيرد.» بين 150 نفر در تست شركت كردم و لطف خدا كه همواره همراهم بوده انتخاب شدم. به اين ترتيب كار من در تلويزيون شروع شد. آن برنامه خيلي موفق بود. در آن زمان اميرحسين مدرس و كاميار اسماعيلي در برنامه «نيمرخ» اين راه را هموار كرده بودند و ما در برنامه اكسيژن يكسري موزيك‌هاي پاپ و رپ كار كرديم كه خيلي باعث جذابيت برنامه شد.

صرفا به خاطر خانم نيكول كيدمن

سينما يك هدف را دنبال مي‌كند. ما يك قصه تعريف مي‌كنيم كه در آن يكسري آدم وجود دارند. اين آدم‌ها مي‌توانند هر كدام از ما باشند. در داستاني كه اين افراد شكل مي‌دهند يك حرفي نهفته است كه تماشاگر، آخر ماجرا بايد آن را درك كند. خيلي از فيلم‌ها بوده‌اند كه در انسان‌ها دگرگوني‌هاي عميق ايجاد كردند مثل فيلم «ديگران». وقتي من اين فيلم را در «سينما فرهنگ» ديدم نمي‌دانستم  كه مرده‌ام يا زنده‌ام. روح‌ام يا جسم‌ام. اين فيلم را صرفا به خاطر خانم نيكول كيدمن دوست ندارم هرچند كه ايشان بازي حرفه‌اي و محشري داشتند ولي درواقع عضو موثر يك تيم بوده است چون من همان قدر كه لحظات برجسته بازي خانم كيدمن را به خاطر سپرده‌ام، لحظه‌هايي از بازي آن مستخدم را هم به ياد مي‌آورم. موسيقي فيلم، تدوين، دكوپاژ، همه و همه بسيار موثر بودند. يك دانه سنگ شايد به خودي خود ارزشي نداشته باشد ولي وقتي دانه‌هاي بيشتري در كنار هم قرار مي‌گيرند شكل يك تنديس يا يك فرم را ارائه مي‌دهند. بازيگر، آدم يك قصه است. در اين قصه مهم نيست كه من خوش بدرخشم يا نه. مهم اين است كه من آن قصه را باور كنم و كاري كنم كه تماشاگر هم آن را باور كند.


مقوله عشقبازي

 وقتي يك نفر در كارش سختي مي‌كشد يعني نسبت لذت بردنش به سختي كشيدنش يك به 10 است. كاري كه ارائه مي‌دهد خيلي ارزشمند است. هيچ بازيگري نيست كه از كار خودش لذت نبرد. بازيگر هنگام بازي در وهله اول خودش از كار خودش لذت مي‌برد. وقتي كات مي‌دهند ديگران به او مي‌گويند كه چه كرده است. به هر حال لحظه‌اي كه بازي صورت مي‌گيرد بازيگر لذت مي‌برد و وقتي بازيگر احساس لذت مي‌كند سهم خودش را از كار مي‌گيرد. حالا موظف است اين لذت را به ديگران هم منتقل كند. البته منظورم اين نيست كه نگاه‌هاي دلبرانه به تماشاگر بكند،گاهي اوقات وقتي نقش اقتضا مي‌كند تماشاگر بايد از من بدش بيايد. ما شخصيت‌هاي قصه هستيم و نمي‌توانيم كاري غير از اجراي قصه بكنيم.

تير خلاص آقاي رونالدينيو

همه بازيگران كار مي‌كنند كه بدرخشند ولي نتيجه كار بستگي دارد به نوع مانيفست و ديدگاهي كه در مورد كارشان دارند. بعضي‌ها مي‌آيند و معتقدند همه شرايط جمع شده تا من بدرخشم و به چشم بيايم. اين يعني تير خلاص. اگر آقاي رونالدينيو به اين حس برسد كه همه توجهات روي من متمركز است بازي خوب خودش را ارائه مي‌دهد. به من شهاب حسيني بازيگر، چه ربطي دارد كه كارگردان از من كلوزآپ بگيرد يا اكستريم كلوزآپ يا لانگشات يا اكستريم لانگشات. من در آن لحظه شخصيت يك قصه هستم كه از زاويه چشم كارگردان نشان داده شده‌ام. اگر بازيگر خوبي باشم از زاويه‌اي ديگر هم مورد توجه تماشاگر قرار مي‌گيرم. وقتي شما وارد مقوله عشق‌بازي با كارتان مي‌شويد به ماجراهاي ديگر فكر نمي‌كنيد. مجنون هيچ وقت فكر نمي‌كرد مردم پشت سرش چه مي‌گويند چون عاشق بود. در جهان اينطوري به كارشان نگاه مي‌كنند. ديشب من فيلمي ديدم به اسم (King) داستان آدمي بود كه مي‌توانست زندگي خودش را كنترل كند. اين فيلم كمدي بود ولي دقايقي شما بغض مي‌كردي و اشك مي‌ريختي. اين فقط حاصل عشق كردن با كار است. من وقتي تماشاگر از كارم راضي است لذت مي‌برم ولي هيچ وقت كاري كه انجام دادم به نظر خودم آرماني و ايده‌آل نيست. هميشه به نظرم مي‌توان بهتر بود.

نمي‌توانم بگويم خداحافظ تلويزيون و مخاطبان تلويزيون!

يكي از بدترين حرف‌هايي كه 2 نفر بعد از يك زمان طولاني به هم مي‌زنند اين است كه فلاني تو اصلا تغيير نكردي. فضاي آن برنامه مي‌طلبيد كه اجراي من انرژيك و شاداب باشد. من سال 74 ازدواج كردم و از همان ابتدا با مسئوليت‌هاي زندگي خانوادگي وارد اين حرفه شدم. كساني كه اين مسئوليت را دارند مي‌دانند چقدر دغدغه‌هاي خاص خودش را دارد ولي آن برنامه ايجاب مي‌كرد كه اين اتفاق‌ها بيفتد. بنابراين من يك دوره‌اي از كارم را به تلويزيون و جوابي كه مردم و مخاطبين به من داده‌اند مديون هستم و حالا كه در سينما هستم نمي‌توانم بگويم خداحافظ تلويزيون و مخاطبان تلويزيون! چون اگر اين كار را بكنم احساس مي‌كنم تمام استقبال و جواب مثبتي كه گرفته‌ام را تبديل به پلكان كرده‌ام و از آنها رد شده‌ام و بالا رفته‌ام. اينطور نيست. 


همه ما در اين جامعه مثل خانواده هستيم. همه هم از شرايط يكساني برخورداريم و مشكلات و نقاط قوت‌‌مان چنين است. اگر نانواي محلي شما نان خوبي به دست شما بدهد ارزش دارد. بازيگر اگر بازي خوب ارائه دهد ارزشمند است، شما اگر نشريه خوبي داشته باشيد، ارزش داريد. وقتي شما به عنوان مجري كار مي‌كنيد ناچاريد كه گويش‌ها را تقويت كنيد، اين موضوع براي بازيگر يك نقطه مثبت است. بازيگراني هستند كه تا وقتي دهان باز نكرده‌اند نمي‌توانيم با آنها ارتباط برقرار كنيم ولي وقتي با گويش خودش مي‌نوازد و خوش‌آهنگ حرف مي‌زند، انسان را جذب مي‌كند. من اگر در كار اجرا نمي‌رفتم به اين گويش نمي‌رسيدم.

شهاب و همسرش

داستان آشنایی شهاب حسینی و همسرش هم بسیار بامزه‌ است.بهتر است این یکی را هم  از زبان خودش بشنویم:‌

همسر شهاب

«۲۲ساله بودم که با بچه‌های تئاتر دانشگاه تهران کار می‌کردم؛ جوانی سرگشته از طبقه ‌متوسط جامعه که به امکانات تفریحی متمولانه دسترسی نداشت. تا قبل از این‌که همسرم را ببینم، قصد ازدواج نداشتم تا این‌که روزگار ما را در برابر هم قرار داد. به او پیشنهاد آشنایی دادم اما‌ همسرم هیچ اعتقادی به اینگونه دوستی‌ها و آشنایی‌ها نداشت و گفت: اگر کسی واقعا عاشق است و تمایل قلبی برای رسیدن به دختر مورد علاقه‌اش‌ دارد، باید در این راه صادقانه گام بردارد و بنابراین موضوع را با خانواده‌ام در میان گذاشتم‌ و مصمم به ازدواج شدم. دیگر تکه‌ دوم زندگی‌ام را پیدا کرده بودم. بعد از صحبت‌های اولیه و رسم و رسومی که در این رهگذر طی می‌شود، بعد از ۴-۳ ماه نامزدی، عقد کردیم ‌اما‌ شرایط برگزاری جشن عروسی را نداشتم، از طرفی مایل بودم استقلال در زندگی را با برگزاری جشن توسط خودم آغاز کنم؛ به همین دلیل ۳ سال طول کشید تا ما به جشن عروسی برسیم. ما هم مثل زن و شوهرهای دیگر در مواردی توافق نداشتیم؛ در گذرگاه‌هایی به بن‌بست برخوردیم و در جاهایی به «مو» می‌ر‌سیدیم اما در انتهای هر ماجرا وقتی می‌ایستادیم و به همدیگر نگاه می‌کردیم، احساس می‌کردیم ‌‌واقعا یکدیگر را دوست داریم.» امروز «شهاب حسینی» یا همان «حجت» فیلم اصغر فرهادی‌، صاحب ۲ پسر به نام‌های «محمد امین» و «امیر علی» است و در کنار همسرش، در کافه‌ای که در لواسان در اطراف تهران افتتاح کرده‌اند، زندگی آرام و لذت‌بخشی دارند.


پسر شهاب

                                                                                                                پایان

تعداد بازدید از این مطلب: 6956
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

شنبه 11 بهمن 1393 ساعت : 10:42 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
چگونه بازیگر شدند؟(حامدبهداد)
نظرات
                                 چگونه بازیگر شدند؟
 تدوین نوشتار:مهردادمیخبر                                                       (حامد بهداد)
منبع:ویکی پدیا.www.parsine.com
زین پس برای علاقه مندان به بازیگری سلسله مقالات(چگونه بازیگر شدند )را در این سایت قرارخواهم داد و امیدوارم مورد توجه قرار گیرد.
                                                                                                                                                                                                                    مدیر سایت
****************************************************
 

یک بیوگرافی کوتاه از او...

حامد بهداد زادهٔ مشهد است. او دوران کودکی و نوجوانی‌اش را به ترتیب در شهرهای مشهد، تهران و نیشابور زندگی کرده‌است و در دوران دبیرستان دوباره به همراه خانواده‌اش به مشهد بازگشته‌است. او دارای تحصیلات لیسانس بازیگری تئاتر از دانشگاه آزاد اسلامی تهران است. وی برای نخستین بار با فیلم آخر بازی به سینمای ایران معرفی شد و برای آن کاندیدای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره فیلم فجر شد. وی بعدها در قالب نقشهای مکمل بازی‌های به‌یادماندنی در سینمای ایران ارائه کرد. او در فیلم «روز سوم» (محمدحسین لطیفی، ۱۳۸۵) در نقش یک افسر عراقی که در بحبوحه محاصره خرمشهر عاشق دختری خرمشهری می‌شود، ظاهر شد و برای دومین بار پس از «آخر بازی» کاندیدای سیمرغ بلورین از دوره بیست و پنجم جشنواره فیلم فجر شد. بازی او در روز سوم بسیار چشمگیر بود و نظر همه منتقدان و سینماگران را به خود جلب کرد. موفقیت بهداد در فیلم «کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره» به کارگردانی بهمن قبادی، موجب راه‌یابی او به جشنواره فیلم کن شد. او در سال ۸۹ با نقش‌آفرینی در فیلم «جرم» به کارگردانی مسعود کیمیایی، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل را از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد. او در طول فعالیت هنری‌اش امکان همکاری با بسیاری از کارگردانان بنام سینمای ایران از جمله ناصر تقوایی، عباس کیارستمی، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی و... را داشته‌است که ه برخی از این همکاریها به دلایل مختلف هیچ‌گاه به اکران نرسیده‌اند. او همچنین از شاگردان حمید سمندریان بوده‌است. وی به عنوان خواننده میهمان با گروه موسیقی دارکوب به سرپرستی همایون نصیری همکاری می‌کند و در چند آلبوم و کنسرت این گروه حضور داشته‌است.

...وچیزهائی از زبان خودش

باور کنید یا نه به آن آسانی که من و شما فکر می‌کنیم نیست؛ یعنی اصلا آسان نیست. خیلی هم سخت است. درخشیدن، مطرح شدن، ستاره بودن، محبوبیت، پرطرفدار بودن یا هر چیزی که شما اسمش را می‌گذارید یک شبه و یک روزه اتفاق نمی‌افتد. به قول آن دیالوگ معروف فیلم «شب یلدا»:« همه چی برمی‌گرده به قبل، قبل و قبل ترش.» قبل و قبل و قبل‌تر از آن روزی که ستاره‌ای برای اولین بار دیده می‌شود.

رامبد جوان من را به سینما آورد

رامبد از اول خلاق بوده است. عامیانه بخواهم بگویم این است که رامبد گوشت شیرین است و خلاقیتش فقط به بازیگری و کارگردانی برنمی‌گردد. او حقیقتا زندگی کردن را بلد است، او بلد است همراه باشد و همکاری کند، من الان خیلی چیزها از او یاد گرفته‌ام. واقعا رامبد به من یاد داد که در یک فضای حرفه‌ای با همکارانم چطور رفتار کنم؛ چطور برخورد کردن، چطور صدای‌شان زدن و چطور از یک راه درست و سالم دیگران را به خدمت گرفتن را از او یاد گرفتم. دوستی من و رامبد از آنجا شروع شد که من در آن ایام در شرکت تبلیغاتی رامبد به نام «زیتون» کار می‌کردم و کمک دستیارش شدم. رامبد من را به خانه‌اش می‌برد، خانه‌ای که او در کنار پدرومادرش زندگی می‌کرد. عکس من روی آینه اتاق رامبد بود و حتی آنجا جایی برای خوابیدن داشتم، غذا برای خوردن داشتم چون من آن زمان دانشجو بودم و رامبد در حق من برادری کرد.



او مرا به سینما آورد و دست مرا گرفت. به رامبد نقشی در فیلم «آخربازی» همایون اسعدیان پیشنهاد شده بود. او من را به جای خودش معرفی کرد. فیلمی که من به خاطرش کاندیدای دریافت سیمرغ بازیگری شدم. او مرا وارد سینما کرد یعنی دست مرا گرفت و گفت خانم‌ها و آقایان اینک حامد بهداد. همایون اسعدیان می‌گفت: «مفتخرم که حامد بهداد را ما به سینما معرفی کردیم.» بله این قشنگ است. تو باید حق مطلب را ادا کنی، تو باید این فرصت را به دیگران بدهی که به تو افتخار کنند، به تو تکیه کنند، اسم تو را بیاورند و خجالت نکشند.


بازیگر موجود بدبختی است

بازیگر موجود بدبختی است. شغل خودم بازیگری است، ببینید میل به بازیگری از چند عقده و دلیل به وجود می‌آید، من بزرگ‌ترین سؤالم در این مورد را از آقای سمندریان پرسیدم و بهترین جواب را گرفتم. به او گفتم که استاد، بازیگری چیه؟ ایشان جواب داد: «نمی‌دانم ولی انگار یک روح دیگری در تو فرود می‌آید و تو ارواح دیگری را تجربه می‌کنی، علت‌های مختلفی را می‌فهمی، یک آدم دیگر و شرایط دیگر را زندگی می‌کنی، تبدیل به آدم دیگری می‌شوی که هوای دیگری را نفس می کشد.» فقط حمید سمندریان می توانست این جواب قانع‌کننده را بدهد و من متوجه منظورش بشوم. من مدتی شعر نوشتم اما شعرها خوب از آب درنیامد. ساز یاد گرفتم و شروع کردم به مطالعه و در کنارش نقاشی و چند کار دیگر کردم. من زحمت زیادی کشیدم که به شرایط سالم‌تری درون خودم برسم. اگر شرایط اهانت‌آمیز نباشد حال من خوب می‌شود. فقط می‌ماند یک مقدار خودخواهی و سوءاستفاده که اصولا ما ناخودآگاه نسبت به هم داریم. آنجاست که ممکن است آن بخش بد ذهنم بخواهد شروع کند به خودنمایی یا هتک حرمت کردن و مشکل آنجاست که باید حل شود.
 
 
علائم حیاتی من

آدمی جدی هستم اما در فضاهای خاصی. درست در دل همان لحظه که جدی هستم خیلی راحت شوخی می‌کنم چون اگر شوخی نکنم و راحت نباشم سقوط می‌کنم و برای اینکه سقوط نکنم دست و پا می‌زنم و اینها کمک می‌کند که علائم حیاتم از بین نرود. من از اینکه ضربان قلبم پایین بیاید می‌ترسم، از این تنهایی و از آرامش بیش از حد میترسم. جدیت من در چیزهای دیگری است و شاید بیشترش تظاهر باشد. یک غلو یا یک جلد است که خودم انتخاب کرده‌ام وگرنه این جدیت و راحتی با هم همزمانی دارند، رفتارهای من همیشه به شدت مورد انتقاد قرار گرفته می‌شود شاید به این دلیل است که من در بعضی چیزها اعتماد به نفس کافی ندارم. مثلا اصلا نمی‌دانم چرا در بعضی از مراسم مرا صدا می‌زنند و می‌گویند بیا، به من چه؟! در چنین مواقعی بدن من شروع می‌کند از خودش عکس‌العمل نشان دادن؛ عکس‌العمل‌هایی که از قبل طراحی نشده.


 
دلم می‌خواهد به کما بروم

اصلا نمی‌دانم دارم چه کار می‌کنم، رشد من دیر دارد اتفاق می‌افتد، عضله‌های ذهن من هنوز قوی نشده‌اند، دلم می‌خواهد یک سطل زباله وجود داشت که یکسری از اطلاعات و داده‌های ذهنم را درون آن می‌ریختم. انباشته‌ها و خاطره‌های زشت و بدی را که فقط اذیتم می‌کنند، من اینها را کجا بریزم؟ چطوری پاک شان کنم؟ چیزی به نام « restart » وجود ندارد و هیچ فرصتی برنمی‌گردد. شاید باید به کما بروم. داستان‌ها و فیلم‌های زیادی را دیده‌ام که شخصیت آن در آستانه خودکشی دچار یک تحول عجیب شده و زمان برایش کند می‌شود و هویت ظاهری زمان رنگ می‌بازد و شخصیت با یک ریتم دیگری که در واقعیت وجود ندارد یکی می‌شود و دریچه‌های ذهنش باز می‌شوند و ناخودآگاهش به او یک فرصت جدید می‌دهد. زندگی شاید حقیقتش را در آستانه مرگ به آدم نشان بدهد.
 
 
می‌خواهم به این ویرانه رسیدگی کنم

جایی از وجود من ویران است؛ می‌خواهم به آن ویرانه رسیدگی کنم. بازیگری برای این بود که کمی شهرت، کاذب یا واقعی، از شغلی که اعتبار می‌دهد، داشته باشم و همیشه از صمیم قلب از خدای بزرگ به خاطر آن چه بهم داده و حتی آن چیزهایی که بهم نداده، شکرگزارم . الان باید بنشینم و عمیقا فکر کنم. هربار که در کارم اضطراب و استرس را به معرض نمایش می‌گذارم، بعدها می‌فهمم که همان مقدار هورمون در من ترشح شده که انگار آن استرس به صورت واقعی برمن وارد شده درصورتی که من آن را تخیل کرده‌ام و تصویر ساخته‌ام.
 


به رامبد گفتم دیگر بهترین دوست تو نیستم

همیشه خیلی از رفتارهایم را با رامبد بررسی می‌کنم، حتی همین چند روز پیش در مورد یک کار با او مشورت کردم. یک‌بار احساس کردم، دیگر مثل قبل با هم دوست و رفیق نیستیم و به او پیامک دادم که می‌دانم دیگر بهترین دوست و رفیق تو نیستم و می‌دانم که فلانی را از من بیشتر دوست داری. پس از این به بعد رفتارم را بر این اساس تنظیم می‌کنم. در جواب این پیامک من او جواب داد که احمقی اگر فکر کنی که بین دوست‌هایم کسی را به اندازه تو دوست داشته باشم و باز من جواب دادم: پس من رفتارم را براساس آخرین پیامک تو تنظیم می‌کنم.



شما رامبد را نمی‌شناسید، شما نمی‌دانید پشت این همه طنز و آیتم‌های هوشمندانه و شوخ‌مندانه و طنازی یک آدم جدی وجود دارد. توفیق الکی به دست نمی‌آید به خصوص در این مملکت؛ جدیت، پشتکار و همت می‌خواهد. او اگر به اینجایی که هست رسیده زحمت کشیده، توهین شنیده و هزاران مورد دیگر. من دیده‌ام که دیگران در برخورد با او چه احترامی می‌گذارند. او آدم عجیب و غریبی است، من اصلا مثل او نیستم. من حوصله این را ندارم که وقتم و رفاقتم را با آدمی بگذارنم که من دهنده باشم اما رامبد دهنده است؛ صرفا گیرنده نیست
 

 

 
تعداد بازدید از این مطلب: 5108
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

پنج شنبه 9 بهمن 1393 ساعت : 9:4 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
چگونه بازیگر شدند؟(سیماتیرانداز)
نظرات
 
                                 چگونه بازیگر شدند؟
    تدوین نوشتار:مهرداد میخبر                                              (سیما تیرانداز)
منبع:biografiaka.akairan.com.ویکی پدیا
زین پس برای علاقه مندان به بازیگری سلسله مقالات(چگونه بازیگر شدند )را در این سایت قرارخواهم داد و امیدوارم مورد توجه قرار گیرد.
                                                                                                                                                                                                                    مدیر سایت
**************************************************************************************************************
 یک بیوگرافی کوچک از او
 
سیما تیرانداز (زاده ۱۳۴۹ در تهران) از بازیگران تئاتر و سینمای ایرانی است. وی کارشناسی‌ ارشد کارگردانی و بازیگری از دانشکدۀ سینما و تئاتر دارد.آغاز فعالیت سیما تیرانداز از سال ۱۳۶۷ با نمایش‌های آموزشی مدرسه هنر و ادبيات صدا و سيما زیر نظر جاری سابق خود -گلاب آدینه- بود. با بازی در نقش کوتاهی در فیلم هامونساخته داریوش مهرجویی به سینما آمد و سپس در فیلم بانو ساخته دیگر داریوش مهرجویی بازی کرد. اما سایه‌های هجوم فرصت مناسبی برای هنرنمایی او بود که برای بازی در همین فیلم نامزد جایزه بهترین بازیگر زن از یازدهمین جشنواره فیلم فجر شد. ازدواج اول سیما تیرانداز با ناصر هاشمی بود ولی اکنون از هم جدا شده‌اند. درحال حاضر مجید جوزانی همسر اوست.
 
سیما چگونه بازیگر شد؟
 
 از روزی که دختر کوچولوبــرای رسیدن به آمال کودکی‌اش انگشت خود را برید و خونش را ریخت و با دختر عمویش هم قسم شدکه بازیگر شود سال‌های زیادی گذشته. اینکه خوب گذشته یا بد خیلی مهم نیست و البته اینکه سخت گذشته یا آسان هم چندان مهم نیست. مهم این است که او پای قسمش ایستاد و امروز یک بازیگر است. سیما تیر انداز از آن دست بازیگرانی نیست که شهرت نام و چهره‌اش با همدیگر متفاوت باشد. همانقدر که چهره‌اش برای همه آشناست نامش هم همانطور است. قابلیتش اما در خلق کاراکترهای مثبت و منفی کارهایش را وسعت می‌دهد و باعث می‌شود بهتر در حافظه سینمایی آدم ها جا خوش کند. آیا کسی را سراغ دارید که عروس و البته جاری بدجنس سریال ستایش را که جمعه شب‌ها همه را پای جعبه جادو میخکوب می‌کرد فراموش کرده باشد؟ گپ زدن با سیما تیرانداز درباره همه اولین‌های به یاد ماندنی زندگی‌اش خالی از لطف نبود. اولین‌هایی که جالب‌ترین آنها در رؤیای روزهای کودکی اش خلاصه می‌شود و البته هم قسم شدنش آن هم به شیوه‌ای منحصربه‌فرد با دختر عمویش. 

,سیما تیرانداز چگونه بازیگر شد؟ سیما تیرانداز,بازیگر,بازیگری,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها
 
قسم بازیگری با خون...اولین‌بار علاقه به بازیگری چه زمانی در وجودتان شکل گرفت؟
-من از کودکی رؤیای بازیگری داشتم حتی یادم می‌آید در دنیای بازی کودکانه‌‌مان همیشه با دخترعمویم دست می‌دادیم و قول می‌دادیم که در آینده بازیگر شویم. در حدی که حتی انگشت‌هایمان را خون‌آلود به هم آغشته کنیم و قسم بخوریم که بازیگر شویم!منظورم این است که رؤیای بازیگری از کودکی بامن بود در تمام بازی‌های بچگی‌مان در حال نقش‌بازی کردن بودیم.بعد از مدتی هم با دیدن یک تئاتر دوباره حس علاقه به بازیگری در من اوج گرفت. آن موقع به پدرم گفتم، حتما می‌خواهم بازیگر شوم. پدرم جواب داد پس باید در دوره‌های بازیگری شرکت کنی، اما گرفتار درس و مشق بودم و وقت این کار را نداشتم.این علاقه کم‌کم در حال از بین رفتن بود که یک روز در دبیرستان همکلاسی پشت سری من گفت: «خواهرم در کلاس بازیگری ثبت‌نام کرده است.» من هم پرسیدم: «آدرس کلاس را به من بگو. من هم می‌خواهم به آن کلاس بروم.» آدرس را که به من داد دقیقا در خیابان دریای‌نور بود که یک کوچه با منزل ما فاصله داشت. اینطور شد که رفتم در کلاس ثبت‌نام کردم.من آدم خوش شانسی هستم.
از گذراندن این دوره تا بازیگر شدن تو چقدر زمان برد؟
-خوشبختانه زمان خیلی کمی تا بازیگر شدن من سپری شد. فاصله 2 سال بعد از گذراندن دوره بازیگری‌ام، در «مرگ یزدگرد» و «هامون» بازی کردم. از خوش‌شانسی من بود که توانستم آنقدر سریع پیشرفت کنم.واکنش خانواده در مقابل تصمیم شما چه بود؟با مخالفت‌های زیاد خانواده و اشک‌ و آه! آنها روبه‌رو شدم. اما در نهایت خانواده مجبور شدند شرایط من را بپذیرند و از یک جایی به بعد متوجه شدند که نمی‌توانند جلودار من شوند. در واقع من راهم را انتخاب کرده بودم.اولین تلاش جدی‌ای که برای رسیدن به هدفت کردی چه بود؟بعد از اینکه در دوره‌های بازیگری ثبت‌نام کردم در2 تئاتر مشغول به کار شدم. یک تئاتر کودک بود و یک تئاتر ساده که با کارگردانی خانم گلاب آدینه.در اولین کار هم خودم را نباختم.
اولین باری که مقابل دوربین قرار گرفتی بازی در کدام کار بود؟
-بازی در «هامون» آقای مهرجویی بود خوشبختانه آن زمان آنقدر سنم کم بود که خیلی دلهره بازی نداشتم.با بازیگران آشنا نبودم البته آن موقع نه آقای خسرو شکیبایی آن‌قدر فوق ستاره بودند و نه خانم بیتا فرهی! در حقیقت نمی‌دانستم در چه کار مهمی بازی می‌کنم. خوشبختانه برخلاف نسل امروز که یک چیزهایی برایشان مهم‌تر از چیزهای دیگر است، ولی برای من خود بازیگری در اولویت است. هیچ‌‌وقت فکر نکردم کجا بازی کرده‌ام و با چه کسی بازی می‌کنم. همیشه و در هر جایی خود بازیگری برایم جلوتر از هر افتخار دیگری بوده و همین مسئله باعث می‌شد در نقش‌آفرینی‌هایم راحت باشم و با آرامش بیشتری کار کنم. حتی در مقابل مرحوم آقای خسرو شکیبایی و آقای انتظامی با آرامش بازی کردم. در واقع انگیزه بازیگری باعث شد که خودم را مقابل بزرگانی که با آنها بازی می‌کنم نبازم.
 
,سیما تیرانداز چگونه بازیگر شد؟ سیما تیرانداز,بازیگر,بازیگری,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها
 
آقای انتظامی مراتشویق کردواکنش بقیه افراد گروه بعد از بازی در اولین کارت چطور بود؟من خیلی جوان بودم و عوامل کار من را به چشم یک دختربچه نگاه می‌کردند اما هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم که آقای انتظامی به من گفتند که آینده روشنی را برای تو می‌بینم و می‌دانم خیلی موفق می‌شوی. ایشان همیشه این لطف را به من داشتند و به من دلگرمی می‌دادند و به من می‌گفتند که تو دختر بااستعدادی هستی.فکر می‌کنم با اینکه کم‌سن بودم اما همیشه انتخاب‌های خوبی داشتم. در دوره دبیرستان پدرم درمورد تحصیل من هیچ تصوری جز رشته تجربی و ریاضی نداشت و من بعد از گذراندن سال اول با تمام مخالفت‌های پدرم تصمیم گرفتم به هنرستان بروم. این خودم  بودم که برای زندگی‌ام راه موردعلاقه‌ام را انتخاب کردم و وقتی در رشته موزه‌داری و نمایش در دانشگاه قبول شدم پدرم باز هم اصرار داشت که رشته موزه‌داری را دنبال کنم. اما خب انتخاب من تحصیل در رشته نمایش بود. باز هم می‌گویم خوشبختانه انتخاب‌های زندگی‌ام انتخاب‌های درستی بوده است. دلیل این اتفاقات خوب را نمی‌دانم شانس بدانم یا تقدیر خوب.
اولین دستمزدت چقدر بود و با آن چه کردی؟
-8هزار تومان در سال 68 گرفتم، یادم می‌آید با آن دستمزد یک انگشتر طلا و یک ضبط صوت خریدم.می​توانستم مهندس معمار شوم.
روند زندگی سیما تیرانداز بعد از بازیگر شدنش چه تغییراتی کرده است؟
-روند زندگی‌ام از خیلی جهات تغییر کرده است اگر تغییرات وجود نداشت که نمی‌توانستم خودم را فرد موفقی بدانم. هر کسی بعد از گذر زمان نگاه و رویکرد زندگی‌اش فرق می‌کند. طبیعی است آدم‌ها بعد از بالا رفتن سن‌شان انتخاب‌هایشان فرق خواهد کرد،‌ نگاه‌شان متفاوت و در کارشان حرفه‌ای‌ خواهند شد.در کل دنیای ما در حال تغییر است. نگاه من به زندگی و بازیگری در 18 سالگی‌ام با نگاه یک دختر 18 ساله این دوره خیلی تفاوت دارد. اگر به اطرافمان دقت کنیم، متوجه می‌شویم این روزها حتی کتاب خواندن‌ها هم الکترونیکی شده است.
سیما تیرانداز اگر بازیگر نمی‌شد چه شغلی را انتخاب می‌کرد؟
از قبل به معماری هم علاقه داشتم. شاید سعی می‌کردم شغل مهندس معماری را انتخاب کنم و یک زندگی کارمندی را انتخاب می‌کردم و زندگی‌ام کاملا متفاوت می‌شد.
,سیما تیرانداز چگونه بازیگر شد؟ سیما تیرانداز,بازیگر,بازیگری,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها
 
از ما حمایت نمی‌شود.
هیچ وقت پیش آمده از تصمیمی که گرفته‌ای ناامید شوی؟
-از انتخاب شغل بازیگری هیچ وقت پشیمان نشدم اما همیشه یک تاسف برای من وجود دارد و این تاسف از قبل برای من بوده است و همچنان هم وجود خواهد داشت. متاسفانه در کشور ما، هنرمند تامین مالی ندارد، یعنی تا زمانی که کار می‌کنی درآمد خواهی داشت و هنرمند ایرانی امنیت شغلی ندارد و این مسئله برای ما بازیگرها آزاردهنده است.یک هنرمند قطعا برای مملکتش فعالیت می‌کند و خیلی طبیعی است که انتظار داشته باشد از هر لحاظی تامین باشد. از یک کارگر ساختمانی هم از من بازیگر بیشتر حمایت می‌شود چون او بیمه بازنشستگی دارد، بیمه بیکاری دارد و وزارت کار از او حمایت می‌کند. اما برای من هنرمند هیچ کدام از این حمایت‌ها وجود ندارد. همین چند وقت پیش خانم نادیا دلدار گلچین،‌ بدون هیج حمایتی از دنیا رفت و خانم حمیده خیرآبادی هم همین‌طور. همه ما به نحوی در این شغل از نبود امنیت شغلی رنج می‌بریم و متاسفانه هیچ کس به فکر ما نیست که شرایط مناسبی را برای ما فراهم کند. اگر بنا به دلایلی یک کارگردان یا بازیگر کار نکند نابود خواهد شد و هیچ حمایتی از طرف دولت شکل نمی‌گیرد. تنها ناامیدی من از بازیگری همین مسئله است.بازیگری من را زنده می‌کند.
بزرگ‌ترین اتفاقی که از دوران بازیگری در ذهنت باقی مانده است چیست؟
-اینکه در تمام این سال‌ها عاشقانه بازی کرده‌ام، در تمام بازی‌هایم با تمام وجود و عشق بازی کردم و درباره هر نقشی که از من بپرسند چه خاطره‌ای از آن داری می‌گویم عشق به نقش و بازیگری‌ام همیشه جلوتر از هر چیزی در وجود من بوده است. بازیگری آنقدر از نظر روحی من را ارضا می‌کند که واقعا نمی‌توانم به چیزهای دیگری فکر کنم. وقتی در حال بازی در یک نقش هستم به هیچ چیز جز آن نقش فکر نمی‌کنم. بازیگری من را زنده می‌کند. همین دیروز از صحنه تئاتر که پایین آمدم وقتی در آینه خودم را دیدم آنقدر حالم خوب بود که در آن لحظه خدا را شکر کردم و وقتی بازی نمی‌کنم اصلا این حال خوب را ندارم.
تلخ‌ترین تصویری که از این سال‌ها در ذهنت باقی مانده است چه تصویری است؟
-خب تلخی‌های این رشته کم نیست اما تلخ‌ترین اتفاق در حرفه ما این است که خیلی‌ها در جایگاهی که حقشان است قرار نمی‌گیرند. خیلی از کسانی که شاید توانایی‌ها و انرژی‌های بیشتری دارند جایگاهشان پایین‌تر از افراد دیگر است و این اتفاق برای من تاسف‌برانگیز است.
رضایت از کار بازیگری چطور به دست می‌آید؟
-هر بازیگری می‌‌تواند این رضایت را برای خودش به وجود بیاورد. شما می‌توانی هر کاری را انتخاب نکنی. شاید در زندگی کاری من فقط دو مورد وجود داشته است که تاسف خورده‌‌ام و اذیت شده‌ام که چرا آن کار را پذیرفته‌ام.
 
,سیما تیرانداز چگونه بازیگر شد؟ سیما تیرانداز,بازیگر,بازیگری,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها
 
هم شانس می‌خواهد هم لیاقت.
به نظر شما برای بازیگر شدن شانس مهم‌تر است یا مهارت و سواد بازیگر؟
-شما ممکن است شانس بیاورید و به یک بازیگر مطرح تبدیل شوید اما وقتی سواد و دانش نداشته باشید به عنوان یک بازیگر کم‌دانش معرفی می‌شوید و متقابلا می‌توانید بازیگر باسوادی باشید که شانس بازی کردن نداشته باشید پس شانس و لیاقت هر دو مکمل یکدیگرند.یک بازیگر باید خیلی‌ چیزها را بداند و قطعا نباید فرد ناآگاهی باشد. در حقیقت دانش لازمه بازیگری است، چون وقتی دانش‌ نداری مطمئنا قدرت تجزیه و تحلیل هم نداری پس نمی‌توانی پیشرفت کنی. شانس برای مطرح شدن نیاز است ولی برای تداوم کاری داشتن دانش ضروری است.

 

 
تعداد بازدید از این مطلب: 5120
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

پنج شنبه 9 بهمن 1393 ساعت : 8:41 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
30ایرانی در هالیوود
نظرات

30 ایرانی در هالیوود

*******************

    ویرایش,گردآوری و تدوین:مهرداد میخبر

  (منابع عمده:ویکیپدیا.پارس ناز.سینماخبر)

*********************

اغلب اینها(البتهاگر گلشیفته را منها کنیم) سینماگرانی هستندمستعد که چندین نامزدی اسکار و جوایز معتبر دیگر را در کارنامه خود ثبت کرده‌اند و شاید نام بسیاری از آن‌ها به گوش شما نخورده باشد.فهرست سینما گران ایرانی که در عرصه جهانی فعالیت میکنند بسیابلنداست  و ما30 چهره مهم دراین فهرست  انتخاب کرده‌ایم که آشنایی با آن‌ها خالی از لطف نیست.  (مدیر سایت)


1-داریوش خنجی

او از اولین سینماگران بین المللی ایرانی الاصلی است که در داخل کشور هم شهرت قابل توجهی کسب کرده است. خنجی که از پدری ایرانی و مادری فرانسوی در تهران متولد شده، تحصیلات سینمایی خود را در آمریکا دنبال کرده است. خنجی، با فیلمبرداری «هفت» و تیزرهای دیوید فینچر به شهرت رسید و برای فیلمبرداری «اویتا» نامزد اسکار شد.

خنجی تاکنون با کارگردانان بزرگی همچون برناردوبرتولوچی، آلن پارکر، رومن پولانسکی، سیدنی پولاک، وونگ کار وای و وودی آلن همکاری کرده است. علاوه بر دو فیلم آخر وودی، «عشق» جدید‌ترین فیلم می‌شائیل هانکه کارگردان مشهور اتریشی را هم خنجی فیلمبرداری کرده که نخل طلایی کن ۲۰۱۲ را برد.
 
Image result for ‫داریوش خنجی‬‎

2-رامین جوادی

این آهنگساز ایرانی ۳۷ ساله و متولد آلمان در حال حاضر به یکی از پرکار‌ترین چهره‌های هالیوود تبدیل شده است. جوادی در سال ۱۹۹۸ تحصیلات خود را در رشته موسیقی به پایان رساند. کارهای اولیه جوادی نظر هانس زیمر را به خود جلب کرد و باعث شد تا جوادی کارش را در آمریکا به عنوان دستیار زیمر و کلاوس بدلت دنبال کند. پس از همکاری در پروژه‌های بزرگی همچون «دزدان دریایی کارائیب» و «بتمن آغاز می‌کند»، جوادی موسیقی متن قسمت سوم از سری فیلم‌های «بلید» را ساخت و پس از آن کار خود را با ساخت موسیقی متن فیلم‌ها و سریال‌هایی همچون «مرد آهنی»، «فصل شکار»، «نبرد تایتان‌ها»، «فرار از زندان»، «فلش فوروارد» و «بازی تاج و تخت» ادامه داد.
 
Image result for ‫رامین جوادی‬‎

3-فرهاد صفی نیا

آخرین ساخته مل گیبسون، یک ایرانی را به جامعه سینمایی هالیوود معرفی کرد. صفی نیا ۳۷ ساله که در اروپا اقتصاد خوانده، برای تحصیل سینما به آمرریکا رفت و پس از آشنایی با مل گیبسون در جریان ساخت «مصائب مسیح»، با او در نوشتن فیلمنامه و تهیه فیلم بعدی او «آپو کالیپتو» همکاری کرد.سال گذشته هم صفی نیا به عنوان اولین ایرانی، تهیه و طراحی یک سریال مهم آمریکایی را به عهده گرفت. یکی دو سال قبل هم که صحبت‌هایی از اقتباس سینمایی رمان مشهور «دنیای قشنگ نو» توسط ریدلی اسکات به گوش می‌رسید، نام صفی نیا به عنوان نویسنده فیلمنامه مطرح بود.

Image result for ‫فرهاد صفی نیا‬‎
4-حسین امینی

حسین امینی که سال گذشته فیلمنامه «درایو» اثر نیکلاس ویندینگ رفن را نوشته بود، یکی از شناخته شده‌ترین ایرانیان فعال در سینمای جهان است. امینی که کارش را با نوشتن تله فیلم شروع کرده، در سال ۱۹۹۷ برای فیلم «بال‌های فاخته» نامزد جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی شد.او در سال ۲۰۱۰ تریلر جاسوسوی «شانگهای» ساخته مایکل هفستروم را نوشت و امسال هم دو فیلم پرخرج را در اکران دارد؛ اکشن رزمی «۴۷ رونین» با حضور کیانو ریوز و فیلم فانتزی «سفیدبرفی و شکارچی» با بازی چارلیز ترون و کریستین استوارت.
 
Image result for ‫حسین امینی‬‎

5-رامین بحرانی

رامین بحرانی ۳۷ ساله که متولد آمریکاست، یکی از شناخته شده‌ترین چهره‌های سینمای مستقل آمریکا محسوب می‌شود که فیلم‌های بلند و همینطور فیلم‌های کوتاه او در جشنواره‌های کن، ونیز، برلین، تورنتو و ساندنس حضوری موفق داشته است.راجر ایبرت منتقد معروف شیکاگو سان تایمز، «چاپ شاپ» دومین فیلم بلند بحرانی را به عنوان ششمین فیلم بر‌تر سینمای جهان در دهه اول قرن بیست و یکم و بحرانی را به عنوان بر‌ترین کارگردان دهه گذشته انتخاب کرده است! لئونارد مالتین هم آثار او را در فهرست ۱۵۱ فیلم برتری که دیده نشده قرار داده است.
 
Image result for ‫رامین بحرانی‬‎

6-حبیب زرگرپور

زرگرپور یکی دیگر از ایرانیانی است که نامزد جایزه اسکار شده، آن هم دو بار! زرگرپور از اوایل دهه ۹۰ به عنوان طراح جلوه‌های ویژه به کمپانی ILM پیوست. زرگرپور با عناوین مختلف در طراحی جلوه‌های ویژه فیلم‌های مشهوری همچون «ماسک»، «پیشتازان فضا»، «جومانجی»، «اسپاون»، «چشمان مار»، «گردباد»، «جنگ ستارگان: اپیزود اول – تهدید شبح»، «توفان کامل»، «هویت بورن» و «نشانه‌ها» همکاری داشته و برای فیلم‌های توفان کامل و گردباد هم نامزد اسکار شده است. زرگرپور از سال ۲۰۰۳ به عنوان مدیر هنری به کمپانی بازی‌های کامپیوتری EA پیوسته و سری بازی‌های «نید فور اسپید» از جمله کارهای شاخص او محسوب می‌شود. زرگرپور هم اکنون از اعضای فعال آکادمی هنر‌ها و علوم سینمایی آمریکا و بفتا در زمینه جلوه‌های ویژه است.
 
Image result for ‫حبیب زرگرپور‬‎

7-دانیال پاسدار

در بین ایرانیانی که در فیلم‌ها و سریال‌های هالیوودی بازی کرده‌اند معمولا همه تنها فرصت ایفای نقش شخصیت‌های اهل خاورمیانه را پیدا کرده‌اند. شاید دانیال پاسدار تنها بازیگر ایرانی الاصلی است که در پروژه‌های هالیوودی نقش شهروندان آمریکایی را بازی کرده است.پاسدار که پدرش ایرانی است، کار خود را با ایفای نقشی کوتاه در «تاپ گان» شروع کرد.. در بین کارهای قدیمی پاسدار «راه کارلیتو» اثر برایان دی پالما شاخص‌ترین فیلم او محسوب می‌شود اما پاسدار با ایفای نقش در سریال‌ها بود که به شهرت رسید. پاسدار علاوه بر حضور در سریال‌های پرطرفداری همچون «خانه دارهای مستاصل» و «کسل» یکیک از نقش‌های اصلی سریال پربیننده «قهرمانان» را هم برعهده داشت.
 
Image result for ‫دانیال پاسدار‬‎
 
8-نسیم پدراد : (به انگلیسی: Nasim Pedrad) متولد ۱۸ نوامبر ۱۹۸۱ تهران، بازیگر و عضو کادر برنامهٔ ساتردی نایت لایو است.به گزارش پارس ناز او اهل ارواین، کالیفرنیا است، و دانش آموخته رشته تئاتر از دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس است و همچنین در سریال ER نقش ایفا کرده است. 
 
Image result for ‫نسیم پدراد‬‎
 
9-نادیا بیورلین : (Nadia Björlin) (زاده ۲ اوت ۱۹۸۰) هنرپیشه سینمای هالیوود می‌باشد. او در نیوپورت ایرلند از پدری سوئدی و مادری ایرانی تبار متولد شده و در مدرسه هنر در نیویورک مشغول به تحصیل می‌باشد. نادیا به زبان فارسی و سوئدی و انگلیسی تسلط دارد. همچنین از صدای سوپرانو برخوردار است و اغلب در سوپ اپرا ایفای نقش می‌کند. او به سازهای فلوت و گیتار و پیانو و چنگ تسلط دارد.
 
Image result for ‫نادیا بیورلین‬‎
 
10-شهره آ‌غداشلو : البته این بازیگر نیاز زیادی به معرفی ندارد.وی با نام اصلی شهره وزیری‌تبار (زاده ۲۱ اردیبهشت ۱۳۳۱)(عده ای به اشتباه تصور می کنند نام وی پری بوده است.) بازیگر ایرانی-آمریکایی سینما و تلویزیون است.او فامیل آغداشلو را به خاطر مخالفت خانواده پدری اش با داشتن نام خانوادگی آنان وپس از ازدواج با آیدین آغداشلو انتخاب کرد.به گزارش پارس ناز وی در سال ۲۰۰۳ میلادی، کاندید جایزه اسکار بهترین بایگر نقش مکمل زن برای بازی در فیلم خانه‌ای از شن و مه شد. شهره آغداشلو هم‌چنین در سال ۲۰۰۹ میلادی، برای بازی در نقش مکمل زن در مجموعه تلویزیونی خاندان صدام، موفق به دریافت جایزه معتبر اِمی شد.شهره آغداشلو پیش از انقلاب ایران، در سه فیلم مطرح آن زمان بازی کرد و با سه کارگردان بزرگ سینمای ایران: عباس کیارستمی، علی حاتمی و محمدرضا اصلانی همکاری داشت. او پس از انقلاب به آمریکا رفت و به اتفاق همسرش هوشنگ توزیع در نمایش‌های متعددی بازی کرد.
 
Image result for ‫شهره آغداشلو‬‎
 
11-آهو جهانسوز “سارا” شاهی : (Aahoo Jahansouz “Sarah” Shahi) (زاده ۱۰ ژانویه ۱۹۸۰، اولس، تگزاس) مُدل و بازیگر ایرانی‌ تبار آمریکایی است.[۱] او از نوادگان فتحعلیشاه قاجار می‌باشد شاهی رتبهٔ ۹۰ام را در مجله ماکزیم در لیست ۱۰۰ جذاب‌ترین سال ۲۰۰۵ کسب کرده‌است و در سال ۲۰۰۶ به رتبه ۶۶ام صعود کرده‌است.او در تلویزیون آمریکا و سینمای هالیوود به فعالیت در زمینه بازیگری اشتغال دارد.
 
Sarah Shahi.jpg
 
12-بهار سومخ : ( Bahar Soomekh) (زاده ۳۰ مارس ۱۹۷۵ در شهر تهران) بازیگر ایرانی‌ تبار آمریکایی-یهودی است که در سینمای هالیوود به فعالیت در زمینه بازیگری اشتغال دارد. وی در فیلم‌های مطرح تصادف، ماموریت غیرممکن ۳ و اره ۳ بازی کرده‌ است.
 
Image result for ‫عکس بهارسومخ‬‎
 
13-کاترین لیزابل : ( Catherine lisa bell) بازیگر انگلیسی-آمریکایی ایرانی-تبار سریال‌های تلویزیونی (JAG) آمریکا است. کاترین در ۱۴ اوت ۱۹۶۸ در لندن بدنیا آمد. او از پدری اسکاتلندی و مادری ایرانی زاده شده. والدینش بعداً از همدیگر جدا شدند. کاترین سپس در ۳ سالگی به همراه مادرش مینا به لس آنجلس رفت. او در زمان کودکی در تبلیغ‌های تلویزیونی زیادی ظاهر گردید، و قصد داشت که پزشک یا مهندس بیومدیکال بشود سر از حرفه مدل تمام وقت در آورد.او به زبان‌ های انگلیسی و فارسی تسلط دارد.
 
Image result for ‫کاترین لیزابل‬‎
 
14-نازنین بنیادی : وی متولد تهران است، والدین نازنین در بیستمین روز بعد از تولدش او را از ایران خارج کردند. او تا ۱۹ سالگی ساکن لندن بود و سپس به لس آنجلس آمریکا نقل مکان کرد. وی از یک مدرسه خصوصی در لندن فارغ التحصیل شد.به گزارش پارس ناز وی دارای مدرک تحصیلی عالی از دانشگاه کالیفرنیا، ارواین در رشته زیست شناسی است. وی تحقیقاتی هم در مورد سرطان داشته‌است که او را صاحب جایزه چانگ پی چون دانشجوی دوره لیسانس کرد.وی همچنین در سن کم زمانی که در انگلستان بوده‌است در تلویزیون بخش کودکان ایفای نقش کرده‌است. او خود در این مورد در مصاحبه‌ای با بی بی سی گفته‌است: «تنها کار تلویزیونی که کردم در سنین جوانی در لندن در برنامه کودکان بنام «یرلی برث» بود. ولی در اصل عشق و علاقه‌ام به فیلم است.» نازنین در حال گذراندن دوره PhD در دانشگاه تورنتو است.
Image result for ‫نازنین بنیادی‬‎ 

15-«شان طوب» از بازيگران كليمي ايراني است كه در تهران به دنيا آمد و در منچستر بزرگ شد. او بازيگر تلويزيون است و مهمترين تجربه سينمايي او بازي در فيلم «مرد آهني» است.

Image result for ‫شان طوب‬‎

 16-مارشال منش ‏ (متولد ۲۵ مرداد ۱۳۲۹ در شهر مشهد) بازیگری ایرانی‌تبار در آمریکا است.پدر و مادر او ایرانی بودند. او در دههٔ ۷۰ میلادی به ایالات متحده آمریکا سفر کرد.او در سریال‌هایی همچون ویل و گریس(Will & Grace)، همراهان(Entourage)، گروه دست دوم(Scrubs)، آشنایی با مادر(How I Met Your Mother) (در نقش یک رانندهٔ تاکسی بنگلادشی به نام رانجیت)، قانون و نظم: واحد قربانیان ویژه(Law & Order: Special Victims Unit) و فرار از زندان(Prison Break) به ایفای نقش پرداخته‌است. او حتی در دقیقه ۱۵ قسمت ۱۷ از فصل ۳ و نیز دقیقه ۸ام قسمت ۱۵ از فصل ۵ سریال آشنایی با مادر به زبان فارسی دیالوگ گفت. فیلم‌هایی سینمایی‌ای که او در آن‌ها به ایفای نقش پرداخته‌است عبارت‌اند از: دروغ‌های حقیقی(True Lies)، لبوسکی بزرگ(The Big Lebowski)، ماجرای پوسایدون(The Poseidon Adventure) و دزدان دریایی کارائیب: پایان جهان(Pirates of the Caribbean: At World's End)(در نقش سری سومباجی، یکی از خدایان دزدان دریایی) را بازی کرد.

Image result for ‫مارشال منش‬‎

 17-نسیم پدراد‏ ( متولد ۱۸ نوامبر ۱۹۸۱ تهران) بازیگر، هالیوود و عضو کادر برنامهٔ ساتردی نایت لایو است. او اهل ارواین، کالیفرنیا است، و دانش آموخته رشته تئاتر از دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس است. نام پدر او پرویز پدراد و مادر او آراسته امانی است،انها در سال ۱۹۸۴ زمانی که نسیم ۲ ساله بود به امریکا مهاجرت کردند او در سریال ER نقش ایفا کرده است وهمچنین به گویندگی در انیمیشن لوراکس و من نفرت‌انگیز ۲ اشاره کرد.

Image result for ‫نسیم پدراد‬‎

18-امیر مکری (۲۱ خرداد ۱۳۳۵) یک فیلمبردار ایرانی است. وی در سال ۱۹۷۷ به آمریکا مهاجرت کرده و در کالج امرسون تحصیل کرده‌است. از معروف‌ترین فیلم‌هایی که او در آن‌ها فیلمبرداری کرده‌است می‌توان به پسرهای بد ۲، ارباب جنگ (فیلم)، گنجینه ملی: کتاب رمز، سریع و خشمگین ۴، تغییرشکل‌دهندگان: تاریکی ماه و مرد پولادین اشاره کرد.

Image result for ‫امیر مکری‬‎

19-رضا بدیعی (۲۸ فروردین ۱۳۰۹ در اراک - ۳۱ مرداد ۱۳۹۰ در لس آنجلس کالیفرنیا)، بنظر میآید نام این کارگردان پرکار و پیش کسوت باید در اول فهرست قرار میگرفت ...او یک کارگردان ایرانی بود که بیشتر به خاطر فعالیتش در تولید فیلم و سریال در هالیوود مشهور بود. رضا بدیعی از اوائل دهه شصت میلادی به کارگردانی فیلم های تلویزیونی پرداخت و در طول ۶ دهه گذشته بیش از ۴۳۰ قطعه فیلم تلویزیونی و چندین فیلم سینمایی ساخت. به بدیعی لقب «پدرخوانده تلویزیون آمریکا» داده شده بود. از جمله فیلم‌ها و سریال‌هایی که بدیعی کارگردان آن‌ها بوده می‌توان به تغییرمسیر ، بالاتر از خطر، هاوایی فایو او، بارتا، مرد شش میلیون دلاری، کاگنی و لیسی، بافی قاتل خون آشام و پیشتازان فضا اشاره کرد. بدیعی توانست جایزه یک عمر فعالیت هنری اتحادیه کارگردانان سینمای آمریکا را برای کارگردانی بیشترین تعداد سریال های یک ساعته تلویزیونی نیز به دست آورد.

Image result for ‫رضا بدیعی‬‎

 20-«بري نويدي» او از والديني ايراني متولد شده و در حال حاضر از تهيه كنندگان سينما است. «محموله ونيز» مهمترين تجربه سينمايي او در هاليوود است.

Image result for ‫عکس پری نویدی‬‎

 21-«ويدا قهرماني» از نوجواني بازيگري را در ايران آغاز كرد . پس از مهاجرت به آمريكا در كنار بازيگري به كارگرداني و تهيه آثار كودكان روي آورد.

Image result for ‫ویدا قهرمانی‬‎

 22-دار ديكسون :او با فيلم «كنترل» به سينماي هاليوود معرفي شد.

23-«ماز جبراني»: مهمترين تجربه بازيگري خود را در فيلم «مترجم» كنار «نيكول كيدمن» داشته است.

Image result for ‫ماز جبرانی‬‎

 24-مرجان نشاط:او در سريال «فرينج» مطرح است.

Image result for ‫مرجان نشاط‬‎

 25-«كامي عسگر» :اواز تكنسين هاي مطرح عرصه صدا است و براي صداگذاري فيلم «اينك آخرالزمان» ساخته «مل گيبسون» نامزد جايزه اسكار شد. او در گفتگو با «جام جم ديلي» به هويت ايراني خود باليده است.

Image result for ‫کامی عسگر‬‎

 26-«كاترين بل»: مادرش ايراني بود و در لندن به دنيا آمد. در سه سالگي به لس آنجلس رفت و در تبليغات تلويزيوني ظاهر شد. او در فيلم «بروس قدرتمند» با «جيم كري» هم بازي است.

Image result for ‫کاترین بل‬‎

 27-«اميد جليلي» :اودر انگلستان متولد شد . و در دانشگاه اولستر رشته تئاتر خوانده است . «گلادياتور» و «موميايي» تجربه هاي سينمايي او هستند.

Image result for ‫امید جلیلی‬‎

 28-«يارا شهيدي» بازيگر 13 ساله از پدري ايراني است . او در فيلم «سالت» با «آنجلينا جولي» همبازي بود.

Image result for ‫یارا شهیدی‬‎

 29-نويد نگهبان:وی متولد مشهد است او از 8 سالگي به بازيگري پرداخت و فعاليت حرفه اي خود را در آلمان و آمريكا ادامه داد. «برادران» يكي از تجربه هاي سينمايي اوست.ایفای نقش در سریال سرزمین مادری  نیزاز کارهای برجسته اوست.

Image result for ‫نوید نگهبان‬‎

30-گلشیفته فراهانی:شاید تنها کسی از این فهرست باشد که نیازی به معرفی ندارد.حضور اخیراو در صحنه‌هایی غیراخلاقی فیلمهای غربی نشان می‌دهد که او قسمتی ازیک پروژه‌ی برنامه ریزی شده برای تحقیر فرهنگ شرقی و خصوصا" ایرانی.اسلامی است و وی بازیگریست  به ظاهر ایرانی که در منجلاب سینمای غرب غرق شده است.

Image result for ‫گلشیفته فراهانی‬‎

 

 

 
 
 
 
 
 
 

 

 
 

 

 
 
 

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 6123
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

چهار شنبه 1 بهمن 1393 ساعت : 10:48 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
آیا من فتوژنیک هستم؟
نظرات

آیامن فتوژنیک هستم؟

اگر نمیدانید یا مطمئن نیستید حتما" مروری بر این نوشتار داشته باشید

گردآوری و تدوین :مهرداد میخبر

***********************************************************************************

درفرهنگ لغت عمید معنای فتوزنیک اینگونه تعریف شده است:

[fotoženik] چهره‌ای که دارای قابلیت‌های ویژه در عکاسی یا سینما باشد.

>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>

در عکاسی به سوژه‌های خوش عکس فتوژنیک گفته می‌شود، هر عکاسی بعد از زمانی کوتاه به این نتیجه می‌رسد که بعضی از سوژه‌های فتوژنیک و برخی دیگر فتوژنیک نیستند، سوژه‌های فتوژنیک دارای ویژگی‌هایی هستند که در این مبحث به آنها پرداخته ایم.


همواره احتمال گرفتن عکس خوب از سوژه‌های جاندار و یا غیرمعمولی بیشتر از سوژه‌های بیجان و سوژه‌هایی است که بارها از آنها عکاسی شده است. سوژه‌هایی که می‌توان از آنها به صورت کلوزآپ (نمای نزدیک) عکس گرفت، از سوژه‌های درهم و مغشوش فتوژنیک‌ترند. به طور کلی می‌توان گفت: سادگی، نظم و وضوح از ویژگی‌های اصلی سوژه‌های فتوژنیک است. بنابراین چنانچه سوژه‌ای فوق‌العاده پیچیده باشد، باید ابتدا تمامی آن را در یک عکس و سپس بخش‌های مختلف و یا جزییات آن را به وسیله چند کلوزآپ  نشان داد.

درصورتی که امکان گرفتن عکس‌های متعدد وجود نداشته بایدعصاره سوژه را با عکاسی از بخشی از آن به نمایش گذاشت. به عنوان مثال به جای گرفتن عکسی تمام‌نما از یک نمایشگاه اتومبیل، با گرفتن یک کلوزآپ از جلوی یک اتومبیل زیبا و ناواضح نشان دادن بقیه نمایشگاه در زمینه عکس، حالت و گویایی عکس را حفظ کرد.

وجود خطوط مشخص و متمایز فرم عکس را تقویت می‌کند و نمایش جزییات در عکس به عکاس امکان می‌دهد تا یکی از باارزش‌ترین خصوصیات عکاسی یعنی دقت را که برتر از سایر تکنیک‌های گرافیکی است به کار گیرد. همچنین بافت سوژه می‌تواند ویژگی‌های سوژه و جنس آن را «چوب، سنگ، چرم، پوست و...» را نشان دهد، به خاطر داشته باشید سطحی که بافت آن مشخص نیست، روح ندارد.
استفاده ریتمیک از یک فرم یا تکرار فرم‌های مشابه در ساخت و ساز عکس و یکپارچگی طرح آن تأثیر فراوان دارد و با استفاده از این موضوع می‌توانید بر گیرایی عکس‌هایتان بیفزایید.
در عکاسی از موضوع‌های فتوژنیک، لنزهای تله فتو نسبت به لنزهای نرمال و واید برتری دارند، زیرا عکاس را وادار می‌کند تا از سوژه فاصله بیشتری بگیرد و سبب شود که تناسب ابعاد حقیقی سوژه تا حد زیادی حفظ شود. اصولاً کلوزآپ‌ها  از عکس‌های تمام‌نما جالب‌ترند، چون سوژه را دقیق‌تر و در مقیاس بزرگ‌تر نشان می‌دهند. درخصوص نورپردازی در سوژه‌های فتوژنیک نور پشت دراماتیک‌ترین شکل نورپردازی بوده و هم از لحاظ زیبایی و هم از حیث قدرت بر نور جلو یا پهلو برتری دارد.

آیا تو فتوژنیکی؟!!

 شاید این جمله را بسیار شنیده باشید : «من همیشه بدعکسم!» اگر شما نیز جزو کسانی هستید که مرتب این جمله را تکرار می کنند این مطلب برای شماست. البته هیچ کس نیست که بگوید دوست ندارد عکس ها و فیلم هایش زیبا شود و همه به دنبال راهی هستند که همیشه عکس و فیلمی زیبا داشته باشند. شاید این سوال برای خیلی از ما پیش آمده است که چرا چهره مان در عکسی که در آتلیه عکاسی گرفته ایم خیلی زیباتر از عکسی می شود که خودمان با دوربین موبایل یا خانگی مان گرفته ایم، هر دو عکس که از یک چهره گرفته شده است. شاید یکی از اصلی ترین تفاوت های بین یک عکس زیبا و یک عکس بد، رنگ و تن پوست است.

چرا بعضی ها خوش عکس اند؟

***********************

فقط نورپردازی و زاویه دوربین نیست که روی خوش عکس بودن شما تاثیر دارد، شاید خودتان هم تجربه کرده باشید که بعضی اوقات وقتی بعضی از لباس های خاص را می پوشید در عکس ها خیلی زیباتر می افتید یا بعضی از رنگ ها روی چهره تان اثری ویژه دارند و وقتی آن رنگ را می پوشید همه اطرافیان زیباترشدن تان را یادآور می شوند و این جمله را زیاد می شنوید که : «امروز چه زیبا شده ای» اما بعضی از رنگ ها هم هستند که چهره را بی حال نشان می دهند و وقتی لباسی با آن رنگ را می پوشید انگار رنگ تان گرفته می شود به خصوص اگر رنگ آرایش تان نیز مناسب نباشد. به طور کلی رنگ و تن چهره در زیبایی ظاهر شما تاثیر بسیاری دارد و شما می توانید به راحتی با کمی تغییر در رنگ لباس یا رنگ آرایش تان زیبایی چهره تان را بیشتر کنید. اگر رنگ پوست تان یکنواخت نباشد به خوبی در عکس یا فیلم مشخص می شود و زیبایی چهره شما را کاملا خراب می کند.

نور سفید صورت را سبز می کند

***********************

شاید تا به حال متوجه شده باشید که نور مهتابی و فلورسنت کمی رنگ پوست را سبز نشان می دهد، اگر رنگ پوست شما گرم باشد زیر نور سفید یعنی مهتابی و فلورسنت سبز به نظر خواهد رسید. به هیچ وجه برای پوشاندن لک ها و جوش های قرمز از مقدار زیادی آرایش استفاده نکنید. بسیاری از کرم پودرها و پوشاننده های پوست میزانی رنگ سبز دارند، چون رنگ سبز می تواند رنگ قرمز جوش ها و لک ها را به خوبی بپوشاند بنابراین اگر قرار است فیلم شما زیر نور سفید باشد، کرم پودرهای روی صورت می توانند کاملا یکنواختی رنگ پوست را از بین ببرند و صورت شما سبزتر هم به نظر برسد.

رنگ پوست تان گرم است یا سرد؟

**************************

اول از همه باید تعیین کنید که رنگ پوست شما گرم است یا سرد؛ برای فهمیدن این موضوع باید به رگ های زیر پوستی روی ساعدتان نگاه کنید، اگر این رگ ها آبی باشند رنگ پوست شما سرد است و اگر این رگ ها سبز باشند رنگ پوست شما گرم است، شما باید براساس تن و رنگ پوست خود رنگ لباس تان را انتخاب کنید، رنگ های انتخابی شما می توانند در کامل کردن چهره شما نقش بسزایی داشته باشند. افرادی که رنگ پوست شان سرد است یعنی در رنگ پوست آنها تن آبی وجود دارد و بهتر است به دنبال زیورآلاتی باشند که درخشان و براقند درحالی که افرادی که رنگ پوست شان گرم است یعنی در رنگ پوست آنها تن زرد وجود دارد. بهتر است به دنبال جواهراتی مات و زرد باشند، همچنین رنگ قرمز و سبز نیز می تواند رنگ چهره شما را زیباتر نشان دهد.

بهترین رنگ ها برای افراد با رنگ پوست گرم  و

بهترین رنگ ها برای افراد با رنگ پوست سرد

**********************************

افراد مختلف معمولا برای عکس گرفتن آرایش بیشتری می کنند، این کار اشکال ندارد ولی باید حواس تان باشد که مبادا آرایش، صورت تان را از حالت طبیعی دور کند چون یک صورت مصنوعی در عکس هم زیبا نخواهد بود.

رنگ آرایش را چگونه انتخاب کنید

***************************

رنگ آرایش تاثیر زیادی در خوب افتادن شما در فیلم و عکس دارد و شما باید براساس رنگ نوری که قرار است در فیلم یا عکس گرفته شود، رنگ آرایش را انتخاب کنید اگر برای تان امکان دارد قبل از فیلم و عکس زیر همان نور بروید و آرایش خود را کنترل کنید تا بفهمید دقیقا در فیلم چگونه می افتید و درصورت لزوم رنگ آرایش را عوض یا اصلاح کنید. در نور طبیعی، نباید از کرم پودر زیاد استفاده کنید اما اگر قرار است زیر نور پرژکتورها فیلم و عکس بگیرید کرم پودر صورت، پوست شما را یکنواخت تر نشان می دهد البته باید رژگونه و رژ لب شما نیز نسبتا پررنگ باشند.

اگر نمی دانید در چه نوری فیلم می گیرند

*******************************

اگر نمی دانید با چه نوری قرار است از شما فیلم و عکس گرفته شود نگران نشوید، در این حالت نیز می توانید خود را آماده کنید، کافی است بدانید صورت شما نباید براق به نظر برسد. به همین دلیل اول از همه صورت تان را به خوبی بشویید و تمیز کنید و بعد برای این که منافذ پوستی کوچک تر به نظر برسند یک کرم سفت کننده (لیفتینگ) به پوست بزنید، می توانید به جای کرم سفت کننده از سفیده تخم مرغ استفاده کنید و بعد از کرم پودری استفاده کنید که دقیقا رنگ پوست طبیعی خودتان است و روی آن یک پنکک هم رنگ بزنید. پوست هایی که به طور طبیعی چرب هستند معمولا در فیلم و عکس چرب تر از حد واقعی به نظر می رسند، به همین دلیل این افراد باید از میزان بیشتری پنکک برای پوشاندن چربی ها و براقی های روی صورت استفاده کنند.

فلانی خیلی فتوژنیک است!/رازهای زیباتر شدن در عکس

هر زمان آماده باشید

*****************

این روزها که همه موبایل دارند ممکن است هر جایی از شما عکس بگیرند پس شما باید همیشه آماده باشید. اول از همه این که باید بدانید اصلا مهم نیست پوست شما چه تن و رنگی دارد بلکه مهم این است که کاری کنید پوست تان براق به نظر نرسد به همین علت نباید آرایش های براق و درخشان داشته باشید. افراد مختلف معمولا برای عکس گرفتن آرایش بیشتری می کنند، این کار اشکال ندارد ولی باید حواس تان باشد که مبادا آرایش، صورت تان را از حالت طبیعی دور کند چون یک صورت مصنوعی در عکس هم زیبا نخواهد بود. علاوه بر این ها چشم ها و لب ها نیز نقش بسزایی در زیبا افتادن عکس شما دارند اما آرایش این ۲ باید برعکس باشد یعنی یکی کم رنگ و دیگری پررنگ.

 

بهترین لبخندتان را بشناسید

*********************

با این که همه لبخندها در یک محل (دهان) ایجاد می شود اما بعضی از لبخندها موجی روی صورت تان ایجاد می کند که باعث می شود چشمان تان هم احساس تان را ابراز کند. اگر حال و حوصله ندارید و دلیلی هم برای خندیدن یا لبخند زدن نمی بینید، وقتی کسی لنز دوربین را به سمت تان می گیرد، یک لبخند مصنوعی تحویل عکاس می دهید. اگر بقیه آدم های توی عکس، واقعی لبخند زده اند یا می خندند، مطمئن باشید که این لبخند مصنوعی و یخ زده تان حتما عکس تان را نازیبا می کند.

پس برای این که در عکس خوب بیفتید، به عکس های قبلی خودتان نگاهی بیندازید و ببینید که کدام لبخند به صورت تان بیشتر می آید. حتما موقعیت را درنظر داشته باشید و یاد بگیرید که آن لبخند را تقلید کنید تا هر موقع دوربین هویدا شد بتوانید دقیقا همان لبخند را روی صورت تان بنشانید.

راههائی برای فتوژنیک شدن

کسی خوش عکس است یعنی می داند چگونه خود را در مقابل دوربین بیاراید که زیباتر از همیشه جلوه کند و می داند چه حالتی به چهره اش دهد و چه رنگی بپوشد و چطور آرایش کند تا عکس هایش خوب شود. بله درست متوجه شدید، برای خوش عکس تر شدن می توان کارهای زیادی انجام داد مثلا سراغ رنگ های خاصی رفت و به روش خاصی آرایش کرد.

رژگونه براق ممنوع

*****************
برای گونه ها به هیچ عنوان سراغ پودرهای براق کننده نروید، بهتر است به جای آن از رژگونه ای مات استفاده کنید؛ اگر دوست داشته باشید، می توانید برای پلک چشم ها از سایه ای درخشنده استفاده کنید البته نه آنقدر درخشنده که طبیعی بودن چهره را تحت تاثیر قرار دهد.

این یک بار به spf احتیاجی ندارید

**************************
اگر می خواهید عکس های زیبایی داشته باشید کرم گریم و کرم پودر شما نباید حاوی spf باشد چراکه فرمول هایی که حاوی مواد ضدآفتاب و spf هستند هنگام فلاش زدن دوربین نور را انعکاس می دهند و در نتیجه حالت چهره را شبیه روح می کنند. می توان گفت تنها جایی که نیازی به ضدآفتاب ندارید هنگام عکس گرفتن است.

اهمیت خط چشم

***************
وقتی برای عکس گرفتن خط چشم می کشید کار را از وسط پلک آغاز کنید و تا گوشه خارجی چشم ادامه دهید. لازم نیست روی پلک بالا یک خط چشم سراسری بکشید چراکه باعث می شود چشم های شما در عکس کوچک تر جلوه کنند. برای پلک پایین هم سراغ خط چشم نروید، توصیه می کنیم با سایه ای تیره رنگ (نه مشکی) روی خط پلک پایین را با برس مخصوص تیره کنید. یادتان باشد که سیاه کردن داخل چشم هم باعث کوچک تر به نظر رسیدن آنها می شود.

 کرم گریم را فراموش نکنید

********************


کرم های گریم یا به اصطلاح پرایمرها برای حفظ آرایش ضروری هستند؛ این مواد همانند لایه ای پایه ای هستند که در مانیکور روی ناخن ها می زنند. اگر می خواهید در عکس ها پوست تان صاف و یکنواخت به نظر برسد حتما قبل از آرایش کردن پرایمر را فراموش نکنید، وقتی آرایش روی این مواد قرار می گیرد به راحتی دست خورده نمی شود و شکل اولیه خود را حفظ می کند. البته یادتان نرود که نوع پرایمر در سلامت پوست تاثیر زیادی دارد، به همین دلیل توجه کنید که بدون چربی(oil free) باشد و مواد درون آن نیز حساسیت زا نباشند.

 باید مخلوط کنید

*************


اگر می خواهید از کانسیلر استفاده کنید یا از چند رنگ سایه به کار ببرید یا با چند رنگ پودر گونه ها را برجسته تر نشان دهید، باید حواس تان بیشتر به مرز میان رنگ ها باشد چراکه نور دوربین کاری می کند که کوچک ترین اختلاف رنگی روی پوست چندین برابر جلوه کند؛ بنابراین اگر از چند رنگ استفاده می کنید تا جایی که می توانید مرز میان رنگ ها را حسابی با هم مخلوط کنید تا اصلا تفاوت آنها به چشم نیاید. از طرف دیگر یادتان باشد که اگر کانسیلر را به خوبی روی پوست پخش نکرده باشید چروک های ریز پوستی در عکس بیشتر خود را نشان خواهند داد.

رنگ مهم ترین نکته است

*******************

فقط نورپردازی و زاویه دوربین نیست که روی خوش عکس بودن شما تاثیر دارد، شاید خودتان تجربه هم کرده باشید که بعضی اوقات وقتی بعضی لباس های خاص را می پوشید در عکس ها خیلی زیباتر می افتید یا بعضی از رنگ ها روی چهره تان اثری ویژه دارند و وقتی آن رنگ را می پوشید همه اطرافیان زیباترشدن تان را یادآور می شوند و این جمله را زیاد می شنوید که «امروز چه زیبا شده ای. » اما بعضی رنگ ها هم هستند که چهره را بی حال نشان می دهند و وقتی می پوشید انگار رنگ تان گرفته می شود، به خصوص اگر رنگ آرایش تان نیز مناسب نباشد. به طور کلی رنگ و تن چهره در زیبایی ظاهر شما تاثیر بسیاری دارد و شما می توانید به راحتی با کمی تغییر در رنگ لباس یا رنگ آرایش تان زیبایی چهره تان را بیشتر کنید. اگر رنگ پوست تان یکنواخت نباشد به خوبی در عکس یا فیلم مشخص می شود و زیبایی چهره شما را کاملا خراب می کند.

  رنگ ها را برجسته تر کنید

**********************
نور فلاش دوربین تمام رنگ ها را از روی صورت پاک می کند یعنی باعث می شود که رنگ های آرایش شما در عکس کمتر از واقعیت جلوه داشته باشند، بنابراین می توانید برخی رنگ ها را پررنگ تر از همیشه به کار ببرید؛ مثلا رژی پررنگ تر از همیشه بزنید یا گونه ها را بیشتر رنگ دهید، اگر دیدید آرایش تان بیشتر از همیشه شد، نگران نشوید چون در عکس ها اینطور نشان نخواهد داد.

 اول امتحان کنید، بعد...

******************

رنگ آرایش تاثیر زیادی در خوب افتادن شما در فیلم و عکس دارد و شما باید براساس رنگ نوری که قرار است در فیلم یا عکس گرفته شود، رنگ آرایش را انتخاب کنید. اگر برای تان امکان دارد قبل از فیلم و عکس زیر همان نور بروید و آرایش خود را کنترل کنید تا بفهمید دقیقا در فیلم چگونه می افتید و در صورت لزوم رنگ آرایش را عوض یا اصلاح کنید. در نورطبیعی، نباید از کرم پودر زیاد استفاده کنید اما اگر قرار است در زیر نور پروژکتور فیلم و عکس بگیرید کرم پودر صورت، پوست شما را یکنواخت تر نشان می دهد، البته باید رژگونه و رژ لب شما نیز نسبتا پررنگ باشند.

  رنگ پوست تان گرم است یا سرد؟

*************************

اول از همه باید تعیین کنید که رنگ پوست شما گرم است یا سرد؛ برای فهمیدن این موضوع باید به رگ های زیر پوستی روی ساعدتان نگاه کنید، اگر این رگ ها آبی باشند رنگ پوست شما سرد است و اگر این رگ ها سبز باشند رنگ پوست شما گرم است. شما باید براساس تن و رنگ پوست خود رنگ لباس تان را انتخاب کنید، رنگ های انتخابی شما می توانند در کامل کردن چهره شما نقش بسزایی داشته باشند.

افرادی که رنگ پوستی سرد دارند، بهتر است به دنبال زیورآلاتی باشند که درخشان و براق اند در حالی که افرادی که رنگ پوست شان گرم است، بهتر است به دنبال جواهرآلاتی مات و زرد باشند. همچنین رنگ قرمز و سبز نیز می تواند رنگ چهره شما را زیباتر نشان دهد.

 روشن باشید

************

 سراغ کرم پودرهای خیلی تیره نروید چون می توانند به راحتی عکس های شما را خراب کنند؛ توصیه می کنیم از کرم پودری استفاده کنید که بیشترین نزدیکی را با رنگ طبیعی پوست شما دارد؛ به خصوص رنگی که پوست تان زیر نور طبیعی خورشید به خود می گیرد.

  در نور طبیعی آرایش کنید

*******************

اگر می خواهید ببینید که آرایش تان چه جلوه ای روی صورت تان دارد حتما در نوری طبیعی آرایش کنید؛ به خصوص وقتی که می خواهید آرایش تمام شده را چک کنید؛ مثلا می توانید کنار پنجره بروید تا نور روی صورت تان بیفتد و ببینید ایرادها در کجاست؛ این روش بهترین راه است برای اینکه بفهمید که در عکس های آینده صورت شما چطور جلوه خواهد کرد.

 زردها به شما کمک می کند

**********************

اگر می خواهید در عکس ها صورت تان زنده تر به نظر برسد به جای اینکه از پنکیک مات برای صورت استفاده کنید پودری با پایه زردی ملایم استفاده کنید. پنکیک مات دقیقا مانند spf در عکس عمل می کند، یعنی نور فلاش را انعکاس می دهد و موجب می شود که در عکس ها نوری سفید روی صورت خودنمایی کند و نتیجه جالبی به دست نیاید.

 بی حوصلگی بهانه خوبی نیست

*************************


عکس های شما قرار است برای همیشه باقی بماند، بنابراین خستگی دلیل خوبی نیست که دقت و توجه کافی به خرج ندهید و خیلی سرسری برای عکس گرفتن آرایش کنید؛ فارغ از اینکه می خواهید چه زمانی برای عکس گرفتن آماده شوید، کمی حوصله به خرج دهید و با صبر بهتر از همیشه چهره تان را در عکس ها ماندگار کنید.وخلاصه اینکه فتوژنیک بودن صرفا" معنای خوشگل بودن را نمیدهد .برای بیشتر ایمان پیدا کردن به این گزاره نگاهی دوباره داشته باشید به تصویر چهره بسیاری از بازیگران سینما که دررده ی افراد خوشگل قرارنمیگیرند ولی بهر حال آدم دوست دارد همیشه به صورتشان نگاه کند .نمونه هایئ از این چهره ها میتواند(داستین هافمن) یا(جودی فاستر )باشد.

                                                                منبع:    www.persianpersia.com  .www.tamin.ir   .www.momtaznews.com   .www.pardad.ir

 

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 22819
برچسب‌ها: فتوژنیک , عکس , فیلم ,
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

چهار شنبه 17 دی 1393 ساعت : 8:37 قبل از ظهر | نویسنده : م.م
تاریخچه بی بی سی،رسانه مرموز استعمارگر پیر
نظرات

 

 

       (بی بی سی : خد عه گاه استعمارگر پیر)

                                              گردآوری و تدوین:مهردادمیخبر

*********************************************************************************************************************

(دراین واقعیت که سیستم رسانه ای غرب بواسطه قدرت وام گرفته از ناپایبندبودنش به اخلاقیات و انسانیت، در تخریب اخلاقیات اصیل وهنجارهای دنیای شرق وبخصوص باورها و اعتقادات جاری در جهان اسلام میکوشد جای هیچ شک و تردیدی نیست ولی این سکه روی دیگری نیزدارد:برخی از بنگاههای رسانه ای کشورهای غالب براین کره خاکی بمثابه نیروئی اطلاعاتی عمل کرده و در عملکرد خود کاملا" سیاسی و امنیتی میباشند،بطوریکه میتوان آنها را شعبه ای از دستگاههاوسازمانهای اطلاعاتی وجاسوسی مخوف غرب دانست. cintelrom در این مقاله مفصل پس از آشنانمودن شما باتاریخچه تاسیس بنگاه سخن پراکنی  بی بی سی ،شمه ای از اهداف ضدمردمی آنرا آشکارسازی نموده و تاحدودی نقاب از چهره کریه این رسانه استعماری _بخصوص در رابطه با ایران-برمیدارد.)

                                                                                                                     مدیر سایت

**************************************

 

**************************************************

تاریخچه

 

ساختمان دفتر بی بی سی درطهران دوران پهلوی دوم

 

بی. بی. سی.بنگاه خبرپراکنی بریتانیا استعمار گر پیر میباشد که در سال ۱۹۲۲ با نام شرکت پخش انگلیس با مسئولیت محدود بوجود آمد، متقابلا یک شرکت بحساب آمده و در سال ۱۹۲۷ به یک رسانه دولتی ولی شرکتی مستقل تبدیل گردید. وظیفه این شرکت تولید برنامه و ارائه سرویس‌های اطلاعاتی، پخش به‌وسیله تلویزیون، رادیو و اینترنت می‌باشد. رسالت مذکور بی. بی. سی. " اطلاع رسانی، آموزش و سرگرمی " می‌باشد و بااین شعار شروع بکار نموده است:  " ملت با زبان صلح با ملت مکالمه می‌کند! "شعاری که ابدا" باعملکرد موذیانه این رسانه همراستا نیست.بی. بی. سی. یک شرکت عام مشابه – خود مختار است که به‌عنوان یک پخش کننده سرویس ملی فعالیت می‌نماید. این شرکت در حال حاضر توسط شورای مدیران تعیین شده توسط ملکه بریتانیا و به توصیه دولت وزراء اداره می‌گردد؛ در هر صورت، بی. بی. سی. بر اساس منشور فعالیت خود، می‌بایست " از هر نوع تعلق سیاسی و تجاری آزاد بوده و فقط در قبال بینندگان و شنوندگان خود پاسخگو باشد" که البته به چنین وظیفه ای اصولا" عمل نکرده و دقیقا" اهدافی سیاسی را دنبال میکند.

پرداخت هزینه برنامه‌های داخلی و پخش آن توسط این موسسه از طریق اخذ وجوه مالیاتی مجوز کار تلویزیونی و (بر طبق مفاد قانون تلگراف و بیسیم مصوب سال ۱۹۴۷ حاصل می‌گردد، اگرچه درآمد‌های دیگری ناشی از فعالیت‌های تجاری مانند فروش کالا و برنامه نیز برای این موسسه وجود دارد. بهرحال، سرویس جهانی بی. بی. سی. توسط دفتر خارجه و مشترک المنافع تأسیس گردیده‌است. بمنظور تامین هزینه‌های پروانه کار بی. بی. سی. قاعدتا می‌باید در کنار برنامه هائی که معمولاً توسط پخش کنندگان تجاری پخش نمی‌شوند،اقدام به تولید شماری از شو‌های تلویزیونی سطح بالا نماید. 

اکثراوقات مخاطبان داخلی از بی. بی. سی. با اشتیاق با نام "بیب" (که توسط کنی اورت ابداع شد) و یا "انتی" یاد می‌کنند؛ گفته می‌شود که ریشه اصطلاح دوم نام سنتی "انتی بهترین راه حل را بلد است" می‌باشد .این گرایش به روز‌های اولیه بی بی سی یعنی زمانی که جان ریت در راس امور قرار داشت، بر می‌گردد. اغلب این اصطلاحات با هم به‌عنوان "انتی بیب" مورد استفاده قرار می‌گیرند.

 

عکسی از ساختمان جدید بی بی سی درلندن

اولین شرکت پخش انگلیس در سال ۱۹۲۲ توسط گروهی از شرکتهای مخابراتی (شامل توابع جنرال الکتریک و ای تی اند تی) و بمنظور پخش آزمایشی سرویس‌های رادیوئی تأسیس گردید. اولین ارسال امواج در ۱۴ نوامبر همان سال از ایستگاه تو ال او واقع در مارکنی هاوس لندن انجام پذیرفت. در سال ۱۹۲۷، این شرکت با مدیریت اجرائی جان ریت به "شرکت پخش بریتانیا" تبدیل گردید. این زمانی بود که منشور سلطنتی به آن اعطاء و مالکیت خصوصی آن لغو شد. در سال ۱۹۳۲ این شرکت اقدام به پخش آزمایشی برنامه‌های تلویزیونی نمود که در سال ۱۹۳۶ به‌عنوان سرویس منظم در آمده و (بنام سرویس تلویزیونی بی. بی. سی.) شناخته شد. پخش برنامه‌های تلویزیونی از تاریخ ۱ سپتامبر سال ۱۹۳۹ الی ۷ ژوئن سال ۱۹۴۶ (میلادی) یعنی طول سال‌های دومین جنگ جهانی قطع گردید. بر طبق گزارشی افسانه‌ای، پس از این دوران، اولین جمله گوینده لسلی میتچل در شروع مجدد بکار عبارت بود از:

" همانطور که می‌گفتم ما با چنان گستاخی مورد حمله قرار گرفتیم که..."

در واقع، جاسمین بلیگ اولین شخصی بود که پس از آغاز کار مجدد نمایش داده شد. (او همچنین آخرین شخص نمایش داده شده قبل از جنگ بود) کلماتی که او اداء کرد عبارت بود از:

"بعد از ظهر بخیر به همه. حالتون چطوره؟ آیا مرا بخاطر می‌آورید، جاسمین بلیگ...؟ 

در سال ۱۹۵۵ با آغاز بکار تجاری و مستقل آی تی وی، رقابت با بی. بی. سی. مطرح گردید. در نتیجه گزارش کمیته پیلگینگتون در سال ۱۹۶۲، که در آن بی. بی. سی. مورد ستایش قرار گرفته و آی تی وی بدلیل عدم ارائه کیفیت در برنامه‌ها مورد انتقاد قرار گرفت،در سال ۱۹۶۴ یک کانال دوم تلویزیونی با عنوان بی. بی. سی. ۲ به شبکه بی. بی. سی. اعطاء گردید. در این زمان نام کانال موجود نیز به بی. بی. سی. ۱ تغییر یافت. بی. بی. سی. ۲ از مورخ ۱ ژوئیهسال ۱۹۶۷ (میلادی) اقدام به پخش برنامه‌های رنگی نموده و در ۱۵ نوامبر سال ۱۹۶۹ (میلادی) با بی. بی. سی. ۱ و آی تی وی ادغام گردید.در سال ۱۹۷۴ سرویس تله تکست بی. بی. سی. با عنوان سی ای ای اف ای اکس معرفی گشت ولی تا اوایل آوریل سال ۱۹۸۰ بطور رسمی پخش برنامه‌های خود را آغاز ننمود. در سال ۱۹۷۸ و درست قبل از کریسمس آن سال اعتصاب بی. بی. سی. را فرا گرفت که بر اثر آن برنامه‌های هر دو کانال قطع شده و چهار کانال رادیو به یک کانال تقلیل یافت.از زمان تغییر قوانین تجاری رادیو و تلویزیون انگلستان در دهه ۱۹۸۰، رقابت بخش تجاری (و سرویس عمومی پخش کانال ۴ که توسط آگهی دهندگان تامین مالی می‌گردید) با بی. بی. سی. خصوصا در سرویس‌های تلویزیون ماهواره‌ای، تلویزیون کابلی و تلویزیون دیجیتال رو به افزایش نهاد.

بخش تحقیقات بی. بی. سی. نقش عمده‌ای در توسعه تکنیک‌های ضبط و پخش ایفاء نموده‌است. در روز‌های ابتدائی، این بخش تحقیقات لازم در باره اکوستیک و سطوح برنامه‌ای و سنجش اختلال را عهده دار و به سرانجام رسانید.بازرسی هاتون در سال ۲۰۰۴ و گزارشات متعاقب آن باعث بر انگیخته شدن ابهاماتی در خصوص استاندارد‌های ژورنالیستی و بیطرف عمل نمودن بی. بی. سی. گردیدند. این مسائل به استعفای اعضای مدیریت ارشد موسسه در آن زمان انجامید.

بی. بی. سی. یک شرکت عام مشابه – خود مختار است که به‌عنوان یک پخش کننده سرویس ملی و تحت منشور سلطنتی که هر ۱۰ سال یکبار مورد بازنگری قرار می‌گیرد، فعالیت می‌نماید. در حال حاضر مدیریت این شرکت توسط شورای مدیران تعیین شده از سوی ملکه و به توصیه دولت برای یک دوره چهار ساله انجام می‌پذیرد، که البته این روال بزودی جای خود را به تراست بی. بی. سی. خواهد داد. در حال حاضر منشور سلطنتی بی. بی. سی. در حال بازبینی می‌باشد. اگرچه تصور می‌رفت که این منشور در سال ۲۰۰۶ بصورت کلی تغییر یافته و نسخه جدید آن ارائه شود، برخی پیشنهادات بر تغییرات چشمگیر اصرار می‌ورزند.  اینکه بازبینی در چه زمانی کامل گشته و آن تغییرات چشمگیر کدامند نامعلوم میباشد.نظر خود بی. بی. سی. ایجاد تغییرات افراطی در پیشنهادات "ساختار ارزش‌های عمومی" است که در سال ژوئن ۲۰۰۴ منتشر گردید.

مرکز پخش اصلی این رسانه در پورتلند پلیس، در لندن واقع گردیده و اداره کل رسمی بی. بی. سی. بحساب می‌آید. این اداره کل همچنین مرکز شبکه‌های رادیوی ملی رادیو ۲ بی. بی. سی.، ۳، ۴، ۶ موسیقی و رادیو ۷ بی. بی. سی. می‌باشد. در جلوی این ساختمان مجسمه هائی از پروس پرو و آریل (اثر اثرات شکسپیر " تندباد") قرار داده شده که ساخته اریک گیل هستند.نوسازی مرکز پخش در سال ۲۰۰۲ آغاز گشته و برنامه خاتمه آن به سال ۲۰۱۰ برخواهد گشت. به‌عنوان یکی از برنامه‌های تجدید سازمان دارائی‌های بی. بی. سی.، مرکز پخش تبدیل به مرکز اخبار بی. بی. سی. (هم رادیو و هم تلویزیون)، رادیوی ملی و سرویس جهانی بی. بی. سی. خواهد گردید. قسمت عمده این طرح شامل تخریب دو بخش اضافی ساختمان که بعد از جنگ جهانی دوم ساخته شده بودند و ساخت یک بنای جدیدعلاوه بر ساختار فعلی، می‌گردد. در دوره ساختمان سازی‌های جدید، بسیاری از شبکه‌های رادیوئی بی. بی. سی. به ساختمان‌های دیگر در نزدیکی پورتلند پلیس جابجا گردیدند.در سال‌های ۲۰۰۸/۲۰۰۷ بخش اخبار بی. بی. سی. از مرکز اخبار در مرکز تلویزیونی بی. بی. سی. به مرکز بازسازی شده پخش که از آن به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین مراکز پخش زنده دنیا یاد می‌شود، نقل مکان نمود.

تا زمان حاضر بیشترین تمرکز کارکنان بی. بی. سی. در انگلستان در وایت سیتی قرار داشته‌است. ساختمان‌های مشهور این منطقه عبارت‌اند از مرکز تلویزیون بی. بی. سی.، وایت سیتی، مرکز رسانه، مرکز پخش و اداره مرکزی.علاوه بر ساختمان‌های واقع در لندن، مراکز اصلی تولید بی. بی. سی. در شهر‌های کاردیف، بلفاست، گلاسکو، بیرمنگام، منچستر، بریستول، سات همپتون و نیوکسل واقع بر تاین نیز قرار دارند. برخی از این مراکز محلی (به‌عنوان مثال مرکز بلفاست) همچنین با نام "مرکز پخش" خوانده می‌شوند (ببینید مرکز پخش (غیر مبهم)). همچنین تعداد زیادی از استودیو‌های کوچک محلی و منطقه‌ای نیز در سراسر انگلستان پراکنده شده‌اند.مرکز پخش اخبار بی. بی. سی. به‌عنوان بزرگ‌ترین مرکز پخش جهان است که عملیات جمع آوری اخبار در سراسر جهان را سازمان داده،و به رادیو داخلی بی. بی. سی. و همچنین شبکه‌های تلویزیونی همانند اخبار ۲۴ بی. بی. سی.، بی. بی. سی. پارلمان و بی. بی. سی. جهانی و شبکه‌های بی. بی. سی. آی، سیی فکس و بی. بی. سی. آن لاین ارائه خدمت می‌نماید. سرویس‌های جدید اخبار بی. بی. سی. که بسیار محبوب نیز گردیده‌اند سرویس‌های تلفن همراه‌است بروی سیستم‌های تلفن همراه و پی دی ای ارسال می‌گردند. اخطار اخبار خاص بروی صفحه کامپیوتر، اخطار اخبار توسط پست الکترونیک و اخطار اخبار بروی تلویزیون‌های دیجیتالی از دیگر سرویس‌های موجود بحساب می‌آیند.

رادیو بی بی سی

رادیو بی. بی. سی. دارای پنج ایستگاه اصلی ملی می‌باشد که عبارت‌اند از رادیو ۱ ("بهترین وسیله برای دسترسی به موسیقی جدید")، رادیو ۲ (پر شنونده ترین ایستگاه رادیوئی با جمعیت شنونده ۹/۱۲ میلیون نفر در هفته  رادیو ۳ (موسیقی مخصوص متخصصین موسیقی مانند کلاسیک، جهانی، هنری، درام و جاز)، رادیو ۴ (انواع جاری، درام و کمدی)، و رادیوی زنده ۵ (اخبار ۲۴ ساعته، ورزش و گقتار).در سال‌های اخیر ایستگاه‌های ملی بیشتری بروی پخش صدای دیجیتال معرفی گشتند که شامل ورزش زنده فوق العاده پنج (مکمل شبکه زنده پنج برای پوشش اضافی رویداد‌ها)، ۱ فوق العاده (مخصوص انواع موسیقی‌های سیاه، شهری و مذهبی)، موسیقی ۶ (کمتر اقسام جاری موسیقی)، بی. بی. سی. ۷ (کمدی، درام و برنامه‌های کودکان) و شبکه آسیائی بی. بی. سی. (گفتار، موسیقی و اخبار جنوب آسیائی انگلیسی بزبان‌های انگلیسی و بسیاری از زبان‌های آسیای جنوبی)، شبکه‌ای که از شاخه‌های رادیوی محلی بی. بی. سی. است که در دهه ۱۹۷۰ بوجود آمده و هنوز نیز بروی امواج کوتاه در برخی نواحی انگلستان به پخش برنامه می‌پردازد. در کل سرویس جهانی بی. بی. سی. در حال حاضر همچنین بروی دی ای بی و بصورت ملی در انگلستان بنامه پخش می‌نماید.

همچنین شبکه‌ای از ایستگاه‌های محلی وجود دارد (به‌عنوان مثال رادیو بی. بی. سی. منچستر، بی. بی. سی. هیرفورد و ورسستر، رادیو بی. بی. سی. جرسی و بی. بی. سی. لندن) که برنامه‌های متنوع گفتاری، اخبار و موسیقی را در انگلستان و کانال جزایر و همچنین ایستگاه‌های ملی رادیو بی. بی. سی. ولز، رادیو بی. بی. سی. کایمرو (به ولش)، رادیو بی. بی. سی. اسکاتلند، رادیو بی. بی. سی. نان گاید هیل (به گالیک اسکاتلندی)، رادیو بی. بی. سی. اولستر و رادیو بی. بی. سی. فویل نیز به پخش برنامه اهتمام دارند.

بی. بی. سی. برای مخاطبان جهانی، اقدام به ایجاد دفتر خارجه و با منابع مالی سرویس جهانی بی. بی. سی. نموده که برنامه‌های خود را بصورت بین المللی بروی امواج کوتاهرادیوئی و بصورت رادیوی دیجیتال دی ای بی در انگلستان پخش می‌نماید. برنامه‌های سرویس جهانی را می‌توان در ۱۳۹ پایتخت دنیا دریافت نمود که منبع برنامه‌های اطلاعات و اخبار برای بیش از ۱۴۰ میلیون شنونده در سراسر جهان می‌باشد. این سرویس در حال حاضر به ۴۳ زبان و لهجه مختلف (شامل لهجه‌های انگلیسی) پخش برنامه دارد. اگرچه تمام زبان‌ها در تمام مناطق پخش نمی‌شوند. در سال ۲۰۰۵، بی. بی. سی. اعلام نمود سطح پخش برنامه‌های رادیوئی خود به زبانهای اروپائی شرقی را بطور قابل ملاحظه‌ای کاهش داده و در عوض منابع را به یک ایستگاه ماهواره جدید تلویزیونی عرب زبان (شامل مطالب رادیوئی و آن لاین) در خاورمیانه منتقل می‌کند که کار خود را از سال ۲۰۰۷ آغاز خواهد نمود. "تلویزیون عربی بی. بی. سی. از کارکنان سابق الجزیره به‌عنوان ویراستار‌های جدید استفاده می‌کند" از سال ۱۹۴۳، بی. بی. سی. به ارائه برنامه به سرویس پخش نیرو‌های انگلیسی نمود که به پخش برنامه در کشور هائی که سربازان انگلیسی در آن حضور دارند می‌پردازد.کلیه ایستگاه‌های ملی رادیوی بی. بی. سی. و همچنین سرویس جهانی بی. بی. سی. بروی اینترنت و به فرمت ریل اودیو جاری قرار دارند. در آوریل سال ۲۰۰۵ شروع به آزمایشاتی نمود که در آن شماری محدود از برنامه‌های رادیوئی به‌عنوان

پاد کست ارائه می‌گردید. 

بصورت تاریخی، بی. بی. سی. تا سال ۱۹۶۷ به‌عنوان تنها پخش کننده برنامه‌های رادیوئی در انگلستان بحساب می‌آمد. در این زمان رادیو دانشگاه یورک (یو آر وای) و سپس با نام "رادیوی یورک" به‌عنوان اولین (و در حال حاضر قدیمی ترین) ایستگاه رادیوئی قانونی و مستقل کشور شروع بکار نمود.

تلویزیون بی بی سی‎

بی. بی. سی. یک و بی. بی. سی. دو طلایه دار کانال‌های تلویزیونی بی. بی. سی. می‌باشند. همچنین بی. بی. سی. اقدام به ارتقاء کانال‌های جدید تلویزیونی بی. بی. سی. سهوبی. بی. سی. چهار نمود که فقط توسط تجهیزات تلویزیون دیجیتال قابل دریافت بودند (این شبکه‌ها در حال حاضر بصورت گسترده و در حالت آنالوگ در انگلستان مورد بهره برداری هستند که قرار است در سال ۲۰۰۸ از رده خارج شوند). همچنین بی. بی. سی. اداره شبکه‌های اخبار ۲۴ ساعته بی. بی. سی.، بی. بی. سی. پارلمان و دو کانال ویژه کودکان با نام‌های سی. بی. بی. سی. و سی بیبیز بصورت دیجیتال را بر عهده دارد.تلویزیون بی. بی. سی. یک در واقع یک سرویس تلویزیونی منطقه سازی شده‌است که برنامه‌های برگزیده‌ای را در طول روز برای اخبار محلی و دیگر برنامه سازی‌های محلی فراهم می‌آورد. درجمهوری ایرلند شبکه ایرلند شمالی کانال‌های بی. بی. سی. یک و بی. بی. سی. دو را منطقه سازی نموده که بصورت پخش امواج انکساری آنالوگ از شمال قابل دریافت بوده و همچنین بروی اسکای دیجیتال، ان تی ال ایرلند و چاروس اجرا می‌گردند.

از تاریخ ۹ ژوئن سال ۲۰۰۶، بی. بی. سی. اقدام به شروع یک دوره آزمایشی ۱۲-۶ ماهه تلویزیون تعریف بالا نمود که تحت نام بی. بی. سی. اچ دی به پخش برنامه پرداخت. این شرکت برای سالیان متمادی در حال ساخت برنامه با این فرمت بوده‌است و اظهار امیدواری نموده بودکه تا سال ۲۰۱۰ برنامه هائی با فرمت ۱۰۰% اچ دی تی وی را بسازد و البته به این وعده نیز عمل نمود.بی. بی. سی. همچنین از سال ۱۹۷۵ به فراهم نمودن برنامه برای سرویس پخش نیرو‌های انگلیسی (بی اف بی اس) نمود که امکان دیدن و شنیدن برنامه‌های مورد علاقه نیرو‌های اچ ام را در سراسر جهان از کشور خود بروی دو کانال اختصاصی تلویزیونی، ایجاد می‌نمود.

بی بی سی بر روی اینترنت


آدرس اینترنتی bbc.co.uk که نام قبلی آن بی. بی. سی. آی. و نام قبل تر از آن بی. بی. سی آنلاین بود، شامل وب‌گاه اخبار است که به ارائه اخبار جامع و بدون تبلیغات و آرشیو مربوطه می‌پردازد. ادعای بی. بی. سی آنست که این سایت "محبوب ترین سایت اروپائی بر پایه مطالب می‌باشد" واینگونه مبالغه می‌کند که ۲/۱۳ میلیون نفر در انگلستان بیش از ۲ میلیون صفحه این سایت را بازدید نموده‌اند.بنا به اظهار موسسه رنک ترافیکالکسا، در ژوئیه ۲۰۰۶، سایت bbc.co.uk سیزدهمین سایت محبوب انگلیسی زبان در سراسر جهان طبقه بندی گشته‌است ودر کل به‌عنوان بیست و سومین سایت محبوب شناخته شده‌است. وب‌گاه به بی. بی. سی امکان تهیه بخش هائی را می‌داد که مکمل برنامه‌های مختلف تلویزیونی و رادیوئی بودند، همچنین اظهار آدرس‌های وب‌گاه برای بخش‌های سایت bbc.co.uk بمقتضی ماهیت برنامه، برای بینندگان و شنوندگان حالتی عادی دارد. سایت همچنین به بازدید کنندگان امکان گوش کردن به اکثر برنامه‌های زنده رادیوئی و سپس تا هفت روز پس از پخش را از طریق "پخش رادیو" بر پایه ری یل پلیر را می‌دهد؛ برخی برنامه‌های تلویزیونی نیز از طریق فرمت ری یل ویدئو قابل دریافت هستند. یک سیستم جدید بنام آی پلی یر نیز تحت برنامه ریزی می‌باشد که از فن آوری‌های پییر تو پییر و دی آر ام استفاده و از طریق آن می‌توان هم به برنامه‌های رادیو و هم به برنامه‌های تلویزیون بصورت آفلاین و ۷ روز پس از پخش دسترسی داشت. همچنین در صورت عضویت در گروه امتیاز آرشیو خلاق، سایت bbc.co.uk امکان دانلود کردن قانونی متون آرشیو شده انتخابی از طریق اینترنت را فراهم می‌آورد.

در سال‌های اخیر برخی از شرکت‌های بنام آنلاین و برخی سیاست‌مداران از این امر شکایت داشته‌اند که سایت bbc.co.uk در آمد بسیار بالائی را از طریق امتیاز تلویزیونی بدست می‌آورد بدان معنا که سایت‌های دیگر قادر به رقابت با حجم فوق العاده زیاد اطلاعات آنلاین و از تبلیغات آزاد سایت bbc.co.uk نمی‌باشند. بعضی از افراد پیشنهاد دادند که میزان پول حق امتیاز خرج شده برای bbc.co.uk بایستی کاهش یابد.در پاسخ به این ادعا‌ها، بی. بی. سی. اقدام به تحقیقات نموده و اکنون در حال اجرای تحرکاتی در خصوص تغییر روش ارائه سرویس‌های آنلاین خود می‌باشد. در حال حاضر سایت bbc.co.uk مشغول پر کردن جاهای خالی بازار می‌باشد، ولیکن بازدید کنندگان خود را برای استفاده از ظرفیت‌های موجود بازار به وب‌گاه‌های دیگر راهنمائی می‌نماید. (به‌عنوان مثال بجای ارائه اطلاعات در خصوص رویداد‌های محلی و جداول زمانی، بازدید کنندگان به سایت‌های خارج از بی. بی. سی. که حاوی این اطلاعات باشند هدایت می‌گردند.) به‌عنوان بخشی از این طرح، بی. بی. سی. برخی از وب‌گاه‌های خود را تعطیل و هزینه آنها را صرف ارتقاء بخش‌های دیگر می‌کند. 

بی. بی. سی. آی. نام تجاری سرویس‌های کاربر تعامل تلویزیون دیجیتال شرکت بی. بی. سی. می‌باشند که از طریق شبکه‌های فری ویوو (دیجیتال زمینی)، همچنین اسکای دیجیتال(ماهواره)، ان تی ال و تله وست (کابلی) قابل دریافت هستند. بر خلاف سیی فکس، بی. بی. سی. قادر به نمایش گرافیک‌ها، عکس‌ها، ویدئو و همچنین برنامه‌های تمام رنگی می‌باشد. مثال‌های جدید این امر شامل پوشش ورزشی کاربر تعامل برای مسابقات فوتبال و فوتبال راگبی، سایت BBC Soundbites با نمایش هنرپیشه جوان زن جنیفر لین و یک تست کاربر تعامل آی کیو ملی تست ملت می‌باشند. تمام ایستگاه‌های تلویزیون دیجیتال بی. بی. سی.، (و ایستگاه‌های رادیو بروی فری ویوو)، امکان دسترسی به سرویس‌های بی. بی. سی. آی. را در اختیار مخاطب قرار می‌دهند.

بی. بی. سی. آی. هرساله بیش از ۱۰۰ برنامه تلویزیون کاربر تعامل و همچنین سرویسی ۲۴ ساعته را در تمام ۷ روز هفته تدارک می‌نماید.این شبکه همچنین اخبار و وضعیت هوا را بصورت ویدئوئی پخش می‌نماید.

سرویس‌های بازرگانی

شرکت جهانی بی. بی. سی. با مسئولیت محدود یک زیر مجموعه تجاری از بی. بی. سی. می‌باشد که کلا متعلق به بی. بی. سی. بوده و وظیفه آن بهره برداری تجاری از برنامه‌ها و دیگر دارائیهای شبکه بی. بی. سی. بوده و شماری از ایستگاه‌های تلویزیونی در سراسر جهان را شامل می‌گردد. ایستگاه‌های تلویزیونی کابلی و ماهواره‌ای بی. بی. سی. پرایم(در اروپا، آفریقا، خاور میانه و آسیا)، بی. بی. سی. آمریکا، بی. بی. سی. کانادا (بهمراه بی. بی. سی. کودک)، به پخش برنامه‌های معروف بی. بی. سی. به مردم خارج از انگلستان می‌پردازند. همین عمل را یو کی تی وی(با همکاری فاکس تل و فری فریمنتل مدیا) در استرالیا انجام می‌دهند. یک سرویس مشابه با نام بی. بی. سی. ژاپن پخش خود را در آوریل ۲۰۰۶ و پس از برچیده شدن نماینده ژاپنی قطع نمود. >عطف< «وب‌گاه بی. بی. سی. ژاپن».>/عطف< سرویس جهانی بی. بی. سی. همچنین یک کانال ۲۴ ساعته اخبار، سرویس جهانی بی. بی. سی. و اداره مشترک با فلکس تک شبکه ایستگاه‌های یو کی تی وی در انگلستان، با همکاری دیگران یو کی تی وی طلائی را اداره می‌نماید. در جمع، اخبار تلویزیون بی. بی. سی. بصورت شبانه بروی بسیاری از ایستگاه‌های سرویس‌های عمومی پخش در ایالات متحده بنمایش در می‌آید. همچنین پخش مجدد برنامه‌های بی. بی. سی. مانند "ایست اندرز"، و در زلاند نو بروی تی وی یک در دستور کار قرار دارد.

بسیاری از برنامه‌های بی. بی. سی. (خصوصا مستند‌ها) توسط سرویس جهانی بی. بی. سی. به ایستگاه‌های تلویزیونی خارجی فروخته می‌شود. از سوی دیگر فیلم‌های کمدی،مستند‌ها و تولیدات درام‌های تاریخی در بازار بین المللی دی وی دی از محبوبیت خاصی برخوردارند.سرویس جهانی بی. بی. سی. همچنین به‌عنوان بازوی انتشاراتی بی. بی. سی. و سومین انتشارات بزرگ جهان در زمینه مجلات مصرفی در انگلستان مطرح می‌باشد. مجلات بی. بی. سی. که قبلا با نام انتشارات بی. بی. سی. نامیده می‌شدند، اقدام به انتشار "رادیو تایمز" و شماری از مجلات پشتیبان برنامه‌های بی. بی. سی. مانند " بی. بی. سی. تاپ گیر"، "بی. بی. سی. گود فود"، " آسمان شب بی. بی. سی."، "تاریخچه بی. بی. سی."، " بی. بی. سی. وایلد لایف" و "موسیقی بی. بی. سی." می‌نماید. در کل، در سال ۲۰۰۴ سرویس جهانی بی. بی. سی. موفق به کسب اجازه انتشار مجله مستقل گردید. سرویس جهانی بی. بی. سی. همچنین به واگذاری امتیاز و فروش مستقیم دی وی دی و ضبط برنامه‌های صوتی معروف برای مردم اقدام نموده‌است.بی. بی. سی. و دفتر خارجه و مشترک المنافع با همکاری یکدیگر اداره نظارت بی. بی. سی. را برعهده دارند که وظیفه آن نظارت بر رادیو، تلویزیون، مطبوعات و اینترنت سازمان در سطح بین المللی می‌باشد.

اتحادیه‌ها

عضویت در یک اتحادیه یک امر توافقی بین کارکنان و اتحادیه انتخابی آنان می‌باشد: البته کارکنان بصورت خودکار تحت پوشش یک اتحادیه قرار ندارند، ولی از آنجائیکه بی. بی. سی. یک استخدام کننده بزرگ (در بخش رسانه‌ها) می‌باشد، شمار اعضاء قابل توجه هستند.نمایندگی کارکنان بی. بی. سی. اغلب از طریق بی ای سی تی یو بهمراه ان یو جی برای کارکنان روزنامه و امیکاس برای کارکنان بخش الکتریکال انجام می‌پذیرد. عضویت در اتحادیه اختیاری است و هزینه‌های آن نیز توسط کارکنان و نه بی. بی. سی. تامین می‌شود.

انتقاد از بی. بی. سی

بنا به یک گزارش از میل آن ساندی، در طی یک جلسه که در سپتامبر ۲۰۰۶ برگزار گردید، یک مدیر اجرائی سطح بالا اذعان نموده که "بر طبق اخبار واصله، ما در مسیر سلامت سیاسی، بیش از اندازه پیش رفته‌ایم. بدبختانه، قسمت اعظم این پیشرفت ریشه در فرهنگ بی. بی. سی. دارد که تغییر آن نیز بسادگی امکان پذیر نمی‌باشد." همچنین گزارش شده‌است که در همان جلسه یک گفتمان فرضی در باره آنچه آنان به‌عنوان انداختن کمدین یهودی مناقشه انگیز ساچا بارون کوهن به سطل زباله شو‌های هجو تلویزیونی اتاق ۱۰۱ مطرح می‌نمودند، برگزار شده‌است. تصور بر آنست که بارون کوهن را می‌خواهند بداخل اتاق ۱۰۱ اغذیه حلال، اسقف کانتربری، قرآن و انجیل بیندازند. بر طبق متن، مدیران بی. بی. سی. قبول دارند در حالیکه آنها اجازه انداختن مابقی را داده‌اند، ولی قرآن را بخاطر رنجیدن مسلمانان مستثنی نموده‌اند.

اظهار جانبداری

بی. بی. سی. بصورت دائم متهم به جانبداری از سوی برخی روزنامه‌ها مانند دیلی تلگراف می‌باشد. در سال ۲۰۰۳، سردبیر چارلز مور اقدام به برگزاری یک عملیات تبلیغی با عنوان "بیب واچ" نمود که به تحلیل مرتب نظر روزنامه از تمایلات لیبرالی و چپ می‌پرداخت . اتهامات خاص وارده توسط روزنامه تلگراف حول محور ضد آمریکائی بودن موسسه، طرفداری ازفلسطینیان و طرفداری از اتحادیه اروپا می‌گردیدند. در سال ۲۰۰۵ یک گزارش مستقل توسط خود موسسه موید آن بود که بی. بی. سی. از "عادت ذهنی سازمانی" رنج می‌برد که به "عدم اشتیاق پاسخگوئی به شبهات طرفداری از اتحادیه اروپا" رهنمون می‌شود.جف رندال سردبیر اقتصادی سابق بی. بی. سی. اظهار داشته‌است که یک مدیر ارشد خبری موسسه به او گفته که " بی. بی. سی. در زمینه‌های چند فرهنگ گرائی بصورت بیطرف عمل ننموده‌است: موسسه به این اصل اعتقاد داشته و در پیشرفت آن ساعی است." جاستین وب خبرنگار واشنگتن اظهار می‌دارد که رفتار بی. بی. سی. نسبت به ایالات متحده آمریکا اهانت آمیز و مایه تمسخر بوده و هیچ "ارزش معنوی" برای آن قائل نیست. او معتقد است که گزارشات او توسط قائم مقام مدیرکل مارک بایفورد مورد تصحیح قرار گرفته‌اند. اندرو مارر خبرنگار سیاسی نیز ادعا نموده‌است که "بی. بی. سی. بیطرف و بدون نظر با مسائل روبرو نمی‌شود. این یک موسسه‌ای شهری است که با پول مردم اداره شده و در آن شمار بیش از اندازه‌ای از جوانان، اقلیت‌های نژادی و همجنس باز مشغول بکار هستند. این موسسه دارای تمایلات سیاسی می‌باشد ولی نه به اندازه یک حزب سیاسی. بهتر است از آن به‌عنوان یک جانبداری لیبرال فرهنگی نام برد." 

 بی‌بی‌سی آنلاین

 ( BBC Online) نام برند و منزلگاه اصلی سرویس‌های آنلاین بی‌بی‌سی بریتانیا است. بی‌بی‌سی آنلاین شبکه‌ای است عظیم از وب‌گاه‌های پربازدیدی چون بی‌بی‌سی نیوز، بی‌بی‌سی اسپورت، سرویس‌های رادیویی و ویدئویی بنا بر تقاضای بی‌بی‌سی آی‌پلیر، وب‌گاه ویژهٔ کودکان پیش دبستانی سی‌بیبیز، و سرویس‌های آموزشی نظیر بایت‌سایز. بی‌بی‌سی از سال ۱۹۹۴ برای پشتیبانی از برنامه‌های تلویزیونی، رادیویی و طرح‌های مبتنی بر وب خود، حضوری آنلاین داشت ولی تا دسامبر ۱۹۹۷، زمانی که دولت بریتانیا موافقت کرد تا از درآمد ناشی از حق اشتراک تلویزیون در بریتانیا مقداری بودجه به سرویس آنلاین خود اختصاص دهد، به صورت رسمی آغاز به کار نکرد. در طول تاریخ کوتاه فعالیتش، طرح‌های آنلاین بی‌بی‌سی همواره در معرض رایزنی‌های عمومی و بازنگری‌های دولتی قرار گرفته‌است که حاکی از نگرانی‌های رقبای تجاری بی‌بی‌سی آنلاین از تخریب بازار رسانه‌ای بریتانیا به دلیل حضود وسیع و پررنگ و بودجهٔ دولتی‌اش می‌باشد.بی بی سی از طرف هر دو جناح راست و چپ متهم به طرفداری از جناح دیگرمی شود. در همین رابطه دست راستی‌های مشهوری چون نورمن تبیت به آن لقب BBC= Bolshevik Broadcasting Corporationداده‌اند. در مقابل جرج گالووی از جناح چپ بی بی سی را BBC=Bush and Blair Corporation می‌نامد. از جمله منتقدین دائمی بی بی سی روزنامه دیلی تلگراف می‌باشد. در سال ۲۰۰۳، سردبیر چارلز مور اقدام به برگزاری یک عملیات تبلیغی با عنوان «بیب واچ» نمود که به تحلیل مرتب نظر روزنامه می‌پرداخت. بی بی سی همچنین متهم به پوشش خبری ناکافی از ولز می‌شود.

موضع گیری بی بی سی در باره ایران

Image result for ‫عکس ساختمان بی بی سی در زمان شاه‬‎Image result for ‫عکس ساختمان بی بی سی در زمان شاه‬‎

1-کودتای ۲۸ مرداد

برخی معتقدند که بی‌بی‌سی در کودتای ۲۸ مرداد شرکت کرده و در یکی از برنامه‌های رادیو بی‌بی‌سی به زبان انگلیسی پیام رمزی برای شاه ایران ارسال شده که حاکی از حمایت بریتانیا از کودتا علیه دولت دکتر مصدق بوده‌است. به باور این افراد در نیمه شب روز ۲۴ مرداد ۱۳۳۲ رمز عملیات آژاکس با عنوان «اکنون دقیقاً نیمه شب است» به جای «اکنون نیمه شب است» از رادیو بی‌بی‌سی اعلام شده‌است.. سِر شاپور ریپورتر از رهبران کودتای ۲۸ مرداد نیز قبلا در سال‌های کار در اینتلیجنس سرویس در بخش فارسی رادیو دهلی و بعداً بی‌بی‌سی کار می‌کرد.

2-نقش بی بی سی درفتنه88

در پی فتنه سال 88، بی‌بی‌سی و بخصوص بخش فارسی بی‌بی‌سی، از سوی مقامات جمهوری اسلامی ایران، متهم شد که «در کانون جنگ روانی قرار دارد و تظاهرات عوامل بیگانه -که از سوی صهیونیستها و امپریالیسم تغذیه میشوند -را سازمان می‌دهد»و این اتهام در جریان قتل عمدی (ندا آقا سلطان) اثبات گردیده و لکه ننگی شد بر دامان این بنگاه مرموز .

بخش فارسی بی‌بی‌سی زیرمجموعه‌ای از سرویس جهانی بی‌بی‌سی است، که به زبان فارسی از طریق رادیو، اینترنت وتلویزیون، فعالیت خبری و رسانه‌ای می‌کند. هم‌اکنون صادق صبا ریاست این بخش را برعهده دارد.

این شبکه با بودجه ۲۳٫۴ میلیون دلاری وزارت امور خارجه و مشترک‌المنافع بریتانیا اداره می‌شود. البته بخش فارسی بی‌بی‌سی اذعان دارد با این وجود، رویکرد مستقلی نسبت به وزارت امور خارجه انگلیس راجع به رویدادها دارد. در حالی که برای همه مشخص شده که این شبکه در راستای حفظ منافع انگلستان تبلیغ می‌کند. بهمین دلیل دولت جمهوری اسلامی، بخش فارسی بی‌بی‌سی را به عنوان اهرمی علیه منافع و امنیت ملی ایران قلمداد می‌کندوفعالیت آن در حال حاضر در ایران ممنوع میباشد.

 

رادیوی و تلویزیون فارسی بی بی سی و وبگاه آن

رادیوی فارسی بی‌بی‌سی، در تاریخ ۲۹ دسامبر ۱۹۴۰ میلادی (۸ دی ۱۳۱۹ خورشیدی) در اوایل جنگ جهانی دوم و برای رقابت با رادیو برلن راه اندازی شد و آماج برنامه‌های خود را به سود پادشاهی بریتانیا و ضد حکومت نازی آلمان گذارد. اولین گوینده رادیوی بی‌بی‌سی فارسی حسن موقر بالیوزی بود.برنامه‌های فارسی رادیو بی‌بی‌سی (از جمله بامدادی، نیمروزی، شامگاهی، آسیای میانه و روز هفتم) به صورت زنده بر روی سایت فارسی قابل دریافت است.در سال ۲۰۰۷ میلادی، بخش جهانی بی‌بی‌سی اعلام کرد که در پی تاسیس یک تلویزیون به زبان فارسی است و نهایتا"تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی پخش برنامه‌های خود را از روز ۱۴ ژانویه ۲۰۰۹ میلادی، (۲۵ دی ۱۳۸۷ خورشیدی) آغاز نمود ودر حال حاضرهر روز از ساعت ۱۷:۰۰ به وقت ایران و ۱۳:۳۰ به وقت گرینویچ شروع به کار می‌کند.

وب‌گاه فارسی بی‌بی‌سی، سایت خبری فارسی‌زبان، رادیو بی‌بی‌سی است که در سال ۱۳۷۹ راه‌اندازی شد.سایت فارسی بی‌بی‌سی در ماه مه ۲۰۰۱ راه‌اندازی شد. این سایت در چندین صفحهٔ جداگانه مانند صفحهٔ نخست (خبرهای جهان، ایران و منطقه)، صفحهٔ ایران، افغانستان،تاجیکستان، جهان، فرهنگ و هنر، دانش و فن، اقتصاد و بازرگانی، نگاه ژرف، جدیدترین اخبار، عکس و ویدیو، گزارش‌ها و تحلیل‌ها را در این زمینه‌ها به کاربران ارائه می‌دهد. هم اکنون این وبگاه بدلایل امنیتی و به سبب موذیگریهای این رسانه توسط دولت جمهوری اسلامی، از دسترس خارج شده است.

مواضع ضد مردمی بی بی سی از سال 1342 و در جریان کودتای 28 مرداد بود که علنی شد.دولت بریتانیا برای پیشبرد تبلیغات خود علیه دولت مردمی دکترمصدق از رادیوی فارسی بی بی سی هم استفاده می‌کرد و بارها مطالب ضدّ مصدق از این رادیو پخش شد به طوری که کارمندان ایرانی این رادیو دست به اعتصاب زدند. در بیست و یک ژوئیه ۱۹۵۱ میلادی یکی از مقام‌های وزارت امور خارجه بریتانیا از سفیر کشورش در ایران به خاطر پیشنهادهای وی در بهبود برنامه‌های رادیویی علیه مصدق تشکر کرده است. اوگفت:

«بی بی سی تا اینجا اغلب نکاتی که شما فهرست کرده اید انجام داده است. اگر اطلاعات بیشتری بدهید که چگونه می‌توان برنامه‌ها را مؤثر تر کرد تا به همان ترتیب اجرا شود. ضمناً باید از حمله به طبقات حاکم اجتناب کنیم. چرا که احتمال دارد بخواهیم با حکومتی که از همان طبقات بعد از سقوط مصدق تشکیل می‌شود کار کنیم».

 بر اساس گزارش دونالد ویلبرگ کارشناس سیا در ایران اسدالله رشیدیان به شاه گفت که از رادیو فارسی بی بی سی هم درخواست کمک شده تا شاه اطمینان یابد که دولت‌های آمریکا و بریتانیا طرح کودتا را تایید کرده اند. او می‌گوید که قرار شد که رادیوی فارسی بی بی سی جمله "الان نیمه شب است" را به "الان دقیقاً نیمه شب است" تغییر دهد تا شاه آن را بشنود و مطمئن شود که طرح سرنگونی را آمریکا و بریتانیا حمایت می‌کنند. به نظر می‌رسد که این موضوع صرفاً برای جلب حمایت شاه از کودتا با او در میان گذاشته شده باشد. زیرا رادیوی فارسی بی بی سی هرگز برنامه‌ای در دوازده شب نداشته است. 

بی بی سی حتی به نوکر استعمار نیز وفا نکرد.در دوره حکومت محمدرضا پهلوی، گزارش بی بی سی فارسی درباره مرگ ناصر عامری، دبیر کل حزب مردم، دریک حادثه رانندگی و همچنین پخش همزمان برنامه انتقادی پانوراما از تلویزیون بی بی سی در انگلیس، منجر به بسته شدن دفتر بی بی سی و اخراج مسئول این دفتر ازایران شدو این ماجرا نشان داد که بی بی سی تنها در فکر منافع استعمار است و بس و هیچ چیز دیگری برایش اهمیت ندارد.

جوایز ی برای خوش خدمتی مزورانه

در سال ۲۰۰۶ میلادی، آکادمی جهانی هنر، ادبیات و رسانه به سایت فارسی بی‌بی‌سی، جایزهٔ بهترین سایت خبری فارسی آکادمی جهانی هنر، ادبیات و رسانه را اهدا کرد.در سال ۲۰۰۹، اتحادیه رادیو و تلویزیونهای بین‌المللی (AIB) جایزه 'واضح‌ترین پوشش یک حادثه خبری' را به تلویزیون فارسی بی بی سی داد.این جایزه به خاطر گزارشی ۲۶ دقیقه‌ای به نام «انتخاباتی که ایران را لرزاند» به بخش فارسی بی بی سی داده شد که بر اساس حوادث ناشی از فتنه88 ، مشترکاً توسط وطن فروشانی بنامهای:سیما علی‌نژاد، مجید خیام‌دار و پاتریک هوبارد تهیه شده بود.در ضمن در سال ۲۰۰۹ بخش تلویزیونی بی بی سی فارسی موفق به کسب جایزه هاتبرد (Hotbird) شد.

نیوزویک، در سال ۲۰۰۹ میلادی، بخش فارسی بی‌بی‌سی را در رده «۱۸امین شخصیت قدرتمند در ایران» قرار داد. به تازگی هم جایزه بهترین برنامه سال را از طریق کمپانی یوتلست برای مستند از کابل تا لندن با شکسپیر که تهیه کنندگی آن را طاهر قائری داشته است کسب کرده اند.در سال ۲۰۱۴ میلادی، جشنواره بین‌المللی نیویورک، برنامه رادیویی چمدان از برنامه‌های بی‌بی‌سی فارسی را در فهرست برترین آثار مستند رادیویی جهان در سال ۲۰۱۳ قرار داد.این حجم تقدیر و توجه هدف دار نشاندهنده تمرکز بر ایران و ضربه زدن به نظام مقدس جمهوری اسلامی است.

کارکنان بخش فارسی

صادق صبا متولد رشت، رییس کنونی بخش فارسی بی‌بی‌سی است. او مدیر رادیو، تلویزیون و وب‌گاه بی‌بی‌سی فارسی است. کارشناسی حقوق خود را از دانشگاه تهران،کارشناسی ارشد را از انگلستان و دکترای خود را از مدرسه اقتصاد لندن گرفته‌است. او ۲۰ سال است در بی‌بی‌سی کار می‌کند.

نادر سلطان‌پور، حرفه خبرنگاری را در هفته‎نامه‌ای به‎نام «صدای فارسی» در کانادا آغاز کرد که در شهر اونتاریو برای فارسی‎زبانان ارایه می‎شد. سلطان پور از زمانی که بی‎بی‎سی فارسی راه‎اندازی شد به‎عنوان یک مجری اصلی کار خود را آغاز کرد و برنامه‎های سیاسی و مصاحبه با اشخاص سیاسی معاند داخلی و خارجی را بر عهده دارد و به‎عنوان یکی از مجریان اصلی برنامه‎های خبری این شبکه معرفی شد.

  • جمال الدین موسوی بااصالت افغان و متولد ولایت بامیان ،از مجریان برنامه های خبری و سیاسی تلویزیون فارسی بی بی سی است. او روزنامه نگاری را از شهر مشهد شروع کرد و سالها سردبیر یک نشریه محلی در این شهر بود. نشریه ای که برای پناهندگان افغان چاپ می شد. در همین حال جمال الدین موسوی مدیر یک پروژه کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان در مشهد بود که به آموزش کامپیوتر و روزنامه نگاری به افغانها می پرداخت. او از سال 2001 کارش را بی بی سی با برنامه "بازگشت" شروع کرد. برنامه ای مشترک بین کمیساریای عالی سازمان ملل متحد و بخش فارسی بی بی سی. بعد از آن او همکاری اش را با رادیو و سایت فارسی بی بی سی ادامه داد و به استخدام این شبکه درآمد. در سال 2009 و با آغاز کار تلویزیون فارسی بی بی سی او از جمله اولین مجریان این شبکه خبری بود.جمال الدین موسوی سالها در افغانستان، ایران، امارات متحده عربی و بریتانیا به عنوان خبرنگار بی بی سی کار کرده است و مقالات متعددی از او در سایت فارسی بی بی سی منتشر شده است. او حالا از مجریان برنامه شصت دقیقه و برنامه صفحه دوی بی بی سی فارسی است.
  • فرناز قاضی‌زاده، سال‌ها در روزنامه‌های ایرانی فعالیت کرده‌است. او از سال ۱۳۷۵ کارش را در مطبوعات شروع کرده .او در سال ۱۳۷۹ در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز به‌عنوان مجری در یک برنامه علمی به نام کاوش فعالیت می‌کرد. فرناز قاضی‌زاده همسرسینا مطلبی است که درسال ۱۳۸۲ به دلیل نوشته‌های وطن فروشانه ای که در حکم یک خوش رقصی تهوع آور برای بیگانگان بود بازداشت شد و این دلیلی شد که فرناز به همراه خانواده‌اش، ایران را ترک نموده و به هلند و سپس به انگلستان برود. در سال ۲۰۰۵ او به همراه مسعود بهنود، نوشابه امیری، هوشنگ اسدی و حسین باستانی، عضو گروه اولیه بود که روزنامه اینترنتی روزآنلاین را راه‌اندازی کردند و برای مدتی درآن کار کرد. در فوریه ۲۰۰۵، فرناز به عنوان تهیه‌کننده رادیو، به استخدام بی‌بی‌سی فارسی درآمد و علاوه بر تهیه گزارش، به عنوان مجری برنامه‌های رادیویی، جام جهان‌نما، چشم‌انداز بامدادی، روز هفتم و صدای شما کار کرد تا اینکه در سال ۲۰۰۹ به عنوان مجری تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی کار خود را آغاز کرد.
  • کسری ناجی، خبرنگار با سابقه شبکه‌های بی‌بی‌سی، سی‌ان‌ان، ان‌بی‌سی و چندین رسانه بین‌المللی دیگر است. مقالاتی از او در روزنامه‌های گاردین، فاینانشیال تایمز،اکونومیست و لس آنجلس تایمز به چاپ رسیده‌است. او که به هنگام روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد در تهران فعالیت می‌کرد کتابی نوشت به نام «احمدی‌نژاد: داستان ناگفته رهبر تندروی ایران» که در لندن منتشر شد.
  • فرداد فرحزاد، خبرنگار و مجری شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی فارسی و متولد بندر انزلی است. از سال ۲۰۰۶ میلادی همکاریش را با بخش فارسی بی بی سی شروع کرد. گزارش‌های ویدئویی او از امارات و دیگر و کشورهای حاشیه خلیج فارس، اولین گزارش‌های تصویری در بی‌بی‌سی فارسی بود. پیش از بی بی سی با چند تلویزیون و رسانه دیگر در دوبی و آمریکا همکاری داشت.
  • شهریار رادپور، از قدیمی ترین کارمندان بخش فارسی بی بی سی است. شهرت او علاوه بر تهیه گزارش های رادیویی و اجرای برنامه ها، عبارت "اینجا لندن است، رادیوی بی بی سی " است که سالها در ابتدای برنامه های رادیوی فارسی بی بی سی، با صدای او پخش می شد. او از سال ۱۳۵۵ (۱۹۷۶ م) در بنگاه خبری بی‌بی‌سی مشغول به فعالیت شده و پیش از آن در تلویزیون ملی ایران مشغول به کار بوده‌است. از او هم اکنون بیشتر به عنوان کارشناس امور بریتانیا در مصاحبه‌های مختلف استفاده می‌شود.
  • پونه قدوسی، روزنامه‌نگار ایرانی است. پونه قدوسی در بخش فارسی بی‌بی‌سی فعالیت می‌کند و به همراه سیاوش اردلان و ستار سعیدی یکی از مجریان برنامهٔ نوبت شمااست.
  • سیاوش اردلان، مدت زیادی با رسانه معاند و ضد مردمی رادیو فردا کار می‌کرد اما سپس در بخش فارسی بی‌بی‌سی مشغول به کار شد. او یکی از مجریان اصلی برنامه «نوبت شما» است و گاهی با او به عنوان کارشناس امور سیاسی گفتگو می‌شود.
  • فرزاد کاظم‌زاده
  • ستار سعیدی، روزنامه نگار افغان است. او در سال ۱۳۵۴ خورشیدی در شهر هرات افغانستان متولد شد و در شهر مشهد ایران رشد یافت. سعیدی از سال ۱۳۷۷ خورشیدی در مشهد در برخی نشریات ایرانی و نشریات مهاجرین افغان فعالیت داشت. در سال ۱۳۸۱ او به هرات رفت و با نشریه آوای نو همکاری داشت. پس مدتی به عنوان خبرنگاربی‌بی‌سی ابتدا در کابل و سپس در لندن فعالیت داشت اما به علت اینکه فارسی را با لهجه ایرانی صحبت می‌کرد فعالیت او بیشتر در وبسایت خبری بی بی سی فارسی بود. با افتتاح تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی او هم اکنون همراه با سیاوش اردلان و پونه قدوسی یکی از مجریان برنامه نوبت شما است؛ او بیشتر روی موضوعات مربوط به افغانستان کار می‌کند. هرچند وی بیشتر به عنوان مجری ثابت برنامه مذکور تلقی نمی‌شود و نسبت به سیاوش اردلان و پونه قدوسی نقش فرعی‌تری دارد.
  • ناجیه غلامی، خبرنگار افغانی شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی فارسی می‌باشد. وی در سال ۲۰۰۱ حرفه خبرنگار رادیویی و تلویزیونی را به‌عنوان گزارشگر بی‌بی‌سی در شهر مشهدآغاز کرد. غلامی اولین خبرنگاری بود که ازسوی شبکه بی‌بی‌سی در ایران برای فعالیت‌های خبری خود، از مسئولان جمهوری اسلامی ایران مجوز کار گرفت و برای مدتی نیز کار خبری را در ایران دنبال کرد.
  • مسعود بهنود، نویسنده، روزنامه‌نگار و فیلمساز ایرانی است و نقشی نیز در فیلم(خانه عنکبوت) که از آثار ( علیرضا داوود نژاد )در سالهای آغازین انقلاب اسلامیست بازی کرده است. وی کارش را به عنوان روزنامه‌نگاری از سال ۱۳۴۲ شروع کرده‌است. او بیش از بیست روزنامه و مجله را تاسیس کرده‌است و تاکنون پانزده کتاب تألیف کرده‌است. پس از راه اندازی شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی بخش فارسی با این شبکه مشغول همکاری می‌باشد.
  • بهزاد بلور، مدت‌ها مجری برنامه «روز هفتم» در رادیو بی‌بی‌سی فارسی بود که ترانه‌های درخواستی شنوندگان را پخش می‌کرد یا با هنرمندان عرصه موسیقی مصاحبه می‌کرد. او با راه اندازی تلویزیون فارسی به این شبکه پیوست و مجری برنامه «کوک» شد که با خوانندگان و نوازندگان زیر زمینی و غیر مجاز ایرانی، و یا هنرمندان افغان و تاجیک مصاحبه می‌کند و برنامه‌هایی را در مورد زندگی و فعالیت‌های آنها پخش می‌کند.
  • نیما اکبرپور، از برنامه‌سازان در تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی و مجری برنامه کلیک، با موضوع فناوری در آن شبکه تلویزیونی است. وی تحصیلاتش را در رشته مهندسی کامپیوتر و در گرایش نرم‌افزار در دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان به پایان برده‌است. نوشتن را به طور جدی با وبلاگش عصیان آغاز کرد و در هفته‌نامه چلچراغ ادامه داد. آخرین مسئولیتی که در این هفته‌نامه داشت معاونت سردبیری و در چند ماه آخر به عنوان جانشین سردبیر بود.
  • علی همدانی، (زادهٔ ۱۳ اردیبهشت ۱۳۶۴ در تهران) از برنامه‌سازان در تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی است. وی تحصیلاتش را در رشته دکتری دامپزشکی در خرداد ۱۳۸۸، دردانشکده دامپزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج به پایان برده‌است. او کار روزنامه نامه نگاری را از پایان سال ۲۰۰۵ میلادی، با اجرا و تهیه گزارش‌های رادیویی از فرهنگ روز و سبک زندگی جوانان در ایران برای برنامه‌های زیگزاگ و روز هفتم بخش فارسی رادیوی بی‌بی‌سی و با نام مستعار زیگعلی آغاز کرد. شهرت اولیه وی مدیون تهیه گزارشها و گفتگوها با خوانندگان غیر مجاززیرزمینی و تمرکز بر هنر خیابان محور و فرهنگ موازی است. خبرگزاری فارس و چند رسانه دیگر در ایران، وی را عامل مطرح شدن بسیاری از خوانندگان زیرزمینی ایران، معرفی کردند. علی همدانی در سال ۲۰۰۹ برای ادامه فعالیت‌های روزنامه نگاری به بریتانیا رفت و کار در بخش فارسی بی بی سی را با پیوستن به تلویزیون بی بی سی و در برنامه‌های امروزی‌ها و نوبت شما پی گرفت. او سپس به اتاق خبر تلویزیون فارسی بی بی سی پیوست و تا کنون با بسیاری از چهره های عمدتا" معاندایرانی و شخصیتهای سرشناس غیرایرانی گفتگوهای رادیو- تلویزیونی انجام داده است. علی همدانی تنهاخبرنگار ایرانی است که پس از آزادی خانم آنگ سان سوچی، رهبر دمکراسی خواهی برمه و برنده جایزه صلح نوبل از حصر خانگی، در سال ۲۰۱۱ میلادی، با او گفتگوی تلویزیونی انجام داد. خانم سوچی در این گفتگو بدلیل عدم شناختش از شرایط ویژه ی ایران و با خط دهی موذیانه علی همدانی به حصر خانگی سران فتنه( موسوی و کروبی) هم اشاره کرد.
  • حسین باستانی روزنامه نویس و روزنامه نگار ایرانی  است که به عنوان کارشناس از موضعی منافقانه و ضد مردمی به تحلیل مسائل سیاسی می‌پردازد.
  • یوسف عزیزی بنی‌طرف، از جمله کارشناسانی است که در برخی برنامه‌های این شبکه که به مسائل اعراب و به ویژه فلسطین و اسرائیل مربوط است، حضور دارد. او متولدسوسنگرد در استان خوزستان است که ساکن تهران بود و از اعضای کانون نویسندگان ایران و عضو افتخاری «اتحادیه نویسندگان عرب» به شمار می‌آمد. وی سابقه فعالیت طولانی در روزنامه همشهری دارد. وی درروز هفتم تیر ماه ۸۷  پس از انجام تحرکاتی معاندانه که به باز داشتش انجامید با خیانت به شخصی که وثیقه چند صد میلیونی برای وی گذاشته بود پس از آزادی کشور را ترک کرد.
  • طاهر قادری، از گزارشگران این شبکه‌است که به‌ویژه به تهیه گزارش‌هایی در مورد افغانستان می‌پردازد. او مدتی مجری برنامه امروزی‌ها بود.
  • نفیسه کوهنورد، خبرنگار بی‌بی‌سی فارسی در استانبول او در روزنامه‌های شرق، همشهری، ایران و شبکه سی‌ان‌ان ترک در تهران سابقه خبرنگاری داشته و از سوی روزنامه همشهری به عنوان خبرنگار اعزامی همشهری به ترکیه سفر کرد و پس از مدتی به عنوان مسئول صفحه سیاست خارجی همشهری منصوب شد.
  • بزرگمهر شرف الدین، تهیه کننده ارشد خبربخش فارسی بی بی سی است . او سازنده مستند هائی خیانتکارانه میباشد،او پیشتر سردبیر هفته نامه چلچراغ بود.
  • اهداف تخریب محور بی بی سی در قبال ایران
  • بخش فارسی بی بی سی اخیرا"با افزایش تعداد نیرو و بودجه همراه بوده است و این موضوع نشان می دهد که دولت انگلستان و بی بی سی، اهداف خاصی را در ایران دنبال می کنند که به خاطر آن نه تنها برنامه ها را در شرایط بحران مالی جهان و اروپا کم نکرده اند بلکه برعکس این بودجه و برنامه های بخش فارسی را افزایش داده اند.
     با وجود تعطیلی و کاهش ساعات برنامه های بی بی سی روسی، عربی، ا ردو و... برنامه های بخش فارسی بی بی سی افزایش یافته و علاوه بر اضافه شدن تلویزیون فارسی که در سال های اخیر راه اندازی شده، بخش رادیو فارسی بی بی سی همچنان به کار خود ادامه می دهد و برنامه چشم انداز صبحگاهی آن پس از سال ها همچنان ادامه دارد.
    اخیرا، وزارت خارجه انگلستان و منابع مالی شبکه بی بی سی، اعلام کرده اند که بخش اعظمی از بودجه اختصاص داده شده به دپارتمان بین المللی بی بی سی جهت برنامه های برون مرزی کاهش یافته و بی بی سی مجبور به کاهش کارمندان و همچنین بودجه اختصاص داده شده به این بخش های بین المللی شده است.
    اما بخش فارسی بی بی سی با افزایش تعداد نیرو و بودجه همراه بوده است و این موضوع نشان می دهد که دولت انگلستان و بی بی سی، اهداف  خاصی را در ایران دنبال می کنند که به خاطر آن نه تنها برنامه ها را در شرایط بحران مالی جهان و اروپا کم نکرده اند بلکه برعکس این بودجه و برنامه های بخش فارسی را افزایش داده اند.
    اخیرا، مکان بخش فارسی بی بی سی که قبلا در یک ساختمان کوچک در منطقه bush house بوش هاوس در مرکز شهر لندن بود به محل جدید و بزرگتری در منطقه  shepherds bush شفردز بوش در جنوب لندن منتقل شده که دارای امکانات بیشتر و ساختمان مجهز و تجهیزاتی قابل توجه است. این جابجایی و انتقال به مکان بزرگتر و مجهزتر نشان می دهد که بی بی سی و دولت انگلستان به فکر تجهیز و توسعه کارهای بی بی سی فارسی است و اهداف مهمی را از نظر دست اندرکاران این شبکه دنبال می کنند.
    مسوولان بی بی سی علاوه بر جذب کمک های دولتی از مالیات دهندگان انگلیسی، از کمک های بنیادهای صهیونیستی، بهایی، سلطنت طلب وافرادی مانند فرح پهلوی، اشرف پهلوی و... نیز تامین می شوند و اخیرا چند فقره کلاهبرداری و جذب پول باهدف تبلیغ برای خاندان پهلوی نیز مورد توجه بی بی سی فارسی بوده است.
    علاوه بر کمک های ویژه، شایعاتی مبنی بر کمک ۱ میلیون پوندی مرکز بهائیت در اسرائیل قوت گرفته است. دلیل آن هم کمک ۷۵۰ هزار یورویی چند خانواده ثروتمند بهایی، و همچنین اعانه 300 هزار پوندی انجمن یهودیان ایرانی مقیم لندن به شبکه بی بی سی فارسی ذکر شده است.
    بی بی سی فارسی به نوعی دارای بودجه ای مستقل است که از طریق مالیات مردم انگلیس و بودجه ویژه حکومت پادشاهی این کشور تامین می شود و این بودجه بندی و نوع مدیریت بی بی سی فارسی نشان می دهد که این شبکه تنها یک شبکه اطلاع رسانی و خبری نیست بلکه برای اهدافی فراتر از یک شبکه اطلاع رسانی سازماندهی شده است
    فرح پهلوی نیز در بازدیدی که از بی بی سی فارسی داشت، ۵۰۰ هزار دلار به این شبکه تقدیم کرد و اشرف پهلوی نیز سود یکی از سپرده های مالی هنگفت خود را به بی بی سی اختصاص داد.
    کمک های بی دریغ انگلیس و عوامل دیگر به شبکه بی بی سی فارسی در حالی است که دولت انگلیس با بحران گسترده اقتصادی، بیکاری کارگران و اعتراضات عمومی مواجه شده اما تحت هر شرایط بودجه خوشگذرانی های روسای بی بی سی برایشان حیاتی تر از معیشت مردم این کشور است.
    اگر چه ظاهرا بخش شبانگاهی رادیو بی بی سی فارسی معروف به جام جهان نما بعد از حدود  50 سال فعالیت حذف شد، اما شبکه تلویزیون فارسی جای آن را گرفته و این شبکه که در ابتدا یک برنامه خبری 60 دقیقه ای و تکرار اخبار آن در بخش های بعدی بود، اکنون به تعداد زیادی برنامه های خبری، مستند، برنامه سازی، موزیک، هنر و سینما، اقتصادی و سیاسی، میزگردهای سیاسی  و تاریخی و....  افزایش یافته است.
    دلیل عمده این تفاوت ها، ماموریت و هدف بی بی سی فارسی برای تلاش در جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی است و در نتیجه شبکه بی بی سی فارسی به دلیل دنبال کردن اهداف ویژه سرویس وزارت خارجه انگلیس، مشمول تصمیم مدیران بی بی سی برای تعدیل نیرو و بودجه قرار نگرفته است.
    برآوردها نشان می دهد که حداقل بودجه شبکه بی بی سی فارسی سالانه 22 میلیون دلار است و این بودجه چند برابر یک شبکه معمولی اطلاع رسانی در کشورهای اروپایی است

  •  اهداف اعلامي 
  •                                                   
  •  اهداف اعلامي ارائه تصوير واقعي از ايران وجهان (مسائل سياسي، تحولات فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي و...)؛ 1. -پاسخ به نياز مخاطبان؛ 2. -شكست انحصارصدا وسيما در پخش تلويزيوني؛ 3. -پركردن خلاء رسانه اي در جامعه ايران؛ 4. -پديدآوردن معيارهاي نودرعرصه پخش برنامه هاي تلويزيوني به زبان فارسي.5. -هدف سرويس بي بي سي فارسي، تغيير رژيم نيست بلكه تعامل است .ايران يك جامعه پويا ، پرچالش و متفرق است كه فاقد رسانه هاي مستقل است. 6. -نبرد بين واقع گرايان و تندروها شديد خواهد بود . بي بي سي مي تواند بر آن مباحثات تاثير گذار باشد و اين كار را خواهد كرد . (نقل از تايمز لندن )
  •   اهداف پنهان

  • اهداف پنهان بی بی سی از این قرارند:
  • 1) -تاثيرگذاري بر افكار عمومي در بلند مدت؛ 2) -تغيير نگرش و رفتار مخاطبان؛ 3) -ظرفيت سازي در ساختار فكري مخاطبان؛ 4) -موجه نشان دادن و ترميم چهره غرب؛ 5) -ايجاد تريبون براي مخالفان و منتقدان نظام؛ 6) -براندازي نرم.
  • ومهمترين محور هاي القايي و شيوه هاي تبليغي تلويزيون فارسي بي بي سي  اینها هستند:
  • 1- توجه و تمركز بر تحركات معترضان به نتايج انتخابات رياست جمهوري. 2- فضا سازي و حاشيه سازي رسانه اي در خصوص تحولات جاري ايران. 3- مصاحبه هاي مكرر با كارشناسان و برخي فعالان سياسي ايران. 4- بزرگنمايي تجمع و راهپيمايي مخالفان. 5- پيوند زدن اعتراضات ايرانيان خارج از كشور با اعتراضات داخلي كه اساسا ماهيتي متفاوت دارند. 6- متهم كردن ايران به عدم پايبندي به دموكراسي.
  • مهمترين محور هاي القايي در روز انتخابات ازاین قرار بودند:
  • 1-ادعاي جناحي عمل كردن صدا و سيما در راستاي اعتبار زدايي از آن 2-اعتراف به حضور گسترده مردم در پاي صندوق هاي راي به منظور بهره‌برداري‌هاي بعدي 3-القاي دخالت بسيج و سپاه در انتخابات و برجسته سازي آن 4-القاء نا سالم بودن انتخابات 5-القاء اينكه آمريكا با احتياط نتايج را دنبال مي كند 6-ايجاد شبهه و تقلب در نحوه شمارش آراء 7-تبديل جشن شادي انتخابات به جشنواره سوگ 8-القاي سكوت نكردن كانديداهاي رقيب در برابر تقلب 9-القاي تهديد آميز بودن پيام رهبري 10-القاي امنيتي شدن فضاي شهر تهران 11-القاي احمدي نژاد به عنوان رييس جمهور طبقه پايين 12-القاء بهت و حيرت مردم از نتيجه آراء 13-عادي جلوه دادن تقلب در انتخابات ايران 14-شبهه در صيانت از آراء 15-القاي حمايت تمامي قوميت ها و شهرها از موسوي 16-مايوس كنده بودن پيام رهبري براي اصلاح طلبان 17-شبهه در صيانت از آراء 18- القاي ناكارآمدي و جانبدار بودن نهادهاي داوري كننده .
  • و...نتیجه:
  • بسياري از ما رسانه هاي غربي را به نظم بسيار دقيقي در ساعت پخش برنامه ها مي شناسيم. اما شبكه بي بي سي فارسي از 2 ماه قبل از انتخابات رفتارهايي كرده است كه بايد در خصوص آن سوالاتي پرسيد:
  • 1-چرا بي بي سي از حدود 2 ماه قبل از انتخابات ايران برنامه هاي خود را به طور ويژه اي تغيير داد؟ 2-چرا شعار بي بي سي فارسي از آغاز كه ما براي تمامي فارسي زبانان از جمله افغان ها ، تاجيك ها و ساير فارسي گو ها برنامه پخش مي كنيم و نه فقط براي ايراني ها يك باره رخت بر بست و تمامي بي بي سي در اختيار ايرانيان قرار گرفت؟ 3-چرا بي بي سي فارسي در چند نوبت از برنامه هاي خود از يك ماه قبل از انتخابات كاملا نظم و رنگ و لعاب برنامه هايش را تغيير داد و برنامه هايي همچون“ هفته ايران“ و ... راه اندازي كرد و يا برنامه آپارات كه مستند پخش مي كند با نام ويژه برنامه هاي انتخاباتي اقدام به پخش مستند كرد كه همه آن مستند ها در جهت سياه نمايي و فلاكت ايرانيان بود؟ 4-با چه ظرفيت فني ، انساني ، مالي و... شبكه بي بي سي فارسي از روز پس از انتخابات يكباره تمامي برنامه‌هاي خود را كه بيشتر بستري براي جذب مخاطب بود (همچون مستند‌هاي زيبا، ورزش، برنامه‌هاي جوانان و ...) فرو ريخت و حذف كرد و تمامي اين شبكه ويژه انتخابات شد؟ 5- آيا باور پذير است كه يك شبكه حرفه اي همچون بي بي سي فارسي با برنامه ريزي بسيار دقيق پس از آنكه به بهانه روز انتخابات برنامه هاي 8 سات در روز خود را 24 ساعته كرد ، يكباره همسو با اغتشاشات برنامه هاي خود را به 22 ساعت در شبانه روز افزايش دهد؟ 6- آيا مي‌توان پذيرفت كه به فاصله چند ساعت پس از پارازيته شدن بي بي سي فارسي تغيير در فركانس و ماهواره پخش كننده ايجاد شود؟ آيا يك شبكه معمولي اين همه قدرت انعطاف تكنولوژيك ، انعطاف مالي و انعطاف نيروي انساني دارد؟ 7- آيا نمي دانيم كه تمامي پول بي‌بي‌سي فارسي را وزارت خارجه انگليس و دستگاه‌هاي امنيتي اين كشور تامين مي كنند؟ 8- آيا نمي فهميم كه اين شبكه موج سواري خود را در كشور ما بر اساس خلاء هاي رسانه اي و اطلاعاتي آغاز كرده است؟  
  •    
  • نقش مخرب تاریخی «بی.بی.سی»درایران

  • 1)رادیوی فارسی «بی.‌بی.‌سی» برای مقابله با تبلیغات رادیو فارسی‌زبان برلین آلمان و همچنین برای زمینه‌چینی و توجیه اشغال نظامی ایران به دست نیروهای نظامی بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی راه‌اندازی شد که از چند ماه پیش از آغاز به کار این رادیو، متفقین در تدارک انجام آن بودند و در واقع رادیو فارسی‌زبان را با این هدف تأسیس کردند که چهره مثبتی از اقدام آینده خود در افکار عمومی مردم ایران پدید آورند. جالب بود که همان موقع نیز کارکرد «بی.بی.سی» فارسی، توجیه چپاول ایران توسط انگلیس برای افکار عمومی فارسی زبان بود و این نشان می‌دهد که به لحاظ تاریخی و ماهوی، «بی.بی.سی» همواره در برابر ملت ایران و حامی سیاست‌های دشمنانه دولت انگلیس بوده است. 2 )  رادیو فارسی «بی‌.بی.‌سی» در دوم دی ماه 1319 (درست هشت ماه پیش از حمله متفقین به ایران در شهریور 1320‌) آغاز به کار کرد. اما نکته‌ای که در موضوع راه‌اندازی رادیو فارسی «بی.‌بی.‌سی» اهمیت دارد، تصدی مسئولیت «حسن موقر بالیوزی» (3) (1980 ـ 1908میلادی) از رهبران سرشناس بهائیان در رادیو فارسی زبان «بی‌.بی.‌سی» بود که بر پایه اسناد داخلی بایگانی سرویس جهانی «بی‌.بی.‌سی»، با دستور وزارت خارجه انگلیس انجام گرفت.
  • البته باید در پرانتز گفت که از آن موقع تاکنون، تجربه نشان داده است که چه در مسأله تأثیرگذاری بهائیان در سیاست‌گذاری بخش فارسی و چه درباره جذب اپوزیسیون‌های فراری، حکایت همچنان باقی است و وزارت امور خارجه انگلیس، پایه ثابت تصمیم‌گیری‌های مدیریتی و اجرایی «بی.بی.سی» است. همان گونه که گفته شد، یکی از مواردی که مسئولان سرویس جهانی «بی‌.بی.‌سی» و نیز گزارشگران تاریخ بخش فارسی آن، خواسته یا ناخواسته، از کنار آن گذشته و یا آن را بسیار کمرنگ نشان داده‌اند، حضور و کارآیی انکار نشدنی بهایی مشهور، حسن موقر بالیوزی و دیگر بهائیان در سطوح جدی و سیاستگذاری این رسانه است. 4)  بالیوزی نخستین کسی بود که در آغاز راه‌اندازی «بی‌.بی.‌سی» فارسی، از آن رادیو برای مخاطبان سخن گفت. 5  )  وی از اعضای خاندان افنان و از اقوام نزدیک «میرزا علی محمد باب» و فرزند «محمد علی (محمود) موقرالدوله بالیوزی»، حاکم پیشین بوشهر و وزیر فواید عامه و تجارت در کابینه کودتای سید ضیاءالدین طباطبایی در اواخر 1299 و اوایل 1300 شمسی بود. بالیوزی در شرایطی به استخدام «بی‌.بی.‌سی» درآمد که چند ماهی پیش از آن به عضویت مجمع ملی بهائیان به نام «رضوان» درآمده بود. وی همچنین چند سال پس از راه‌اندازی بخش فارسی، به عنوان نزدیکترین مشاوران «شوقی افندی ربانی»، آخرین رهبر شناخته شده بهائیان جهان، در سال 1956 به عنوان به اصطلاح یکی از ایادی امرالله، به قول پیروان آن فرقه منصوب شد که به منزله عضویت در بالاترین شورای اداری و فرقه‌ای بهائیت (تقریباً معادل کاردینال ارشد در مذهب کاتولیک) است. 6)  او علاوه بر نگارش نزدیک ده اثر با موضوع تاریخ و تبلیغ بهائیت، سال‌ها رییس «محفل ملی معنوی بهائیان» در جزایر بریتانیا بود؛ این سمت به منزله ریاست کل اداری و اجرایی بهائیان بریتانیاست (6). 7 ) وی در طول نزدیک دو دهه کار در «بی‌.بی.‌سی» فارسی، عملاً به یکی از افراد کلیدی و به شدت تأثیرگذار این شبکه تبدیل شد. 8 )  بالیوزی در این مدت با همه قوا هم به امور رسانه اشتغال داشت و هم به امورات فرقه خود و از این راه ثابت کرد که مسئولان «بی‌.بی.‌سی»، نسبت به منشور خود درباره ضرورت حفظ بی‌طرفی دبیران، تهیه‌کنندگان و کارکنان در زمینه سیاسی و دینی، پایبند نیستند. 9 )  حضور چشمگیر بهائیان در سطوح گوناگون سرویس جهانی «بی‌.بی.‌سی» از مدیریت‌های کلان آن شبکه به پایین، ضمن تأثیرگذاری‌های نامحسوس پنهان خود در لایه‌های زیرین این شبکه، گاه نمودهای آشکاری نیز داشته که از آن میان، می‌توان به مصاحبه کاملاً تبلیغاتی و فرمایشی با «مری مکسول» (مشهور به روحیه خانم) بیوه شوقی افندی، رهبر سابق بهائیان، در تاریخ هجدهم آگوست 1981 اشاره کرد. 10 )  البته تهیه رپرتاژ آگهی‌های گزارش‌گونه، منحصر به سال‌ها و ماه‌های گذشته در «بی‌.بی.‌سی» نبوده و انتشار اخبار و گزارش‌های متعدد در این موضوع، نشان دهنده تداوم این سیاست و تلاش «بی‌.بی.‌سی» برای تفرقه‌افکنی‌های مذهبی در ایران با موضوع بهائیت است. در این باره برای نمونه می‌توان به مجموعه گزارش‌های متعدد آگهی‌گونه و جانبدارانه خبرنگاران اعزامی بخش فارسی به اسراییل، درباره مراکز گوناگون بهایی در عکا و دیگر سرزمین‌های فلسطین اشغالی اشاره کرد که برای رادیو، تلویزیون و وب سایت «بی‌.بی.‌سی» فارسی تهیه شد. در این مطالب، گزارشگران اعزامی بخش فارسی «بی‌.بی.‌سی»، حکومت ایران را به یهودی‌ستیزی متهم می‌کردند و با این دروغ، تلاش می‌کردند فرقه خودساخته بهائیت را نیز مانند یهودیت، جزو ادیان الهی قرار دهند. با توجه به تصدی بخش‌های گوناگون «بی‌.بی.‌سی» فارسی از سوی بهائیان متنفذ و سرشناس، معلوم نیست چگونه می‌توان این ادعای مدیران سرویس جهانی «بی‌.بی.‌سی» را درباره استقلال عمل تحریریه و تأثیر نپذیرفتن از جریانات بیرونی پذیرفت! واقعیت این است که بهائیان امروز در جهان هیچ رسانه‌ای، مورد اعتمادتر از «بی‌.بی.‌سی» فارسی برای خود سراغ ندارند، چرا که این رسانه به دستاویزی برای اعمال سلایق و ابراز بدعت‌های فرقه‌ای این گروه مفسد تبدیل شده است.
  • رابطه ی  خونی بی بی سی با بهائیان
  •   بی بی سی در تاریخ 28ژولای (6مرداد)درحالی خبر متهم شدن 11 تن از بهائیان ایرانی به جرم اقدام علیه امنیت ملی را انعکاس داد که گزارشات از نفوذ بهائیان دربدنه بی بی سی فارسی خبر می دهد. با بسط و گسترش رادیو بی‌بی‌سی، سران وزارت امور خارجه انگلیس تصمیم گرفتند با بودجه دولتی این کشور وبگاه جهانی این رسانه را افتتاح کنند که این سایت با سردبیری "بهروز آفاق" فعالیت خود را آغاز کرد. فردی بهائی، که بعدها مدیر شبکه تلویزیونی بی‌بی‌سی فارسی هم شد. برخی از چهره های بهائی در تشکیلات بی‌بی‌سی فارسی: مهدی پرپنچی، سردبیر فعلی بی‌بی‌سی فارسی، در وبلاگ شخصی‌اش، خاطرات سفر به فلسطین اشغالی و دیدار از مراکز بهائیت و حتی خواندن ورد‌ های این فرقه گمراه را منعکس کرده است. باقر معین، شاداب وجدی، لطفعلی خنجی و عنایت فانی از جمله کسانی هستند که از سه دهه گذشته تا کنون به عنوان مجری و تهیه کننده، نقش مهمی را در حمایت از بهائیان در بی‌بی‌سی ایفا کرده‌اند. بی‌بی‌سی فارسی با اعزام خبرنگاران خود به سرزمین‌های اشغالی، سعی کرد تا با توسل به ترفندهای مختلف، چهره بهائیت را تطهیر کند. ناگفته نماند نقش بریتانیا در تشکیل این فرقه در تاریخ، بسیار مشهود است .           بی بی سی بر ضد مهدویت   گویی موضوع مهدویت از دل مشغولی های بی بی سی شده است این شبکه، به مناسبت های مختلف، به این موضوع پرداخته و با نیرنگ های زیرکانه و شبهه های زهرآگین خود سعی می کند ذهن خواننده ها را از مسیر حقیقت منحرف کند. بی بی سی نماینده رسانه ای تفکری است که قرن ها دنیا را به استعمار کشیده و بارها با ایجاد مدعیان دروغین مهدویت در اسلام و مسیحیت، تلاش کرده است به اهداف شوم خود برسد. شاید برای شما هم جالب باشد که بدانید همیشه دولت انگلیس از طرفداران مدعیان دروغین مهدویت بوده است و در طول قرن های گذشته، بارها مدعیان مختلفی را برای ایجاد شکاف در اعتقادات مردم تراشیده است. نطفه تولد بسیاری از مدعیان دروغین مهدویت در گذشته و حال، توسط صاحبان اصلی این رسانه ایجاد شده است. بی بی سی به تریبونی تبدیل شده است که علاوه بر مخالفت های سیاسی با دولت جمهوری اسلامی ایران، تلاش دارد با ایجاد شبهه ها و تزریق دروغ هایی در ذهن جوانان، پایه های اعتقادی مردم ایران را سست کند. ما این جا قصد پرداختن به انواع استعمار رسانه ای بی بی سی را نداریم و فقط به توجه خاصش به موضوع مهدویت می پردازیم، تا متوجه شوید این رسانة پیر با شیوه های جدیدش چگونه میان ده خبر راست خود، یک خبر دروغش را در ذهن خواننده ها می کارد و چگونه شبهه ها را مثل تخم علف های هرز می پراکند. شاید بپرسید چرا مهدویت؟ جواب، ساده و صریح است؛ چون در دنیای امروز، اندیشه شیعه و تفکر مهدویت است که همه خواب های امپریالیسم جهانی و صهیونیسم را به کابوس تبدیل می کند و دستشان را رو می نماید. تفکر شیعه، موجی را در دنیا ایجاد کرده است که همه تارهای عنکبوتی آن ها را ویران، و چشم های به خواب رفته را بیدار کرده است. شاید باورش برای شما هم سخت باشد که آن ها با همه ابزارهای رسانه ای و پیشرفت های علمی و ابزارهای جنگی و ...، بزرگ ترین کابوسشان را شیعه می دانند و از هیچ تلاشی برای ریشه کنی این تفکر دست بر نمی دارند. تفکر شیعه از ریشه هایی تشکیل شده که در همیشه تاریخ، برابر استعمارگران و مستکبران تاریخ ایستاده و آن ها را به نابودی کشانده است: یکی تفکر سرخ (حسینی) شیعه است که مرگ را می پذیرد؛ اما ظلم و استثمار را هرگز. دیگری تفکر سبز (مهدوی) شیعه است که همیشه ایمان به حضور منجی موعود و امید آمدنش، آن را به ایستادگی و آمادگی واداشته است. اکنون که عصر رسانه ها است و استعمار نوین، از طریق رسانه ها انجام می شود، رسانه هایی چون بی بی سی همه تلاش خود را برای خشکاندن این ریشه ها به کار می گیرند و گاه با بد جلوه دادن عاشورای حسینی و گاه با توهم دانستن انتظار مهدوی سعی می کنند شیعیان را از این دو ریشه اساسی جدا کنند. البته تاریخ همیشه شاهد بوده که تلاش آن ها بی اثر مانده است؛ چرا که خون حسین علیه السلام در رگ های تاریخ جاری است و غیر از شیعه و سنی و مسیحی، همه مردم آزادة دنیا را تحت تاثیر قرار داده و انقلاب هند و انقلاب های بسیاری را سبب شده است. انتظار نیز توقع فردایی زیبا و آمدن منجی است که بارقه امید را در جان آزادیخواهان می درخشاند. از گوگل هم می توانید بپرسید! با جست وجوی کوتاهی، گوگل نشان می دهد تا کنون بیش از هزار صفحه درباره مهدویت و امام زمان و جمکران در سایت فارسی بی بی سی ذکر شده است که مخاطب اصلی آن، فارسی زبان های داخل و خارج است نقاد زیاد است، بی بی سی از کدام نوع است؟ بی بی سی کمتر سعی می کند نقد بزند؛ چرا که جایگزینی برای تفکر مهدویت ندارد و کسی نقد زند که جایگزینی برای آنچه نقد می زند داشته باشد. هدف بی بی سی مترقی تر از هدف صاحبان تفکر استعمار پیر است؛ چرا که آن ها تلاش کرده اند با تولید مدعیان دروغین، جایگزینی برای موعود ایجاد کنند، تا توجه مردم را به منجی حقیقی کم کنند؛ اما این شیوه در عصر کنونی چندان جوابگو نیست (نشانه آن هم تولد مدعیان فراوان در کنار هم و دسته دسته است). ظهور مدعیان دروغین فقط می تواند آشفتگی ایجاد کند وگرنه، دیگر تاثیری در افکار مردم ندارد. اما امواج شیطانی استعمار پیر، سعی در حذف صورت مسأله دارد سعی دارد القا کند که مهدویت، خرافه ای بیش نیست و این فکر، در طول تاریخ به هزار و یک علت مثل حمله مغول ها و ... به وجود آمده است. بی بی سی آن قدر کارشناس در اختیار دارد که سعی کند از جدیدترین موضوعات روز برای زیر سؤال بردن سندیت و حقیقی بودن مهدویت استفاده نماید. حتی روحانی نماهایی که از ملت بریدند و در دامن استعمار پیر افتادند، گاه با نوشتن نقدها و یادداشت هایی سعی در بی ریشه جلوه دادن موضوعاتی مثل مهدویت می کنند که روزی با تکیه بر همان ها در میان مردم، عزیز شدند.
  •  یک نکته درمیانه بحث

  •  رسانه در تعريف کلاسيک ، يک مديوم است که معمولا در بخشي از جامعه مدني يک کشور جايي در حدفاصل سازمان رسمي قدرت و توده هاي مردم جايابي مي شود. در اين تعريف مختصاتي، رسانه به مردم و متقابلا به حاکميت تعهد دارد تا برونداد و خروجي مطالبات عمومي را به حکمرانان منتقل نمايد و در مقابل نقاط مثبت و منفي حکومت را نيز ضمن تبيين، نقد و بررسي نمايد. رسانه تلسکوپي است که فراگردهاي تبديل تقاضا ها و انتظارات مردم را به حمايت و پشتيباني از حاکميت رصد مي کند. رسانه هاي کلاسيک در تمام دنيا به واسطه اين تعريف در جايگاه مشخص و چارچوب و تضييقات قانوني مدون به فعاليت هاي حرفه اي خود ادامه مي دهند. در اين تعريف چون گوش دولت ها سنگين است و افراد نمي توانند تک به تک صداي خود را به گوش دولت برسانند مديوم رسانه نقش بلندگويي را ايفا مي کند که صداي مردم را با جريان قدرت رسمي مستقر مي رساند و در مقابل اقدامات و فعاليت هاي دولت را براي مردم بازنمايي مي کند. امروزه در دوره اي که به جهاني سازي و عصر ارتباطات مشهور است عده اي بر اين باورند که نوع جديدي از رفتار رسانه اي به نام "ژورناليسم شهروندي" ظهور کرده است که به موازات روندهاي غير قابل انکار در جهاني سازي براي نفي سلطه دولت-ملت ها و حاکميت رسمي به دنبال لاقيدي و عدم تعهد روزنامه نگاران و خبرنگاران به حاکميت مستقر است. در اين الگو شهروندان ژورناليست با توسل به ساده ترين امکانات ارتباطي که امروزه در دسترس عموم نيز قرار دارد مثل يوتيوب، فيس بوك، بلاگ، بلک بري و حتي ارسال خبر، گزارش، پادپخش، فيلم، صدا و ... به شبکه هاي خبري که در خارج از مرزها الزام و تعهدي به حاکميت هاي مستقر ندارند اقدام به اطلاع رساني کنند. به زبان ساده خبرنگاري شهروندي و يا شهروندان روزنامه نگار الگويي غير پيچيده براي فرار از الزامات و تعهداتي است که يک رسانه و يا يک خبرنگار بايد به حکومت، منافع ملي، مصالح عمومي و ... داشته باشد. يعني يک شهروند خبرنگار چون فاقد تمام فاکتورهاي حرفه اي و قانوني است ممکن است اقدام به تهيه خبر، گزارش و يا فيلمي بکند که بر خلاف منافع 75 ميليون ايراني باشد و هيچ مرجع رسمي نيز صلاحيت رسيدگي به اين رفتار غير حرفه اي و آسيب زننده را نداشته باشد. در اين الگو حتي روا داشته مي شود که شخصي با دسترسي به اطلاعات و اسرار محرمانه يک کشور به راحتي آنها را در صفحه فيس بوک خود قرار دهد و يا اينکه فيلمي سري از يکي از سايت هاي نظامي و امنيتي کشور را در يوتيوب قرار دهد. در اين تعريف ديگر هيچ کس در هيچ کجا امنيت ندارد. هر لحظه ممکن است تصاوير مجلس عروسي يک هنرپيشه و يا ورزشکار معروف که به هيچ خبرنگاري اجازه حضور در ميهماني خصوصي و خانوادگي خودش و همسرش را نداده است در يکي از شبکه هاي خارجي پخش شود و هنرمند مذکور نيز نتواند به هيچ مرجعي شکايت کند. نتيجه چنين فضايي به جز آنارشي چيست؟ بي بندوباري رسانه‌اي، لاقيدي در رعايت حريم خصوصي و عمومي مردم و حتي تجاوز به موضوعات راهبردي و مهمي نظير منافع ملي و مصالح کشور حداقل فضايي است که مي توان متصور شد. در دنيايي که به تعبير ژان بودريار تصوير، واقعي تر از واقعيت است واقع نمايي بسي دشوار مي نمايد. در "رژيم تصورات" کتاب وانمايي‌هاي بودريار، پروپاگانداي تبليغاتي بي رحمانه شخصيتها را ترور مي کند و هيچ ردپا و اثر انگشتي از خود به جا نمي گذارد.در اين دهشتکده عصر ارتباطات که براي تسخير افکارعمومي توسل به هر نوع از ادوات جنگ رواني اعم از تحريف واقعيات، شايعه، اغراق، تفرقه و فريب، ترور شخصيت به اشتباه مجاز شمرده مي شود آيا عقلانيت اقتضا مي کند که رسانه به ابزاري رها مبدل شود؟ از طرفي در خبرنگاري شهروندي اگر چه گفته مي شود براي آزادي که بهتر است بخوانيد آنارشي مديوم رسانه از قيد و بندهاي حاکميت رها نمي شود اما هيچ وقت بيان نمي شود که رسانه هاي جديد به کجا التزام و تعهد دارند؟ آنها از چه آبشخور سياسي و فرهنگي سيراب مي شوند؟ جريان استکباري که سلسله روندهاي مرتبط با جهاني سازي ليبراليسم غربي را هدايت و فرماندهي مي کند تا چه اندازه مرجع اين رسانه ها و خبرنگاران در ظاهر غير متعهد است؟ هر چند پاسخ اين سئوال‌ها در خصوص عرصه هاي جديدي که تحت عنوان "وب2" مثل گوگل پلاس، يوتيوب، فيس بوك و ...ايجاد شده سخت نيست اما در قبال برخي شبکه هاي تلويزيوني مثل وي او اي، بي بي سي و ... که کاملا روشن و مشخص است. چه کسي مي تواند وابستگي و پيوستگي اين شبکه ها با سرويس هاي جاسوسي دولت هاي انگليس و آمريکا را انکار کند. بي بي سي رسانه اي است که استارت دروغ بزرگ تقلب را در انتخابات دهم رياست جمهوري زد و تا پايان فتنه 88 دست از فتنه انگيزي برنداشت. تلويزيون بي بي سي فارسي وقتي به پيشنهاد وزارت خارجه انگليس در 25 دي 1387 فعاليت خود را آغاز کرد و در نخستين برنامه ها به موضوع انتخابات رياست جمهوري دهم ايران پرداخت همه مي دانستند که روباه پير استعمار براي انتخابات دهم رياست جمهوري خيز برداشته است. اما در جنبش ماه آگوست محرومان در انگلستان، بي بي سي راستگو کجا بود؟
  • اين رسانه همان جايي بازي مي کرد که اربابان امنيتي و اطلاعاتي از آن مي خواستند. در جريان اين قيام گسترده شركت آر آي ام به عنوان سازنده گوشي هاي بلك بري اعلام كرد كه در تحقيقات پليس لندن درباره نقش سرويس مسنجر رايگان اين شركت در تشديد آشوب و غارت در انگليس همكاري مي كند و هويت استفاده كنندگان از اين وسيله را به پليس گزارش مي دهد. بي بي سي فارسي در تاريخ 11 آگوست(20 مرداد) در خبرهاي خود از احتمال ايجاد محدوديت در شبكه هاي اجتماعي توسط دولت انگليس براي كنترل كردن اعتراضات خبر داد. در حقيقت حوادث آگوست در لندن و ساير شهرهاي بزرگ انگليس مثل منچستر، ليورپول و ...ثابت کرد که اين رسانه ها و ژست ژورناليسم شهروندي زماني خوب است که عليه منافع قدرت هاي استکباري به کار گرفته شود. والا هر گونه استفاده از آنها بر عليه منافع ملي دولت بريتانيا جرم محسوب مي شود. حال فرض کنيد اگر جريان محرومان در انگلستان مي خواست با يکي از رسانه‌هاي خبري غير استکباري مثل المنار و يا پرس تي وي ارتباط قدرتمند و تاثيرگذار برقرار کند دولتمردان انگليسي چه رفتاري با شهروندان به اصطلاح خبرنگاري مي کردند که اقدام به تهيه خبر، گزارش و يا حتي فيلم از درگيري هاي وحشيانه پليس با معترضين مي کردند صورت مي دادند.
  • در پايان بايد تاکيد کرد دستگيري برخي اعضاي شبكه تأمين منافع انگليس (بي بي سي) در تهران و تأمين كننده اطلاعات، فيلم، خبر و گزارش پنهاني كه با محوريت سياه نمايي در مورد ايران و ملت ايران از محيط هاي مختلف براي بي بي سي فارسي انجام مي دادند اقدامي منطبق با مصالح و منافع کشور است بخصوص که برخي دستگيرشدگان در اعترافات خود به هدف جاسوسي اشاره و پذيرفته اند که با علم به سوء استفاده دستگاه امنيتي انگليس از اين فيلم ها و اطلاعات حاضر به همکاري با بي بي سي شده اند. در واقع عده اي از همکاران بي بي سي و صداي آمريکا در داخل و خارج از کشور بيش از آنکه شهروند باشند جاسوساني شهروندنما هستند و از اطلاعات آنها کاملا بهره برداري امنيتي و جاسوسي مي شود. پرسش اما اينجاست چرا علي رغم کشف و احراز چنين افعال مجرمانه اي دستگاه امنيتي و قضائي کشور با تعلل و کمي دير اقدام به متلاشي کردن اين شبکه کرده است         نگاهی  دیگر : شبکه فارسی بی بی سی اگر چه محور اصلی کار خود را خبررسانی معرفی نموده است اما بینندگان آن بعضاً شاهد پخش برنامه هایی در قالب و شکل برنامه های مستند نیز می باشند. بدین جهت نویسنده در این نوشتارسعی دارد تحلیلی پیرامون برخی برنامه های مستند این شبکه ارائه دهد. مشاهده شده است که اینگونه برنامه ها که با ظاهروصورت یک مستند علمی ارائه می شود ، عملاً با شیوه ای غیر علمی و بطور کاملاً جانبدارانه به ترویج و تبلیغ دیدگاه های خاص می پردازد. البته در ساخت یک فیلم داستانی نویسنده می تواند نظرات خود را بصورت یک درام خیالی به بیننده معرفی کند. اما در مورد یک گزارش ویا یک مستند علمی سازنده موظف است دیدگاه ها و حقایق موجود در مورد آن موضوع را بی طرفانه به اطلاع بیننده برساند و قضاوت نهایی را به او واگذار کند. در برنامه های مستند گونه ای که اخیراً از این شبکه پخش شده است مواردی وجود دارد که در آنها بوضوح "پیام های ضد دینی" تحت عنوان "مستند علمی" به بیننده القا می شود. دو نمونه از اینگونه برنامه های مستند گونه یکی در مورد چارلز رابرت داروین ، دانشمند و زیست شناس انگلیسی و بنیانگذار نظریهٔ تکامل است و دیگری در مورد حکیم عمر خیام دانشمند و ریاضی دان معروف ایرانی که هفته های گذشته از این شبکه پخش شد. اگر چه در هر دو فیلم یاد شده نکات آموزنده ومفیدی نیز وجود داشت ، اما نهایتاً سازنده تلاش کرده بود با ارائه تصویری پر قوت از شخصیت علمی دانشمندان مورد اشاره ، نظرات آنان را با اصولی ترین آموزه های دینی مغایر ویا مخالف جلوه دهد و از این طریق به تبلیغ یک دیدگاه ضد دینی بویژه در میان اقشار جوان توفیق یابد. در برنامه مربوط به حکیم عمر خیام، سازنده فیلم از یکسو با مستندات گوناگون از جمله مصاحبه با چندین دانشمند برجسته غربی ، ابعاد شخصیت علمی این دانشمند را بخصوص در زمینه های ریاضی و نجوم مورد توجه قرار داده و در ذهن بیننده شخصیتی ممتاز، مستحکم و درخشان از او ترسیم می نماید و از سوی دیگر با بهره گیری از برخی اشعار منسوب به خیام او را شخصی منکر قیامت یا مخالف عمل به مقتضیات باور های یک مومن به قیامت نشان می دهد و بر آن تاکید می نماید بطوریکه درانتهای برنامه ، گزارشگر به صراحت چنین نتیجه گیری می کند که شخصیت عالِم و موجهی چون خیام به قیامت و پایبندی اخلاقی مقتضی آن کافر بوده است. از نکات قابل تامل دیگردر این برنامه ، استفاده گزینشی از بریدهای کوتاه سخنان برخی کارشناسان در مورد خیام در جهت القای دیدگاه مورد نظر بود بدون آنکه کمترین اشاره ای به نظرات متعدد دیگری که مثلاً در تفسیر عرفانی اشعار خیام وجود دارد یا نظراتی که قایل به ورود برخی رباعیات از افراد دیگر در مجموعه رباعیات خیام است و یا حتی نظراتی که به تفکیک شخص خیام حکیم و خیام شاعر استناد دارد صورت پذیرد. از آن تامل برانگیزتر بهره گیری از مصاحبه با آقای محمد رضا شجریان در این برنامه است. به گفته گزارشگر، مصاحبه با استاد شجریان بدلیل اجرای آواز برخی اشعار خیام درکارنامه هنری ایشان مورد توجه قرار گرفته بود و نظرات ایشان به عنوان استاد برجسته آواز در کنار دیگر کارشناسان فلسفه و ادبیات مطرح گردید و متاسفانه به نظر می رسید بیش از سایر گفتگو ها توانست غرض سازنده فیلم را در ترسیم تصویری الحادی از خیام براورده سازد.
  • چگونگی مبارزه با امواج مخرب

  • واقعیت این است که امروزه امواج ماهواره ای در هر نقطه و مکانی قابل دسترسی است و شبکه های مختلف با نیات و دیدگاه های خاص خود سعی در ترویج و القای اهداف خود دارند. حال اگر مقابله با این امواج در آسمان تلاشی بی اثر باشد ، اما مقابله صحیح و اصولی با این قبیل نظریات در عرصه فرهنگی و رسانه ای از وظایف مهم بوده وبه فضل الهی موثرخواهد بود. با توجه به اهمیت این موضوع توصیه های زیر قابل تامل است : 1- بینندگان اینگونه برنامه ها بخصوص جوانان کنجکاو و پر احساس توجه کنند که استفاد ه از جنبه ها و موارد مثبت علمی چنین برنامه هایی، آنها را از القائات احیاناً منفی و پنهان آنها غافل نسازد. انسان آزاد اندیش ، پرسشگر و جستجوگر است و با بهره گیری از منابع و صاحب نظران گوناگون و مورد وثوق ، به تجزیه و تحلیل همه جوانب یک موضوع اقدام نموده و سپس به قضاوت و نتیجه گیری می پردازد. 2- واضح است که وظیفه صدا وسیما بعنوان تنها رسانه تلویزیونی کشور بسیار خطیر است. بنابه اعتقاد بسیاری توفیق برخی شبکه ها و برنامه های ماهواره ای در جذب بیننده تنها به دلیل شکل و ماهیت جذاب برنامه های آنها نیست بلکه ضعف صدا وسیما در جذب فراگیر مخاطب درمیان اقشار مختلف اجتماعی نیز عامل مهمی در روی آوری به سوی شبکه های خارجی است. شاید یکی از دلایل مهم این ضعف از جنبه محتوایی، بکار گیری متعدد و مکرر روش های ابتدایی صریح گویی در تبلیغ و ترویج اداب و آموزه های دینی است که در بسیاری از برنامه ها دیده می شود و این نوع برنامه ها در ایجاد پذیرش یک باور دینی غالباًً کم اثر و حتی گاهی اثری وارونه دارند. ٣- توصیه به شخصیت هایی است که از نظرات و گفته ها و تصاویر آنها در ساخت برنامه ها بخصوص از طریق شبکه های خارجی استفاده می شود که به پیام و هدفی که برنامه مورد نظر دنبال می نماید توجه نموده، در دام حقّه های رسانه ای گرفتار نشوند و اعتبار و آبروی علمی، هنری و فرهنگی خود را نا خواسته در خدمت اهداف خاص رسانه ها که احتمالاً با آن موافق نیستند قرار ندهند.
  • نقش بی بی سی در اغنشاشات  بعد انتخابات 

  • همانطور که در سطور پیشین ذکر شدتأسيس تلويزيون «بي بي سي فارسي» در سال ۱۳۸۵ توسط وزارت خارجه انگليس پيشنهاد و در سال ۱۳۸۶ اين پيشنهاد پذيرفته شد. مقدمات ايجاد اين شبكه پس از تعيين بودجه ساليانه براي آن مهيا گرديد و سرانجام در ۲۵ دي ۱۳۸۷ و چند روز بعد از هفتاد سالگي راديو فارسي «بي بي سي» فعاليت آن آغاز شد و در نخستين برنامه ها به موضوع انتخابات رياست جمهوري دهم ايران پرداخت؛ موضوعي كه در آن زمان براي مخاطبان عام چندان غريب نمي نمود؛ اما بعد از انتخابات و بروز وقايع تلويزيون بي بي سي از دي ماه ۸۷ عملاً نقش دو وزارتخانه خارجه و وزارت جنگ حكومت سلطنتي لندن و سازمان جاسوسي «ام اي ۶» را عهده دار شد و در اين راستا كوشيد كه نظام اسلامي را با چالش هاي سياسي، فرهنگي و اجتماعي مواجه كند؛ اما اغتشاشات و فتنه ۸۸ نشان داد كه تأسيس اين تلويزيون به اين سادگي ها هم نبوده و اهداف خاصي براي آن پيش بيني شده بود. صهيونيستي، آمريكايي و انگليسي تلويزيون فارسي بي بي سي يكي از نادر رسانه هايي است كه تمهيدات فراهم كردن انتشار اخبار و اطلاعات آن از سوي مقامات صهيونيستي، آمريكايي و انگليسي مورد تأكيد قرار گرفته است. كمك هاي آمريكايي براي تداوم برنامه هاي يك شبكه انگليسي به گونه اي است كه انديشكده «هريتيج» در گزارشي از اين ابتكار عمل اوباما متعجب شد و نوشت: خبرها حاكي از آن است كه دولت اوباما در اين مدت كمك بلاعوضي را در اختيار شبكه بي بي سي نهاده است كه بنا بر گزارشات واصله، اين كمك همچنان در حال افزايش است. گزارش هريتيج مي افزايد: آيا دولت اوباما و وزارت امور خارجه واقعاً آنقدر شيفته بي بي سي هستند كه ترجيح مي دهند بودجه بنگاه هاي خبرپراكني بريتانيا و شبكه هاي خبري معتبر جهاني را تأمين كنند؟ تأكيد بر پخش درست برنامه هاي بي بي سي حتي به حدي است كه سفير آمريكا در آذربايجان به الهام علي اف دستور مي دهد كه رسانه بي بي سي را در آن كشور براي تأثيرگذاري بر ايران نيز تقويت كند! تربيت خبرنگار جاسوس با نام خبرنگاري شهروندي! در ساليان اخير به مدد شبكه هاي اجتماعي و گسترش چند رسانه اي ها، عنوان جديدي در فضاي ارتباطي شكل گرفته است به نام «خبرنگاري شهروندي» (Citizen Journalism) كه با عنوان هاي روزنامه نگاري همگاني، خياباني و خبرنگاري شهروندي نيز معرفي شده است كه نوعي روزنامه نگاري متأثر از موقعيت جديد جهان است؛ موقعيتي كه اكنون با عنوان جامعه اطلاعاتي شناخته شده است. در اين روزنامه نگاري، شهروندان جامعه به مدد فرصت هايي كه رسانه هاي ديجيتال در اختيارشان مي گذارند به طور مستقيم فعاليت و مشاركت سياسي و اجتماعي در جامعه دارند. مردم با استفاده از فناوري هاي همراه خود مانند دوربين و موبايل هاي دوربين دار به عنوان يك شاهد ماجرا عمل مي كنند و از سوي ديگر مي توانند موجي از اخبار به راه بيندازند. در اين نوع از روزنامه نگاري، خبرنگاران مطالب تهيه شده را در شبكه هاي اجتماعي مانند يوتيوب، فيس بوك وبلاگ و حتي خبرگزاري ها و شبكه هاي خبري نشان مي دهند. قدرت خبرنگاري شهروندي به حدي رسيده است كه سايت يوتيوب كه صرفاً اين وظيفه را دنبال مي كند، بيش از پنج كانال رسمي تلويزيون در آمريكا براي بازديدكنندگان دارد. امروزه رسانه هاي بزرگي چون سي ان ان، الجزيره و بي بي سي از خبرنگار شهروند استفاده مي كنند، سرويس جهاني بي بي سي در پروژه «داستان شما» به آموزش روزنامه نگاران شهروند و ارائه تجهيزات به آنها پرداخت و به آنان وعده داد كه گزارش هاي شان را در برنامه هاي مهم بي بي سي پخش كند. اين برنامه از سال ۲۰۰۸ كه مصادف با راه اندازي تلويزيون بي بي سي بود از مردم خواست كه ايده هاي خود براي اخبار و گزارش هاي خبري يا داستان هاي شخصي را به صورت عكس، صدا و ويدئو ارسال كنند. برخي از محتواي توليدي شهروندان خبرنگار در سايت بي بي سي اكنون هم موجود است كه به تربيت شهرونداني مي پردازد كه با عنوان خبرنگار به صورت رايگان و در سطح پيشرفته به شكل مزدوري با آن همكاري مي كنند. بي بي سي هر روز تلاش مي كند ايراني تر به نظر برسد به همين دليل نياز دارد برنامه هاي خود را از منابع درون ايران جمع آوري كند و يا در انگليس از خبرنگاران ايراني با لهجه روز تهران استفاد كند به همين خاطر، اين شبكه در انگليس خبرنگاران ايراني روزنامه هاي زنجيره اي را به استخدام در آورده است   شگردهاي بي بي سي براي پوشش دادن همه موضوعات داخلي ايران سياست هاي بي بي سي براي پوشش دادن تمام موضوعات داخلي ايران بدين شرح است:
  • ۱- اين شبكه درصدد است پيوندي ميان مردم ايران و فعالان فضاي سايبر (اينترنت) برقرار كند. آدرس دهي مرتب به مردم درباره اين سايت ها و وبلاگ ها در جهت ايجاد اطلاعاتي از اين فضا براي مردم و دسترسي آنان به يك آرايش رسانه اي جديد تلقي مي شود. ۲- بي بي سي فارسي درصدد است مشاركت و همكاري جريانات روشنفكري سكولار و بعضاً دوم خردادي را جلب كند. اصحاب روزنامه هاي تعطيل شده جزء اين گروهند و البته اين كشش مي تواند دوطرفه باشد. شركت بهنود، ايازي، فاضل ميبدي، شمس الواعظين در برنامه هاي بي بي سي در همين راستا ارزيابي مي شود. ۳- بي بي سي تلاش مي كند شبكه سازي سياسي - اجتماعي را در رأس اولويت هاي خود قرار دهد و از طريق اين شبكه با بخش هاي بخش هاي مختلف و تعداد بيشتري از مردم ايران ارتباط بگيرد و به بهانه انتشار نظرات آنان به شناسايي نقاط ضعف يا قوت نظام و عمليات رواني عليه آنها بپردازد. فعاليت هاي براندازانه بي بي سي ۱- رسانه رژيم سلطنتي انگليس كه از پايه گذاران «دروغ بزرگ تقلب» در انتخابات۲۲ خرداد ۸۸ بود و پس از آن نيز مدام به دروغگويي درباره مسائل داخلي كشورمان روي آورد كه مهم ترين محور هاي القايي اين رسانه عبارت بوده اند از: القاي دخالت بسيج و سپاه در انتخابات و برجسته سازي آن، القاي ناسالم بودن انتخابات، القاي اينكه آمريكا با احتياط نتايج را دنبال مي كند، ايجاد شبهه و تقلب در نحوه شمارش آرا، تبديل جشن شادي انتخابات به جشنواره سوگ، القاي سكوت نكردن كانديداهاي رقيب در برابر تقلب، القاي تهديدآميزبودن پيام رهبري، القاي امنيتي شدن فضاي شهر تهران، القاي اينكه احمدي نژاد رئيس جمهور طبقه پايين است، القاي بهت و حيرت مردم از نتيجه آرا، عادي جلوه دادن تقلب در انتخابات ايران، شبهه در صيانت از آرا، القاي حمايت تمامي قوميت ها و شهرها ازموسوي، مأيوس كننده بودن پيام رهبري براي اصلاح طلبان، القاي ناكارآمدي و جانبدار بودن نهادهاي داوري كننده و...
  • ۲- سياه نمايي از وضع ايران: بي بي سي يكي از مهم ترين تلاش هايش را براي نااميد كردن مردم از نتيجه انقلاب اسلامي گذاشته است و درصدد است با نشان دادن وضعيتي فلاكت بار از زندگي مردم آنها را نسبت به انقلاب و مسئولان جمهوري اسلامي نااميد كند. ۱-ترويج فساد و بي بندوباري: بي بي سي اگرچه تلاش دارد كه خود را به عنوان يك رسانه سياسي و خبري معرفي كند اما فعاليت هاي ضدفرهنگي و مخرب آن درصدد است آلترناتيو دلخواه خود را به بينندگان القا كند؛ بي بي سي فارسي همزمان با فروكش كردن توهمات سبز در ايران كه مخاطبان خود را از دست داده بود براي جذب مخاطب بارها اقدام به پخش صحنه هاي محرك جنسي كرده است. بي بي سي فارسي همچنين در اقدامي تبليغاتي براي قباحت زدايي از همجنس بازي، لندن را با صراحتي تمام «بهشت همجنس بازان ايراني» معرفي و آرامش و آزادي آنان را در لندن تبليغ كرد. بي بي سي فارسي دست به كار شده تا رپرتاژ و تبليغاتي را براي آزاد بودن و بي پروايي همجنس بازان ايراني مقيم لندن پخش كند و لندن را با صراحتي تمام «بهشت همجنس بازان ايراني» معرفي كند. گزارشگر بي بي سي وقيحانه مي گويد «براي همجنس گراها، لندن در مقايسه با تهران بهشت است.» ۴- تلاش براي ايجاد آشوب و اغتشاش: با توجه به اينكه ماه ها از فضاي شرارت خياباني مزدوران انگليسي مي گذرد، اين رسانه همچنان موضوعات بي پايه را دست مايه زنده بودن فتنه گران قرار مي دهد و از هر فرصتي براي تحريك مردم استفاده مي كند. ۵- حمايت از بهائيان: هرچند سابقه بهائي گري در بي بي سي به ابتداي راه اندازي اين رسانه در زمان تصدي «حسن موقر باليوزي» كه مسئوليت راديو فارسي بي بي سي را داشت، بر مي گردد؛ اما اهميت اين فرقه منحله براي انگليس آنقدر حياتي است كه تلويزيون فارسي خود را در حمايت از بهائيان تجهيز كند. بهائيان امروز در جهان هيچ رسانه اي مورد اعتمادتر از بي بي سي فارسي براي خود سراغ ندارند چراكه اين رسانه به دستاويزي براي اعمال سلايق و ابراز بدعت هاي ديني اين گروه تبديل شده است. در اين باره مي توان به مجموعه گزارش هاي متعدد جانبدارانه و آگهي گونه خبرنگاران اعزامي بخش فارسي در اسرائيل و درباره مراكز مختلف بهائي در عكا و ديگر سرزمين هاي فلسطيني اشاره كرد. در اين مطالب، گزارشگران اعزامي بخش فارسي بي بي سي، حكومت ايران را به بهائي ستيزي و يهودي ستيزي متهم كردند. ۶- بعد از هدفمندي يارانه در آبان ماه سال گذشته شبكه بي بي سي گمان مي كرد كه زمينه بسيار مناسبي پيدا شده تا حملات گسترده اي را عليه نظام تدارك ببيند و با استفاده از نارضايتي هاي احتمالي سعي در پيشبرد اهداف استعماري دولت متبوع خود كند. اين شبكه ها كه از چندين ماه قبل با دعوت از كساني كه دشمني ديرينه اي با نظام داشتند، سعي به ايجاد موجي رواني در جامعه كردند تا در صورت اجرايي شدن طرح، زمينه را براي نارضايتي مردم فراهم كرده باشند و در اين مسير عواقب هولناك و وحشتناكي را براي اقتصاد ايران پيش بيني كردند. تلاش بي بي سي براي بحران آفريني در ايران اسلامي موضوعي نيست كه كسي نسبت به آن شك و ترديد داشته باشد؛ اما آنچه كه مهم به نظر مي رسد اين است كه بي بي سي معناي شهروند و جاسوس را با هم جابه جا كرده است و از شهروندان ايراني مي خواهد اتفاقات و رويدادهاي خود را براي بي بي سي گزارش كنند تا اين رسانه براي اهداف خود در جهت تضعيف نظام از آن بهره ببرد.     نفوذ بی بی سی به خبرگزاری ها و روزنامه نگارها  در داخل ایران : مدتي است خبرنگاران تلويزيون فارسي بي‌بي‌سي طي تماس با سرويس اجتماعي روزنامه‌هاي داخل كشور، از خبرنگاران مي‌خواهند كه به صورت تلفني در برنامه‌هاي خبري ـ تحليلي اين شبكه مانند «نوبت شما» به عنوان كارشناس يا خبرنگار داخل ايران شركت كرده و نظر خود را درباره موضوع آن روز برنامه بيان كنند. آنها اصرار دارند تا خبرنگاران داخلي، وضعيتي سياه از جامعه ايران به تصوير بكشند. مدتي است خبرنگاران تلويزيون فارسي بي‌بي‌سي طي تماس با سرويس اجتماعي روزنامه‌هاي داخل كشور، از خبرنگاران مي‌خواهند كه به صورت تلفني در برنامه‌هاي خبري ـ تحليلي اين شبكه مانند «نوبت شما» به عنوان كارشناس يا خبرنگار داخل ايران شركت كرده و نظر خود را درباره موضوع آن روز برنامه بيان كنند. آنها اصرار دارند تا خبرنگاران داخلي، وضعيتي سياه از جامعه ايران به تصوير بكشند. ماه‌ها از تماس اول خبرنگار بي‌بي‌سي فارسي با سرويس اجتماعي روزنامه «جوان»، مي‌گذرد. آن روز خبرنگار اين شبكه كه خود را آقاي «...» معرفي كرده بود، در تماس با روزنامه خواستار صحبت با يكي از خبرنگاران اجتماعي شد و جالب اينجاست كه خبر‌پراكننان اين شبكه به دليل رصد روزانه صفحات روزنامه‌ها، همه خبرنگاران را به تفكيك حوزه‌هاي خبري و نوع قلم‌شان نيز مي‌شناسند. پس از آن روز تماس‌ها تكرار شد و خبرنگار بي‌بي‌سي هر بار تقاضاي صحبت با يكي از خبرنگاران حوزه اجتماعي را داشت تا بدين وسيله آنها را براي شركت در برنامه «نوبت شما» و اظهار نظر، دعوت كند. پرسش اين است كه اين رسانه با چه هدفي خبرنگاران را شناسايي مي‌كند و پرونده‌اي كامل از هر كدامشان در دست دارد؟ تماس‌هاي بي‌بي‌سي با خبرنگاران همه رسانه‌هاي داخلي پس از پيگيري اين رخداد در ساير رسانه‌هاي داخلي كشور به اين نتيجه رسيديم كه كاركنان بي‌بي‌سي فارسي با ساير رسانه‌ها نيز به دفعات تماس داشته‌اند و از آنها نيز براي اظهار نظر در‌خصوص موضوعات اجتماعي برنامه‌هاي خبري و تحليلي شان نظر خواسته‌اند. از حربه‌هاي خبرنگاران اين شبكه‌ها اين است كه پس از بيان موضوع بحث، سعي مي‌كنند باور خود را به مصاحبه شونده القا كند و به نوعي مي‌خواهند نظر خود را از زبان خبرنگار بشوند. در صورتي هم كه خبرنگار از اظهار نظر و شركت در برنامه آنها امتناع مي‌ورزد، با بيان جملاتي مانند «كسي يا جايي شما را مجبور كرده حرف نزنيد؟»و يا «ترس از دست دادن شغل و نبود آزادي بيان در ايران باعث مي‌شوند شما با رسانه ما گفت‌وگو نكنيد»، مي‌خواهند به نحوي حرف خود را در دهان خبرنگار داخلي بگذارند و به نحوي تمايل نداشتن او براي مصاحبه با بي‌بي سي را به ضرر خبرنگار و كشور ايران و از سوي ديگر به نفع خودشان بهره‌برداري كنند. علاوه بر اين، خبرنگاران سمج بي‌بي سي، انواع حربه‌هاي روانشناختي و رسانه‌اي را براي استخراج پاسخ سؤال از خبرنگار به كار مي‌گيرند و حتي پس از قطع تماس از سوي خبرنگار داخلي، تماس‌هاي بي‌بي سي بارها و بارها تكرار مي‌شود و اصرارها تمامي ندارد. سياه‌نمايي ايران هدف شبكه‌ها از ديگر مولفه‌هاي برنامه «نوبت شما»ي بي‌بي‌سي اين است كه موضوعات آن همواره بحث درباره مباحثي است كه به واسطه آن، اوضاع ايران برآشفته و قوانين كشور غيرانساني تلقي شود. خبرنگار اين شبكه، از خبرنگار داخلي مي‌خواهد كه به هر قيمتي كه شده در اين برنامه شركت كند و از طريق سفسطه‌هاي او، نظر القايي او را بر زبان بياورد و عليه ايران لب به سخن بگشايد. دكتر محمدحسين ساعي، استاد ارتباطات دانشگاه، در اين باره به «جوان» مي‌گويد: VOA، BBC به زبان اصلي در نيمه اول سال ۱۹۴۲ و در بحبوحه جنگ جهاني دوم و در راستاي استفاده از ابزار رسانه در كنار ابزار جنگي به وجود آمد. در تاريخچه VOA آمده است كه پس از خسارات وارده جنگ جهاني دوم، بودجه كشور امريكا كفاف هزينه‌ها را نمي‌داد. در چنين شرايطي كه VOAبه ۶۰ زبان برنامه اجرا مي‌كرد، نمايندگان موافق اختصاص بودجه به رسانه‌ها در مقابل مخالفان، استدلال مي‌كردند كه دو نوع تسليحات داريم كه يك نوع آن نظامي و نوع دوم VOA است و بدون وجود VOA، تسليحات نظامي كاربردي ندارند. به باور ساعي، انگليس به دليل بحران مالي كه مدتي است دچار آن شده، بودجه رسانه‌هايش از جمله بي‌بي‌سي را كاهش داده اما در اين ميان تنها بي‌بي‌سي فارسي بود كه هيچ گونه كاهشي در بودجه‌اش صورت نگرفت و اين نشانه منافع گسترده اين شبكه براي استعمار پير است. ايجاد يأس و گسست اجتماعي مدير پژوهشي پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات درباره اهداف بروز چنين رفتارهايي مي‌افزايد: انگليس و امريكا به دنبال تضعيف حكومت در ايران هستند...
  • تلاش برای تحقق شعار «خاورميانه جديد»

  • نقشه ی خواب خام دشمنان برای ایران!!
  • تجزيه ايران به چند كشور و ايجاد يأس و گسست اجتماعي است هدف غائی این شعار است. بي‌بي سي فارسي در سال‌هاي اخير به دليل ايجاد بي‌ثباتي اجتماعي و تضعيف ملي در ايران، فعال شد و عده‌اي از مسئولان اين شبكه از طرق مختلف به دنبال زير سؤال بردن ساختارهاي اجتماعي كشور هستند. ترفندها: شايعه سازي، منفي گرايي و مغلطه امان‌الله قرائي مقدم، جامعه شناس و استاد دانشگاه نيز در اين خصوص به «جوان» مي‌گويد: انگلستان و ديگر قدرت‌هاي استعماري در سال‌هاي اخير همواره به دنبال اين بوده‌اند كه افكار جامعه را به سمت اهداف خود تغيير دهند و در اين راه از هر حربه و ابزاري استفاده مي‌كنند. به باور وي، يكي از ترفند‌هاي رسانه‌اي اين عده، شايعه‌سازي و استفاده از مغلطه در راستاي توجيه آن است. اخبار مثبت و منفي در همه جاي دنيا اتفاق مي‌افتد، ولي اينكه اين شبكه‌ها تنها بر روي اخبار منفي جامعه فوكوس مي‌كنند و بارها به تكرار آن مي‌پردازند و هيچ توجهي به اخبار و رخدادهاي مثبت داخل كشور ندارند، گوياي منفعت‌گرايي در ارائه اخبار اين شبكه‌ها است. اعتقاد خبرنگاران داخلي براي خارجي‌ها سند است رسانه‌هاي دنياي سرمايه داري به دنبال اين هستند كه عقايد و تفكر مردم دنيا را با فرهنگ آنگلوساكسون كه مدافع منافع سرمايه‌داري آنها است، منطبق كنند و در اين مسير بهترين راه بهره‌برداري از نيروهاي داخل كشور است. به گفته قرائي مقدم، مسئولان اين برنامه‌ها به دنبال اين هستند تا به گونه‌اي القا كنند كه حتي خبرنگاران داخل ايران هم با حكومت مخالف هستند و از آنجا كه اظهار نظر خبرنگاران ايراني تأثير‌گذاري بيشتري در قياس با خبرنگاران شبكه بي‌بي‌سي دارد، از هر طريقي براي توسل به آنها بهره مي‌جويند.  

  • خاورمیانه رویائی امپریالیسم،صهیونیستی!!
  • فساد اخلاقی در تارو پود بی بی سی
  • بدون شك يكي از نمادهاي رسانه منهاي اخلاق شبكه بي بي سي فارسي مي با شد.شبكه اي كه قصد دارد به هر طريق ممكن مخاطبان خود را جلب كند.بي بي سي فارسي همواره ادعا مي كند كه اخبار بي طرفي را به مخاطبان مخابره مي كند اما با اندكي كنكاش در مي يابيم كه چنين مسئله اي به هيچ عنوان صحت ندارد.بي بي سي فارسي در حالي اين اعا را دارد كه شبكه بي بي سي اساسا بدون جلب رضايت لابي هاي قدرت كاري از پيش نمي برد. بدون شك بايد گفت يكي از اصلي ترين شبكه هاي بيگانه و معاند كه در راستاي اهداف ديپلماسي عمومي غرب فعاليت مي كند شبكه بي بي سي فارسي است. اين شبكه با هوشياري مسئولان آن كه همان بوي و رنگ سياست استعماري انگليس را مي دهد با درآميختن حق و باطل، درست و نادرست وكامل و ناقص سعي در جذب مخاطبان ايراني خود دارند . نوع نگاه بي بي سي فارسي به مسائل داخلي ايران با ساير شبكه ها از جمله voa بسيار متفاوت و البته زيركانه است . در بي بي سي فارسي تلاش ها بر اين است كه بخشي از اخبار ايران همان گونه كه هست پوشش داده شود تا مخاطب حس ناآشنايي با اين شبكه را نداشته باشد اما در نهايت اين استعمار پير است كه اطلاعات و پيشفرض هاي خود را به مخاطبان تحميل مي سازد. برخي منابع طي هفته هاي گذشته از تجاوز مدير بخش فارسي بي بي سي به يكي از مجريان زن اين شبكه خبر دادند؛ وسعت اين خبر و سكوت سنگين 2 نفر دخيل در اين ماجرا تا آنجا پيش رفت كه حتي رسانه هاي ضدانقلاب مجبور به انتشار اين خبر شدند و خبر دادند كه اين مجري از شبكه بي بي سي حذف شده است. در برنامه «نوبت شما» نيز يكي از مخاطبان بي بي سي فارسي پس از لحظاتي در حال بيان ماجراي اين تجاوز بر روي آنتن زنده بود كه مجري برنامه مذكور بلافاصله سخنان آن مخاطب را قطع و تاكيد كرد كه مجبوريم «به خاطر رعايت حال آن مجري!» چنين تماس هايي را قطع كنيم. طبق آخرين بررسي هاي اينترنتي در مورد عدم حضور چندين باره خانم «پ ق» در برنامه هاي شبكه بي بي سي طي روزهاي گذشته، صحت خبر تجاوز صادق صبا مدير بخش فارسي بي بي سي به اين مجري زن مشهود است و طفره رفتن سياوش اردلان از پاسخگويي به اين سئوال گواه اين ماجراست. ضمن اينكه اين مجري نيز در صفحه فيس بوك خود هيچ گونه واكنشي به اين خبر نشان نداده و كاملاسكوت كرده است. به راستي مديران شبكه بي بي سي فارسي و بي بي سي چه پاسخي براي اين رسوايي ها دارند؟
  • به نظر مي رسد پس از افشاي تجاوز دو تن از مجريان شبكه صداي آمريكا به 2 مجري زن اين شبكه به نام هاي «ا.س» و «ن.م»، اكنون بحران تجاوز جنسي به بي بي سي فارسي رسيده باشد.در هر صورت افشاگري راجع به تجاوز «صادق صبا» (مدير تلويزيون بي بي سي فارسي) به مجري آن شبكه به تيتر اول وب سايت خود شبكه بي بي سي فارسي تبديل شده است.بديهي است كه مديران اين شبكه نمي توانند توجيهي در اين رسوايي اخلاقي داشته باشند و از اين رو سعي كرده اند به حذف صورت مسئله از طريق سكوت روي آورند.
  • نقض هدف و عدم پایبندی به شعار رسانه

  • در سطور بالا آوردیم  كه تلويزيون بي بي سي فارسي با شعار اخبار بي طرفانه پا به عرصه تصوير گذاشته و مجريان آن نقل كردند كه گزارشهاي آنان صريح، دقيق و بي طرفانه است.در صورتي كه بي بي سي در پوشش اخبار جهت دار اعضاي فرقه ضاله بهائيت، كاملايك طرفه عمل كرده است و رپرتاژ آگهي هاي قابل توجهي را از بهائيان از آغاز به كار شبكه تاكنون به روي آنتن برده است و گويي بهائيت يك خط قرمز برايشان به شمار مي رود.البته با توجه به جابه جا شدن پول هاي ميان بهائيان و دستگاه خبر پراكني بي بي سي اين خط قرمز پررنگ تر هم شده است.مظلوم نمايي هاي مالي بي بي سي نيز در نوع خود جالب توجه است . «بي .بي .سي » با 26000 كارمند و بودجه سالانه چهار ميليارد پوند ( حدود هشت ميليارد دلار ) يك شركت دولتي نيمه خودمختار است كه به ظاهر تحت هيچ نفوذ تجاري و سياسي نيست و تنها به مخاطبانش پاسخگوست! با اين رويكرد، «بي بي سي » سال هاست كه به ظاهر شعار « هر ملت بايد با صلح و آرامش با ملتي ديگر صحبت كند »! را شعار خود قرار داده و آن را پيگيري مي كند. اين در حالي است كه بخش عمده بودجه «بي بي سي » توسط دولت انگليس تامين مي شود. هم اكنون شبكه «بي بي سي » در سه زمينه راديو، تلويزيون و اينترنت فعاليت گسترده اي را دنبال مي كند، به گونه اي كه براي نمونه، برنامه هاي راديويي آن با 33 زبان از جمله فارسي پخش مي شود.هنوز همگان به ياد دارند كه دولت انگليس در دوران نخست وزيري توني بلر عملااقدامات لازم براي اخراج عده اي از كارمندان بي بي سي را ساماندهي نمود. در چنين شرايطي سخن از بي طرفانه بودن صرفا ادعايي مضحكانه محسوب مي شود.البته اين قواعد مربوط به كل ساختار بي بي سي مي شود.حال تكليف شبكه اي مانند بي بي سي فارسي به عنوان زير مجموعه اي كوچك از بي بي سي مشخص است بی بی  سی در ایران  چه میکند؟   شبکه ی "بی بی سی فارسی" از سردمداران شبکه های معاند نظام جمهوری اسلامی می باشد که با هدف براندازی نظام و با پیش فرض جنگ نرم فعالیت می کند و در این مسیر تمام توان خود را برای تحریف افکار عمومی گذاشته است . از این رو ، این شبکه با اختصاص برنامه هایی خاص به تعریف نظام جمهوری اسلامی به عنوان بزرگ ترین ناقص حقوق بشر در جهان پرداخته که یکی از این برنامه ها ، "نوبت شما" نام دارد. برنامه ی " نوبت شما" که به مسائل سیاسی- اجتماعی ایران اسلامی توجه خاصی دارد و در هر قسمت با تعیین موضوعی خاص به بحث می پردازد و با تماس های مخاطبینی از ایران ، انگلیس و دیگر نقاط دنیا رونق چشم گیری داشته است .
  • این برنامه اخیرا با واکاوی مسائل سیاسی و ورزشی به اظهار نظراتی به دور از ارکان کارشناسانه پرداخته ، چنان که در این قسمت از برنامه با اشاره به حضور بسیجی ها در ورزشگاه آزادی هم زمان با بازی ایران و بحرین و نشان دادن اعتراض به سرکوب مردم توسط دولت بحرین ، سعی بر ایجاد شکاف بین اقشار و احزاب سیاسی مختلف را داشت. در این قسمت ، "اردلان" مجری "نوبت شما" برنامه را اینطور آغاز می کند : "دفعه ی قبل نیروهای انتظامی بچه های بسیج را زدند و این بار هم اعلام کردند جلویشان را خواهد گرفت . آیا باید بسیجی ها اجازه اعتراض سیاسی در ورزشگاه را داشته باشند یا نه ؟ و اگر بله ، آیا این حق را آن طرفی ها ، یعنی بچه های جنبش سبز هم دارند ؟" بنابراین "بی بی سی" چه موضعی می توانست اتخاذ کند ؟ این شبکه تصمیم گرفت آزادی بیان (Freedom of expression) را قربانی "اتاق فکر" برنامه کند تا بتواند آرمان خواهی را نزد جوانان تخطئه کند در وهله ی اول این طور به نظر آمد که "بی بی سی فارسی" به شعارهای سابق خود درباره ی آزادی بیان پای بند باشد و از حقِ اعتراض سیاسی در ورزشگاه ها دفاع کند . این موضوع برای شبکه ، منافع دیگری هم داشت ، مثل فراهم شدن فضایی برای طرفدارانش در ایران و ایجاد حرکت های بعدی در راستای اهداف شبکه ؛ اما اگر می خواست چنین کند ، مجبور بود به بسیجی ها نیز حق اعتراض دهد و از آنها نیز مانند جنبش سبز دفاع کند! . اما دست اندر کاران "بی بی سی" ترجیح می دهند از حق اعتراض افرادی که بسیجی نامیده می شوند دفاع نکنند . زیرا اگر افکار عمومی متوجه این اقدام بسیجی ها می شد ، این حرکت آن ها نمادی دالّ بر حمایت مردم ایران از سیاست خارجه ی کشور به شمار می آمد. بنابراین "بی بی سی" چه موضعی می توانست اتخاذ کند ؟ این شبکه تصمیم گرفت آزادی بیان (Freedom of expression) را قربانی "اتاق فکر" برنامه کند تا بتواند آرمان خواهی را نزد جوانان تخطئه کند . "بی بی سی" نظام ارزشی را طوری تغییر می دهد که دیگر کسی سیاست هایش را بر اساس معیارهای انسانی و بشر دوستانه تنظیم نکند. از این رو ، اتاق فکرش را بدین ترتیب عنوان می کند که مردم تنها باید به نفس بازی تیم ملی ایران در برابر یک تیم ملی دیگر اصالت دهند و به کشتار و اعمال غیر انسانی که احتمالا در دنیا و یا در کشوری در همسایگی با ایران رخ می دهد هیچ کاری نداشته باشند . در غیر این صورت هر حرکتی از سوی مردم سیاسی تلقی می شود! از نظر این شبکه ، ورزش در کشور هایی مثل ایران نباید حاوی مسائل و پیام های ایدئولوژیک و بشر دوستانه باشد . بلکه از نظر رسانه های غربی اگر در کشور های به اصطلاح جهان سوم و یا در حال توسعه حرکاتی نظیر آنچه حمایت از مردم مظلوم فلسطین یا بحرین خوانده می شود روی دهد ، دخالت سیاست در ورزش تلقی می گردد! از این رو ، اتاق فکرش را بدین ترتیب عنوان می کند که مردم تنها باید به نفس بازی تیم ملی ایران در برابر یک تیم ملی دیگر اصالت دهند و به کشتار و اعمال غیر انسانی که احتمالا در دنیا و یا در کشوری در همسایگی با ایران رخ می دهد هیچ کاری نداشته باشند . در غیر این صورت هر حرکتی از سوی مردم سیاسی تلقی می شود! در نتیجه ، این گونه رسانه ها با تمام قدرت آن را یک حرکت مذموم و ضد ورزش می خوانند . تا آن جا که شبکه ی فارسی "بی بی سی" که مخصوص مخاطبین فارسی زبان طراحی گشته نیز همین سیاست را در قبال ایران اجرا می کند . حال آن که در همان کشور های اروپایی ، حرکت های مشابه و در راستای اهداف سیاسی غرب ، نه تنها از سوی رسانه های وابسته به دولت دخالت سیاست در ورزش خوانده نمی شود بلکه به عنوان انسان دوستی و دفاع از حقوق بشر هم معرفی می گردد! و این امر ، نشان دهنده ی بهره برداری سیاسی دولت های غربی است و آن ها با مذموم دانستن برخی امور برای کشور ایران و ممدوح دانستن همان امر برای خویش در صدد وارد آوردن ضربه های جنگ نرم بر پیکره ی نظام هستند .
  •  
  • منبع:ویکی پدیا.تابناک.پایگاه جامع تاریخ معاصرایران.وبلاگ ایمان خاکزاد(نوشته خودایشان) 
 

 

 

 

 

 
تعداد بازدید از این مطلب: 14699
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سه شنبه 2 دی 1393 ساعت : 8:57 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
ماهواره از ابتداتاکنون
نظرات

   پخش ماهواره ای :از آغاز تاکنون

                                           گردآوری و تدوین:مهردادمیخبر

Image result for ‫عکس ماهواره‬‎

شاید بحث ماهواره ها و تهاجم فرهنگی که پیامد آن است مبحثی تکراری و کلیشه ای بنظر برسد و این احتمالا" بعلت شعارهائیست که استفاده بی رویه از آنها جنبه های شعوری مسئله را تحت الشعاع قرارداده است بطوریکه خیلیها معتقدان به خطر ماهواره را(متوهم) قلمدادمیکنندو آنگاه سرشان رابا خیال راحت به زیر برف غفلت فرو میبرند.لطفا" پس ازخواندن این مقاله بدون هیچ پیش زمینه مسموم فکری و پیش داوری ،خودتان قضاوت کنید که آیا(تهاجم فرهنگی) و (جنگ نرم ) حقیقت دارد یانه؟

                                                                           مدیرسایت

*****************************************************************************************************************

ماهواره چیست؟

ماهواره به دستگاه‌های ساخت بشر گفته می‌شود که در مدارهایی در فضا به گرد زمین یا سیارات دیگر می‌چرخند.اهمیت ماهواره‌ها برای مخابرات و بررسی منابع زمینی و پژوهش و کاربردهای نظامی و جاسوسی روزافزون است. بخشی از پژوهشهای علمی و تخصصی که در آزمایشگاه‌های مستقر در فضا انجام می‌شود، هرگز نمی‌توانست روی کره زمین جنبه عملی به خود گیرد.نخستین ماهواره فضایی جهان اسپوتنیک-۱ (به معنی همسفر-۱ به زبان روسی) بود که در تاریخ ۱۲ مهر ۱۳۳۶ (۴ اکتبر۱۹۵۷) به مدار زمین پرتاب شد. پرتاب اسپوتنیک-۱ به مدار زمین آغازگر عصر فضا و مسابقه فضایی شد.

اولین ماهوارهٔ ایالات متحده برای تقویت کردن مخابرات «پروژهٔ اسکور» در سال ۱۹۵۸ بود که از یک نوار برای ضبط و پخش پیام‌های صوتی استفاده می‌کرد. این ماهواره برای پخش پیام تبریک کریسمس رئیس جمهور آمریکا «آیزن هاور» به سراسر دنیا استفاده می‌شد. در سال ۱۹۶۰ ناسا ماهوارهٔ «اکو» را پرتاب کرد. تل استار اولین ماهوارهٔ فعال مخابرهٔ مستقیم ماهواره‌ای تجاری بود. وابسته‌های به «ای تی اند تی» به عنوان بخشی از توافق چند ملیتی بین «ای تی اند تی»، آزمایشگاه‌های تلفن بل، ناسا، ادارهٔ پست عمومی بریتانیا و دفتر پست ملی فرانسه برای گسترش ارتباطات ماهواره‌ای، آن ماهواره را از «کیپ کارناوال» در ۱۰ ژوئیه ۱۹۶۲ توسط ناسا پرتاب کردند. اولین و مهم ترین برنامهٔ ماهواره‌های مخابراتی در تلفن بلند برد میان قاره‌ای بود. پیشرفت‌ها در کابل‌های مخابراتی زیردریایی با استفاده از فیبرهای نوری باعث کاهش استفاده از ماهواره‌ها برای تلفن‌های ثابت در اواخر قرن بیستم شد، ولی هنوز برخی اقلیم‌ها و یا قسمت‌هایی از برخی کشورها بودند که خطوط زمینی مخابرات در آنها اندک بود یا موجود نبود مانند قطب جنوب، به علاوهٔ بخش عظیمی از استرالیا، آمریکای جنوبی، آفریقا، کانادای شمالی، چین، روسیه و گرین لند. بعد از اینکه سرویس تلفن راه دور تجاری با استفاده از مخابرات ماهواره‌ای ایجاد شد، یک میزبان از دیگر ارتباطات راه دور تجاری با ماهواره‌های مشابه در سال ۱۹۷۹ شامل موبایل‌ها ی ماهواره‌ای، رادیوی ماهواره‌ای، تلویزیون ماهواره‌ای و دسترسی اینترنتی ماهوارهٔ تطبیق شد. اولین تطابق‌ها برای بیشتر سرویس‌ها در دههٔ ۱۹۹۰ اتفاق افتاد و درحالیکه قیمت گذاری برای کانال‌های تقویت کنندهٔ ماهواره‌ای ادامه می‌یافت به طور قابل توجهی افت کرد.ماهواره به سفینه‌ای گفته می‌شود که در مداری، به دور یک سیاره (معمولاً زمین) در حال گردش باشد. در عصری که ما در آن زندگی می‌کنیم، ماهواره و تکنولوژی وابسته به آن، آنچنان در تاروپود جوامع بشری نفوذ کرده و به پیش می‌تازد، که نقش تعیین کننده آن در سیر تحولات تمدن بشری، قابل توجه‌است.بخشی از تحقیقات و پژوهش‌های علمی - تخصصی، که در آزمایشگاه‌های مسقتر در فضا انجام می‌شود، هرگز نمی‌توانست روی کره زمین جنبه عملی به خود گیرد. این تحقیقات، که بسیار متعدد و متنوع است، در تخصص‌های پزشکی، داروسازی، مهندسی مواد، مهندسی ژنتیک و ده‌ها مورد دیگر، تا به حال دستاوردهای بسیار ارزنده‌ای را به جوامع بشری عرضه رده‌است.ماهواره‌ها که در فضا درحال گردشند، می‌توانند اطلاعات باارزشی در اختیار انسان قرار دهند که منجر به تحولات شگرفی، در زمینه‌های گوناگون شود. ماهواره‌های کشف منابع زمینی، هواشناسی، مخابراتی، پژوهشی و نظامی از این نوع می‌باشند.

تاریخچه

ظاهراً نخستین اشاره به ماهواره در ادبیات، نوشته‌ای از ادوارد اورت هیل است. او در سال ۱۸۶۹ در داستانی بنام «ماه آجری» از ماهواره‌ای حامل انسان نام برده که به دور زمین می‌گردد.ژول ورن نیز در داستان «میلیون‌های بگم» در سال ۱۸۷۹ از گلوله توپی نام می‌برد که بطور ناخواسته در مدار زمین به گردش درآمده‌است.کنستانتین تسیولکوفسکی نیز در رساله خود بنام «اکتشاف فضای کیهانی با وسائل عکس‌العملی» در میان انبوهی از اندیشه‌های نو در مورد فضانوردی، از ماهواره نیز نام می‌برد.

در سال ۱۹۴۵ نویسنده مشهور بریتانیایی آرتور سی کلارک یکی از بزرگ‌ترین خالقان داستانهای علمی–تخیلی، برای اولین بار پیشنهاد قرار دادن یک ماهواره ارتباطی را در مدار ژئوسنکرون یا مدار کلارک که در فاصله تقریباً ۳۶۰۰۰ کیلومتری سطح زمین و بالای خط استوا قراردارد را جهت پوشش سیگنال‌های رادیویی و تلویزیونی داد. از این مدار امکان دسترسی به تقریباً ۴۰٪ سطح زمین وجود دارد.ایده استفاده از ماهواره‌های ساخت دست بشر، برای اولین بار در پایان جنگ جهانی دوم بر سر زبان‌ها افتاد.اولین ماهواره مصنوعی، اسپوتنیک ۱ (Sputnik ۱) بود که توسط شوروی در ۴ اکتبر ۱۹۵۷ شروع به کار کرد؛ که این باعث به راه افتادن یک رقابت فضایی بین شوروی و آمریکا شد.آمریکا نیز اولین ماهواره خود را در ۳۱ ژانویه ۱۹۵۸ به فضا پرتاب کرد. بزرگترین ماهواره مصنوعی که هم اکنون به دور زمین می‌چرخد ایستگاه بین‌المللی فضایی می‌باشد.
نخستین پرتاب توسط کشور
کشورسال پرتابنخستین ماهواره
 اتحاد جماهیر شوروی ( روسیه) ۱۹۵۷ اسپوتنیک ۱
 ایالات متحده آمریکا ۱۹۵۸ اکسپلورر ۱
 فرانسه ۱۹۶۵ آستریکس
 ژاپن ۱۹۷۰ اسومی
 چین ۱۹۷۰ دونک فانگ هونگ ۱
 بریتانیا ۱۹۷۱ پراسپرو ایکس-۳
 هند ۱۹۸۰ روهینی
 اسرائیل ۱۹۸۸ اوفک-۱
 اوکراین ۱۹۹۵ سیچ-۱
 ایران ۲۰۰۹ امید ۱

ماهواره‌ای که در مدار ژئوسنکرون و در بالای خط استوا و هماهنگ با سرعت زمین و با زاویه‌ای ثابت، حرکت می‌کند، قسمت مشخصی از سطح زمین را بطور ثابت پوشش می‌دهد، و از یک ایستگاه زمینی نیز بصورت یک نقطه ثابت، قابل رویت است.ماه، خورشید، و دیگر ستارگان و سیارات منظومه شمسی باعث تاثیر گذاری بروی ماهواره در مدار خود می‌شود که احتمال جابجایی از مکان خود را دارد. برای جلوگیری از این مسیله، موتورهای مخصوصی که بوسیله ایستگاه‌های زمینی کنترل می‌شوند، کمک می‌کنند که ماهواره‌ها در مکان خود ثابت باقی بمانند.برای برقراری ارتباط از یک ایستگاه زمینی، معمولاً احتیاج به یک دیش بزرگ که بنام Uplink Antenna معروف است، می‌باشد و باعث تمرکز اطلاعات ارسالی به ماهواره می‌شود.در ارتباط بین ماهواره و ایستگاه زمینی معمولاً از دو نوع موج و فرکانس متفاوت استفاده می‌شود. یکی برای Uplink و دیگری برای Downlink. دیش نصب شده بروی ماهواره، سیگنال ارسالی ازایستگاه زمینی را دریافت کرده و به یک دستگاه گیرنده می‌رساند و پس از یک سری پردازش، به فرستنده ماهواره انتقال می‌دهد و از ریق آنتن فرستنده ماهواره، مجدداً به سمت زمین باز تابش داده می‌شود.

سیگنال ارسالی به سطح زمین، بوسیله دیش‌های معمولی، دریافت و جمع‌آوری شده و به دستگاه گیرنده ماهواره، از طریق ال ان بی، انتقال پیدا می‌کند. قدرت سیگنال دریافتی بر روی زمین، نسبت به فاصله و زاویه و... ماهواره و نقطه گیرندگی، متفاوت بوده و بصورت یک الگوی خاص به نام سایه ماهواره یا footprint معرفی می‌شود.

همیشه قدرت سیگنال ماهواره در مرکز سایه، بیشترین مقدار را دارا می‌باشد و در گوشه‌ها، از کمترین مقدار، برخوردار است. توجه به این نکته لازم است که دریافت سیگنال در خارج از سایه، احتیاج به دیش‌های بزرگ‌تر، دارد. امواج سانتی‌متری، جهت ارسال سیگنال ماهواره به زمین، مورد استفاده قرار می‌گیرد که محدوده فرکانسی آنها بین ۳-۳۰ MHz می‌باشد.

دلیل اصلی استفاده از این امواج رادیویی کوتاه، انتشار راحت امواج و تاثیرات کم نویز و مزاحمت‌های فرکانسی است. البته فرکانسهای بالاتر از ۱۵ Ghz، بصورت وحشتناکی بوسیلهاکسیژن هوا و بخار آب تضعیف می‌گردند.

ماهواره‌ها، سیگنالهای ارسالی خود را بصورت قطبی و با دو حالت افقی و عمودی ارسال می‌کنند و گاهی اوقات نیز، بصورت دورانی، چپ گرد و راست گرد. در سیستمهای دیجیتال، امکان ارسال دیتا و چندین شبکه تلویزیونی و رادیویی بروی یک فرکانس وجود دارد.

انواع ماهواره

ماهواره ضد سلاح

ماهواره ضد سلاح، که بعضی مواقع ماهواره‌های کشنده نیز خوانده می‌شوند، ماهواره‌هایی هستند که برای خراب کردن ماهواره‌های دشمن و دیگر سلاح‌های مداری و اهداف دیگر طراحی شده‌اند؛ که هم آمریکا و هم روسیه، از این نوع ماهواره، در اختیار دارند.

ماهواره‌های ستاره‌شناختی

ماهواره‌های ستاره‌شناختی که برای مشاهده فاصله سیاره‌ها وکهکشان‌ها و دیگر اشیای خارجی فضا، استفاده می‌شود.

ماهواره‌های زیستی

ماهواره‌های زیستی، ماهواره‌هایی هستند که برای حمل ارگانیسم‌های زنده، طراحی شده‌اند. عموماً برای آزمایش‌های علمی استفاده می‌شوند.

ماهواره‌های مخابراتی

ماهواره‌های مخابراتی، ماهواره‌هایی هستند که برای اهداف ارتباط راه دور، در فضا قرار گرفته‌اند. ماهواره‌های مخابراتی مدرن، نوعاً از مدارهای زمین‌همگام، مولنیا (Molniya) و پایین‌زمینی استفاده می‌کنند.

ماهواره‌های مینیاتوری

ماهواره‌های مینیاتوری، ماهواره‌هایی هستند که دارای وزن کم و سایز کوچک، به طور غیر عادی می‌باشند. طبقه‌بندی جدیدی که برای گروه بندی این ماهواره‌ها استفاده می‌شود، عبارت است از:

  • ماهواره‌های کوچک (۵۰۰-۲۰۰ کیلوگرم)
  • ماهواره‌های میکرو (زیر ۲۰۰ کیلوگرم)
  • ماهواره‌های نانو (زیر ۱۰ کیلوگرم)
ماهواره‌های هدایت‌کننده

ماهواره‌هایی هستند که از پخش کردن سیگنال‌های رادیویی استفاده می‌کنند تا دریافت کننده‌های موبایل را در زمین فعال نمایند تا مکان دقیق آن‌ها مشخص شود.

ماهواره‌های اکتشافی

ماهواره‌های مشاهداتی زمین یا ماهواره‌های مخابراتی می‌باشند، که برای کاربردهای نظامی و جاسوسی مستقر شده‌اند.

ماهواره‌های زمین‌شناسی

ماهواره‌های زمین‌شناسی، ماهواره‌هایی هستند که برای نظارت بر محیط، هواشناسی و ساختن نقشه استفاده می‌شوند.

ماهواره‌های تتر

به ماهواره‌هایی که به وسیله یک کابل که به ماهواره ای دیگر متصل شوند، تتر (افسار) می‌گویند.

ماهواره‌های هواشناسی

ماهواره‌های هواشناسی، که به طور ابتدایی برای نشان دادن آب و هوای کره زمین به کار می‌روند.

ایستگاه فضایی

ایستگاه فضایی، یک ساختار ساخته دست بشر می‌باشد که برای زندگی انسان در فضای خارج طراحی شده‌است. یک ایستگاه فضایی از انواع فضاپیماها به وسیله نقصش در نیرو محرکه زیاد یا امکانات بر زمین نشستن، متمایز می‌شود. به جای موتورهای دیگر به عنوان جا به جایی به و از ایستگاه استفاده می‌شود.

ایستگاه‌های فضایی برای باقی‌ماندن در مدار برای مدت کوتاهی طراحی شده‌اند، برای قسمتی از هفته یا ماه یا حتی سال.

مدار ماهواره‌ها

ماهواره در یک مسیر بسته که آن را مدار ماهواره می‌نامند، به دور زمین در گردش است. این مسیر ممکن است دایره‌ای یا بیضی شکل باشد و مرکز زمین در مرکز این مسیر یا در یکی از کانون‌های بیضی آن قرار دارد. ماهواره درصورتی که تحت تاثیر نیروهای گرانشی دیگری قرارنگیرد، همواره درصفحه‌ای به نام صفحه مداری به گردش خود به دور زمین ادامه می‌دهد. حرکت این صفحه مداری به پریود مدار و زاویه صفحه با صفحه استوا بستگی دارد. اگر این زاویه صفر باشد، صفحه مداری منطبق بر صفحه استوایی زمین می‌شود.

عموماً ماهواره‌ها بروی چهار نوع مدار که بستگی به نوع کاربرد ماهواره دارد، قرار می‌گیرند:

  • مدار پائین زمین
  • مدار قطبی
  • مدار زمین‌ایست
  • مدار بیضوی

ماهواره‌های مدار پائین زمین

 ماهواره‌هایی که در فاصله نسبتاً کمی از سطح زمین قرار دارند، ماهواره‌های مدار پائین زمین گفته می‌شود. بیشترین ارتفاع این نوع ماهواره‌ها از سطح زمین بین ۳۲۰ تا ۸۰۰ کیلومتر است. مسیر حرکت این ماهواره‌ها از غرب به شرق و همجهت با دوران زمین بدور خود است.

بدلیل نزدیکی فاصله این نوع ماهواره‌ها از سطح زمین، سرعت حرکت این ماهواره‌ها خیلی بیشتر از سرعت دوران زمین بدور خود است.

گاهی سرعت این نوع ماهواره‌ها به ۲۷٬۳۵۹ کیلومتر در ساعت نیز می‌رسد. با این سرعت، این نوع از ماهواره‌ها می‌توانند در هر ۹۰ دقیقه، یک دور کامل بدور زمین بگردند.

برخی از ماهواره‌های هواشناسی، ماهواره‌های سنجش از دور و ماهواره‌های جاسوسی از این نوع‌اند.

ماهواره‌های مدار قطبی

ماهواره‌های مدار قطبی به نوعی از ماهواره‌هایی گفته می‌شود که مسیر مدار حرکت آنها عمود بر خط استوا و مسیر دوران از قطبهای شمال و جنوب می‌گذرد. بعضی از ماهواره‌های هواشناسی، ماهواره‌های سنجش از دور و ماهواره‌های جاسوسی از این نوع‌اند.

ماهواره‌های مدار زمین‌ایست

 تصویری ازچرخش ماهواره به دور زمین

این در حالت کلی بروی مدار زمین‌ایست و بر بالای خط استوا، در فاصله ۳۵۸۷۰ کیلومتری از سطح زمین قرار داند.این نوع ماهواره‌ها در مکانی ثابت نسبت به زمین قرار دارند و هم‌فاز با دوران زمین بدور خود، می‌گردند و بدلیل همین ثبات دارای سایه‌ای ثابت (معروف به «جای‌پا») بر زمین هستند.به مدار زمین‌هم‌زمان مدار زمین‌ایست و یا مدار کلارک نیز گفته می‌شود.تمام ماهواره‌های مخابراتی و تلویزیونی از این نوع هستند.

ماهواره‌های مدار بیضوی

این ماهواره‌ها دارای مداری بیضوی هستند. دو نقطه مهم از مدار این ماهواره‌ها نقطه اوج و نقطه حضیض آنها است:

  • قسمتی که به سطح زمین نزدیک می‌شوند به نام نقطه حضیض نامیده می‌شود.
  • قسمتی که از سطح زمین دور می‌شود به نام نقطه اوج نامیده می‌شود.

مسیر حرکت و دوران این نوع ماهواره مانند ماهواره‌های قطبی از سمت شمال به جنوب است. چون اکثر ماهواره‌های مخابراتی در مدار زمین‌ایست قرار گرفته‌اند، این ماهواره‌ها هیچ پوششی بروی قطب‌های شمال و جنوب ندارند. به همین دلیل و جهت پوشش قطب‌ها از ماهواره‌های مدار قطبی استفاده می‌شود. در واقع این نوع از ماهواره‌ها شمالی‌ترین و جنوبی‌ترین قسمت نیمکره‌ها را پوشش می‌دهند.

داستان اولین پخش ماهواره ای در ایران

داستان اینکه اوّلین بار چگونه کانال های ماهواره ای در ایران دریافت شد نیز خواندنی و بسیار جالب است، این خبر خود صاحبان اینگونه شبکه ها که اوایل همگی از لس آنجلس پخش می شدند را نیز شوکه کرده بود اصل ماجرا بدین قرار بود:

در طی تعطیلات نوروز ۱۳۷۹ اعضای یک خانواده ایرانی در اصفهان در حال تماشای برنامه تلویزیونهای خارجی از طریق آنتن ماهواره ای خود که بر روی ماهواره “هات برد”  “Hotbird” تنظیم شده بود بودند که ناگهان شنیدن صدای آشنای فارسی از یک کانال تلویزیونی ناشناخته آنها را در جلوی تلویزیون میخکوب کرد. برنامه ای که پخش می شد برنامه شخصی بنام علیرضا میبدی بود که از تلویزیون “ان آی تی وی” مستقر در لس آنجلس و به مدیریت ضیاء آتابای پخش می شد. غافل از اینکه بیننده ای در ایران مشغول تماشای این برنامه بوده و لحظه ای بیادماندنی در تاریخ کانال های ماهواره ای فارسی زبان در شرف وقوع است.

امروز پس از گذشت ۸سال از این واقعه هنوز مشخص نیست که کانال تلویزیونی و محلی “ان آی تی وی” به چه صورتی در آن شب در ماهواره “هات برد” “Hotbird”پخش شده و یا چه کسی هزینه آن را پرداخت کرده است. گروهی معتقدند که این اقدام راسا از سوی صاحبان ماهواره “هات برد”  “Hot Bird” صورت گرفته است تا منجر به مستقر شدن شبکه های تلویزیونی محلی لس آنجلس در این ماهواره شده و در نهایت منبع درآمد جدیدی برای صاحبان این ماهواره پر قدرت ایجاد کند. اما این تنها یکی از ده ها فرضیه  در این رابطه است. 

یکی از اعضای خانواده اصفهانی مذکور سریعا به لس آنجلس و تلویزیون محلی “ان آی تی وی” تلفن میزند و به علیرضا میبدی بواسطه پخش برنامه های این تلویزیون بسوی ایران تبریک می گوید! علیرضا میبدی که خبری از ماجرا نداشته ناباورانه تصور می کند که فردی در حال دست انداختن و شوخی با اوست و در نتیجه به این هموطن اصفهانی خود می گوید که “اگر راست می گویی شماره تلفنت در اصفهان را به ما بده تا به تو زنگ بزنیم”. اما حتی پس از برقراری این تماس نیز علیرضا میبدی و دیگر کارمندان تلویزیون “ان آی تی وی” قادر به باورکردن آن نبودند که برنامه هایشان در ایران قابل دیدن است تا اینکه سرانجام علیرضا میبدی سیبی را از روی میز بر می دارد و در یک لحظه تاریخی در جلوی دوربین تلویزیون می گیرد و از بیننده ساکن اصفهان می پرسد که “اگر الان مرا می بینی بگو که در دست من چیست؟” و بیننده اصفهانی نیز بمبی را میان کارکنان آن شب تلویزیون “ان آی تی وی” منفجر می کند: سیب!

دیگر زمان زیادی لازم نبود که تلفنها در سراسر ایران به صدا در آیند و این خبر را تبدیل به یکی از مهمترین اخبار روز کنند. و پس از آن بشقاب های ماهواره ای بمانند قارچ نه تنها در سراسر ایران بلکه در دیگر نقاط جهان که ایرانیان در آن قادر به دریافت سیگنالهای ماهواره “هات برد” بودند سر بر آورند تا به امروز که تعداد تلویزیونهای ماهواره ای فارسی زبان بیش از ۴۰ کانال رسیده است.امّا امروزه خبر افتتاح کانال ماهواره ای فارسی زبان دیگر برای مردم یک اتّفاق کم اهمیّت است!

شبکه های ماهواره ای در ارتباطی دوسویه با مخاطب، فارغ از ارتباط سنتی شبکه های تلویزیونی تک گفتمانی، تلاش کردند تا با پخش برنامه های جذاب و مطلوب، مخاطبین بسیاری را به سوی خود جلب کنند و اکنون اگرچه «شبکه های اجتماعی» سکاندار «عصر رسانه های نوین» محسوب می شوند اما همچنان «شبکه های ماهواره ای» از جایگاه حائز اهمیتی برخوردارند و مدیریت برآن از چالش های اساسی فراروی بسیاری از دولت ها محسوب می شود. شبکه عظیم برنامه های ماهواره ای با سرعتی شگرف و بی اعتنا به مرزهای سنتی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حقوقی، مجموعه ای نوین از چالشها و فرصتها را فراروی جوامع قرار دادند اما آنچه اهمیتی ویژه یافت ، انفعال و سردرگمی بسیاری از جوامع در رد یا قبول این امواج بی امان رسانه ای بود. در این میان آنچه قبل از همه مورد تهدید قرار گرفت اگرچه مقوله « فرهنگ » بود اما این جریان عملا به مبانی فرهنگی خلاصه نشد و به جهت پیوستگی موضوع «امنیت» به مولفه های متعددی همچون فرهنگ ، سیاست ، اقتصاد و .... به سرعت در بسیاری از جوامع به موضوعی امنیتی تبدیل شد که در آن تمدن صادر کننده امواج به تدریج و به شکلی نرم استیلای سیاسی و سلطه نوین خود را بر دیگر کشور ها تسری می بخشید . اگرچه در ظاهر و از منظر بسیاری از کارشناسان همچنان از جمله متأثرترین حوزه‌ها در تندباد توسعه ارتباطاتی امروز، تنها مقوله « فرهنگ» و «اخلاق» است که حتی اگر این رویکرد را بپذیریم باید آن را حاصل جایگاه رفیع فرهنگ در ملاحظات «امنیت ملی» کشورها جستجو کنیم . از اینرو بسیاری از اندیشمندان و محققان علوم اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جوامع ، به ویژه کشورهای در حال توسعه بر آن شدند تا ضمن مطالعه و بررسی عمیق و موشکافانه تاثیرات امواج جهانی ماهواره بر شالوده فرهنگ، نقاط آسیب پذیر و تهدیدهای موجود از این رهگذر را بشناسند و تدبیرها و راهکارهای سازندهای را پیشنهاد کنند.

  در ایران نیز سالهاست که اندیشمندان و کارشناسان مختلف هریک از منظر خود به این مهم پرداخته اند . دولت نیز در این حوزه دست به اقداماتی زده که شاید یکی از مهمترین آنها را باید در دوره مجلس پنجم و تصویب« قانون ممنوعیت بکارگیری تجهیزات دریافت ماهواره» جستجو کرد که خود قانونی قابل نقد و عملا ناکارآمد محسوب می شود و بررسی وضعیت فعلی جامعه نیز به خودی خود می تواند بیانگر این ناکارآمدی باشد . ما در این نوشتار به دنبال رابطه بین « برنامه های ناهواره ای » در مقیاس جهانی با مخاطب ایرانی ، موضوع « فرهنگ » و « جریان سلطه » هستیم .

 بیان مساله : 
      امـروزه وسـایـل ارتـبـاط جمعى در تمامى کشورها نقش مهمّى را در زمـیـنه هاى مختلف از جمله سیاسى، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگى ایفا مى کنند. اهمیّت رسانه هاى گروهى به جهت گسترش اطلاعات تا حدى است که دانـشـمـنـدان در تقسیم بندى مراحل تاریخى تمدن بشر، دوره خاصی را به زمان ظهور آن اختصاص داده اند. آلوین تافلر تـمـدن بـشـرى را بـه سـه مـرحـله تـقـسـیـم مـى کـنـد کـه شامل مرحله کشاورزى ، مرحله صنعتى و مرحله فراصنعتى یا عصر ارتباطات و اطلاعات است . او معتقد است در عـصـر فراصنعتى ، قدرت در دست کسانى است که شبکه هاى ارتباطى و اطلاعاتى را در اختیار خود دارند (تافلر، 1390: 11-24).
      فـنـّاورى مـاهـواره اى یـکـى از بـزرگ ترین دستاوردهاى علمى و مهندسى انسان پس از انقلاب صـنـعـتـى است که مـوجـب ظهور تـوانـمـنـدى گسترده ای در ارتـباطات جهانی شده است  . کـاربـردهـاى گـسترده این پدیده و تأثیر بسیار عمیقش بر پیشرفت هاى امروز جامعه انسانى، انکارناپذیر است با این وجود موضوع ماهواره به جهت کارکردهای متنوعش در قالب پخش جهانی برنامه های تلویزیونی ، در چند دهه اخیر به موضوعى جـهـانـى و بـسـیـار مـهـم تـبـدیـل شـده اسـت کـه شـنـاخـت کـاربـردهـا و مسائل مربوط به آن قابل چشم پوشى نیست. برخى پژوهشگران دانش ارتباطات با توجّه بـه کـاربردهاى متنوع و اغلب زیانبار و تهدید کننده برنامه هاى ارسالى از ماهواره، این پدیده را ابزارى کـارآمـد براى تهاجم به تمامیت کشورهاى جهان دانسته اند. از اینرو امروزه موضوع ماهواره ، به مبحث مهم و چالش برانگیزی در میان دولت ها تبدیل شده که جامعه اسلامی ما هم از آن خرج نیست . بررسی ها نشان می دهد در اکثر موارد ، کشورهای مختلف ماهواره را تنها از منظر یک ابزار تهدید آمیز فرهنگی مورد بررسی قرار داده اند . در مواردی نیز موضوع کارکرد سیاسی و حتی اخلاقی در میان دولت ها برجسته شده است حال آنکه اگر به دقت بررسی کنیم برآیند مسیر هرکدام از تهدیدهای فوق در نهایت به سوی نقطه ای دیگر متمرکز می شود که آن گسترش « سلطه غرب » بر جهان در ادامه فرآیند « جهانی شدن » است . این وجه از کارکرد ماهواره متاسفانه در اکثر کشورها چندان مورد توجه قرار نگرفته از اینرو اقدامات متقابل ، اکثرا تک بعدی و غیرکارآمد بوده است . نباید فراموش کنیم محصولات فرهنگی امروز به سرعت از بسترهای محلی خود رها و جهانی می شوند و چه بسا فرهنگ جهانی هرچه باشد صرفا حامل هویت فرهنگی ، جغرافیایی یا ملی خاصی نخواهد بود (Tomlinson,1999:28) و ترکیبی باشد از فرهنگی خودساخته ، حاصل رسانه و اینگونه است که می بینیم درطی این فرآیند جهانی شدن ، انسان فارغ از قید و بندهای سنت و طبیعت ، دارای آزادی و استقلال عمل چشمگیری است که باید در فضای اجتماعی بسیار پهناور ، دنیا و هویت خود را بسازد(Giddens,1994:7 )
      ما در این نوشتار به دنبال پاسخ به این سوال اساسی هستیم که شبکه های ماهواره ای چگونه به عنوان ابزار سلطه همه جانبه غرب بر دیگر کشورهای جهان عمل می کنند ؟ و به دنبال اثبات این فرضیه هستیم که شبکه های ماهواره ای در راستای اهداف امپریالیسم رسانه ای غرب از طریق تغییر در ارزشها ، هنجارهاو آداب و رسوم و یکسان سازی هویت های دینی ، فرهنگی و قومی در ابعادی جهانی تلاش می کنند تا نظام سلطه خود را در سطح جهان گسترش دهند .

 چارچوب نظری
     بهره گیری از « نظریه امپریالیسم رسانه ای» و کاربست مقوله « رسانه » در فرآیند تسلط سیاسی، اصلی ترین مبنای نظری مقاله حاضر را شکل می دهد.  نگرش ما به تاثیرات شبکه های ماهواره ای ـ به طور خاص اثر گذاری آن بر مولفه های دینی، قومی و فرهنگی ـ سلبی و تهدید ‌محور خواهد بود لذا، ضمن ادای احترام به نظر اندیشمندانی که با تأکید بر جنبه‌های مثبت ارتباطات و رسانه ها بر گسترش مبانی فرهنگ ساز شبکه های ماهواره ای در جامعه تاکید دارند ، تمرکز ما بیشتر معطوف به آثار منفی و مخربی است که وسایل ارتباطاتی چون ماهواره می‌توانند در ابعاد مختلف هویتی یک جامعه ایجاد کنند. بدیهی است توجه به کارکردهای منفی هرگز به معنای نادیده گرفتن ره‌آوردهای مثبت و سازنده اینگونه ابزارها نیست .
      بسياري از كارشناسان وصاحبنظران معتقدند امروزه اطلاعات، گرانبهاترين چيز براي همه است .تا آنجا كه برخي به صراحت مي گويند « اطلاعات قدرت است » (ناي ، 1389: 37) با اطلاعات و كنترل آن مي‌توان به همه چيز دست يافت. با توجه به ارتباط جدا نشدني اطلاعات وتكنولوژي هاي رسانه برخي نظريه‌پردازان ارتباطات بيان مي كنند ؛ امروز جهان در دست كسي است كه رسانه‌ها را در اختيار دارد. به‌دلیل قدرت و سلطه رسانه‌ها و حجم بالای انتقال فرهنگی رسانه‌ها به‌ویژه رسانه‌های مدرن، برخی از نویسندگان چون "گیدنز " ، همچنان « امپریالیسم فرهنگی » را در چارچوب تبیین رسانه‌ای آن ارائه می‌کنند. ایشان می‌گوید: «موقعیت برتر کشورهای صنعتی و بیش از همه‌ ایالات متحده آمریکا در تولید و گسترش رسانه‌ها سبب شده است که بسیاری از محققان از امپریالیسم رسانه‌ای سخن بگویند.»(گيدنز ، 1377: 586) نكته مهم اينكه پيروان اين ديدگاه ، « پديده جهانی شدن » را نیز به‌مثابه شکلی از «امریکایی شدن»که برای دولت ایالات متحده و منافع شرکت‌های خصوصی آن سودمند است دانسته وآنرا با «امپریالیسم فرهنگی» ملازم می‌داند.(گريفيتس،1388: 99) و با توجه به قدرت رسانه اي غرب واستفاده غرب از رسانه براي يكپارچه سازي فرهنگي وبخصوص اثر پذيري مخاطبان جهاني از توليدات فرهنگي ورسانه اي معتقدند نوع جديدي از استعمار شكل گرفته كه در آن موضوع فرهنگ وابزار رسانه از شاخصه هاي اصلي محسوب مي شوند والبته هدف آن سلطه اقتصادي وسياسي است . به گفته آنتونی اسمیت، یکی از محققان برجسته رسانه‌های همگانی: تهدید استقلال کشورها از سوی ارتباطات الکترونیکی جدید در اواخر قرن بیستم می‌تواند از استعمار در گذشته خطرناک‌تر باشد. رسانه‌های جدید بیش از دیگر تکنولوژی‌های پیشین غرب از قدرت و نفوذ عمیق به دورن فرهنگ دریافت‌کننده برخوردارند. نتیجه اين امر می‌تواند ویرانگری پایان‌ناپذیر و تشدید تناقض‌های اجتماعی در جوامع در حال توسعه امروز باشد.(گيدنز ، 1377 : 587)
      نظريه امپرياليسم رسانه اي بر اين نكته تاكيد دارد كه كشور هاي كوچك هويت خود را با توجه به القايي كه از طرف رسانه هاي كشور هاي بزرگ صورت مي پذيرد از دست مي دهند .اين وضعيت درست شبيه به اين است كه در يك جامعه فروشگاه هاي كوچك به خاطر تاسيس فروشگاه هاي زنجيره اي بزرگ آرام آرام رونق اقتصادي خود را از دست مي دهند وانحصار بازار به دست فروشگاه هاي بزرگ مي افتد .حال زماني كه شركت هاي بزرگ رسانه اي در صدد غلبه بررسانه هاي كوچك هستند رسانه هاي كوچك توسط آنها بلعيده مي شوند و حتی بعضي معتقدند كه امپرياليسم رسانه اي منجر به ايجاد سوگيري در ارائه اطلاعات ونادرستي ارائه اخبار مي شود(Crystal.2007:200)
       نظريه امپرياليسم رسانه اي بیان می دارد وقتي كشور هاي جهان اول به ويژه آمريكا فرآورده هاي فرهنگي خود را به بقيه جهان وبويژه جهان سوم صادر مي كنند فرهنگ وهنر بومي همه مردم وهمه عامه در معرض خطر وتهديد قرار مي گيرد وفرآورده هاي خارجي جايگزين آنها مي شود.اين ايده منجر به نوعي يكسان سازي در اشكال هنري در جهان مي شود.علاوه براين صنايع فرهنگي بطور روز افزوني در دست تعداد اندكي از غولهاي رسانه اي قرار مي گيردكه صرفا به دنبال كسب پول ودرآمد هستند (2001.Harman) در منطق امپرياليسم رسانه اي بيش از هر چيز به نگراني هايي در خصوص يكسان سازي جهان توسط فرهنگ غربي وبطور مشخص آمريكا توجه مي شود ودر حالتي شديدتر اين رويكرد معتقد است كه سلطه جهان در اشكال فرهنگي هدفي آشكار براي دولت ملت ها يا شركت هايي است كه فرهنگ صادر مي كنند ( الكساندر،1385)
       پيروان اين نظريه بيش از هرچيز به اهميت ونقش رسانه ها در مديريت جهان مي انديشند واز آنجا كه قدرت مطلق رسانه اي در جهان امروز در دست غرب ( بطور مشخص كشور آمريكا ) نهفته است سعي در برجسته تر نشان دادن خطر جهاني شدن فرهنگ آمريكايي ونابودي خرده فرهنگها وحتي فرهنگ هاي كهن ديكر ممالك دارند اما اين ديدگاه براساس سه پيش فرض است كه شكل مي گيرد در واقع اين سه را بايد اركان ومفروضات اصلي نظريه امپرياليسم رسانه اي بدانيم :

1-    در محتواي توليدات هاي رسانه اي ومحصولات فرهنگي غربی پيام هایی خاص وعمدتا با مفاهيم آمريكايي وجوددارد
2-    اكثر مخاطبان مي توانند اين پيام نهفته يا آشكاردر اين برنامه ها را دريافت نمايند
3-    اين پيام در ميان مخاطبان كشورهاي مختلف تقريبا بطور يكسان دريافت مي شود
     این موضوع یعنی تاثیر رسانه ها از موضوعات مناقشه برانگیز و مورد اختلاف میان پژوهشگران است که سیر تحولات آن از اثرگذاری های شبکه های ماهواره ای ؛ از افول « فرهنگ » تا ظهور « سلطه »قطعی تا اثرگذاری های مقطعی و محدود بر مخاطبان تغییر یافته ، با اینحال در دهه های اخیر کارشناسان بر اثرگذاری های مشروط و در عین حال قوی سانه ها بر مخاطبان تاکید دارند .از اینرو لازم است برای پیشبرد بحث از برخی نظریات در حوزه تاثیر رسانه نیز کمک بگیریم .
     یکی از نظریه های مهم در این حوزه « نظریه کاشت » است که توسط "جورج گربنر" در سال 1960 ارائه شد . او معتقد است مخاطبان در دریافت پیام های رسانه ای به خصوص تلویزیون مانند زمین مستعدی هستند که می توان هرچه را خواست در آن کاشت و پرورش داد . بنابراین ، معنا توسط رسانه ها تولید می شود و مخاطبان با پذیرش چنین معناهایی به همدیگر نزدیکتر می شوند (بهرامی کمیل،25:1388) کانون تمرکز « نظریه کاشت » بر بررسی تاثیر تصویر تصویر سازی تلویزیون از واقعیت بر فهم مخاطبان از واقعیت قرار دارد (ویمر و دومینیک، 712:1384) « نظریه کاشت » یا « اشاعه » برای ارائه الگویی از تحلیل تبیین شده است تا نشان دهنده تاثیر بلند مدت رسانه هایی باشد که اساسا در سطح برداشت اجتماعی عمل می کنند (گونتر،310:1384) و« سبکه های ماهواره ای » یکی از مهمترین این رسانه هاست .
      نظریه مهم دیگر در این حوزه که ما را در باور و تاییذ « نظریه امپریالیسم رسانه ای » یاری می کند « نظریه برجسته سازی » است . مطابق این نظریه رسانه ها با اهمیت دادن و برجسته کردن برخی اخبار و موضوعات آن ها را در دستور کار جامعه قرار می دهند و با وزن بخشیدن به آنها نیروهای جامعه را به آنم مشغول می کنند (بهرامی کمیل ،22:1388) بنابر این نظریه ، محتوای رسانه ها درک عموم مردم را از میزان اهمیت موضوع تحت تاثیر قرار می دهند . به دیگر سخن به موجب این نظریه اهمیت موضوع از نظر مردم تابع میزان اهمیتی است که رسانه ها به آن موضوع می دهند (دهقان ،8:1378) « برجسته سازی » امروزه از مهمترین تاکتیک های جنگ نرم محسوب می شود که برای اولین بار توسط روزنامه نگاری به نام "والتر لپمن" به کار برده شد (محمدی سیف ،64:1392)
        در انتها باید به نظریه مهم « معنا در بازنمایی رسانه ای » اشاره کنیم . طبق نظر "استوارت هال" هویت فرهنگی در چهار چوب بازنمایی شکل می گیرد (عاملی ،1385) باز نمایی بخشی اساسی از فرآیندی است که به تولید معنا و مبادله آن میان اعضای یک فرهنگ می پردازد و شامل استفاده از زبان ، نشانه ها و تصویرها می شود که بازنمایی را پدید می آورد (Hall&Jhally.2007:15) به این ترتیب جهان جهانی است که در آن رسانه های جمعی نقش مهم و اساسی در چگونگی ادراک ما و جهانمان ایفا می کنند . این جهان جهان تصاویر است . تصاویری که اغلب بطور خودآگاه هویت و جایگاه افراد را دستکاری و به نوعی بازنمایی می کند. اکنون دیگر چیزی که انسان از آن برداشت می کند یک «تصویر» ساده نیست بلکه یک «تصور»است (Mollo,1974:109)

 رسانه ، فرهنگ ، امپریالیسم
       توسعه فن‌آوری اطلاعات و رسانه‌های جمعی در قرن بیستم ، بیش از همه ، فرهنگ جوامع را تحت تأثیر قرار داد. با عبور رسانه های جهانی از مرز ها و ورود به درون خانه ها ، عناصر سازنده فرهنگ ، اعم از ارزشها و هنجارها ، آداب و رسوم و حتی زبان ملت‌ها ، در تأثیر و تأثری فزاینده با یکدیگر قرار گرفتند. این امر به ورود مفهومی‌جدید در ادبیات سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی جهانی در دهه ۱۹۶۰ بخصوص پس از پایان جنگ سرد انجامید که به «جهانی شدن» موسوم گشت .تحول در عرصه « فرهنگ » در عصر « جهانی شدن » با چنان سرعتی به پیش رفت که برخی تحلیلگران با ابراز نگرانی از فروکاهیدن فرهنگ به کالایی بی ارزش ، متذکر شدند فرهنگ غرب در حال تبدیل شدن به تنها تأمین کننده سوخت موتور جهانی شدن شده است . آنها معتقد بودند به تدریج ، نقش فرهنگ های بومی در سطحی جهانی در حال نابودی است و پیش بینی می شد ادامه این روند با تاثیر بر روابط بین الملل ، در نهایت استقلال رفتاری مجموعه‌های ملی را تا حد زیادی کاهش داده و در مقابل ، مجموعه‌های فراملی در سطحی جهانی رشد کنند . در این حوزه ، لوازم ارتباط جمعی مانند « ماهواره‌ها » نقش انکار ناپذیری البته در کنار « اینترنت » و « شبکه های اجتماعی » ایفاء می کنند و به وضوح می توان دید در مواردی غول‌های ارتباطی به شکلی عجیب بر تصمیم‌گیری‌های بین‌المللی و ملی اثر می‌گذارند. بنابراین ، دور از انتظار نیست که فرهنگ‌های ضعیف و بدون پشتوانه  در برابر اثرگذاری فرهنگ‌های جهان‌گستر به مدد رسانه ها ، بی پناه و دست‌خوش دگرگونی ‌شوند.در این فرآیند « دگرگونی فرهنگی » ، اجزای گوناگون یک فرهنگ با گذشت زمان ، دچار تغییر ، تعدیل یا حتی فروپاشی میشوند. 
    این مهم از همان ابتدا مورد توجه رهبران سیاسی سایر کشورها قرار گرفت بطوریکه به عنوان مثال برای‌ نخستین‌ مرتبه‌، "یورهوک‌ کنن‌"، رییس‌ جمهوری وقت‌ فنلاند در گردهم‌آیی‌ کارشناسان‌ ارتباطی‌ یونسکو در دانشگاه‌ "تامپر" فنلاند در سال‌ ۱۹۷۱ در سخنرانی‌ خود با انتقاد از وضعیت‌ ارتباطی‌ نامطلوب‌ بین‌ کشورهای‌ غربی‌ و دیگر کشورها گفت‌:کارشناسانی‌ که‌ در اینجا اجتماع‌ کرده‌اند، در بررسی‌های‌ خود نشان‌ داده‌اند کشورهای‌ غربی‌ و دیگر ممالک‌ در حال‌ توسعه‌ در زمینه‌ اطلاعات‌، تحت‌ تأثیر شدید صادرات‌ ممالک‌ صنعتی‌ غربی‌ به‌ویژه‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ قرار دارند، به‌ گونه‌ای‌ که‌ می‌توان‌ وضعیت‌ حاکم‌ در سطح‌ بین‌المللی‌ را «امپریالیسم‌ خبری‌» توصیف‌ کرد (قوام، ۱۳۸۲: ۷)
      در فضای آکادمیک نیز ، اندیشمندانی نظیر "هربرت شیلر" و "آلن ولز" با طرح نظریه «امپریالیسم فرهنگی» عنوان کردند که احاطه رسانه ای کشورهای جهان سوم به وسیله قدرت‌های غربی، به تحمیل فرهنگ مسلط و از میان رفتن فرهنگ ملل زیر سلطه میانجامد.افزون بر این، اندیشمندانی نظیر "آنتونیو نگری"، و "مایکل‌هارت"، در اثر معروف خود عنوان کردند گونه جدیدی از حاکمیت یا امپراتوری جدید که تا حدود زیادی بر پایه‌ ارزش‌های آمریکایی قرار دارد، تکوین یافته است . مهم‌ترین ابزار این امپراتوری برای استیلا نیز شبکه‌های ارتباطی به ویژه «ماهواره» و «اینترنت» به عنوان عالی‌ترین نمونه است. (کاکاوند، ۱۳۸۰(در این راستا و طبق نظریه امپریالیسم رسانه ای،موقعیت برتر دولت‌های صنعتی و بیش از همه، ایالات متحده امریکا در تولید گسترش رسانه‌ها موجب پیدایش یک امپراتوری فرهنگی و از بین رفتن استقلال فرهنگی دولت‌های ضعیف می‌شود. "شیلر"، کارکرد «امپریالیسم‌ رسانه ای»‌ را «دست‌کاری‌ در مغزها و قلب‌ها» میداند و "یورگن‌‌هابرماس‌" آن را «تحمیل‌ نیازهای‌ اجتماعی‌« ارزیابی می‌کند.( شریعتی و رازانی ،1390)
      امپریالیسم فرهنگی در کنار امپریالیسم رسانه ای میکوشد با توسل به ابزارهای رسانه ای، با تخریب و تقبیح ارزشها و آرمانهای مورد احترام جوامع هدف هنگام ترویج و تبلیغ جذابیتهای فرهنگی خود و پنهان ساختن جنبه‌های منفی، ناپسند و ناعادلانه آن، به نفوذ، اثرگذاری و تسلط هرچه بیشتر بر ساختارهای سیاسی و اقتصادی آن جوامع دست یابد. آنچه باعنوان اشاعه شیوه زندگی آمریکایی در برنامه سیاست خارجی ایالات متحده تعقیب می‌شود، در این راستا قابل‌ارزیابی است. (کاکاوند ،1380)

  ماهواره، تهاجم فرهنگی و دولت ها
      آگاهی از این رویکرد ابزارهای نوین ارتباطی یعنی «شبکه های ماهواره ای» دولت ها را مجبور به عکس العمل های متفاوتی کرد . شبکه های ماهواره ای  با توجه به جذابیت های فراوان برنامه ها ، سهولت در دسترسی و کاربردوهزینه پایین تهیه آن از همان ابتدای پیدایش یعنی اواسط دهه 1980 به سرعت به همه‌گیرترین وسایل ارتباطاتی در جهان تبدیل شد و ناگزیر دولت ها را به جهت گیریهایی متفاوت سوق داد. در یک تقسیم بندی واقع بینانه می توان گفت در نهایت هریک از دولت ها در مقاطع مختلف زمانی یکی از رویکردهای ذیل را اتخاذ نمودند و حتی در رویکرد خود تغییر ایجاد کردند :
1-    دولتهایی که نه تنها نصب آنتن‌های ماهواره ای را مجاز دانستند، بلکه تسهیلاتی نیز برای دریافت این برنامه‌ها برای مردم فراهم آوردند. 
2-    دولت هایی که مانعی برای گسترش دیش های ماهواره ایجاد نکردند، اما مالیات و عوارضی برای آن در نظر گرفتند.
3-    دولت هایی که در نهایت استفاده از برنامه‌های ماهواره ای را مجاز دانستند اما خود را ملزم به تولید محصولات رقابتی نمودند .
4-     دولت هایی که از همان ابتدا با ایجاد محدودیتهای قانونی مانع ورود ماهواره به خانه های مردم شدند و فورا به راه حلهای رقابتی برای جلب رضایت شهروندان خود اندیشیدند.
5-     کشورهایی که با تمام امکانات سخت افزاری و نرم افزاری خود تنها تلاش نمودند تا در دریافت برنامه های ماهواره ای از سوی شهروندان محدودیت ایجاد کنند.
6-     کشورهایی که بی تفاوت به موضوع هیچ تصمیم رسمی‌ و قانونی مشخصی در مقابل این پدیده نگرفته و اقدام رقابتی نیز به عمل نیاوردند.
        اگرچه هریک از دولت ها موضع گیری متفاوتی را در سیاست خود طراحی کردند اما در نهایت نتیجه برای همه آنها یکسان بود ؛ نفوذ شبکه های ماهواره ای ؛ از افول « فرهنگ » تا ظهور « سلطه »بنیان های فرهنگی ، ارزش ها و باورهای مورد نظر مالکان شبکه های ماهواره ای به درون مرزها .! بخصوص آنکه اولا امکان جلوگیری کامل ورود برنامه های ماهواره ای به خانه ها وجود نداشت و در ثانی امکان رقابت با غول های رسانه ای غربی یا همان آمریکایی در عمل برای هیچ کشوری میسر نشد واینچنین بود که ملتهای بزرگ به ویژه ممالک دارای تمدنهایی کهن و ایدئولوژیهایی بزگ جهانی، خود را در معرض تهاجمی‌بنیانکن یافتند؛ همان چیزی که از آن تحت عنوان«تهاجم فرهنگی» یاد می کنیم . ماهواره با در هم نوردیدن فرهنگ ، باور های دینی ، هویت های فردی و اجتماعی ، علائق قومی و رواج ارزش های جدید در واقع به ابزاری برای اعمال « قدرت » تبدیل شد که دامنه شمول آن باور ، و قلب مخاطبین جهانی اش بود و اینچنین بود که « تهاجم فرهنگی از طریق ماهواره به قصد تضعیف باورهای دینی و تعهدات اخلاقی و تشویق بیبند و باری، تضعیف نهاد خانواده و دیگر شئون اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، دغدغه‌هایی جدید برای اندیشمندان اجتماعی جوامع هدف پدید آورد. (گیدنز، ۱۳۷۴: ۳۶) 

 ایران و شبکه‌های ماهواره ای
      برای اولین بار تجهیزات ماهواره ای در اواخر سال ۱۳۷۱بود که وارد خانه های مردم ایران شد. در آن زمان گیرنده‌ها دارای سیستم آنالوگ بودند و تنها تعداد محدودی از کانالهای اروپایی، هندی و عربی برای مردم قابل دریافت بود . نخستین گیرنده‌های مجهز به سیستم دیجیتال در سال ۱۳۷۹ از طریق بازارقاچاق وارد کشور شد و از آن پس بود که مردم توانستند به راحتی صدها شبکه متنوع ماهواره ای را در خانه خود دریافت کنند .در حال حاضر بیش از سی ماهواره، برنامه‌های مربوط به بیش از سه هزار شبکه را در کشور منعکس می‌کنند واگرچه سیاست اصلی دولت در مواجهه با این پدیده رویکرد حذفی است لیکن متولیان رسمی حوزه فرهنگ از نفوذ 71درصدی ماهواره در پایتخت و نفوذ پایین تر در دیگر شهرها سخن به میان می آورند ( تابناک،1393) از اینرو اگر چه دولت در کنار « تصویب قانون ممنوعیت بکارگیری تجهیزات دریافت از ماهواره » در سال 1373 و سیاست سلبی تلاش نمود تا با بهره گیری از توان صدا و سیما و گسترش عمدتا کمی شبکه ها اقدامی رقابتی در مقابله با پدیده ماهواره پیش بگیرد اما به نظر می رسد آمارها حکایت از عدم موفقیت در این پروژه دارند و بخصوص نگرانی ها از آنجا تشدید می شود که در خبرها آمده ؛ در حال حاضر آمریکایی‌ها مشغول نصب ۱۴ ماهواره در ارتفاع پایین‌تر از ۱۰۰۰ کیلومتر هستند که  پس از آن همه مردم به راحتی می‌توانند با موبایل‌هایشان شبکه‌های ماهواره ای را در کوچه و خیابان دریافت کنند (تابناک ،1393).
       شبکه های ماهواره ای را باید در یک مجموعه رسانه ای و شامل تمام شبکه های قابل دریافت ، مورد مطالعه قرار داد با اینحال جداً از تأثیرات برنامه‌های عمومی شبکه های ‌ماهواره ای که تعدادشان به صدها شبکه به زبان های مختلف می رسد ، نمی توان نقش اساسی شبکه‌های فارسی‌زبان را نادیده انگاشت و به مطالعه موردی آنها نپرداخت . تعداد این شبکه ها اکنون بیش از صد شبکه است و اگر چه اولین شبکه‌های فارسی زبان که با حمایت مالی آمریکا و اروپا راه اندازی شدند بیشتر به گروهای سیاسی تعلق داشتند، اما دامنه حضور و کارکرد آنها در حال حاضر بسیار متنوع و گسترده شده است . ما در ادامه سعی خواهیم کرد بر اساس یک طبقه بندی محتوایی به مطالعه سریع و اجمالی مهمترین شبکه های ماهواره ای فارسی زبان (و در مواردی غیر فارسی زبان ) براساس کارکرد و هدفگذاری آنها بپردازیم :
•    شبکه های خبری - سیاسی :
         این شبکه ها همانطور که از نامشان پیداست عمدتا با رویکرد سیاسی به فعالیت می پردازند . از اهداف مشترک این شبکه ها مخالفت با نظام جمهوری اسلامی بوده که در کنار آنها شبکه های مروج قومیت گرایی و تجزیه طلبی را نیز می توان مورد مطالعه قرار داد . مهمترین این شبکه ها که با حمایت مالی دولت امریکا و انگلیس اداره می شوند شبکه صدای آمریکا (VOA) و بی بی سی (BBC ) هستند که البته در کنار مباحث سیاسی توجه عمیقی هم به مباحث جذاب تفریحی و سرگرمی دارند . به جز این دو شبکه می توان از شبکه های پارس تا وی ، سیمای آزادی ، کانال وان ، اندیشه ، کومله  و ... نام برد . شبکه یورو نیوز هم با راه اندازی بخش فارسی حضور فعالی در این حوزه دارد . به این شبکه ها می توان شبکه های غیر فارسی زبان AZTV متعلق به کشور آذربایجان ،TRT6متعلق به کشور ترکیه و شبکه های کردزبان آسوسات(عراق ) ، گونز تی وی(آمریکا) ، کالی کردستان (عراق ) ،کومولا تی وی (سوئد)، جماور(کردستان عراق)، کرد وان (فرانسه ) ،کرد ست (عراق ) ، کردستان تی وی(عراق ) ، کی بی سی (سوئد)، زاگرس (عراق) ، تیشک تی وی ( فرانسه )، سپیده (عراق) رجحلت تی وی (سوئد) رج تی وی (دانمارک) پیام (عراق) نوروز تی وی (عراق) و کانال چهار(عراق) را افزود که عمدتا با اهداف سیاسی و رویکرد خبری تحلیلی مباحث تجزیه طلبی و قومیت گرایی را در جایگاه « اوپوزوسیون » پیگیری می کنند . 
•    شبکه های دینی :
       بخش قابل توجهی از شبکه های ماهواره ای به تبلیغ ادیان و مذاهب اختصاص دارد . ظاهرا گردانندگان شبکه های ماهواره ای دریافته اند که به راحتی می توانند از طریق این شبکه جهانی با مخاطبین و هم کیشان خود ارتباط سازنده تری را برقرار کنند و یا در جذب پیروان جدید موفق تر باشند . بررسی شبکه های دینی ماهواره ای نشان دهنده این نکته است که در بسیاری از موارد شبکه های مذهبی دقیقا در جهت ترویج افکار افراطی گام برمی دارند از جمله شبکه های متعلق به وهابیت که از قضابا سودجویی از افراطی گری شبکه های موسوم به شیعه ، بطور گسترده ای در جهت تبلیغ وهابیت و دامن زدن به دعواهای فرقه ای گام برمی دارند . بخش مهم دیگری از این شبکه ها هم به تبلیغ آیین مسیحیت و گسترش کلیساهای خانگی اختصاص دارد . برآیند این برنامه ها مبین وجود شبکه ای بسیار وسیع دارای برنامه ریزی دقیق و هدفمند در داخل و خارج از کشور است (گزارش مانیتورینگ سیما ،46:1390)
       مهمترین شبکه های ماهواره ای با رویکرد دینی عبارتند از : شبکه شیعی اهل بیت (آمریکا) شبکه شیعی اهل البیت ( عراق ) شبکه شیعی فدک (انگلستان )شبکه شیعی امام حسین تی وی (عراق) شبکه شیعی کربلا(عراق)، شبکه مسیحی محبت (آمریکا) ، شبکه اهل سنت نور تی وی (عربستان) ، شبکه مسیحی نجات تی وی (ارمنستان ) شبکه شیعی زهرا تی وی (ترکیه ) شبکه وهابی وصال فارسی (کویت)، شبکه شیعی ولایت تی وی (ایران) ، شبکه شیعی ثامن تی وی ( ایران) شبکه مسیحی ست سون ( آمریکا ) شبکه شیعی سلام تی وی (آمریکا) شبکه اهل سنت کلمه (عربستان ) و .....
•    شبکه های فیلم ، سرگرمی و خانوادگی :
      این شبکه ها از مهمترین و پرطرفدارترین شبکه های ماهواره ای فارسی زبان محسوب می شوند . مهمترین برنامه های این شبکه ها در حوزه سرگرمی و با مخاطب خانواده طراحی می شود . از پرطرفدارترین این شبکه ها عبارت است از : شبکه فارسی وان ، شبکه من و تو ، جم تی وی ، شبکه آی سی سی ، ایران اف ام تی وی ، ایران پی اس تی وی ، ام بی سی پرشین ، مووی وان ، تی وی بیست ، تی وی پرشین وان ، پی ام سی فالمیلی ، پرشین فیلم نیو ایران ام ان تی وی و ..... 
•    شبکه های موسیقی :
       این شبکه ها نیز طرفداران بسیاری را به خود اختصاص می دهند که عمده فعالیت آنها به پخش کلیپ های مختلف از خوانندگان معروف قبل از انقلاب ، خوانندگان زیرزمینی داخل کشور ، خوانندگان جوان ایرانی و خوانندگان غربی اختصاص دارد . محبوب ترین این شبکه ها عبارتند از : پی ام سی میوزیک ، ایران میوزیک ، ایران بیوتی ، ای بی سی وان ، آوا میوزیک  و ....البته شبکه های غیر فارسی زبان بسیار مختلفی هم در شبکه های ماهواره ای وجود دارد که بطور تخصصی به پخش کلیپ ها و حتی کلیپ های «پورنو» می پردازند مثل شبکه 4 ، نکس وان ، پولو  ..... و نیز ده ها شبکه موسیقی عرب و ترک .
•    شبکه های ورزشی :
      ورزش اگرچه از جذابیت های بسیاری برخوردار است اما جالب است که بدانیم هیچ شبکه فارسی زبان ماهواره ای به طور خاص به موضوع ورزش نمی پردازند با اینحال شبکه های ورزشی بسیار معروفی در ماهواره قابل دریافت هستند که علاقمندان خاص خود را دارد از جمله مجموعه شبکه های دبی اسپرت و شبکه هورس (ویژه اسب دوانی ) یا شبکه فیشینگ ( ویژه ماهی گیری )
•    شبکه های تجارت جنسی :
        بخش بسیار مهمی از شبکه های ماهواره ای بطور خاص به موضوع پورنوگرافی و تجارت جنسی می پردازند . سوای آن در بخشی از ساعات شبانه روز اکثر شبکه های اروپایی نیز بطور ویژه به این نوع برنامه ها اختصاص دارد که خود باعث برهم خوردن سلامت اخلاقی شبکه های ماهواره ای در معنای عام شده است با اینحال هیچ شبکه فارسی زبان بطور مشخص به این موضوع اختصاص ندارد اما جالب است که ده ها شبکه عربی « پورنو » و نیز شبکه معروف اروتیک و حتی شبکه پورنوی سکس ست بطور ثابت و شبانه روزی خط تلفن ویژه ایرانیان دایر نموده اند و بطور گسترده ای مخاطبان فارسی زبان را به خود جذب نموده اند . جالب اینکه در این حوزه زبان فارسی ، هم رده زبان انگلیسی و عربی به عنوان زبان بین المللی محسوب می شود!!!.
•    شبکه های رسمی دولت ها :
     بخش مهمی از کانال های ماهواره ای هم به شبکه های رسمی دولتی کشورهای مختلف اختصاص دارد که هدف آنها انعکاس رسمی اطلاعات و اخبار کشور برای هم وطنان خارج از کشورشان است که در کنار آن برنامه ها و دیدنی های کشورشان به رویت بینندگان سایر کشورها نیز می رسد .همچون شبکه دویچه ووله آلمان ، رای فرانسه ، تی آر تی ترکیه ، زد دی اف آلمان و ده ها شبکه اروپایی ، آفریقایی و عرب که با نام کشور خودشان بر روی شبکه عظیم ماهواره ای حضور دارند .

 ماهواره و پیام های سلطه :
       دیدیم برنامه های شبکه های ماهواره ای به هفت دسته قابل تقسیم هستند و سایر برنامه ها را نیز می توانیم در هرکدام از این طبقات مورد مطالعه قرار دهیم . شبکه های فارسی زبان هم تقریبا در تمام این طبقه بندی ها جای دارند اما حال سوال اصلی این است که این شبکه ها که در ظاهر هرکدام اهداف خود را پیگیری می کنند در واقع چه برنامه ها و پیام هایی را برای مخاطبین خود ارسال می کنند و از همه مهمتر این چگونه در خدمت جریان سلطه قرار می گیرد ؟ به عبارت دیگر محتوای هر برنامه و مخاطبین هرشبکه مشخص است و اگر از شبکه های خاص «اوپوزوسیون» نظام بگذریم هرکدام از آن شبکه ها برنامه های خود را پیگیری می کنند حال چگونه ممکن است این برنامه ها در خدمت هدفی فراتر به نام «سلطه» باشد ؟ برای پاسخ به این سوال اجازه دهید بحث مان را با مروری بر دو مفهوم مهم یعنی « جهانی شدن » و نظریه « هانگتینتون » ادامه دهیم :
•    جهانی شدن 
       خیلی ها « جهانی شدن » را معادل « جهانی سازی » و « غربی سازی » و البته در نهایت « آمریکایی سازی » می دانند که خود موضوع جالب و جداگانه ای است و البته تاحد زیادی هم نزدیک به حقیقت اما همان طور که می دانیم تا کنون نظریه های مختلف و بسیاری درباره ی جهانی شدن مطرح شده است که نگرش های گوناگونی را در بر می گیرد.یکی از مهمترین این نظریه پردازان آنتونی گیدنز است . او جهانی شدن را با تئوری فشردگی زمان و مکان توضیح می دهد. به عقیده ی گیدنز برای درک جهانی شدن باید به نحوه ی گسست از جامعه ی سنتی و گذر به جامعه ی مدرن پی برد. گیدنز ابزار چنین درکی را توجه به جایگاه زمان،مکان و فرایند تحول آن ها می داند (گل محمدی.1389: 48). از نظر گیدنز جهای شدن حاصل بر هم خوردن نظم سنتی فضا و زمان است که به واسطه ی جدایی فضا و زمان از مکان پدید می آید. این فضا و زمان جداشده از مکان در گستره ای نامتناهی بایکدیگر ترکیب و هم آهنگ شده، امکان کنش و روابط اجتماعی را در جامعه ای بسیار بزرگتر فراهم می کنند. بنابراین گستره ی تاثیرگذاری و تاثیرپذیری اجتماعی هم بسیار فراخ تر شده است، جامعه ی جهانی شکل می گیرد و جهانی شدن معطوف به انواع پیوند و رابطه ی فرد با این جامعه ی جهانی است (گل محمدی، همان :51)
       گیدنز تحت عنوان «از جاکندگی مناسبات اجتماعی» بیرون آمدن از شکل های زندگی، ترکیب کردن مجدد آن ها در طول زمان و مکان و همچنین تشکیل مجدد بسترهایی که بار دیگر این مناسبات را ایجاد می کند را توضیح میدهد . فرآیندهای« از جا کندگی» و «باز جاگیری»، امروزه در دوره ی تعمیق یکپارچگی جهانی، این اثرات بیشتر از گذشته ظاهر می شوند (گیدنز،171:1384 )گیدنز همچنین جهانی شدن را دارای پیامدهای دور و دراز و گاه  غیر قابل پیش بینی می داند. او این نتایج و پیامدها را تحت عنوان مخاطره توضیح می دهد، مخاطره های زیست محیطی، بهداشتی از این گونه هستند (گیدنز. 1386) یکی از تاثیرات مهم جهانی شدن بر حوزه « فرهنگ » است بدین صورت که ،فروریزی مرزها و فضاهای محدود، موجب « برخورد فرهنگ ها » با یکدیگر و با« فرهنگ جهانی» می شود که در اثر این برخورد، با فرهنگهای دیگر مستحیل می شوند، برخی دیگر موضعی سرسختانه و ستیزآمیز نسبت به فرهنگ مهاجم اتخاذ می کنند. شماری از فرهنگ ها به همزیستی مسالمت آمیز تن می دهند و تعدادی هم گفت و گو و تبادل فرهنگی را گریزناپذیر می دانند.از طرف دیگر درست است که فرایند جهانی شدن به همگونی و یکدست شدن فرهنگ و تفاوت زدایی و تنوع زدایی می انجامد، ولی نوع دیگری از همزیستی ها، آمیزش ها، تفاو تها وخاص ها را هم پدید می آورد. (گل محمدی، 1389).
•    نظریه هانگتینتون

 
      "ساموئل هانگتینتُن" در نظریه ی خود که به « برخورد تمدن ها» و « بازسازی مجدد نظم جهانی» معروف است، سعی در توضیح جهانی شدن در چهارچوب فرهنگ ها و تمدن ها دارد. هانگتینتن هفت یا هشت حوزه تمدنی در جهان تشخیص می دهد. او این تمدن ها را به صورت ریشه ای در مفروضات پایه ا ی فلسفی، ارزش های پایه، روابط اجتماعی، آداب  و رسوم و دیدگاه کلی نسبت به زندگی از هم متمایز(و حتی مخالف) می بیند. برای هانگتینتن تاریخ بشریت تاریخ تمدن هاست .او معتقد است تمدن ها از1500 پیش از میلاد تا 1500 بعد از میلاد به طور گسترده ای تمایل به دوری از هم به لحاظ زمانی و مکانی داشتند و هر زمان هم که این رابطه برقرار می شد به صورت برخوردهای سخت بوده است.  هانگتینتن در مرحله ی بعد این رابطه را همراه با توفق تمدن غرب می داند (از1500 میلادی تا پایان جنگ دوم جهانی). مرحله ی سوم را هانگتینتن همراه با افول تمدن غرب و مقاومت هایی در برابر آن می داند.این دوره از پایان جنگ دوم تا 1990 به وسیله ی تضاد عقاید به طور خاص بین ایدئولوژی های سرمایه داری و کمونیسم قابل ردگیری است اما با فرو ریختن کمونیسم عمده ترین تضادها در جهان پیرامون « مذهب » ، « فرهنگ » و نهایتا « تمدن » می چرخد. در حالی که تسلط غرب ادامه دارد هانگتینتن پیش بینی می کند که این تسلط در حال کاهش است. دیگر تمدن ها به طور روز افزونی تمدن غرب را رد می کنند در حالی که از دستاوردهای آن استفاده می کنند (Ritzer.2010:245)  هانگتینتن تاریخ جهانی شدن را در واقع بر حسب رابطه ی تمدن ها که اغلب آن را به صورت سخت می بیند توضیح می دهد . او این برخوردهای بین تمدنی را در زمان معاصر هم می بیند. حال غرب با این نگاه همواره تمدن های دیگر را مقابل خود می بیند و خواسته یا ناخواسته خود را در بطن جریانی می بیند که در نهایت باید به حذف رقیبان بیانجامد نه خودش . غرب با این باور وارد عرصه شده و چون از ابزار های مختلف تکنولوژیک بهره مند است و اساسا این ابزارها ساخته فکر و اندیشه خود او نیز هست در نهایت تلاش می کند تا با بهره گیری از تمام آن ابزار ها تمدن های دیگر را به چالشی فراخواند که در نهایت به نیستی آنها ختم می شود .البته این نظر مخالفان سرسختی دارد و کارشناسان بسیاری نیز معتقدند عملا چنین امکانی در جریان جهانی شدن وجود ندارد . کسانی که در این طیف قرار می گیرند اصطلاح « فرهنگ جهانی » را برای اشاره به « جهانی شدن فرهنگ » مورد استفده قرار می دهند و نه برای ایجاد یک فرهنگ واحد و یکپارچه و برداشت اغراق آمیزی از فرهنگ اما  تلقی از فرهنگ جهانی به عنوان یک فرهنگ پسا مدرن ، بسیار فراتر از پذیرش ناهمگونی ، پاره پارگی،گسستگی و سیالیت آن است. (Smith,1990 : Guibernau,1996). به هرحال حتی پیروان این نظریه هم نمی توانند تاثیر فرهنگ های مختلف بر یکدیگر را در عصر حاضر انکار نمایند و این برای بسیاری از تمدن ها بخصوص جوامعی که هویت خود را مرهون هویت اسلامی هستند قابل قبول باشد . حال سوال اصلی این است که تمدن غرب چگونه از طریق « رسانه های نوین » و بخصوص « ماهواره ها »  پیام « سلطه » خود را در لباس « فرهنگ » را به جهان اعلام می دارد ؟
       اکنون با بررسی های دقیق می توان گفت جهانی‌شدن  علاوه بر تاثیراتی که بر حوزه‌های سیاست , اقتصاد و دیگر ابعاد زندگی داشته ، پیش و بیش از همه در حوزه فرهنگ تاثیر خود را نهاده است و گرایش بیشتری در این راه از خود نشان داده است به طوری که از آن گاها به عنوان جهانی‌شدن فرهنگ یا جهانی‌سازی فرهنگی یاد می‌کنند و در این راه بی اغراق می توان گفت هیچ چیز بیش از ابتکارها و اختراع‌های علمی و صنعتی بخصوص در حوزه ارتباطات نقش آفرینی نکرده است . ویژگی‌های مشترکی که می توان برای این فناوری های نوین برشمرد عبارتند از کوچک سازی، شخصی سازی، فشرده سازی، ایجاد ارتباط و استقلال‌طلبی. این فناوری های نوین نوین حد اقل سه پیامد عمده هم برای جهانی‌سازی فرهنگ در پی داشته که عبارتند از: 
1-     صدور اخبار، اطلاعات، برنامه‌های سرگرم کننده و کالاهای مصرفی از مرکز به پیرامون که توام با آرمان‌سازی از شیوه زندگی غربی صورت می‌گیرد،
2-    جذب ملت‌ها به فرهنگ غربی و زبان مشترک و عمومی که انگلیسی است در حالی که فرهنگ‌ها و زبان‌های دیگر به حوزه‌های محلی و داخلی محدود شده‌اند. 
3-    تبدیل روابط انسانی به نمادها و نشانه‌ها و ارتباط سهل و گسترده مردم اقصی نقاط جهان به یکدیگر.
       یادمان باشد در همین باره "هربرت مک‌لوهان" کانادایی (1911 ـ 1980)، پیش‌بینی می‌کرد که بر اثر پیشرفت ارتباطات و گسترش وسایل ارتباط جمعی به ویژه تلویزیون، همه افراد جهان می‌توانند در یک لحظه در معرض تصاویر یکسان قرار گیرند و به این ترتیب به عقیده "آلوین تافلر" موجب پیدایش ”دهکده‌ای جهانی" متشکل از بشر پراکنده در پنج قاره خواهد شد. (تافلر،1376) و اکنون« شبکه های ماهواره ای » همین کار را می کنند .

شبکه های ماهواره ای ؛ از افول « فرهنگ » تا ظهور « سلطه »

        از بعد فرهنگی، جهانی شدن را بیشتر ناظر بر فشردگی زمان و مکان و پیدایش شرایط جدید برای جامعه جهانی می دانند . کارشناسان بسیاری معتقدند این بعد از جهانی شدن ، در واقع بر اقتصاد و سیاست تفوق دارد و عمده توجه آن بر روی مشکلاتی تمرکز دارد که فرهنگ جهانی با بهره گیری از رسانه های جمعی برای هویت های ملی و محلی بوجود می آورد.این کارشناسان معتقدند؛  رشد فزاینده فناوری وسایل ارتباط جمعی، همچون اینترنت و ماهواره، موجب فشردگی زمان - مکان و نزدیکی فرهنگ کشورها شده است و از این طریق یک فرهنگ مسلط در جهان تشکیل داده است.(میرمحمدی،1381).از اینرو می توان گفت در عصر حاضر و با ظهور چهره جدیدی از سرمایه داری در عصر امپریالیسم و جهانی شدن، به ابعاد فرهنگی و سیاسی ، بیش از استعمار اقتصادی توجه می شود و اینگونه کشورهای استعمار گر در جهت خلق فرهنگ های جهانی فعالیت میکند(Johnston ,1985) . به این ترتیب دور از انتظار نیست که با بهره گیری از تکنولوژی های نوین ارتباطی که تحت تسلط سرمایه داری اداره می شود ، تولیدات فرهنگی با تولیدات کالا یکپارچه شود و یک تسلط جدید فرهنگی از طریق جامعه اطلاع رسانی بر زندگی مردم سایه افکند . البته ناگفته نماند که تولیدات فرهنگی در چارچوب شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شکل می گیرد و گسترش می یابد . روی این اصل از یک طرف نظام سرمایه داری در زمینه اقتصاد دسترسی به بازارهای جهانی را می طلبد اما از طرف دیگر تسخیر بازار خود مستلزم تغییر در فرهنگ و باورملتهای هدف است و از همین جا مفهوم صدور ارزش در تولید و مبادلات فرهنگی شکل می گیرد . بر همین اساس " آمانوئل و الرشتاین" با عنوان مفهوم ژئوکالچر(Geoculture) فرهنگ را نظام اعتقادی و ایدئولوژیک، اقتصاد جهانی میداندکه به سراسرجهان انتشار یافته و فرهنگهای محلی جای خود را به فرهنگ قدرتهای امپریالیست غربی داده اند. (والرشتاین،1377) . اینجاست که واژه صنایع فرهنگی (Cultural Indusrtial) شکل می گیرد . این واژه که بوسیله گروهی از دانشمندان علوم ارتباطات مطرح شده است ناشی از کنترل مستقیم قلمروهای فرهنگی است که از طریق نیروهای اقتصادی ، موفق به حذف مرزهای موجود میان شرایط اقتصادی و عوامل فرهنگی گردیده است و ادغام اقتصادو فرهنگ رابه صنایع فرهنگی تعبیر نمود ه اند(Ianangus, 1989)
        به نظر "وریستن" ارتباطات امروزی جهان در مرحله ای است که می تواند فرهنگ سازی کند و با این نگرش است که افرادی همچون " دراکر" معتقد هستند که بدون تردید این فرهنگ و ارزشهای غربی است که جهانگیر خواهد شد . (دراگر، 1375 :86) این شاید خیلی اغراق آمیز باشد با اینحال حقیقتی است که در قالب تلاش بنگاه های ارتباطات بین المللی به چشم می خورد. رشد حیرت آور فن آوری اطلاعات و قدرت عظیم رسانه هایی همچون ماهواره و اینترنت ، که نسبت به گذشته، انتشار فرهنگی را به کلی متفاوت نموده و قدرت بلامنازعی را در اختیار غولهای صنعتی قرار داده اند ، باعث شده تا این غول های رسانه ای  به گسترش مرزهای فرهنگی خود بپردازند و در نتیجه نواحی فرهنگی دیگر کشورها را کم رنگ کرده و فرهنگهای بومی را در هیاهوی فرهنگ مهاجم منفعل سازند . در این شرایط ارتباط انسان با فرهنگ بومی خود، هر آن سست تر شده است. (نوروزی،140:1381).
      اکنون به نظر می رسد جهانی شدن فرهنگ نه بر از بین بردن ارزش ها و فرهنگ های بومی و سنتی بلکه بر ایجاد و گسترش ارزش های مشترک انسانی جدا از ارزش های فرهنگی ملی و سنتی ،  اشاره دارد و شکی نیست در جهان کنونی که افراد تحت تأثیر فرهنگ های بسیاری هستند ، فرهنگی می تواند تداوم یابد که پاسخگوی نیازهای مادی و روحی افراد باشد. اکنون هویت مستلزم نوعی انتخاب است. بنابراین باید چنان زمینه های فرهنگی تقویت هویت خودی را توسعه داد که افراد دلایل کافی برای انتخاب نمادهای هویت خودی را داشته باشند (اکسفورد،22:۱۳۷۸).

 راهبردهای « سلطه »در برنامه های ماهواره ای 
      با توجه به آنچه گفتیم تقریبا همه اندیشمندان بر این باورند که گردانندگان و طراحان برنامه‌های شبکه‌های ماهواره ای با تلاشی برنامه ریزی شده و سازمان یافته، مبانی و اصول اجتماعی، باورها، ارزشها، اخلاقیات و رفتارهای مورد نظر خود را بر گروه ها و جوامع تحمیل می‌کنند و می‌کوشند با ارایه اطلاعات انبوه به ملت ها در نظام و ارزش‌هایشان تغییر ایجاد کنند. در این مسیر هدف نهایی این است که تصمیم‌گیری‌ها در کشورهای مورد تهاجم فرهنگی به تأمین اهداف سیاسی و اقتصادی کشورهایی منجر شود که از این حربه استفاده می‌کنند. به عبارت دیگر، مهاجمان فرهنگی می‌کوشند با استفاده از برتری اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و فن‌آوری، از طریق امواج ماهواره ای، به مبانی اندیشه و رفتار ملت ها هجوم آورند و با تهدید، تضعیف، تحریف و احیاناً نفی و طرد آنها، زمینه حاکمیت اندیشه، ارزشها و رفتارهای مطلوب خود را فراهم آورند. (کاشانی و وزیری، ۱۳۷۴: ۱۸۰)صاحبان اقتصاد و رسانه در فرآیند تهاجم فرهنگی تلاش می کنند تا با بهره گیری از بهترین شیوه های رسانه ای پیام های آموزشی، تبلیغاتی، تفریحی و خبری خود را برای به زانو در آوردن جامعه هدف بهره برداری بکار گیرند . آنها در این راستا مخاطب را دقیقاً شناسایی می کنند، و خود را در ذهن او موجه نشان دهند و محتوای پیام را به شکلی هنرمندانه و غیر مستقیم در قالب ویژگی‌های روانی و اجتماعیاش ارایه می دهند. (ماندل، ۱۳۷۷: ۱۴۸ و ۱۴۹)
    مدیران و برنامه سازان « شبکه های ماهواره ای » در مرحله نخست میکوشند تا روحیات، خلقیات، باورها و اعتقادات ملت های هدف را به دقت شناسایی نموده بر تاریخ، جغرافیا، زبان و ادبیات و آداب و رسوم آن جامعه مسلط شوند. در مرحله بعد، با توجه به شناخت جامعه شناسانه و روانشناسانه ای که از ملت هدف و نقاط ضعف و قوت آن به دست آورده اند، هویت های فردی و اجتماعی او را نشانه رفته ب و از خود بیگانه نمودن آن را در دستور کار قرار می‌دهند.امپریالیسم فرهنگی در فرآیند پیچیده برنامه‌های ماهواره‌ای ویران‌سازی هویت ملی  و احساس تعهد و تعلق عاطفی نسبت به جامعه را تعقیب می‌کند، یعنی همان عاملی که بخشی اصلی از هویت فرد را تشکیل میدهد و تکیه گاه امنیت اجتماعی استودر این راه از تمام « قدرت نرم » خود سود می برد .همچنین ، در راستای ضربه زدن به هویت ملی، بر تضعیف باورها و اعتقادات مذهبی،ترویج سکولاریسم ، گسترش خرافات و خرافه جلوه دادن ادیان الهی ، بی ارزش ساختن ارزش‌های اخلاقی و ترویج بیقیدی، تحقیر و تحریف تاریخ، تخریب و نفی هویت، فرهنگ و الگوها و اسوه‌های ملی و مذهبی و ترویج شاخصه‌های فرهنگی خود نزد ملت هدف تمرکز می‌کند آنها تلاش می کنند در خلال برنامه‌های ماهواره ای، مردم را از استعدادها و توانایی‌های خودشان ناامید ساخته و آموزههای دینی را در تعارض با علم و پیشرفت، ناکارآمد جلوه می‌دهد. تحمیل فرهنگی، آخرین مرحله این پروژه تهاجمی‌است که عمدتاً از طریق همان « برنامه های ماهواره ای » و در فضای ناشی از احساس بیهویتی، بی‌معنایی، خلأ و از خود بیگانگی ملت هدف اعمال می‌شود.

 جمع‌بندی و راهکارها

       باید توجه داشت که کنترل و جلوگیری از ورود عوامل تهاجم فرهنگی در جهان بدون مرز امروز و در پرتو فن‌آوری اطلاعات، دشوار و حتی در بسیاری موارد ناممکن است. از این رو، برای مقابله مؤثر با این پدیده، پیش از هرگونه برخورد سلبی لازم است آماده سازی درونی جامعه، مورد توجه و تأکید کارگزاران عرصه فرهنگ و رسانه‌های داخلی قرار گیرد. تقویت بنیاد ارزشها و هنجارها، متبلور ساختن جلوه‌های مختلف فرهنگ ملی و اعتقادی و ایجاد مصونیت روانی در آحاد جامعه، امکان رسوخ و رشد فرهنگ مهاجم را محدود می‌سازد. جوامع مختلف، در مقابله با تهاجم فرهنگی، الگوهای خاص خود را به کار می‌گیرند.کشور اسلامی‌ما نیز که از دیرباز آماج تهاجم فرهنگی غرب بوده است، باید با تدبیرهایی نظام مند و مؤثر، در این زمینه تجهیز شود. از این رو، ضروری است به باورهای مذهبی جوانان به عنوان مهم‌ترین حوزه و هدف تهاجم فرهنگی غرب توجه ویژه صورت گیرد. آسیبشناسی دقیق عرصه فرهنگ و شناخت عوامل زمینهساز بحران هویت و نفوذ فرهنگی بیگانه، یکی از نخستین گامها در این مسیر است. با این اوصاف به نظر نگارنده بهترین راه مقابله با اینگونه تهدیدهای در حوزه رسانه و بخصوص « شبکه های ماهواره ای » توجه به « هشت گام طلایی » ذیل است  :
•    گام اول : آگاه سازی مسئولان ، مدیران و تصمیم گیرندگان سیاسی ، امنیتی و فرهنگی نسبت به ابعاد اصلی پدیده تهاجم فرهنگی به عنوان تلاش غرب برای گسترش سلطه و موضوعی فراتر از آنچه تا کنون به عنوان معلول ها به آن پرداخته شده است.
•    گام دوم : تلاش برای آگاه سازی خانواده ها نسبت به ابعاد مختلف تاثیرات رسانه در زندگی و در صدر آنها شبکه های ماهواره ای با تولید برنامه های اثر بخش از طریق رسانه ملی و برگزاری کلاس های توجیهی عمومی در مساجد ، انجمن های اولیاء و مربیان و جلسات عمومی ادارات .
•    گام سوم :گنجاندن درس «سواد رسانه ای» در برنامه درسی متوسطه تا دانشگاه همچون کشورهای توسعه یافته دنیا با هدف ارتقای دانش رسانه ای فرزندان و آینده سازان جامعه
•    گام چهارم :تلاش جدی رسانه ملی در ارتقای کیفی برنامه های تولیدی در کنار رشد کمی و توجه بیش از پیش این نهاد مهم به نیاز های واقعی مخاطبین 
•    گام پنجم :کمک به خانواده ها در ترسیم رژیم رسانه ای مناسب از طریق آموزش های گروهی و معرفی برنامه های مناسب در سبد رسانه ای خانواده
•    گام ششم : بازنگری جدی در قانون «ممنوعیت بکارگیری تجهیزات دریافت ماهواره » که پس از بیست سال روزآمدی خود را از دست داده و باید متناسب با پیشرفت تکنولوژی بازنگری گردد .
•    گام هفتم : اعتماد عمومی به مردم و پرهیز از برخوردهای سلبی شدید و اتکای صرف به اینگونه سیاست ها و در عوض اعتماد به درک و شعور جامعه و کمک به آنها در فرآیند خود کنترلی 
•    گام هشتم : تلاش جدی برای گسترش رسانه های فعال هماهنگ با آرمان های انقلاب اسلامی در جهت پاسخ سریع به نیازهای خبری و اطلاعاتی جامعه و کوتاه نمودن دست رسانه ها و خبرگزاری های خارجی از فضای جامعه از طریق خبرگزاری های فعال و دقیق ، رسانه ملی ، روزنامه های مولد و مولف ، شبکه های اجتماعی داخلی و ....
                         

            منبع:ویکی پدیا.بولتن نیوز (مطلبی از رضا سیف پور).رخشاد. استکهلم

 

 

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 7181
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

دو شنبه 1 دی 1393 ساعت : 8:56 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
سریال (عمربن الخطاب): تحریف تاریخ اسلام
نظرات

 

 

 

 

سریال (عمربن الخطاب):

   تحریف تاریخ اسلام

 

عمر عنوان مجموعه تلویزیونی تاریخی به کارگردانی حاتم علی کارگردان سوری است. این مجموعهٔ ۳۱ قسمتی که برای نخستین بار در ۲۰ ژوئیه ۲۰۱۲ از شبکه تلویزیونی ام بی سی که در مالکیت (ولیدبن طلال)شاهزاده میلیاردر سعودی است پخش شد با اعتراضات رسانه‌های ایرانی و برخی رهبران مذهبی عربستان سعودی مواجه گردید.

داستان این مجموعه زندگی‌نامه عمر بن خطاب است. در این مجموعه چهره‌های برخی شخصیت‌های آغازین اسلام همانند ابوبکر،عمر بن خطاب، عثمان بن عفان و امام علی(ع)  به تصویر کشیده شده است.

 
    سامر اسماعیل در نقش عمر بن خطاب
     (ابتدای مهاجرت مسلمانان به مدینه)

 

برخی از عوامل سریال تلویزیونی مختارنامه در سریال عمر فاروق همکاری داشته‌اند. عبداله اسکندری گریمور شخصیت‌های سریال مختارنامه در مجموعه فاروق عمر نیز همکاری داشته‌است.که میتوان چهره گریم شده شخصیت علی ابن ابی طالب که شبیه تصویری است که شیعیان از علی ابن ابی طالب به تصویر کشیده اندرا به خوبی از این گریمور دید.در این مجموعه چهره‌های برخی شخصیت‌های آغازین اسلام همانند ابوبکر، عمر بن خطاب، عثمان بن عفان وامام علی (ع) ( که خلیفه چهارم از خلفای راشدین نیز میباشد) به تصویر کشیده می‌شود. این موضوع سرآغاز یک مناقشه و مباحثه گردید.

مجموعه تلویزیونی فاروق عمر از این بابت که به نمایش چهره خلفای نخستین اسلام پرداخته‌است مورد اعتراض مفتی اهل عربستان سعودیعبدالعزیز الشیخ واقع شده‌است. وی خواستار توقف تولید این مجموعه شده بود.

همچنین برخی رسانه‌های ایران این مجموعه تلویزیونی را تحریف شده برشمردند و نمایش چهره امام اول شیعیان در آن را تقبیح کردند. البته کارگردان و عوامل این سریال قبل از نمایش این سریال اجازه پخش این سریال را از علمای تراز اول جهان اسلام گرفتند.فیلم نامه این سریال از معتبرترین روایات تاریخی گرفته شده است. 

در فیس بوک نیز صدها عضو با راه انداختن یک کمپین خواستار قطع نمایش سریال شدند. 

 

عباس مرادیان* در تریبون مستضعفین درباره این سریال نوشته است:

 

شخصیت حقیقی و حقوقی عمر به عنوان خلیفه دوم مسلمین؛ به دلایل فقهی؛ تاریخی، سیره و تأثراتی که در مسیر تاریخ اسلام ایجاد نموده در میان اهل سنت و جهان تشیع از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این تأثیرات به حدی است که ایشان را می‌توان به معنای واقعی کلمه فاروقی میان فرق مسلمین نامید.[۱]

 

بنابراین باید این حق را برای جهان تسنن قایل باشیم که در باره خلیفه دوم خود آثار تصویری خلق نمایند همانطور که جهان تشیع نیز به فراخور توان خود در باره مفاخر دینی خود آثاری بی بدیل خلق نموده است. در این میان «سریال عمر» به دلایل تاریخی؛ مذهبی؛ سیاسی؛ اجتماعی؛ فرهنگی و هنری قابل ارزیابی است چه اینکه در تمامی مراحل ساخت این سریال تا مرحله پخش؛ مضامین اشاره شده در آن مورد مناقشه اهل اسلام بوده و عالمان دو فرقه بزرگ شیعه و سنی بر عدم ساخت و ارائه این مجموعه تاکید داشته‌اند.حال اینکه چرا با همه این مخالفت¬ها مراحل تولید این اثر در امنیت کامل انجام و به پخش رسیده موضوعی است که ریشه آن را در بیرون از جهان اسلام باید جستجو کرد.

 

اینکه تمامی قسمتهای سریال به فاصله یک شب از پخش و قبل از تکرار آن از شبکه‌های عربی در سایت‌های متفاوت به صورت رایگان قابلیت دانلود شدن را دارد نشان از تلاش برای گستردگی دامنه بازدید این سریال را نشان می‌دهد. همانطور که عرض کردم منصفانه و بدون از هرگونه تعصبی باید به برادران اهل تسنن حق بدهیم که در باره افاضل دینی؛ تاریخی و مذهبی خود فیلم و سریال و یا هر اثر هنری دیگری که در توانشان باشد را تولید نمایند و البته باید پذیرفت که در ساخت این نوع از سریالها تلاش زیادی بشود که دیدگاه‌های دینی و مذهبی بر پایه روایات مختلف میان فرق اهل سنت به تصویر کشیده شود که در جای خود نه تنها بد نیست که می‌تواند کمک شایانی به روشنگری تاریخ بنماید. زیرا در این نوع از هنرنمایی‌هاست که می‌توان با نقد و بررسی واقع‌گرایانه یک اثر هنری مسائل مبتلابه آن را به معرض قضاوت مخاطب گذاشت. اما باید به این نکته نیز توجه کرد که ساخت آثاری بر پایه منابع اسلامی می‌بایست با تجمیع نظرات علمای اهل اسلام صورت پذیرد. در غیر این صورت ساخت سریال‌ها و فیلم‌های متعدد تاریخی و دینی به یک جنگ رسانه‌ای میان اهل سنت و شیعه تبدیل می‌شود که همانا آب ریختن به آسیاب دشمن است. با این مقدمه می‌توان اینگونه عنوان کرد که سریال «عمر» اثر موفق هست یا نه.

 

نگارنده به عنوان یک فیلمساز مسلمان وظیفه خود می‌داند تا حد مقدور به بررسی نکاتی بپردازد که در این سریال به عمد مغفول مانده است و تلاش کرده‌ام به پیروی از روش مباحثه علمای بزرگوارمان؛ بر اساس مستندات علمای اهل سنت به نقد تاریخی این اثر بپردازم. پر واضح است که در میانه راه به نقدهایی در باره توفیق و یا عدم توفیق نویسنده و کارگردان اثر در ارائه مفهوم مورد نظرشان اشاراتی را خواهم داشت.

 

اختلاف بین شیعه و سنی به نفع دشمنان است

 

امام خمینی رحمت الله علیه می‌فرمایند: «اگر چنانچه اختلافی ما بین برادران اهل سنتِ ما با برادران اهل تشیع ما واقع شود این به ضرر همه مسلمین است و آنهایی که می خواهند ایجاد تفرقه بکنند نه اهل سنت هستند و نه اهل تشیع، آنها کسانی هستند که به نفع دشمنان اسلام مشغول توطئه هستند و می خواهند دشمنان اسلام را بر مسلمین غلبه دهند… ما باید بیدار باشیم و بدانیم که این حکم الهی که فرموده است: «انما المومنون اخوه» مومنان برادر هستند اینها هیچ حیثیتی جز برادری با هم ندارند و مکلفند که مثل برادر با هم رفتار کنند».

 

رهبر فرزانه انقلاب مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای( مدظله) نیز می‌فرمایند: بدگویی و تهمت به اهل سنت دفاع ازامریکا و صهیونیست‌هاست.

 

ایشان تاکید دارند اگر کسی تصور می‌کند که با بدگویی و تهمت به اهل تسنن می تواند از شیعه دفاع کند بداند که جز بر انگیختن آتش دشمنی هیچ نتیجه ای نخواهد گرفت و این کار در واقع دفاع از ولایت نیست بلکه دفاع از آمریکا و صهیونیست‌هاست… ما اطلاع داریم که پول برخی کتاب‌های سراسر دشنام و تهمت را که علیه شیعیان و اهل تسنن چاپ می شود یک مرکز وابسته به استکبار می دهد و آیا این واقعیت خطرناک هشداردهنده و بیدارکننده نیست؟ و کمک به تعهد اهداف امریکا و صهیونیست نمی‌باشد؟… همه بدانند که این گونه کتابها هیچ شیعه ای را سنی نمی‌کند و دل هیچ یک از اهل تسنن را جذب عقاید شیعه نخواهد کرد.[۲]

 

 

سریال عمر و زنده کردن اختلافات مذهبی و قومی

 

اینکه نوشته خود را با کلامی از امام راحل آغاز و به سخنانی مهم از بیانات رهبر معظم و فرزانه انقلاب ادامه دادم به آگاهی از سیاست پنهانی برمی‌گردد که در ورای ظاهر اسلامی ساخت سریال عمر قرار دارد. سریالی که با ظرافت تمام تلاش دارد میان عرب و عجم و میان شیعه و سنی اختلافات دامنه داری را آغاز نماید. از نمایش نام مجعول خلیج العربی به جای خلیج فارس در تیتراژ آن گرفته تا جنگ‌های وحشیانه‌ای که میان اعراب مسلمان و ایرانیان زرتشتی شکل داده شده و نمایش قساوت ایرانیان برای کشته مسلمین (خلاص کردن کشته‌های مسلمانان پس از پیروزی لشگر ایرانی) و همچنین نمایش چهره خلفای راشدین در حالات گوناگون(علیرغم حرمت صریح آن) و نمایش رضایتمندی امام شیعیان در بیعت با خلیفه اول و همراهی بدون قید و شرط با خلیفه دوم و تأسی گرفتن از جناب عمر در زمان خلافت خود… همه و همه تلاش برای به انحراف کشیدن تاریخ است. این نکته که در تبلیغات این سریال گفته می‌شود سعی وافر شده که تاریخ مسلمین به دست خود مسلمین به تصویر کشیده شود تا از تحریف به دور بماند از آن دست ادعاهایی است که در ساخت سریال به آن توجهی نشده است. البته از نظر دور نمی¬داریم که نویسنده و کارگردان در نمایش چهره امام شیعیان تلاش زیادی کرده تا هم در چهره پردازی(گریم) و هم به لحاظ نمایش قدرت و جهاد در اسلام و هم به لحاظ پاره‌ای از احترامات خلفای اول و دوم به ایشان به خواسته عوام شیعی نزدیک شود تا در فریب اذهان عوام الناس موفق عمل کند ولی در باطن با عدم نمایش واقعیات تاریخی به اختلافات میان شیعه و سنی دامن زده و با مقصر جلوه دادن فارسیان در قتل خلیفه دوم بر مبنای تعصبات قومی؛ دعوای عرب و عجم را نمادین می‌نماید.

 

نقد تاریخ‌نگاری سریال عمر

 

از سوی دیگر نویسنده و کارگردان محترم علیرغم استفاده از چند تن از عالمان مسائل دینی در میان علمای اهل سنت ؛ به مستندات و تواریخ اهل سنت هم احترام نگذاشته و در آنجا که باید حق را بیان نمایند به راحتی از کنار بسیاری از وقایع مهم تاریخ اسلام که به صراحت در تاریخ و اسناد بزرگترین عالمان اهل سنت بیان شده؛ گذشته¬اند که در جهت تنویر افکار به آنها اشاراتی می‌نمایم.

 

حدیث الدار یا دعوت از خاندان:

 

رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) از همان آغاز اعلان رسالت با نزول آیه شریفه: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ تعداد زیادی از سرشناسان مکه و قریش را جمع کرد و در آن مجمع ویژه، ۳ أمر اساسی را مطرح کرد:

 

- توحید و برچیده شدن بساط شرک و قولوا لا إله إلا الله تفلحوا ….

 

-إعلان رسالت خودش. پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمود: من کسی را سراغ ندارم هدیه‌ای را بهتر از هدیه من برای قومش آورده باشد. من با خیر دنیا و آخرت به میان شما آمده‌ام و من همان پیامبری هستم که أنبیاء گذشته بشارت آمدن مرا به پیروان خود داده بودند.

 

-انتخاب جانشین و خلیفه.

 

طبری در روایتی صحیح که تمام راویان آن مورد وثوق علماء رجال اهل سنت هستند[۴]، آورده است:

 

حدثنا ابن حمید، قال: حدثنا سلمة، قال: حدثنی محمد بن إسحاق عن عبد الغفار بن القاسم عن المنهال بن عمرو عن عبد الله بن الحارث بن نوفل بن الحارث بن عبد المطلب عن عبد الله ابن عباس عن علی بن أبی طالب، قال: لما نزلت هذه الآیة على رسول الله صلى الله علیه و سلم «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ»[۳]، دعانی رسول الله صلى الله علیه و سلم فقال لی: یا علی! إن الله أمرنی أن أنذر عشیرتی الأقربین … ثم تکلم رسول الله صلى الله علیه و سلم فقال: یا بنى عبد المطلب! إنی و الله! ما أعلم شابا فی العرب جاء قومه بأفضل مما قد جئتکم به، إنی قد جئتکم بخیر الدنیا و الآخرة و قد أمرنی الله تعالى أن أدعوکم إلیه، فأیکم یوازرنی على هذا الأمر على أن یکون أخی و وصیی و خلیفتی فیکم؟ قال: فأحجم القوم عنها جمیعا و قلت: و إنی لأحدثهم سنا و أرمصهم عینا و أعظمهم بطنا و أحمشهم ساقا، أنا یا نبی الله! أکون وزیرک علیه. فأخذ برقبتی، ثم قال: إن هذا أخی و وصیی و خلیفتی فیکم، فاسمعوا له و أطیعوا. قال: فقام القوم یضحکون و یقولون لأبی طالب: قد أمرک أن تسمع لإبنک و تطیع.

 

… چه کسی از میان شما هست که در امر رسالت مرا یاری کند تا برادر و وصی و جانشین من بعد از من باشد؟ … علی علیه السلام می‌فرماید: با این‌که من جوان‌ترین فرد جلسه بودم، برخاستم و گفتم: من حاضر هستم با تمام توانم در مساعدت و یاری شما کوشش کنم. نبی مکرم (صلى الله علیه و آله) دست بر شانه من زد و فرمود: این علی، برادر و وصی و جانشین من در میان شماست. در همان جلسه، مردان قریش، این کار را به تمسخر گرفته و شروع کردند به خندیدن و به ابوطالب طعنه زدند که این شخص به تو دستور می‌دهد از این فرزند خردسال خود طبعیت کنید و فرمان ببری.[۵]

 

همانطور که می‌بینیم بزرگان اهل سنت، همه به صحت این روایات اعتراف دارند.حاکم نیشابوری در مستدرک، ج۳، ص۱۳۰ ،جناب هیثمی در مجمع الزوائد، ج۷، ص۱۱۹ ؛ متقی هندی در کنزالعمال، ج۱۲، ص۱۲۸ و ده ها بزرگان دیگر که بر صحت روایت تأکید دارند.

 

علاوه بر علمای اسلام از شیعه و سنی، مورخین یگانه از سایر ملل که تاریخ اسلام نوشته اند ، با نداشتن تعصب مذهبی چه آنکه نه سنی بوده اند و نه شیعه ، این مجلس مهمانی را نقل مینمایند. از جمله آنها مورخ و فیلسوف غرب « توماس کارلل» انگلیسی بوده که در قرن هیجدهم در اروپا شهرت جهانی داشته و در کتاب مشهور خود که مصری ها به عربی ترجمه نمودند تحت عنوان «الابطال و عباده المبطوله» شرح مجلس مهمانی قریش را در منزل جناب ابوطالب (علیه السلام) داده است.

 

موسیو پول لهوژور فرانسوی- معلم دارالفنون پاریس- در رساله ی مختصری که در حالات حضرت محمد(ص) نوشته و در سال ۱۸۸۴ در پاریس چاپ شده نیز به همین موضوع اشاره کرده وهاشم نصرانی شامی در «مقاله فی الاسلام» از ص ۸۳ تا ۸۶ با تعصب و مخالفتی که با اسلام و مسلمین داشته نیز به همین موضوع اشاره کرده است. مستر جان دیویت پرت در ص ۲۰ کتاب ارزشمند و ذی قیمت خود تحت عنوان «محمد و قرآن» نیز به این مسئله اشارت دارد.

 

حال با چنین پشتوانه‌ی استنادی محکم و قدرتمند چگونه است که نویسنده محترم این سریال که مدعی استفاده از اسناد متقن و متواتر در میان علمای اهل سنت است به راحتی از کنار این موضوع می‌گذرد. برای آنانی که این سریال را ندیده‌اند عرض می‌کنم که این سریال به نحو چشمگیری به دوران رسالت حضرت ختمی مرتبت پرداخته و جزئیات مختلفی را به تصویر کشیده است. البته پر واضح است که در این نمایش تمام نگاه کارگردان و نویسنده به فیلم الرساله(در ایران محمد رسول الله) بوده و تلاش زیادی کرده تا شبیه به آن بشود و البته عدم توفیق به همراه ایشان بوده است. با این‌حال نویسنده محترم زمان بسیار زیادی از وقت سریال را به جلسات متعدد سران قریش و سخنرانی‌های مطول آنها در باره امر نبوت پیامبر و جزئیات این مباحث و همچنین به زندگی وحشی(قاتل حمزه سید الشهداء) و عشق نافرجام او و رفاقت میان او و بلال و شرح عاقبت به خیری او(در روایتی جعلی که نویسنده سریال به آن استناد کرده است)[۶] و جزئیاتی از این دست که در تاریخ کمتر نشانی از آنها یافت می‌شود اختصاص داده اما از کنار آیه بسیار مهمی که به آن اشاره شد و واقعه‌ای که در تاریخ رسالت پیامبر عظیم الشان اسلام بسیار مهم محسوب می¬شود شتابزده عبور کرده و تنها به خواندن آیه شریفه آن هم از زبان خلیفه دوم بسنده می‌کند.

 

 

کم‌فروشی در ماجرای شعب ابی‌طالب و لیلة‌ المبیت

 

در نمایش ماجرای شعب ابیطالب نیز نویسنده و کارگردان محترم کم‌فروشی می‌کنند. در شرایط تحریم اقتصادی مسلمین؛ بازیگران نقشهای ابوطالب و علی در نهایت خوش پوشی و فربه بودن به سر می¬برند حال آنکه تاریخ در بیان مصیبتهای شعب ابیطالب میگوید که پیامبر از فرط گرسنگی سنگ بر شکم مبارک خود می‌بستند تا در برابر خواسته کفار مکه تسلیم نشوند. این دوران سخت ترین دوران زندگی پیامبر بوده است زیرا ایشان خدیجه بانوی اول اسلام و همسر با وفای خود را از دست می‌دهند و دریغ از یک‌بار بیان نام بانوی اول مسلمین در این سریال!

 

پرداخت شتابزده به شعب و لیله المبیت(شب هجرت پیامبر که حضرت علی علیه السلام به جای ایشان خوابیدند) و امثالهم نشان می‌دهد که نویسنده در این‌باره کم اطلاع نبوده اما به عمد از پرداختن به آن خودداری کرده است. شاید عنوان شود که این سریال به زندگی عمر می‌پردازد نه پیامبر؛ پس باید به جزئیات زندگی عمر بپردازد اما این توجیه در جایی مصداق پیدا می‌کند که روش روایت داستان در سریال اینگونه باشد لیکن نویسنده و کارگردان نیمی از زمان سریال خود را به جزئیات زندگی وحشی، خالد بن ولید، سعد بن عباده؛ ابوعبیده ثقفی و… اختصاص می‌دهند. باید دید عدم پرداختن به زندگی خاندان پیامبر از روی کدام دستور و عمد بوده و پرداخت بیش از حد به زندگی امثال خالد و وحشی و امثال اینان با چه هدفی شکل می‌گیرد. تاریخ اسلام از وحشی جز به قتل عموی عزیز پیامبر و مثله کردن بدن او و کمک به خوردن جگرش توسط آکله الاکباد(هند مادر معاویه لعنته الله علیهم) چیزی به خاطر نمی‌آورد. بنابراین پرداختن به چنین موجودی و تاکید بر جهاد او بعد از پذیرش اسلام؛ تنها می‌تواند توجیهی برای گناهان و اعمال امثال یزید و معاویه و …. باشد. ابتدا با حدیثی جعلی وحشی را بهشتی می‌کنند سپس استدلال می‌کنند که کشتگان جنگ جمل هم همین طورند و قاتل و مقتول در بهشتند مانند این روایت که قاتل علی علیه‌السلام به خاطر عمل به تکلیف در بهشت خواهد بود(العیاذ بالله).

 

همینطور پرداختن به زندگی کسانی مانند خالد بن ولید و ابوعبیده ثقفی با جزئیات تمام به این دلیل است که از آنها در برابر قوای ایرانی و رومی پهلوانانی ساخته شود تا بحث دعوای میان عرب و عجم دامن زده شده و به این توهم تاریخی بپردازند که ما عربها یک بار ایران را فتح کرده و بار دیگر نیز میتوانیم فتح کنیم. همان توهمی که صدام حسین به واسطه آن خود را سردار قادسیه نامید.

 

نکته بزرگ دیگری که از نظر دور مانده است ماجرای همراهی خلیفه اول با پیامبر در مهاجرت از مکه به مدینه است. ابتدا باید از قصور عامدانه نویسنده در به تصویر نکشیدن افراد مهمی چون ابوذر غفاری انتقاد کرد که خروج پیامبر از مکه آن هم در آن شرایط محاصره نظامی مسلمین بدون ابوذر میسر نبود. البته در این سریال اعتقاد بر اینست که مکه یک شهر دموکراتیک بوده و رفت و آمد به آن آسان است به طوریکه پدران فرزندان مسلمان خود را با رضات خاطر تا دروازه شهر بدرقه می‌کنند!

 

همراهی در غار توسط خلیفه اول همواره برای اثبات لیاقت او در خلیفه رسول خدا بودن در نزد اهل سنت اهمیت داشته است. « الاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُواْ ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُواْ السُّفْلَى وَکَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ».[۷]
اگر او را یارى نکنید خداوند (او را یارى خواهد کرد همانگونه که در مشکلترین ساعات او را تنها نگذارد) آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند در حالى که دومین نفر بود (و یک نفر همراه او بیش نبود) در آن هنگام که آن دو در غار بودند و او به همسفر خود مى‏گفت غم مخور خدا با ماست! در این موقع خداوند سکینه (و آرامش) خود را بر او فرستاد و با لشکرهایى که مشاهده نمى‏‌کردید او را تقویت نمود و گفتار (و هدف) کافران را پائین قرار داد (و آنها را با شکست مواجه ساخت) و سخن خدا (و آئین او) بالا (و پیروز) است و خداوند عزیز و حکیم است.

 

این مهم که بعدها در ماجرای سقیفه مورد استناد قرار گرفته و تا امروز هم بحث میان علمای شیعه و سنی است چگونه میتواند از منظر نویسنده و کارگردان این سریال دور بماند حال آنکه سلف ایشان یعنی مصطفی عقاد در فیلم معروف خود هرچه در توان داشته در جهت اثبات این حقوق کوشیده است.[۸] که البته در این مقال از اثبات یا رد آن می‌گذرم .

 

 

پر رنگ کردن نقش خلیفه دوم در جنگ‌های پیامبر

 

موضوع بعدی نقش خلیفه دوم در جنگ‌ها و غزوات پیامبر است. کارگردان سریال هم تمامی لحظات سخت جنگ را بر دوش علی علیه السلام و حمزه و سایر مسلمین گذاشته است. حال بگذریم از اینکه کارگردان در انتخاب نقش حمزه بسیار بد سلیقگی به خرج داده و شاید هم از روی عمد قصد داشته ابهتی که بوسیله آنتونی کوئین در فیلم الرساله ایجاد شده بود را با انتخاب بازیگری کوتاه قد بشکند![۹]

 

نکته مهم دیگر در جنگ خندق است. جایی که پیامبر عظیم الشان اسلام اقدام به شکستن سنگی بسیار سخت می‌کنند و سه بار برقی از سنگ می‌جهد. که در این سه بار ایشان مسلمین را به فتوحاتی مانند فتح بلاد روم و فارس و صنعا بشارت می‌دهد. نویسنده سریال در اینجا حدیث پیامبر اسلام را در باره سلمان ذکر می‌کند که او از اهل بیت است اما یادش می‌رود که اهل بیت کیستند که سلمان می‌تواند لیاقت یابد تا یکی از آنها باشد و این شرفی است که به گفته همین سریال نصیب هرکسی نمی‌شود. به طور قطع و یقین نویسنده میداند که اهل بیت پیامبر بر مبنای آیه مباهله و آیه تطهیر و حدیث معروف کساء و آیاتی مشابه همانا خاندان ایشان یعنی علی؛ فاطمه و حسنین علیهما آلاف التحیته و والثناء هستند. اما حقوق این اهل بیت در کجای این سریال قرار دارد؟

 

در همین جنگ خندق وقتی عمر بن عبدود مبارز می‌طلبد؛ نویسنده محترم اشاره‌ای نمی‌کند که هیچ کدام از صحابه جرات نداشتند پاسخ او را بدهند جز علی و اینجاست که پیامبر فرمودند امروز همه کفر در برابر همه اسلام ایستاده است و یا ضربه شمشیر علی در خندق از عبادت همه جن و انس بالاتر است.[۱۰] ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه می‌گوید: عمر بن خطاب در چندین جاگفته است: به خدا سوگند! اگر شمشیر علی نبود ، عمود خیمه اسلام استوار نمی‌شد.[۱۱]

 

و البته این را باید به حساب فراموشی‌ها عمدی نویسنده سریال نوشت. از این دست فراموشی‌ها بسیار است و در تورق تاریخ هر کجا که به فرار خواص از میادین جنگ می‌رسیم(منقول در تواریخ اهل سنت[۱۲]) نویسنده به سرعت موضوع را عوض می‌کند. مانند جنگ با اصحاب بنی قریضه که تکلیف آن را روشن نمی‌کند و جنگ خیبر که اصلا یادی از آن نمی‌کند یا غزوه تبوک و یا لشگرکشی اسامه که …

 

فراموشی متعمدانه حجة الوداع و غدیر خم

 

اما فراموشی متعمّدانه بزرگ دیگری که نویسنده در میان تمام تحریفات تاریخی خود بکار می‌برد حذف حجه الوداع از زندگی پیامبر است. البته تلاش کرده که این واقعه را از زبان ابوبکر آن هم در حالیکه نگران سلامت رسول خداست و برای خانواده خود اظهار ناراحتی می‌کند به تماشا بگذارد و زیرکانه تلاش دارد تا کلام رسول خدا در غدیر خم را از دهان خلیفه اول خارج کند تا از نظر تصویری؛ ذهنیت مخاطب را برای جانشینی ایشان فراهم نماید. پر واضح است که در چنین شرایطی هیچ اشاره‌ای به موضوع تعیین علی علیه السلام به جانشینی پیامبر نشود.

 

طبری در ذخائر العقبی می نویسد: براء نقل می کند در سفر حجه الوداع خدمت رسول خدا بودم وقتى به غدیرخم رسیدیم دستور داد آن مکان را پاکیزه نمودند سپس دست على را گرفته طرف راست خودش قرار داده فرمود: آیا اختیار دار شما نیستم پاسخ دادند: اختیار ما بدست شما است.

 

پس فرمود: هر کس من مولا و صاحب اختیار او هستم على مولاى او خواهد بود؛ پس عمر بن الخطاب به على گفت: این مقام گوارایت باد که تو مولاى من و تمام مؤمنین شدى.[۱۳]

 

با این تعریفی که سریال از ماجرای غدیر خم می‌کند؛ تماشاگر عامی شیعه و یا اهل سنت که اهل تحقیق هم نیست به راحتی ماجرای سقیفه را خواهد پذیرفت زیرا هم شخصیتِ تحریف شده از ابابکر خیلی خوب کار شده و هم بازیگر توانایش(غسان مسعود) در خدمت منویات نویسنده و کارگردان قرار گرفته است. تماشاگر هم او را به عنوان مردی آرام و بی تکلف می¬پذیرد و آرزو می‌کند که ایکاش مردی با نرم خویی او خلیفه باشد.

 

این موضوع از این نظر مهم است که بدانیم نویسنده و کارگردان به موضوعاتی پیش پا افتاده نظیر ارتباط وحشی با دختری از کنیزکان مکه در چند قسمت متوالی پرداخته است اما وقتی به سقیفه می‌رسد سرعتش را چند برابر کرده و در یک تعارف میان شیخان، خلافت به ابوبکر می‌رسد و خلاص.

 

یادمان باشد به سند همین سریال؛ جناب عمر؛ با شنیدن خبر مرگ پیامبر از خود بیخود شده و مردم را مورد سرزنش قرار می‌دهد که پیامبر نمرده و او مانند عیسی و موسی به آسمان رفته است.

 

جالب تر اینکه در موضوع سقیفه همه آنها که جمع شده‌اند اصلا از خود نمی‌پرسند که پیامبر دفن شده یا نه؟… در حالی‌که بدن مطهر پیامبر دو روز در خانه خود بود و روز سوم به خاک سپرده شد.اما همانروز و هنوز زمانی که بدن مبارکش کفن نشده؛ صحابه متاثر از مرگ عزیزترین موجود روی زمین با چشمانی اشکبار خلیفه انتخاب می‌کنند و البته این سریال تلاش می‌کند از کنار این موضوع مهم به سرعت عبور کند و به هیچ عنوان این موضوع که چه در خانه پیامبر میگذرد را مطرح نمی‌کند!

 

 

طراحی سریال برای تصویر کردن بیعت علی(ع) با خلیفه اول

 

موضوع بعدی که انحراف عجیبی را به تصویر می‌کشد بیعت علی علیه‌السلام با خلیفه اول است. نوع طراحی داستان این‌گونه بیان می‌کند که ایشان با رضایت کامل خود و در جواب توطئه‌ای که ابوسفیان پایه ریزی کرده است به مسجد رفته و دست ابابکر را در دست خود می‌گیرد و بیعت می‌کند. آن‌هم با دلیلی من در آوردی که از لسان بازیگر نقش حضرت علی صادر میشود تحت عنوان اینکه پیامبر اسلام پادشاه نبوده که بعد از خودش جانشینی انتخاب کند؟ و یا اینکه خلافت امری موروثی نیست که بعد از پیامبر میان خاندانش بماند. یا لاالعجب! وقاحت در این سریال تا جایی می‌رسد که دروغ خود را در دهان شخصیت علی قرار میدهند.مگر میشود کسی که در سیزده سالگی به خلافت پیامبر رسیده و در همه صحنه‌های مختلف زندگی پیغمبر عزیز اسلام به خلافت ایشان تصریح شده، کسی که داماد پیامبر است و کسی که پدر نوه‌های اوست ماجرا خلافت خود را فراموش کند و این کلام غیر عقلانی را بیان کند؟

 

فراموشی نویسنده دروغگوی این سریال جالب است زیرا در باره خلافت بعد از ابابکر می‌بینیم که ایشان خودشان خلیفه بلافصل خود را انتخاب و انتصاب می‌نمایند. یعنی فقط انتخاب خلیفه برای پیامبر جرم است و برای خلیفه اول اشکالی ندارد. البته بهانه‌ای هم از زبان ابابکر خلیفه اول که عنوان ایشان را صدیق می‌نامند؛ می‌آورند که من به بزرگان قوم گفتم کسی را انتخاب کنید و آنها مرا مخیر کردند و من هم عزیزتر از عمر کسی را نیافتم. و این بزرگان قوم کسی نیست جز عثمان و عبدالرحمان بن عوف!

 

هیچ تاریخ دان با انصافی نیست که از تلاش‌های مثبت خلیفه دوم در تاریخ خلافتش چشم بپوشد. اینکه وی تلاش ناتمام خلیفه اول در ارسال لشگر به نقاط مختلف و به نتیجه رساندن پیش بینی پیامبر در فتح ایران و روم و سایر بلاد را تکمیل نموده امری است که در تمام تواریخ و اسناد مشترک شیعه و سنی به چشم می‌خورد. اما در باره شخصیت ایشان بعد از خلیفه شدن آنچه که در تاریخ آمده با آنچه که به تصویر کشیده شده تفاوت‌های محسوسی دیده می‌شود.

 

حذف شدن بسیاری از یاران نزدیک پیامبر از سریال عمر

 

نکته دیگر سریال عمر این‌ست که در میان اصحاب خلیفه دوم خبری از صحابه‌ای که به پیامبر قرابت خاصی داشتند نیست و البته در اطرافیان خلیفه اول هم حضور نداشتند. کسانی مانند ابوذر که کلا از این سریال حذف شده است و وجود خارجی ندارد زیرا اگر نویسنده می‌خواست حضور این بزرگ مرد راستگو را به نمایش بگذارد مجبور بود از عنصری به نام صداقت استفاده نماید که در نگارش این سریال کمتر نشانی از صداقت می‌بینیم. کسانی مانند عمار که به ناگهان و بعد از جنگ احد به یکباره حذف می‌شود؛ مقداد که اصلا حضور ندارد، طلحه، زبیر که فقط در جلسه مرگ عمر دیده می‌شود و بسیاری از متقدمان در اسلام به دلایلی که عدم صداقت نویسنده در آن موج می‌زند از این سریال حذف شده‌اند و از میان بنی هاشم تنها به ابوطالب در ابتدای رسالت و به علی علیه‌السلام اشاره می‌شود. آن هم نه در حد شخصیت‌پردازی(که البته از توان این نویسنده و کارگردان خارج است) بلکه فقط به عنوان یک تیپ. با آن چهره پردازی که عبداله اسکندری انجام داده و تلاش نموده که در جهت منویات تهیه کنندگان فیلم این بازیگر را تا حد امکان به عکسهایی که منتسب به علی علیه السلام است نزدیک گرداند. حال آنکه اصحاب و پیروان حضرت علی علیه‌السلام به خواست ایشان در فتوحات دوران عمر، نقش به سزایی ‌داشتند. عده‌ای از آنان‌، فرماندهی بخشی از سپاه را عهده‌دار بوده و در این جهت تلاش‌ها و جان‌فشانی‌های بسیاری از خود نشان دادند، تا آنجا که به جرأت می‌توان گفت پیروزی ‌سپاه اسلام در بسیاری از مقاطع‌، مرهون کوشش‌ها و فرماندهی عالی این افراد بود اما در این سریال بیشتر روی خالد بن ولید تاکید می‌شود. در اینجا مناسب است به نام برخی از آنان با مناصب‌شان در نبردها اشاره شود:

 

۱- سلمان فارسی‌: وی در فتح مدائن که در سال ۱۶ هجری روی داد در جایگاه سفیر مسلمانان حضور داشت و با ایراد سخنان پرشور و حماسی‌، نقش به سزایی در بالا بردن ‌روحیه مسلمانان و تشویق آنان به نبرد ایفا کرد.[۱۴]

 

۲ـ حذیفة بن الیمان‌: حذیفه در جنگ نهاوند از فرماندهان سپاه بود و به گزارش ‌دینوری‌، مَقْدِسی و ابن عبدالبرّ، پس از نُعمان بن مُقَرّن فرماندهی کل سپاه اسلام را به ‌عهده گرفت‌. او در فتح شوشتر، سِمَت فرماندهی پیاده نظام سپاه ابوموسی اشعری را عهده‌دار بود.همچنین شهرهای همدان‌، ری و دینور به دست وی فتح شده است‌.[۱۵]

 

۳ـ مقداد بن اسود کندی‌: مقداد در فتح مصر در رأس سواره نظام‌ها شرکت داشت‌. هم چنین در فتح دیار بکر به همراهی عمار یاسر حضور داشت‌.[۱۶]

 

۴ـ هاشم بن عتبة بن ابی وقاص المرقال‌: هاشم بن عتبه‌، برادرزاده سعد بن ابی‌ وقاص و از یاران با وفا و مخلص حضرت علی(علیه‌السلام) بود که در جنگ صفین به شهادت رسید. وی در روزگار خلافت عمر در نبرد قادسیه‌، فرماندهی جناح چپ سپاه اسلام را عهده‌دار بود. هم چنین از سوی خلیفه مأموریت یافت با سپاه دوازده هزار نفری به مقابله با سپاه ‌یزدگرد به جلولاء اعزام شود.هاشم بن عتبه نیز در فتح بیت المقدس‌، فرمانده پنج هزار سواره نظام بود.[۱۷]

 

۵ـ عمار بن یاسر: عمار از شیعیان خاص امیرمؤمنان بود که در فتح مصر، فرماندهی‌ سواره نظام را به عهده داشت‌. وی در فتح دیار بکر نیز به اتفاق مقداد بن اسود شرکت ‌کرد. عمار در فتح شوشتر نیز فرماندهی دسته سواران را به عهده داشت‌. وی در این ‌زمان‌، حاکم کوفه بود. چون خلیفه طی نامه‌ای از او تقاضای کمک به ابوموسی اشعری را کرد، عمار عبدالله بن مسعود را جانشین خویش در کوفه کرد و خود به همراه شش هزار سوار به کمک ابوموسی شتافت‌.[۱۸]

 

۶ـ مالک اشتر نخعی‌: وی در جنگ قادسیه حضور داشت‌. شهرهای آمِد و مَیافارِقِین به دست او فتح شد. مالک اشتر در این روزگار در نبردهای مسلمانان با رومیان به فرماندهی گروهی از سپاهیان منصوب و با رشادت‌های فراوان‌، شماری از رومیان را نابود کرد. او نیز به فرماندهی هزار سوار در فتح عَزاز شرکت داشت‌. چنان ‌که در فتح مصر نیز از فرماندهان سپاه به شمار می‌رفت‌.[۱۹]

 

۷ـ حجر بن عدی کِندی‌: حُجر در نبرد جلولاء همراه دو هزار سوار خویش فرماندهی ‌جناح راست را به عهده داشت‌. او نیز در جنگ قادسیه حضور فعالانه داشت‌. هم چنین ‌سخنان حجر در "مرج عذراء” محل شهادت وی‌، زمانی که خود را برای شهادت آماده ‌می‌کرد، حاکی از آن است که وی در فتح شامات نقش به سزایی داشته است‌.[۲۰]

 

اما حذف عوامل اصلی کمک کننده به پیامبر در این سریال به دلیل اینست که شخصیت خلیفه دوم بیشتر و بهتر دیده شود. تلاش کارگردان در میزانسن نیز به گونه‌ایست که عمر همواره در پشت سر ابوبکر، عثمان پشت سر او و علی در پشت سر ایشان باشد. یعنی ترتیب خلفا را با همین نوع میزانسن تعیین می‌کند. جالب اینجاست که مشاوران اصلی عمر در تمام طول سریال عثمان و قنفذ و مغیره هستند و گاهی نیز علی علیه السلام.

 

همان‌طور که اشاره شد نویسنده و کارگردان از هنگام به خلافت رسیدن عمر تلاش خود را برای قدیس نشان دادن او آغاز می‌کنند. از نمازهای داخل خانه و عبادات گرفته تا پرسه‌های نیمه شب در خیابانها و گوش دادن به زمزمه خصوصی مردم در خانه‌هایشان تارسیدگی کردن به فقرا و… البته درتاریخ ثبت است که عمر انسان زاهدی بوده و در بسیار از موارد به خانواده خود سخت می‌گرفته است. او خود را در حد نازل ترین مردم نگه میداشته تا همواره به عنوان خلیفه مسلمین الگو باشد. اما کار تا جایی پیش میرود که در خشکسالی معروف مدینه خلیفه به نماز باران می‌ایستد و یک روز بعد باران می‌بارد و همه از خشکسالی رهایی می‌یابندکه این مورد در هیچ کجای اسناد تاریخی اهل تسنن که بنده مطالعه کرده‌ام یافت نشد.

 

 

تلاش مذبوحانه برای اختلاف‌افکنی بین شیعه و سنی و فارس و عرب در ماجرای ابولؤلؤ

 

آخرین تیر ترکش نویسنده محترم در باره ابولؤلؤ است که قاتل خلیفه دوم محسوب می‌شود. نویسنده تلاش زیادی می‌کند که او را یک ایرانی متعصب و دو آتشه نشان دهد که تنها به دلیل اینکه خلیفه و مسلمین ایران را اشغال کرده‌اند او را می‌کشد و در این راه تلاش میکند که اولین تروریست‌های اسلامی را ایرانی معرفی نماید. حال آنکه او در این راه ناصواب عمل کرده و از روایات اهل سنت هم در این زمینه غافل مانده است.

 

«ابولؤلؤ (د ۲۳ق/۶۴۴م)، قاتل عمربن خطاب – از زندگی او هیچ دانسته نیست و شهرت او تنها به دلیل قتل عمر است. بیشتر منابع نام او را فیروز ضبط کرده‌اند.[۲۱] دربارة اصل و نسب و اعتقاد او میان منابع، اشتراک اندکی دیده می‌شود. منابع متأخرتر نیز جز تکرار گفته‌های منابع پیشین کمتر اطلاع سودمندی به دست می‌دهند. بنابر خبر مشهوری، او از مردم نهاوند بود که در جنگ به دست مسلمانان اسیر شد و به غلامی مغیره بن شعبه فرمانروای کوفه درآمد.[۲۲] در منابع کهن‌تر او را مجوسی شمرده‌اند .[۲۳] با این همه گروهی دیگر از مورخان او را مسیحی دانسته‌اند.[۲۴] بنابر نقل نه چندان قابل اعتماد طبری (۴/۱۳۶) از سیف بن عمر، ابولؤلؤ نخست به اسارت رومیان درآمد و سپس مسلمانان او را اسیر کردند. دربارة انگیزة قتل عمر به دست ابولؤلؤ همسانی چندانی در منابع تاریخی وجود ندارد .بنا بر کهن‌ترین روایات، مغیره بن شعبه از کوفه نامه‌ای به عمر در مدینه نوشت و از او خواست تا اجازه دهد غلامش ابولؤلؤ به مدینه بیاید و مردم از فنون او مانند نقاشی، آهنگری، و درودگری بهره‌مند شوند. عمر با آنکه ورود غیرعرب را به مدینه ممنوع شمرده بود، موافقت کرد.پس از چندی، ابولؤلؤ نزد عمر از مولای خود مغیره شکایت کرد که خراجی سنگین بر او بسته است، ولی خلیفه شکایت او را روا ندانست و ابولؤلؤ که از بی‌اعتنایی خلیفه در خشم شده بود، کلمات تهدیدآمیز بر زبان راند، چندی پس از آن گفت‌وگو، ابولؤلؤ در مسجد کمین کرد و هنگام نماز صبح عمر را از پای درآورد و پس از آنکه چند نفر دیگر را هم زخم زد، خودکشی کرد.[۲۵] از دیگر نظراتی که دربارة انگیزة قتل عمر گفته شده این است که برخی از بزرگان صحابه که از سختگیریهای عمر ناراضی بودند، نقشة قتل خلیفه را طرح کردند و ابولؤلؤ تنها وسیلة اجرا بوده است.[۲۶] شواهدی نیز دردست است که نشان می‌دهد کسانی مانند کعب الاحرار یهودی از پیش در این‌باره به خلیفه هشدارهایی داده بوده‌اند.[۲۷] برخى از محقّقان بر این عقیده‏اند که در پشت صحنه قتل خلیفه دوّم ‏دست حزب اموى در کار بوده است. بویژه آنکه عمر در اواخر دوران‏خلافتش بسیار بر آنان سخت گرفته بود. این عمرو بن عاص است که با افسوس و حسرت مى‏‌گوید: خداوند زمانى را که در آن استاندار عمر بن‏‌خطّاب گشتم، نفرین کند. مغیره نیز بر عمر کینه مى‌‏ورزید. چراکه عمر پس از متّهم ساختن او به زنا، وى را از استاندارى بصره عزل کرد و مغیره ‏را بارها مورد خطاب قرار مى‏داد و به او مى‏‌گفت: به خدا قسم گمان‏ نمى‏‌کردم که ابوبکر بر تو دروغ بندد. عبدالرحمن بن ابوبکر بر این باور بود که جفینه غلام سعد بن ابى‏‌وقاص‏ در جریان قتل عمر شرکت دارد و از طرفى سعد نیز با جناح امویّون‏ خویشاوندى نزدیکى داشت چراکه مادرش خواهر ابوسفیان بود. در واقع عوامل و اسبابى که مرگ عمر در مورد شکایت از مغیره را ملاک قرار می‌دهند و آن را پیش زمینه ترور عمر توسّط ابولؤلؤ دانسته‏‌اند، سُست و بى‏‌پایه است و قابل نقد و بررسى است. زیرا همین که مغیره، غلامش را که خراج بر او مقرّر شده بود، رد کرد دلیل آن‏ نمى‏‌شود که کمر به ترور عمر ببندد بلکه این امر باید وى را به ترور مولایش که مستقیماً خراج را براى او مى‌‏برد، ترغیب مى‏‌کرده است. از سوی دیگر خلیفه دوم فردی سخت‌گیر و تندخو بوده که قبل از مرگش عمرو عاص را بنا به روایت همین سریال مورد عتاب قرارداده و فرزند او را کتک می‌زند. توطئه قتل او هم در بسیاری از اسناد به اولین صهیونیست‌هایی که در اسلام ظهور کرده‌اند مرتبط دانسته شده است. حال چرا نویسنده محترم از میان این‌همه سند و روایات متعدد و مختلف تنها به این بسنده می‌کند که ابولولو یک ایرانی متعصب و دو آتشه است؛ تنها می‌تواند به دلیل متهم کردن ایرانی‌ها در قتل خلیفه‌ای باشد که از نظر اهل سنت دارای مقام ارزشمندی است و قطعا بر روی مخاطب نا آشنا به تاریخ تاثیرات عظیمی برجای می‌گذارد. آیا رفتار تولیدکنندگان این سریال نمی‌تواند زمینه‌ساز توطئه‌ای شوم بر علیه اتحاد مسلمین باشد؟ آیا هدف از تولید این سریال عظیم را با بودجه نفتی وهابیون نباید تنها و تنها به قسمت آخر این سریال و ترور عمر خلیفه دوم مربوط دانست؟ آیا با نگاه ضد ایرانی نمیخواهند که مسلمان فارسی زبان را با مسلمانان عرب زبان درگیر نمایند؟ …. باید بدانیم که آرزوی اسرائیل و صهیونیزم اینست که هیچ مسلمانی و باز هم تاکید می‌کنم که هیچ مسلمانی را بر روی زمین باقی نگذارند و این با لطایف الحیل در حال پیگیری است. اینک که دنیای اسلام با بهار عربی و انتفاضه مسلمین در حال بالندگی است باید دانست که هر گونه تلاشی برای ایجاد تفرقه میان دو فرقه بزرگ اسلامی چیزی است که آنها بدان نیاز دارند. مطمئنا و به جرأت می‌‌توان سریال عمر را یک اقدام اساسی در این راه دانست.

 

نگاهی به عوامل سریال

 

نویسنده: دکتر ولید سیف- شاعر و نویسنده داستان کوتاه و همچنین از نویسندگان معروف ترین درام‌های تاریخی است از جمله: «الزیر سالم» و «الخنساء» و «شجرة الدر» به کارگردانی صلاح أبو هنود ، و همچنین «صلاح الدین الأیوبی» و «ربیع قرطبة» و «ملوک الطوائف» و «التغریبة الفلسطینیة» و «ملحمة الحب والرحیل» و «المعتمد بن عباد» و «صقر قریش»، و بسیاری از درام‌های تلویزیونی سوریه.

 

مدرک لیسانس خود را در دو زبان عربی و ادبیات از دانشگاه اردن و دکترای زبانشناسی از دانشگاه لندن در سال ۱۹۷۵ به دست آورده است و به عنوان یک مدرس دانشگاه، در گروه زبان عربی در دانشگاه اردن به مدت سه سال کار کرده است.[۲۸]

 

کارگردان حاتم علی: نویسنده و بازیگر سوری است که مدرک خود در رشته هنرهای نمایشی را از موسسه هنرهای نمایشی دمشق در سال ۱۹۸۶ میلادی دریافت کرد. حاتم علی توانست چندین فیلم در سوریه و مصر کارگردانی کند. او کار خود را با نوشتن فیلمنامه، داستان‌های کوتاه و درام شروع کرد.حاتم علی در بسیاری از کارهای سینمایی به عنوان کارگردان، نویسنده، مدیر تولید و بازیگر ظاهر شد.[۲۹] سریال تاریخی عمر ابن الخطاب را می توان از مهم ترین مجموعه‌های کارگردانی شده توسط این کارگردان در نظر گرفت.

 

سریال عمر بزرگترین اثر تاریخی – تلویزیونی جهان عرب با هزینه ای بیش از ۵۰ میلیون دلار است که دو شرکت ام بی سی و موسسه تبلیغاتی قطر متعلق به ولید بن ابراهیم آل ابراهیم، برادر همسر ملک فهد بن عبدالعزیز، پادشاه سابق عربستان ساخت آن را بر عهده گرفته اند. این سریال داستان زندگی خلیفه دوم مسلمانان عمر بن خطاب و حوداث مهمی که در دوران خلافت او اتفاق افتاد را به نمایش می گذارد.

 

سامر اسماعیل، بازیگر نقش خلیفه دوم که در مسلمان با مسیحی بودنش همچنان تردید وجود دارد به تازگی از مؤسسه عالی هنرهای دراماتیک سوریه فارغ التحصیل شده و پیش از این در هیچ فیلم، سریال و یا تئاتری بازی نکرده است. هیئت علمای ناظر بر سریال «عمر» که متشکل از برخی علمای اهل تسنن همچون یوسف القرضاوی، سلمان العوده، عبدالوهاب الطریری، علی الصلابی، سعد مطر العتیبی و اکرم ضیاء العمری می‌باشند(و البته بجز دو نفراول بقیه آنها ناشناخته هستند) تاکید کرده بودند که بازیگر نقش خلیفه دوم در این سریال باید بازیگری جوان و گمنام باشد و تعهد بدهد که پس از بازی در سریال «عمر» برای چندین سال در هیچ فیلم، سریال و یا تئاتری بازی نکند.

 

بنابر اعلام گروه رسانه ای «ام بی سی»، سریال تلویزیونی «عمر» طی ۳۲۲ روز و حدود ۳۰۰ بازیگر و با مجموعه‌ای از عوامل که به ۳۰ هزارنفر می رسند فیلمبرداری شده است. در این سریال پر هزینه، ۳۹ کارشناس لباس و خیاط مسئول دوختن ۱۴۲۰۰ متر پارچه برای بازیگران بوده اند و ۱۹۷۰ شمشیر، ۶۵۰ نیزه، ۱۵۰۰ اسب، ۳۸۰۰ شتر، ۴۰۰۰ تیر، ۴۰۰ کمان، ۱۷۰ سپر، ، ۱۳۷ تندیس و مجسمه، ۱۶۰۰ ظرف سفالی، ۱۰۰۰۰ سکه معدنی و ۷۵۵۰ دمپایی نیز برای ساخت آن به کار رفته‌اند. همچنین ۲۹۹ کارشناس صحنه و بنا از ۱۰ کشور جهان ماکت شهر مکه و کعبه را در زمینی به مساحت ۱۲ هزار متر مربع ساخته‌اند.

 

از میان عواملی که از ایران به این سریال رفته‌اند میتوان به عبداله اسکندری طراح چهره پردازی مطرح سینمای ایران، آذر محمدی طراح لباس، جلیل فتوحی نیا طراح صحنه، محمود اردلان طراح صحنه‌های جنگی و… نام برد که تعداد آنها بر اساس تیتراژ سریال به حدود ۴۰ نفر می‌رسد.

 

بدون شک هزینه هنگفت ساخت این سریال می‌توانست در صورت استفاده از فیلمنامه‌ای متقن، مستند، همه جانبه و بدور از نگاه‌های وهابی‌گری این اثر را به نشانه‌ای ماندگار در عرصه فیلمهای تاریخی تبدیل نماید. اما در حال حاضر به دلایل بسیاری که در بخش اول آوردم این کار به لحاظ داستانی از اشکالات فراوان اسنادی رنج می‌برد که البته با توجه به حضور یک تیم کارشناسی شاید بهتر است عنوان کنیم این سریال از یک نگاه وهابی گری و افراطی رنج می‌برد. از چیدمان شخصیت‌ها تا نوع ساختار متغیر آن، از نحوه شخصیت‌پردازی تا تصویر برداری شتابزده و گاهی پر ادا و اصول تا بازی‌هایی بعضا خوب و اکثرا ابتدایی همگی نشان از شتاب‌زدگی در ساخت این اثر را به نمایش می‌گذارند. سوی دیگر این ماجرا عدم توجه به ماندگاری اثر است و گویی سازندگان اثر به تاثیرگذاری مقطعی این سریال بر مخاطب دل بسته‌اند تا همزمان با موج سیاسی و تحریم‌های اقتصادی علیه ایران و ملت فارسی زبان و داعیه‌های نابخردانه صهیونیست‌ها این سریال هم بتواند میان برادران ایمانی و مسلمان دو سوی خلیج همیشه فارس دعوایی هرچند کوچک راه انداخته و سود خود را ببرد.

 

پر واضح است که عوامل اصلی این سریال از نوع برخورد ما با عوامل ایرانی ساخت این سریال با خبر بوده‌اند. به همین دلیل است که از شهرت و البته غفلت عده‌ای از بهترین سینماگران ایرانی استفاده نموده و از ایشان دعوت به همکاری می‌نمایند. سریال‌های ضعیف و بی‌بنیاد تلویزیون‌های عربی نشان داده که در تخصص‌هایی مانند صحنه پردازی، گریم و… اشکالات اساسی دارند و البته آنها میدانند که ایرانیان در ساخت سریال‌ها و فیلم‌های تاریخی توان بالقوه‌ای دارند و دعوتنامه‌هایشان به دست هنرمندانمان می‌رسد. بیایید عصبی هم اگر می‌شویم از جایی بشویم که میفهمیم هنرمندانمان برای ابراز وجود خود در یک اثر تاریخی بزرگ از همه وجودشان مایه می‌گذارند. یادمان باشد عبداله اسکندری کیست و چه تجربیاتی دارد. این تجربیات باید بدرد بخورد در حالی‌که ما در پروژه‌های پر هزینه خود به سراغ خارجی‌ها می‌رویم نباید انتطار داشته باشیم که عزیزانمان در جای دیگری مشغول شوند. باید به جای عصبیت از این غفلت یادمان باشد که قدر زر را بشناسیم که همان وهابیون در انتظارند تا از این عصبیت‌ها استفاده ابزاری بنمایند. یادمان باشد که ایرانیان در این سریال هر کجا که به شخصیت علی رسیده‌اند دست و دلشان لرزیده و تمام تلاش خود را کرده‌اند که نظر کارگردان را به سوی بهترین‌نماها جلب نمایند هرچند که این تلاش‌ها فقط و فقط جنبه ظاهر نمایی در این سریال یافته است.

 

نگارنده هم معتقد است که وقتی هنرمند قرار است کاری انجام دهد پیرامون هنرش باید دقت کند اما با برخوردی که اینک در سایت‌های مختلف با عوامل ایرانی این سریال میشود موافق نیستم . اشکال در جای دیگری است که باید با شجاعت به آن رسیدگی کرد.

 

گذشته از کار خوب عوامل ایرانی که انصافا تنها نقطه قوت سریال محسوب میشود هیچ نقطه بارزدیگری در سریال نمی‌بینیم. از کارگردانی سریال که خود را به اولین نماهایی که به ذهن هر سازنده‌ای متبادر می‌شود راضی کرده تا تصویربرداری اثر که چند دستی بودن در آن به خوبی قابل تشخیص است. اما نباید از صحنه‌های جنگی و تصویربرداری موفق این صحنه‌ها غافل شد که هم کارگردان و هم عوامل توانسته‌اند با تجربه عمل نمایند.

 

در نگاه کلی شاید بتوان عمر را در سیستم فیلم‌سازی تلویزیونی اعراب که همواره در ساخت سریالهای تاریخی ضعفهای عمده‌ای داشته‌اند یک نقطه عطف نامید. خاطر نشان می‌کنم با اینکه این سریال در دنیای عرب نمره نسبتا خوبی می‌گیرد اما هنوز تا رسیدن به سریال‌های تاریخی پر قدرت کشورمان فاصله زیادی دارد که البته نباید از قدرت پولهای بادآورده شیوخ مورد نفوذ وهابیت و صهیونیسم غافل باشیم.

 

نتیجه

 

این برای اولین و آخرین بار نیست که ساخت سریالهای موهن در دستور کار وهابیون قرار می‌گیرد بلکه آنها از سال‌ها قبل و با ساختن سریال‌هایی مانند «حسن؛ حسین و معاویه» اقدام به توهین به مقدسات شیعه نموده‌اند که متاسفانه هیچ فریادی بر نخواست. شاید بتوان گفت تحریکات سریال عمر یک دهم توهین‌های سریال مذکور نیست اما وقتی با آن سریال برخوردی صورت نمی‌پذیرد می‌بایست منتظر سریال‌های موهن دیگری هم باشیم. چیزی شبیه به سریالی موهن به امام صادق علیه‌السلام که در شرف تکوین است. با اینحال غفلت و شتاب‌زدگی دو عنصری هستند که عوامل پشت پرده این مجموعه‌ها در انتظار آنند. از یک سو غفلت از اعتراضِ اثر بخش به ساخت این آثار و تاکید بر حفظ حرمت خلفای راشدین و ائمه هدی از سوی دو طرف سنی و شیعه، می‌تواند دشمن را بر تحریکات خود تجری ببخشد و از سوی دیگر شتابزدگی در برخورد با این آثار می‌تواند به مطرح شدن بیشتر آنها کمک کند. در هر دو صورت آسیاب دشمن در گردش می¬افتد. بنابراین انتظار اینست که اولا علمای اعلام از هر دو سو با آگاهی دادن به موقع روشنی بخش اذهان عمومی باشند و از سوی دیگر متولیان امور هنری با دوراندیشی از ایجاد مباحث مورد مناقشه دو طرف خود داری نموده و هنرمندانمان نیز با آگاه شدن به مسائل دینی و اسلامی و تاریخی دستان پشت پرده این نمایشات به ظاهر هنرمندانه را خوانده و دشمنان قسم خورده امت واحده اسلامی را مایوس نمایند. انشاءلله.

 

 

نکته: در متن حاضر و در جاهایی از نوشتن صلوات بعد از نام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یا درود و سلام بر امیرالمونین علی علیه آلاف التحیه و الثنا خود داری کرده‌ام. دلیل آن البته بی ادبی و بی حرمتی نبوده است. اهل تسنن در کلام خود بعد از نام خلفای راشدین(جنابان ابوبکر؛ عمر، عثمان و علی) عبارت رضی الله عنه را می‌نویسند. بنده به خاطر آنکه به خلفای مورد احترام ایشان اهانتی روا نداشته باشم از نوشتن هرگونه کلمه و ثنایی در هنگام نقدهای تاریخی و نقد سریال خودداری کرده‌ام. بعضی از نقاط هم از بازیگر آن نقشها یاد کرده‌ام که طبیعتا از نوشتن آن ادعیه خودداری شده است.

 

در پایان امید واثق دارم تلاش این کوچکترین مورد نظر و تایید آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه واقع گردد و توجهات آن جناب را به همراه خود داشته و دل پر مهر ایشان را مرهمی باشد و برای برادران دینی¬مان راهی برای وحدت هرچه بیشتر تلقی گردد.

*********************************************************************************************************************

 

*نویسنده و کارگردان سریال ترجمه زخم و سریال تاریخی ذبیح در خصوص پدر گرانقدر رسول اکرم (ص) و چند اثر سینمایی و ویدئوی دیگر

 

پی‌نوشت‌ها:
۱. این فاروق با فاروقی که در میان اهل سنت روایت است تفاوت بنیادین دارد.
۲. ۲۸ /۰۹/۸۷ دررابطه باحادثه ی غدیر
۳. سوره شعراء/آیه۲۱۴
۴. محمد بن جریر طبری (زادهٔ ۲۲۴ در ساری یا طبرستان – درگذشتهٔ ۳۱۰ هجری قمری در بغداد) مورخ، مفسر قرآن و مؤلف کتاب تاریخ طبری است.
۵. تاریخ الطبری، ج۲، ص۶۳-۶۲ ـ جامع البیان للطبری، ج۱۹، ص۱۴۹ ـ شرح نهج البلاغه لإبن أبی الحدید، ج۱۳، ص۲۱۱ ـ کنز العمال للمتقی الهندی، ج۱۳، ص۱۱۴ ـ شواهد التنزیل للحاکم الحسکانی، ج۱، ص۴۸۶ ـ تفسیر البغوی، ج۳، ص۴۰۰ ـ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۳۶۴ ـ السیرة النبویة لإبن کثیر، ج۱، ص۴۵۹ ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج۳، ص۵۳ ـ الکامل فی التاریخ لإبن الأثیر، ج۲، ص۶۳ ـ الدر المنثور للسیوطی، ج۵، ص۹۷ ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج۴۲، ص۴۹ ـ مناقب علی بن أبی طالب (ع) لإبن مردویه الأصفهانی، ص۲۹۰ ـ المناقب للموفق الخوارزمی، ص۸
۶. وحشی در فتح مکه با اما و اگر مسلمان شد اما پیامبر فرمودند از برابر دیدگان من دور شو. اهل سنت بر این باورند که وحشی و حضرت حمزه در بهشت در کنار هم هستند زیرا وحشی در ماجرای قتل مسیلمیه کذاب که ادعای پیامبری داشت او را کشته است و بنابراین در بهشت است.اما این حدیث سندی ندارد زیرا به قول اکثر علما وحشی بسیار شرب خمر میکرد و در حال مستی مرد و بر حقانیت ابوبکر و عمر و معاویه در برابر علی علیه السلام رای داد با اینکه در غدیر خم حضور داشت و در باره خالد بن ولید و معاویه جعل حدیث کرد(والله اعلم)
۷. توبه-آیه چهلم
۸. در نسخه اصلی الرساله- نسخه عربی- به صراحت بر این موضوع تاکید میشود اما در نسخه دوبله شده در ایران این موضوعات به صورت دیگری ترجمه شده است.
۹. اینکه در این نوشتار مدام از کلمه «عامدانه» استفاده شده به دلیل پشتوانه مالی این سریال است که توسط وهابیون صورت پذیرفته و همگان میدانند که وهابیون دشمنان قسم خورده اسلام هستند. بنابراین تمام تحرکات آنها بوی از صدمه زدن به اسلام را با خود دارد.
۱۰. سعد الدین التفتازانی)متوفای ۴۹۱ ه(، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج ۱، ص ۳۰۱ ، ناشر: دارالمعارف النعمانیة-باکستان-۱۵۰۱ ه -۱۹۱۱ م، الطبعة: الأولى.
۱۱. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة ج ۱۱ ، ص ۴۱ ، تحقیق محمد عبدالکریم النمری، ناشر: دارالکتب العلمیة بیروت، الطبعة:الأولى، ۱۵۱۱ ه – ۱۹۹۱ م
۱۲. سیره ابن مغازلی-ج۱-ص۳۲۱- … می گفت: در احد مثل همیشه تنها کسی که از جان مقدس پیامبر دفاع کرد علی بن ابیطالب بود و بعضی از مسلمین مثل عمار و سلمان و طلحه
۱۳. علی بن أبی بکر الهیثمی)متوفای ۱۰۴ ه(، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج ۹، ص ۱۰۵ ، ناشر: دارالریان للتراث، دارالکتاب
. العربی- القاهرة، بیروت– ۱۵۰۴
۱۴. واقدی‌، فتوح الشام‌،‌، ج‌۲، ص‌۲۵۱؛ طبری‌،‌، ج‌۳، ص‌۱۲۱ـ ۱۲۴؛ ابوحنیفه دینوری‌، کتاب الاخبار اطوال‌؛ ص‌۱۲۶ و عبدالکریم بن محمد الرافعی القزوینی‌، التدوین فی اخبار قزوین‌، تحقیق عزیز الله العطاردی‌، ج‌۱، ص‌۷۸٫
۱۵. شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان الذهبی‌، العبر فی خَبَر من عَبَرَ، ج‌۱، ص‌۲۶٫- ابوحنیفه دینوری‌، همان‌، ص‌۱۳۶؛ مطهّر بن طاهر المَقْدِسی‌، البدء و التاریخ‌، ج‌۵، ص‌۱۸۲ و ابن عبدالبر القرطبی‌، الاستیعاب‌؛ج‌۱، ص‌۳۹۴٫-ابن اعثم‌، ‌، کتاب الفتوح‌، ج‌۲، ص‌۲۷۷ و بلاذری‌، ، ص‌۳۷۳٫ بلاذری حذیفه را فرمانده جناح چپ سپاه عمار می‌داند – ابن عبدالله القرطبی‌، همان, ج‌۱، ص‌۲۴۰ و ۳۹۴ و ابن اثیر، اسدالغابه‌، ج‌۱، ص‌۴۶۸٫
۱۶. واقدی‌، همان‌، ج‌۲، ص‌۷۳؛ ابن عبدالبر القرطبی‌، ج‌۴، ص‌۴۳ و ابن اثیر، ج‌۴، ص‌۴۴۷٫وص ۱۱۷
۱۷. ابوحنیفه دینوری‌، همان، ص‌۱۸۳٫- ، ص‌۱۲۱٫بلاذری‌، فتوح البلدان‌، ص‌۲۶۴ و طبری‌، همان‌، ج‌۳، ص‌۱۴۰٫واقدی‌، همان‌، ج‌۱، ‌۲۹۷٫
۱۸. واقدی‌، همان‌، ج‌۱، ص‌۲۹۷و ج‌۲، ص‌۷۳٫و ص‌۱۱۸٫ابن اعثم‌، همان‌، ج‌۲، ص‌۲۷۷ و بلاذری‌، همان‌، ص ۳۷۳٫و ص‌۲۷۵ و ابوحنیفه دینوری‌، همان‌، ص‌۱۳۰٫
۱۹. بوحنیفه دینوری‌، الاخبار الطوال‌، ص‌۱۲۰٫ یاقوت حموی‌، معجم البلدان‌، ج‌۱، ص‌۷۶- ج ۶، ص ۲۷۳- ابن اعثم‌، کتاب الفتوح‌، ج‌۱، ص‌۲۵۹٫یعقوبی‌، تاریخ یعقوبی‌، ج‌۲، ص‌۱۴۲٫ واقدی‌، فتوح الشام‌، ج‌۱، ص‌۳۶۱٫، ج‌۲، ص‌۷۳٫
۲۰. بن اعثم‌، همان‌، ج‌۱، ص‌۲۱۰ـ۲۱۱/ بلاذری‌، فتوح البلدان‌، ص‌۲۶۴٫ ابن‌اعثم‌، حجر را فرمانده جناح چپ ‌نوشته است‌.- ابن اثیر، اسدالغابه‌، ج‌۱، ص‌۴۶۱٫بلاذری‌، انساب الاشراف‌، ج‌۵، ص‌۲۶۸ و طبری‌، تاریخ الامم و الملوک‌، ج‌۴، ص‌۲۰۵٫ حجر در این باره ‌می‌گوید: آگاه باشید به خدا سوگند، اگر مرا در این سرزمین بکشید، من نخستین سواری بودم که این سرزمین را فتح کردم و نخستین کسی بودم که سگ‌های این سامان بر من بانگ زدند.
۲۱. (مثلاً: نک‍: حسان بن ثابت، ۱/۲۷۳؛ ابن حبیب، «اسماء». ۱۵۵؛ ابن قتیبه، ۱۸۳).
۲۲. (ابن سعد، ۳/۳۴۱، ۳۴۷؛ ابوالعرب، ۶۷، به نقل از ابن اسحاق).
۲۳. (ابن حبیب، المحبر، ۱۴؛ ابن شبه، ۳/۹۱۳؛ مسعودی، ۲/۳۲۹
۲۴. (نک‍: طبری، ۴/۱۹۰؛ ابن عبدریه، ۴/۲۷۲).
۲۵. (ابن سعد، ۳/۳۴۵؛ ابن شبه، ۳/۸۹۶-۸۹۹؛ طبری، ۴/۱۹۰-۱۹۱؛ دربارة دیگر روایات نک‍: ابن شبه، ۳/۸۹۳؛ ابن اعثم، ۱/۳۲۳).
۲۶. (ایرانیکا، ۳۳۴/I).
۲۷. (نک‍: احمدبن حنبل، ۱/۱۵؛ ابن شبه، ۳/۸۹۱)،
۲۸. نقل از سایت شبکه mbc
۲۹. همان

                    (منبع:ویکیپدیا .پارسینه)

 

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 7347
موضوعات مرتبط: سینمای دینی , سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

دو شنبه 30 آذر 1393 ساعت : 11:37 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
رضابدیعی (فیلمساز ایرانی هالیوود)
نظرات

رضابدیعی کارگردان ایرانی هالیوود

************************************************

************************************************

(بسیاری از کسانی که هم اکنون دارنددوران میانسالی یاپیری را میگذرانند شاید ندانند تعدادی از سریالهای خاطره انگیز  دوران کودکی.نوجوانی یاجوانیشان مانند :بارتا .کارآگاه راکفورد.مرد شش میلیون دلاری و پیشتازان فضارا یک ایرانی ساخته است. در مطلب کوتاه زیر با این کارگردان فقید هموطن آشنائی مختصری پیدا میکنید):

رضا بدیعی کارگردان توانا و موفق هالیوودی ایران در سن ۸۱ سالگی درگذشت

(رضا بدیعی) فیلمسازیست که سریالهایش قسمتی از نوستالژی یک نسل از مردم ایران است.ذهن خلاق وی پدیدآورنده الگوهای موضوعی بسیاری بوده است ویکی از با استعدادترین وپرکارترین فیلمسازان در عرصه فعالیتهای تلویزیونی و سریال سازی آمریکا میباشد گرچه شاید در ایران کمتر کسی با نام او و منزلت ویژه ای که درسینماوتلویزیون آمریکا (وحتی جهان) دارد واقف باشد .اکثر سریالهای بدیعی در تلویزیون ایران پیش از انقلاب به نمایش در آمده و جزو سریالهای خاطره انگیز آن دور ان میباشند.

بدیعی همسر سابق باربارا ترنر و پدرخوانده ی جنیفر جیسن‌لی است که هر دوی آن‌ها، بخصوص دخترخوانده‌اش، از بازیگران معروف هالیوود هستند. دخترش مینا بدیعی نیز اکنون به عنوان بازیگر در آمریکا فعالیت می‌کند. بدیعی در دوران فعالیت‌های حرفه‌ای‌اش با کارگردانی۴۲۳ قسمت از سریال‌های مختلف، از جمله سریال‌های : بالاتر از خطر، هاوایی فایو او، بارتا، شعبده‌باز، استارسکی و هاچ، پرونده‌های راکفورد (در ایران:کارآگاه راکفورد)، بافی قاتل خون‌آشام‌ها، هالک شگفت‌انگیز و… یکی از پرکارترین کارگردان‌های تلویزیونی آمریکا بود و حتی «پدرخوانده ی تلویزیون آمریکا» نیز لقب گرفت.تعدادی از سریالهای وی بدلیل موضوعات بکری که داشتند دستمایه فیلمهائی شدند که حتی ساختشان به قسمتهای دوم ،سوم و حتی بیشتر از آن نیز انجامیدمانندسری فیلمهای (ماموریت غیر ممکن)که از سریال (بالاتر از خطر )الهام گرفت .(پیشتازان فضا) که پایه گذار سری فیلمهای (استارتریک )شد و همچنین (هالک شگفت انگیز)که الهام بخش یک اثر چند قسمتی پرمخاطب و پرفروش سینمای جهان بوده است 


 

بدیعی در طول شش دهه گذشته از فعال ترین چهره ها در صحنه فیلمسازی هالیوود و سریال های تلویزیونی آمریکا بشمار می رفت و اورا از مفاخر و شاخصان صنعت سینما و تلویزیون آمریکا میدانند.

 

بدیعی در مصاحبه با ایران تایمز اینترنشنال بیان میکند که :

بعنوان فیلمبردار شخصی شاه  سابق ایران بایک دوربین سبک 16 میلیمتری بهمراه او به نقاط مختلف ایران سفر کرده و ۲۱ فیلم مستند وعمدتا" پروپاگانداو تبلیغی که بیشتر در جهت نشان دادن و بزرگنمائی اقدامات عمرانی شاه مخلوع ایران بود تهیه و کارگردانی نمودم.این کارهارا قبل ازمهاجرت به آمریکا تهیه کردم . فیلمی ساخته بودم که نامش ( سیل در خوزستان)بود.آن فیلم، فیلم انتخابی صلیب سرخ شد و البته از طرف شخص شاه نیز مدال طلا به آن تعلق گرفت چون شاه را منجی سیل زدگان نشان داده  و وجهه ای مقبول و کاریزماتیک به او داده بودم .این فیلم بعدا"موقعیتهائی ویژه و طلائی برای من به ارمغان آوردو مهمترینش این بودکه موجب شد در سال ۱۹۵۵ از طریق دولت ایالات متحده آمریکا دعوت شوم تا در این کشور حرفه فیلمسازی را دنبال کنم. اینچنین دعوت و موقعیتی رویای همه ی جوانان عاشق سینه چاک سینما در آن دوران و حتی در تمامی دورانهاست و من بواسطه هوشمندی و درک شرایط  آن زمان به آن رسیدم...

رضا بدیعی در آمریکا و پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه «سیراکیوز» در رشته سینما، به عنوان فیلم بردار مشغول به کار شد. حرفه ای که او را از نیویورک به کانزاس سیتی و نهایتا به لس آنجلس کشاند. در لس آنجلس «بدیعی» توانست در کنار کارگردان های صاحب نامی چون «رابرت آلتمن» و «سام پکین پا» به کار بپردازد. رضا بدیعی از اوائل دهه شصت میلادی به کارگردانی فیلم های تلویزیونی پرداخت و در طول ۶ دهه گذشته بیش از ۴۳۰ قطعه فیلم تلویزیونی و چندین فیلم سینمایی ساخت.

او کارگردانی بسیاری از سریال های تلویزیونی از جمله «بالاتر از خطر»، «هاوایی فایو او»، «بارتا»، «مرد شش میلیون دلاری»، «کاگنی و لیسی»، «بافی قاتل خون آشام» و «پیشتازان فضا» و بسیاری فیلم های دیگر را برعهده داشته است. او توانست جایزه یک عمر فعالیت هنری «اتحادیه کارگردانان سینمای آمریکا» را برای کارگردانی بیشترین تعداد سریال های یک ساعته تلویزیونی نیز به دست آورد.

او که شاید ندانید پسرخاله ی داریوش مهرجویی هم هست، بسیار دل‌بسته ی ایران بود و گاه ‌و بی‌گاه سفری به وطن هم می‌کرد. یکی از آخرین سریال‌هایی که بدیعی قسمت‌هایی از آن را کارگردانی کرده، سریال جذاب Early Edition بود که در ایران نیز چند سال پیش با عنوان در برابر آینده به نمایش درآمد و بسیار محبوب و پرطرفدار هم شد. بازماندگان وی همسر سومش ؛ تانیا ، فرزندانش ؛ میمی ، مینا ، الکسیس و ناتاشا و دوبرادر و چهار خواهر و دو نوه هستند.بدیعی در روز هفدهم آوریل 1309 در اراک به دنیا آمد و با پایان دوران دبیرستان در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران به تحصیل مشغول شد..بدیعی پیش از مهاجرت به آمریکا در ایران ۱۰ مستند ساخت که از میان آن‌ها فیلم «سیل در خوزستان»که سکوی پرش او بسمت هالیوود محسوب میگردد  از سوی سازمان صلیب سرخ برای نمایش جهانی برگزیده شد. وزارت امور خارجه آمریکاپس از آشنایی با آثار بدیعی و باسفارشهای شخص شاه، او را برای تحصیل به آمریکا دعوت کرد...

بدیعی در ۲۰ اوت ۲۰۱۱ پس از یک جراحی پیچیده روی معده در بیمارستان یوسی‌ال‌ای در سن ۸۱ سالگی درگذشت.

 منابع:بیست.ویکی پدیا.آکاایران.holly  good

تعداد بازدید از این مطلب: 6111
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2

چهار شنبه 26 آذر 1393 ساعت : 7:19 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
وحدتهای سه گانه ارسطوئی
نظرات

                              وحدت های سه گانه ارسطوئی

                            

دانشنامه ویکیپدیا در توضیح وحدت های سه گانه هنرنمایش چنین مینویسد:

وحدت‌های سه‌گانه از مهم‌ترین اصول تئاتر کلاسیک در یونان باستان است که برای اولین بار در کتاب فن شعر توسط ارسطو مطرح شده‌است.

۱- وحدت زمان: کلیت نمایش باید به بیان یک داستان در یک زمان فیزیکی خاص که معمولاً از بیست و چهار ساعت تجاوز نمی‌کند ارائه شود. کلیۀ ماجراهای گذشته به‌صورت روایت و از زبان قهرمانان نمایش نقل می‌شود.

۲- وحدت مکان: کل داستان باید در یک منظر نمایشی واحد اجرا شود. همان‌طور که زمان پس و پیش نمی‌شود مکان نیز باید ثابت بماند. در نقل قول‌هایی که از زبان شخصیت‌هاینمایش در مورد اتفاقی در زمان و مکانی دیگر رخ داده‌است، معمولاً برای قرار گرفتن تماشاگر در فضای قصه از المان‌های متحرکی که به‌صورت نشانه بیانگر آن مکان خاص بوداستفاده می‌شد.

۳- وحدت موضوع یا عمل: کلیت داستان باید دارای تنها یک محوراصلی داستانی باشد و از نمایش داستان‌های نامربوط و حاشیه‌ای اجتناب شود.

                                  لزوم رعایت  وحدت های سه گانه در نمایش

                                               ><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><><

نمایشنامه یه به روایت اهل تئاتر(پی اس)به عنوان متن ادبی از گذشته تا کنون در منظر اهل هنر همواره به عنوان یکی از ارکان اساسی و تعیین کننده در تولید تئاتر محسوب شده است.

متن نمایش به عنوان یکی از ارکان زیر ساختی هنر تئاتر همیشه و در همه حال نقش مهمی در جذب مخاطب،تولید تئاتر و موفقیت یا عدم موفقیت یک اثر نمایشی داشته است.

بطوری که اجرای یک اثر نمایشی در گرو استواری و قوت متن آن اثر نهفته است.

اما اینکه چرا در حوزه تئاتر ایران با گذشت این همه سال هنوز از نظر نگارش متون ادبی دچار مشکل زیر ساختی هستیم مسئله ای است که نیازمند آسیب شناسی کارشناسانه است.

شیوه نمایش نامه نویسی در ایران از حدود یکصد سال پیش با آثار ترجمه شده توسط افرادی چون"ابراهیم آخوندزاده" و "میرزا آقا تبریزی" به عنوان پیشگامان این عرصه به چرخه ادبی کشور پیوست.

آثار اولیه به دلیل عدم آگاهی نویسندگان و تجربه ناکافی نسبت به این گونه ی ادبی دارای اشکالات تکنیکی و ساختاری بسیاری بود که از آن جمله می توان به رادیویی بودن،کمی ایماژ و تصاویر نمایشی و صحنه ای،ضعف شخصیت پردازی و داستان های تخت و تقلید از آثار خارجی اشاره کرد.

با گذشت زمان و ارتباط بیشتر نویسندگان و هنرمندان تئاتر با اروپا،کم کم این امید می رفت که نویسندگان داخلی با محور قرار دادن ساختارهای تکنیکی تئاتر اروپا اقدام به نگارش آثاری نمایند که رنگ و بوی ایرانی داشته باشد.

اما متاسفانه با گذشت یک قرن از تاریخ نمایشنامه نویسی در ایران هنوز هم آثار نمایشی که با محتوایی ملی و ایرانی نگاشته شده باشند اندک هستند.

به باور کارشناسان،نمایش نامه نویسی در ایران به دلیل مشکلات فراوانی که در فراروی تئاتر کشور است،همواره دچار بحران بوده و کمبود آثار نمایشی مکتوب با ساختارهای تکنیکی،ملی و ایرانی مهم ترین معضل تئاتر ایران محسوب می شود.

پس از گذشت یک قرن از ورود تئاتر مدرن به این سرزمین هنوز نمایش نامه های در خور توجه در حوزه تئاتر به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد.

به رغم تلاش نویسندگان بزرگی چون"غلامحسین ساعدی" ،"اکبر رادی"،"بهرام بیضایی"،"علی نصیریان"،"اسماعیل خلج" و نویسندگان جوانی چون"محمد چرمشیر"،"محمد رحمانیان"،"حمید امجد"،"عبدالحی شماسی"و دیگر فعالان این عرصه،هنوز نمایش نامه هایی که بر اساس ساختارهای تکنیکی و علمی نگاشته شده باشند،بسیار اندک است.

به اعتقاد کارشناسان مشکلات زیر ساختی و کلی تئاتر ایران،نبود برنامه ریزی دراز مدت و کوتاه مدت در حوزه نمایش نامه نویسی،موازی کاری نهادهای مرتبط با بحث فرهنگ و هنر،شناخت ناکافی نسبت به اصول ساختاری نمایشنامه،آموزش های غلط،ضعف پژوهشی و مدیریت های مقطعی و سلیقه ای و جشنواره زدگی از جمله عوامل این عقب ماندگی است.

عدم ارتباط با علم روز تئاتر دنیا و گسست های فرهنگی و تاریخی باعث شده است تا نویسندگان این حوزه دچار تکرار رخوت و روزمزگی شوند.

اعمال سلیقه و ممیزی در چاپ و نشر آثار ترجمه و تالیفی باعث شده تا آثار منتشره سرشار از زیاده گویی،گزافه گویی،حرافی و ابتذالات صحنه ای باشد و موجی از نگارش نمایش نامه هایی که در هیچ ساختار نگارشی در حوزه تکنیک و محتوا نمی گنجد،تئاتر ایران را فرا گیرد.

هر چند در این بین بسیاری به تقلید از نمایش نامه های اروپایی اقدام به تولید آثار نمایشی متفاوتی می کنند اما این آثار نه از ساختارهای تئاتر اروپا پیروی می کند و نه دارای محتوای ملی و ایرانی است.

هنر تئاتر بی تردید دارای عوامل مختلف دیگری چون کارگردان، بازیگر،عوامل فنی نور و صوت،طراحان صحنه،گریم و لباس است که هر کدام سهم مهمی در تولید یک اثر نمایشی دارند.

در این بین نویسنده اثر نمایشی به عنوان یکی از ارکان اساسی سه ضلع مهم تولید تئالتر یعنی نمایشنامه، کارگردان و بازیگر است.از گذشته تاکنون نمایشنامه نویس نقش محوری تولید تئاتر به حساب آمده است به عبارت دیگر کارگردان به عنوان رهبر گروه نمایشی با محور قرار دادن متن نمایش و بر اساس داستان و شخصیت های خلق شده نویسنده همراه با بازیگران و دیگر عوامل اجرایی به تولید نمایشی اقدام می کند.

در نوشتار یک اثر نمایشی تعقل و ادراک از جمله عواملی است که از پیش مسیر حرکت را برای نویسنده مشخص می کند و نمایش نامه نویس با توجه به نیازهای روز جامعه و با دست مایه قرار دادن موضوعات مختلف اجتماعی،سیاسی و فرهنگی و تاثیری که از آنها می پذیرد،اقدام به نوشتن متن نمایشی می کند.

نمایشنامه در لغت به گونه ای ادبی اطلاق می شود که اصلاحگرای امور اجتماعی و بیان کننده خوبی ها و بدی های جامعه است که با هدف اجرایی نگاشته شده و کارگردان و دیگر عوامل نمایشی حول محوریت آن اقدام به تولید تئاتر می کنند.

برای به صحنه بردن یک نمایشنامه همواره نیازمند متن ادبی هستیم تا کارگردان به عنوان خالق دوم اثر نمایشی به کمک عوامل اجرایی به شخصیت های نمایش جان دهد و آن را برای صحنه ای کردن ملموس سازد.

هر متن نمایشی از نظر ساختاری بر تکنیک و معنا استوار است که ارزش و اعتبار آن در گرو این دو مهم است.

نمایش در وسیع ترین مفهوم خود بر دو عنصر حرکت و صدا بنا شده است و این حرکت و صدا توسط نمایش نامه نویس و کارگردان به عنوان مجریان فکری تئاتر به وجود می آید.

به گواه تاریخ قدیمی ترین متن نمایشی متعلق به مصر باستان است که در خصوص زندگی و مرگ"اوزیس"و"اوزیروس"دو رب النوع و خدای اسطوره ای است.

اما نمایشنامه به عنوان گونه ای ادبی در قرن پنجم قبل از میلاد در یونان باستان توسط افرادی چون " اشیل "،"سوفوکل"و"اوریپید" که نخستین نمایش نامه نویسان تاریخ تئاتر جهان خوانده می شوند،به ظهور رسید.

آنان اقدام به نگارش آثاری نمودند که پس از گذشت قرن ها همچنان به عنوان بهترین و منسجم ترین آثار نمایشی جهان شناخته شده اند نمایش نامه هایی چون"ادیب شهریار"،"آنتیگون"،"مدآ"،"غوکان"،"الکترا"،"زنان تراخیس"،"آگاممنون"،"ایرانیان"،"آژاکس"و"پرومته در زنجیر" از جمله آثاری هستند که قرن هاست در مسیر آگاهی بخشی به انسان و تقبیح بدی ها و تشویق نیکی ها همچنان به صحنه می روند و چون به طرح مسائل انسانی می پردازند هرگز گرد و غبار کهنگی بر آنها ننشسته است.

ارسطو در کتاب فن شاعری یا (بوطیقا) از نمایشنامه به عنوان گونه ای ادبی یاد می کند که به تراژدی و کمدی تقسیم می شود .

به اعتقاد ارسطو متن یک اثر نمایشی می بایست دارای مقئمه،میانه و پایانه باشد یعنی اینکه داستان نمایش با یک سری رویدادها مقدمه چینی شود،دارای اوج و فرود داستانی باشد و در پایان نیز به یک نتیجه ختم شود.

ارسطو هدف از تولید یک اثر نمایشی را ابتدا ایجاد لذت در مخاطبان تئاتر و سپس اصلاح امور اجتماعی می داند،در نمایش نامه های با ساختار ارسطویی(کلاسیک)وحدت های سه گانه "موضوع"،"مکان"و"زمان"همواره رعایت می شود.

در ساختار ارسطویی،داستان نمایش می بایست دارای موضوعی مشخص،مکانی معلوم و زمانی تعریف شده باشد.

اما با پیشرفت علوم مختلف و تغییر و تحولات اجتماعی،سیاسی،اقتصادی،ادبی،و فرهنگی در حوزه نمایش نامه نویسی نیز تحولاتی رخ داد و تمامی ساختارهای آثار کلاسیک ارسطویی در هم شکسته شد و نویسندگان دنیای جدید با تفکر نو به ساختارهای متفاوتی دست یافتند که با گذشته کاملاً متفاوت بود.

"اوژن یونسکو"نمایشنامه نویس بزرگ فرانسوی رومانیایی الاصل به عنوان یکی از سردمداران تئاتر مدرن معتقد است :در دنیای مدرن شکستن اصول سنتی تئاتر به مثابه چماقی است که بر فرق تماشاگر امروزی باید کوبیده شود تا او را که بر اثر تکرار وقایع به خواب رخوت فرو رفته است سراسیمه از خواب بیدار کند و به خود اندیشی وادار کند.

تئاتر این بار نیز به عنوان ابزاری فرهنگ ساز،رسانه ای مهم و مبلغی کهن در زندگی اجتماعی بشر با ساختارهای جدید تغییر وضعیت داده و در مسیر تکاملی انسان دست مایه اصلاح امور اجتماعی قرار گرفته است.

به باور کارشناسان امروزه که بسیاری از معضلات اجتماعی گریبان جوامع را گرفته است و تهاجم بر فرهنگ های غنی و کهن در دستور کار زراندوزان،زورمداران و قدرت طلب کج اندیش قرار گرفته است می توان با استفاده از متون نمایشی خوش ساخت و اجرای تکنیکی تئاتر در کشور در مسیر رفع بسیاری از این معضلات کوشید و به مقابله با تهاجم فرهنگی رفت.

 

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 7418
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

شنبه 22 آذر 1393 ساعت : 10:14 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
زن پوشی در سینما ی ایران
نظرات

(زن پوشی) در سینمای ایران

نقل ازسایت :جام جم سیما

****************************************************

    

 

اواسط دهه شصت، درست زمانی که فیلم «دستفروش» ساخته محسن مخملباف در سینما ها به نمایش در آمده بود، کمتر کسی تصور می کرد بازیگر نقش پیرزن فیلم را محمود بصیری بازی کرده باشد. بازیگری که به قدری خوب توانست از پس این نقش بر بیاید که رفتارش با پسرش که نقش آن را مرتضی ضرابی بازی کرده بود و غر زدن ها و سایر حرکاتش برای مخاطب باورپذیر شده بود. از این و بصیری نخستین مردی است که در سینمای ایران نقش یک پیرزن را بازی کرده است. البته پیش از انقلاب هم کاظم افرند نیا در  مورچه داره با چهره و لباس زنانه ظاهر شده بود، اما در سینمای پس از انقلاب، نام محمود بصیری برای نخستین بار رقم خورده است.

گرچه این اتفاق در سینمای جهان بارها رخ داده و بازیگران بزرگی نقش زن را بازی کرده و به کمک گریمورهای توانا به زیبایی توانسته اند از پس این نقش بربیایند و مخاطب هم تا پایان فیلم به هیچ عنوان متوجه این اتفاق نشده است. اما در سینمای ایران، بصیری از این نظر جزو نخستین هاست. از بازیگران غیر وطنی که لباس زن به تن کرده و نقش یک خانم را بسیار با ظرافت در فیلم ها بازی کرده اند می توان به ادی مورفی، مارتین لورنس، شان پن، داستین هافمن، جان تراولتا، چارلی چاپلین، جانی دپ، جک لمون، دیوید داو چونی، تام هنکس، پاتریک سوآیزی و سایر بازیگران اشاره کرد. البته عکس این هم اتفاق افتاده و برخی زنان در سینمای جهان نقش مرد ها را بازی کرده اند، اما نتوانسته جذابیت چندانی برای مخاطب داشته باشد. چون دیدن یک مرد با لباس و چهره و گریم زنانه برای مخاطب در سینما جذاب تر است.

             از راست سپند امیرسلیمانی، مهران رجبی و امیرحسین رستمی

درسینما و تاتر و تلویزیون ما هم این اتفاق بارها رخ داده است. گرچه در تلویزیون به دلیل یک سری محدودیت ها کمتر شاهد آن بودیم و برخلاف آن در تاتر اغلب بازیگران توانسته اند قابلیت هایشان در بازیگری را با ایفای چنین نقشی نشان بدهند.

در تلویزیون برای نخستین بار در برنامه« خنده بازار» مخاطبان شاهد حضور یک مرد با لباس و چهره زنانه بودند. یکی از بازیگران این برنامه در یکی از آیتم ها که مربوط به یکی از شبکه های ماهواره ای بود، با هیبت زنانه ظاهر شد که البته به دلایلی این اتفاق تکرار نشد و برخی آیتم های آن حذف شد.

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/5/1/187982_572.jpg

 

اما سینما از این قاعده مستثنی نبوده و بارها بازیگران بسیاری را در این نقش دیده ایم. البته اکبر عبدی در این زمینه گوی سبقت را از بقیه ربوده و رکورد بازی در این نقش را در سینمای ایران کسب کرده است.

عبدی در چهار فیلم «آدم برفی»، «افراطی ها»، «خوابم میاد» و «خواب زده ها» با ظاهر کاملا زنانه در این فیلم ها حضور پیدا کرده و بازی و گریمش مورد توجه تماشاگران هم قرار گرفته است. به خصوص این اواخر در فیلم «خواب زده ها» به کارگردانی فریدون جیرانی دو نقش را بازی کرده که بسیار مورد استقبال قرار گرفته است. چنانچه در مصاحبه تلویزیونی هم عنوان کرد وقتی رضا عطاران این پیشنهاد را به وی داد، با چهره زنانه گریم شده و با چندین نفر برخورد داشته تا عکس العمل مردم را ببیند و چون موفق بوده و کسی هم متوجه این اتفاق نشده، در فیلم «خوابم میاد» با عطاران همکاری کرده است و زمانی که میهمان برنامه «هفت» بود، در خصوص اینکه چرا نقش زن ها به وی پیشنهاد می شود،گفت: «یکی از دلایل این اتفاق می تواند کمبود بازیگر زن در مقطع سنی مادران باشد. اما من نمونه زن هایی را که در فیلم های خود بازی کرده ام نیز در جامعه خود دیده ام و آنها در واقعیت حضور دارند».

http://cms.jamejamonline.ir/Media/Image/1393/07/08/635476971232046388.jpg

بعد از بازی عبدی در فیلم «آدم برفی» و بازتابی که داشت، بسیاری از بازیگران جسارت حضور در این نقش را پیدا کرده و با چهره کاملا زنانه مقابل تصویر ظاهر شدند. ولی هیچ کدام نتوانستند موفقیت عبدی را در این زمینه کسب کنند.

بازیگرانی چون مهران رجبی در تله فیلم «عند خلاف»، سپند امیر سلیمانی در تله فیلم«کلاه گیس»، نادر سلیمانی در فیلم«پسر تهرونی»، امیر حسین رستمی در تله فیلم «مرد خاکستری»، مهران غفوریان در آیتم مجموعه «شوخی کردم»، فرهاد آئیش در فیلم «مکس»، جواد رضویان در فیلم «کلاهی برای باران»، امین حیایی در فیلم «مزاحم»، حسین یاری در فیلم «معادله»، مجید صالحی در فیلم «شاخه گلی برای عروس»، سعید پور صمیمی در فیلم «قاعده بازی»، رامین ناصر نصیر در تله تاتر«کرگدن» و بازیگران دیگری که مثل بقیه نقش یک خانم را بازی کردند، از جمله ارژنگ امیر فضلی، سیاوش قاسمی و رضا شفیعی جم. این اواخر هم محسن تنابنده در مجموعه «ابله» که قرار است وارد شبکه نمایش خانگی شود به پیشنهاد کمال تبریزی پاسخ داده و با هیبت یک پیرزن ظاهر شده است.

 

کاوه سماک باشی: به توانایی خودم اعتماد دارم

شاید پرداختن به این موضوع کار تازه ای نباشد. بنابراین خواستیم در این گزارش نگاه متفاوتی داشته باشیم. از این رو با برخی بازیگران در این باره صحبت کردیم که هنوز فرصت بازی در چنین نقشی برایشان پیش نیامده است. از جمله کاوه سماک باشی که به تازگی به سریال «میکائیل» پیوسته و قرار است با سیروس مقدم همکاری کند. وی در گفتگو با بانی فیلم گفت: «متاسفانه تا به حال چنین نقشی به من پیشنهاد نشده است. اما اگر فرصت این کار برای من فراهم شود، صد در صد می پذیرم و به شدت از این پیشنهاد استقبال می کنم. چون فکر می کنم اگر بازیگر علم این کار را داشته باشد، قطعا این تجربه برایش سکوی پرتاب است. به نظر من بازی در چنین نقش هایی مثل راه رفتن روی لبه تیغ است».

وی همچنین در ادامه در تکمیل صحبت هایش گفت: «من به توانایی های خودم اعتماد دارم و مطمئنم از پس چنین نقشی حتما بر می آیم. البته راهنمایی کارگردان کار خیلی مهم است. کارگردان باید دانش و بینش این کار را داشته باشد. در کنار آن نویسنده هم خیلی مهم و تاثیر گذار است، چون نویسنده است که شخصیت را خلق می کند و بعد از آن گریم نقش خیلی مهمی را بازی می کند. من اخیرا عکسی از آقای تنابنده دیدم که گریم چنین نقشی را دارند و آقای اسکندری هنرمندانه ایشان را گریم کرده اند. بنابراین گریم برای باورپذیری نقش به بازیگر خیلی کمک می کند و از همه مهمتر توانایی بازیگر است که تا چه حد باشد. اگر با دانش و بینش و توانایی آن را داشته باشد هم برای خودش و هم برای مخاطب باورپذیر می شود».

وی در پایان درباره بازیگرانی که تا به حال این نقش را بازی کرده اند گفت: «با احترام به همه هنرمندانی که تا امروز این نقش را بازی کرده اند باید عرض کنم که به عقیده من وقتی یک بازیگر یکی- دو بار این نقش را بازی کرد، نوبت بازیگران دیگر است که خود را محک بزنند و کارگردان ها باید این فرصت را در اختیار دیگران قرار بدهند و به بازیگر اعتماد کنند».

بازی، گریم، لباس

مهدی امینی خواه که این روزها سرگرم بازی در تله فیلم« الیما» است، در این باره به «بانی فیلم» گفت: «این حقیقت را نمی توان انکار کرد که ما بازیگر های خوب و توانای خانم کم نداریم. اما در یک سری مواقع نمی توان از وجود خانم های بازیگر در یک کاری استفاده کرد و یا شرایط فیلمنامه و فضای کار به گونه ای است که باید یک مرد ایفاگر نقش یک زن باشد. بنابر این کارگردان ترجیح می دهد از بازیگر مرد برای آن نقش استفاده کند. به عنوان مثال در فیلم «شاخه گلی برای عروس» که من هم در آن بازی کردم، در سکانسی از فیلم مجید صالحی با گریم و لباس زنانه بازی داشت که خوب هم بازی کرد. بنابراین برخی سکانس های یک فیلم و یا در برخی فیلمنامه ها این اتفاق افتاده که اصلا هم اتفاق بدی نیست و بازیگر می تواند در چنین شرایطی توانایی اش را در بازیگری به تصویر بکشد. البته در سایر کشورر ها این اتفاق بیشتر می افتد و در تاتر و سینما و تلویزیون مخاطبان شاهد چنین بازی از بازیگران مورد علاقه شان بوده و هستند. اما در کشور ما به دلیل یک سری شرایط این اتفاق کمتر رخ داده است». امینی خواه همچنین در ادامه در مورد بازیگر هایی که تا به حال این نقش را ایفا کردند، گفت:« از بین کار هایی که من در این زمینه دیدم، اکبر عبدی بیشتر از بقیه این نقش را بازی کرده و موفق هم بوده است. چون ایشان توانایی ایفای چنین نقشی را داشتند. برخی دوستان هم بودند که با چنین نقشی ظاهر شده اند که بد نبوده، اما اکبر عبدی از همه بهتر بازی کرده است». وی در پایان درباره حضور خودش در چنین نقشی توضیح داد: «برای من هنوز این فرصت پیش نیامده تا چنین نقشی را تجربه کنم. اما اگر پیشنهاد شود، قطعا می پذیرم. چون بسیار نقش متفاوتی است و تجربه جالب برای هر بازیگری است. البته بازی در چنین نقش هایی به سه فاکتور نیاز دارد. بازی، گریم و لباس. یعنی در کنار توانایی یک بازیگر، چهره پردازی و طراحی لباس به بازیگر کمک می کند تا با ایجاد این فضا بتواند از پس نقشی که به وی سپرده شده، به خوبی بر بیاید و اگر یکی از این سه فاکتور نباشد، آن اتفاق خوبی که باید برای بازیگر بیفتد و برای مخاطب هم باور پذیر باشد، نمی افتد».

سعید عالم زاده: عبدی، انیشتین هنر است!

سعید عالم زاده یکی از کارگردان هایی است که در یکی از ساخته هایش از بازیگرش خواست که با ظاهر زنانه در بخشی از فیلم ظاهر شود. وی در این باره به بانی فیلم گفت:«من در بخشی از تله فیلم (کلاه گیس) به دلیل اینکه قرار بود سپند امیر سلیمانی چهره اش را عوض کند تا شناخته نشود، این بازیگر را با ظاهر زنانه نشان دادم. اما فقط در بخشی از کار این اتفاق افتاد و من با اینکه برخی کارگردان ها در طول فیلم از یک بازیگر مرد برای ایفای نقش یک زن استفاده می کنند، مخالفم. به نظر من در سینما و تاتر ما در هر سن و سالی بازیگر حرفه ای خانم وجود دارد و لزومی ندارد که بازیگر مرد را با گریم زنانه مقابل دوربین ببریم.به عقیده من کسانی هم که این کار را انجام میدهند، قصد دارند استفاده تبلیغاتی کنند تا در فروش فیلم تاثیر گذار باشد».

عالم زاده که این روزها مشغول مونتاژ تله فیلم «اسم رمز، خیانت» با موضوع جاسوسی است، ادامه داد:« از بین بازیگرانی که در این نقش حضور داشتند من اکبر عبدی را به یاد دارم. عبدی مرا ناخودآگاه به یاد انیشتین می اندازد. چون بعد از مرگ انیشتین متوجه شدند که او فقط از بخشی از مغزش استفاده می کرده است. به نظر من عبدی هم فقط بخشی از استعدادش را در هنر نمایان کرده و هنوز بخش های مهم دیگری هست که هنوز کشف نشده است. من از زمان (محله برو بیا) او را به یاد دارم و بعد هم که وارد سینما شد، تا امروز توانسته ثابت کند که بازیگر فوق العاده با استعدادی است و نقش ها را چنان بازی می کند که در ذهن تماشاگر می ماند». وی درپایان گفت:«با وجود اینکه اکبر عبدی توانسته نقش زنان را به خوبی ایفا کند، اما باز هم تاکید می کنم که کارگردان ها نباید این کار را بکنند. بهتر است به جای این کار از بازیگران خانم دعوت به همکاری کنند. البته گاهی پیش می آید که استفاده دراماتیک می کنند. مثل کاری که من در فیلم (کلاه گیس) انجام دادم». 

                                                     منبع:(بانی فیلم)نویسنده: زینب علیپور

                                            <><><><><><><><><><><><><>

 
 

 

 
 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 5328
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

سه شنبه 18 آذر 1393 ساعت : 8:4 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
درباره (ردکارپت) رضاعطاران
نظرات

 

چیزهائی درباره فیلم  (فرش قرمز یا ردکارپت)

نوشته :میثم کریمی(منبع:سایت مووی مگ)

******************************************** 

کارگردان : رضا عطاران

فیلمنامه : رضا عطاران

تهیه کنندگان : رضا عطاران و احمد احمدی

بازیگران : رضا عطاران، سوسن پرور، مارک انصاری، امیر نوری، کریستین بی‌فورت، حسین سلیمانی و...

fdr32343

داستان : 

یک عاشق سینما ( رضا عطاران ) به منظور ملاقات با استیون اسپیلبرگ و ارائه یک فیلمنامه به او به جهت ساخت فیلم سینمایی براساس آن، تصمیم می گیرد به جشنواره فیلم کن که در کشور فرانسه برگزار می شود سفر کند تا بتواند در آنجا با وی دیدار داشته باشد اما این سفر دردسرهایی برای او به همراه دارد که...

I111

کارگردان :

رضا عطاران : در سال 1347 در شهر مشهد متولد شد و در همین شهر نیز موفق شد دیپلم اقتصاد خود را دریافت کند. وی سپس برای ادامه تحصیل به تهران آمد و تصمیم گرفت تا استعداد خودش را در زمینه بازیگری و کارگردانی محک بزند. عطاران در سال 1373 با بازی در سریال « ساعت خوش » به کارگردانی مهران مدیری توانست نام خود را به عنوان یک بازیگر کمدی مطرح نماید و در سالهای بعد با مجموعه های تلویزیونی « مجید دلبندم » و « کوچه آقاقیا » بر شهرت خود بیفزاید. اما ساخت سریالهای مناسبتی « خانه به دوش » و « متهم گریخت » باعث شد تا نام وی به عنوان کارگردان نیز بر سر زبانها بیفتد. وی در سال 1390 اولین اثر سینمایی خود به نام « خوابم میاد » را کارگردانی کرد که با فروش بسیار خوبی در گیشه مواجه شد. « رد کارپت » دومین فیلم رضا عطاران است که در آن بازیگر، تهیه کننده،نویسنده و کارگردان بوده است.

http://moviemag.ir/images/phocagallery/1/Red_carpet/thumbs/phoca_thumb_l_1.jpg

درباره فیلم:

تیتراژ ابتدایی فیلم یکی از خلاقانه ترین و بامزه ترین تیتراژهای سینمای ایران در چند سال گذشته است که با عنوان بندی فیلم « کازینو » گره خورده است.

« رد کارپت » داستان غنی و پرورش یافته ای برای روایت ندارد. فیلم بسیار ساده آغاز می شود و جوانی را معرفی می کند که زندگی اش را محدود به تماشای آثار اسکورسیزی کرده و حالا هم قصد دارد تا به فرانسه برود تا بتواند اسپیلبرگ را ببیند و فیلمنامه اش را در اختیار او قرار دهد! این طرح ابتدایی داستان دقیقاً به همین سبک و سیاق در مقدمه فیلم به تصویر کشیده می شود ؛ بی آنکه فیلمساز علاقه ای به توضیح دلایل سفر به فرانسه ، آن هم با این سر و شکل داشته باشد.

فارغ از مقدمه ابتدایی فیلم ، « رد کارپت » حتی زمانی که شخصیت اصلی داستانش را وارد فرانسه می کند هیچ ایده مشخصی برای ایجاد موقعیت های طنز ندارد و به دم دستی ترین شکل ممکن شوخی هایی را در قالب صحبت های دو نفره میان یک ایرانی و خارجی در قطار که با کلیشه های آشنایی نظیر عدم دانستن زبان و اشاره به برنامه های اتمی ایران و ... همراه بوده اجرا کرده که حقیقتاً این روزها کمتر کسی پیدا می شود که واقعا از ته دل به آنها http://moviemag.ir/images/phocagallery/1/Red_carpet/thumbs/phoca_thumb_l_7.jpgبخندد!حتی شوخی های پی آیند عطاران نظیر رد کردن چراغ قرمز در خیابان یا فرار کردن به هنگام مشاهده پوستر فیلمی که بر خلاف باورهای اوست ،توانایی این را ندارند که مخاطب را به خنده وا دارند.

عطاران در ادامه داستان شخصیت دیگری به نام جمال را وارد داستان می کند که در فرانسه زندگی می کند و بطور اتفاقی با شخصیت اصلی داستان آشنا می شود. متاسفانه عطاران اهمیتی به شخصیت جمال و نقش موثر و مکملی که این شخصیت می توانست در فیلم ایفا کند نداشته و متاسفانه جمال بی دلیل وارد داستان می شود و بی دلیل تر حضورش استمرار پیدا میکند و در نهایت بدون دلیل هم از فیلم خارج می شود!

با اینحال به دلیل فرم مستند وار « رد کارپت » گاهی شوخی هایی از بطن موقعیت های فیلم خارج می شود که به لطف حضورِ شخصِ عطاران در راس این موقعیت ها، بامزه و تماشایی از آب درآمده اند. از جمله این موقعیت های جالب حضور برنامه ریزی نشده جیم جارموش و تیلدا سویینتون در محل برگزاری جشنواره در کنار رضا عطاران هست که عطاران هم به بهترین شکل ممکن از این قضیه استفاده کرده است. واکنش و چهره جیم جارموش پس از گفتگوی کوتاهش با رضا عطاران یکی از بامزه ترین و دیدنی ترین لحظات فیلم را شامل شده است.

بدون شک برگ برنده فیلم و عامل فروش « رد کارپت » شخصِ خود عطاران خواهد بود که مانند همیشه توانایی خنده گرفتن از هر مخاطبی را دارhttp://moviemag.ir/images/phocagallery/1/Red_carpet/thumbs/phoca_thumb_l_2.jpgد. اگرچه شوخی های « رد کارپت » چندپارگی دارند و منسجم نیستند با اینحال عطاران کار خودش را انجام داده و فکر میکنم که بهرحال هر مخاطبی حداقل بتواند به چند شوخی وی حسابی بخندد.

اشارات و کنایه های « رد کارپت » هم کم نیستند. فیلم در ظاهر و دکوپاژ حرف چندانی برای گفتن ندارد اما پیامهای اخلاقی بسیاری در خود دارد که البته از هم گسیخته هستند و روند داستان هم به شکلی پیش نمی رود که این پیامهای اخلاقی بتوانند در کالبد شخصیت اصلی داستان نمود پیدا کند.

پیامهای فیلم مخصوصا در یک سوم آخر که شخصیت اصلی داستان پی می برد باید هویت ایرانی خود را در همه حال حفظ کند و دف به دست می گیرد و در خیابانها شروع به نواختن می کند، بطور نامنظمی به سوی مخاطبش شلیک می شود و در پایان هم شخصیت اصلی داستان در حالی که در خیابان از سرما به خود می پیچد ناگهان پرچم ایران را می بیند و تصمیم می گیرد که آن را به دور خود بپیچد. متاسفانه این پیامهای تند و تیز به شکلی غیرهوشمندانه در « رد کارپت » به مخاطب ارائه می شوند آن هم در شرایطی که فیلم ابدا بستر مناسبی برای سوق دادن داستان به چنین مسیری ترسیم نمی کند. « رد کارپت » مجموعه ای از شوخی هایی است که نصف بیشتر آنها نگرفته و گنجاندن پیامهای ناسیونالیستی با این شکل و شمایل را می توان ضعف بزرگ این فیلم به حساب آورد.


 
 
 
 
 
 
تعداد بازدید از این مطلب: 4977
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

دو شنبه 17 آذر 1393 ساعت : 10:3 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
اکران فیلم (بوپال،دعاگوئی برای باران)
نظرات

                                                           اکران (دعاگوئی برای باران) 

                                                            

بوپال یا بهوپال (در هندی: भोपाल در انگلیسی: Bhopāl در اردو: بهوبال) مرکز ایالت مادیا برادش و از شهرهای مهم کشور هندوستان است.

این شهر در حاشیهٔ دو دریاچهٔ زیبا، که به مناظر زیبا و طبیعی پیرامونشان در هند شهرت دارند، واقع شده‌است. ارگ فتحگر در این شهر واقع است. بوپال به دو قسمت تقسیم شده است: «شهر خاص» که دوست محمدخان افغان (با دوست محمدخان پادشاه افغانستان اشتباه نشود) دور آن حصار کشید؛ و محله‌های مسکونی جدید و حومه‌های جهانگیرآباد و احمدآباد که حکّام بعدی بر آن افزودند تا یاد جهانگیر محمدخان (شوهر سکندربگم) و احمدعلی خان (شوهر سلطان جهان بگم) را زنده نگه دارند. نوّاب فیض محمدخان (‎۱۱۶۸-۱۱۹۱ قمری، ‎۱۷۵۴-۱۷۷۷ میلادی) این شهر را مرکز ایالت قرار داد، اما مقر حکومت حکمرانان پیش از وی، اسلام نگر بود.[۱] درگذشته منطقه «نواب نشین» بوپال پس از حیدرآباد، مهمترین بخش مسلمان‌نشین شبه قاره هند به‌شمار می‌رفت.[۲]

بوپال اکنون شهری صنعتی و تجاری است که تولید منسوجات و جواهرسازی از صنایع مهم آن به‌شمار می‌آید.

در شبهای ۲ و ۳ دسامبر ۱۹۸۴ (آذرماه ۱۳۶۳)، ابر مسموم ناشی از نشت گاز سمی صنعتی خطرناکی، بر فراز شهر بوپال به حرکت درآمد که وخیم‌ترین حادثه صنعتی جهان نام گرفت. نوعی گاز سمی از کارخانه حشره‌کش‌سازی شرکت آمریکایی( یونیون کارباید) نشت کرد واین فاجعه چندین هزار کشته و بیش از ۳۰۰ هزار بیمار برجای گذاشت، که بسیاری از آنها کاملاً معلولند و در شرایط دشواری زندگی می‌کنند.

گاز سمی نخست خانه‌های نزدیک را پوشاند. خیلی‌ها بلافاصله جان باختند، سپس ابری ضخیم همه اطراف را پوشاند. همه اهالی شهر در خیابان‌ها در حال خفگی بودند.

پس از فاجعه، رسوایی بزرگی بر سر موضوع مصونیت قضایی مدیران شرکت یونیون کارباید مطرح شد: هیچ مسئولیتی متوجه مدیران آن نگردید، گویا فاجعه طبیعی و غیر قابل پیش بینی بوده است و مدیران شرکت نمی‌توانسته‌اند هیچ اقدامی برای جلوگیری از بروز آن انجام دهند. در فوریه ۱۹۸۹ دیوان عالی هند طرف آمریکایی را به پرداخت ۴۷۰ میلیون دلار محکوم کرد، که ۵۰ میلیون دلار آن را دفتر یونیون کارباید در هند و ۴۱۵ میلیون دلار آن را دفتر اصلی شرکت در آمریکا می‌بایست پرداخت کند. از این مبلغ ۲۵۰ میلیون دلار آن را شرکت‌های بیمه پرداخت کردند. بازماندگان قربانیان این فاجعه تنها مبلغ ۲۵۰۰۰روپیه ( تقریباً معادل ۵۴۰ دلار) غرامت دریافت کردند که در مقابل بیست سال درد کشیدن بسیار ناچیز است.

نشت گاز از این کارخانه حشره‌کش‌سازی به کشته شدن دست کم ۱۸ هزار نفر از سال ۱۹۸۴ تا کنون منجر شده و بیش از دویست هزارنفر دیگر هنوز در اثر آن با مشکلات جسمانی گریبانگیر هستند. یونیون کارباید در بوپال اکنون کارخانه‌ای متروکه است اما هنوز حدود ۲۵ تن مواد سمی در محل باقی مانده‌است و شرکت یونیون کارباید از زیر تمیزکاری محل حادثه شانه خالی می‌کند. افراد زیادی برای حقوق قربانیان این فاجعه شیمیایی تلاش می‌کنند، 

 

 

وفیلم (بوپال دعاگویی برای باران) که سی سال بعداز فاجعه بوپال در هندوستان تهیه شده است روایتگر این حادثه غمبارمیباشد. 

راوی کومار، کارگردان فیلم که خود اهل ایالت مادیا پرادش به مرکزیت بوپال است، می گوید که مدتها بوده که قصد ساختن این فیلم را داشته است، اما فکر می کند اکنون زمان مناسبی برای تعریف آن داستان است.

وی می افزاید: «بوپال طی سی سال گذشته در ضمیر ما حاضر بوده است و فکر کنم الان وقت آن رسیده است که آن اتفاق را تعریف کنیم. چرا که زمان گذشته و احساسات کمرنگ شده اند و ما می توانیم آن اتفاق را از نقطه نظری بی طرفانه روایت کنیم.»

 

 

طبق آمار رسمی، ۵۲۹۵ در جریان فاجعه بوپال کشته شدند. اما فعالان تخمین می زنند که ۲۵۰۰۰ نفر در سالیان بعد از بین رفتند. تعداد بیشتری به گفته آنها با سرطان، نابینایی، مشکلات تنفسی و مشکلات سیستم ایمنی و عصبی دست و پنجه نرم می کنند و حمایتی هم از آنان نمی شود.

در فیلم بوپال، راجپال یاداو، هنرپیشه هندی که به خاطر نقشهای طنزآمیزش شناخته می شود نقش کارگری از اتحادیه کارگران کارخانه را بازی می کند. او می گوید: «آنچه برای من جالب بود این بود که سازندگان فیلم کل اتفاق را از دید یک زوج فقیر که به عنوان کارگر کار می کنند روایت می کند.»

تانیشتا چاترجی، هنرپیشه فیلم، نقش همسر کارگر کارخانه را بازی می کند. او می گوید: «ما به دلیل حرص برای کسب منفعت و ثروت، انسانیت خودمان را از دست داده ایم. فکر می کنم تصویر کلی تری که فیلم پدید می آورد و برای من خیلی مهم است این سوال است که بله ما تجارت داریم، بله زندگی بهتر داریم و بله سود داریم ولی به چه قیمتی؟»

شرکت آمریکایی داو کمیکال که اکنون صاحب اتحادیه کاربید است مسئولیت خود را انکار می کند و می گوید که اتحادیه را وقتی خریده است که ده سال از پرداخت خسارت ۴۷۰ میلیون دلاری توسط اتحادیه به دولت هند در سال ۱۹۸۹، می گذشته است. این شرکت می گوید مسئولیت آلودگی در محل با شرکت داو کمیکال نیست بلکه متوجه مقامات هندی است که در سال ۱۹۹۸ مسئولیت این محل را برعهده گرفتند.

در این فیلم مارتین شین، بازیگر آمریکایی در نقش وارن اندرسون، مدیر اجرایی اتحادیه کارباید و میشا بارتون، بازیگر انگلیسی-ایرلندی در نقش اوا گسکن، خبرنگار «پاری مچ» ایفای نقش می کنند.    

                                   منابع:ویکی پدیا.یورونیوز

 

تعداد بازدید از این مطلب: 5754
موضوعات مرتبط: سینمای غرب , سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

جمعه 14 آذر 1393 ساعت : 8:51 بعد از ظهر | نویسنده : م.م
گزارشی از میز گرد نقدفیلم (ضدگلوله)
نظرات

 

میزگردنقد فیلم:

«ضد گلوله»

 

 

 

 

 

 

 میزگردنقدوبررسی فیلم (ضدگلوله)ساخته مصطفی کیائی با حضورمنتقدان و صاحبنظرانی چون : محمدرضا شفاه، محمدباقر مفیدی‌کیا، محمدرضا وحیدزاده تشکیل شده است. گزارش  جلسه را در ذیل میخوانید.

 

کارگردان مصطفی کیایی
تهیه‌کننده رضا رخشان
نویسنده مصطفی کیایی
بازیگران مهدی هاشمی
مسعود کرامتی
ژاله صامتی
سعیدآقاخانی
امیر عزیزی
بهشاد شریفیان
کاظم نجارزاده
شهرام جمشیدی
محمد حاج‌حسینی
علی گل‌زاده
فیلم‌برداری رضا رخشان
مدت زمان

۹۰ دقیقه

 

داستان این فیلم مربوط به اواسط دهه ۶۰ و اوج دوران جنگ تحمیلی ایران و عراق است که قصه مردی حدود ۵۰ ساله در تهران را روایت می‌کند که مشغول قاچاق نوارهای لس آنجلسی و فیلم‌های ویدئویی بوده و در اثر یک اتفاق در می‌یابد که توموری در سر دارد و تا دو ماه دیگر بیشتر زنده نخواهد ماند...


 
 

محمدرضا وحیدزاده: در این فیلم دو نفر که خیلی نقش کلیدی و پررنگی هم دارند و در خیلی از صحنه‌ها هم حضور دارند، به شکل غیر منطقی و ابلهانه‌ای دائماً می‌خواهند کشته شوند. تصویری که با آن‌ها در ناخودآگاه ذهن مخاطب نقش می‌بندد تصویری کاریکاتوری از مفهوم شهادت‌طلبی است.

محمدرضا شفاه: خصوصاً اینکه هیچکس هم نبود که برای این‌ها توضیح دهد که این کار شما خودکشی است و به شهادت منجر نخواهد شد.

محمدباقر مفیدی‌کیا: این‌هایی که شما می‌گویید ضعف‌های مفهومی است.

ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  |دانلود فیلم ضد گلوله  | دانلود مستقیم فیلم ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم ضد گلوله  | فیلم زیبای ضد گلوله  | ضد گلوله  فیلم |بازیگر فیلم ضد گلوله  | بازیگران فیلم ضد گلوله  | بازیگر زن فیلم ضد گلوله   |بازیگر مرد فیلم ضد گلوله  | دانلود فیلم | دانلود عکس | عکس های ضد گلوله  | عکسهای ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | عکسهای فیلم ضد گلوله   |تصاویر فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم زیبای ضد گلوله  | داستان فیلم ضد گلوله  | داستان فیلم زیبای ضد گلوله  | موضوع فیلم ضد گلوله  | خلاصه ی فیلم ضد گلوله  | خلاصه داستان فیلم ضد گلوله  | خلاصه تصاویر فیلم ضد گلوله  | آنونس فیلم ضد گلوله  | تماشای آنلاین فیلم ضد گلوله  | لینک تورنت فیلم ضد گلوله  | طرفداران فیلم ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  در جشنواره | فروش فیلم ضد گلوله

محمدرضا شفاه: همة داستان فیلم مبتنی بر چنین تصمیمی است و نمی‌شود به سادگی از کنار آن گذشت.

محمدباقر مفیدی‌کیا: از نظر شما اگر این‌گونه نبود، بهتر بود. اما من معتقدم در کنار این دو شخصیت، جوان‌هایی که شهید شدند، نشان دادند که مفهوم صحیح شهادت چیست. اصلا پیام فیلم این است که این تصور از شهادت غلط است و نباید این‌گونه خود را به کشتن داد.

محمدرضا شفاه: من این حرف را می‌پذیرم که تصویری که از شهادت رزمندگان دیگر ارائه می‌شود تصویر قابل قبولی است. اما حرف کلی فیلم و در حقیقت تأثیری که روی بیننده خواهد گذاشت، در این راستا نیست. زیرا کسی که محوریت دارد و تا انتهای فیلم نیز در پی حرف اشتباه خویش است، با پاسخ صحیحی روبرو نمی‌شود.

وحیدزاده: محوریت با این دو نفر است و در ذهن مخاطب تصویری که از شهادت‌طلبی نقش می‌بندد یک تصویر غلط و انحرافی است و مخاطب از فردا هرچیزی را که مرتبط با این مفهوم باشد، با این تصویر خواهد سنجید.

محمدباقر مفیدی‌کیا: چیزی که من در این فیلم دیدم این بود که کسانی که شهید شدند، بسیار خوب و واقع‌بینانه شهید شدند و آن کسی که تصور غلطی داشت و نباید شهید می‌شد، در آخر هم شهید نشد.

محمدرضا شفاه: همانطور که از آن طرف بوم نباید بیفتیم، از این طرف بوم هم نباید بیفتیم. وقتی از فیلمی مثل «لیلی با من است» اشکال می‌گیریم که چرا در دو سکانس پایانی، قهرمان فیلم را به یکباره به یک آدم علیه‌السلام تبدیل می‌کند و می‌گوییم این نحوة تحول اشکال دارد، از آن سو هم صحیح نیست که کسی گمراه وارد فضای جبهه شود و گمراه هم از آن بیرون برود. این شخصیت باید تحت تأثیر آن فضا حداقل چند بارقه در درونش راه یابد. اما این اتفاق نیفتاده و هیچ تغییری نکرده است.

ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  |دانلود فیلم ضد گلوله  | دانلود مستقیم فیلم ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم ضد گلوله  | فیلم زیبای ضد گلوله  | ضد گلوله  فیلم |بازیگر فیلم ضد گلوله  | بازیگران فیلم ضد گلوله  | بازیگر زن فیلم ضد گلوله   |بازیگر مرد فیلم ضد گلوله  | دانلود فیلم | دانلود عکس | عکس های ضد گلوله  | عکسهای ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | عکسهای فیلم ضد گلوله   |تصاویر فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم زیبای ضد گلوله  | داستان فیلم ضد گلوله  | داستان فیلم زیبای ضد گلوله  | موضوع فیلم ضد گلوله  | خلاصه ی فیلم ضد گلوله  | خلاصه داستان فیلم ضد گلوله  | خلاصه تصاویر فیلم ضد گلوله  | آنونس فیلم ضد گلوله  | تماشای آنلاین فیلم ضد گلوله  | لینک تورنت فیلم ضد گلوله  | طرفداران فیلم ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  در جشنواره | فروش فیلم ضد گلوله

محمدرضا وحیدزاده: جالب است که تماشاگران هم بسیار پسندیدند که این آدم هنوز دارد دی‌وی‌دی رایت می‌کند!

محمدباقر مفیدی‌کیا: این چیزی که شما می‌گویید را می‌پذیریم. اما نمی‌توانم قبول کنم که به مفهوم شهادت توهین کرده است.

محمدرضا شفاه: این آدم با وجود حضور در جبهه همان آدم است و هیچ تغییری نمی‌کند؛ همان قاعده‌ای که می‌گوید اگر تقدیر الهی نباشد، شهید نمی‌شود، همان قاعده هم می‌گوید اگر کسی در موقعیت جنگ قرار گیرد و خودش را در معرض این فضا قرار دهد، باید یک تأثیر روحی را در او شاهد باشیم. باید در او اثر وضعی داشته باشد. ولی هیچ‌چیزی وجود ندارد.

محمدباقر مفیدی‌کیا: این ضعف است. ولی توهین نیست. من خوشحالم که قهرمان فیلم متحول نشد. زیرا اگر متحول می‌شد، خراب می‌شد. مطمئناً بهتر از لیلی با من است نمی‌شد. فیلمسازی که دغدغة لازم را ندارد و از این جنس نیست، اگر بخواهد به بحث تحول بپردازد، فیلم را خراب می‌کند. اشکال آن هم از اینکه گمراه بیایند و گمراه بروند نیز بیشتر است.

ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  |دانلود فیلم ضد گلوله  | دانلود مستقیم فیلم ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم ضد گلوله  | فیلم زیبای ضد گلوله  | ضد گلوله  فیلم |بازیگر فیلم ضد گلوله  | بازیگران فیلم ضد گلوله  | بازیگر زن فیلم ضد گلوله   |بازیگر مرد فیلم ضد گلوله  | دانلود فیلم | دانلود عکس | عکس های ضد گلوله  | عکسهای ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | عکسهای فیلم ضد گلوله   |تصاویر فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم زیبای ضد گلوله  | داستان فیلم ضد گلوله  | داستان فیلم زیبای ضد گلوله  | موضوع فیلم ضد گلوله  | خلاصه ی فیلم ضد گلوله  | خلاصه داستان فیلم ضد گلوله  | خلاصه تصاویر فیلم ضد گلوله  | آنونس فیلم ضد گلوله  | تماشای آنلاین فیلم ضد گلوله  | لینک تورنت فیلم ضد گلوله  | طرفداران فیلم ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  در جشنواره | فروش فیلم ضد گلوله

محمدرضا شفا: اگر قرار است این‌گونه باشد بهتر است که اصلاً‌ فیلم دفاع مقدسی نسازند. اگر نمی‌توانند نسازند.

محمدباقر مفیدی‌کیا: مگر فیلم «سیزده 59» که سامان سالور ساخته بود، وهن نبود؟ نمی‌توانیم بگوییم برای چه می‌سازند؟ فیلم سامان سالور سراسر توهین بود و در آن یک رزمندة سالم وجود نداشت. ولی این‌جا دست کم چهارتا آدم درست دیدیم.

محمدرضا شفاه: وقتی یک فیلم دو رزمنده را این‌گونه نشان می‌دهد که...

محمدرضا وحیدزاده: و البته سایر رزمنده‌ها هم همین‌طوری بی‌دلیل می‌روند مقابل تیر، و من می‌دیدم که مردم هم به این صحنه‌ها می‌خندیدند.

محمدباقر مفیدی‌کیا: اولا شخصیت «کرامت» این‌گونه نبود و فرد خوبی بود؛ فقط موجی بود. موجیِ خوبی هم بود؛ زیرا لو نداده بود که برادر فرمانده‌ است و سرانجام هم شهید شد. انگیزه‌اش هم وطن‌دوستانه بود. اما شخصیت دوم منفی بود و درک درستی از شهادت نداشت و در پایان هم به سعادت نرسید.

محمدرضا شفاه: به نظر من عدم توضیح اشکال‌دار بودن نگاه این آدم در فیلم، ایراد مهمی است.

ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  |دانلود فیلم ضد گلوله  | دانلود مستقیم فیلم ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم ضد گلوله  | فیلم زیبای ضد گلوله  | ضد گلوله  فیلم |بازیگر فیلم ضد گلوله  | بازیگران فیلم ضد گلوله  | بازیگر زن فیلم ضد گلوله   |بازیگر مرد فیلم ضد گلوله  | دانلود فیلم | دانلود عکس | عکس های ضد گلوله  | عکسهای ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | عکسهای فیلم ضد گلوله   |تصاویر فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم زیبای ضد گلوله  | داستان فیلم ضد گلوله  | داستان فیلم زیبای ضد گلوله  | موضوع فیلم ضد گلوله  | خلاصه ی فیلم ضد گلوله  | خلاصه داستان فیلم ضد گلوله  | خلاصه تصاویر فیلم ضد گلوله  | آنونس فیلم ضد گلوله  | تماشای آنلاین فیلم ضد گلوله  | لینک تورنت فیلم ضد گلوله  | طرفداران فیلم ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  در جشنواره | فروش فیلم ضد گلوله

محمدباقر مفیدی‌کیا: این اشکال است؛ دلیلش هم این است که سازندگان چنین آثاری تصور صحیحی از شهادت ندارند. نهایت تصویری هم که از شهادت ارائه می‌کنند، در جهت حس دلسوزی برای شهدای وطن است. اما حداقل دلسوزی کرده‌اند. هنگام شهادت شخصیت‌های فیلم هم مخاطب نمی‌خندد و متأثر می‌شود.

محمدرضا وحیدزاده: مسئلة شهادت یک شهید، ایثارگری یک مجاهد، جان دادن رزمنده‌ها مسئلة ساده‌ای نیست که بتوان به‌راحتی آن را به تصویر کشید. وقتی کسی قدم در این راه می‌گذارد و از همه‌چیزش می‌گذرد و بدنش را جلوی توپ و گلوله می‌گذارد، اتفاق ساده‌ای نیست. در فیلم‌های اکشن آمریکایی وقتی می‌خواهند کشته شدن کسی را نشان دهند، طوری عمل می‌کنند که مخاطب بهم می‌ریزد و تا مدتی فکرش درگیر است. اما در این‌جا می‌دیدیم که در برخی صحنه‌ها، هنگام حملات دشمن و زمانی که شاهد رفتارهای خنده‌دار این دو شخصیت هستیم و زمانی که بیننده به این صحنه‌ها می‌خندید، در همان زمان عده‌ای شهید می‌شدند و مثل برگ خزان به زمین می‌ریختند. در حالی که مردم هم همچنان در حال خندیدن بودند. چند صحنه را به یاد دارم که هنگام شهادت رزمندگان شوخی‌های فیلم قطع نشد و خنده‌ها نیز ادامه پیدا کرد.

محمدرضا شفاه: یا آنکه کرامت در لحظة شهادت بگوید خیلی الاغی و بعد شهید شود...

محمدباقر مفیدی‌کیا: این‌ها در ساختار کمیک فیلم قابل پذیرش است.

ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  |دانلود فیلم ضد گلوله  | دانلود مستقیم فیلم ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم ضد گلوله  | فیلم زیبای ضد گلوله  | ضد گلوله  فیلم |بازیگر فیلم ضد گلوله  | بازیگران فیلم ضد گلوله  | بازیگر زن فیلم ضد گلوله   |بازیگر مرد فیلم ضد گلوله  | دانلود فیلم | دانلود عکس | عکس های ضد گلوله  | عکسهای ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | عکسهای فیلم ضد گلوله   |تصاویر فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم زیبای ضد گلوله  | داستان فیلم ضد گلوله  | داستان فیلم زیبای ضد گلوله  | موضوع فیلم ضد گلوله  | خلاصه ی فیلم ضد گلوله  | خلاصه داستان فیلم ضد گلوله  | خلاصه تصاویر فیلم ضد گلوله  | آنونس فیلم ضد گلوله  | تماشای آنلاین فیلم ضد گلوله  | لینک تورنت فیلم ضد گلوله  | طرفداران فیلم ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  در جشنواره | فروش فیلم ضد گلوله

محمدرضا شفاه: به جهات فیلمنامه‌ای باید شهادت این آدم برای بیننده با آن‌همه زمینه‌چینی، یک شهادت دردناک باشد. اما نیست.

محمدباقر مفیدی‌کیا: کارگردان نتوانسته بود این صحنه را خوب در بیاورد.

محمدرضا وحیدزاده: اصلا چند تصویر شهادت دردناک در این فیلم بود؟

محمدرضا شفاه: قرار بوده صحنة شهادت برادر او نیز دردناک باشد ولی درنیامده. اما من نباید با این موضع وارد بحث شوم که کارگردان می‌خواست اما نتوانست دربیاورد...

محمدباقر مفیدی‌کیا: من هنوز انتقادهای خودم را به فیلم مطرح نکرده‌ام. اما اصرار داردم اول از این حرف که فیلم «ضد گلوله» وهن دفاع مقدس است، کوتاه بیاییم. چون این حرف به تندروی منجر خواهد شد. مشکل این است که ما به لحاظ اعتقادی این را قبول نداریم که یک نفر به جبهه برود و بعد تغییری نکند.

محمدرضا شفاه: نباید تصویری از شهید ارائه کرد که در لحظة شهادت فحاشی می‌کند.

محمدرضا وحیدزاده:‌ فقط یک تصویر هم نیست. عمدة فیلم در لحظاتی که باید، چیزی را نشان نمی‌دهد. اگر فیلمی ساخته‌ایم که در فضای جنگ می‌گذرد، باید زمانی که تصویری از شهادت ارائه می‌شود، یک اتفاقی بیفتد. در لحظات شهادتِ این فیلم هیچ اتفاقی نمی‌افتد. بدتر آنکه شوخی‌ها در همان لحظات شهادت هم تمام نمی‌شود.

محمدباقر مفیدی‌کیا: فراموش نکنیم که بیان فیلم کمیک است.

محمدرضا شفاه: اخراجی‌ها هم طنز بود. از اخراجی‌ها که لمپن‌تر نداریم.

ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  |دانلود فیلم ضد گلوله  | دانلود مستقیم فیلم ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم ضد گلوله  | فیلم زیبای ضد گلوله  | ضد گلوله  فیلم |بازیگر فیلم ضد گلوله  | بازیگران فیلم ضد گلوله  | بازیگر زن فیلم ضد گلوله   |بازیگر مرد فیلم ضد گلوله  | دانلود فیلم | دانلود عکس | عکس های ضد گلوله  | عکسهای ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | عکسهای فیلم ضد گلوله   |تصاویر فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم زیبای ضد گلوله  | داستان فیلم ضد گلوله  | داستان فیلم زیبای ضد گلوله  | موضوع فیلم ضد گلوله  | خلاصه ی فیلم ضد گلوله  | خلاصه داستان فیلم ضد گلوله  | خلاصه تصاویر فیلم ضد گلوله  | آنونس فیلم ضد گلوله  | تماشای آنلاین فیلم ضد گلوله  | لینک تورنت فیلم ضد گلوله  | طرفداران فیلم ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  در جشنواره | فروش فیلم ضد گلوله

محمدرضا وحیدزاده: حتی «لیلی با من است» خیلی از این فیلم شریف‌تر بود. جریان شبه‌روشنفکری به ما اتهامی می‌زند که رزمنده‌های جوان را در جنگ جَو می‌گرفته است و به خاطر چیزهایی که در گوششان می‌خوانده‌اند به سمت بمب و گلوله می‌رفته‌اند تا به شهادت برسند. این فیلم دقیقاً کوبیدن بر همان طبل است. اجازه دهید از زاویة دیگری وارد شوم. می‌خواهم یک مثالِ به ظاهر غیر مرتبط بزنم. همة ما می‌دانیم که در مسئلة ذکر مصیبت اباعبدالله شرایطی هست که باید رعایت شود. مثلاً نمی‌شود هر روضه‌ای را هر جایی خواند. اصلاً‌ بحث صحت یا تحریف مطرح نیست. همان روضة صحیح و مستندی که در دست هست را نباید هر جایی خواند. روضه را اگر در جایش نخوانی و درست خرجش نکنی وهن خواهد بود. بسیاری از بزرگان می‌گویند نباید روضة باز خواند. چرا؟ مگر واقعیت نیست؟ مگر اتفاق نیفتاده؟ چرا. اما اگر جایی خوانده شود که حقش ادا نشود، اهانت است. دقیقاً می‌گویند وهن است. روضة قتلگاه را فقط باید در ظهر عاشورا و در مجلسش خواند. در غیر این صورت همین روایتی که صحیح هم هست، باعث وهن خواهد شد. حالا نمی‌شود مسئله را این‌گونه مقایسه کرد. اما من تسامحاً به جهت تقریب به ذهن چنین مثالی را مطرح کردم. اگر صحنه‌های شهادت را نیز بی‌تمهید مناسب و بدون بیان سینماییِ لازم نشان دهیم، از نظر من می‌شود وهن.

محمدباقر مفیدی‌کیا: این فیلم کمیک است.

محمدرضا شفاه:‌ اتفاقا این کار غلط است؛ در همان فضای كميك هم تو باید بتوانی حتی لحظات آخر را ارزشمند نشان دهي. اگر این کار را نکنی ضعف است. در «لیلی با من است» فضای آخر فیلم به نظر جدی است؛ ولی باز هم در همان فضا وقتی زن صادق وارد می‌شود، می‌بینیم باز کمدی است. حتی حالت معنوی «لیلی با من است» هم یک‌جورایی بامزه است. مثل «از کرخه تا راین» نیست. یعنی سعی می‌کند با اینکه فرم جدی شده، لحن کمدی‌اش را حفظ کند.

ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  |دانلود فیلم ضد گلوله  | دانلود مستقیم فیلم ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم ضد گلوله  | فیلم زیبای ضد گلوله  | ضد گلوله  فیلم |بازیگر فیلم ضد گلوله  | بازیگران فیلم ضد گلوله  | بازیگر زن فیلم ضد گلوله   |بازیگر مرد فیلم ضد گلوله  | دانلود فیلم | دانلود عکس | عکس های ضد گلوله  | عکسهای ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | عکسهای فیلم ضد گلوله   |تصاویر فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم زیبای ضد گلوله  | داستان فیلم ضد گلوله  | داستان فیلم زیبای ضد گلوله  | موضوع فیلم ضد گلوله  | خلاصه ی فیلم ضد گلوله  | خلاصه داستان فیلم ضد گلوله  | خلاصه تصاویر فیلم ضد گلوله  | آنونس فیلم ضد گلوله  | تماشای آنلاین فیلم ضد گلوله  | لینک تورنت فیلم ضد گلوله  | طرفداران فیلم ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  در جشنواره | فروش فیلم ضد گلوله

محمدباقر مفیدی‌کیا:‌ در انتقادی که از فیلم «طلا و مس» می‌کنند می‌گویند دیالوگ پایانی فیلم که از زبان مدرس حوزه بیان می‌شود به لحاظ مبانی اشکال دارد و این اشکال در فینال فیلم باعث مخدوش شدن کلیت اثر می‌شود. در این فیلم هم دیالوگی که رحیم می‌گوید اشتباه است و از این اشتباه می‌توانیم نتیجه بگیریم که مقدمات هم ایراد دارد. درواقع زاویة فینال فیلم می‌تواند مقدمات را تحت‌الشعاع قرار دهد. اما فرق این فیلم با «طلا و مس» در این است که سازندگان این فیلم بسیار سطحی هستند. درکشان همین اندازه است و با این درکشان سعی کرده‌اند که بی‌احترامی نکنند و یک فیلم معمولی ساخته‌اند. اگر از این موضع وارد شویم که وهن دفاع مقدس بوده، اصلا باعث طرح بی‌جهت آن خواهیم شد. همین که این فیلم بی‌احترامی نکرده از آن ممنونیم.

محمدرضا وحیدزاده:‌ کارگردان نکته‌ای را در جلسة کنفرانس خبری فیلم مطرح کرد که برایم جالب بود. گفت من می‌خواستم فیلمی بسازم که نه این طرفی باشد و نه آن طرفی. نمی‌خواستم لزوماً یک هالة مقدس دور چهرة برخی از این شخصیت‌ها باشد و سعی کردم شهدا را استاندارد نشان دهم. این اصطلاح هالة مقدس را من به خوبی به یاد دارم. خب چرا نباید این هالة مقدس وجود داشته باشد؟ چرا این پرستیژ روشنفکری برای ما بدیهی شده است؟!

محمدرضا شفاه: از موضع ضعف صحبت کرده است.

محمدباقر مفیدی‌کیا: فرض کنیم نه تنها از موضع ضعف صحبت می‌کند، بلکه اصلاً عمد دارد. الان بحثی که مطرح است چیز دیگر است. اگر من بخواهم به خود کارگردان فیلم بپردازم، نتیجة دیگری می‌گیرم. مؤلفی که حداقلِ آشنایی را هم با این مفاهیم ندارد، اصلاً نباید به این حیطه‌ها ورود کند. در مورد اثر باید صحبت کرد که من در آن بی‌احترامی و توهین ندیدم. تنها مشکلی که وجود دارد این است که کسی که کاملاً بیرون از باغ است، وقتی در شرایط جنگ قرار می‌گیرد، حالا نه لزوماً دفاع مقدس بلکه هر جنگی، وقتی مرگ را از نزدیک درک می‌کند، اصلاً روال منطقی قصه این است که کاراکتر به تحول برسد. زیرا مرگ را از نزدیک دیده. پس به لحاظ تکنیکی فیلمنامه ایراد دارد. اگر کاراکتر در روند طی‌شدة این مراحل به نقطة صفر برگردد، غیر منطقی است. حتی یک پیشنهاد مصداقی هم می‌توان برای آن داشت. مثلاً اگر این آدم در اول فیلم نماز نمی‌خواند و در صحنه‌های ابتدایی زنش را می‌دیدیم که می‌گفت نمازت را به کمرت بزن، بعد در پایان می‌دیدیم که این کار را می‌کند و یک نماز کلاغ‌پری می‌خواند و بعد هم می‌رود دنبال سی‌دی فروختنش، باز می‌شد گفت که دیدن توپ و گلوله و درک فضای جبهه بر این آدم تأثیر گذاشته است.

ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  |دانلود فیلم ضد گلوله  | دانلود مستقیم فیلم ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم ضد گلوله  | فیلم زیبای ضد گلوله  | ضد گلوله  فیلم |بازیگر فیلم ضد گلوله  | بازیگران فیلم ضد گلوله  | بازیگر زن فیلم ضد گلوله   |بازیگر مرد فیلم ضد گلوله  | دانلود فیلم | دانلود عکس | عکس های ضد گلوله  | عکسهای ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | عکسهای فیلم ضد گلوله   |تصاویر فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم زیبای ضد گلوله  | داستان فیلم ضد گلوله  | داستان فیلم زیبای ضد گلوله  | موضوع فیلم ضد گلوله  | خلاصه ی فیلم ضد گلوله  | خلاصه داستان فیلم ضد گلوله  | خلاصه تصاویر فیلم ضد گلوله  | آنونس فیلم ضد گلوله  | تماشای آنلاین فیلم ضد گلوله  | لینک تورنت فیلم ضد گلوله  | طرفداران فیلم ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  در جشنواره | فروش فیلم ضد گلوله

محمرضا وحیدزاده: بحث من چیز دیگری است. من می‌گویم این‌که مُد شده، یا حتی جواز ورودی شده که تا می‌خواهیم برای خودمان جایگاهی دست و پا کنیم می‌گوییم من می‌خواهم هالة مقدس را از بین ببرم و می‌خواهم انسان‌های زمینی خلق کنم، خیلی اتفاق نگران‌کننده‌ای است. اصلاً بیخود می‌کنی که می‌خواهی تقدس‌زدایی کنی. مسئله را ساده فرض کرده‌ایم! چه کسی گفته باید تقدس‌زدایی کرد؟ بعضی وقت‌ها باید ایستاد و این سؤال‌ها را پرسید. این نوع برخورد منفعلانه و رو به عقب است. من در این اثر چیزی را که دیدم، کارگردان در جلسة کنفرانس خبری هم گفت. من به عینه دیدم که در این فیلم از مفهوم دفاع مقدس تقدس‌زدایی می‌شد و کارگردان هم گفت که مخصوصاً می‌خواستم این کار را بکنم.

محمدباقر مفیدی‌کیا: معنای تقدس‌زدایی این نیست. من فکر می‌کنم منظور کارگردان این است که نمی‌خواسته فیلمش شعاری باشد. مثل تصویر کلیشه‌ای مرسوم در صدا و سیما. در غیر صورت تقدس‌زدایی کفر است.

محمدرضا وحیدزاده: من از تحول شخصیت‌ها صرف نظر می‌کنم. گذشته از آن دو شخصیت و تحولی که در آن‌ها اتفاق نمی‌افتد، بقیة صحنه‌های مربوط به ایثار و شهادت و جنگیدن رزمنده‌ها و کشته‌شدنشان هم آنقدر مسخره و بدون تمهیدات سینمایی ارائه می‌شود که پذیرفتنی نیست.  

محمدباقر مفیدی‌کیا: خُب جنگ واقعی هم همین طور است.

ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  |دانلود فیلم ضد گلوله  | دانلود مستقیم فیلم ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم ضد گلوله  | فیلم زیبای ضد گلوله  | ضد گلوله  فیلم |بازیگر فیلم ضد گلوله  | بازیگران فیلم ضد گلوله  | بازیگر زن فیلم ضد گلوله   |بازیگر مرد فیلم ضد گلوله  | دانلود فیلم | دانلود عکس | عکس های ضد گلوله  | عکسهای ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | عکسهای فیلم ضد گلوله   |تصاویر فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم زیبای ضد گلوله  | داستان فیلم ضد گلوله  | داستان فیلم زیبای ضد گلوله  | موضوع فیلم ضد گلوله  | خلاصه ی فیلم ضد گلوله  | خلاصه داستان فیلم ضد گلوله  | خلاصه تصاویر فیلم ضد گلوله  | آنونس فیلم ضد گلوله  | تماشای آنلاین فیلم ضد گلوله  | لینک تورنت فیلم ضد گلوله  | طرفداران فیلم ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  در جشنواره | فروش فیلم ضد گلوله

محمدرضا وحیدزاده: مثلاً دشمن تیر می‌زند و یک عالمه آدم شهید می‌شوند، یا می‌بینند که دوشکا در حال رگبار است، ولی باز هم به سمت دوشکا می‌دوند. این‌ها بحث‌هایی فرمی است که با محتوا ارتباط تنگاتنگ دارد. اگر کشته شدن رزمنده‌ها را با اشکالات فرمی فیلم این‌طور ضعیف به نمایش بکشید، بیننده هم از کنار به زمین ریختن این‌گونة رزمندگان به سادگی می‌‌گذرد. شبیه به همان مثال اولی است که گفتم. تصویر واقعی است، اما موهن است. مثل بی‌جا خواندن روضة اباعبدالله است. ممکن است در واقعیت هزار صحنة دیگر هم وجود داشته باشد که از این هم بدتر باشد، ولی اگر در جای درست و به شکل درست و با بیان درستش مطرح نشود، حتی اگر واقعی هم باشد، باز وهن است.

محمدباقر مفیدی‌کیا: این‌طور که تو می‌گویی هر فیلمی که به سراغ مفهوم دفاع مقدس برود وهن است و اصلاً با موضوع دفاع مقدس نباید فیلم کمدی ساخت.

محمدرضا وحیدزاده: من این ادعا را نمی‌کنم. کاری به اخراجی‌های دو و سه ندارم، اما اخراجی‌های یک فیلم خوبی بود. لحظه‌های شهادت در فیلم اخراجی‌ها با وجود آنکه در ژانر کمدی بود، خوب درآمده بود. مثلاً در صحنه‌ای که رزمندگان روی مین می‌رفتند،‌ بیننده به لحاظ دراماتیک و عاطفی درگیر می‌شد. در همان اخراجی‌های ضعیفی که از لحاظ فرم باید در مورد آن مفصل صحبت کرد، در جایی که رزمندگان می‌خواستند بروند روی مین، با موسیقی، با ریتم و با همان زبان الکن فیلم، موقعیتی آفریده شده بود که می‌شد بینندگان بسیاری را دید که در این صحنه بغض کرده بودند و متأثر شده بودند. مثلاً هر قدمی که مجید سوزوکی برمی‌داشت، صدای طبل می‌آمد و میمیک بازیگر هم حس لازم را منتقل می‌کرد. کافی نبود، اما بهتر از این فیلم کار شده بود.

محمدباقر مفیدی‌کیا: این به پرداخت کارگردان بازمی‌گردد. من هم اگر مخاطبی را نمونه بیاورم که در لحظة شهادت شخصیت موجی فیلم «ضد گلوله» بغض کرده است مشکل حل می‌شود؟ مثلاً می‌توانم بگویم نفر کناری من بسیار متأثر شده بود. این که ملاک نیست. چون شما در آن فیلم صحنه را آهسته دیده‌ای و احساس کرده‌ای صحنة شهادت را کش داده است، چنین برداشتی داری. در فیلم «ضد گلوله» هم در صحنه‌ای که فرمانده شهید می‌شود، انفجاری رخ می‌دهد و فرمانده پرت می‌شود و ما در آنجا یک دقیقه سکوت داشتیم و در همان‌جا متوقف شده بودیم. این یعنی اینکه احترام گذاشته است.

ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  |دانلود فیلم ضد گلوله  | دانلود مستقیم فیلم ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم ضد گلوله  | فیلم زیبای ضد گلوله  | ضد گلوله  فیلم |بازیگر فیلم ضد گلوله  | بازیگران فیلم ضد گلوله  | بازیگر زن فیلم ضد گلوله   |بازیگر مرد فیلم ضد گلوله  | دانلود فیلم | دانلود عکس | عکس های ضد گلوله  | عکسهای ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | عکسهای فیلم ضد گلوله   |تصاویر فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم زیبای ضد گلوله  | داستان فیلم ضد گلوله  | داستان فیلم زیبای ضد گلوله  | موضوع فیلم ضد گلوله  | خلاصه ی فیلم ضد گلوله  | خلاصه داستان فیلم ضد گلوله  | خلاصه تصاویر فیلم ضد گلوله  | آنونس فیلم ضد گلوله  | تماشای آنلاین فیلم ضد گلوله  | لینک تورنت فیلم ضد گلوله  | طرفداران فیلم ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  در جشنواره | فروش فیلم ضد گلوله

محمدرضا وحیدزاده: منظورم این نیست که لزوماً هرکسی فیلم را اسلومیشن کرد و موسیقی اندوه گذاشت کار تمام است. من آن نمونه را فقط برای مثال مطرح کردم. مثال دیگرش «نجات سرباز رایان» است که نه موسیقی دارد و نه اسلومیشن است و نه متوقف می‌شود. همه کشته می‌شوند و فیلم با سرعت به جلو می‌رود. ولی صحنه‌ها را به شکلی طراحی کرده که تأثیرگذار است. ممکن است هرکارگردانی از یک ابزاری استفاده کند.

محمدباقر مفیدی‌کیا: کلمات تو اشتباه است. من از کلمة «وهن» می‌ترسم. اگر با این موضع به سراغ نقد برویم می‌شویم آدم‌های تندرو. من هم از این فیلم انتقاد دارم؛ زیرا معتقدم که نمی‌شود کسی گمراه به جبهه برود و مرگ را ببیند و گمراه هم برگردد. این دروغ محض است. اما وهن نیست.

محمدرضا وحیدزاده: نکتة دیگری هم وجود دارد. گذشته از بحث قبلی، این فیلم مفهوم مرگ‌آگاهی را هم به سخره گرفته است. تصویری که از مرگ‌آگاهی ارائه می‌کند قابل تأمل است. آدمی را نشان می‌دهد که به جهت بیماری و به این دلیل که به زودی خواهد مرد، با خود می‌گوید حالا که قرار است بمیرم بگذار طوری بمیرم که پولی هم به زن و بچه‌ام برسد. البته من نمی‌دانم در آن برهة تاریخی از جنگ آیا به خانواده‌های شهدا حقوق می‌دادند یا خیر؟ چون تا مدت‌ها بحث حقوق مطرح نبوده است. حالا با فرض صحت این بحث هم، اینکه آدمی که بیمار است و تا چند روز دیگر می‌خواهد بمیرد و به خاطر اینکه سودی نصیبش شود، خودش را در معرض تیر و خمپاره قرار دهد، توهین به مفهوم مرگ‌آگاهی است.

محمدباقر مفیدی‌کیا: زمانی توهین به مفهوم مرگ‌آگاهی است که این آدم با همین تصور برود و شهید بشود؛ که نمی‌شود. اگر شهید می‌شد این نکته درست بود. همه بی‌دلیل شهید می‌شدند و این هم شهید می‌شد. ولی نشد. تا آخرین لحظه هم گمان می‌کردیم بالاخره شهید می‌شود و نمی‌دانستیم کارگردان می‌خواهد چه کار کند. فرمانده شهید شد، ولی این نه. نکتة خیلی مهم فیلم این بود که قرار بود این آدم دو ماه دیگر بمیرد. ولی نمرد. اتفاقاً فیلم تمام تلاشش را کرده بود که نشان دهد که علی‌رغم همة پیشبینی‌ها و معادلات پزشکی این اتفاق نمی‌افتد. تعمد داشت و راجع به آن هم حرف زد و سعید آقاخانی هم دو بار در فیلم گفت که مرگ دست اوستاکریم است. این یعنی اینکه ما اعتقاد به چیزی داریم که فراتر از همة این پیش‌بینی‌هاست. من فکر می‌کنم اگر نکتة مثبت فیلم را این‌طور منفی ببینیم، ممکن است نکتة منفی آن هم مخدوش شود. من از این فیلم برداشت توهین به مفهوم مرگ‌آگاهی را نکردم. به نظرم مهم‌ترین چیزی که راجع به این فیلم می‌توان گفت این است که کارگردان وارد حیطه‌ای شده است که شناخت صحیحی از آن ندارد. درگیر عوالم روشنفکری است. فکر می‌کند قشنگ‌تر این است که این آدم‌ها هالة قدسی نداشته نباشند. حالا معنی هالة قدسی چیست؟ ممکن است معنایش این باشد که تصویر شهدا در آن مثل فیلم‌هایی که در تلویزیون می‌بینیم نباشد. ممکن هم هست که معنایش این باشد که اصلا چرا شهادت را مقدس نشان دهیم. شهادت که اینقدر مقدس نیست. این دیدگاه، بسیار خطرناک است. من معتقدم اگر احتیاط نکنیم با افتادن به دام اولی، ممکن است به دام دومی هم بیفتیم. یعنی جنگیدن با این مفهوم اولی که باید با تلاشی هنرمندانه همراه باشد، اگر با بی‌تدبیری و سهل‌گیری صورت بگیرد، می‌تواند منجر به دومی بشود.

محمدرضا شفاه: من معتقدم کارگردان در همین زمینه کوتاهی کرده و دقیقاً در بخش‌هایی که خواسته تعادل را رعایت کند و در جاهایی که کوتاه آمده، دچار لغزش شده است. دلیل این هم به درک پایینش از این مفاهیم بازمی‌گردد. اتفاقا کارگردان مدعی است و می‌گوید من این حوزه را بسیار خوب می شناسم و فیلمم هم بسیار خوب است.

ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  |دانلود فیلم ضد گلوله  | دانلود مستقیم فیلم ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم ضد گلوله  | فیلم زیبای ضد گلوله  | ضد گلوله  فیلم |بازیگر فیلم ضد گلوله  | بازیگران فیلم ضد گلوله  | بازیگر زن فیلم ضد گلوله   |بازیگر مرد فیلم ضد گلوله  | دانلود فیلم | دانلود عکس | عکس های ضد گلوله  | عکسهای ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | عکسهای فیلم ضد گلوله   |تصاویر فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم زیبای ضد گلوله  | داستان فیلم ضد گلوله  | داستان فیلم زیبای ضد گلوله  | موضوع فیلم ضد گلوله  | خلاصه ی فیلم ضد گلوله  | خلاصه داستان فیلم ضد گلوله  | خلاصه تصاویر فیلم ضد گلوله  | آنونس فیلم ضد گلوله  | تماشای آنلاین فیلم ضد گلوله  | لینک تورنت فیلم ضد گلوله  | طرفداران فیلم ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  در جشنواره | فروش فیلم ضد گلوله

محمدباقر مفیدی‌کیا: مسئله این‌جاست که من اگر بخواهم با موضع شما به سراغ فیلم بروم جلوی این لیست اول نام «سیزده 59» را قرار می‌دهم. یعنی از نظر من سامان سالور محکوم‌تر است. در این فیلم یک آدم سالم را نمی‌بینیم. همه معتاد، رانت‌خوار، اطلاعاتی، قهوه‌چی، مارگیر و... هستند. بعد از آن یکسری فیلم‌های دیگری است که مدعی هم هستند. امثال سامان سالور مدعی هستند و می‌گویند ما لطف کرده‌ایم. زیرا در پایان فیلم بسیجی‌ها بدون کلاه به ارتشی‌ها احترام می‌گذارند. مضحک‌تر از این نمی‌شود.

محمدرضا وحیدزاده: ما نباید این را معیار قرار دهیم. اینکه چنین فیلم‌هایی بسیار بد هستند، حرف کاملاً درستی است. شبیه به همین بحث را راجع‌به فیلم «پنجشنبة آخر ماه» هم داشتیم. اما این نگاه نباید باعث شود که از کنار مشکلات چنین‌ آثاری به آسانی عبور کنیم. به دلیل اینکه فیلم‌های دیگری جلوتر از این فیلم هستند و این هم یکی دیگر از این فیلم‌هاست، نباید به این نتیجه برسیم که پس عیب ندارد.

محمدرضا شفاه: اگر به یاد داشته باشی دربارة «طلا و مس» نیز چنین مباحثی مطرح بود و در خصوص نتیجه‌‌گیری فیلم و تصویری که فیلم در نهایت ارائه می‌کند، گفتگوهای بسیاری داشتیم. تازه این در حالی است که در فیلم «طلا و مس» مخاطبین مذهبی در مورد وهن بودن این فیلم نگرانی نداشتند. ولی در مورد این فیلم عمدة بچه‌های مذهبی بعد از دیدن فیلم درگیر شک و تردید بودند. این نشان می‌دهد که این فیلم چیزهایی را منتقل می‌کند و با چیزهایی بازی می‌کند و روی خط قرمزهایی حرکت می‌کند که مخاطب دغدغه‌مند به گمان می‌افتد که شاید فیلمساز حسن نیت ندارد. اما این ظن در مورد «طلاو مس» وجود نداشت.

محمدباقر مفیدی‌کیا: به خاطر اینکه فیلمساز «طلا و مس» باهوش‌تر و حرفه‌ای‌تر است. فیلم «ضد گلوله» رو بازی کرده و غیر حرفه‌ای بوده است. من می‌گویم باید در موضع نقد ایراد اساسی را پیدا کرد. ایراد اساسی این فیلم این است که در روند شخصیت‌پردازی یک امر غیر واقع اتفاق می‌افتد و آن هم این است که یک کاراکتر تا اوج بحران پیش می‌رود و وقتی برمی‌گردد هیچ تغییری در او ایجاد نمی‌شود. یعنی اینکه ما یک چیز غیر واقعی نشان داده‌ایم و این ایراد اساسی به تکنیک فیلم بازمی‌گردد و ربطی به محتوا ندارد. مشکل فیلمنامه است. کاراکتر وقتی سفری را آغاز می‌کند و برمی‌گردد باید فرقی با نقطة اول داشته باشد.

محمدرضا شفاه: فیلمساز ممکن است همین را یک قدرت‌نمایی بداند و با خودش فکر کند این ویژگی فیلمنامة این فیلم است. من در اینجا ساختارشکنی می‌کنم. به‌ویژه که رعایت چنین تکنیک‌هایی در خصوص مفاهیمی همچون جنگ همیشه هم امکان‌پذیر نیست.

ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  |دانلود فیلم ضد گلوله  | دانلود مستقیم فیلم ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم ضد گلوله  | فیلم زیبای ضد گلوله  | ضد گلوله  فیلم |بازیگر فیلم ضد گلوله  | بازیگران فیلم ضد گلوله  | بازیگر زن فیلم ضد گلوله   |بازیگر مرد فیلم ضد گلوله  | دانلود فیلم | دانلود عکس | عکس های ضد گلوله  | عکسهای ضد گلوله  | عکس های فیلم ضد گلوله  | عکسهای فیلم ضد گلوله   |تصاویر فیلم ضد گلوله  | تصاویر فیلم زیبای ضد گلوله  | داستان فیلم ضد گلوله  | داستان فیلم زیبای ضد گلوله  | موضوع فیلم ضد گلوله  | خلاصه ی فیلم ضد گلوله  | خلاصه داستان فیلم ضد گلوله  | خلاصه تصاویر فیلم ضد گلوله  | آنونس فیلم ضد گلوله  | تماشای آنلاین فیلم ضد گلوله  | لینک تورنت فیلم ضد گلوله  | طرفداران فیلم ضد گلوله  | فیلم ضد گلوله  در جشنواره | فروش فیلم ضد گلوله

محمدباقر مفیدی‌کیا: گذشته از تحول، این شخصیت حتی تغییر هم نکرده بود. لااقل می‌توانست از مرحلة یک به مرحلة دو برود. زیرا این سفر را طی کرده. اما یک دور تسلسل زده و این دور تسلسل در کاراکتر اصلا امکان‌پذیر نیست. من نمی‌توانم با یکسال دیگرم برابر باشم. حتی اگر هیچ سفری هم طی نکنم قطعا باید با الانم فرق کنم. این فیلم این نکته را درست درنیاورده بود. با فضای کمدی هم درست نمی‌شود؛ فیلم از لحاظ تکنیکی و شخصیت‌پردازی محل اشکال است. یک ایراد اساسی‌تر این است که آدمی که فهمیده یک ماه دیگر می‌خواهد بمیرد نمی‌تواند یک‌شبه اینقدر شجاع شود. دفعة اول که گلوله را می‌بیند باید بترسد....

محمدرضا شفاه: تو به جای آنکه از منظر وهن وارد شوی از منظر ضعف وارد شده‌ای.

محمدباقر مفیدی‌کیا: باید فیلم را فنی نقد کرد.

محمدرضا شفاه: اصلا بحث ما هم غیر فنی نیست. ببینید فیلم مضمونی دارد و وقتی راجع به مضمون صحبت می‌شود بحث فنی است. حالا اگر اگر فیلمنامه چنین اشکال فنی‌ای را نداشت، ولی نهایتاً در محتوا با اشکال مواجه بود، چطور؟ یعنی ما به جایی می‌رسیدیم که این فیلم از جهت تکنیکی خوب بود، ولی با دیدگاهش همه‌چیز را زیر سؤال برده بود.

محمدباقر مفیدی‌کیا: در همین جاست که بحث یکی بودن فرم و محتوا پیش می‌آید. شما وقتی منظر نقد خود را مجرد می‌کنی و از محتوا به صورت جداگانه سخن می‌گویی با دیدگاهی مخالفت می‌کنی که حرف آوینی بود.

محمدرضا شفاه: اگر منظر نقد، بحث مضمون باشد در تقابل با آن دیدگاه نیست. آیا اگر فیلمی قواعد فیلمنامه‌نویسی را رعایت کرد، لزوماً فیلم اسلامی است و ما نمی‌توانیم مشکلی با محتوایش داشته باشیم؟ بحث مضمون هم بحث فرمی است و به درون‌مایه و ایدة اولیه می‌پردازد. مثلاً اگر فیلمساز می‌خواهد مرگ‌آگاهی را رد کند، همة فیلمنامه‌اش زیر سؤال خواهد رفت. اگر می‌خواست شهادت را تمجید کند هم باز فیلمنامه‌اش ضعیف بود. هر دو حالتش امکان دارد. الان برای من ثابت نشده که این آدم می خواهد چه کار کند؟ من اگر بخواهم از همین زاویه وارد شوم و فرض کنم که می‌خواهد دفاع کند و با نگاه مثبت به مفهوم شهادت بپردازد، باز هم نمی‌پذیرم که به‌درستی از عهدة این کار برآمده است.

 

منبع:وبلاگ ایران حامی

 
تعداد بازدید از این مطلب: 6425
موضوعات مرتبط: سینمای شرق , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

شنبه 8 آذر 1393 ساعت : 11:35 بعد از ظهر | نویسنده : م.م

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
درباره ما
تقدیم به عزیز سفرکرده ام (فاطمه) .گرچه ناگهان مراتنها گذاشتی ولی به دیداردوباره ات امیدوارم،درلحظه موعودی که ناگهان میآید. --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- د رقرونی هم دور وهم نه چندان دور( ایران )باوجود نشیب و فراز های تاریخی بسیارش در بازه های زمانی مکرر،همواره ابرقدرتی احیا شونده و دارای پتانسیل و استعدادبالا برای سیادت برجهان بود .کشورما نه تنها از نقطه نظرقابلیتهای علمی و فرهنگی ،هنری ،ادبی و قدرت نظامی یکی از چندتمدن انگشت شماری بود که حرف اول را دردنیاهای شناخته شده ی آن زمانها میزد، بلکه در دوره هائی طلائی و باشکوه ،قطب معنوی و پرجلال و جبروت جهان اسلام نیز بشمار میرفت . در عصر جدید که قدرت رسانه بمراتب کارآمد تر از قدرت نظامیست باید قابلیتهای بالقوه و اثبات شده ایرانی مسلمان را برای ایجاد رسانه تعالی بخش،درست و کارآمدبه همه یادآوری نمودتا اراده ای عظیم درهنرمندان ما پدید آید درجهت ایجاد (سینمای متعالی)و پدیدآوردن رقیبی متفاوت و معناگرا برای سینمای پوچ ،فاسد و مضمحل غرب و شرق نسیان زده و بالاخص " غول هالیوود"که برکل جهان سیطره یافته است.شاید بپرسید چرا سینما؟...جواب این است : سینما تاثیر بخش ترین رسانه در عالم است و باآن میتوان وجود معنوی انسانها را تعالی دادویا تخریب کرد...و متاسفانه تخریب کاریست که در حال حاضر این رسانه با عمده محصولات خودبه آن همت گماشته است و تک و توک محصولات تعالی بخش آن همیشه در سایه قراردارندو بخوبی دیده نمیشوند چون جذابیت عام ندارندو قادر به رقابت با موج خشونت و برهنه نمایی موجودنیستند. دادن جذابیت و عناصر لذت بخش نوین و امتحان نشده بدون عوامل گناه آلود به محصولات تصویری بگونه ای که بتواند بالذات ناشی از محصولات سخیف و ضد اخلاقی رقابت نماید کاریست بس پیچیده که نیازمند فعالیت خالصانه مغزهای متفکر ومبتکراست و من فکر میکنم این مهم فقط از عهده هنرمندان و متفکران ایرانی برخواهد آمد و شاید روزی که من نباشم محقق گردد...شاید
منو اصلی
موضوعات
لینک دوستان
آرشیو مطالب
نویسندگان
پیوندهای روزانه
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 193
:: کل نظرات : 70

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 25

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 178
:: باردید دیروز : 59
:: بازدید هفته : 3506
:: بازدید ماه : 25067
:: بازدید سال : 150832
:: بازدید کلی : 654186
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان CINTELROM و آدرس cintelrom.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.